وظایف شاگرد در برابر معلم

موضوع بحث: وظایف شاگرد در برابر معلم
تاریخ: 07/07/67
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت آغاز مدارس و اول مهر هفته پیش بحث معلم را در خصوص آموزش و پرورش داشتیم و این هفته بحث شاگرد را مورد توجه قرار خواهیم داد. شناخت شاگرد اصل اول در مسائل تربیتی است چون شاگرد موضوع آموزش و پرورش است و این مثلث سه ضلع دارد. معلم، شاگرد و درس. معلم باید شاگردش را بشناسد که شاگردش چه کسی است، مطهری، بهشتی، باهنر، چمران، هاشمی نژاد، مهندس، دکتر و یا کارگر چون حدیث داریم. «النَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ»(کافى، ج‌‌8، ص‌‌177) یعنی هر کدام از شما همچون یک معدن هستید و امام می‌فرماید: همانطور که معدن را باید کشف و استخراج نمود شاگرد را نیز باید شناخت واستعدادهای او را باید کشف کرد.
اسلام به بچه‌ها احترام بسیر زیادی گذاشته است. چون همین بچه می‌تواند پیامبر باشد. «وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»(مریم/12) یعنی بچه را به مقام پیامبری رساندیم. بله حضرت عیسی و حضرت یحیی بچه بودند و پیامبر بودند. امام هم می‌تواند باشد چون حضرت مهدی در 3 سالگی و امام جواد در 9 سالگی به امامت رسیدند.
1- اهمیت آموزش و تربیت در کودکی
یاد گرفتن علم در کودکی همچون تراشیدن چیزی بر روی سنگ می‌باشد که از بین نمی‌رود و روح بچه مثل زمین خالی می‌ماند که از آن همه چیزی می‌توان بدست آورد. از همین استان سیستان و بلوچستان کشاورزی آوردند که می‌گفت من از زمین خودم چندین رقم خرما بوجود آوردم. تازه زمین جماد است.
در یکی از کشورهای غربی باغی ساخته‌اند و از آن هزار رقم انگور درآوردند. و چیزهایی که از آهن درست کردند قابل شمارش نیست. هر چه روی بچه بیشتر کار بشود ارزشش بیشتر می‌شود. ببینید برای درست کردن لباس باید چه کارهایی انجام شود؛ اول روی زمین، سپس روی پنبه و بعد از آن نخ و بعد از آن پارچه. باید کار بشود تا لباس بوجود بیاید. و از اینجا لزوم شناخت بچه و کار روی تربیت آن معلوم می‌شود.
من در سال قبل نکته‌ای را گفتم که مهندس روی ماشین کار می‌کند، ولی معلم روی انسان و ماشین 10سال ماشین است ولی آدم یک عمر. ماشین ساخته شده، ماشین نمی‌سازد. ولی آدم تربیت شده آدم می‌سازد.
احترام بچه به قدری است که پیامبر وقتی در نماز بود و پرسیدند چرا سجده طول کشید فرمودند که بچه‌ها روی کمرم بودند و نمی‌خواستم که بازی آنها خراب شود. پیامبر بچه‌ها را بغل می‌کرد و روی دوش خود سوار می‌کرد و روزی روی منبر سخنرانی می‌کرد وقتی حسن و حسین افتادند ایشان سخنرانی‌اش را قطع کرد و از منبر پایین آمد و بچه‌ها را بقل کرد و دوباره رفت بالای منبر. پیامبر وقتی می‌خواست کفار را نفرین کند (ماجرای مباهله) امام حسن و حسین را که بچه بودند با خودش برد.
ابراهیم صد ساله با بچه سیزده ساله مشورت می‌کند. پس باید با بچه‌ها هم مشورت کرد. وقتی بچه‌ای سر کلاس سئوال می‌کند خوب است نظر خودش را بپرسید و خوب است معلم گاهی اجازه دهد خود شاگرد جواب بدهد. سر کلاس به بچه‌ها یکسان نگاه کنید، چون بچه ظریف است و خوب می‌فهمد و روح پاک و لطیفی دارند. باید به سلیقه بچه‌ها احترام گذاشت. و اما بچه‌ها باید چه کنند؟
2- کشف و پرورش استعدادها
قسمتی از پیام امام را در این خصوص برایتان می‌خوانم. «در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه‌ها وذخیره‌های عظیم الهی و به این گلهای معطر و شکفته جهان اسلام سفارش می‌کنم. قدر و قیمت لحظه‌های شیرین زندگی خودتان را بدانید و خودتان برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف انقلاب آماده کنید مگر نه این است که قرآن می‌فرماید «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ»(انفال/60) این آیه آرم برادران سپاه است. یعنی هر چه می‌توانید خودتان را آماده کنید. از نظر نظامی مثل تانک و موشک و از نظر علمی هم همینطور. یعنی فقط منظور از جهت نظامی نیست. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» و اگر چه در ابتدا نظر آیه به مسائل نظامی است ولی از نظر علمی هم باید آماده باشیم.
اگر شما ایرانی هستید بوعلی سینا ایرانی بود و دومین کتابی که پس از اختراع چاپ، چاپ شد کتاب قانون بوعلی سینا بود و مسلمانان در زمان هارون الرشید ساعت اختراع کردند، در حالی که فرانسه در وحشی گری زندگی می‌کرد و غرب در توحش بود. ایرانی‌ها از ایران ساعت به غرب بردند و وقتی مردم دیدند عقربه‌ها تکان می‌خورد، گفتند: عقربه‌ها شیطان است. یعنی وقتی ما ساعت داشتیم غرب آفتابه هم نمی‌ساخت و مسلمانان از نظر علمی خیلی جلو بودند و سابقه علمی ما خیلی خوب بود. ولی چه شده که ما تابستان را از درس خواندن بیشتر دوست داریم، نمی‌دانم.
آیا می‌دانید ایران صد هزار پزشک و صد هزار طلبه کم دارد. ما 13 میلیون دانش آموز داریم و اگر هر 5 هزار جوان یک فرد عالم بخواهند ما چقدر عالم می‌خواهیم؟ حال از کشورهای آفریقایی و دنیای کفر که همه عالم می‌خواهند بگذریم. اگر در هر کشوری چند رهبر انقلاب مثل امام یا چند فرهنگی مثل رجایی بود، یا چند نفر مثل چمران بود طاغوت هاحکومت نمی‌کردند و ما به شدت به علم نیازمندیم و این است حرف امام. حدیث داریم که هر همسایه‌ای که سواد دارد باید معلم شود و هر همسایه‌ای که سواد ندارد باید شاگرد شود «و الا عاقبتهما» و گرنه هر دو را عقوبت می‌کنند. که باسواد چرا درس نداده و بی سواد چرا درس نخوانده است؟ پس باسوادها باید معلم و بی سوادها باید شاگرد بشوند.
در همین استان زاهدان ما پسری داریم که 4 سال دارد و نابیناست و 26 جزء قرآن را حفظ است و در همین استان آقازاده‌ای داریم که. . . سال دارد و تمام قرآن را حفظ است و استعداد ایرانی از بهترین استعدادهاست و همه ما می‌توانیم نابغه باشیم. و کسانی هستند راه نبوغ خود را کشف نکردند.
داروین پدرش پزشک بود و می‌خواست پسرش پزشک شود، ولی موفق نشد و بعد سراغ روحانیت و کلیسا رفت وکشیش خوبی هم نشد. اما او در راه علوم طبیعی قدم نهاد و موفق شد و دانشمندی شد که اگر چه نظریاتش رد شد ولی دانشمند بود. پس اگر در رشته‌ای موفق نشدید فکر نکنید هوش ندارید، بلکه سرنخ نبوغ گمشده است. ولی کسی را نداریم که از هیچ رشته‌ای نبوغ نداشته باشد. ممکن است دختری در فیزیک موفق نشود ولی خیاط خوبی باشد یا پسری شیمی دان نشود ولی مکانیک خوبی بشودو. . . من خودم وقتی می‌خواستم تبلیغ بکنم، رفتم بالای منبر ولی دیدم موفق نیستم و شکست خوردم. حتی وقتی نزدیک عاشورا روضه می‌خواندم، مردم می‌خندیدند و خیلی ناراحت شدم. اما وقتی پای تخته سیاه آمدم دیدم در کلاسداری استعداد دارم. امام می‌فرماید که: «به مسئولین دست اندر کار سفارش می‌کنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقاء اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نو آوری‌ها همراهی کنید و روح استقلال و خود کفایی را در آنها زنده کنید. »
3- احترام به کتاب و مدرسه و معلم
شما آقازاده باید روح استقلال را از خودت داشته باشی. آموزش و پرورش به شما کتاب نو می‌دهد ولی کاغذ آن از خارج می‌آید و رنگ کتاب و چاپخانه هم از خارج است. ما هنوز وابسته هستیم. اگر شما از کتاب مواظبت کنید و آن را چماق و موکت و بادبزن نکنید و آن را ببوسید و آرام ورق بزنید. اگر کتاب را تمیز نگه دارید. دیگر آموزش وپرورش کتاب برای سال آینده دانش آموزان نیاز ندارد. صد میلیون جلد کتاب هر کدام 5 تومان، 500 میلیون تومان می‌شود. که اگر آموزش و پرورش کتاب نخرد می‌تواند برای ساختن آزمایشگاه در دبیرستان خرج کند تا شما درس را بهتر بفهمید و با هر 2 یا 3 میلیون آن یک مدرسه می‌شود ساخت و یا برای معلم می‌شود خانه ساخت تا آرامش داشته باشد و مطالعه کند و بهتر درس بخواند. طلبه‌ها یک خوبی دارند و آن این است که کتاب را بعد از خواندن برای دوباره خواندن جلد می‌کنند و روی طاقچه می‌گذارند ولی دانش آموز نمی‌داند کتاب سال قبلش را کجا گذاشته و باید به کتاب و علم احترام گذاشت.
احترام مدرسه؛ در ژاپن هزار محصل در یک مدرسه بودند و پرسیدند این مدرسه چند فراش دارند و گفتند: ندارد. چون احتیاجی نیست. «النَّظَافَهُ مِنَ الْإِیمَانِ»(طب‌‌النبی، ص‌‌21) دین ما است ولی ژاپنی‌ها عمل می‌کنند. باید به خادم مدرسه احترام گذاشت چون پیامبر فرمود: «سَیِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ»(من‌‌لایحضره‌‌الفقیه، ج‌‌4، ص‌‌378) یعنی آنکه در هر جمعی خدمت می‌کند ارزشش از بقیه بیشتر است. یکی از مدارس در صدر اسلام مسجد بود و در مسجد می‌خواندند و در اسلام داریم هرکس قصد ورود به مسجد دارد دم در بایستد و بگوید من مهمان هستم و اینجا مهمانسرای توست و من وارد مهمانسرا می‌شوم.
از اسکندر پرسیدند پدرت را بیشتر دوست داری یا معلمت را؟ گفت: معلم را چون پدر فکرم است ولی پدرم، پدر جسم من است و پدرم به من آب و نان می‌دهد ولی معلم به من فکر می‌دهد. و معلمین کلاس اول و دوم احترام بیشتری دارند، چون بنیانگذار علم هستند. کسی کتابخانه مهمی داشت و یک کتاب را در جعبه‌ای مثل قاب بالای کتابخانه گذاشته بود، پرسیدند: آن چه کتاب مهمی است؟ عتیقه است یا پوست آهو یا خط کوفی؟ او گفت: هیچ کدام و کتاب آب، بابا است. پرسیدند: چرا اینقدر مهم است؟ گفت: چون اگر آن را نمی‌دانستم هیچی نمی‌دانستم.
4- توجه به ورزش و تفریح و درس
وقتی حال داریم باید درس بخوانیم نه هنگام خستگی. ورزش چیز خوبی است، اما ورزش در اسلام ورزشهای المپیک نیست. بلکه از نظر اسلام آن است که امروز در آن لذت باشد و فردا در آن خدمت باشد. مثل شنا یا آموزش نظامی که امروز لذت دارند و فردا می‌توانند خدمت کنند به جامعه یا اسب سواری و ماشین سواری.
اما فوتبال که دو دروازه دارد و یک توپ خوب است و هر جایی می‌توان بازی کرد. و امروز لذت دارد ولی فردا در آن خدمت نیست. یا بوکس هم همینطور. البته برخی بازی‌ها نه امروز دارد نه فردا. ساعت بازی وقتی است که انسان از درس خسته می‌شود. و مثل دارو می‌ماند و اصل بازی نیست. هیچ دلیلی ندارد که انسان بخاطر نداشتن ساعت یا کفش قشنگ ناراحت باشد چون مهم سواد داشتن است. یک فاضل و دانشمند در تهران است که من بسیار از ایشان استفاده کردم، ولی تا به حال می‌گفت یک جفت کفش بیشتر نخریده و همیشه دمپایی می‌پوشد. اما برخی جوانان ما کفش خوب (شبرو) دارند ولی سواد ندارند، پس برق زدن کفش مهم نیست بلکه برق زدن فخر از سواد، مهم است. و مهم خوردن نیست بلکه مهم فهمیدن است.
علی(ع) نان خالی می‌خورد، ولی فهمید. ولی بسیاری از ما غذای خوب می‌خورند و نمی‌فهمند.
توجه انسان باید به درس باشد نه به دوچرخه و ماشین و دوست و دیگران. گاهی انسان می‌گوید پدرم شهید شده ولی امام خمینی پدرش شهید شد ولی هیچ اتفاقی نیفتاد و به رهبری هم رسید. پیامبر هم پدر نداشت یا یوسف را هم از پدر جدا کردند و درچاه انداختند. ولی عزیز شد و حاکم شد و مرحوم رجایی هم یتیم بود و رئیس جمهور شد. من نمی‌دانم که کتابی در مورد کسانی که پدر نداشتند و به مقامات عالیه رسیدند نوشته شده یا نه، ولی ما که یتیم نیستیم و رهبر انقلاب پدرمان است و به شما عشق می‌ورزد.
5- ارزش علم و معلم و نشاط علمی
خیلی‌ها کتابخانه دارند و سواد ندارد و خیلی‌ها سواد دارند ولی کتاب ندارند. حاج احمد آقا فرزند امام می‌گفت: یاد ندارم که پدرم بیش از 200 کتاب داشته باشد، امام مرجع تقلید است. اما من چندهزار جلد کتاب دارم، ولی سواد ندارم. اصولا آدم‌های بی سواد سروصدای بیشتری دارند و مثل طبل تو خالی هستند. مثل مشکی که آب کم دارد یا پول خرد که صدای بیشتری دارند ولی هزار تومانی صدا ندارد. ارزش به این است که انسان چه کرده و می‌کند و چقدر درس خوانده و رفیقش چه کسی است. حدیث داریم با کسی که زیاد جک می‌گوید و تو را می‌خنداند، رفیق نشوید بلکه با کسی رفیق شوید که عیبهای شما را بگوید. نه کسی که می‌گوید تو خوبی و عیب هایت را نمی‌گوید. اگر محبت باشد این آموزش و پرورش به کجا می‌رسد.
روز انتخابات یک خربزه فروش داد می‌زد که ما به فلانی رای می‌دهیم. و در شهری برای کاندیدای محلی با بلندگو تبلیغ می‌کرد. از او پرسیدند چرا برای او تبلیغ می‌کنی. گفت چون او می‌آید و خصوصی به فرزند من که رفته جبهه وپایش زخمی است درس می‌دهد، هفته‌ای دو روز و مجانی تا درسش عقب نیفتد و پسر من ناراحت درسش نباشد. من هم ماشین خربزه فروشی‌ام را می‌فروشم تا ایشان به مجلس راه پیدا کند. معلم باید سوز داشته باشد. ما استادی در قم داریم که من خیلی به او احترام می‌گذارم، چون وقتی در قم بودیم زن ایشان از دنیا رفت ولی وقتی زنش را برای دفن به قبرستان می‌بردند در نیمه راه برگشت و آمد سر کلاس و از طلبه‌ها پوزش خواست به دلیل دیررسیدن. و می‌گفت که نمی‌بایست عمر و وقت شما با تعطیل کردن کلاس تلف می‌شد. و این معلم ارزش دارد. و وقتی من او را می‌بینم می‌گویم «روحی له الفداء» یعنی خدا جان من را فدایش کند. و اگر تمام وجود معلم سوز و عشق باشد، پدر شاگرد ماشینش را می‌فروشد و شاگرد حاضر است جانش را برای او فدا نماید.
اول مهر است و ما باید نشاط علمی داشته باشیم. نه اینکه هر وقت امتحان داشتیم برایمان روز بدی باشد و هر وقت بازی داشتیم برایمان روز خوبی باشد. چون حدیث از پیامبر داریم که «روزی که من درس نخوانم روز بدی است و آن روز که به علم من اضافه نشود برکت ندارد. » افراد نزد پیامبر می‌آمدند و سؤال علمی می‌پرسیدند. آیه نازل شد که دیگر کسی حق سؤال علمی خصوصی به صورت نجوا ندارد. و هر که می‌خواهد چیزی بیاموزد، یک درهم به فقیر بدهد و بعد بیاید سؤال بپرسد. و تا پولی شد همه گفتند ما سوالی نداریم و آمدیم خدمت پیامبر سلام عرض کنیم و تنها علی بن ابیطالب(ع) ماند و برای سؤال یک درهم می‌داد و مرتب سؤال می‌پرسید. چه اشکالی دارد که به جای کفش و دوچرخه و لباس نو انسان به فکر کتاب نو وعلم آموزی باشد.
چرا ما نباید پیشرفت کنیم. ما الآن دکتر از خارج می‌آوریم. مگر ایرانی کمتر می‌فهمد ولی ما کمبود پزشک و خلبان داریم. قدیم مسجد ساختن خدمت بود، ولی الآن خدمت این است که انسان خوابگاه بسازد. دیشب کسی منزل ما آمده بود و می‌پرسید به نظر شما کار خیر چیست؟ گفتم خوابگاهی بزرگ برای دانشجویان پزشکی بساز، چون دانشگاه می‌خواهد توسعه پیدا کند ولی امکانات ندارد واین بزرگترین عبادت است. البته رشته‌های دیگر نیز همینطور است ولی اینقدر ضروری نیستند. چون اگر خیلی از رشته‌های دیگر نداشته باشیم ذلیل نمی‌شویم. چرا باید جراحهای ماهر خارج از ایران باشند. مهم‌تر از همه عشق به وطن، ایران و اسلام است. اگر می‌خواهید درستان برکت داشته باشد نماز بخوانید.
6- توجه به نماز و پرهیز از گناه
من در آلمان بودم. 4000 پزشک ایرانی درآلمان است، گفتم چرا ایران نمی‌آیید؟ گفتند: راحت نیستیم. چون همه چیز هست اما راحتی برای آنها به این است که روسری صد گرمی روی سر خانم و دخترش نباشد و این است درس بدون نماز که حاضر است سگ آلمانی را معاینه بکند ولی مسلمان ایرانی را نه. سعی کنید نمازتان با عشق باشد، با خدا حرف بزنید. سعی کنید زبانتان پاک باشد. و حرف بد نزنید و بدانید حرف زشت شلاق دارد.
اگر 1- خوب درس بخوانیم 2- نماز با توجه بخوانیم و مواظب گناهان باشیم، در آینده چمرانها و رجایی‌ها خواهیم داشت و طبق آیه «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» باید آماده باشید و جوان دبیرستانی که سیگار می‌کشد و با فساد گره می‌خورد، نمی‌تواند با فساد مبارزه کند.
امام جواد بچه بود و مامون الرشید در حال عبور بود. همه بچه‌ها فرار کردند. مامون به امام گفت: چرا ایستادی؟ گفت: برای چه فرار کنم؟ گفت: من مامون هستم. گفت: باش. راه زیاد است رد شو. و بچه‌های ما که از آمریکا و شوروی نمی‌ترسند، باید طوری بشود که از لحاظ علمی هم نیازی به آمریکا و شوری نداشته باشند.
پس خوب درس بخوانید و کتاب و دست معلم و در کلاس را ببوسید و با نشاط درس بخوانید و معلمین هم شبها بیشترمطالعه کنند. معلم خوب معلمی است که اگر زنش بمیرد سر کلاس می‌آید و دانش آموز هم نان می‌گیرد و در خانه معلم می‌برد.
حدیث داریم: «وَ إِنْ کَانَ لَهُ حَاجَهٌ سَبَقَ الْقَوْمَ إِلَى خِدْمَتِهِ»(إرشادالقلوب، ج‌‌1، ص‌‌163) یعنی مردم بدوند و حاجت معلم را برطرف کنند تا معلم در خانه مطالعه کند و کلاسش پر بارتر باشد. پس نگویید معلم هم برود داخل صف نانوایی یا نفت. خوب اشاره می‌کنند وقت تمام شد ولی حرفهای بسیاری مانده است.
خدایا همانطور که ایران را از نظر رهبری و نظامی طوری قرار دادی که روز آخر، قدرتمان بعد از 8 سال از روز اول بیشتربود. پس همانطور که خط سیاسی نظامی ما نمونه است ما را از نظر علمی و تخصصی نمونه قرار بده. درنماز جماعت‌ها و نماز جمعه شرکت کنید. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment