وصیت در قرآن

موضوع: وصیت در قرآن
تاریخ پخش: 74/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

1- اهمیت وصیت در قرآن
بحث این جلسه‌ی ما پیرامون یکی از مسایل اسلامی که در حدیث و قرآن آمده است، می‌باشد. موضوع بحث ما وصیت است. وصیت به معنی سفارش است اما وصیت برای ما معنای بدی دارد. بعضی‌ها فکر می‌کنند که وصیت فقط برای مردن است. یعنی از وصیت فال بد می‌گیرند. آرزوهای مفید به عزیزان را وصیت می‌گویند. در زبان فارسی ما کلمه‌ی وصیت بیشتر برای مرگ به کار می‌رود. در این جلسه چند نکته است که باید خدمت شما بگویم. قرآن می‌فرماید: «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقینَ» (بقره/180) «کُتِبَ عَلَیْکُمْ» یعنی بر شما نوشته شد. درست است که وصیت مستحب است اما لحن آن وجوب است. راجع به روزه داریم: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/183) واجب است که روزه بگیرید. در قرآن یک بار «کُتِبَ عَلَیْکُمُ» برای روزه آمده است. یک بار هم «کُتِبَ عَلَیْکُمُ» برای وصیت آمده است. حال آنکه روزه واجب است و وصیت مستحب. اما این مستحب به قدری شدت دارد که به مرز واجب رسیده است. «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقینَ» تمام این آیه حرف دارد. از «کُتِبَ عَلَیْکُمُ» معلوم است که مستحبی است که به مرز واجب رسیده است. «إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ» نمی‌گوید: پیر یا جوان! چون ما وقتی به قبرستان می‌رویم، عکس جوان‌ها را می‌بینیم که از پیرها بیشتر است. یک موقع با یک نفر درباره‌ی توبه بحث کردیم. گفت: حالا که من پیر نشده‌ام تا توبه کنم. حالا من جوان هستم. بگذار صفا کنم. هر وقت پیر شدم، توبه می‌کنم. گفتم: تو می‌دانی که پیر می‌شوی و در پیری توبه می‌کنی؟ من این را در تلویزیون اینطور مثال زدم. یک خطی به نام خط مستقیم داریم. این آقای جوان می‌گوید: این راه مستقیم است. بگذار ما منحرف شویم، هنگام پیری توبه می‌کنیم. بگذار گناهانمان را بکنیم پیر که شدیم برمی‌گردیم. خط مستقیم این است. این مثلث دو یا سه اشکال هندسی دارد. اول اینکه وقتی شما کج بشوی، بالا نمی‌روی و سقوط می‌کنی. دوم اینکه آخر خط معلوم است. آدم آخر خط را می‌داند ولی آخر عمرش را نمی‌داند. یک وقت شما می‌دانی که شست سال عمر می‌کنی. من می‌گویم: آقا شما تا پنجاه و پنج سال آزاد باش و پنج سال آخر را آدم خوبی باش. ولی آدم نمی‌داند که شست سال عمر می‌کند.
حاج احمد آقا فرزند امام بود. اگر آن زمان پنجاه میلیون ورقه بین مردم تقسیم می‌کردند، تا اسم کسانی را که امسال می‌میرند بنویسند، هیچ کس اسم حاج احمد آقا را نمی‌نوشت. چون کسی به ذهنش نمی‌آمد که ایشان امسال از دنیا می‌رود.
2- معنای واقعی توبه
شما فکر می‌کنید توبه چیست؟ مگر همه می‌توانند توبه کنند. وقتی انسان با گناه انس بگیرد دیگر برایش سخت است که آن گناه را رها کند. مثل اینکه می‌گویند: آقا شما یکی، یکی سیگار بکش بعد یک دفعه آن را تعطیل کن. اگر کسی سیگاری شود، مشکل است که آن را ترک کند. وقتی روح با گناه انس پیدا کند دل کندن سخت می‌شود. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ» انسان همیشه باید یاد قیامت باشد.
3- معنای مخلِص و مخلَص
خداوند در قرآن می‌گوید: ما یک سری از آدم‌ها را برای خودمان گلچین کردیم. بعد می‌گوید: این‌ها برای خودمان هستند. می‌دانی به این‌ها چه می‌دهیم؟ ما این‌ها را به یاد قیامت انداختیم. «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ» (ص/46) در روایات هم مخلِص و هم مخلَص داریم. می‌گویند: فلانی آدم مخلصی است. مخلص به معنی پاک است. شیر خالص است با اینکه از لابلای خون و محتویات داخل شکم گاو می‌گذرد. «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبینَ» (نحل/66) شیر از لابلای خون‌ها و محتویات داخل شکم گاو عبور می‌کند اما بو نمی‌گیرد و رنگ خون نمی‌شود. «لَبَناً خالِصاً» شیر خالص است. انسان خالص کسی است که از لابلای شرک‌ها عبور کند ولی رنگ طاغوت و شرک نگیرد. از لا به لای گناه بگذرد اما رنگ گناه نگیرد. مثل شیر که با گذشتن از خون رنگ خون نمی‌گیرد.
بعضی‌ها می‌گویند: نمی‌شود گناه نکرد. همه دارند گناه می‌کنند. من چطور گناه نکنم؟ شیر از دو طرف در نجاست قرار دارد اما خالص بیرون می‌آید. گناه نکردن کمی سخت است اما چون سخت است، اجرش هم بیشتر است. مخلِص آدم خالص است.
مخلَص یعنی چه؟ مخلَص یعنی خدا این‌ها را انتخاب کرده است. خدا این‌ها را خالص کرده است. آدم اول باید مخلِص باشد. بعد که مخلِص شد خدا او را برای خودش انتخاب می‌کند و می‌گوید: «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ» ما یک سری افراد را برای خودمان انتخاب کردیم. «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَهٍ» این‌ها را به عنوان افراد نمونه برچیدیم. «ذِکْرَى الدَّارِ» امتیاز این افراد این است که یاد قیامت هستند. یاد قیامت بودن مساله مهمی است و لذا می‌گویند: اگر جوان هستی، حساب نکن که همیشه خواهی بود. ممکن است من هفته‌ی دیگر نباشم. نگوییم: حالا ما دخترهایمان را شوهر بدهیم، اگر از جهیزیه آنها زیاد آمد به دیگران کمک می‌کنیم. اگر می‌بینیم که یک پسر خیلی با استعداد است اما خرج رفتن به دانشگاه را ندارد، بگوییم: تو به دانشگاه برو من خرج شما را می‌دهم. «إِنْ تَرَکَ خَیْراً» یعنی خیر را رها کنید. خیر به معنی مال و ثروت است. اگر مالی داشتید وصیت کنید. انگار اصلاً هیچ چیز ندارید.
4- انواع وصیت
یکی از دوستان من تعریف می‌کرد که در جبهه شخصی آمد و گفت: همه دارند وصیت نامه می‌نویسند. من هم می‌خواهم وصیت کنم. گفتم: برایت چه بنویسم؟ مال و ثروت تو چقدر است؟ گفت: یک پسر داشتم که او شهید شده است. مال و ثروتی هم ندارم. گفتم: تو که وصیتی نداری. فقط باید سفارشات اخلاقی کنی. چیزی که در این آیه هست این است که خدا به مال «خیر» گفته است. قرآن درباره‌ی مال سه آیه دارد. تعبیراتی که قرآن درباره‌ی مال دارد این است که مال خیر است. به جای اینکه بگوید: «إِنْ تَرَکَ مالاً» می‌گوید: «إِنْ تَرَکَ خَیْراً» این می‌خواهد بگوید: اگر خیری دارد وصیت کند. یعنی به جای «مال» کلمه‌ی «خیر» آورده است. «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا» (کهف/46) مال زینت است و زینت هم چیز خوبی است. در قرآن آیه‌ای داریم که مال فضل خدا است. می‌گوید: وقتی نماز جمعه را خواندید «فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» (جمعه/10) سراغ پول بروید.
5- چند نکته درباره وصیت
مال در قرآن چیست؟ قرآن سه لقب به مال داده است. 1- خیر 2- زینت 3- فضل «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ» (عادیات/8) دنیا دوستی شدید بد است. علاقه‌ی زیاد به مال بد است. مال خیر است اما «لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ» علاقه زیاد به مال بد است. بد است که آدم به خاطر مال دروغ بگوید و فحش بدهد. «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ» (همزه/2) این بد است که آدم دائما تعداد مال‌هایش را به این و آن بگوید. بد است که تمام وجود آدم را مال بگیرد. مال فضل است اما به قدری که علاقمند به آن نشویم. ما در قرآن دو نوع آدم داریم که بعداً راجع به آن می‌گویم. فعلاً بحث ما درباره‌ی وصیت است. در آستانه‌ی مرگ بر شما واجب است که اگر پولی دارید وصیت کنید.
به چه کسی وصیت کنیم؟ اگر پدر و مادر داشتید به آنها وصیت کنید و اگر نداشتید به بستگان خود وصیت کنید. درباره وصیت چند تذکر است که فشرده می‌گویم. 1- اگر کسی وصیت کند که این کار را بکنید و شما کار دیگری بکنید، گناهکار شما هستید که خلاف وصیت عمل کرده‌اید. ممکن است بگویید این وصیت به نظر ما خوب نیست. به شما ارتباطی ندارد. شما باید طبق وصیت عمل کنید. یک نفر در مشهد اموال زیادی را وقف کرده بود. در وصیت گفته بود که اموال مرا در روز تولد امام حسین(ع) خرج کنید. بهترین غذا‌ها و بهترین میوه‌ها را تهیه کنید و به پولدارهای خراسان بدهید. جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای طبرسی تولیت آستان قدس، به امام نامه‌ای نوشتند و گفتند یک همچنین وصیتی داریم. این همه آدم گرسنه در مشهد است، ما این غذاها را به فقیران بدهیم. امام فرمودند: همانطور که وصیت کرده عمل کنید. حتما از این کار هدفی داشته است. روایت داریم افرادی هستند که اگر شکمشان سیر باشد، دین دارند. یعنی اگر جوجه کباب بخورد، می‌گوید: خدا، خدای خوبی است. بعضی‌ها امام حسین را برای امام بودنش دوست دارند. بعضی‌ها امام حسین را برای غذاهایش دوست دارند. درجه بندی افراد فرق می‌کند. افرادی هستند که باید با یک مقدماتی به اسلام دعوت شوند. آیه نازل شد: «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبینَ» (شعراء/214) پیغمبر به فامیل‌های خود رسیدگی کن. به فامیل‌های خود هشدار بده. آنها را به حق دعوت کن.
یک گوسفند در حیاط خانه‌ی پیغمبر بود. پیغمبر به امیرالمومنین دستور داد که با گوشت این گوسفند غذایی تهیه کن. پیغمبر تمام فامیل‌های خود را به این مهمانی دعوت کرد. پیغمبر بعد از غذا خوردن شروع به دعوت کرد. در بین اعضای فامیل ابولهب هم بود. ابولهب بلند شد و در جلسه رقصید. یعنی ارزش موعظه را از بین برد. حضرت فرمود: این جلسه دیگر رنگی شد و به درد موعظه نمی‌خورد. مهمان‌ها رفتند. پیغمبر دوباره غذایی تهیه کردند و بعد از خوردن غذا شروع به موعظه کردند. یعنی گاهی باید افراد را با چنین برنامه‌هایی جذب کرد. آقای طبرسی طبق گفته‌ی امام به وصیت عمل کردند. اگر شما بگویید: روز عاشورا غذا بدهند. حق ندارند روز تاسوعا غذا بدهند. اگر نذر کردی که روز تاسوعا شل زرد بدهی، حق نداری شیربرنج بدهی. اگر نذرکردی که گوساله بکشی، حق نداری گاو بکشی. اگرچه گاو بهتر است اما نذر شما گوساله بوده است. پس همانطور که وصیت کرده‌اند، عمل کنید. «فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» (بقره/182) گاهی وقت‌ها وصیت یک وصیتی است که باعث فتنه است. بعضی‌ها وصیت می‌کنند اما با وصیت خود فتنه می‌کنند. اگر دیدید که وصیت باعث انحراف به باطل است و باعث یک جنایتی می‌شود، اشکال ندارد که وصیت را تغییر بدهید. وصیت نباید موجب ضرر وارث شود. مثلاً آدم می‌خواهد بمیرد وصیت می‌کند که تمام اموالم را به فلان کتابخانه بدهید. کاری می‌کند که چیزی گیر وارث نیاید. این درست نیست. چون قرآن می‌گوید «غَیْرَ مُضَارٍّ» (نساء/12) یعنی به وارث ضرر نزنید. نگویید: وارث خیلی خوب است و به ارث احتیاج ندارد. به آن کسی هم که احتیاج ندارد، بدهید. یک نفر می‌خواست ثور بدهد. تمام اغنیا را دعوت کرد. حضرت فرمود: چرا اغنیا را دعوت کردی؟ فقرا را هم دعوت کن. روز دوم که شام داد همه‌ی فقرا را دعوت کرد. گفت: یا رسول الله! همه این‌ها فقرا هستند. حضرت فرمود: کار بی‌خودی کردی. گفت: پس چه خاکی بر سرم بریزم. همه‌ی اغنیا را دعوت کردم، گفتید که فقرا هم دعوت کن. حالا که تمام فقرا را دعوت کردم. می‌گویید: بی‌خود کردی. پس کدام را دعوت کنم؟ فرمود: یک پولدار و یک فقیر با هم بنشینند. چون وقتی همه فقرا را با هم دعوت می‌کنی، فکر می‌کنند که داری کفاره یا صدقه می‌دهی و می‌فهمند که این سفره برای فقرا است. طوری مهمانی بدهید که هم شکم فقرا سیر بشود و هم احساس نکنند که این سفره برای فقرا است. کمیته‌ی امداد جهیزیه‌هایی که می‌دهد، کنار خیابان می‌چیند. هدف کمیته امداد هدف خوبی است. برای اینکه مردم تشویق بشوند و بگویند: من هم به یک دختر جهیزیه می‌دهم این کار را می‌کند. اما باید مواظب باشیم که با این کارمان آن دختران را تحقیر نکنیم. دختری به خانه‌ی شوهرش جهاز برد. شوهر او متوجه شد که کمیته‌ی امداد جهیزیه او را داده است. این داماد دختر را خیلی اذیت کرد. برای همین است که می‌گویم طوری کمک کنید که آنها تحقیر نشوند و احساس نکنند که این کفاره یا صدقه بوده است. امام باقر(ع) می‌فرماید: «الْحَیْفُ فِی الْوَصِیَّهِ مِنَ الْکَبَائِرِ یَعْنِی الظُّلْمَ فِیهَا» (قرب‌الإسناد/ ص‌30) حدیث داریم که اگر کسی در وصیتش ظلم بکند، گناه کبیره کرده است. مثلاً بگوید: به فرزند دوم من چیزی ندهید. اگر در وصیت بین بچه‌هایش فرق بگذارد گناه کبیره کرده است. تقسیم ارث بعد از عمل به وصیت است. وصیت نباید تنها جنبه مالی داشته باشد. داریم «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ» (بقره/133) حضرت یعقوب(ع) هنگام مرگ به بچه هایش گفت: من دارم از دنیا می‌روم. بعد از من شما چه کسی را می‌پرستید؟ از نظر فکری چه عقیده‌ای دارید؟ یعنی وصیت نباید تنها جنبه‌ی مالی داشته باشد بلکه باید جنبه‌ی اخلاقی نیز داشته باشد. مثلا در وصیت بگوییم: وصیت می‌کنم که بچه‌های من نماز اول وقت بخوانند. وصیت می‌کنم که به دیگران کمک کنند. یعنی وصیت فقط جنبه‌ی مالی ندارد. جنبه‌ی اخلاقی و دینی هم دارد. وصیت تکیه گاه شما نباشد یعنی به امید وصیت کارهای خیر را عقب نیندازید. ما در قرآن داریم که در بعضی کارها عجله کنید. اینکه می‌گویند: عجله کار شیطان است، مربوط به بعضی کارها است. در قرآن آیاتی داریم که می‌فرماید: «سارِعُوا» (آل‌عمران/133) عجله کن. «سابِقُوا» (حدید/21) سبقت بگیر. در بعضی کارها باید عجله کرد. عجله در همه تعبیرات نماز هست. «حَیَّ عَلَى الصَّلَاه» «حی» به معنی شتاب داشتن است. به سوی نماز بشتاب. «عَجِّلُوا» عجله کن. «فَاسْعَوْا» (جمعه/9) سریع حرکت کن. برای خواندن نماز اول وقت باید عجله کرد. وصیت تکیه گاه نباشد. به امید وصیت کارهای خیر را عقب نیاندازید.
6- چرا دعاها مستجاب نمی‌شود؟
از من سوالی کردند و گفتند: چرا دعای ما متسجاب نمی‌شود؟ لقمه‌ی حرام باعث می‌شود تا دعا مستجاب نشود. حدیث داریم هرکس می‌خواهد دعایش مستجاب شود، لقمه‌اش حلال باشد. گاهی انسان در شب قدر به مسجد می‌رود و ده بار هم یا الله می‌گوید و توبه هم می‌کند اما لقمه حرام در شکم او است. مثل خلبانی که در هواپیما می‌نشیند و می‌خواهد آن را به پرواز در بیاورد ولی هواپیما گازوئیل ندارد. هواپیما سالم است اما چون گازوییل ندارد، حرکت نمی‌کند. لقمه‌ی حرام پرواز ندارد.
7- انواع حق‌الناس
من باید این را بگویم که مردم از نظر حق الناس چهار دسته هستند. 1-گاهی مردم هم مبلغ را می‌دانند و هم او را می‌شناسند. یعنی می‌دانند که مبلغ هزار تومان هست و برای فلان شخص است. می‌گوید: من باید این هزار تومان را به او بدهم. می‌گوید: آقا می‌دانم که من پنج گردو از این درخت خوردم و فرار کردم. می‌دانم که با ماشین شما بیرون رفتم و مسافر کشی کردم. گاهی هم مبلغ معلوم است و هم شخص طرف مقابل خود را می‌شناسد. باید بروی و مبلغ را بدهی و بگویی: من اشتباه کردم. این هزار تومان را بگیر و من را حلال کن. 2- گاهی مبلغ را نمی‌داند اما طرف مقابل را می‌شناسد. یعنی می‌داند که حق فلانی بود اما نمی‌داند که چقدر بود. در این موارد باید بروید و این موضوع را به خود شخص بگویید. بگویید: آقا شما یک طلبی از من دارید اما من مبلغ آن را نمی‌دانم. مصالحه کنید و یک مبلغی به او بدهید. بگویید: مرا حلال کنید. با یک مبلغی صلح کنید. گاهی مبلغ معلوم است اما آدم معلوم نیست. می‌دانم هزار تومان است اما نمی‌دانم از چه کسی است. مثل اینکه من یک حلقه طلا پیدا می‌کنم. می‌دانم که این یک حلقه طلا است اما نمی‌دانم که برای چه کسی است؟ مبلغ را می‌دانم اما صاحب حلقه را نمی‌شناسم. من باید بگردم تا صاحب حلقه را پیدا کنم. اگر نتوانستم صاحب حلقه را پیدا کنم باید از طریق مجتهد عمل کنم. 3- گاهی نه مبلغ معلوم است و نه صاحب آن مشخص است. شخص خیلی حرام خواری کرده است. نه شخصی را که به او قرض دارد می‌شناسد و نه مبلغ را می‌داند. از همه جا دزدی کرده است. به خیلی‌ها کم فروشی کرده است. در این موارد شخص باید بر اساس شغل خود یک مبلغی را تخمین بزند و به مجتهد به عنوان رد مظالم بدهد. این مبلغ را صرف فقرا بکند. ما باید پاک بشویم. معنای توبه استغفرالله نیست. آدم اگر بیست لیتر گریه کند اما لقمه‌ی حرام در شکمش باشد، آن گریه‌ها لقمه‌ی حرام را از بین نمی‌برد. مثل اینکه دست راست شما کثیف باشد و شما روی دست چپت آب بریزی. این دست هنوز کثیف است. وصیت فقط مادی نیست. گاهی وصیت باید جنبه معنوی هم داشته باشد. در وصیت باید به عقاید، افکار توجه بشود.
خدایا توفیق آن را به ما بده که دین کسی به گردن ما نباشد. حدیثی است که امام حسین لحظه به لحظه یارانش را گزینش می‌کرد و می‌گفت: من به کربلا می‌روم تا شهید بشوم. کسی به قصد حکومت و سلطنت دنبال من نیاید. با این سخنان تعداد افراد کمتر می‌شد. امام حسین در شب عاشورا گفت: اگر می‌خواهید بروید، بروید. تا پیش از ظهر عاشورا دوباره گزینش کرد و فرمود: من از یارانی که در شکمشان لقمه‌ی حرام باشد، یعنی به مردم بدهکار باشند، راضی نیستم. یار حسین نباید به مردم بدهکار باشد. از یاران حسین کسی قابلیت دارد که مدیون نباشد. امام یک نفر را در مکه دید و گفت: به مکه آمدی چه کنی؟ گفت: آمدم عبادت کنم. گفت: تو به مردم بدهکار هستی حالا آمدی و طواف می‌کنی؟ برو طلب مردم را بده. طلب مردم مهم است. اگر شما به مردم بدهکار هستید اما «مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» (فاتحه/4) می‌گویید، نماز شما درست نیست. باید اول بدهی خود را بدهید. اسلام می‌گوید: نماز خود را بشکن و بدهی خود را بده و دوباره الله اکبر بگو.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment