وظایف متقابل والدین و فرزندان

1- وظیفه فرزندان در قبال دوران پیری والدین
2- برآوردن نیازهای والدین در دوران کهولت
3- قدرت و امانت، دو شرط اصلی مسؤولیت
4- وظیفه انسان در برابر آبادانی زمین
5- مذمت بیکاری و کم کاری در متون دینی
6- تأکید اسلام بر کیفیت کار و محصولات
7- شیوه درست دعا و رواز و نیاز با خدا

موضوع: وظایف متقابل والدین و فرزندان
تاریخ پخش: 10/04/94

بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه، اللهم صل علی محمد و آل محمد»
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

داشتیم سوره قصص را می گفتیم. رسیدیم به اینجا که حضرت شعیب پیغمبر پیر بود، نمی توانست چوپانی کند، دو تا دخترهایش چوپانی می کردند، در هنگامی که موسی از رژیم فرعونی و منطقه فرعونی به منطقه مدین رفت. قبل از آنکه وارد شهر مدین شود، که آنجا حضرت شعیب بود. چشمه و جوی و قنات آبی دید، جمعیتی سر آن چاه، چشمه حیواناتشان را آب می دادند، کنار دو تا دختر بود. به کنار دخترها رفت و گفت: شما چرا اینجا ایستاده اید؟ گفتند: ما می خواهیم تنه مان به تنه مردها نخورد، کنار ایستاده ایم چوپان های مرد بروند ما بزغاله هایمان را آب بدهیم. مگر دختر هم چوپانی می کند؟ بله! چون پدرمان پیر است، همه اعضای خانواده باید کمک این پیر بکنند. یکی از کارهای زشت این است که ما سالمندان را کنار می گذاریم. قرآن می گوید اگر کسی پدر و مادری پیر شد، در خانه خودت، اگر خانمت راضی نیست و حق هم با خانمت ممکن است باشد، بگوید بابا من حوصله پدر پیر تو را ندارم. یا اتاقتان تنگ است، یا این پیر غُر می زند. یا عروس یک خورده طاقچه بالا می گذارد و نمی دانم به هر حال در همان محله… این هایی که برج می سازند و شهرک می سازند، برای هر واحدی یک انباری درست می کنند. در هر مثلاً ده تا ساختمان و چهل تا ساختمان، یک دو تا سوئئت هم درست کنند، برای کسانی که و اینهایی که در این برج هستند، اگر پدر و مادر پیر داشته باشند، در همان سوئیت یک اتاق کوچکی باشد، که پهلوی بچه شان باشند. فکر هم نکن اینها زیادی هستند. همین پیرمرد و پیرزن گاهی، نوه شما را نگه می دارد، بچه شما را نگه می دارد، بچه شما پشت در نمی ماند. نظارت می کند. حفاظت می کند. دعایتان می کند. چرا پدران را می گذارند، کیلومتر فلان کهریزک؟ می گذارند بیرون شهر و یک جایی را می گیرند؟ از کارهای غلط در دنیا و غلط در کشور ما هم همین است که پدر و مادرهای پیر… «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» یعنی اگر پدرت پیر شد ببری بگذاری کیلومتر بیست؟ این احسان است؟ تو خودت اگر مشکلی پیدا کردی، تو را توی مقوا گذاشتند، توی فرقونی، درشکه ای، ماشینی، و تاکسی نشاندند و بردند کیلومتر بیست! اگر این کار را با خودت بکنند، چه حالی به شما دست می دهد؟ قرآن می گوید: اگر پدر و مادرت نزد تو پیر شدند. «إِمَّا یَبْلُغَنَّ…»
1- وظیفه فرزندان در قبال دوران پیری والدین
اعوذ بالله من مالشیطان الرجیم. «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ‌ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا» (اسراء/23) بس است. خواهش می کنم این کلمه را دقت کنید. کلمه ی «عِندَکَ» را می دانید یعنی چه؟ «عِندَکَ» یعنی نزد تو! «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ‌« «عِندَکَ» یعنی پدرت نزد تو پیر شد. نه «عند» کیلومتر ده و بیست! قرآن می گوید وقتی پدر و مادرت نزد تو پیر شد. یا در اتاقت و یا اگر جا نیست و عروس و داماد و تنگی اتاق مشکلی دارد، در همان آپارتمان و اگر نه در همان محله، که هر روز صبح به آن ها سر بزنید. ما مرده هایمان را سی کیلومتر آن طرف شهر می گذاریم. زنده های پیر را بیست کیلومتر این طرف شهر می گذاریم. می خواهیم خوش باشیم ولی خوش نمی بینیم. قبرستان ها باید در هر محله ای باشد. آدم عبور کندو بفهمد پدرش اینجاست، پدربزرگش هم اینجاست و یک فاتحه ای بخواند. یاد مرگ بیافتد. پدر و مادرش باید… شما امام رضا(ع)، در خانه امام رضا(ع) هستید. بگذارید از امام رضا(ع) بگویم. امام رضا(ع)، وقتی سفره برایش می کشیدند، می گفت: یک طبق و سینی بیاورید، نگاه می کرد و می دید خرما است. چند دانه خرما می گذاشت، مثلاً نان است، هر چه هست. هر چه در سفره خودش بود، یک مقداری را درسینی می گذاشت و می گفت: این ها را بده به همسایه ها بعد بیا با هم بخوریم. از امام رضا(ع) بگویم؟ در سفره ای که سرش سبزی بود شرکت نمی کرد. بله! گفتم بود؟ گفتم بود یا گفتم نبود؟ اگر سفره ای سرش سبزی نبود شرکت نمی کرد. ما رابطه مان با سبزی باید یا مستقیم باشد یعنی خودمان سبزی بخوریم. یا اگر سبزی نمی خوریم، حیوان… لااقل از گوشت حیوانی استفاده کنیم که آن حیوان سبزی خوار باشد. حیوانات گوشت خوار، مثل شغال، گرگ، شیر، پلنگ! حیوانات گوشت خوار گوشتشان برای ما حرام است. چون رابطه ما با سبزی قطع می شود. انسان باید یا مستقیم خودش سبزی بخورد، یا اگر مستقیم سبزی نمی خورد، از حیوانی استفاده کند که لااقل او سبزی خوار باشد. یعنی با یک واسطه باید ما به سبزی برسیم.
«عِندَکَ الْکِبَرَ‌« پدر و مادر باید… مسئولین شهرسازی… حالا من یک کتابی نوشته ام راجع به ساختمان و شهرسازی و معماری! از قرآن و حدیث نوشته ام و داده ام به جمعی از این دکترای شهرسازی و معماری هم نگاه کرده اند. پانصد ششصد نکته گیرم آمده است که اسلام برای شهرسازی… البته ما بلد نیستیم. ما از شهرسازی فقط مستراح را می دانیم. که مستراح رو به قبله نباشد و پشت به قبله نباشد. غیر از مستراح برای جای دیگر خانه… اتاق باید چند متر باشد؟ ساختمان باید جهتش چطور باشد؟ رنگ اتاق، جنس اتاق، مصالح، بنا، معمار، فاضلابش، چاه آبش، درختش، پشت بامش، دیوارش، اشرافش… من حالا که ریشم سفید شده است، بیش از نیم قرن است که من طلبه هستم، خجالت می کشم. چرا اسلام را نفهمیده ام. نفهمیدیم، اسلام را نفهمیدیم. مسئولین ساخت و ساز باید هر کجا شهرک می سازند، برج می سازند، دو سه واحد کوچک برای پدر و مادرهای پیر بسازند. بعد اجاره بدهند. آن برج، آن ساختمان، آن آپارتمان، قیمتش این است. ولی شما که پدر و مادر پیر دارید، بغل خودت باشد. محله دیگر نباشد.
ما نباید دینمان را فقط برای مشهد و عمره و قم و جمکران بگذاریم. روایت داریم شما مثل یهودی ها نباشید. یهودی ها هر چه دین دارند در کلیسای خودشان است. در خانه تان قرآن بخوانید. بروید و مسجد قران بخوانید. باید تاب بخورد. جلسات باید گردشی باشد. باید بچه های ما بفهمند که پدر ما قرائت قرآن را در خانه آورد. بچه دار شدم، گوسفندی عقیقه کردم، مردم را آورد در خانه، باید بچه های ما مهمانی و قرائت قرآن را بفهمند. پدر و مادر بیرون ساندویچ می خورند، پول هم که می دهند خودشان به فقیر نمی دهند، در صندوق کمک های امداد می اندازند. اصلاً رابطه قطع شده است. خیلی از روابط تربیتی از ما حذف شده است.
2- برآوردن نیازهای والدین در دوران کهولت
بالاخره حضرت موسی به دخترها گفت: چرا کنار ایستاده اید؟ گفتند: می خواهیم تنه مان به تنه مردها نخورد. مگر چوپانید؟ بله! چرا؟ پدرمان پیر است. همین که پدر یا مادر پیر شد، جوان ها باید خودشان کار بکنند. یک حدیث بخوانم. پیرمردی با جوانش اختلاف داشتند. خدمت پیغمبر رسیدند، پیرمرد گفت: من از جوانم شکایت دارم! چرا؟ گفت: شکایتم این است که این بچه که بود، هر وقت پول می خواست، من به او می دادم، حالا من بازنشسته شدم، از کار افتاده شدم، پسرم پولدار شده است، او به من پول نمی دهد. من هم رویم نمی شود که بگویم به من پول بده! این بچه که بود، رویش می شد که به من بگوید: آقا پول  می خواهم! اما من که پیر شدم، عارم می شود بگویم پول می خواهم. این بچه هم بی اعتنا است. پیغمبر گریه کرد. 350 اعوذ در دعاها داریم. یعنی خدایا از این خطر پناه می برم. یکی از آن این است که می گوید خدایا پناه می برم به تو از اینکه پیر شوم، بی پول شوم، پسرم پولدار شود، به من اعتنا نکند، من هم رویم نشود بگویم پول بده! آن هایی که مادر پیر دارید، یک پولی در کیف مادر، در کیسه مادر، بگذارید. به پدرتان بگویید این پول است، هر چه می خواهید بردارید. منت هم سرش نگذارید. پول را پهلوی پدرت بگذار و بگو هر چه می خواهی بردار، نشمر و بده! خانم ها هم حساس نشوند. گاهی خانم ها حساس هستند… رفتی خانه مادرت؟ چقدر به او دادی؟ دویست تومان؟ می خواهد چه کند؟ خوب آن هفته هم که دویست تومان به او دادی؟ اوه… اوه… اوه… خوب فردا هم خانم خودت پیر می شوی. از هر دستی بدهید از همان دست می گیرید. گندم از گندم بروید جو ز جو! این را قرآن می گوید. «وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا» (اسراء/8) کج شوی، کج می کشم. «فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّـهُ» (صف/5) منحرف شوی، منحرفت می کنم. به تو می دهم نمی دهی؟ باغت می سوزد. بعد هم می گویی امسال کم آبی است. خدا می گوید: نه کم آبی نیست. پارسال پر آبی بود، زکات ندادی، امسال از تو گرفتم. مردم تحلیل هایشان غلط است. می گویند: «رَ‌بِّی أَکْرَ‌مَنِ»، «وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ‌ عَلَیْهِ رِ‌زْقَهُ فَیَقُولُ رَ‌بِّی أَهَانَنِ» (فجر/16) می گوید: «رَ‌بِّی أَهَانَنِ» خدا به من اهانت کرده است. امسال کم آبی است. وقتی به او می دهیم، می گوید: «رَ‌بِّی أَکْرَ‌مَنِ» خدا به من اکرام کرده است. می گوید نه «أَهَانَنِ»، نه «أَکْرَ‌مَنِ» به تو دادیم ندادی، سوزاندیم. تمام شد و رفت. خوب!
3- قدرت و امانت، دو شرط اصلی مسؤولیت
موسی به دخترها گفت که حیوانات را به من بدهید، آبشان بدهم. رفت سقایی کرد و دخترها خانه رفتند و پدرشان مثلاً گفت زود آمدید، گفتند یک جوانی آمد، ما کنار ایستاده بودیم، با ما صحبت کرد، ماجرا را که به او گفتیم، بزغاله ها را گرفت و رفت قاطی مردها، خود این جوان قوی بود، آب داد و برگشت. گفت بروید و به او بگویید بیاید، من می خواهم مزد سقایی و آب دادن بزغاله ها را بدهم. وقتی آمد و قصه را گفت. گفت: تو که از شرّ فرعون فرار کردی، همین جا امن هستی. حالا یکی از دخترها گفت: «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْ‌هُ ۖ إِنَّ خَیْرَ‌ مَنِ اسْتَأْجَرْ‌تَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» (قصص/26) یکی از دخترها گفت «یَا أَبَتِ» پدر جان! «اسْتَأْجِرْ‌هُ» این جوان را اجیرش کن. ما دیگر دو تا دختر هستیم، حال نداریم چوپانی کنیم یا صلاح نیست چوپانی کنیم. این جوان است و قوی است. اجیرش کن چوپانی کند. «اسْتَأْجِرْ‌هُ» اجیرش کن. «إِنَّ خَیْرَ‌ مَنِ اسْتَأْجَرْ‌تَ» این که اجیرش می کنی، قوی و امین است. یعنی هم تخصص و هم تعهد دارد. بعضی افراد کاردان نیستند. بلد نیستند. ناتوان هستند. بعضی توان دارند، دین ندارند. قوی و توانمند است، دین ندارد. می گوید این هم دین دارد و هم امین است. حالا از کجا فهمیدند قوی است؟ چون یک تنه چند تا بزغاله را برد بین همه ی مردهای چوپان و توانست بزغاله ها را آب بدهد و نوبت بگیرد. پیداست حریف مردها شد. پس قوی است. امین است، چون وقتی می خواست بیاید خانه به من گفت: تو جلوی من راه نرو، من جلو می روم تو از عقب به من بگو به راست و به چپ! جلوی من نرو چون من جوان عذبی هستم نگاه من به قیافه تو نخورد. قوی است. حریف مردهای چوپان شد. امین است، نمی خواست به قد و بالای من نگاه کند.
نکاتی که از این آیه استفاده می شود این است که همه ی اعضای خانواده می توانند پیشنهاد بدهند. زنان عفیفه دنبال این هستند تا کمتر از منزل بیرون بروند. کارهای سخت خارج از منزل را از مرد استفاده کنند. کارکردن عیب و عار نیست حتی برای دختر پیغمبر. دو تا دخترها دختر پیغمبر بودند. شعیب پیغمبر بود. ام سلمه زن پیغمبر بود. گفتند زشت است زن پیغمبر کار می کند. فرمود اگر انسان کار نکند دست به فتنه می زند. دست به فتنه می زند. انسان باید کار کند.
4- وظیفه انسان در برابر آبادانی زمین
راجع به کار دو سه جمله بگویم. قرآن می گوید: من شما را آفریدم، خواستم که در زمین آبادی به وجود بیاورید. «هُوَ أَنشَأَکُم…»، «هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْ‌ضِ وَاسْتَعْمَرَ‌کُمْ فِیهَا» (هود/61) من شما را از زمین خلق کردم، از شما خواستم «اسْتَعْمَرَ‌کُمْ فِیهَا» زمین را آباد کنید. در قرآن بسیاری از موارد در کنار «آمنوا» می گوید: «و عمل صالح» یعنی کار شایسته! کار در اسلام عبادت است. به منزله ی جهاد است. دعای بیکار مستجاب نمی شود.
کار برکاتی دارد. یک برای تربیت جسم خوب است. آدم های کارگر قوی تر هستند. برای تربیت روح خوب است. ایام فراغت پر می شود. مانع فساد و فتنه است. در اثر کار انسان نبوغ و ابتکار پیدا می کند. توسعه اقتصادی پیدا می کند. اگر مردم کار کنند عزیز هستند. خودکفا هستند. اگر مردم کار کنند درآمد دارند، به دیگران کمک می کنند. قرآن در یک جا می گوید: «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِّ‌زْقِهِ ۖ» (ملک/15) بلند شوید، راه بیافتید، از دوش زمین بالا بروید، پستی و بلندی ها را طی کنید، رزق پیدا کنید… در کارها کار بازویی ارزشش بیش تر است. کارگر احترام دارد. باید پول و مزد کارگر را سریع داد. قبل از اینکه عرقش خشک شود. طی کنید، ولی یک چیزی اضافه به او بدهید. خانه امام رضا(ع) هستیم، از امام رضا(ع) بگویم. امام رضا(ع) دید یک کارگری در خانه اش کار می کند، از رئیس اینها پرسید به این چقدر می دهی؟ گفت: این بدبخت است، هر چه به او بدهیم راضی است. فرمود مگر به تو نگفتم طی کن؟ این از صبح که تا شب کار می کند، هی دلش دق و دق می کند که چقدر به او خواهیم داد. از اول بگو و طی کن. منتها وقتی طی کردی، آخر غروب یک چیزی اضافه به او بدهید. قرآن هم یک آیه دارد می گوید: «وَیَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ»! یعنی خدا مزد را می دهد، «وَیَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ» یک چیزی هم اضافه می دهد. آقای کارگر شما نرخت این است. امروز کارگر نرخ این است، قرار ما همان نرخ کارگر باشد. منتها «وَیَزِیدُهُم مِّن فَضْلِهِ» یک چیزی آخر شب بیش تر بدهید که شیرین باشد. امام فرمود: اگر طی نکنید، هر چه هم به او بدهید، آخرش می گوید: حق من را خورد! آخرش حق من را خورد! طی کنید.
5- مذمت بیکاری و کم کاری در متون دینی
کم کاری لقمه حرام است. «وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ» (مطففین/1) وای بر آدم های کم فروش. کم فروشی چطور است؟ کم فروشی انسان را فاسق می کند. «کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الْفُجَّارِ‌ لَفِی سِجِّینٍ» (مطففین/7) اول می گوید «وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ» مطففین یعنی کم فروش. وای به آن هایی که لقمه حرام می خورند. بعد می گوید: «إِنَّ کِتَابَ الْفُجَّارِ‌« یعنی لقمه حرام بخوری، فاجر و فاسق می شوی. فاسق که شدی، کم کم کافر می شوی. «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ» (مطففین/10) مثل سیگاری که تریاکی می شود، تریاکی هروئینی می شود. تخم مرغ دزد، مرغ دزد می شود. مرغ دزد موتور دزد می شود. موتور دزد ماشین دزد می شود. ماشین دزد کشتی آهن را در دریا می دزدد. یعنی این موها طناب می شود. اول «وَیْلٌ لِّلْمُطَفِّفِینَ» وای بر آدم های کم فروش. بعد آیه بعد می گوید که «إِنَّ کِتَابَ الْفُجَّارِ‌« بحثی از فاجر نبود! اشاره می کند به اینکه اگر کم فروشی کنی، فاجر می شوی. بعد می گوید: «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ» سخن از مکذبین نبود. می خواهد بگوید آدم پله پله بد می شود. پله پله آدم بد می شود. کم کاری، سهل انگاری…
خدا دوست دارد هر کس هر کاری می کند، کار را خوب انجام دهد.
بیکاری! کی؟ هیچ وقت! ما در اسلام بازنشستگی نداریم. از کارافتادگی داریم. پس بازنشستگی های دولت چیست؟ این به خاطر قرارداد است. مثل اینکه می گویم: آقا بیا منزل ما، سیراب و شیردان به تو می دهم. کله پاچه به تو می دهم. کله پاچه جزء قرآن و حدیث نیست. آن چیزی که قرآن و حدیث می گوید این است که مهمانی کن. کله پاچه در آیه و حدیث نیست. اما چون قرار ما این است که بیایی به خانه ما و کله پاچه به تو بدهم، چون قول دادم باید بدهم. دولت با ما قرار گذاشته که ماهی اینقدر از حقوقت کم می کنم، در عوض بعد از سی سال ماهی اینقدر به تو می دهم. چون یک قرارداد با دولت بسته ایم، به خاطر قرارداد دولت هم بازنشستگی می دهد. وگرنه در قرآن و حدیث ما بازنشستگی نداریم. از کارافتادگی داریم. ممکن است کسی ده سال کار کند، از کار بیفتد. ممکن است کسی سی سال کار کند، تازه حالا اول کارکردنش باشد. مراجع تقلید ما کارشان از هفتاد و پنج سالگی شروع می شود. خدا در قرآن می فرماید اگر از یک کاری فارغ شدی، دست به یک کار دیگر بزن! «فَإِذَا فَرَ‌غْتَ فَانصَبْ» (شرح/7) یعنی وقتی فارغ شدی، نگو من دیگر بیکار هستم. «فَانصَبْ» ما در اسلام فارغ التحصیل هم نداریم. زن حامله فارغ می شود. انسان هیچ وقت از درس فارغ نمی شود. ما اگر فارغ التحصیل داشتیم، این آیه نبود. «وَقُل رَّ‌بِّ زِدْنِی عِلْمًا» (طه/114) خدا به پیغمبرش می گوید: تو فارغ التحصیل نیستی. امام صادق(ع) جدّ این امام رضا(ع) فرمود هر شب جمعه باید علم ما امام ها هم زیاد شود. اگر علم ما ائمه زیاد نشود، «لنفد ما عندنا» ما هم به روغن سوزی می  افتیم. ما فارغ التحصیل نداریم. هفته ای حداقل یک کتاب می شود مطالعه کرد. مطهری(ره) هر دو سه هفته ای یک کتاب می نوشت. هر چند هفته ای یک کتاب می نوشت. ما لااقل هر چند هفته ای یک کتاب مطالعه کنیم.
«فَإِذَا فَرَ‌غْتَ» وقتی فارغ شدی، «فَانصَبْ» یک کار نو شروع کن. چه کاری؟ «وَإِلَىٰ رَ‌بِّکَ فَارْ‌غَب» (شرح/8) «إِلَىٰ رَ‌بِ» یعنی کارت هم در جهت خدا باشد. دو تا «إِلَىٰ رَ‌بِ» داریم. یکی اول کار، یکی آخر کار. اول کار خدا می گوید که «اقْرَ‌أْ بِاسْمِ رَ‌بِّ» (علق/1) آخر کار می گوید: «فَإِذَا فَرَ‌غْتَ فَانصَبْ، وَإِلَىٰ رَ‌بِّکَ…» اولش می گوید: «بِاسْمِ رَ‌بِّ» آخرش می گوید: «وَإِلَىٰ رَ‌بِّکَ» یعنی اول و آخر باید خدا فراموش نشود.
امام رضا(ع) در خانه اش نشسته ایم. می فرمود عمرتان را چهار قسمت کنید. ساعتی برای کار، ساعتی برای عبادت، ساعتی برای لذت، ساعتی برای دوستان و رسیدگی به امور اجتماعی! ساعتی عبادت، ساعتی لذت، ساعتی معاشرت… معاشرت نه یعنی اینکه بنشینیم و تخمه کدو بشکنیم. بلند شویم و یک مشکلی را حل کنیم.
6- تأکید اسلام بر کیفیت کار و محصولات
کار از نظر اسلام هم باید کیفیتش خوب باشد و هم باید… ایران باید به جایی برسد که وقتی گفتند: جنس ایرانی! بگویند الحمدلله جنس ایرانی است. سرهم بندی کنیم، می گویند: اگر ژاپنی باشد خوب است. ایرانی است؟ نمی دانم! به لطف خدا الان در بسیاری از کارها ایران درخشید. تا چند سال پیش شما یادتان است. دکترهای ما از هند و پاکستان بودند. حالا اسم نبرم. زشت است. در یک استان در زمان شاه ما چهار لیسانس ریاضی داشتیم. الان ما بخشی داریم که شهر هم نیست، چهارهزار لیسانس دارد. منتها این برنامه ریزی باید یک طوری باشد که لیسانس ها یک هنری هم یاد بگیرند. دنبال میز نباشند. چون میز نیست. میز نیست. کار افتخار است. حدیث داریم کسی که در دنیا تنبل باشد، در کارهای آخرتش تنبل تر است.
برویم سراغ اینکه حضرت شعیب این جوانی که بزغاله های دخترهایش را آب داده بود و آمد و قصه را نقل کرد و گفت: نجات پیدا کردی و دختر هم گفت این را به عنوان کار قبول کن. کار عیب نیست. پیشنهاد ازدواج شد. حالا فکر می کنم دیگر برای این وقت نیست. چقدر مانده است؟ دو دقیقه؟ خوب دو دقیقه را امشب دعا کنیم چون این آیه انتخاب همسر و مراسم بله برون بیش از دو دقیقه طول می کشد.
7- شیوه درست دعا و رواز و نیاز با خدا
دعا کنیم. یک کسی گفت من یک اشکال به قرآن دارم. گفتم: چیست؟ گفت: قرآن گفته است. «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (غافر/60) دعا کنید من مستجاب می کنم. ما که هر چه دعا می کنیم مستجاب نمی شود. امام فرمود: چطوری دعا می کنی؟ گفت: می گویم خدایا بده! گفت: نه آخر دعا یک آدابی دارد. تلفن خدا شماره ای دارد. شماره اش را بگیر گوشی را برمی دارد. چه شماره ای را بگیریم؟ گفت: آداب دعا چیست؟ گفت: ده تا است. فکر می کنم همه ی شما بتوانید حفظ کنید. چون آسان است. یک، اگر خواستی دعا کنی، اول بسم الله بگو! دو، از خدا تجلیل کن! یا علی و یا عظیم، یا غفور و یا رحیم! تجلیل از خدا! سوم، از نعمت های خدا بشمار، انت الذی، انت الذی، خدایا من اول هیچ بودم، لم یکن، «لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورً‌ا» (انسان/1) نه نه! اول لم یکن است بعد لم یکن شیئاً مذکورا. «و لَمْ یَکُن شَیْئًا» اول هیچی بودیم. هیچ هیچ! بعد هم که چیزی شدیم، «و لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورً‌ا» یک آیه داریم «لَمْ یَکُن شَیْئًا» یعنی هیچ هیچ هیچ هیچ! بودید. بعد می گوید وقتی هم که چیزی شدید، «لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورً‌ا» قابل ذکر نبودید. وقتی هم قابل ذکر شدید، پست بودید. «مِّن مَّاءٍ مَّهِینٍ» (سجده/8) آب پست بودید. خوب. از کجا؟ «مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ» (حجر/26) از کجا؟ «مِن نُّطْفَهٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ» (انسان/2) از کجا بودی؟ «أَلَمْ یَکُ نُطْفَهً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَىٰ» (قیامت/37) «مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ» (رحمن/14) ترجمه اش این است. «مِّن تُرَ‌ابٍ» این ها آیه قرآن است، مِن، مِن، مِن، مِن، مِن، «مِّن تُرَ‌ابٍ» از خاک بودی. «حَمَإٍ مَّسْنُونٍ» از گل بودید. «مِن نُّطْفَهٍ»، «مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَى»، «مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ»، مِن، مِن، مِن… می خواهد بگوید سابقه ات این بوده است. حضرت امیر(ع) می فرماید تعجب می کنم، از اینکه انسان چرا متکبر است؟ اولش آب گندیده، آخرش مرده گندیده، وسطش هم حامل کود است. در شکمش کود است. آدمی که اولش نطفه، آخرش مرده، وسطش هم حمال کود، این برای چه متکبر می شود؟ آدمی که از ترس پشه در پشه بند می رود، برای چه تکبر می کند. یک چاقوکش در تهران بود، می گفت: همه چاقوکش های تهران از من می ترسند. بعد می گفت: من از زنم می ترسم. بعد گفت: زنم از سوسک می ترسد. تکبر برای چه؟
خوب این «لَمْ یَکُن شَیْئًا» کجا بودیم؟ فی، فی، فی! چند تا فی داریم. «فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ‌» (زمر/6) در شکم مادر! «فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ» (زمر/6)، «فِی قَرَ‌ارٍ‌ مَّکِینٍ» (مؤمنون/13)، در شکم مادر، در سه لایه تاریک، در تاریک، در تاریک،«فِی قَرَ‌ارٍ‌ مَّکِینٍ» جای گرم و نرم و امن، گرم و نرم و امن! نطفه، علقه، رشد، رشد، از نعمت های خدا بگویید. بی سواد بودم، باسوادم کردی، فقیر بودم، غنی کردی. از خاطها حفظم کردی.
اول بسم الله! دوم یا علی یا عظیم، از خدا تجلیل کن! سوم نعمت ها را بشمار! چهارم تشکر کن! پنجم صلوات بفرست! ششم عیب های خودت را بگو! خدایا اینجا دسته گل آب دادم، اینجا با یک بستنی، دروغ گفتم. آنجا خلاف کردم، آنجا کلاهبرداری کردم. عیب هایت را به خودت تذکر بده. بعد عذرخواهی کن. استغفار کن. بعد صلوات بفرست. بعد دعا کن. بعد از دعا هم باز صلوات بفرست. یعنی دعایتان را بین دو تا صلوات قرار بدهید.
بسم الله الرحمان الرحیم. دست ها بالا ده تا یارب بگویید. یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، یارب، اللهم صل علی محمد و آل محمد. خدایا هر چه به عمر ما اضافه می کنی، به ایمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا. همه آرزومندان نصیب بفرما. همه مرده ها بیامرز. همه مریض ها شفا بده. همه مشکلات حل کن. به همه بی همسرها همسر خوب. به همه بی مسکن ها مسکن خوب. به همه بی فرزندها فرزند خوب. به همه بیکارها شغل خوب. به همه بی سوادها علم مفید. مرحمت بفرما. خدایا شر اسراییل و حامیانش را به خودشان برگردان. شر دشمنان اسلام را به خودشان برگردان. صدها میلیون منحرف روی کره زمین است. وسیله ی هدایت تک تکشان را هر چه زودتر فراهم کن. هر کس را هدایت کردی، کمتر از آنی گرفتار هیج رقم انحراف قرار نده. هر چه را که شب قدر برای خوب هایت مقدر می کنی، به آبروی خوب ها همه ی آن ها را برای ما هم مقدر بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment