موضوع: پرسش و پاسخ(10)
تاریخ پخش: 77/10/11
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- اصول تبلیغ و موفقیت پیامبران
سؤال اول: طرح و برنامه انبیاء برای قانون پذیر کردن مردم چه بوده؟
جواب: نگوید این مربوط به انبیاء است و ربطی به ما ندارد. بلکه یک استاد دانشگاه یک دبیر، امور تربیتی پدر و مادر چکار کنند که حرفشان پذیرش و در مقابل آنها تسلیم باشد و یک روحانی، چگونه مردم تسلیم راه منطقی میشوند.
صدها حاکم مسیحی آمد و رفت ولی نام حضرت عیسی(ع) هست و صدها حاکم یهودی نامش محو شد ولی نام حضرت موسی(ع) هست و صدها شاه مسلمان و یا مسلمان نما نامش محو شد مثل ناصرالدین شاه و احمد شاه و… ولی پیامبر اسلام(ص) هست و روز به روز جلوهاش زیادتر میشود. چطور شدموفق بودند؟ اصول موفقیت…
الف) فطری بودن احکام
حرفی که طبع انسان آن را بپسندد میپذیرد، مثلاً بچه خندهاش گرفته و طبیعی است و معلم هم میگوید نخند او هم روز به روز میخندند جلو فطرت را نمیشود گرفت.
حدیث: زمانی که میل نداری دعا نخوان: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً» (کافی/ج3/ص454)
روح هم شهوتی دارد زمانی که روح انسان پس میزند باید به اقل واجبات اکتفا کند. تحمیل نکن.
قرآن میفرماید: »عَلَى الَّذینَ یُطیقُونَهُ فِدْیَهٌ طَعامُ مِسْکینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ« (بقره/184) آنها که توان ندارند روزه نگیرند.
قرآن میفرماید: »لَیْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ« (نور/61) قرآن میفرماید: لنگ و کور است جبهه نرود.
قرآن درباره مکه میفرماید: »مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً« (آلعمران/97) هرکس توان و استطاعت دارد حج بر او واجب است.
قرآن درباره انفاق میفرماید: »ما آتاها سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً« (طلاق/7) هرچه داری و میتوانی.
قرآن درباره سختی میفرماید: »وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ« (حج/76) در دین حرج و سختی نیست.
علت اینکه بعضی از مصلحین مردود میشوند چون متن درس با روحیه آنها سازگاری ندارد.
این دختر اگر برود خیاطی استاد میشود ولی چون دختر عمویش لیسانس فیزیک گرفته گرچه با روحیهاش نمیسازد وبه زور میخواند و تحمیل میکند موفق نمیشود.
2- اصل تدریج، استمرار و پیش گامی
ب) تدریجی بودن احکام و دستورات
اگر سخنها و حرفها تدریجی باشد قبول آن آسانتر میشود. در صدر اسلام همه خانهها شراب بود پیامبر(ص) فرمود: از انگور دو چیز درست میکنند یکی شراب و دیگری یک چیز خوبی. پس معلوم شد شراب خوب نیست.
مثال: اگر میگویی من این لباس را دارم و یک لباس خوبی یعنی این لباس خوب نیست. مدتی که گذشت حضرت فرمود: البته از شراب، عدهای مثل شراب ساز و باغبان و کامیون دار و فروشنده و… به منفعت میرسند ولی ضرر بیشتر ازمنفعت آن است.
بعد از مدتی فرمود: سرِ نماز مست نباشید بقیه وقتها هیچ. بعد فرمود: حرام و اصلاً و هیچ زمانی مست نباشید این اصل و ریاست گام به گام و تدریجی است.
ج) مداوم بودن آموزش در احکام و دستورات
نباید در راه رفتن و آموزش خسته شده و دست کشید.
د) پیشگامی خودشان در اجرا و عمل به احکام
اگر من گفتم مسجد بسازید بعد هم خودم از هر جهت جسمی و مالی کمک کردم مردم هم برای عمل آماده میشوند.
3- اصل علاقه به مردم و حمایتهای الهی
ه) مهر و علاقه به مردم
پیامبر(ص) مردم را دوست داشت. بعضی وقتها ما نمیدانیم اینکه فلانی حرف میزند از روی دوستی است یا چون مامور است. دلسوزی خودش یا برای مردم و اگر از ماموریت حقوق خودش کم کنند قهر میکندیا نه؟ مردم را برای خودشان یا برای خود میخواهند.
قرآن درباره پیامبر(ص) میفرماید: »َنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ« (توبه/128) برای شما میسوخت و ناراحت بود از اینکه برای شما سختی هست.
علی(ع) با قنبر به بازار رفتند یک لباس سه درهمی و یکی دو درهمی خرید، و 3 درهمی را به قنبر داد. قنبر گفت شما آقا و مولای من هستی چرا به من لباس درهمی. حضرت فرمود: تو جوان هستی و لباس درهمی شیکتر است و برای شما بهتر. فطرت جوان نوگرا و زیباگراییاست.
و) بیان کیفر و پاداش
مادر به دختر اگر خوب خیاطی کردی یک گردنبند و پدر به پسر اگر مردود نشوی دوچرخه میخرم و این تشویق است برای او، اگر از چراغ قرمز رد شدی هزار تومان جریمه اثر میگذارد.
ز) حمایتهای الهی
و این از همه مهمتر و جلوتر از بقیه عوامل است چون خدا میخواهد لذا خداوند در قرآن میفرماید:
«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا« (غافر/51) ما رسولان خود را یاری میکنیم. «إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ« (حجر/95) و جلو استهزاء کنندگان را میگیریم. «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ« (شرح/4) نام تو را بالا میبریم. «وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرینَ« (انبیاء/70) آنها کید و حیله میکنند. ولی ما حیله آنها را نقش بر آب میکنیم.
پس مطابق با فطرت بودن، مثلاً من از کاشان هستم اگر در کتاب درس زندگینامه فیض کاشانی باشد و شیرازیها زندگینامه سعدی و حافظ و سپاهیان زندگینامه سرداران سپاه برایشان جاذبه دارد.
دانشکده حقوق آیات حقوق، سیاسی، آیات سیاسی، نظامی، آیات جبهه و جنگ، جاذبه دارد. ببینید این دوای درداوست. آنجایی که ما موفق نبوده و شکست میخوریم یکی از این عوامل موفقیت نیست.
4- عدل و تفاوت آفریدهها
سؤال دوم:
چرا در خلقت خداوند به فقر و غنا و باهوش و کم استعدادی و… تبعیض وجود دارد؟
جواب: این سؤال مربوط به بحث عدل است، که یکی تیز و کند و یکی کوتاه و یکی بلند تفاوتها برای چیست؟ پس سؤال این چنین مطرح شود: اکنون که خداوند عادل است این تفاوتها برای چیست؟
اول اینکه فرق است بین «تبعیض » و «تفاوت »، اولی خوب نیست ولی دومی مانعی ندارد؟
تبعیض در حالی است که شرائط و امتیازات مساوی است ولی فرق گذاشته میشود مثل اینکه: در دانشگاه شیر آوردهاند برای همه و همه هم یک لیوان دارند برای یکی پُر و دیگری نصف و کمتر میریزند. این «تبعیض» است چون شرائط و امتیازات مساوی است.
«تفاوت» اینکه یک دختر 8 ساله دارد و یکی 4 ساله، میرود بازار برای 8 ساله3 متر چادر و برای4 ساله یک متر میخرد و این «تفاوت» حق است.
این بحث اساسی است و باید جواب داده شود چون یکی نمره کم میآورد و یا بچهاش با شکلی متولد میشودمی گوید چه خدایی و…
توجه به چند اصل در مسأله تفاوتها:
1- ما از خداوندطلبی نداریم.
اگر من وارد شد به یکی گل و به دیگری یکدسته نمیتوانی بگویی؟ میگویم مگرطلبی دارد. مسأله شیر را هم که گفتم چون سهم دانشجوها بود. ولی وقتی شما طلبی از من ندارید به یکی ده و 20 و دیگر 100 تومان میخواهم بدهم.
مثال: مینویسیم «ادب » آیا «دال » حق دارد که چرا الف عمودی است و «ب » افقی من دولا. میگوییم آقای «دال » تو چه طلبی داری؟
مثال: اگر قالی را بزرگ یافتند من با چاقو تکه، تکه کردم حق شکایت هست ولی اگر قالی را از اول کوچک بافتند حق شکایتی یافتند نیست. این که از اول بزرگ نبوده.
اگر کسی چیز داشته و من بگیرم جرم است. «دال » اگر من او را خم میکردم بله ولی او از اول خم بوده. پس ظلم زمانی است که یکی چیز داشته و یا استحقاقی ولی من به او ندهم و بزرگیاش را بگیرم.
5- تفاوتها براساس علت و معلولها
2- یکسری مشکلات دست خود ماست.
مثال: ما سه چانه خمیر میبریم دکان نانوایی یکی از آنها شور است و یکی تلخ و یکی شیرین و نانوا هم هر سه رامی پزد. بعد سه چانه نان میشود و نانوا نان شور و تلخ و شیرین داد آیا نانوا ظالم است. برای اینکه خمیر تلخ و شور وشیرین را ما به او دادیم.
نطفه مست، بچه هم… میگویید گیرم پدر و مادر مستی صاحب بچه ناقصی شدند بچه چه گناهی دارد؟
جواب: بچه گناهی ندارد شما بگو خدا چه گناهی دارد. هیچکدام نه نانوا و نه خمیر بلکه خمیرگیر.
سؤال: آیا پدر و مادر ظلم کنند بچه زجر بکشد؟
جواب: بله من سنگ میزنم سر شما خون میآید، همیشه ظالم کسی و مظلوم دیگری است.
سؤال: پدر و مادر غلط کردند خدا خودش درست کند.
ما خمیر شور دادیم ولی نانوا کمی خمیر قاطی آن و جلو شوری آن را بگیرد.
جواب: بله خدا میتواند ولی معنا و نتیجه این خواهد شد که هیچ علتی، علت، و هیچ معلولی، معلول نباشد.
بنده سنگی به پیشانی شما میزنم خدا نمیتواند این سنگ را پنبه کند. پس معنایش این میشود که هیچ چیز به هیچ بند نباشد و سنگ روی سنگ بند نمیشود و علت و معلولها به هم میریزد.
ما هنداونه میکاریم خدا که میداند امسال وضع هندوانه خوب نیست خربزه درآورد وقتی میداند وضع پیاز خوب نیست سیب زمینی درآورد.
پس تمام سببها و مسبها به هم میریزد و انسان برای هیچ کاری نمیتواند برنامه ریزی کند.
ما حال درس خواندن نداریم خداوند وقت امتحان به ذهن ما آورد، بالاخره جوان نمیداند امشب بخواند و یا نه واستاد میگوید من درس بدهم یا نه، سوار ماشین سالم یا قراضه شویم یعنی هیچ کس روی هیچ کاری نتواندبرنامه ریزی کند. البته خداوند میتواند نطفه یک مست را تبدیل به بوعلی سینا کند و تخمه هنداونه را خربزه و سنگ راپنبه کند. قدرت خداوند نسبت به هیچ کاری محدود نیست ولی معنایش این است که هیچ برنامهای در کار نباشد. پس اینها را باید به حساب بگذاریم که خود خمیر شور دادهایم.
6- تفاوتها براساس ظرفیتها
3- هرکه بامش بیش برفش بیشتر
یک نیم دایره را تصور کنید از هر کجای این نیم دایره که موقعیت رهبر و وزیر و کارمند باشی و درست حرکت کنی به دوطرف نیم دایره زاویه قائمه خواهد شد یعنی حرکتها درست است یعنی من و ابوعلی سینا یکجور میتوانیم به خداوندنزدیک شویم. بوعلی سینا در یک ساعت مطلب و من یک مطلب اجرا و من یکی است اصل این است که حرکت درست باشد.
و لذا داریم که: «وَ لَا یُفْرَقُ عِنْدَ ذَلِکَ بَیْنَ الْقَوِیِّ وَ الضَّعِیفِ» (بحارالانوار/ج80/ص32) ای خدایی که توفیق را بین ضعیف و قوی مساوی قرار دادهای پایین و بالا فرق نمیکند، حرکت درست باشد زاویه قائمه خواهد شد.
انتخاب «کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» (بحارالانوار/ج2/ص99) و حرکت «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6) باید صحیح باشد. راه بسته نیست آنکه یک کیلو و آنکه صد کیلو نخ دارد فرق نمیکند مهم آن است که درست ببافد.
خداوند حساب نمیکند چقدر ولی میبیند این بنده هرچه توان داشت کم نگذاشت.
یکی صد میلیون دارد یک میلیون و یکی صد تومان یک تومان ثواب هر دو یکی است چون هر دو یک صدم دارایی را دارند. درصدها چون یکی است اجر هم یکی است.
خدایا: ما را از تمام برکات این ایام برخوردار بفرما.
خدایا: دین ما مکتب و رهبر و امت و نسل و ناموس و عقائد و افکار ما حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»