2- تعادل میان جسم و روح ورزشکار
3- زور بازو برای خدمت یا زورگویی به دیگران؟
4- بهرهگیری از عناوین و مدالها برای تبلیغ دین
5- ورزش اسلامی: امروز لذت، فردا خدمت
6- جایزههای تولیدی و بومی، نه مصرفی و غربی
7- توجه ورزشکاران به ارزشهای دینی و سیاسی
8- عبادات دینی، همراه با حرکات جسمی
موضوع: ورزش برای لذت و خدمت
تاریخ پخش: 16/06/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در خدمت تیم ورزشی هستیم. ورزشهای مختلف منتهی بدون لباس ورزش. میخواهم راجع به ورزش صحبت کنم. البته حقش این بود یک روحانی صحبت کند که خودش هم ورزشکار حرفهای باشد، ما داریم آخوندهایی که حسابی ورزشکار هستند.
راجع به ورزش چند تا نکته بگویم. یکی اینکه 350 خطر در روایتها و دعاها آمده که خدایا من از این خطر به تو پناه میبرم. اولش آدم بیحال است. میگوید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَسَل» (کافی/ج2/ص585) آدمی که کسل است. بیحالی خیلی بد است. امامان ما در دعا میگفتند: پناه میبرم از کسالت، «فَشِل» شل شدن.
1- کشتی گرفتن پیامبر با یک چوپان
یکبار یک کسی به پیغمبر رسید و گفت: بیا کشتی بگیریم. مرا زمین زدی به تو ایمان میآورم. حضرت فرمود: نبوت که کاری به کشتی ندارد. من حرف منطقی دارم، استدلال دارم، معجزه هم دارم. گفت: من کشتی گیر هستم. گفت: باشد. حضرت کشتی گرفت و زمینش زد و این باور نمیکرد. چون در جزیره العرب کسی این را زمین نزده بود. خیلی به او برخورد و اول هم طی کردند که اگر زمینت زدم، چه؟ گفت: یک گوسفند به تو میدهم. گفت: آقا یکبار دیگر. گفت: اگر بار دوم زمینت زدم چه؟ گفت: یک گوسفند دیگر. دفعهی دوم هم پیغمبر او را زمین زد. دفعهی سوم هم… حضرت سه بار ایشان را زمین زد و سه گوسفند از او گرفت. این بلند شد و گفت: باشد. قبول است. گفت: حالا سه تا گوسفندی که به من دادی به تو بخشیدم. برای خودت! هم از نظر جسمی پیغمبر قوی بود و هم مردانگی و فتوت بود که سه گوسفندی که برنده شده بود، پس داد.
ورزشکار با دو رقیب میجنگد. یکی رقیبی که با او کشتی میگیرد، طرف مقابل است. یکی هم نفس است. چون نفس ما هم یک دشمن ما است. میگوید: بزنش. میگوید: نه خودت را نگه دار. چرا او را بزنی؟ حالش را بگیر. چرا حالش را بگیرم؟ گاهی وقتها وسوسههای درونی است بشکنیمش، بزنیمش، خرابش کنیم، تحقیرش کنیم، علیه او شعار بدهیم. شیشهی ماشین را بشکنیم. به او توهین کنیم. خوب این هم یک نفسی است. تو را به فساد هل میدهد، شما هم باید همینطور که او را میکوبی، این را هم بکوبی. یعنی شما با دو رقیب برخورد میکنی. اگر یک رقیب پیروز شوید و یک رقیب پیروز نشوید، مثل آدمی است که یک دستش چاق است و یک دستش باریک است. بدنی سالم است که همهی بدن متعادل باشد. اگر زنی زایید کلهی بچه سه کیلو، بدنش نیم کیلو، این مردنی است. اگر زنی زایید بدن بچه هفت کیلو، کلهاش یک پرتقال، این هم مردنی است. بدن سالم بدنی است که تمام اعضایش به هم بخورد. این سوره را حفظ هستید. حالا من میخوانم، باقیاش را هم شما بخوانید.
2- تعادل میان جسم و روح ورزشکار
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» (عصر/1-3). «الصَّالِحَاتِ» داریم. چون من معلم قرآن هستم، برای ورزشکاران هم که صحبت میکنم باید از قرآن بگویم. «وَ الْعَصْرِ» قسم به زمان! «إِنَّ الْانسَانَ لَفِى خُسْرٍ» انسان در خسارت و زیان است. «إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ» مگر کسانی که ایمان دارند، «وَ عَمِلُواْ» نمیگوید: «وَ عَمِلُواْ الصالح» نمیگوید: «و عملوا صالِحَاتِ» میگوید: «وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ». صالح یعنی یک کار خوب، مثل اینکه بگوییم: مسجد، یعنی یک مسجد. «صالحات» یعنی چند تا کار خوب، «الصالحات» یعنی تمام کارهای خوب. تمام کار خوب! نمیگوید: «إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصالِح»، «وَ عَمِلُواْ صالحات» می گوید: «وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ»، «الصَّالِحَاتِ» یعنی همه کارها خوب باشد.
ورزشی ارزش دارد که همه چیزش میزان باشد. قدرت بدنی، «ما شاءَ اللَّه» ، «ما شاءَ اللَّه»! قدرت فکری «ما شاءَ اللَّه». اگر جوانی در ورزش خوب است ولی در همه درسهایش رفوزه میشود. در ورزش قوی است، در خانه نسبت به پدر و مادرش آنطور که باید باشد نیست. نسبت به مربیاش، نسبت به رقیبش، امیرالمؤمنین یک ورزشکاری بود که دو جا نمرهی بیست آورد. یکجا عمربن عبدود را در خندق زمین انداخت. وقتی رفت او را بکشد، باقیاش را میدانید. دشمن چه کرد؟ آب دهان پرتاب کرد. تا به حضرت علی آب دهان پرتاب کرد، حضرت عصبانی شد، خواست او را بکشد گفت: هان! این دیگر خدا نیست. این نفس است! چون به تو تُف انداخته دیگر برای انتقام آب دهان… رفت قدم زد و برگشت و بعد او را کشت. گفتند: یا علی چرا قدم زدی و برگشتی. گفت: وقتی که آب دهان پرتاب کرد، غیظ مرا گرفت. جوش آوردم، خواستم وسط جوش آمدن او را نکشم که خدا روز قیامت به من بگوید: برای خدا نبود برای غیظ خودت بود. جوش آورده بودی. رفتم میزان شدم که وقتی برمیگردم برای خدا بکشم. ببینید این خیلی مهم است که هم از نظر توان بدنی بزرگترین قهرمان زمین است. و هم از نظر مبارزه با نفس.
3- زور بازو برای خدمت یا زورگویی به دیگران؟
در دعا داریم: «الهی قو على خدمتک جوارحی» (بلدالامین/ص191) زور خوب است، ظلم بد است. آخر ما بعضیها میگوییم: به من زور میگوید. خوب زور بگوید. زور خوب است ظلم بد است. منتهی چون در تاریخ هرکس زور دارد ظلم می کند، آنوقت فکر میکنیم زور بد است. این قصهی زور و ظلم مثل صدا و سیما شده است. مثلاً شما پای تلویزیون نشستی یک فیلمی را میبینی بدت میآید. میگویی: اَه این هم صدا و سیما! میگوید: بابا این سیما بود، من صدا هستم. رادیو که غلطی نکرده. این سیما بود یک دسته گل آب داد. منتهی چون شما وقتی از سیما بدت میآید فحش که میدهی، به هر دو فحش میدهی میگویی: این هم صدا و سیما. یعنی خیلی وقتها فحشی که به صدا میدهند به خاطر تقصیر سیماست. میگویی: این هم صدا و سیما! انسان اینطوری است یک آخوند را بد میبیند میگوید: این هم آخوندها! بابا این بد بود. یک بازاری کلاهبرداری میکند میگوید: این هم بازاریها! یک اداری رشوه میگیرد، میگوید: این هم اداریها! اینها را از هم تفکیک کنید. زور خوب است، ظلم بد است. اگر کسی ورزشکار است، خوب است. فاطمه لباسهای مرا اتو کن. «یَا اللَّهُ»! خوب یعنی ورزشکار شدی که به فاطمه خانم خواهرت زور بگویی؟ تو هم برو کفشهای مرا واکس بزن. من نمیتوانم بیایم. اگر کسی از شما ترسید پیداست این زور شما منفی است. زوری خوب است که هم زور داشته باشید و هم هیچکس از شما نترسد. اگر مردم از شما نترسیدند این معلوم میشود در دو جبهه پیروز شدید.
اگر از شما نترسیدند یعنی هم قهرمان بودی، هم مردم دوستت داشتند. معلوم میشود صالحی هستی، یا صالحاتی، یا الصالحاتی؟ با هم بگویید… الصالحاتی هستی. یعنی همهی کارهایتان درست است.
آخر عمر امام را بارها تلویزیون فیلمش را نشان داده است. دقیقههای آخر عمر امام، امام میخواهد نماز بخواند نمیتواند ایستاده نماز بخواند. در عین حال عمامهاش را میبندد چون نماز با عمامه ثوابش بیشتر است. بعد ریشهایش را شانه میکند. عطر میزند. انگار مثلاً میخواهد حجلهی عروس برود. آخرین نمازش را در پیرترین حالات با مستحبات انجام میدهد. ببینید امام حسین ظهر عاشورا همهی شما شنیدهاید که نماز خواند. حالا من یک چیز دیگر میخواهم بگویم. میگویم: نه نماز خواند. از مستحباتش هم نگذشت. بابا حالا در میدان جنگ نمیخواهد اول وقت بخوانی. گفت: نه، باید اول وقت بخوانم. حالا در میدان جنگ از خیر جماعت بگذر. نه! جماعت هم باید بخوانم. حالا اذان و اقامهاش را حذف کن، جنگ است. گفت: نه، باید اذان و اقامهاش را هم بگوییم. یعنی از واجب که نگذشت، از مستحبات هم نگذشت.
اگر دیدی یک ورزشکار به بچهها سلام میکند، این الصالحاتی است. اگر دیدی یک ورزشکار فقط به رئیسها سلام میکند، به هم وزنهای خودش سلام میکند، به کوچکترها سلام نمیکند، این صالحی است. پیغمبر کشتیگیر را سه بار زمین میزند ولی به بچهها هم سلام میکند. امیرالمؤمنین در خیبر را میکند با یک دست که چهل نفر نمیتوانستند تکان بدهند. با یک دست کند. اما در عین حال به یک یتیم که میرسد میگوید: عزیز! گریه میکند. یعنی هم عاطفهاش به قدری بالاست که یک یتیم میبیند گریه میکند، قدرتش به قدری بالاست که در قلعه را میکند.
نه ورزشکارها، همهی ما نیاز به الصالحاتی داریم. مثلاً من به شرطی موفق هستم که هم بتوانم بگریانم و هم بتوانم بخندانم. اگر میتوانم بگریانم، اما نمیتوانم بخندانم، خوب این 50 درصدی است. چون قرآن میگوید: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْکى» (نجم/43) خدا هم میگریاند، هم میخنداند. ورزشکارهای ما یک جاهایی میتوانید تبلیغ کنید که بنده نمیتوانم.
4- بهرهگیری از عناوین و مدالها برای تبلیغ دین
یکوقت یک کسی از این ورزشکارهای قهرمان ایران آقای رسول خادم، میخواست برود آمریکا کشتی بگیرد. به او گفتند: اگر قهرمان دنیا شدی، با همان لباس کشتی یک سجدهی شکر کن. یک خرده هم طولش بده که ماهوارهها نشان بدهند. گفت: ریا میشود. گفتند: این ریا ثواب دارد. هر ریایی که حرام نیست. زنی که خودش را برای شوهرش آرایش میکند، آرایش میکند که شوهرش خوشش بیاید ولی همین آرایش ثواب دارد. شما اگر بگویی: نه، من اخلاص دارم. ریاکار نیستم. من زیر لحاف میگویم: مرگ بر شاه! مرگ بر شاه مرگ بر شاه، شاه نمیرود. باید در خیابان بیایی و داد بزنی تا شاه فرار کند. بعضی جاها باید ریا کرد. آن ریایی که میگویند: بد است این است که خودت را مطرح کنی. آن ریا حرام است، شرک است، نماز هم باطل است. اما یکوقت نمیآیی خودت را مطرح کنی، میخواهد بگوید: وقتی شما قهرمان دنیا شدی سجده کردی، شبکهها و ماهوارهها نشان داد میگویند: این چه بود؟ میگویند: ایشان مسلمان است. مسلمان وقتی خدا به او نعمت داد، سجدهی شکر میکند. قرائتی، و هیچ طلبهای و هیچ آیت اللهی نمیتواند سجده شکر را در همهی ماهوارههای دنیا ببرد. اما یک کشتی گیر نفر اول میتواند این کار را بکند. یک جاهایی شما نقش دارید.
یکی از شما بچهی مسجد باشید. بچههای دیگر میبینند اِ… این قهرمان منطقه در مسجد است! بچهها هم میآیند. اگر یک شاگرد اول مسجد رفت، باقی شاگردها هم میآیند. یک جاهایی شما میتوانید از دین حمایت کنید، محمد علی کِلِی 25 تا مسجد ساخت. روزی 1500 کتاب برای اسلام در آمریکا پخش میکرد. وقتی گفتند: برو ویتنام گفت: من با ویتنام نمیجنگم! گفت: من در جنگ ویتنام شرکت نمیکنم. چند تا بیمارستان ساخت. این محمد علی کلی یک جاهایی میتواند کار کند که یک آیت الله نمیتواند کار کند. قدر خودتان را بدانید. آدم هرچه دارد باید آن را در راه رضای خدا مطرح کند. چون زور شما از خداست. پایمان را روی پوست خیار بگذاریم بیفتیم. وزنه بردار ما ویلچری میشود. کافی است یک پوست خیار، بنده هم همینطور هستم. بارها گفتم که آقای قرائتی بند به یک پشه است. یک پشه بیاید بینی مرا بگزد باد کند، خودم با دماغ کلفت پشت دوربین نمیروم. یعنی سی و دو، سه سال سابقه با یک پشه.
یادمان نرود ما هرچه داریم از خدا داریم. حالا که خدا به ما داده این نعمت خدا را در راه رضای خودش خرج کنیم. وقتی میخواهیم نماز بخوانیم چرا آن پشت نماز بخوانیم؟ وسط زمین چمن نماز بخوانیم. وقتی پیروز شدیم، چرا همدیگر را بغل کنیم؟ خوب بغل که خیلیها همدیگر را بغل میکنند. چه حلالش، چه حرامش، هنر شما این است که وقتی قبول شدی، یک «الْحَمْدُ لِلَّه» بگوییم، دنیا بگوید: این دارد به خدا میگوید: خدایا، قدرتم از تو بود. توفیقم از تو بود. چه اشکالی دارد ورزشکاران ایران تصمیم بگیرند، ورزشها را بومی کنند.
5- ورزش اسلامی: امروز لذت، فردا خدمت
ببینید آرم ورزش در اسلام این است. آرم ورزش در اسلام، امروز لذت، فردا خدمت! این آرم ورزش است. مثل چه؟ مثل شنا. حالا انواع شنا، شنا، قایقرانی، کشتیرانی، مثل اسب سواری، حالا بگو: موتور سواری، ماشین سواری، مثل تیراندازی، اگر کسی در اینها انواع روشهای تیراندازی، سواریها، انواع شناها را بلد باشد، امروز شنا یک لذت است، فردا هم کسی شنا بلد بود میتواند به خودش یا جامعه خدمت کند. لااقل بچهی خودش را نجات بدهد. اگر کسی امروز انواع سواریها را بلد بود، امروز لذت است، فردا هم کسی که سواری بلد است میتواند به جامعه خدمت کند. اگر امروز انواع آموزشهای رزمی را دیده باشد، تیراندازی، امروز سرگرم لذت است. این آرم ورزش ما است. دنیا برای ما چه آورده است؟ فوتبال! خیلی خوب، فوتبال امروز لذت هست. اما فردا خدمت در آن است. مثلاً یک فوتبالیست بگوید: خوب شد من گل زدم، وگرنه مملکت ما فلج بود. نه اگر هچ کس هم گل نزند، مملکت فلج نیست. اما اگر رزمندگان ما کم آوردند، بگوییم: آقا برو، بلد نیستم. برو، بلد نیستم. آقا در آب بپر، نمیتوانم شنا بلد نیستم. کشور ما هم شمالش آب است، هم جنوبش. همهی ایرانیها باید شنا بلد باشند. آنوقت کشوری که هم شمالش آب است، هم جنوبش، یک ایرانی بیفتد و مثل آجر پایین برود. شنا امروز لذت است و فردا خدمت. انواع تیراندازی، انواع قایق رانیها،…
والیبال چه؟ ان هم امروز دارد ورزش های دنیا، فوتبال و والیبال و اینها امروز دارد فردا ندارد. حالا بعضیهایش که نه امروز دارد، نه فردا، حالا خوبهایش فوتبال و والیبال و امثال اینهاست. فقط امروز دارد، فردا ندارد. آنوقت جوایز، من این را بارها گفتم. چه اشکالی دارد ما میخواهیم به یک فوتبالیست جایزه بدهیم، سند یک کارخانه را به اسمش کنیم. بگوییم: آقا کارخانهی تولید لباس ورزش است، یک دنگش برای شما. چرا؟ به خاطر اینکه در دنیا قهرمان شدید. یک کارخانه به اسمش کنیم. حالا کله و خانهاش را پر از گل میکنیم، فردا چه میشود؟ چه خاصیتی دارد؟
یک کسی یکی از بستگان ما را کاشان دیده بود. گفته بود: شما فامیل آقای قرائتی هستید؟ گفته بود: بله! گفته بود: همان قرائتی که در تلویزیون است؟ گفته بود: بله، فامیلش هستی؟ بله من فامیلش هستم. خوشا به حالت! گفته بود: بابا این قرائتی در تلویزیون برای تو. یک بستنی بده بخوریم. چه خاصیتی دارد! این قرائتی برای تو یک بستنی بده بخوریم. حالا خانهی مرا پر از گل کنید.
کسی مرد در تشییع جنازهاش خیلی خرج کردند. یک نفر گفت: این از بیدوایی مرد. این پولی که برای تشییع جنازهاش دادید، آمپولهایش را میگرفتید میزد نمیمرد. یک کسی هم مرده بود روی قبرش موز گذاشتند. میگفت: این موزها را به خودش میدادند میخورد، زور پیدا می کرد، نمیمرد! (خنده حضار)
این جوانی که الآن قهرمان است خانه ندارد. خواهرش جهازیه ندارد. چهار، پنج تا جوان در خانوادهشان هستند شغل ندارند. یک کارخانه تولید لباس ورزش، هم جوانهای بیکار فامیل را سر کار میگذارد. هم این کارخانه ارزش افزوده دارد. هم لباسهای تولیدیاش را به کمیتهی امداد میدهند. به بچههای بیبضاعت میدهند. آنها لباس نو میپوشند. هم شرمندهی بچههای بیبضاعت… پدر و مادر بچههای بیبضاعت جلوی فرزندانشان شرمنده نمیشوند. یعنی ببین بیاییم یک کار نو بکنیم. حالا قاب میدهیم. میخواهد با این قاب چه کند؟ با این قاب چه کند؟ روی طاقچه بگذارد. من یکجای می روم میبینم چند تا قاب است. میگویند: در هر بازی که برنده شدیم یک قاب دادند. این قابها چه خاصیتی برای من دارد؟ اما اگر به دخترهای ورزشکار ما یک ماشین بافندگی بدهند. انواع ژاکت بافی، نمیدانم چه… از این چرخهای خیاطی و… یعنی چه اشکال دارد ما بیاییم مثل پیغمبر.
6- جایزههای تولیدی و بومی، نه مصرفی و غربی
پیغمبر ما به هرکس برنده میشد ابزار تولیدی میداد. میگفت: برنده شدی؟ درخت خرمای باردار! یا شتر حامله، شتر حامله، شترش، گوشتش، کُرکُش، شیرش، شتر باردار هم باشد، حامله باشد که این یک شتر فردا دو تا شتر شود. درخت خرما تولیدی است. میگفت: من باید جایزه که میدهم جایزهای تولیدی باشد.
الآن بعد از هزار و چهارصد سال جوایز ما جوایز مصرفی است. چرا باید جوایز مصرفی بدهیم؟ جوایز تولیدی بدهیم. آقا دنیا نمیپسندد… باسمه تعالی به درک! چه کار به دنیا داریم؟مگر خود ما، اصلاً شما هشت سال بمباران شدید، دنیا چه غلطی کرد؟ یک نفر به شما کمک کرد؟ هشت سال شرق و غرب اسلحههایشان را به صدام دادند، شما را بمباران کرد. دنیا خبری نیست که شما میگویی: این استاندارد نیست. استاندارد نباشد.
ما خودمان بومی کنیم. الآن علوم انسانی در دانشگاه دارد بومی میشود. بومی را هم برای شما معنا کنم. مثلاً حقوق، حقوق بشر، اینها حقوق بشر برایشان با حقوق حیوان یکی است. چون حیوان را میگویند: مُرد، سقط رفت و خلاص! انسان را هم، از تولد تا مرگ حساب میکنند. ما دین داریم، ما بعد از مرگ را هم حساب میکنیم. آنها میگویند: حقوق مادی، ما میگویم: حقوق معنوی! ما در علم حقوق انسان را انسان ابدی میدانیم نه انسانی که از تنفس است تا گور. انسان را یک انسان ممتد میدانیم. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (بقره/156) ما انسان را یک موجود ابدی میدانیم، باید برای ابدی برنامهریزی کنیم. فرق میکند میگویند: پمپ بنزین، تا جایگاه بعدی 50 کیلومتر! ما 50 کیلومتر نیستیم. جایگاه ما آن طرف است. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» ما وقتی بشر را ابدی میدانیم یک جور حقوق برایش در نظر میگیریم، وقتی میگویی: آقا روز سیزده بدر است، دختر است. چه لباسی! میگوییم: یک بولیز قشنگ سفید، یک گل سرخ هم روی سینه! یکوقت میگویند: عاشورا است. میگوییم: عاشورا است؟ یک بولیز سیاه، بدون گل! باید بفهمیم عاشورا است یا سیزده بدر! باید بدانیم چند ساله است.
من رفتم یک کیف بخرم، گفتم: یک کیف بخرم که روزهای شنبه تا جمعه خودم کتابهایم را در آن بگذارم. جمعه خانواده چادر در آن بگذارد و نماز جمعه برود. یکوقت هم اگر بچهیما کیفش پاره شد، همان کیف را بچه بتواند بردارد و مدرسه برود. میشود از اول چشمانداز یکطوری باشد که مثلاً لباس، لباس طوسی باشد. لباس طوسی را میشود در طول سال پوشید. اما لباس سفید را نمیشود عاشورا پوشید. لباس سیاه را نمیشود سیزده بدر پوشید. ما از اول بدانیم لباس چهار فصل است.
ورزشهایمان را بومی کنیم. ورزشی باید که در آن محبت باشد. نه خشونت! جایزهای باشد که تولیدی باشد، نه مصرفی! اینها را سران ورزش ما… ببینید الآن دانشگاه دارد علوم انسانی را بومی میکند. ما باید روی پای خودمان بایستیم. هیچکس ما را دوست ندارد. هشت سال جنگ ثابت کرد هیچکس ما را دوست ندارد. خود شما هم که انرژی هستهای را کشف کردی، آمریکا میگوید: چرا کشف کردی؟ یعنی نه اینکه به ما نمیدهد، از آن طرف هرچقدر فیلم سکس بخواهی برایت میفرستد، فرمول هواپیمای اف 16 را نمیفرستد. فرمول پپسی را برای شما نمیفرستد. فرمولهایش را یاد شما نمیدهد. ولی عکس سکس هرچه خواستی برایت میدهد. آمریکا دشمن ما است. بنابراین باید سعی کنیم ورزشهای ما تقلیدی نباشد. فتوت در آن باشد. جوانمردی در آن باشد. همینطور که رفیق بیرونی داریم، رفیق درونی هم داشته باشیم. با نام خدا باشد. ساعت ورزش با ساعت نماز تطبیق نکند.
7- توجه ورزشکاران به ارزشهای دینی و سیاسی
اندونزی بودم یک مسابقهای بود تا وقت نماز شد، ورزش تعطیل شد. ورزشکارهای ما کنار زمین ورزش نمازخانه داشته باشند.
یک محمد علی کِلی که قهرمان شد، در آمریکا چه تبلیغاتی برای اسلام کرد، نمونه داشته باشیم. ما خودمان ورزشکارهای شهید داریم، چقدر از این قهرمانها در جبهه درخشیدند.
مسألهی دیگر مسألهای که الآن ورزش به صورت تجارت درآمده، اصلاً فوتبالیستها را میخرند. اِ… مگر سکه است. فلز نیست که میخری، این انسان است. انسان خودش را بفروشد؟ آنوقت به چه کسی؟ گاهی ورزشکارهای ما یک مبارزاتی میکنند که انصافاً بنده در عمرم آرزو میکنم یک چنین چیزی را. ما داشتیم که کشتی گیر زمان شاه بود یا بعد از انقلاب بود، یادم نیست تاریخش را. گفتند: برو با اسرائیل کشتی بگیر، گفت: من با اسرائیل کشتی نمیگیرم. بعد از انقلاب بود. بعد از انقلاب بود ورزشکار گفت… این که میگوید: من با اسرائیل کشتی نمیگیرم، این خیلی برای این اجر دارد. درود بر تو ورزشکار که آبروی ایران را حفظ کردی. این مردانگی!
سال 42 که امام قیام کرد. اولین انقلابی طیب بود. طیب را نمیدانم ورزشکار بود یا نبود ولی یک آدم میگویند… داش…اینجا چه میگویند؟ زورخانهای بوده. یک آدم… مشتی بود… او را بردند و گفتند: البته این که حالا میگویم، به عبارت ساواکی ها میگویم نه به عبارت خودم. به عبارت خودم که امام خمینی و جانشین امام زمان است. ساواکیها گفتند: بگو خمینی. بگو خمینی بیست میلیون داده. گفت: من خیانت نمیکنم. سرش به دار رفت، شهید شد اما به ولی خدا حضرت امام تهمت نزد. ببینید اینها… گاهی وقتها من با اسرائیل کشتی نمیگیرم. من به امام تهمت نمیزنم. اینها خیلی ارزش دارد. فرق میکند با ورزشکاری که مثل سکه خرید و فروش شود یا مثلاً فرض کنید که به تجارت تبدیل شود یا در آن خشونت باشد. رقابت ناسالم باشد.
مسألهی دیگر سلامتی دو قسم است. هم سلامتی جسم، هم سلامتی روح. گاهی وقتها جسم سالم است و روح مریض است. سرطان اخلاقی بعضیها دارند. کینهای است. نخیر! من به او سلام کنم. او باید به من سلام کند. ببینید تکبر است. دو تا کلمه درس خوانده. باید من با هم تیپ خودم فلان… در ورزش اخلاق، عقل، سلامتی، شادابی، نوع دوستی باید باشد. و لذا ورزشکارها باید یک رابطهای با نماز جمعه داشته باشند. یعنی امام جمعه بگوید که گروه ورزشی ما الآن در فلان کشور هستند. بعد خطبهها دعا مستجاب میشود. خدایا ورزشکاران ما را در فلان کشور پیروز بفرما. همه نمازخوانها آمین بگویند. این ورزشکار هم وقتی برمیگردد سالی چند بار هم در نماز جمعه شرکت کند.
رابطهی ورزشکارها با اولیاء خدا، با مراجع تقلید، نماز دسته جمعی، دعای دسته جمعی، تکریم از ورزشکارهایی که حماسه آفریدند. مسابقات ورزشی، به نام شهدا باشد. به نام ورزشکارهای به نام باشد. مسابقات قبل یا بعد از نماز باشد. مثلاً قرآن میگوید: «مِنْ قَبْلِ صَلاهِ الْفَجْر» (نور/58) «من بعد صلاه العصر»، صلاه عصر هم داریم؟ «من بعد صلاه الفجر». وعده کی؟ مثلاً نگو ساعت هشت. بعد از نماز مغرب. مسابقه، نگوییم: از پمپ بنزین، تا پمپ بنزین! بگو: از مسجد تا مسجد. ما همه کارمان، گوشوارهای را هم که برای دخترمان میخریم، میتوانیم الهی باشد. بگوییم: ببین اگر نمازت را بدون غلط خواندی برایت گوشواره میخرم. شما که گوشواره میخری، بگو: شبی گوشواره میخرم که… مگر برای خانم چادر نمیخری؟ عید نوروز میخری، ملی است. اما اگر روز زن، روز تولد حضرت زهرا بخری، عبادت میشود. یعنی ما میتوانیم به همه کارهایمان رنگ الهی بدهیم.
امام که غذا میخورد، نمیگفت: بفرمایید، میگفت: «بِسْمِ اللَّهِ»، «بِسْمِ اللَّهِ»، «بِسْمِ اللَّهِ»! بگو: آقا بفرما. بله بفرما یعنی غذا بخور. «بِسْمِ اللَّهِ» هم یعنی غذا بخور. منتهی اگر گفتند: «بِسْمِ اللَّهِ»! یک «بِسْمِ اللَّهِ» یک به نام خدا هم هست. من که میخواهم بگویم: غذا بخور چرا بگویم: بفرما، میگویم: «بِسْمِ اللَّهِ»! وقتی میخواهم بگویم: مرسی، بگویم: خداحافظ! آخر خداحافظ یک خدا در آن هست، یک حفاظتی در آن است. خدا حفظت کند. دعا است، خداحافظ یعنی خدا حفظت کند. این دعاست. کلمهی خداست، کلمهی حفاظت است. دعا است، مرسی چه دارد؟
اصطلاحاتمان را، مسابقاتمان را، مکان مسابقاتمان را، اینها را همه…
8- عبادات دینی، همراه با حرکات جسمی
در دین ما هم ورزش است. حج یک رقم ورزش در آن است. سعی صفا و مروه، یک سالن چهارصد متری است کنار کعبه. هفت بار بدویم. طواف حرکت است. منا، عرفات، ورزش است. خود روزه که ساکت است، خود روزه یک ورزش است. میگوید: در بدن چربیهایی جمع میشود که وقتی انسان گرسنگی خورد، این چربیها میسوزد و از دهان با تنفس خارج میشود. و لذا آدمهای روزهدار، روی زبانشان یک پردهی زردی است. چون آن چربیهای اضافهای که میسوزد و از تنفس خارج میشود روی زبان لایه گذاشته است. «صُومُوا تَصِحُّوا» (بحارالانوار/ج59/ص267) حدیث داریم روزه بگیرید، سلامتی پیدا میکنید.
یک تحقیقی خارجیها کردند که بهترین وقتی که خون به معز میرسد وقت سجده است. در نماز ما مسواک هست. در نماز ما شانه هست. در نماز ما عطر هست. حرکات رکوع و سجود یک رقم ورزش است. البته سجده و رکوع و سجود برای ورزش نیست. منتهی اینها هم درونش است. ببینید یک کسی که لباس میشوید هدفش شستن لباس است، منتهی دستهای خودش هم پاک میشود. عرق بدنش هم درمیآید، غذایش هم هضم میشود. ایام فراغتش هم پر میشود. لباس تمیز نشاط میآورد، هرکسی هم او را نگاه کند او هم نشاط پیدا میکند. اینها دیگر درونش است. در نماز ما سجده است، در سجده خون رسانی به مغز است. در نماز ما رکوع و سجود است. در رکوع و سجود ورزش هست. در جهاد ما ورزش هست. کسی میخواهد جهاد کند باید انواع آموزشها و تاکتیکها را ببیند.
قرآن میگوید: اگر میخواهید کسی را استخدام کنید، یک آدم قوی باشد، یک آدم شل نباشد. «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ» (قصص/26) دختر شعیب به موسی گفت که، به پدرش گفت: این موسی را اجیر کن. چون قوی و امین است. اگر قوی هستید، یک مشکلی را در محله حل کنید. ورزشکارهای ما اگر با طلبههای ما شریک شوند… چون من این را در حوزه هم گفتم. گفتم: طلبهها با یکی از این ورزشکارهای معروف شریکی کار کنید. دوتایی زور شما بیشتر است. اگر یک آخوند با یک استاد دانشگاه شریکی مسجد را اداره کنند، یک سری از کارها را آخوند بکند و یک سری از کارها را استاد دانشگاه، حتی آخوند پیرمرد با آخوند جوان. من ریشهایم سفید شده با یک طلبهی جوان شریک شوم. بگویم: یک سری از کارها را من انجام میدهم، یک سری از کارها را شما انجام بده. خیلی وقتها اگر شریکی باشیم، موفق میشویم.
ما پنج رقم آدم داریم. یک آدم داریم مثل توت شیرین، درخت توت را که دیدید، تا تکانش دادی توتهایش میریزد. ما آخوندها برای توت شیرینها هستیم. «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» هرکس مذهبی است میآید. مگر همهی مردم توت هستند. بعضی از مردم انار هستند. انار میوهی حلال زادهای است اما با یک تکان نمیریزد باید دانه دانه چید. بعضیها مثل گل هستند، میروی بچینی تیغ هم دارند. بعضیها مثل نارگیل هستند. آن بالا است. دسترسی به آن نیست. تازه دورش تار است، تارش را میکنی، پوستش سفت است. جان آدم درمیآید تا به آن برسد. بعضیها مثل گردو هستند، کوچک و متکبر پشت برگها پنهان میشود، در سرش هم چوب میزنی، نمیآید. ما چند رقم آدم داریم. توتی، اناری، گلی، گردویی، نارگیلی.
سلسلهی روحانیت توتی هستند، هرکس مذهبی است مسجد میآید. اما باقی مردم خوش ذات هستند. خوش صفت هستند. پاک هستند. اما این را گاهی وقتها یک استاد دانشگاهی یکی را میتواند شکار کند. گاهی وقتها یک فوتبالیست میتواند کسی را شکار کند. گاهی وقتها یک معلم، گاهی وقتها یک پزشک میتواند. مثلاً این جوان پایش در گچ است، در عمرش هم مسجد نرفته، ولی چون فعلاً تصادف کرده پایش در گچ است و در بیمارستان است. اگر آنجا یک تیم پزشکی پیش ایشان برود، یک نیم ساعت با این گپ بزند، آنجا این پزشک نقشی که دارد، نقش مهمی دارد. نقش… بیش از نقش یک استاد دانشگاه و یک روحانی است. بنابراین نقشتان را فراموش نکنید. یک جاهایی شما میتوانید از اسلام حمایت کنید، از مظلوم حمایت کنید. از حق دفاع کنید. یک جاهایی شما میتوانید تبلیغ دین کنید. یک جایی شما میتوانید به نفع انقلاب کار کنید. که دست ما نمیرسد. «إِنْ شاءَ اللَّه» خدا همهی شما را حفظ کند.
خدایا تمام ورزشکاران ما را بازوی امیرالمؤمنین قرار بده. همهی ورزشکاران ما را محبوب حضرت مهدی قرار بده. خدایا همینطور که سلامتی جسمیشان را تأمین است، سلامتی اخلاقی و فکری و روحی و اعتقادی آنها را تأمین بفرما. ما را از صالحی نه، صالحاتی هم نه، تک تک ما را جزء الصالحاتیها قرار بده.
1- در دعاهای امامان، اولین چیزی که از آن به خدا پناه میبردند، چه بود؟
1) سستی و تنبلی
2) فقر و ناداری
3) عجز و ناتوانی
2- در فرهنگ دینی، قهرمان واقعی چه کسی است؟
1) پیروز بر دشمن بیرونی
2) پیروز بر هوای نفس درونی
3) هر دو مورد
3- در دعای کمیل قوت و قدرت جسمی برای چه هدفی مطرح شده است؟
1) غلبه بر حریفان
2) خدمت کردن
3) طول عمر
4- در فرهنگ اسلامی، چه ورزشهایی مورد تشویق است؟
1) همراه با لذت و تفریح
2) زمینه خدمت به مردم و جامعه
3) امروز لذت، فردا خدمت
5- آیه 26 سوره قصص، بر کدام ویژگی استخدامی تأکید دارد؟
1) قوت و توانایی جسمی
2) امانتداری و پاکدامنی
3) قوّت و امانت