ورزش در اسلام

موضوع: ورزش در اسلام
تاریخ پخش: 70/04/13

بسم الله الرحمن الرحیم‌‌

در مرکز تربیت معلم شهداى مکه هستیم. و در آستانه تعطیلات تابستانى. موضوع بحث هم درباره ورزش است.
1- ورزش در اسلام
در رابطه ورزش حرف زیاد است و ورزشکارها که اکثر جوان‌‌ها هستند هر کدام به یک نحوى یک رقم ورزش مى‌‌کنند. بد نیست که دیدگاه اسلام را راجع به ورزش بدانند. من فیش بردارى‌‌هایى که راجع به ورزش کرده‌‌ام نسبتاً زیاد است. حدیث‌‌هاى زیادى راجع به اهمیت ورزش داریم بعد جنبه‌‌هاى بهداشتى ورزش، جنبه‌‌هاى اخلاقى ورزش، جنبه‌‌هاى اجتماعى ورزش، جنبه‌‌هاى تربیتى ورزش، جنبه‌‌هاى اقتصادى ورزش، جنبه‌‌هاى تبلیغاتى و سیاسى ورزش، جنبه‌‌هاى نظامى ورزش…
الگوها در ورزش، قهرمان پرورى در ورزش، ایام فراغت و ورزش، مربیان ورزش، هدف ورزش، ورزش کودکان، مسابقات ورزش، کوه نوردى، شنا، شرایط ورزش، آفات ورزش، تذکرات ورزش از دیدگاه حضرت امام(ره).
2- اهمیت ورزش
1- جایزه ورزش چیست؟ بعضى‌‌ها مى‌‌گویند کاپ. جایزه‌‌ى ورزش سلامتى است. مثل این که آقا درس خواندم. معلم به من نمره نداد. جایزه‌‌ى درس نمره نیست. فهمیدن است. مثل این که بگویند فلسفه نماز چیست؟ همین که انسان به خدا مى‌‌گوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» مخلص توام «إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» تو مى‌‌توانى کمکم کنى. همین که انسان بى نهایت کوچک با بى نهایت بزرگ صحبت مى‌‌کند. خود حرف زدن با خدا فلسفه است. گیرم فلسفه نداشته باشد.
خود ورزش، سلامتى‌‌اش جایزه‌‌اش است. هر چه میدان ورزش بیش‌‌تر باشد بیمارستان و زندان کمتر است. برا‌‌ی هر انسان 8، 9 متر در دنیا پارک دارند و در ایران و در تهران براى هر انسان گاهى نیم متر هم پارک وجود ندارد. البته نمى‌‌خواهم بگویم پارک چیز خوبى است. اسلام نظر به پارک ندارد. نظر به خانه بزرگ دارد. منتها چون آن‌‌ها خانه‌‌ها را روى هم مى‌‌سازند و حیاط ندارند، پارک مى‌‌سازند. اسلام مى‌‌گوید که هرکسى اگر مى‌‌تواند یک حیاطى و یک حوضى یعنى یک پارک خصوصى، منتها الآن چون جمعیت زیاد شده است و زندگى از آن حال طبیعى خارج شده است، روى هوا و اکسیژن خیلى عنایت شده است.
در سوئیس یا سوئد اگر کسى یک درخت را قطع کند، سه تا درخت جریمه‌‌اش است که باید بنشاند.
بریدن جنگلهاى آن‌‌ها از نظر کارخانه‌‌هاى چوب برى تاریخ دارد و مثلاً این هکتار در این تاریخ بودى این جنگل را مى‌‌برند که وقتى درخت آخر را بریدند آن درخت اول درآمده باشند.
پدرى بچه‌‌هاى زیادى داشت. خربزه‌‌اى آورد و برید. این خربزه را قاچ، قاچ مى‌‌کرد، مى‌‌داد به بچه‌‌ها تا مى‌‌رفت بخورد بچه اولى مى‌‌گفت: بابا یکى دیگر.
جنگل‌‌هایشان را قیچى مى‌‌کنند که کشورشان هیچ وقت بى‌‌جنگل نماند و ما نمى‌‌دانیم که چه جنایتى مى‌‌کنیم که درخت‌‌ها را قطع مى‌‌کنیم. و نمى‌‌دانیم که اسلام گفته که کسى حق ندارد درختى را قطع کند و نمى‌‌دانیم که آب دادن به درخت مثل آب دادن به یک مؤمن تشنه است. و نمى‌‌دانیم که حضرت امیر فرمود: من افتخار مى‌‌کنم که پولدار شدم از طریق درخت و از کشاورزى و از کار بازویى.
ما امیرالمؤمنین را یک آدم فقیر تصور مى‌‌کنیم. چند روز پیش کتابى دستم آمد که بسیار کتاب مهمى بود. خیلى علمى بود، درباره‌‌ى خاطره‌‌اى از مسلم بن عقیل که از امیرالمؤمنین نوشته بود. امیرالمؤمنین فرمود: شب دامادى هیچى نداشتم. زره خودم را از بى پولى فروختم.. الآن این قدر پول دارم که از مالیاتم تمام فقراى منطقه را مى‌‌توانم شکمشان را سیر کنم. و این به خاطر کشاورزى و کار من است و افتخار مى‌‌کنم. اسلام نمى‌‌گوید: خیلى پول دار نباش. مى‌‌گوید: خیلى مصرف نکن. کشورهاى محتاج به اندازه‌‌ى پنج تا شکم گندم تولید مى‌‌کنند و به اندازه‌‌ى بیست تا شکم مصرف مى‌‌کنند.
3- سفارش اسلام به تقویت مسلمین
بعضى‌‌ها تولیدشان زیاد است، مصرفشان کم، بعضى‌‌ها هم تولید و مصرفشان مثل هم است. اسلام مى‌‌خواهد تولید زیاد باشد و مصرف کم به جورى که به دیگران بدهیم. اگر مى‌‌شد که مسلمان‌‌ها از آب و خاکشان استفاده کنند تولید در یک سطحى باشد که گرسنه‌‌هاى جهان را غذا بدهند. ما انقلابمان صادر مى‌‌شد.
اسلام مى‌‌گوید «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» (توبه/33) و این آیه 3 بار در قرآن تکرار شده است و اسلام دنیا را مى‌‌گیرد. آدم گرسنه نمی‌‌تواند دنیا را بگیرد. یکى از راه‌‌ها این است.
ورزش جایزه‌‌اش سلامتى انسان است. هرچه به ورزش عنایت بشود از بیمارستان کم مى‌‌شود. در مناجات‌‌ها بحث تقویت بدن است. تو روایت و دعاهاى ما بحث توانمندى است. وقتى به پیغمبر گفتند این کیست که رهبرش کردى؟ گفت: این زور دارد «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» (بقره/247) مثل طالوت گفت: نگاه کن به بازوهایش هم فکر دارد، هم قدرت بدنى.
بعضى وقت‌‌ها ورزشکار خوب گل مى‌‌زند ولى مخش نمى‌‌کشد. شانزده تا تجدیدى دارد و آبشار خوب مى‌‌زند.
علم مقدم بر جسم است. موسى کارهایش اطلاعاتى بود. یک عامل نفوذى در دربار داشت. یک مرتبه آن جاسوس حضرت موسى آمد و گفت: فرعون تحت تعقیب تو است. اگر مى‌‌خواهى درى، دررو. دارند مى‌‌آیند. موسى داشت فرار مى‌‌کرد. حالا وسط فرار باید تنها فکرش نجات باشد اما در حال فرار رسید به یک جایى دید دو تا دختر کنار یک منطقه‌‌اى ایستاده‌‌اند به دو تا دخترها گفت: خانم‌‌ها این جا ایستاده‌‌اید که چه کنید؟ روح مظلوم یابى داشت. گفتند: «إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبیراً» (یوسف/78) پدر پیرى داریم نمى‌‌تواند چوپانى کند. ما چوپانى مى‌‌کنیم. ما گوسفندها را آوردیم لب چشمه خیلى شلوغ است. ما نم یتوانیم جلو برویم بدن نامحرم به ما مى‌‌خورد. ایستاده‌‌ایم تا چوپان‌‌هاى مرد بروند تا بعد ما آب برداریم.
حضرت موسى حالا خودش تحت تعقیب است ولى با قدرتى که داشت گوسفندها را آب داد و این‌‌ها را داد به خانم‌‌ها خانم‌‌ها هم آن‌‌ها را بردند به خانه. بابایش گفت: زود آمدید. گفتند: امروز یک جوانى به ما کمک کرد گفت: بروید به او بگویید بیاید.
گفت: «قالَتْ إِنَّ أَبی‌‌ یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا» (قصص/25) یعنى پدرم دعوتت کرده است تا این که اجر ثواب آب دادنت را بدهد.
از این موضوع این را مى‌‌فهمیم که اگر یک حزب اللهى کارى انجام داد تو باید یک چیزى به او بدهى. نگویى این براى خدا کار کرده، خوب تو هم براى خدا یک چیزى بده. موسى براى خدا بزغاله را آب داد. اما حضرت شعیب هم «أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا».
ما رفتیم مجلس پول بگیریم براى سوادآموزى، توى جلسه‌‌ى علنى رفتیم صحبت کنیم. یک نفر آمد گفت: آقاى قرائتى شما دیگه نهضت سوادآموزى را بند به دولت نکنید. یک مشت دختر حزب اللهى‌‌اند براى خدا…. هر کدام یک کلاسى داشته باشند و چند نفر را با سواد کنند گفتم: ما براى خدا مردم را باسواد مى‌‌کنیم. شما هم براى خدا به ما پول بدهید. گفت: آخه براى خدا که نباید پول گرفت. گفتم: قرآن مى‌‌گوید: موسى براى خدا سقایى کرد، شعیب هم براى خدا پول سقایى‌‌اش را داد. «أَجْرَ ما سَقَیْتَ» بعد وقتى نشست موسى گفت: «إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى‌‌ أَنْ تَأْجُرَنی‌‌ ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُریدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنی‌‌ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحینَ» (قصص/27) موسى تحت تعقیب تو بود ولى تو نجات پیدا کردى بعد به موسى گفت: مى‌‌خواهى یکى از دخترهایم را به تو بدهم؟ حضرت شعیب گفت: «إِنِّی أُریدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ» من اراده کرده‌‌ام که تو را به ازدواج در آورم. یکى از این دخترهایم را به تو بدهم. منتها به شرط این که 8 تا یا 9 تا حج براى من چوپانى کنى.
4- الگوی جوان مسلمان
دختر شعیب گفت: «یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ» (قصص/26) این را اجیر کن کارگر ما باشد این هم زور بدنى دارد. از کجا فهمیدند زور دارد؟ از آن جا که وقتى رفت گوسفندان را آب دهد. یک تنه این کار را کرد. بعد امین هم هست. حالا از کجا فهمید که او امین است؟ از آن جا که وقتى گفتند که بابام گفته که بیا موسى جلوتر حرکت مى‌‌کرد و دختران هم عقب حرکت مى‌‌کردند براى این که موسى گفت: خانم من نمى‌‌خواهم نگاه به قیافه‌‌ى شما بیندازم. من جلو مى‌‌روم بعد شما بگویید که از راست یا چپ، راهنمایى کنید. گفت: این خوب کارگرى است. یعنى کارگر باید قوى باشد. ما گاهى وقت‌‌ها یک آدم هایى را مى‌‌بینیم که حال ندارد پاشود. مى‌‌گوییم این را آوردید این جا چه کند؟ گفتیم: فقیر بود آوردیم یک کارى بکند. مگر این جا کمیته ى امداد است؟
آقا این پیرمرد 80 ساله است آوریم که این مسجد را اداره کند. باید یک آقایى باشد که جوان‌‌هاى منطقه را اداره کند. ما همین طور از روى ترحم مى‌‌گوییم که این آقا توى این مسجد باشد. آقا این به درد هیأت امنا نمى‌‌خورد. هیأت امنا جاى جوان هاست.
دیروز یک بچه‌‌اى نامه‌‌اى آورد به من داد. من پاى برنامه شما نشستم و صحبت‌‌هاى شما در من اثر کرد و من رفتم به مسجد در مسجد شام مى‌‌دادند گفتند: اول به بزرگ‌‌ترها مى‌‌دهیم بعد به جوان‌‌ترها دادند آخر سر هم گفتند: شام تمام شد بچه‌‌ها بروند به خانه‌‌شان. آقاى قرائتى من دیگر تا آخر به مسجد نمى‌‌روم، دیگر توى تلویزیون حرف نزن. وقتى هیأت امنا پیرمردهاى کم فهم شدند تمام حدیث‌‌هایى که من خوانده‌‌ام خراب مى‌‌شود. البته نه این که پیرمردها نباشند. آن جایى که پیرمرد نیست نور نیست. پیرمرد محترم است. احترامش لازم است اما کارهایى که ارشاد است باید داد دست کسى که بهتر ارشاد مى‌‌کند.
در بیش‌‌تر عبادات ما حرکت است. نماز ببین چقدر حرکت است در آن رکوع و سجود وضو، جبهه ما حرکت تویش است. حج ما حرکت داخلش است. در خیلى از مستحبات ما حرکت داخلش است. صله‌‌ى رحم است. عیادت مریض است. رفتن به مسجد است.
اصلاً اسلام نمى‌‌گوید هر رکعت نماز مى‌‌گوید: هر حرکتى که براى اسلام برداشتى، هر قدمى که براى مسجد برداشتى، یعنى اسام ثواب‌‌ها را برده است روى قدم زدن. این خودش عنایت است به ورزش. اگر کسى دل کسى را بشکند دیه ندارد ولى گناه کرده است. اما اگر کسى دست و پاى کسى را بشکند دیه دارد.
«وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ» (مائده/45) فیلمى را به ما نشان دادند. پلیس قضایى، مرد عصبانى، بد اخلاق پا شد و دماغ زنش را برید. خانم مى‌‌رود دادگاه مى‌‌گوید: دماغ را بریدى باید دماغت را برید. خلاصه مرد را خواباندند، آمپول زدند. این قسمت بینى‌‌اش را اندازه گرفتند و خانوم دماغش را برید. البته نه اون مرده آدم خوبى، نه آن زنه، اى کاش مرده این کار را نمى‌‌کرد و اى کاش زن او را مى‌‌بخشید. حالا خوبى آن این است یک عروس و داماد، زن و شوهر بى دماغ با هم زندگى مى‌‌کنند. چون مى‌‌دانند نه کسى مى‌‌آید زن او شود، و نه اون یکى شوهر گیرش مى‌‌آید. قرآن مى‌‌گوید: عفو شیرین است. بدن تو حقى دارد به گردن تو.
هرکسى کار مغزى مى‌‌کند، نیازش به ورزش بیش‌‌تر است. قَالَ امیرالمؤمنین(ع): «لکل عضو من البدن استراحه» (غررالحکم/ص‌‌236) حدیث داریم هر بدنى استراحت مخصوص دارد. عمرتان را چند قسمت کنید ساعتى را براى ورزش داشته باشید.
اصلاً نیاز به ورزش به قدرى است که یعقوب حاضر شد بچه‌‌هایش را بدهد. پسران یعقوب آمدند بابا فکر کردند که چه کنند که یوسف را از پهلوى بابا بردارند و فرار کنند. گفتند که زمان، زمان بازى است. اسم بازى را مطرح کنیم. یعقوب شل مى‌‌شود. گفتند: پدرجان ما پسران تو هستیم مى‌‌خواهیم یوسف برویم ورزش. «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ» (یوسف/12) بفرستش برویم با هم بگردیم و بازس کنیم. پسران یعقوب فکر کرد چه بکند؟ گفتند یوسف نوجوان است و نوجوان نیاز به ورزش دارد. اگر کسى در سؤال ایدئولوژى پرسید آیه‌‌اى دارید براى ورزش، این آیه را بخوانید.
5- آثار طبى ورزش
کسى که ورزش مى‌‌کند کمتر سکته مى‌‌کند. زخم معده کمتر مى‌‌گیرد. و در هر ورزشى ابتکار است. در ورزش کارهاى دسته جمعى هست. در ورزش سرعت تصمیم است. در ورزش فتح دروازه دشمن است. مبارزه با حریف ابتکار حتى در پیرى ورزشکارها وقتى پیر هم که مى‌‌شوند هیکل و تیپشان از بقیه بهتر است. براى سلامتى در مقابل امراض، اگر ورزش هدف داشته باشد کمک به محرومان اگر ورزش جهت داشته باشد کندن در خیبر. آخه گاهى وقت‌‌ها آدم یک وزنه‌‌اى را بلند مى‌‌کند. خوب تو زور دارى اما این زور را در کجا استفاده کنى.
کسانى که وزنه بلند مى‌‌کنند اما بارى را از جامعه بلند نمى‌‌کنند این مثل سیلى است که آب هست اما با آن کشاورزى نمى‌‌توان کرد. ورزش براى افزایش عمر، انسان قواى زیادى دارد که اگر از راه ورزش دفع نشود از راه فاسد دفع مى‌‌شود. و ورزش کارها فشار جنبى کمترى دارند. فساد اخلاقى‌‌شان کمتر است. چون آن را که درون دارند از طریق ورزش خاص است.
حضرت امام(ره) یک عده ورزش کاران که آمدند خدمتشان فرمود: جوانان ورزشکار آلودگى‌‌هایشان کمتر است. ورزش‌‌هاى سنتى یک آدابى درش است من چند روز پیش رفتم به یک زورخانه دیدم یک آدابى است که توى قرآن و حدیث هم هست. مثلاً احترام سیدها را مى‌‌گیرند. ورودشان به گود به نام خداست. ذکر امیرالمؤمنین به عنوان قهرمان، این‌‌ها یک آداب و سنت هایى است که سن و سیادت و ادب و حریم و تواضع و مردانگى و یک کمالاتى در این‌‌ها هست.
اگر ورزش جهتش درست باشد، البته این‌‌ها ورزش‌‌هاى اسلامى است. ورزش‌‌هاى غربى از میدان فوتبال به باغ وحش تبدیل مى‌‌شود. ما ورزشی را مى‌‌گوییم که جهت داشته باشد.
6- خصوصیات ورزشکار و ورزش اسلامی
امام کاظم(ع) فرمود: «القدره تذهب الحفیظه» (شرح‌‌نهج‌‌البلاغه ابن‌‌ابى‌‌الحدید/ج‌‌18/ص‌‌46) آدم ورزشکار معمولاً کینه ندارد.
«عَنِ النَّبِیِّ(ص) إِنَّ الشَّدِیدَ لَیْسَ مَنْ غَلَبَ النَّاسَ وَ لَکِنَّ الشَّدِیدَ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ» (مستدرک‌‌الوسائل/ج‌‌11/ص‌‌139) رسول اکرم فرمود: پهلوان آن نیست که بر مردم پیروز شود، پهلوان آن است که بر هیجان خودش پیروز شود. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ» (من‌‌لایحضره‌‌الفقیه/ج‌‌4/ص‌‌394) شجاع‌‌ترین مردم کسى است که مبارزه با هواى نفس خودش بکند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا زَبْرَ لَهُ وَ قَالَ هُوَ الَّذِی لَا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ» (وسائل‌‌الشیعه/ج‌‌16/ص‌‌125) آدم‌‌هاى بى‌‌حال را خداوند غضب مى‌‌کند. درباره‌‌ى ورزش چند تا تذکر است که خدمتتان عرض کنم.
پیغمبر اسلام هر وقت که ایجاد مساقه مى‌‌کرد، هر کس که برنده مى‌‌شد، ضمناً خودش هم در مسابقه شرکت مى‌‌کرد (بین مسجد و میدان ورزش باید یک رابطه باشد یعنى مسجدها باید میدان شوند و میدان‌‌ها باید مسجدى بشوند و کمبودها همدیگر را تأمین کنند) پیغمبر به هر کس که برنده مى‌‌شد یک جایزه مى‌‌داد.
قمار و برد و باخت حرام است اما در تیراندازى برد و باخت حلال است. یک سرى ورزش‌‌ها را که جنبه‌‌ى دفاعى دارد اسلام حلال کرده است و مى‌‌گوید قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «عَلِّمُوا أَوْلَادَکُمُ السِّبَاحَهَ وَ الرِّمَایَهَ» (کافی/ج‌‌6/ص‌‌47) (نگفته است ابنائکم باید دختر و پسر یاد بگیرند نه این که فقط پسران یاد بگیرند) آن چه که مربوط به دفاع است باید یاد بگیرند.
به رسول اکرم گفتند: فلان گروه خوب مى‌‌جنگند. پیغمبر به ده تا بچه مسلمان گفت: بروید روش آن‌‌ها را خوب یاد بگیرید و بیایید و یاد بدهید. این که مى‌‌گویند نه شرقى، نه غربى ولى در آموزش ما هم شرقى هستیم و هم غربى. باید هم باشیم وقتى مى‌‌گوید قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» (منیهالمرید/ص‌‌103) یعنى برو دنبال درس حتى در چین باشد. علمت را یاد مى‌‌گیرم اما اسیرت نمى‌‌شوم.
پیغمبر مسابقه راه مى‌‌انداخت خودش هم در مسابقه شرکت مى‌‌کرد و به برنده جایزه مى‌‌داد. منتها چه جور جایزه‌‌اى؟ جایزه‌‌ى تولیدى مى‌‌داد. درخت خرما مى‌‌داد که خود درخت خرما هم کار مى‌‌طلبد. شتر حامله مى‌‌داد که خود شتر حامله هم کار مى‌‌طلبد. مثل چرخ خیاطى که الآن مى‌‌دهند، چون بعضى جایزه مى‌‌دهند که هیچ خاصیتى ندارد و مى‌‌گذارند لب تاقچه.
امیرالمؤمنین را دیدند پرسیدند این‌‌ها چیست؟ گفت: صدهزار خرماست. گفتند: یعنى چه؟ فرمود: چون صدهزار هسته‌‌ى خرماست. جایزه باید تولیدى باشد نه دکورى.
ما باید قهرمان‌‌هاى خودمان را یادمان نرود. ما با فوتبال و گل مى‌‌توانیم توى دنیا قهرمان شویم. تبلیغات هم بکنیم، اما قهرمان بدون ما روى کمالاتمان است.
خدایا یک سنت‌‌هاى خوبى داریم سحرخیزى، توى کوچه و خیابان دویدن به سمت خانه خدا و مسجد «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» هم به صف، حضور در صحنه، سکوت در مقابل حرف عالم، جمع شدن در محل قدس، دوندگى داریم، مسابقه داریم، تیراندازى داریم، شنا داریم، اسب سوارى داریم، اصول ورزش خودمان را فراموش کرده‌‌ایم. بلند مى‌‌شویم. سحرخیزى داریم، استراحت داریم، ورزش داریم. ولى آن معیارها را از دست دادیم. در معمارى و نقاشى و تحصیلات هم همین طور است. بسیارى از علومى که واجب است نمى‌‌خوانیم و بسیارى از اصولى که دانستن و ندانستن آن فرقى ندارد را مى‌‌خوانیم. به امید این که خودمان بنشینیم و براى خودمان تصمیم بگیریم. پروردگارا به ایمانمان بیفزا.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment