موضوع: پاکی معنوی
تاریخ پخش: 23/12/80
تاریخ پخش: 23/12/80
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان بحث این جلسه ما را در آخرین شب جمعه سال 80 میبینند، به هر حال وقتی است که خیلی عنایت هست به غبارروبی منازل، تکان دادن فرشها و سروسامان دادن خانهها که کار خوبی هم هست ولی سعی کنیم که اگر غباری از فرش تکان داده میشود، غبار کینه هم در دلمان نباشد، در آستانه سال نو اگر در سال گذشته برخوردی شده حق با شما بوده یا حق با طرف شما کار نداشته باش که حق با کیست. حدیث داریم: «تَتْرُکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقّا» (کافی/ج2/ص122) «تَتْرُکَ» یعنی رها کن «الْمِرَاءَ» جر و بحث را «وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقّا» اگر چه حق با توست و او ظلم کرده ولی شما زنگ بزن الو، سلام، شب جمعه آخر سال است همینطور که غبارروبی کردیم من از شما معذرت میخواهم، ولو حق با هر کس هست، نگذار بحث را ادامه دهد که تو چی گفتی؟ من چی گفتم؟ تو چه کردی؟ من چه کردم؟ هر چی بوده بر گذشتهها صلوات. غبارروبی دل، خوب اگر کسی لباس نویی تهیه کرد، توجه داشته باشد که بچههای همسایه لباس نو دارند یا نه، فامیلها همینطور، شما اگر شیرینی و میوه تهیه کردهای دیگران دارند یا نه.
بالاخره از سال گذشته تا به حال درآمد داشتهای، خب خیلیها سال گذشته سود کردند، از تجارت، کشاورزی، خوب خیلیها هم ضرر کردند له شدند آبرویشان رفت، شرمنده زن و بچههاشان هستند، شما چه خدمتی میتوانی بکنی؟ ماشین خوب آن نیست که خودش در جاده خوب برود بلکه ماشینی است که اگر یک ماشین قراضهای هم بود بکسل کند، کمک کند.
رسیدگی به بچهها: داریم وقتی بچه شما لباس نو میپوشد بچههای دیگر ندارند، آه میکشند، این آه تبدیل به آه در قیامت خواهد شد. عنایت داشته باشیم که هم به همسایهها و هم به فامیل و هم به مستضعفین برسیم. دیگران هم دل و احساس دارند.
به هر حال امیدواریم که خداوند این شب جمعهای که بحث را گوش میدهید هم لغزشهای ما را ببخشد و هم توفیق جبران مرحمت کند.
مسئله دوم که باید تذکر بدهیم عید امسال در ماه محرم است و مشکلی هم نیست چون هر سی و چند سالی یک همچین اتفاقی میافتد. اصولاً در اسلام چیزی نداریم که منافات با چیز دیگری داشته باشد. یعنی چشم سالم با دست سالم و پای سالم مگر منافات دارد، و اگر چشم سالم است گوشمان باید کر باشد اگر گوش سالم است مگر باید دندان درد داشته باشیم اشکال ندارد هم چشم و هم گوش و هم پا و هم اعصابمان سالم باشد، هم محرممان سالم و هم عیدمان سالم باشد.
چرا ما تضاد بوجود بیاوریم که اگر این هست او نباشد و اگر او هست دیگری نباشد مگر نمیشود همه با هم باشیم، خوب عزای امام حسین(ع) سر جایش هست. ذرهای کم از عزاداری نگذارید و کارهای خوب عید را هم کمش نگذارید، صله رحم است بروید و فامیل را ببینید، شام میخواهید بدهید، میهمانی کنید، آمد و رفتها و نظافتها همه را انجام دهید.
بله البته یکسری کارها که منافات با عزاداری است نمیکنید، حالا فرض کنید آن خواهر میخواهد فلان جور خودش را آرایش کند، احترام میگیرد ولی آرایشها مثل بستنی است یک الی دو ساعت مصرف است، اما غم دار کردن فاطمه زهرا(س) این خطرناک است که انسان ایام شهادت امام حسین(ع) مثلاً بله این ایام تاسوعا و عاشورا حریم نگه دارید، و نگه میداریم.
پس صله رحم و شام و ناهار، دید و بازدید و محبتهای عید همهاش باشد ولی آن خندههایی که نشان دهنده یک رقم شادیهای تند است آن را به احترام امام حسین(ع) نمیگذاریم. آنوقت امام حسین(ع) هم جبران می کند، آنها خیلی بزرگوارند میگوید: تو بخاطر شهادت من حریم نگه داشتی در عوض دعایت میکند که دیگر غم نبینی، گاهی یک قهقهه و بدمستی ایام عاشورا دل امام حسین را میلرزاند، دل امام زمان را میلرزاند.
آنوقت ممکن است خداوند تا آخر سال صد رقم اشک توی چشمت بیاورد به خاطر این که یک قهقهه ایام عاشورا کردی. شما اینها را با امام حسین حساب کنید. بگو حسین جان من به خاطر احترام تو کوتاه میآیم و در غصههای سال 81 را از من دور کن، با خود امام حسین معامله کنیم، معامله خوبی است. خوب من وارد بحثم شوم.
بحث جلسه قبل، ما چند تا بحث راجع به طهارت و پاکی داریم، یکی پاکی چشم، و پاکی بدن و حمام و مسواک و حوله و شانه و مو و ناخن و لباس و… که اینها نظافتهای ظاهری بود. در این جلسه پاکیهای معنوی را میخواهیم صحبت کنیم. بعد از پاکی ظاهری و معنوی وضو، غسل، تیمم سراغ آن پاکی که در فقه ما هست.
1- خداوند از هر عیب و نقصی پاک است
بحث، پاکی و پاکیزگی، پاکی معنوی، پاکیهای معنوی ذات مقدس خداوند، ما پاکی را میگوییم «سبحان الله» یعنی منزه است. پاک است. دور است. از هر رقم چیزی که «عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُون» (تهذیب الاحکام/ج6/ص63) یک ظالمی ظلم کرده، مربوط به خدا نیست که سیگار کشیده تنگی سینه پیدا کرده نباید بگوییم ای خدا این سینه است که به ما دادهای؟ میگوید نه من سینه سالم بهت دادم، خودت سیگار کشیدی. ای خدا این بچه است به من دادهای؟ آنوقت که به دنیا آمد سالم بود خودت بچه را رها کردی و به تعلیم و تربیتش نرسیدی بد شد، ای خدا این آبروست به ما دادی؟ هر چه چک دادی خوردی؟ پول ندادی، اعتبارت توی بازار از دست رفت، چرا؟ این سبحان الله یعنی بی خود عیبهای خودت را به گردن خدا نینداز. درس نخواندی رفوزه شدی، پدر شانس بسوزد، چرا؟ درس نخواندی رفوزه شد، چرا گردن خدا میاندازی؟ این اولین پاکیش است. عرض کردم در دعای جوشن داریم «یَا أَطْهَرَ الطَّاهِرِین» (بحارالانوار/ج91/ص387) پاکی خداوند.
2- پاکی معنوی و عصمت
دومین مسأله عصمت انبیاء است. وجود مبارک انبیاء و ائمه و معصومین. من این عصمت را معنی کنم. وقتی میگوییم معصوم است یعنی پاک است. هیچ گناهی نمیکند، شاید شنیده باشید تکراری هم هست بشنوید، مگر میشود آدم معصوم باشد؟ بله معصوم یعنی گناه نمیکند، فکر گناه هم نمیکند، خود شما خیلی جاها معصومید، یک سری گناهان را در عمرتان نکردهاید. مثلاً هنوز فکر رفتهاید که آب کثیف در جوی¬های خیابان را بخورید؟ توی خیابانها آب جوها آلوده است. خوردن آب آلوده یک گناه است تا حالا هم این گناه را نکردهایم. فکرش را هم نکردهایم.
تا حالا فکر کردهاید که بروید روی مناره و خودت را پرت کنی پایین این گناه را نکردهای، فکرش را هم نکردهای. تا حالا فکر کردهایم خودمان را با بنزین آتش بزنیم. این گناه را نکرده فکرش را هم نکردهایم. بنابراین خود شما هم تا حالا انجام ندادهاید. الحمدلله فکرش را هم نکردهاید. پس شما هم معصومید. منتها شما در سه چهارتا گناه معصومید. در آتش زدن خود، پرت کردن از مناره و آب کثیف خوردن. امامان ما در همه گناهان معصومند. آن سه یا پنج گناهی که ما معصومیم. چون میدانیم چقدر زشت است از منار پرت کردن، آب کثیف خوردن، چون بدی اینها برای ما روشن است. معصومیم، بدی دروغ و غیبت برای ما روشن نیست، همینطور که شما چند تا گناه که برایت روشن است. معصومی، برای پیامبر و امام همه گناهان روشن است بنابراین آنها در همه گناهان معصومند.
سؤال: ریشه عصمت چیست؟ پاسخ: هرچه انسان عمیقاً بداند و نسبت به آن علم داشته باشد که عیب چیست و خطر چیست، در آنجا معصوم است.
سؤال: اگر پیامبر و امام، معصوم هستند گریههایی که امامها در ماه رمضان و شبهای جمعه و سحرها میکنند. هی میگویند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی» (کافی/ج2/ص529) خدایا ما را ببخش، پس چیست؟ چرا این همه گریه میکنند؟ معصوم که نباید گریه کند. جواب: اگر شما با یک چراغ قوه وارد سالن بزرگ تاریک شوید چیزی نمیبینید چون نور کم است اگر بشکه بزرگ با کامیون باشد میبینی، با نور کم آدم چیزهای بزرگ را میبیند، ولی اگر با یک نور قوی سالن روشن شد، حتی ته سیگار و پوست پرتغال را هم می بینی یعنی هر چه نور بیشتر باشد ذرات بیشتر دیده میشود. هر چه نور کم باشد علت اینکه ما میگوییم گناه نکردایم، نورمان مثل چراغ قوه است، دین ما مثل چراغ قوه است ولذا میگوییم ما گناه نکردهایم زنا که نکردهایم و از دیوار خانه کسی هم بالا نرفته و آدم نکشتهایم. پهلوی ما گناه آدم کشتن و از سر دیوار رفتن بالاست. ولی امام چون نورش مثل پرژکتور است، حتی چوب کبریت در روحش باشد، یک ته سیگار در روحش باشد میبیند. ما اگر بگوییم آقا جون بیا، میگوییم مگر من چه کردهام؟ مگر آدم کشتهام؟ مگر از دیوار کسی بالا رفتهام؟ ما گناهان بزرگ، آن گناهان پیش ما بزرگ است، آدمی که نورش کم است فقط بشکه را میبیند. ولی امام که نورش زیاد است ذرات ریز را هم میبیند. هر چی ایمان بیشتر باشد آدم خودش را بیشتر مقصر در درگاه خدا میبیند، پس ما که میگوییم کاری نکردهایم، به خاطر اینکه نورمان کم است مثل آدمی که از سالن برگردد و بگوید آقا چیزی در سالن نبود، نورش کم بود و ندید.
3- پاکی معنوی و عدالت
سومین بحث پاکی معنوی، مسأله عدالت است، عدالت یعنی آدم از گناهان کبیره پاک است. دوری از گناهان کبیره و عدالت یک نخی است که در همه دانهها کشیده شده است. رهبر باید عادل باشد، حتی یک رهبر و مرجع تقلید یک گناه کبیره بکند اتوماتیک خودش از رهبری و مرجعیت میافتد. لازم نیست خبرگان بنشینند عزلش کنند. خود به خود مثل چراغی است که نفتش تمام شده، خود به خود خاموش میشود لازم نیست کسی فوتش کند.
یک گناه کبیره از یک مرجع تقلید خلاص، دیگر به درد پیش نماز هم نمیخورد..
بعد از طهارت معنوی میگوید: «طَهِّرُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ دَنَسِ الشَّهَوَاتِ تُدْرِکُوا رَفِیعَ الدَّرَجَاتِ» (مستدرک الوسائل/ج11/ص344) اگر شما خودتان و روحتان را از شهوتها پاک کنید. شما شب جمعه آخر سال بحث را گوش میدهید دلت را از کینه پاک کن، قرن بخوانم: «رَبَّنَاَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا» (حشر/10) خدایا کینه هیچ مسلمانی را در دلم نگذار، کینه هیچ مسلمانی را در قلبم نگذار. این خیلی مهم است. انسان کینه هیچ کسی را نداشته باشد.
روح بزرگ خیلی مهم است، خدا وقتی میخواهد منت بگذارد به پیغمبر میگوید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (شرح/1) روح بزرگ به تو دادم. منتها فرق بین موسی و پیامبر هم میگویم: موسی از خدا روح بلند خواست بعد خدا بهش داد. پیامبر ما نخواسته بهش داد. موسی گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری» (طه/25) خدایا روح بزرگ به من بده. موسی خواست خدا بهش داد. پیامبر نخواسته بهش داد «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» سعه صدر.
شب جمعه آخر است. روح را بزرگ کنید. حتی یک افرادی از شما طلب دارند، ببخشیدشان، چه اشکالی دارد. بیاییم یک عده زندانی را شب عید آزاد کنیم. این چه اشکالی دارد. میشود افرادی را نجات داد. چقدر آدم پای تلویزیون نشسته که حضرت عباسی میتواند یک زندانی را آزاد کند به خدا میتواند. بچههایش را عروس کرده، داماد کرده، شب عید است دلش خوش است، سماق و سیب زمینی. سفره هفت سین، بابا عزت توی سماق نیست، ما هم اگر وقت داشته باشیم میگذاریم، ماهی سرخ را البته خلاف میدانم و نمیگذارم. چون خدا به این حیوان بال داده شنا کند، به چه حقی، حق شنا کردن را از این ماهی می گیری؟
بالاخره افرادی هستند جانباز هستند نمیتوانند بیرون بیایند، عیادتی از اینها بشود. «طَهِّرُوا أَنْفُسَکُم» (مستدرک الوسائل/ج11/ص344) دل هایتان را پاک کنید «طَهِّرُوا قُلُوبَکُمْ مِنَ الْحَسَد» (مستدرک الوسائل/ج12/ص23) دلهایتان را از حسد پاک کنید. خدا به او داده، چرا خدا داده؟ خدا، عوضش یک چیزی هم به تو داده. به او صدا داده به تو خط داده، به او خط داده به تو شکل داده، به او شکل داده به تو بچه خوب داده، به او بچه نابغه داده به تو سلامتی داده، به هر حال خدا تقسیم کرده به هر کسی چیزی داده، یکی شکل و یکی خط و یکی شهرت و یکی فامیل، به هر حال عاقبتش خوب است. از آن طرف هم هر غصهای هست هرکسی یک غصه هم دارد. کنار خوشیها یک غصه گذاشته.
یک کسی میگفت: تلگراف کردم به خداای خدا یه کامیون پول برای ما بفرست این چند ساله خوش باشیم، جواب آمد یه کامیون اسکناست میدهم با دو تا پسر هروئینی، گفت نه، یک خورده فکر کرد گفت خدایا یک گونی اسکناس بده خوش باشیم گفت: یک گونی میدهم با یک دختر کچل، یک خرده فکر کرد گفت خدایا یه ساک اسکناس بده گفت یه ساک میدهم با یک تنگی سینه. گفت اصلاً نمیخواهم همان روزی هزار و دو هزار تومان کافی است گفت: تدریجاً میرسد فضولی موقوف! این طنز است ولی ریشهاش وحی است.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میفرماید: «مَادُّ الْقَامَهِ قَصِیرُ الْهمه» (شرح نهج البلاغه/ج13/ص 18) قدش بلند است و همتش کوتاه. «وَ طَلِیقُ اللِّسَانِ حَدِیدُ الْجَنَانِ» بیانش نرم است و دلش تنگ است.
«قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَ» (بحارالانوار/ج54/ص113) کنار گشایشها تنگناها و کنار گلها تیغها و کنار عسل نیشهاست. اصلاً خدا قاطی داده است، لذت مطلق جایی نیست، دنبال خوشی نگردید، خوشی مطلق جایی نیست.
مال باید پاک باشد. بحث را شب جمعه آخر سال گوش میدهید، اشکال دارد بیایم برای خدا، اصلاً من یک چیزی بگویم، اصلاً کسی که خمس ندهد یک خورده در وفاداریش شک کنید. یک آیه بخوانم قرآن میگوید: کسانی که کنار پیامبر رفتند جبهه و حاضر شدند جان بدهد در جبهه پیروز شدند و غنیمت جنگی گرفتهاید اگر دین دارید باید خمس بدهید. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ» (انفال/41) غنایمی که توی جبهه کنار پیغمبر به دست آوردهاید خمس بدهید، بعد میفرماید: «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّه» (انفال/41) یعنی اگر ایمان به خدا دارید.
یعنی اگر پهلوی پیامبر هم باشی توی جبهه هم بروی، حاضر باشی جانت را هم برای اسلام بدهی، غنیمت بدست آوردی، اگر خمس ندهی دین نداری، یعنی خداوند دین را بند به نماز و روزه نکرده، ممکن است نماز بخوانی، جبهه بروی کنار پیغمبر فداکاری کنی اما اگر خمس ندهی دین نداری، پیامبر آمد توی مسجد، پنج نفر را بلند کرد، گفت پاشو، پاشو (قم)، برو بیرون، گفتند یا رسول الله چرا اینها را بیرون کردی؟ گفت: اینها نماز میخوانند، زکات نمیدهند.
«خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَه» (توبه/103) زکات بدهید تا مالتان پاک باشد. افرادی را می گوید: خداوند دل اینها را پاک نمیکند «أُولئِکَ الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُم» (مائده/141) خداوند دل اینها را پاک نمیکند. چرا؟ اینها یک کاری کردهاند، مثل توپی که درش بسته است اقیانوس اطلس هم بیافتد، یه ذره از این آب توی توپ نمیرود، تقصیر اقیانوس نیست، این توپ چنان درها را روی خودش بسته که نفوذناپذیر شده.
بعضی کارها علاقهاش هم خوب است. بعضی از افراد آدم پاکی نیستند ولی دوست دارند پاک باشند «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا…» (توبه/108) دوست دارد نگاه بد نکند، لقمه حرام نخورد، همین مقداری هم که دوست دارد که خوب باشد، همین پسندیده است. به یک کسی گفتند: ای بیغیرت، گفت: غیرت چیست؟ گفتند: هیچی آقا خوش آمدی اصلاً نمیداند غیرت چیست؟ بعضیها میگوید: من دلم میخواهد حریف خودم نمیشوم، همینکه تصمیم بگیرد دلش بخواهد، گرچه حریف خودش نشود. همین دوست داشتنش یک ارزش است. قرآن میگوید: «یُحِبُّونَ» دوست دارد، «أَنْ یَتَطَهَّرُوا» دوست دارد آدم خوبی باشد ولو خوب نباشد.
4- یکی دیگر از پاکی معنوی نماز است
نماز: پاکی از تکبر است، حضرت زهرا فرمود: خداوند نماز را واجب کرد که انسان را از تکبر پاک کند.
چون بلندترین نقطه بدنت پیشانی است در 17 رکعت در هر رکعتی هم دو سجده، 34 مرتبه، بلندترین قله بدنت باید خاک مالی شود کسی که روزی 34 بار، یک قالی که روزی 34 بار چوب به آن میزنی، این دیگر گردی توش نمیماند. بلندترین نقطه بدنت روزی 34 مرتبه خاک مالی میشود. خود امام زمان، حدیث داریم: «بِالْقَائِمِ مِنْکُم أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَایی» (بحارالانوار/ج18/ص341). توسط حضرت مهدی زمین را از دشمنانم پاک میکنم.
از مطهرات پاک کردن زمین از طاغوتها است. خدا قسمت کند بروید مدینه «السَّلَامُ عَلَىَ أَطْهَرِ النِّسَاء» (بحارالانوار/ج99/ص220) درود بر تویای پاک ترین زنان هستی. پاکی یک چیزی است که بدها هم قبول دارند. قوم لوط خیلی قوم بدی بودند و اهل گناه، گفتند: این لوط و دار و دستهاش را بیرون کنید، «إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ» (اعراف/82) اینها طرفدار پاکی هستند. آنوقت: «شِیعَتُنَا أَزْکَى وَ أَطْهَر» (بحارالانوار/ج47/ص381) آنکه شیعه ماست از همه پاکتر است.
امام حسین شب عاشورا به اصحابش فرمود: «لَا أَعْرِفُ أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَزْکَى وَ لَا أَطْهَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی» (بحارالانوار/ج44/ص315) من پاکتر از شما سراغ ندارم «فَلَیْسَ بِأَقْدَسَ وَ أَطْهَرَ مِنَ الصَّلَاه» (بحارالانوار/ج52/ص83) پاکتر از نماز چیزی نیست. به هر حال مسأله پاکی مسأله مهمی است که قرآن به آن عنایت دارد. خدا همهتان را حفظ کند.
بالاخره از سال گذشته تا به حال درآمد داشتهای، خب خیلیها سال گذشته سود کردند، از تجارت، کشاورزی، خوب خیلیها هم ضرر کردند له شدند آبرویشان رفت، شرمنده زن و بچههاشان هستند، شما چه خدمتی میتوانی بکنی؟ ماشین خوب آن نیست که خودش در جاده خوب برود بلکه ماشینی است که اگر یک ماشین قراضهای هم بود بکسل کند، کمک کند.
رسیدگی به بچهها: داریم وقتی بچه شما لباس نو میپوشد بچههای دیگر ندارند، آه میکشند، این آه تبدیل به آه در قیامت خواهد شد. عنایت داشته باشیم که هم به همسایهها و هم به فامیل و هم به مستضعفین برسیم. دیگران هم دل و احساس دارند.
به هر حال امیدواریم که خداوند این شب جمعهای که بحث را گوش میدهید هم لغزشهای ما را ببخشد و هم توفیق جبران مرحمت کند.
مسئله دوم که باید تذکر بدهیم عید امسال در ماه محرم است و مشکلی هم نیست چون هر سی و چند سالی یک همچین اتفاقی میافتد. اصولاً در اسلام چیزی نداریم که منافات با چیز دیگری داشته باشد. یعنی چشم سالم با دست سالم و پای سالم مگر منافات دارد، و اگر چشم سالم است گوشمان باید کر باشد اگر گوش سالم است مگر باید دندان درد داشته باشیم اشکال ندارد هم چشم و هم گوش و هم پا و هم اعصابمان سالم باشد، هم محرممان سالم و هم عیدمان سالم باشد.
چرا ما تضاد بوجود بیاوریم که اگر این هست او نباشد و اگر او هست دیگری نباشد مگر نمیشود همه با هم باشیم، خوب عزای امام حسین(ع) سر جایش هست. ذرهای کم از عزاداری نگذارید و کارهای خوب عید را هم کمش نگذارید، صله رحم است بروید و فامیل را ببینید، شام میخواهید بدهید، میهمانی کنید، آمد و رفتها و نظافتها همه را انجام دهید.
بله البته یکسری کارها که منافات با عزاداری است نمیکنید، حالا فرض کنید آن خواهر میخواهد فلان جور خودش را آرایش کند، احترام میگیرد ولی آرایشها مثل بستنی است یک الی دو ساعت مصرف است، اما غم دار کردن فاطمه زهرا(س) این خطرناک است که انسان ایام شهادت امام حسین(ع) مثلاً بله این ایام تاسوعا و عاشورا حریم نگه دارید، و نگه میداریم.
پس صله رحم و شام و ناهار، دید و بازدید و محبتهای عید همهاش باشد ولی آن خندههایی که نشان دهنده یک رقم شادیهای تند است آن را به احترام امام حسین(ع) نمیگذاریم. آنوقت امام حسین(ع) هم جبران می کند، آنها خیلی بزرگوارند میگوید: تو بخاطر شهادت من حریم نگه داشتی در عوض دعایت میکند که دیگر غم نبینی، گاهی یک قهقهه و بدمستی ایام عاشورا دل امام حسین را میلرزاند، دل امام زمان را میلرزاند.
آنوقت ممکن است خداوند تا آخر سال صد رقم اشک توی چشمت بیاورد به خاطر این که یک قهقهه ایام عاشورا کردی. شما اینها را با امام حسین حساب کنید. بگو حسین جان من به خاطر احترام تو کوتاه میآیم و در غصههای سال 81 را از من دور کن، با خود امام حسین معامله کنیم، معامله خوبی است. خوب من وارد بحثم شوم.
بحث جلسه قبل، ما چند تا بحث راجع به طهارت و پاکی داریم، یکی پاکی چشم، و پاکی بدن و حمام و مسواک و حوله و شانه و مو و ناخن و لباس و… که اینها نظافتهای ظاهری بود. در این جلسه پاکیهای معنوی را میخواهیم صحبت کنیم. بعد از پاکی ظاهری و معنوی وضو، غسل، تیمم سراغ آن پاکی که در فقه ما هست.
1- خداوند از هر عیب و نقصی پاک است
بحث، پاکی و پاکیزگی، پاکی معنوی، پاکیهای معنوی ذات مقدس خداوند، ما پاکی را میگوییم «سبحان الله» یعنی منزه است. پاک است. دور است. از هر رقم چیزی که «عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُون» (تهذیب الاحکام/ج6/ص63) یک ظالمی ظلم کرده، مربوط به خدا نیست که سیگار کشیده تنگی سینه پیدا کرده نباید بگوییم ای خدا این سینه است که به ما دادهای؟ میگوید نه من سینه سالم بهت دادم، خودت سیگار کشیدی. ای خدا این بچه است به من دادهای؟ آنوقت که به دنیا آمد سالم بود خودت بچه را رها کردی و به تعلیم و تربیتش نرسیدی بد شد، ای خدا این آبروست به ما دادی؟ هر چه چک دادی خوردی؟ پول ندادی، اعتبارت توی بازار از دست رفت، چرا؟ این سبحان الله یعنی بی خود عیبهای خودت را به گردن خدا نینداز. درس نخواندی رفوزه شدی، پدر شانس بسوزد، چرا؟ درس نخواندی رفوزه شد، چرا گردن خدا میاندازی؟ این اولین پاکیش است. عرض کردم در دعای جوشن داریم «یَا أَطْهَرَ الطَّاهِرِین» (بحارالانوار/ج91/ص387) پاکی خداوند.
2- پاکی معنوی و عصمت
دومین مسأله عصمت انبیاء است. وجود مبارک انبیاء و ائمه و معصومین. من این عصمت را معنی کنم. وقتی میگوییم معصوم است یعنی پاک است. هیچ گناهی نمیکند، شاید شنیده باشید تکراری هم هست بشنوید، مگر میشود آدم معصوم باشد؟ بله معصوم یعنی گناه نمیکند، فکر گناه هم نمیکند، خود شما خیلی جاها معصومید، یک سری گناهان را در عمرتان نکردهاید. مثلاً هنوز فکر رفتهاید که آب کثیف در جوی¬های خیابان را بخورید؟ توی خیابانها آب جوها آلوده است. خوردن آب آلوده یک گناه است تا حالا هم این گناه را نکردهایم. فکرش را هم نکردهایم.
تا حالا فکر کردهاید که بروید روی مناره و خودت را پرت کنی پایین این گناه را نکردهای، فکرش را هم نکردهای. تا حالا فکر کردهایم خودمان را با بنزین آتش بزنیم. این گناه را نکرده فکرش را هم نکردهایم. بنابراین خود شما هم تا حالا انجام ندادهاید. الحمدلله فکرش را هم نکردهاید. پس شما هم معصومید. منتها شما در سه چهارتا گناه معصومید. در آتش زدن خود، پرت کردن از مناره و آب کثیف خوردن. امامان ما در همه گناهان معصومند. آن سه یا پنج گناهی که ما معصومیم. چون میدانیم چقدر زشت است از منار پرت کردن، آب کثیف خوردن، چون بدی اینها برای ما روشن است. معصومیم، بدی دروغ و غیبت برای ما روشن نیست، همینطور که شما چند تا گناه که برایت روشن است. معصومی، برای پیامبر و امام همه گناهان روشن است بنابراین آنها در همه گناهان معصومند.
سؤال: ریشه عصمت چیست؟ پاسخ: هرچه انسان عمیقاً بداند و نسبت به آن علم داشته باشد که عیب چیست و خطر چیست، در آنجا معصوم است.
سؤال: اگر پیامبر و امام، معصوم هستند گریههایی که امامها در ماه رمضان و شبهای جمعه و سحرها میکنند. هی میگویند: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی» (کافی/ج2/ص529) خدایا ما را ببخش، پس چیست؟ چرا این همه گریه میکنند؟ معصوم که نباید گریه کند. جواب: اگر شما با یک چراغ قوه وارد سالن بزرگ تاریک شوید چیزی نمیبینید چون نور کم است اگر بشکه بزرگ با کامیون باشد میبینی، با نور کم آدم چیزهای بزرگ را میبیند، ولی اگر با یک نور قوی سالن روشن شد، حتی ته سیگار و پوست پرتغال را هم می بینی یعنی هر چه نور بیشتر باشد ذرات بیشتر دیده میشود. هر چه نور کم باشد علت اینکه ما میگوییم گناه نکردایم، نورمان مثل چراغ قوه است، دین ما مثل چراغ قوه است ولذا میگوییم ما گناه نکردهایم زنا که نکردهایم و از دیوار خانه کسی هم بالا نرفته و آدم نکشتهایم. پهلوی ما گناه آدم کشتن و از سر دیوار رفتن بالاست. ولی امام چون نورش مثل پرژکتور است، حتی چوب کبریت در روحش باشد، یک ته سیگار در روحش باشد میبیند. ما اگر بگوییم آقا جون بیا، میگوییم مگر من چه کردهام؟ مگر آدم کشتهام؟ مگر از دیوار کسی بالا رفتهام؟ ما گناهان بزرگ، آن گناهان پیش ما بزرگ است، آدمی که نورش کم است فقط بشکه را میبیند. ولی امام که نورش زیاد است ذرات ریز را هم میبیند. هر چی ایمان بیشتر باشد آدم خودش را بیشتر مقصر در درگاه خدا میبیند، پس ما که میگوییم کاری نکردهایم، به خاطر اینکه نورمان کم است مثل آدمی که از سالن برگردد و بگوید آقا چیزی در سالن نبود، نورش کم بود و ندید.
3- پاکی معنوی و عدالت
سومین بحث پاکی معنوی، مسأله عدالت است، عدالت یعنی آدم از گناهان کبیره پاک است. دوری از گناهان کبیره و عدالت یک نخی است که در همه دانهها کشیده شده است. رهبر باید عادل باشد، حتی یک رهبر و مرجع تقلید یک گناه کبیره بکند اتوماتیک خودش از رهبری و مرجعیت میافتد. لازم نیست خبرگان بنشینند عزلش کنند. خود به خود مثل چراغی است که نفتش تمام شده، خود به خود خاموش میشود لازم نیست کسی فوتش کند.
یک گناه کبیره از یک مرجع تقلید خلاص، دیگر به درد پیش نماز هم نمیخورد..
بعد از طهارت معنوی میگوید: «طَهِّرُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ دَنَسِ الشَّهَوَاتِ تُدْرِکُوا رَفِیعَ الدَّرَجَاتِ» (مستدرک الوسائل/ج11/ص344) اگر شما خودتان و روحتان را از شهوتها پاک کنید. شما شب جمعه آخر سال بحث را گوش میدهید دلت را از کینه پاک کن، قرن بخوانم: «رَبَّنَاَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا» (حشر/10) خدایا کینه هیچ مسلمانی را در دلم نگذار، کینه هیچ مسلمانی را در قلبم نگذار. این خیلی مهم است. انسان کینه هیچ کسی را نداشته باشد.
روح بزرگ خیلی مهم است، خدا وقتی میخواهد منت بگذارد به پیغمبر میگوید: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» (شرح/1) روح بزرگ به تو دادم. منتها فرق بین موسی و پیامبر هم میگویم: موسی از خدا روح بلند خواست بعد خدا بهش داد. پیامبر ما نخواسته بهش داد. موسی گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری» (طه/25) خدایا روح بزرگ به من بده. موسی خواست خدا بهش داد. پیامبر نخواسته بهش داد «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» سعه صدر.
شب جمعه آخر است. روح را بزرگ کنید. حتی یک افرادی از شما طلب دارند، ببخشیدشان، چه اشکالی دارد. بیاییم یک عده زندانی را شب عید آزاد کنیم. این چه اشکالی دارد. میشود افرادی را نجات داد. چقدر آدم پای تلویزیون نشسته که حضرت عباسی میتواند یک زندانی را آزاد کند به خدا میتواند. بچههایش را عروس کرده، داماد کرده، شب عید است دلش خوش است، سماق و سیب زمینی. سفره هفت سین، بابا عزت توی سماق نیست، ما هم اگر وقت داشته باشیم میگذاریم، ماهی سرخ را البته خلاف میدانم و نمیگذارم. چون خدا به این حیوان بال داده شنا کند، به چه حقی، حق شنا کردن را از این ماهی می گیری؟
بالاخره افرادی هستند جانباز هستند نمیتوانند بیرون بیایند، عیادتی از اینها بشود. «طَهِّرُوا أَنْفُسَکُم» (مستدرک الوسائل/ج11/ص344) دل هایتان را پاک کنید «طَهِّرُوا قُلُوبَکُمْ مِنَ الْحَسَد» (مستدرک الوسائل/ج12/ص23) دلهایتان را از حسد پاک کنید. خدا به او داده، چرا خدا داده؟ خدا، عوضش یک چیزی هم به تو داده. به او صدا داده به تو خط داده، به او خط داده به تو شکل داده، به او شکل داده به تو بچه خوب داده، به او بچه نابغه داده به تو سلامتی داده، به هر حال خدا تقسیم کرده به هر کسی چیزی داده، یکی شکل و یکی خط و یکی شهرت و یکی فامیل، به هر حال عاقبتش خوب است. از آن طرف هم هر غصهای هست هرکسی یک غصه هم دارد. کنار خوشیها یک غصه گذاشته.
یک کسی میگفت: تلگراف کردم به خداای خدا یه کامیون پول برای ما بفرست این چند ساله خوش باشیم، جواب آمد یه کامیون اسکناست میدهم با دو تا پسر هروئینی، گفت نه، یک خورده فکر کرد گفت خدایا یک گونی اسکناس بده خوش باشیم گفت: یک گونی میدهم با یک دختر کچل، یک خرده فکر کرد گفت خدایا یه ساک اسکناس بده گفت یه ساک میدهم با یک تنگی سینه. گفت اصلاً نمیخواهم همان روزی هزار و دو هزار تومان کافی است گفت: تدریجاً میرسد فضولی موقوف! این طنز است ولی ریشهاش وحی است.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میفرماید: «مَادُّ الْقَامَهِ قَصِیرُ الْهمه» (شرح نهج البلاغه/ج13/ص 18) قدش بلند است و همتش کوتاه. «وَ طَلِیقُ اللِّسَانِ حَدِیدُ الْجَنَانِ» بیانش نرم است و دلش تنگ است.
«قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَ» (بحارالانوار/ج54/ص113) کنار گشایشها تنگناها و کنار گلها تیغها و کنار عسل نیشهاست. اصلاً خدا قاطی داده است، لذت مطلق جایی نیست، دنبال خوشی نگردید، خوشی مطلق جایی نیست.
مال باید پاک باشد. بحث را شب جمعه آخر سال گوش میدهید، اشکال دارد بیایم برای خدا، اصلاً من یک چیزی بگویم، اصلاً کسی که خمس ندهد یک خورده در وفاداریش شک کنید. یک آیه بخوانم قرآن میگوید: کسانی که کنار پیامبر رفتند جبهه و حاضر شدند جان بدهد در جبهه پیروز شدند و غنیمت جنگی گرفتهاید اگر دین دارید باید خمس بدهید. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ» (انفال/41) غنایمی که توی جبهه کنار پیغمبر به دست آوردهاید خمس بدهید، بعد میفرماید: «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّه» (انفال/41) یعنی اگر ایمان به خدا دارید.
یعنی اگر پهلوی پیامبر هم باشی توی جبهه هم بروی، حاضر باشی جانت را هم برای اسلام بدهی، غنیمت بدست آوردی، اگر خمس ندهی دین نداری، یعنی خداوند دین را بند به نماز و روزه نکرده، ممکن است نماز بخوانی، جبهه بروی کنار پیغمبر فداکاری کنی اما اگر خمس ندهی دین نداری، پیامبر آمد توی مسجد، پنج نفر را بلند کرد، گفت پاشو، پاشو (قم)، برو بیرون، گفتند یا رسول الله چرا اینها را بیرون کردی؟ گفت: اینها نماز میخوانند، زکات نمیدهند.
«خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَه» (توبه/103) زکات بدهید تا مالتان پاک باشد. افرادی را می گوید: خداوند دل اینها را پاک نمیکند «أُولئِکَ الَّذینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُم» (مائده/141) خداوند دل اینها را پاک نمیکند. چرا؟ اینها یک کاری کردهاند، مثل توپی که درش بسته است اقیانوس اطلس هم بیافتد، یه ذره از این آب توی توپ نمیرود، تقصیر اقیانوس نیست، این توپ چنان درها را روی خودش بسته که نفوذناپذیر شده.
بعضی کارها علاقهاش هم خوب است. بعضی از افراد آدم پاکی نیستند ولی دوست دارند پاک باشند «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا…» (توبه/108) دوست دارد نگاه بد نکند، لقمه حرام نخورد، همین مقداری هم که دوست دارد که خوب باشد، همین پسندیده است. به یک کسی گفتند: ای بیغیرت، گفت: غیرت چیست؟ گفتند: هیچی آقا خوش آمدی اصلاً نمیداند غیرت چیست؟ بعضیها میگوید: من دلم میخواهد حریف خودم نمیشوم، همینکه تصمیم بگیرد دلش بخواهد، گرچه حریف خودش نشود. همین دوست داشتنش یک ارزش است. قرآن میگوید: «یُحِبُّونَ» دوست دارد، «أَنْ یَتَطَهَّرُوا» دوست دارد آدم خوبی باشد ولو خوب نباشد.
4- یکی دیگر از پاکی معنوی نماز است
نماز: پاکی از تکبر است، حضرت زهرا فرمود: خداوند نماز را واجب کرد که انسان را از تکبر پاک کند.
چون بلندترین نقطه بدنت پیشانی است در 17 رکعت در هر رکعتی هم دو سجده، 34 مرتبه، بلندترین قله بدنت باید خاک مالی شود کسی که روزی 34 بار، یک قالی که روزی 34 بار چوب به آن میزنی، این دیگر گردی توش نمیماند. بلندترین نقطه بدنت روزی 34 مرتبه خاک مالی میشود. خود امام زمان، حدیث داریم: «بِالْقَائِمِ مِنْکُم أُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَایی» (بحارالانوار/ج18/ص341). توسط حضرت مهدی زمین را از دشمنانم پاک میکنم.
از مطهرات پاک کردن زمین از طاغوتها است. خدا قسمت کند بروید مدینه «السَّلَامُ عَلَىَ أَطْهَرِ النِّسَاء» (بحارالانوار/ج99/ص220) درود بر تویای پاک ترین زنان هستی. پاکی یک چیزی است که بدها هم قبول دارند. قوم لوط خیلی قوم بدی بودند و اهل گناه، گفتند: این لوط و دار و دستهاش را بیرون کنید، «إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ» (اعراف/82) اینها طرفدار پاکی هستند. آنوقت: «شِیعَتُنَا أَزْکَى وَ أَطْهَر» (بحارالانوار/ج47/ص381) آنکه شیعه ماست از همه پاکتر است.
امام حسین شب عاشورا به اصحابش فرمود: «لَا أَعْرِفُ أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَزْکَى وَ لَا أَطْهَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی» (بحارالانوار/ج44/ص315) من پاکتر از شما سراغ ندارم «فَلَیْسَ بِأَقْدَسَ وَ أَطْهَرَ مِنَ الصَّلَاه» (بحارالانوار/ج52/ص83) پاکتر از نماز چیزی نیست. به هر حال مسأله پاکی مسأله مهمی است که قرآن به آن عنایت دارد. خدا همهتان را حفظ کند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»