وظیفه فرزند در برابر والدین

1- اطاعت در حق، مصاحبت به عُرف
2- احسان به والدین، بدون قید و شرط
3- کسب علم از شرق و غرب
4- کمک در آموزش و تحصیل علم
5- دوری از تحقیر همسران نازا
6- انتخاب راه حق در اختلاف فکری والدین
7- خدمت به خویشاوندان نیازمند

موضوع: وظیفه فرزند در برابر والدین

تاریخ پخش:  03/05/92

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

درباره‌ی مسائل خانواده صحبت می‌کردیم، تا اینجا آمدیم که اولاد در شرایط علمی، پروفسور، آیت الله العظمی، رئیس جمهور، رهبر، هر درجه‌ای هست باید احترام والدینش را بگیرد و این هم خیر درونش است. آیه‌اش را هم خواندیم «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْش‏» (یوسف/100) یوسف که عزیز هم شد به پدر و مادرش گفت: بروید بالا بنشینید. تا اینجا گفتیم.

1- اطاعت در حق، مصاحبت به عُرف

مسأله‌ی دیگر اینکه شرط احترام به پدر و مادر خوبی آنها نیست. روایت داریم «بَرّاً کَانَ أَوْ فَاجِرا» (بحارالانوار/ج28/ص172) پدر و مادر چه خوب باشد باید به آنها احسان کرد، چه بد باشد باید به آنها احسان کرد. قرآن در احسان به والدین فرمود: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) نگفته: «بالوالدین مؤمنین»، «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» چه مؤمن، چه کافر. البته احسان غیر از اطاعت است. اگر پدر و مادر کج هستند، نباید اطاعتش را بکند. حرفشان را گوش ندهد ولی به آنها محبت کند. کار خودت را بکن، اما دل آنها را نرنجان ولو آدم بدی است. چون یکجا قرآن می‌فرماید: پدر و مادر ممکن است بچه را منحرف کنند. گاهی هم برای اینکه بچه‌شان منحرف شود، تلاش می‌کنند، خودشان را به آب و آتش می‌زنند که بچه مثل خودشان شود. می‌گوید: آنجایی که پدر و مادر می‌خواهند تو را کج کنند، گوش نده اما به آنها محبت کن. «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما» (عنکبوت/8) دو بار این آیه در قرآن آمده است. یکجا می‌گوید: «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ» آیه‌ی دیگر جای دیگر می‌گوید: «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِک‏» (لقمان/15) یعنی اگر پدر و مادر خواستند تو را مشرک کنند، یعنی مسیر تو را از خدا کج کنند، «َلا تُطِع» اطاعت نکن، اما در عین حال «وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا» (لقمان/15) با آنها معروف زندگی کن. زندگی شما عادی باشد.

2- احسان به والدین، بدون قید و شرط

احسان به والدین یعنی چه؟ گاهی وقت‌ها انسان می‌آید پدرش را می‌بوسد، مادرش را می‌بوسد، احیاناً یک میوه‌ای هم در راه می‌گیرد و در یخچال می‌گذارد. پول آب و برق می‌دهد. احسان مطلق است، همه چیز را شامل می‌شود. اول اینکه احسان به والدین هیچ شرطی ندارد. شرط سنی ندارد. چه سن باشد. منطقه‌ای شرطش نیست. علمی، در چه درجه‌ی علمی است. از نظر اجتماعی معروف است یا گمنام. از نظر سیاسی در چه خط سیاسی است؟ از نظر اقتصادی وضعش پولدار است یا فقیر است. هیچ شرطی ندارد. احسان به پدر و مادر نگفتند: سن‌اش چقدر است؟ ایمانش چقدر است؟ فکر سیاسی‌اش چطور است؟ هیچ شرطی ندارد. این توجه اسلام… شبیه این را ما فقط درباره‌ی علم داریم. کسب علم هم هیچ شرطی ندارد. زمان ندارد، ز گهواره تا گور، مکان ندارد «وَ لَوْ بِالصِّین‏» (بحارالانوار/ج1/ص177) استاد شرط ندارد، ولو استاد منحرف است، برو از او چیز یاد بگیر. اینکه ما می‌گوییم: نه شرقی، نه غربی، در علم ما باید هم شرقی باشیم، هم غربی. اگر آمریکا یک صنعتی دارد، یاد بگیریم. کمونیست‌ها یک هنری دارند یاد بگیریم. در آموزش از شرق و غرب باید چیز یاد بگیریم و شوخی هم نداریم. در خودباختگی، نه. ما در مسائل سیاسی نه در برابر غرب خودمان را می‌بازیم… پس این نه شرقی، نه غربی در مسائل سیاسی است. در مسائل علمی نه شرقی، نه غربی نداریم. هم شرقی، هم غربی داریم.

به پیغمبر گفتند: فلان گروه است که سبک خاصی می‌جنگند. حضرت فرمود: ده تا از مسلمان‌ها بروید، روش رزم آنها را یاد بگیرید و بیایید به مسلمان‌ها یاد بدهید. در تاکتیک‌های نظامی، رزمی، وقتی می‌گوید: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» برو چین چیز یاد بگیر، چین زمان پیغمبر که مؤمن نبودند. در تحصیل هم شرقی، هم غربی، نه شرقی، نه غربی معنایش این نیست که استفاده نکن.

3- کسب علم از شرق و غرب

بگذارید یک مثل بزنم. شما از یخ استفاده می‌کنید، ولی یخ زده نیستی. استفاده از شرق می‌کنی، اما شرق زده نباش. شما استفاده از گرما می‌کنی، اما گرمازده نیستی. فرق است بین استفاده از شرق و غرب یا شرق زده و غرب زده. آخر افرادی هستند بی‌هویت و پوک هستند. می‌رود آرایش کند، می‌گوید: روی لبم را بلژیکی بزن. زیر چانه‌ام را فرانسوی بزن. پشت گردنم را آلمانی بزن. یعنی اختیار پشم تنش را هم ندارد! اصلاً پوک است. می‌گوید: پوک نباش، هویت خودت را داشته باش. حتی در مسائل علمی به ما گفتند: علم دیگران را یاد گیر به شرطی که علم خودت را فراموش نکنی. یعنی بروی برج سازی غربی‌ها را یاد بگیری، اما این گنبدهای معماری قدیم را فراموش نکنی. الآن اگر مسجد گوهرشاد، مسجد امام اصفهان این مسجدها خراب شود الآن بنا و معمار داریم مثل آن گنبد بسازد؟ معماری قدیم را داشته باش، معماری جدید را اضافه کن. «أَعْلَمُ النَّاس‏» حضرت فرمود: باسواد ترین آدم‌ها را که علم دیگران را به علم خودش اضافه کند. نه اینکه علم خودش را… طب قدیم را بلد باش. طب جدید را هم برو یاد بگیر. خیاطی را بلد باش. الآن کت و شلوار دوزهای ما قبا بلد نیستند بدوزند. کت و شلوار بلد باش اما قبا دوزی را هم فراموش نکن. معماری قدیم، طب قدیم، خودت را یادت نرود. علم دیگران را به علم خودت اضافه کن. نه خودت را بباز، وقتی باختی، علم خودت را فراموش می‌کنی، علم دیگران را خوب یاد نمی‌گیری.

خدا رحمت کند سید جمال الدین اسد آبادی اروپا رفت. آنجا با دست غذا خورد. تا رفت با دست غذا بخورد، خبرنگارها دویدند عکس گرفتند. فرمود: چه خبر شد؟ گفتند: تو از شرق آمدی. اُمُّل هستی، با دست غذا می‌خوری. متمدن نیستی، وحشی هستی. خیلی تحقیرش کردند. سید جمال الدین گفت: اتفاقاً من شما را تحقیر می‌کنم برای اینکه این قاشق شما هر چند دقیقه‌ای در حلق هر کس و ناکسی است. بعد هم من نمی‌دانم این را با دستمال پاک کردی، با پارچه پاک کردی، شستی، ضد عفونی‌اش کردی. من دستم تا به حال در حلق کسی نرفته، و خودم هم می‌دانم چطور شستم. من دستم در حلق کسی نرفته و به شستن خودم اطمینان دارم. قاشق شما هر چند دقیقه در حلق هر کس و ناکسی است و نمی‌دانم شما چطور شستی. من براساس ایمان به خودم با دست غذا می‌خورم و براساس تحقیر شما با قاشق نمی‌خورم.

گاهی وقت‌ها یک کسی خودش را می‌بازد. خودتان را نبازید. خیلی همین امروز یک عده آمده بودند خدمتشان بودیم. چنان خودشان را باختند پهلوی نمی‌دانم این اصطلاحات جامعه‌شناسی و روانشناسی، چهل دقیقه حرف که می‌زنند می‌گویم: دست و پا نزنید. این را در قرآن داریم. این را در حدیث داریم. چرا… بیایید خانه اگر غذا نبود، بروید رستوران غذا بخورید. من…یک چیزی برای شما بگویم. 

به فرعون گفتند: امسال زنی می‌زاید که حکومت فرعون را نابود می‌کند، دستور داد هر زنی پسر زایید او را بکشند. مادر موسی پسر زایید ترسید، مأموران فرعون بفهمند، بگیرند و بکشند که خدا به او الهام کرد شیرش بده، در صندوق و در دریا بیانداز. فرعون دریا را تماشا می‌کرد، صندوقی را دید گفت: بروید بگیرید. آوردند و بچه نوزادی بود، می‌خواستند او را بکشند. خانمش نهی از منکر کرد، فرمود: «لا تَقْتُلُوه‏» (قصص/9) تا اینجا معلوم است. هرچه دایه آوردند، سینه دایه را نمکید. می‌دانید چرا؟ چون کسی که شیر مادر خورد، شیر دایه نمی‌خورد. ما اگر شیر قرآن را، شیر نهج‌البلاغه، شیر روایات را بخوریم، مزه‌اش را بچشیم، چیزهای دیگر نزد ما جلوه نمی‌کند. خیلی‌ها که خیلی بحث‌ها برایشان جلوه می‌کند، شیر مادر نخوردند و هر ساعتی بغل یک دایه هستند. آن کسی که مرا خلق کرده است، می‌داند چه خلق کرده است. سن ازدواج را اسلام گفته عجله کنید. ما می‌گوییم: عجله کار شیطان است. می‌گوید: این رقمی باش، ما می‌گوییم: نه، اینطور رسم نیست.

4- کمک در آموزش و تحصیل علم

احسان به پدر و مادر از نظر ایمانی باید کمک کرد. پدر یک شبهه‌ای دارد. اشکالی دارد. مادر یک فکر غلطی دارد. باید نشست برایش صحبت کرد. محبت هست، آموزش هست. الآن دیگر در نهضت سوادآموزی ما بساط را جمع می‌کنیم. حدود سی سال در خانه‌ها را زدیم، ناز کشیدیم بیا مفت درس یاد بگیر. دیگر حالا از این به بعد جمع می‌شود. از این به بعد باید پول بدهید. هرکس می‌خواهد باسواد شود باید… پدرها، پسرها، اینها می‌توانند… اگر در خانه افراد بی‌سواد هستند، الآن در همه خانه‌ها باسواد هست. تک و تایی در بعضی خانه‌ها بی‌سواد است. آموزش یک احسان به پدر و مادر است. احسان این نیست که میوه بگیریم بدهیم. یا پولی به آنها بدهیم. روزی یک کلمه درس به او بدهید. پدرها هم عارشان نشود شاگرد بچه‌شان شوند. من! من پهلوی عروس درس بخوانم؟! محال است، مادر شوهر پیش عروس درس بخواند؟! طوری نیست.

امام هادی فرمود: اگر کسی یک ساعت شاگردی نکند، یک عمری باید ننگ بی‌سوادی را تحمل کند. طوری نیست. بنده حجه‌الاسلام هستم نزد یک شاگرد شوفر می‌نشینم رانندگی یاد می‌گیرم وگرنه تا آخر عمرم باید محتاج خلق باشم. یک مدتی شاگردی کن برای خودت همیشه آقا باش. چه اشکالی دارد مادرشوهرها پیش عروس‌ها درس بخوانند. مادرها پیش دامادها درس بخوانند. آموزش هم احسان به والدین است. اطاعت، تشکر، مشورت، آموزش، محبت، اینها همه…

احسان چقدر باشد؟ مرز ندارد. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» احسان مرز ندارد. یک خربزه یا دو تا خربزه، ماهی پنجاه هزار تومان، یا صد تومان، یا دویست تومان. اصلاً مرز ندارد. به خصوص پیرمردها و پدر بزرگ‌ها را باید بیشتر کمک کرد، چون اینها بزرگ خانواده هستند، روز عید، یک کسی می‌زاید، می‌خواهند چشم روشنی بیاورند. پدر بزرگ است، خانم بزرگ است. یک دعا داریم امام سجاد می‌گوید: خدایا، وقتی پیر شدم درآمد مرا زیاد کن. چون پیر که می‌شوم تولید من کم می‌شود توقع مردم زیاد می‌شود. پیر که شدم…

ما یک روز خدمت امام رسیدیم گفتیم: شما ما را نماینده‌ی خودت کردی در نهضت سواد آموزی، از وقتی نماینده شما شدیم، خرج داریم. می‌گویند: این بچه را در گوشش اذان بخوان. باید یک پولی به او بدهیم. می‌گویند: کلنگ اینجا را بزن، باید کلنگ زدیم یک چیزی بدهیم. افتتاح کتابخانه باید چهار تا کتاب بدهیم. نمایندگی امام خرج دارد، خرج را چه کسی می‌دهد؟ امام فرمود: من به شما اجازه می‌دهم از سهم امام در شأنت خرج کنی. البته از این فتوا استفاده نکردم ولی بالاخره وقتی آدم پدر بزرگ شد باید عیدی نوه‌ها را هم روز عید بتواند بدهد. نگوید: نه، من سالی یک پیراهن برایش می‌خرم، الآن هم یک کیسه‌ِ برنج برایش کشیدم، فعلاً چهار سال دیگر بسش است. اینقدر به او بدهید تا بتواند عیدی هم بدهد.

5- دوری از تحقیر همسران نازا

مسأله‌ی دیگر در بعضی‌ خانه‌ها افراد بچه‌دار نمی‌شوند. مردها، خانم‌های نازا را رها نکنید. حالا نزاییده است. خدا می‌گوید: من این را نازا خلق کردم. یک حکمتی هم بوده است. افراد نازا هم به شوهرشان اجازه بدهند یک زن دیگر بگیرد. هرکس می‌خواهد خوشش بیاید، هرکس می‌خواهد… من حجه‌المسلمین نیستم. من حجه‌الاسلام هستم. حجه‌الاسلام یعنی دین را بگو، هرکس می‌خواهد خوشش بیاید و هرکس می‌خواهد بدش بیاید. تعدد  زوجات متن دین است. حالا مرد عادل پیدا نمی‌شود حق با خانم‌هاست. اما بالاخره من از دادستان تهران 25 سال پیش شنیدم تهران 500 هزار زن بیوه‌ی جوان دارد. 25 سال پیش، شاید حالا یک میلیون شده باشد. یک میلیون زن بیوه را چه کنیم؟ در اقیانوس اطلس بریزیم.

2- هزار تن عصمت از یک جایی بخریم، همه اینها را آمپول بزنیم، آمپول عصمت. اینها همه معصوم هستند، خلاف نمی‌کنند. دسته گل آب نمی‌دهند؟

3- به پسرها بگوییم: بروند بیوه بگیرند؟

4- بگوییم بسوزند و بسازند.

شما می‌گویید چه کنیم؟ چهار راه داریم، هیچ راهی نداریم جز اینکه اگر مرد عادل پیدا شد، دو تا زن بگیرد. 1- همه‌ی زن‌های بیوه پاک و معصوم هستند. هیچ‌کس نمی‌گوید. همه زن‌های بیوه بروند گناه کنند. هیچ‌کس نمی‌گوید. همه‌ی زن‌های بیوه زن پسرها شوند. هیچ‌کس نمی‌گوید. تازه زن پسرها شوند، دخترها می‌مانند. همه‌ی زن‌های بیوه بسوزند و بسازند. هیچ راهی ندارد جز اینکه بگوییم، هرکس عادل است دو تا زن بگیرد. آخر زندگی ما تلخ می‌شود. مگر سرباز که سربازخانه می‌رود، زندگی‌اش تلخ نمی‌شود؟ یک جوان از خانه می‌رود لب مرز می‌ایستد. مادرش کلی گریه می‌کند. هروقت خواست شام و ناهار بخورد، یاد پسرش گریه می‌کند. زندگی تلخ می‌شود ولی مصلحت نظام این است که لب مرز یک عده جوان باشند. مصلحت یک تهران که یک میلیون زن جوان دارد با کم و زیادش، مصلحت این است که آدم‌های عادل دو تا زن بگیرند. حالا زن اول ناراحت است خوب بله مادر هم که بچه‌اش سربازی می‌رود ناراحت است. این ناراحتی‌ها را باید تحمل کرد.

آقای قرائتی خودت باشی، اجازه می‌دهی؟ اجازه دادم مسلمان هستم. اجازه ندادم من هم مرخص هستم. اسلام کار به عمامه و کت و شلوار ندارد. خیلی آدم‌های ساده، از خیلی آدم‌های خواص جلوتر هستند. بنده خودم یک پیرزنی پیدا کردم، چند سال از این پیر زن چیز یاد گرفتم. این پیر زن در من اثر گذاشته بود. سواد هم نمی‌دانم دارد یا ندارد. یک پیرزن است هر شب که می‌خواهد بخوابد دو رکعت نماز می‌خواند. به او گفتم: چه نمازی است می‌خوانی؟ نماز شب که یازده رکعت است و نماز مغرب را هم که خواندی. این دو رکعت چیست که می‌خوانی و می‌خوابی؟ گفت: چه می‌دانم چیست؟ گفتم: برای چه می‌خوانی؟ گفت: می‌دانم 1- امروز یک عده مردند. 2- می‌دانم امشب، شب اول قبر یک عده است. 3- می‌دانم شب اول قبر سخت است. دو رکعت نماز می‌خوانم می‌گویم: خدایا نمی‌دانم چه کسی کجا مرده است. ولی هرکس هرجا مرده است، شب اول قبر اوست، او را رحم کن. این دو رکعت نماز به کل تلویزیون من می‌ارزد. چون نه اضافه‌کار است. نه مأموریت است، نه بازخرید است. نه فیلم تلویزیون است. هیچی هیچی نیست. فقط برای خداست. یک زن گمنام دلش به مردم کره‌ی زمین می‌سوزد. هر شب دلش می‌سوزد. ممکن است سواد هم نداشته باشد، آدم هست هزار برابر این سواد دارد، آدم هم هست یک میلیون هزارم ما سواد دارد، هزار برابر ما به خدا نزدیک‌تر است.

خدا رحمت کند استاد داشتیم آیت الله ستوده. نقل می‌کرد از کسی که می‌گفت: حاضرم کل کتابخانه‌ام آتش بگیرد، یک قدم به خدا نزدیک شوم. علم ارزش دارد به شرطی که علم «باسم رب» باشد. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک‏» (علق/1) اما اگر هرچه باسوادتر شدیم، گناه ما بیشتر شده است، علم هست، تلفن همراه درست کنیم. اما در همین تلفن همراه دروغ می‌گویید. وسیله‌ی ارتباط هست، الآن خیلی‌ها تلفن همراه دارند، ولی با هم قهر هستند. یعنی وسیله‌ی ارتباط هست، خود ارتباط نیست. علمی ارزش دارد که هدفمند باشد.

زن نازا تحقیر نشود. «وَ یَجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقیما» (شوری/50) خدا این را نازا خلق کرده است. ضمناً مأیوس هم نشوید. مأیوس نشوید. ابراهیم صد سالگی بچه‌دار شد. پدر من تا 45 سالگی تقریباً بچه‌دار نشد. 45 سالگی خدا دوازده تا بچه به او داد. دو تا هم زن گرفت، تا 45 سالگی…. مأیوس نشوید. آقا سه سال است بچه‌دار نمی‌شویم. خوب ده سال شود. ممکن است بعداً بدهد. نه از بچه‌دار شدن مأیوس شوید، و نه زن عقیم را رها کنید و نه سرزنشش کنید. مادرشوهرهایی که به عروس‌هایشان نیش می‌زنند به عروس‌های نازا، ببینید خدا در کمین است. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) خدا در کمین است. نیش می‌زنی یکوقت نسل تو نیش می‌خورد. خدا می‌گوید: من انتقام می‌کشم. «وَ اللَّهُ عَزیزٌ ذُو انْتِقامٍ» (آل‌عمران/4)، «ذُو انْتِقامٍ» یعنی انتقام می‌کشم، نیش به دختر من زدی، نمی‌زاید، دست خودش که نیست. چرا او را نیش می‌زنی؟ نسل تو سیلی می‌خورد.

یک کسی بود وسواسی بود در «وَ لاَ الضَّالِّینَ» وسواس داشت. هی می‌گفت: «وَ لاَ الضَّا»، می‌خواست بگوید: «وَ لاَ الضَّالِّینَ» در «وَ لاَ الضَّ» می‌ماند. می‌گفت: «وَ لاَ الضَّ»، «وَ لاَ الضَّ»، «وَ لاَ الضَّ»، یک نفر پشت سر او گفت: مرض، مرض، مرض! (خنده حضار) سر به سرش گذاشت،  در همین کلمه‌ی «وَ لاَ الضَّالِّینَ» خودش وسواسی شد. یعنی همان دم بزنگاه خودش گرفتار وسوسه شد. حدیث داریم اگر کسی را سر یک مسأله‌ای تحقیر کردی، نمی‌میری مگر آنکه خودت به همان مبتلا شوی. حدیث است، هرکس، کسی را «مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِناً» (کافی/ج2/ص356) اگر کسی یک مؤمنی را تحقیر کند، بگوید: نازا، نمی‌میرد مگر آنکه خدا انتقام می‌کشد. خدا از خواص هم انتقام می‌کشد. حالا من خاطراتی هم دارم که خدا از بزرگ‌ها چطور انتقام می‌کشد. حالا بگذریم.

6- انتخاب راه حق در اختلاف فکری والدین

مسأله‌ی دیگر  این است که اگر در خانه پدر و مادر با هم تضاد فکری دارند، بچه باید چه کند. این را قرآن پیش بینی کرده است. «وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِک‏» اگر پدر و مادر چیز دیگر می‌گویند و خودت چیز دیگر، اینجا به حرف خدا گوش بده. این برای خدا و پدر و مادر، اگر خود پدر و مادر با هم اختلاف داشتند، بچه باید انتخاب کند. دو تا پیغمبر داریم، یکی نوح، پسرش رفت کج شد. یکی هم لوط، حضرت لوط زنش خراب شد. زنش بد بود. مرد خوب بود. اما پسر بین پدر و مادر رفت به سمت پدر. و لذا وقتی قهر خدا آمد زن لوط نابود شد، اما پسر لوط که وصل به پدر شد، نجات پیدا کرد.

در اختلافات نگو حالا دلش می‌شکند. بین حق و باطل دل شکستگی نداریم. ما یکی از عیب‌هایی که داریم این است که مهارت نه گفتن نداریم. شهامت داشته باشید بگویید: باسمه تعالی نه! نه گفتن خودش یک هنر است. یک شجاعت است. نه! حالا دل مادر را می‌شکند، دل پدر را می‌شکند. اگر بین حق و باطل است، آنجا نمی‌شود کوتاه آمد. خدا گاهی وقت‌ها به پیغمبرش می‌گوید: ببین، کج بروی نابود می‌شوی. سه جا خداوند به پیغمبرش می‌گوید: قیچی‌ات می‌کنم. از توحید کنار بروی، «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُک‏‏» (زمر/65) «اَشرَکتَ» یعنی مشرک شدی. اگر مشرک شدی عملت نابود می‌شود.

علی را معرفی کن. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه‏» (مائده/67) علی بن ابی طالب را معرفی نکنی، زحمات 23 ساله‌ات نابود می‌شود. کلمه‌ای به قرآن اضافه کنی، شاهرگت را قطع می‌کنم. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِین» (حاقه/44 و 45) از توحید جدا شوی، قیچی. از ولایت جدا شوی قیچی. علی را معرفی نکنی، قیچی. از وحی جدا شوی، کلمه‌ای به قرآن اضافه کنی قیچی. خدا سه تا قیچی دارد. هریک از مسؤولین مملکت ما از مرز توحید بیرون بروند، از مرز ولایت بیرون بروند. از مرز وحی بیرون بروند، مسؤول نیستند. اتوماتیک جدا می‌شوند.

اگر در خانواده بین پدر و مادر تضاد است، فرزند باید راه حق را پیدا کند. پسر لوط دید بین پدر و مادر درگیر است، سمت پدر رفت.

مسأله‌ی دیگر اینکه در خانواده‌ها حمایت از بچه‌ها باید براساس کمال و تقوا باشد. اگر یک بچه را کمکش می‌کنیم براساس یک کمالی. درسش، اخلاقش، نمازش، حجابش، ادبش، اما اگر براساس اینکه خوشگل‌تر است. خوب یک بچه خوشگل‌تر است، اگر تحویلش گرفتی بچه‌ی زشت در دلش می‌کوبد. هم به خدا بدبین می‌شود، هم به پدر و مادر. براساس شکل، براساس ثروت، براساس مدرک، چون این مدرکش بالاتر است… «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم‏» (حجرات/13) بد نیست من اینجا این مطلب را اشاره کنم. امتیازات در قرآن براساس ده، دوازده مورد است. من تند تند می‌گویم.

امتیاز براساس علم، «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُون‏» (زمر/9) امتیاز براساس علم ارزش است. امتیاز براساس تقوا، «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم‏». امتیاز براساس سابقه‌ی انقلابی «وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً» (نساء/95). امتیاز براساس سابقه، «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/10 و11). امتیاز براساس هجرت، «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا» (انفال/72) امتیاز براساس جسم و توان رزمی. «وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْم‏» (بقره/247) اینها امتیازات اسلام است. علم، تقوا، هجرت، جهاد، توان جسمی، تجربه، خانواده، «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» (مریم/28) قرآن می‌گوید: به مریم گفتند: مادرت خوب بود. پدرت هم خوب بود. یعنی چه؟ یعنی خانواده‌ی اصیلی هستی. این امتیازات قرآن است. اما امتیاز براساس هیکل، امتیاز براساس شکل، امتیاز براساس نمی‌دانم ثروت، امتیاز براساس… اینها نباید باشد.

مسأله‌‌ی دیگر اینکه فامیل بچه‌ها باید به فامیل پدر باشد. بچه‌ی من باید فامیلش قرائتی باشد. این هم آیه‌ی قرآن دارد. «ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّه‏» (احزاب/5) باید فامیل بچه به اسم پدر باشد.

یک کسی مادرش سید بود، گفت: آقا، مادرش سید است می‌توانیم خمس به او بدهیم؟ گفتند: مادرش سید هست. اما خمس را به سیدی می‌دهند که پدرش سید باشد، نه مادرش سید باشد. الآن هم در دنیا همینطور است، لقب‌ها براساس پدر است. اگر کسی لقبش را از پدرش عوض کند قابل پیگیری است. بچه‌ی من لقبش را عوض کند. این هم یک حکمتی دارد.

7- خدمت به خویشاوندان نیازمند

مسأله‌ی دیگر مسأله‌ی خدمت است. در خانواده‌ها قوی داریم، ضعیف داریم، باید کمک هم کنیم. اگر در فامیلت فقیر هست، به دیگران کمک کنی، کمک تو ارزش چندانی ندارد. حدیث داریم «لَا صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاج‏» (فقیه/ج2/ص68) اگر فامیل تو فقیر است، نمی‌خواهد جای دیگر خرج کنی. اصل خدمت را هم برای شما بگویم.

حدیث داریم اگر کسی طواف کند، هفت بار. هفت بار دور خانه‌ی خدا بگردد، هفت بارش یک طواف می‌شود. اگر کسی طواف کند، طواف مستحبی، خدا شش هزار لغزش او را می‌بخشد، شش هزار درجه به او می‌دهد. شش هزار دعایش را مستجاب می‌کند. چند تا شش هزار، شش هزار، شش هزار است. بعد امام فرمود: اگر کسی مشکل مسلمانی را حل کند نگفت: بهتر از ده تا طواف، فرمود: بهتر از طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف و طواف… امام قربانت بروم بگو: بهتر از ده طواف. نه می‌خواهم یکی یکی بشمارم. تا بگویم: ده تا، جدی ده تا است. گاهی وقت‌ها آدم می‌گوید: دو ساعت است در دکان نانوایی هستم. این نه یعنی 120 دقیقه. می‌خواهد بگوید: خیلی وقت است. امام نگفته به اندازه‌ی ده تا طواف، می‌گفت: طواف، طواف، این دانه دانه شمرد.

ما در قرآن اعدادی که داریم بعضی اعداد مبالغه‌ای است. مثلاً داریم یهودی‌ها دوست دارند هزار سال عمر کنند. «یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَه» (بقره/96) می‌خواهد هزار سال عمر کند. خوب این یهودی‌ که می‌خواهد هزارسال عمر کند، آیا نمی‌خواهد دو هزار سال عمر کند. دو هزار سال هم می‌خواهد عمر کند، این هزار از مثل است. گاهی وقت‌ها هزار عدد دقیق است. می‌‌گوییم: حضرت نوح هزار سال پیغمبر بود مگر 50 سال. «فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاما» (عنکبوت/14) دو تا اَلف داریم یعنی هزار. یک هزار داریم مبالغه‌ای است. یک هزار داریم دقیق. مثلاً نمی‌گوید: اصحاب کهف سیصد سال عمر کردند. می‌گوید: سیصد سال بعد می‌گوید: «وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» (کهف/25) نه تا هم رویش بگذار. یعنی چه؟ یعنی سیصد و نه سال دقیق است. امام فرمود: حل مشکل یک مسلمان، بهتر از طواف، طواف، طواف، طواف، طواف، طواف، مشکل را می‌توانیم حل کنیم. به خصوص در خانه، در فامیل، خانواده‌ها مشکل همدیگر را حل کنند. این برادر درسش خوب است…

من از شش تا دانشجوی پزشکی خوشم آمد. یک روز نهضت سوادآموزی آمدند گفتند: ما شش تا دانشجوی پزشکی هستیم، بچه‌ی یکی از این شهرهای آذربایجان بودند. تصمیم گرفتیم شش تا دانشجو تابستان برویم بچه‌های کوچه‌مان را کلاس بگذاریم. آن کسی که در ریاضی عقب است، در ادبیات عقب است، در املاء، در انشاء، در دینی، هر بچه‌ی راهنمایی و دبیرستانی که عقب افتاده کلاس‌های تجدیدی، تقویتی برایش بگذاریم. چه کار قشگی است. کمک علمی، کمک مالی، کمک فکری، در خانواده‌ها باید کمک کنیم.

الآن مثلاً دانشجو هست می‌خواهد ازدواج کنند. بودجه‌ی تهاجم فرهنگی بخش عظیمی‌اش باید خرج ازدواج شود. وام ازدواج، خانه‌های ازدواج دانشجویی، مسکن‌هایی که… یک کاری کنیم مسأله‌ی ازدواج را حل کنیم. همه کمک کنیم. بانک‌ها می‌توانند کمک کنند.

امام کاظم فرمود: اگر پول حقی را خرج نکنی خدا دو برابر را در راه باطل آتش می‌زند. دو برابرش را، یک جایی، یک بانکی می‌تواند مثلاً کمک ازدواج کند، نمی‌کند. بعد می‌بینی چند میلیارد دزدیدند و بردند و خوردند. حدیث است. بانک‌ها، تجار، دولت، اصلاً خود وزارتخانه‌ها، همین وزارتخانه‌ی خودش می‌تواند مشکل را حل کند.

در نهضت سوادآموزی چند تا سالن داریم. آموشیارها، خانم‌های نهضت سواد آموزی می‌خواهند عروس شوند دیگر پول سالن ندهند. بیایند سالن نهضت. از صندلی‌ها، از ظرف‌های نهضت استفاده کنند. از آشپز نهضت استفاده کنند. میلیون‌ها عروس داریم پیراهن عروسش آویزان است. همه‌ی اینها را جمع کند، چند میلیون پیراهن عروس، چند میلیون مشکل جوان‌ها را که دیر کردند حل کرد. نمی‌خواهیم حل کنیم. ببینید هر کاری را بخواهیم می‌کنیم. هر کاری را نخواهیم نمی‌کنیم. آن جمله‌ای که تا به حال چند بار گفتم. هر کاری را بخواهید بکنید، راهش را پیدا می‌کنید. هر کاری را نخواهید بکنید، بهانه‌اش را پیدا می‌کنید. گرفتید؟ می‌خواهم این کلمه را حفظ کنید. هرکاری را بخواهید بکنید، شما بگویید… راهش را پیدا می‌کنید. هر کاری را نخواهید بکنید، بهانه‌اش را پیدا می‌کنید. ما هنوز تصمیم نگرفتیم مشکلاتمان را حل کنیم. جنگ را تصمیم گرفتیم شاه را بیرون کردیم. تصمیم گرفتیم صدام را پس زدیم. هرکاری را خواستید بکنید کردید. هنوز تصمیم نگرفتیم. وگرنه وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش، وزارت بهداشت، مشکل ازدواج اینقدر نیست. وزارت بهداشت پسر می‌رود یکی دو تا آزمایش می‌کند. آن را هم می‌گویند: آب لیمو بخورد، چیزش می‌شود. آن… بابا این ممکن است با آب لیمو آن وقت از زیرش در برود، اما باز هم معتاد است. آزمایش‌های ما واقعاً دقیق است برای همه‌ی ماده‌ است یا برای یک ماده است. از یک ماده که نمی‌شود از یک ماده‌ی دیگر…

به هر حال توفیق داشته باشم یک ترازو در تلویزیون بیاورم با یک زرگر، صد تا دانه برنج هم بیاورم بگویم: بکش. صد تا دانه برنج چند گرم می‌‌شود؟ ضرب در هزار کن. ببخشید صد تا می‌شود هزار… صد تا اینقدر است. ده برابرش می‌‌شود هزار. هزار برابرش یک میلیون می‌شود. یک میلیون برنج چقدر وزنش می‌شود؟ ضربدر هفتاد و پنج میلیون کن. بعد می‌بینی هفتاد و پنج میلیون ایرانی در یک دانه برنج صرفه‌جویی کنند، چند تا کامیون برنج می‌شود؟ بعد صد تا دانه گندم را در ترازوی زرگری بیاوریم، بشماریم. بکشیم ضرب در ده کنیم، هزار. ضرب در هزار کنیم میلیون. هفتاد و پنج میلیون دانه گندم چقدر می‌شود؟ نخواستیم در آب صرفه‌جویی کنیم. در کاغذ صرفه‌جویی کنیم.

آنوقت داریم اگر کسی ولخرجی کند در تنگنا می‌ماند. یکسری تنگناها که داریم سیلی‌های مخفی است. یکجایی ولخرجی کردیم، گوسفند و مرغ و میوه را ناتمام و نخورده دور می‌اندازیم. بعد در صف مرغ می‌رویم. بله ممکن است دولت مقصر باشد. ممکن است ملت مقصر باشد، ممکن است تحریم اقتصادی باشد، اینها همه هست. اما یک چیز دیگر هم هست، سیلی غیبی هم هست. شما همه‌ی… آمریکا چه می‌گوید؟ روی میز است چه می‌گویند؟ همه‌ی گزینه‌ها روی میز است. این گزینه‌ها روی میز است. تحریم اقتصادی روی میز است. مسؤولین مدیریتشان کم و زیاد شد روی میز است. همه روی میز است. یک چیزی را هم روی میز بگذارید. تقصیر خودت هم روی میز است. اسراف کردیم. در پیراهن عروس، در عروسی، در مهمانی، در خرج، در عزا، اسراف کردیم. داریم اگر اسراف کنی محتاج می‌شوی و در مضیقه می‌افتی. این گزینه را هم روی میز بگذارید.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- از نظر قرآن، وظیفه همیشگی ما در برابر والدین چیست؟

1) احسان به آنها

2) اطاعت از آنها

3) هر دو مورد

2- از نظر قرآن، نازایی برخی زنان چگونه است؟

1) نوعی بیماری است

2) خواست خداست

3) نوعی کیفر است

3- وظیفه فرزند در برابر تضاد فکری و عقیدتی والدین چیست؟

1) انتخاب عقیده پدر

2) انتخاب عقیده مادر

3) انتخاب راه حق

4- آیه 95 سوره نساء بر چه امری تأکید دارد؟

1) برتری عالمان بر جاهلان

2) برتری مبارزان بر دیگران

3) برتری پاکان بر ناپاکان

5- قرآن در آیه 28 سوره مریم به کدام معیار و امتیاز اشاره دارد؟

1) سابقه جهاد

2) تلاش علمی

3) اصالت خانوادگی

Comments (0)
Add Comment