موضوع: ویژگیهای ذوالقرنین در قرآن
تاریخ پخش: 18/02/99
1- هدف ذوالقرنین خدمت بود، نه کسب معیشت
2- اولویت خدمت به مناطق محروم
3- توجه به معنویت، در کنار خدمت
4- عشق به کار و خدمت به مردم
5- کار برای خدا، نه نام و عنوان خود
6- محکمکاری در امور صنعتی و ساختمانی
7- پاداش الهی متناسب با عمل، نه اَمل و آرزو
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
جلسات پیرامون اقتصاد و اخلاق اقتصادی و برخوردها در اقتصاد است. امشب در این جلسه میخواهم انشاءالله درباره یک مهندسی صحبت کنم که یک کار تاریخی کرد.
در سوره کهف، خداوند یک قصهای را نقل میکند در مورد ذوالقرنین، این برنامه که من آیاتش را دیدم، حدود 25 نکته این مهندس داشت، این آقای ذوالقرنین، مرد خدا بود از اولیای خدا بود. این کار را بگویم تا این درس باشد برای همه آنهایی که سد میسازند، برج میسازند، پل و خیابان میسازند، شهرک میسازند، الگوی مهندسها این باشد. از آیه شروع کنیم، اگر آیه دم دست شما باشد از اول سوره، میفرماید: «انا مکنا…» پس موضوع بحث چیست؟ صنعت و صنعتگر نمونه، چه کسی؟ ذوالقرنین، قاری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً» (کهف/84) ما همه چیز در اختیار این ذوالقرنین گذاشتیم، «مَکَّنَّا» در زمین به آنها امکانات دادیم، «وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَباً» تمام ابزار رشد و کار در اختیارش بود. این خودش یک اصل است که اگر تجهیزات باشد، امکانات باشد، درصد پیشرفت کار فرق میکند با دست خالی.
1- هدف ذوالقرنین خدمت بود، نه کسب معیشت
آنچه مهم است این است که خودش فقیر نبود. آخر گاهی آدم کار میکند میگوید: خرجی زن و بچه، کار نکنم نون از کجا بخورم؟ ذوالقرنین کاری کرد، سدی ساخت که حالا در آینده میگویم، چند دقیقه دیگر. سد ذوالقرنین چه سدی بود ولی برای خرجی نبود. گفت: شکم من سیر است ولی چون جامعه نیاز دارد این کار را میکنم. این خودش یک درس مهمی است اگر میرویم، پزشک مطب میرود، مهندس سر کار میرود برای خرجی نرود، برای خدمت برود. نه اینکه پول نگیرد. هدفش این باشد. قرآن میگوید: ذوالقرنین مشکل مالی نداشت ولی چون دلسوز و خادم بود، بلند شد راه افتاد، داشتن مهم نیست، مهم این است که آدم از امکانات و هنر و هجرت، هم امکانات داشت، «مَکَّنَّا» هم هجرت کرد، به شرق و غرب سفر کرد. هم هنر داشت، هم تخصص داشت. سدی که ساخت موادش از چه بود که این سد نه میخ درونش میرفت، نه از بلندی میشد پشت بامش رفت. مسأله دیگر به سراغ کارها سخت رفت. وقتی به شرق و غرب مسافرت رفت، به مردم گفت: مشکل شما چیست؟ گفتند: مشکل ما این است که دو قبیله گردن کلفت یأجوج و مأجوج به ما حمله میکنند، یک سدی بسازید که امنیت ما تأمین شود و اینها نتوانند این طرف منطقه بیایند. یک دیوار بسیار قوی میخواهیم.
2- اولویت خدمت به مناطق محروم
به سراغ کارهای سخت رفت، حالا، منتظر دعوت نبود. خیلی از ما منتظر دعوت هستیم. خودش بلند شد رفت. اینها را باید روی تخته سیاه بنویسیم. حیف که من رمق و حال ندارم بلند شوم بنویسم. نشانه یک مهندس خوب: برای خرجی نبود و برای خدمت بود. شکمش سیر بود ولی بلند شد راه افتاد. سراغ کارهای سخت رفت. بدون دعوت رفت، نیاز مردم را در نظر گرفت نه رفاه خودش، نه تخصص خودش، وقتی میخواست یک جایی برود، یکجایی رفت که میگوید:«لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا» قاری: «لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا» (کهف/92) ذوالقرنین به منطقهای رفت که مردم هیچ سوادی نداشتند. نه سواد خواندن، اصلاً فرهنگ نداشتند، «لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا» هیچی سرشان نمیشد. ما الآن وقتی سفیر میخواهیم، اگر سفیر پاریس و لندن و آمریکا و کانادا باشد کلی آدم در بورس است اما اگر گفتند: برای بنگلادش سفیر میخواهیم، هیچکس حاضر نیست برود.
ما حرکتهایمان براساس این است که کجا پولش بیشتر است و کجا رفاهش بیشتر است، کجا زودتر بازنشست میشویم، کجا حق مأموریتش بیشتر است. این محاسبات را میکنیم که کار ما خیلی ارزش ندارد. کار ماندگار کرد، سدی که ساخت گفت: این سد تا قیامت خراب نمیشود. ما الآن در کشورمان خانه میسازند بعد از چهل سال میگویند: ساختمان دیگر ارزش ندارد. پول زمینش را بگیر. یعنی هر چهل سال به چهل سال تمام ساختمانها از ارزش میافتد. زمینش را قیمت میکنند و میگویند: ساختمان کلنگی است. کار ماندگار کرد. کار بی منت کرد. ما ممکن است یکجا خیابانی بسازیم، فرودگاهی یکجایی بسازیم، برای این میسازیم که دور دوم به ما رأی بدهند. یعنی یک دوره نماینده این شهر شدم، میخواهم یک فرودگاه آنجا ببرم که به مردم بگویم: من که آمدم برای شهر شما فرودگاه آوردم، پس بار دوم هم به من رأی بدهید.
به مرغ دانه میدهیم برای اینکه تخم مرغش را برداریم. علف میدهیم برای اینکه شیرش را بدوشیم. کار بی منت و بی چشم داشت برای آدمهایی که حِرّ را از بِرّ تشخیص نمیدهند و هیچ هنری ندارند، منطقه برای او مطرح نبود. هم مشرق رفت و هم مغرب، قرآن سفرهای ذوالقرنین را میگوید: «مَغْرِبَ الشَّمْس» (کهف/86) قاری: «مَغْرِبَ الشَّمْس» یعنی هم یک سفر شرقی داشت، یک سفر غربی، منطقه برای او مطرح نبود. جامعه برای او مطرح نبود که این جامعه مترقی هستند یا عقب مانده، تعداد برای او مطرح نبود که این سد را بسازیم، چند نفر استفاده میکنند. اقدام ذوالقرنین برای ساختن سد دلی بود و امری و دستوری نبود. مردم را دوست داشت دید مردم بی فرهنگی تحت هجوم قوم یأجوج و مأجوج هستند و اینها از ناامنی ناراحت هستند، گفت: من برای شما سد میسازم و از روی علاقه و دستور نبود. کارش براساس تکلیف الهی بود. ذوالقرنین از مردان خدا بود، حالا پیغمبر بود یا از اولیای خدا بود، وارد بحث نمیشویم چون بلد نیستم. اختلاف هم هست.
3- توجه به معنویت، در کنار خدمت
وقتی سد را ساخت مردم را به خدا و معاد دعوت کرد. ما لولهکشی که میکنیم آب آشامیدنی میبریم وقتی میخواهیم افتتاح کنیم بگوییم: به شکرانه اینکه آب لولهکشی آمد تا این منطقه من یک وضو میگیرم. آستین بالا کنم و یک وضو بگیرم و بگویم: مردم، این رقمی وضو بگیرید. یعنی وقتی یک خدمت میکنیم این خدمت را وصل کنیم به یک آموزش دینی، ذوالقرنین کار پنج مهندس را کرد. این ماشینی که سوارش میشویم پنج گروه مهندس روی آن کار میکنند. 1- مهندسینی که تخصصشان کشف معدن است. یک تیمی هستند، جمعی از مهندسین کارشان و تخصصشان کشف معدن است. کشف که تمام شد یک گروه دیگر میآیند استخراج معدن، استخراج که تمام شد یک گروه دیگر ذوب معدن، ذوب که تمام شد یک گروه مهندس چهارم میآید برای قطعه سازی، آخرین گروه مهندسینی میآیند که این قطعات را به هم مونتاژ و متصل میکنند، استخراج، ذوب، قطعه سازی و اتصالات و مونتاژ، یعنی پنج گروه مهندس کار میکنند تا این ماشین، ماشین میشود. ذوالقرنین مهندسی بود که هم کشف کرد، هم استخراج کرد، هم دعوت به خدا کرد، اینها مهم است.
4- عشق به کار و خدمت به مردم
عاشق کار بود. کار بخاطر اجبار نمیکرد. کارهای زورکی ارزشی ندارد. یک لاشهای در جاده افتاده بود، این قبیله میگفت او کشته، آن قبیله میگفت، او کشته است. کشتن این جنازه را گردن هم میگذاشتند. پیش حضرت موسی آمدند، گفتند: تو پیغمبر هستی از خدا بخواه که بگوییم قاتل کیست. از این قبیله بود یا از این قبیله، حضرت موسی به خدا گفت، خدا گفت: یک گاوی را بکشید، جنازه این گاو مرده را به کشته بزنید، کشته زنده میشود میگوید: قاتل من کیست؟ موسی گفت: گاو بکشید. «أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً» قاری: «أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً» (بقره/67) سوره بقره را که سوره بقره میگویند، بخاطر اینکه این قصه درونش آمده است. گاوی را بکشید گفتند: گاو چطور باشد؟ شکلش چطور باشد؟ سنش چطور باشد؟ رنگش چطور باشد؟ اینقدر هی گفتند، چطور چطور چطور، میگویند: بهانههای بنی اسرائیل، این بود. به بنی اسرائیل گفتند: گاو بکش، هی طفره رفتند، سنش، شکلش، آخرش قرآن میگوید: «فَذَبَحُوها» قاری: «فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُون» (بقره/71) گاو را کشتند اما نکشتند. چطور کشتند اما نکشتند؟ کشتند اما از روی علاقه نکشتند. زورزورکی کشتند. کاری ارزش دارد که با علاقه باشد. زن نباید از مردش بترسد. مرد نباید از خانمش وحشت کند. از در رودروایسی ترس و اجبار کار کردیم این ارزش ندارد.
اجبار و تکلیف نبود. به حداقل اکتفا نکرد، منتظر نبود که یک شب فارغ شود. ما الآن در اداره که کار میکنیم هی همچین میکنیم، یک ربع دیگر دو میشود میرویم. یک ربع دیگر چهار میشود میرویم. یعنی منتظر هستیم که اصلاً وقتی بعضی در پادگان میروند، روز آخر سربازی یا فارغ التحصیل از دانشگاه میشوند، شیرینی تقسیم میکنند. این شیرینی یعنی چه؟ یعنی نمیخواستم پادگان بروم. رفتیم الحمدلله تمام شد. نمیخواهم دانشگاه بروم، دانشگاه رفتیم فارغ الحصیل شدیم شیرینی بخوریم. من فارغ التحصیل شدم. جشن گرفتن برای فارغ التحصیل یا برای تمام شدن سربازی نشانه چیست؟
ما بچههایمان درس میخوانند ولی واقعاً عاشق درس هستند؟ کتابهای بچه مدرسهایهای ما پنج حالت دارد. اول سال کتاب است، هوا که گرم میشود با همین کتاب خودش را باد میزند. بادزن میشود. وقتی میخواهد بنشیند میبیند زمین خاکی است میگذارد روی کتابش مینشیند، موکت میشود. با بچهها که دعوا میکند، با همشاگردیها کتاب را لوله میکند مثل چماق میزند بر سرش. یعنی هم کتاب است، هم چماق است، هم بادزن و هم موکت است. اینها نشان دهنده چیست؟ دوست نداریم کار بکنیم و تا مجبور نشویم کار نمیکنیم. این کارها، کارهای بی ارزش است. خدا به پیغمبرش گفت: میدانی چرا تو را پیغمبر کردم؟ گفت: نه، گفت: در تو یک سوزی بود که در دیگران نبود. عاشق کار باشد، منتظر مرخصی نباشد. از ترس بازرسان نباشد. ساعات را محاسبه نکند. آقا 22 ساعت اضافه کار کردم، هجده ساعت اضافه کار کردم. چون بازرسها میآیند من، چون امروز بازرس میآید حواسمان را جمع کنیم. کارهایی که میکنیم صفات انسانیاش گاهی کمرنگ است. مؤسس حوزه علمیه قم استاد امام و همه مراجع قم، آمد فیضیه گفته شد یک طلبهای در اتاق خوابیده بود، رفت در اتاق گفت: چرا درس نرفتی؟ چرا خوابیدی؟ امروز روز درسی است. گفت: آقا مریض هستم. گفت: چته؟ گفت: بیماریام چیست. استاد همه مراجع بلند شد به خانه رفت، سوپ درست کرد، شوربا درست کرد آورد برای این طلبه که بیمار بود. استاد مراجع آشپزی میکند برای بچه طلبه. این خیلی مهم است.
الآن دانشجو از بغل استاد رد میشود، نمیگویم همه. هستند بعضیها از بغل استاد رد میشود سلام نمیکند، میگوییم: مگر این استاد نیست؟ میگوید: چرا؟ میگوییم چرا سلامش نکردی؟ میگوید: این ترم با او درس ندارم. چون این ترم با او درس ندارم سلامش نمیکنم.
گاهی برای ترفیع درس میخوانیم، میگویند: اگر میخواهید سرگردی، سرهنگ شوید، باید بیست ساعت کلاس بروید. سرهنگ هستی میخواهی سرتیپ شوی، باید این دوره را ببینی. استاد دانشگاه هستی، استادیار هستی، میخواهی دانشیار شوی، دانشیار هستی میخواهی استاد شوی، باید این را بخوانی. چون میخواهیم مدرک بگیریم و یک قدم بالاتر برویم این کار را میکنیم. اینها مهم است. آن چیزی که در دین هست و دنیا ندارد، این است که در اسکناس یک نخ است و آن نخ به اسکناس ارزش میدهد. نیت برای خدا، اخلاص، عشق، سوز، این خیلی مهم است. ما اگر کسی راه میرود از عقب زمین بیافتد، به جای اینکه برویم کتفش را بگیریم و بلندش کنیم قهقه میخندیم. در ماشین نشستیم بوق میزنیم یک نفر جلوی ماشین بالا میپرد، پشت ماشین هه ههه هه! کیف میکنیم که یک مسلمانی را ترساندیم. حال آنکه حدیث داریم «من أخاف مؤمنا» کسی یک مسلمانی را بترساند، خدا روز قیامت او را میترساند. خلاصهاش 1- اجبار 2- منتظر است، به حداقل اکتفا کردن 3- منتظر فارغ التحصیل شدن 4- فرار کردن از کار 5- ترس بازرس 6- محاسبه سؤال 7- توبیخ 8- محرومیت از مزایا 9- گرفتن ارتقاء و رتبه 10- رودروایسی اینها… کار ما با این چیزها مخلوط است.
5- کار برای خدا، نه نام و عنوان خود
ذوالقرنین را خدا تعریف میکند. چقدر تا حالا سد ساختیم ساختمان شده، فقط از ذوالقرنین، میگوید: ذوالقرنین این کارها را کرد برای خرجی نبود، شکمش سیر بود. رودروایسی نبود، این آفات و آسیبهایی که گفتی هیچ کدام آسیب نبود. فقط برای خدمت به جامعه بود. نمیخواست خودش را مطرح کند. شاعری خانه امام آمد برای امام صادق شعر خواند. امام ده تومانش داد، ده تومان چهل، پنجاه سال پیش، یک مداح دیگر رفت خواند، امام پنج ریال به او داد. مداح گفت: به او ده تومان داد و به من پنج ریال؟ گفت: آقا به او ده تومان دادی، گفت: درست دادم. او از امام صادق تعریف کرد و تو رفتی مدح مرا کردی. تو از من تعریف کردی. او را باید ده تومان بدهم و به تو پنج ریال. این خیلی مهم است.
اگر مهندس را مهندس نگویند، میگوید: مردم معرفت ندارند. من چهار سال درس خواندم مهندس شدم. حالا چهار سال چقدر تهش میماند. من یکوقت در تلویزیون حساب کردم دانشجوهای ما چهار سالشان نه ماه بیشتر نیست. یکبار دیگر هم برای شما حساب کنم. خوب گوش بدهید. چهار سال دانشجو است تا آقا مهندس شود. چهار تا تابستان تعطیل است، هر تابستان سه ماه، چهار سه ماه، دوازده ماه است. دوازده ما یعنی یک سال، این چهار سال یک سالش تابستان است. پرید. هر سالی 52 جمعه تعطیل است. چهار تا 52 تا 208 روز جمعه است، 208 روز هم پنجشنبه است. 208 و 208 تا، چهارصد و شانزده روز هم پنجشنبه و جمعه است. هر سالی بیست روز نوروز تعطیل است، چهار بیست تا هشتاد تا، بیست تا هم بین ترم تعطیل است. جهار بیست تا هشتاد تا و هشتاد تا 160 تا. ما حساب کردیم مهندسین ما و همه دانشجوهای ما، هجده ماه درس میخوانند. هجده ماه را نه ماهش چرت و پرت میخوانند. یعنی چیزهایی میخوانند که دانستن آن جایی را آباد نمیکند، ندانستنش هم جایی را خراب نمیکند. مهندس میخواهید بروید ذوالقرنین را ببینید. سردار سازندگی ذوالقرنین را ببینید چه کرده است.
خیلی افراد کم هستند که از حق مرخصیاش استفاده نکند. معمولاً همه مرخصی است تا ذوالقرنین هنر خودش را خدا میگفت، نمیگفت: من! قارون میگفت: من مخی دارم که توانستم این پولها را پیدا کنم. «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِی» قاری: «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِی» (قصص/78) به قارون گفتند: به فقرا کمک کن، خدا به تو داده! گفت: خدا به من نداده، خودم پیدا کردم. حالا…
6- محکمکاری در امور صنعتی و ساختمانی
ذوالقرنین شکمش سیر بود بدون اجبار و رودروایسی، بدون مأموریت، دلی و از روی علاقه سفر کرد سفر طولانی، مغرب و مشرق، از مردم پرسید: مشکل شما چیست؟ گفتند: مشکل ما امنیت است. ناراحتی شما چیست؟ گفتند: قوم یأجوج و مأجوج به ما حمله میکنند. یک دیوار بساز آنها نتوانند این طرف بیایند. خرج هم میدهیم. خرج تو با ما، گفت: من خرج نمیخواهم. فقط کمک بدنی به من کنید. نیروی انسانی، «فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ» قاری: «فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ» (کهف/95) نیروی انسانی در اختیار من بگذارید. آهن را آب کنید، مس را هم آب کنید. مس گداخته و آهن گداخته را قاطی کنید، آلیاژی تشکیل بدهید، ترکیب از آهن و مس، کمک کنید ما یک سدی بسازیم که «نقبا» نقب یعنی نمیشود سوراخش کرد. «ظهرا» پشت بامش هم نمیشود رفت. آیا خواهد شد صنعتگران ما اینطور باشند؟ نباید به ما بگویند: در جمهوری اسلامی ارمنیها ماشین را بهتر تعمیر میکنند، خیلی بد است امام صادق غصه میخورد.
امام فرمود: «کُونُوا لَنَا زَیْناً» (أمالی صدوق، ص 400) یک کاری بکنید که بگویند: اینها شیعه هستند. اینها مسلمان هستند. نگویند: ارمنی است، پس کارش درست است. آلمان است، فرانسه است؟ کارش درست است. ایرانی است؟ خوب نیست. خیلی بد است. امام رضا کنارش نشستید. امام رضا فرمود: اول وقت چنان نماز اول وقت بخوانید، تا بگویند: «هؤلاء جعفریه» اینها شیعه هستند که اینقدر نماز را اول وقت میخوانند. ولی ما الآن اینطور نیستیم، ما الآن اهل سنت نمازش را خیلی جاها بهتر از ما شیعههاست. ما باید برسد به جایی که بگویند: حالا ایران.. البته ایران خیلی چیز دارد که مرغوب است و کشورهای خارج میگویند: اگر ساخت ایران است… مثلاً در یک سری صنعتها ایران انصافاً جلو است. محصولات ما بعضیهایش از محصولات غربی بهتر است. اما میگوییم اینکه بعضی هست، همه شود. محکمکاری کنیم.
جنازهای را دفن کردند، پیغمبر خشتها را کنار هم میچسباند، ضربی، خشتهایی که به هم میچسباند لایش را گل و محکمکاری میکرد. گفتند: یا رسول الله این مرده است. خاکش کنیم برود. چنین میزنید مثل اینکه دارد اتاق میسازد. پیغمبر فرمود: خدا دوست دارد اگر یک کسی یک کاری میکند سر هم بندی نکند. محکم بکند. ما یک حدیثی که برای شما نقل میکنیم میگویند: سندش را باید بگویید، این حدیث از کیست؟ او از کی؟ او از کی؟ او از کی؟ همه آدمهایش باید آدمهای درستی باشند. تا بگوییم این حدیث قابل اعتماد است. قدیم یک کسی که میخواست منبر برود، اجازه میگرفت از علمای بالاتر که شما اجازه بدهید من سخنرانی کنم. نمیشود هرکسی سخنرانی کند. بعضی حدیثها برای یک جای خاصی است و جای دیگر نمیشود مصرف کرد.
7- پاداش الهی متناسب با عمل، نه اَمل و آرزو
یک مثال بزنم، بنده خانه آمدم پای تلویزیون دیدم بوش رئیس جمهور قبل آمریکا مخفیانه عراق رفته، خبرنگار عراقی لنگه کفشش را زد نخورد، دومی را زد. شما دیدید؟ دو تا لنگه کفش زد نخورد. من میگویم: احسنت! احسنت! این عمل خبرنگار عراقی از چهل سال تبلیغ من بهتر است. این یک ماجرای خاص است. این قانون نیست، بسم الله الرحمن الرحیم، توجه توجه! هرکس به دشمن لنگه کفش بزند ثواب چهل سال عبادت دارد. نه این قانون نیست. مورد خاصی است. شما هم اگر عصبانی شدی لنگه کفش زدی، بابا او رئیس جمهور آمریکا بود، در مقابل تمام دوربینهای دنیا بود. خبرنگار دست خالی بود و جز لنگه کفش چیزی نداشت. از جان خودش گذشت و این لنگه کفش را پرتاب کرد. این خیلی مهم است. ممکن است شما کتاب را باز میکنی، نوشته هرکس فلان دعا را بخواند ثواب سیصد حج و سیصد عمره و سیصد شهید و سیصد و سیصد… این مورد خاصی است. قرآن میگوید: «جَزاءً وِفاقا» (نبأ/26) «عَطاءً حِساباً» (نبأ/36) حساب و کتاب دارد. بله این دعا چنین ثوابی دارد در مورد خاص، ظهر عاشورا یک لیوان آب دو میلیارد میارزد. غروب عاشورا یک لیوان آب یک قران هم نمیارزد.
«ضربه علی» نه ضربت کسی دیگر، آن هم یوم الخندق، نه یوم الخیبر! گاهی یک عملی در یک زمانی از فردی ارزش دارد و این مهم است. شرایط مهم است. شب قدر، ماه رمضان، عرفه، عاشورا، عبادت، نماز، تمام ثوابهایی که هست اینها در یک شرایطی اجرها تفاوت میکند. لذا در قرآن یک آیه داریم که میگوید: ضعف، دو برابر است ثوابش، یک جای دیگر داریم أضعاف، دو برابر نیست چند برابر است. یک جای دیگر قرآن میگوید: ده برابر است. «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» قاری: «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) حدیث داریم کسی که به فقیر پول میدهد خدا نگاه به مبلغش نمیکند که چند داد، نگاه میکند او نسبت به سرمایهاش چقدر داد. کسی ده میلیون دارد، یک میلیون میدهد. نگاه نمیکنیم به یک میلیون، میگوییم این یک میلیونی که به فقیر داد، نسبت به سرمایهاش چقدر است؟ میگوید: یک دهم، حالا یک کسی ده ریال دارد، یک ریال به فقیر داد. این هم ثوابش یک دهم است. آن کسی که ده ریال دارد یک ریال بدهد، آن کسی که ده میلیون دارد، یک میلیون بدهد. هردو یک دهم میدهند. حدیث داریم که خداوند اجر که میدهد نگاه نمیکند مبلغ چقدر است. نگاه میکند این مبلغ نسبت به سرمایه او، چقدر است؟ بنده و بوعلی سینا کتابخانه میرویم. دو ساعت مطالعه میکنیم، بوعلی سینا تیزهوش است و از این دو ساعت سی تا مطلب میفهمد. من یک آدم عادی هستم از این دو ساعت دو تا مطلب میفهمم. او سی تا فهمید من دو تا ولی اجر من و بوعلی سینا یکسان است. چرا؟ برای اینکه هردو دو ساعت زحمت کشیدیم، «یا من سوّى التّوفیق بین الضعیف و القوى» بنابراین حساب و کتابها را خیلی رو… باید یک خرده دقت بیشتر کرد. یکبار حضرت فرمود: هرکس لا اله الا الله بگوید، یک درخت به درختهای بهشتیاش اضافه میشود. یکی از اصحاب گفت: پس بهشت ما خیلی درخت دارد. حضرت فرمود: بله خیلی درخت دارد، ولی گاهی هم یک آتش میفرستی و همه را میسوزانی. ما نمیدانیم وظیفه ما چیست.
اگر خانم شما در خانه میترسد، شما مسجد رفتی، ثواب داری، یا بروی در خانه بنشینی ثوابش بیشتر است؟ اگر من مسجد بروم، خانواده من در خانه میترسد. حالا یک خانه در بیابان است، یک خانه تنهاست، ترس واقعی نه اینکه زنهای ما سوء استفاده کنند و هی دروغکی به شوهرشان بگویند: میترسم. اگر واقعاً یک زنی ترسید، به اینکه من بروم مسجد عبادت کنم یا پهلوی خانمم باشم؟ گاهی نزد خانم ماندن ثوابش بیشتر از مسجد رفتن است. افطاری میدهی تشر میزند خانم! چرا چنین شد؟ فلان و.. آقاجون تو میخواهی افطاری بدهی. میتوانیم تشر بزنیم به خانم که تو باید آشپزی کنی. این محاسبات و اجرها و ثوابهایی که در منبرها میشنوید و در کتابها میخوانید اینها پوست قصه است ولی باید حساب کرد از چه کسی و در چه شرایطی؟ «ضربه علی یوم الخندق» نه ضربت غیر علی نه یوم الخندق، یوم الاحزاب مثلاً… این حساب میشود.
وقت تمام شد… امشب چه گفتیم؟ گفتیم یک صنعتگر در تاریخ پیدا شد به نام ذوالقرنین دو صفحه قرآن از او تعریف میکند، چطور بین همه مهندسها از ذوالقرنین تعریف میکند؟ برای اینکه کار ذوالقرنین خدمت بود، خالص بود، دلی بود، بی منت بود، زوری و اجباری نبود. منتظر مرخصی و اضافه کار نبود. این شرایط است که صنعت را بارور میکند، اگر صنعت ما این رقمی باشد وضع اقتصاد ما خوب میشود. خدایا قدم به قدم ما را هدایت بفرما. کمتر از آنی ما را به خودمان رها نکن. قلب امام زمان(ع) از ما راضی بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- براساس آیه 92 سوره کهف، ذوالقرنین برای خدمت به چه کسانی سفر کرد؟
1) افراد بیدین و ایمان
2) افراد بیسواد و دور از فرهنگ
3) افراد ضعیف و ناتوان
2- آیه 71 سوره بقره، از چه امری مذمت میکند؟
1) اکراه در انجام وظیفه خود
2) اکراه دیگران به انجام وظیفه
3) اکراه در ایمان آوردن
3- هدف ذوالقرنین از ساختن سدّ چه بود؟
1) جلوگیری از سیلاب
2) جلوگیری از هجوم اشرار
3) تقویت کشاورزی
4- ذوالقرنین برای ساخت سدّ، چه کمکی از مردم گرفت؟
1) کمک مالی
2) کمک انسانی
3) کمک معنوی
5- آیه 160 سوره انعام، به پاداش چند برابر الهی تأکید دارد؟
1) دو برابر
2) هفت برابر
3) ده برابر