واژه های دینی

موضوع: واژه‌های دینی
تاریخ پخش: 08/02/59

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

1- شناخت درست واژه‌ها
در این گفت و گو می‌خواهیم درباره آشنایی بیشتر با واژه‌ها صحبت کنیم چون اگر خواست باطلی پیش برود، می‌آید واز واژه‌های حق استفاده می‌کند. در یک کتاب دیدم که سفارش می‌کند که اگر خواستید مردم را مثلاً در کشور اسلامی به یک جهات مادی بکشانید، خواسته باشید رک حرف بزنید، چون جو جواسلامی است، شما را پس می‌زند. بیائید حرفها و مطلب مادی را بگیرید و یک پوست مذهبی هم روی آن بکشید و لذا همیشه می‌آیند و تحریف می‌کنند و وظیفه یک مسلمان این است که واژه‌ها را درست بشناسد که در وقت تحریف مواظبت کند. سیم‌های برق را اگر کسی فهمید، هر سیمی که در آن برق باشد، دست نمی‌زند. تحریف واژه‌ها حربه دشمن است. دشمنان دانا واژه‌ها راتحریف می‌کنند و دوستان نادان هم همین کار را می‌کنند. مثلاً قبلاً واژه‌های صبر وتقیّه را تحریف می‌کردند. انتظار وتقوی و زهد و قناعت را کج معنا می‌کردند، امروز قاطعیت، ارتجاع، مجاهد، شهید و. . . کج معنا می‌شود.
یک مسلمان در اولین آشنایی با اسلام باید واژه‌ها را خوب بشناسد و موردهایی که از این واژه‌ها سوء استفاده می‌کنند، باید شناسایی کند، اگر شناخت کلاه سر او نمی‌رود والّا با همین عبارتهای زیبا کلاه سرش می‌گذارند.. گاهی بعضی از شعارها بسیار شعارهای زیبایی است اما هیچ اسلامی نیست و گاهی تحریف می‌کنند. مثلاً در همه واژه‌ها تحریفاتی شده است که من فقط اشاره می‌کنم.
2- تحریف صبر و معنای واقعی صبر
صبر: زمانی می‌گفتند صبر به معنای تسلیم در برابر زور است. تو سری می‌خورد، می‌گفتند صبر کن! یعنی چه می‌شود کرد، قضا و قدر است! خدا خواسته است! بنی امیه و بنی عباس از طریقی به مردم فهماندند که هر چه به سر شمامی آید، مقدرات خدا است یعنی هر چه دیدید، هیچ نگویید. روی حساب صبر تحریف شده است و حال آن که قرآن می‌گوید: «قُمْ فَأَنْذِرْ» (مدثر/2) «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ» (مدثر/7) یعنی اول بلند شو بعد می‌گوید «اصْبِرْ» در کنار حرکت و قیام می‌گوید صبر کن، می‌گوید حرکت کن و صبر کن پس صبری که در کنار حرکت است، معنایش تسلیم نیست بلکه معنای آن پشتکار است.
قرآن در ارتش حق می‌گوید سربازان حق به دشمن حمله کردند بعد گفتند «رَبَّنا أفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً» (بقره/250) خدایا نازل کن بر ما صبر را. قرآن می‌گوید یک دست آنها شمشیر بود و می‌گفتند خدایا به ما صبر بده. صبری که سرباز درمیدان جنگ است و خودش هم در حال شمشیر زدن است، معنایش تسلیم زور بودن نیست، یعنی پشتکار.
در صدر اسلام وقتی مسلمانان به هم می‌رسیدند، دست هم را می‌گرفتند و احوال پرسی می‌کردند و وقتی می‌خواستند از هم جدا شوند، همین طور که دستها در دست همدیگر بود این سوره را می‌خواندند. «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» (عصر/3-1) در قرآن 2تا تواصوا وجود دارد. یک جا می‌گوید «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» به کار حق همدیگر را سفارش می‌کردند. «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» به استقامت همدیگر را سفارش می‌کردند و در سوره دیگری داریم، «وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ» (بلد/17) صبر، حق، مرحمت. این شعار مسلمانان است و برنامه آنها. پس صبری که در کنار قیام است معنای تو سری خوردن نیست. صبری که در زیر لب سرباز است، به معنای استقامت است.
3- صبر غلبه و پیروزی می‌آورد
قرآن درباره صبر آیات زیادی دارد. می‌فرماید: «إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» (انفال/65)
آیا می‌شود صبر به جای نفر باشد؟ بله! می‌گوید: «فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ صابِرَهٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» (انفال/66) یعنی اگر باشد از شما 100 نفر داشته باشید که صبر داشته باشند، اینها بر 1000 نفر پیروز می‌شوند.
100 نفری که صبر داشته باشد بر 1000 نفر پیروز می‌شود یعنی صبر ویتامین آدم دارد. 100 تا صابر پیروزمی شود بر 1000 تا یعنی پشتکار ویتامین نفر را در خود دارد. یا مثلاً آیه دیگری دارد، اینها مال کسانی بود که خیلی پشتکار داشته باشند برای افرادی که پشتکار کمتری دارند می‌گوید: «فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ صابِرَهٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» اگرشل شدید، صبرتان کم شد، باز 100 تا از شما بر 200 نفر پیروز می‌شوند. پس ببینید و عنایت کنید، در قرآن، یک آیه داریم که تا صابرید بر 1000 نفر پیروز می‌شوید، اما اگر پشتکارمان کم بود، همان صبر کم هم لااقل بر 200 نفر پیروزمی شوید. پس معنای صبر در قرآن این است که قرآن می‌گوید صبر کنید، «یَغْلِبُوا» صبر در کنار غلبه است یعنی با صبرغلبه می‌کنید نه اینکه با تو سری خوردن غلبه کنید. خلاصه این که در معنای صبر خیلی تحریف شده بود البته حالایک مقداری در اثر همین سخنرانی‌ها و در اثر همین درسهای گوینده‌ها و کتابها، مردم بصیر شده اند.
4- تحریف تقیه و معنای واقعی تقیه
مثلاً گرچه دیگر حالا زمان تقیّه نیست، قبلاً هم نبود. ولی خوب ببینید تقیّه را چطور معنا می‌کردند؟ ! این طور معنامی شد که تقیّه یعنی همه‌اش حرف نزن و حال آن که معنای تقیه حرف نزدن نیست! تقیه یعنی از پشت کار بکن، خنجرزدن از پشت به جوری که طرف متوجه نشود. قرآن وقتی می‌خواهد تقیه را معنا کند، صحنه‌هایی که از افرادی که تقیه می‌کنند نقل می‌کند، اینها هیچکدام تقیه را در معنای تسلیم به کار نبرده اند، باز کار می‌کردند. توی دربار فرعون قرآن می‌فرماید «یکتم ایماناً» یعنی یک نفر تقیه می‌کرد از دربار ولی همان که کتمان می‌کرد تقیه می‌کرد، یک مرتبه آمد وکارهای حساسی توی دربار کرد و جلوی قتل موسی را گرفت. می‌بینیم اگر ایمانش را کتمان می‌کند در عوض یک جایی هم به درد می‌خورد. معنای تقیه این است که در هر رژیمی، در هر اداره و کارخانه ای، هر چه دیدی نترسی و تقیه کنی! تقیه معنایش نگفتن و نفهمیدن نیست، هم می‌فهمیم و هم می‌گوئیم منتهی سعی می‌کنیم خودمان را زود لوندهیم.
5- تحریف انتظار و انتظار واقعی
مثلاً انتظار: منتظر امام زمان علیه السلام باشید، خودش می‌اید و درست می‌کند! خوب واقعاً شما اگر منتظر میهمان باشید، خوب برایش پذیرایی هم می‌کنید لذا حدیث داریم کسانی که منتظر حکومت حق جهانی هستند، یک آمادگی و یک خودسازی‌هایی باید داشته باشند، باید خودش را آماده فقر کند، الان همین جمهوری اسلامی در ملت ماافرادی هستند که آمادگی همین جمهوری اسلامی را ندارند. یعنی مثلاً فرض کنید که عقیده و علاقه به امام دارد، به شرطی که هزار تومانش هزار و پانصد تومان شود. محکم می‌گوید درود، بعد وقتی هزار تومانش100 تومان کم شود، شل می‌شود. یعنی فتیله تشویقش گاهی ممکن است با 100 تومان بالا و پایین شود. البته کم هستندها! خیلی کم‌اند اما افراد اینطوری هستند. امام می‌گوید هر کس انتظار دارد و منتظر است باید آمادگی فقر را داشته باشد. یعنی یک خورده باید سطح زندگی‌اش را کم رنگ کند. (تکرار مطلب) در بحث انتظار کلاه سرمان می‌گذاشتند.
یعنی از صبر استفاده تخدیری می‌کردند، برو بابا خدا صبرت بدهد! از تقیه: به توچه، هر چه دیدی هیچ چیز نگو! باشدخود امام زمان می‌اید و درست می‌کند! یک زمانی اینها کج معنا می‌شد، حالا متأسفانه اینها کج معنا می‌شود! پس بایدبگوئیم دو تا تحریف داریم، 1 – تحریف دیروز 2 – تحریف امروز
6- تحریف واژه قاطعیت و معنی حقیقی قاطعیت
امروز هم در این واژه‌ها تحریف می‌شود. مثلاً می‌گویند فلانی قاطعیت دارد. قاطعیت کمال است مثل این که امام قاطعیت دارد. اما یک ذره یک ذره و یک وقت یک وقت می‌بینیم که افرادی را هم که بی گدار به آب می‌زنند، چون سفت می‌گوید باید اینطور بشود، گرچه دقت توی آن نیست، می‌گویند خوب است. ما به فلانی رأی می‌دهیم برای اینکه قاطعیت دارد.
الان در آستانه این هستیم، چون برخورد می‌شود به افرادی که به هرکسی که سفت بگیرد ولو بی گدار اگرچه دقت هم درکارش نباشد، می‌گویند قاطعیت دارد. قاطعیت به معنای این است که وقتی انسان شناخت داشت، تحقیق کرد، دقت کرد، بعد بیاید سراغ قاطعیت؛ حال اگر کسی شناختش کم رنگ بود، تحقیقش نارسانا بود اما سفت حرف زد، اگر قاطعیت هم داشته باشد، قاطعیتش ارزش ندارد. الان در قاطعیت تحریف می‌شود.
7- مرتجع به چه کسی می‌گویند و دلیل ارتجاع چیست؟
در ارتجاع: الان مثلاً اگر کسی خواسته باشد عبد باشد، بگوید آقا این حکم، حکم خدایی است به او می‌گویند، حالاانقلابی فکر کن، روشنفکر باش، دیگر فکر ارتجاعی نداشته باش. ارتجاع معنایش عقب گرد است. شاه می‌گفت ارتجاع! به چه کسانی ارتجاع می‌گفت؟ به تمام کسانی که مسلمان بودند و در اختیار او نبودند. به هر مسلمانی که تسلیم او نمی‌شد، می‌گفت مرتجع، چه روحانی و چه غیر روحانی! کاری به لباس نداشت! عوام مرتجع! خوب عوام مرتجع چه کرده است؟ به اینهایی که به مسجد می‌رفتند، به اینهایی که تسلیم خدا بودند و بله قربان گو نبودند، به اینها مرتجع می‌گفت. الان هم همین طور هست. شما خودت ممکن است در همین شهر درگیر با یک مسأله باشید، یک برنامه‌ای باشد. شمابگوئید خوب حالا باید ببینیم خدا چه می‌گوید! برویم سراغ قرآن.
پس من انسانم، انسان که شد، راهش را باید از خدا بگیرد و مکتب خدا قرآن است. من باید راه خدا را بروم، مکتبم قرآن است و چون قرآن را بلد نیستم بروم از یک قرآن شناس درسم را بگیرم. پس اجازه بدهید تلفن بزنم و از یک قرآن شناس بپرسم، می‌گوید: دیگر ارتجاعی فکر نکن! جرم شما این است که راهت راه خدا است. اما اگر تسلیم انسانها بودی، به شما مرتجع نمی‌گویند! تسلیم هوس‌ها بودی، به شما مرتجع نمی‌گویند! جرم مرتجع زمان قدیم این بود، بایدمواظب باشیم حالا اینطور نباشد. یک کسی می‌گوید فلانی مرتجع است! بله، ممکن است مرتجع باشد، ممکن است مرتجع نباشد. اما دلیل ارتجاع چیست؟ ارتجاع یعنی عقب گرد. اگر کسی به نسبت‌های جاهلی، به برنامه‌های بی منطقی بر می‌گردد، ارتجاع است. اما اگرکسی حرف منطقی راگرفت این ارتجاع نیست. آیا باید ببینیم ملل پیشرفته چه کرده اند؟ یا بایدببینیم غرب چه کرده است؟ استفاده ازغرب خوب است اما غرب زدگی بداست. فرق غرب زدگی واستفاده از غرب چیست؟ شما پرتقال را می‌گذارید توی یخچال، آب را می‌گذارید توی یخچال، سرد می‌شود، یخ می‌زند، استفاده از یخ می‌کنید، اما پرتغال یخ زده خوب نیست. استفاده از گرما خوب است، انسان می‌رود روبروی خورشید گرم شود، اما گرمازدگی خوب نیست. فرق است بین استفاده از یخ و یخ زدگی. استفاده از گرما و یا گرما زدگی.
استفاده از غرب آری اما غرب زدگی نه. غرب زده‌ها اگر بگویند که فلانی این حرف را گفته، یک مغز انسانی این حرف را زده، می‌گوید بله، بد نیست باید ببینیم چه هست! تا گفتم فرمان خداست، ناراحت می‌شود و قرآن درباره این افرادچنین می‌گوید: افرادی هستند که «إِذا قیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ» (صافات/35) افرادی هستند که وقتی می‌گوئیم خدا، ناراحت می‌شوند. آقا موسیقی حرام است، خدا راضی نیست، آقا این روش غلط است، این درآمد درست نیست، این رفاقت درست نیست، باید این چنین کرد، باید آنچنان کرد، تا یک دستور از خدا می‌گویی، یستکبرون. وجدانش پس می‌زند وروحش آمادگی ندارد. در برابر غرب تسلیم است و لذا هر فرم غربی برایش فرم روشن است، هر برنامه الهی ارتجاعی است. ببینید «إِذا قیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» وقتی گفته شود راه راه خداست، «مَلِکِ النَّاسِ» (ناس/2) فقط خدا است و کس دیگر «مَلِکِ النَّاسِ» نیست، «إِلهِ النَّاسِ» (ناس/2) فقط خداست و کس دیگر «إِلهِ النَّاسِ» نیست، «رَبِّ النَّاسِ» فقط خدا است و کس دیگر «رَبِّ النَّاسِ» نیست. تا می‌گویی فقط او، «یَسْتَکْبِرُونَ» می‌گوید: البته خدا هست و باید ببینیم قوانین دیگر چه می‌گوید! قرآن درباره اینها می‌گوید می‌دانید چه می‌کنند؟
8- التقاطیون و نظر قرآن درباره آنها
بعضی‌ها التقاطی هستند. التقاطی به این معناست که یک چیزی از اسلام دارد و یک چیزی هم از غیر اسلام، با هم جمع می‌کند، یک مکتب نوی درست می‌کند. مثلاًیک آیه از قرآن می‌گیریم، یک چیزی هم از غیر قرآن. کنارهم می‌گذاریم یک چیزی درست می‌کنیم. درباره التقاطی‌ها قرآن یک آیه‌ای دارد که باآن تطبیق می‌شود. قرآن می‌گوید: «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً» (توبه/102) خلط می‌کنند، مخلوط می‌کنند یک عمل صالح را. مثلاًممکن است یک نفر واقعاً با ایدئولوژی اسلامی پاک و با تقوا شهید شده است. شکنجه دیده، این کار خوبی است وقبول داریم. عمل صالحی انجام داده است ولی «وَ آخَرَ سَیِّئاً» (توبه/102) یک کار آخری می‌کنند که آن کار آخر صحیح نیست. درزمانی که امام می‌گوید تحصّن حرام است، این می‌آید دربرابر امام متحصّن می‌شود. برای تضعیف دولت اسلامی راهپیمایی راه می‌اندازد. بعد می‌گویی آقا راه پیمایی شما در این شرائط حرام است، گناه است، می‌گوید آقا ما شهیدداده ایم! خیلی خوب، شهید تو عمل صالح است اما راه پیمایی در این زمان عمل سیئه است «خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً» (توبه/102) مثلاً در برنامه‌های ایدئولوژی، می‌بینید ایدئولوژیهایی التقاطی هست. یک تکه‌اش از اسلام است، یک تکه‌اش هم از غیر اسلام. اسلام و غیر اسلام را قاطی کرده اند. قرآن درباره قاطی کردن‌ها باز یک آیه دارد. می‌فرماید افرادی هستند که «یُؤْمِنُ بِبَعْضٍ» یا از افرادی نقل می‌کند که «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء/150) یعنی به بعضی از قسمتها ایمان دارند،
به بعضی ندارند. می‌گوید: پدر طالقانی، شورا حرف پدر طالقانی است! پدر طالقانی نور چشم ما است و ماقبولش داریم اما پدر طالقانی نماز جمعه هم می‌خواند، تو در عمرت پایت را در نماز جمعه نگذاشتی. شورای طالقانی را قبول می‌کند و نماز جمعه‌اش را شرکت نمی‌کند. نماز شب طالقانی را قبول ندارد اما مثلاً روحیه انقلابی‌اش را قبول دارد. اگر واقعاً طالقانی هست، همه صفات طالقانی را جمع کنیم خوب می‌شود. اما عرض کردم افرادی هستند که می‌گوید ما امام را قبول داریم، در مبارزه ضد امپریالیستی! فقط در این کارش قبول داریم! یعنی باقی کارهایش را قبول نداریم. خوب در باقی کارهایت چه کسی را قبول داری؟ بالاخره انسان در کارهایش یک الگویی می‌خواهد. در مبارزه ضد امپریالیستی که امام را قبول داری پس لابد در باقی کارهایت هم یک کسی را قبول داری! و چند رهبری در این زمان سال اول انقلاب جز تضعیف حکومت اسلامی نیست و علاوه بر آن رهبران دیگر چه کسانی هستند؟ برادران یک جمله به شما برای یادگاری بگویم! توهین به انسان است که رهبرش کمتر از امام باشد! زشت است خلاصه اش، شمااگر طلا داشته باشید، طلا را گردن هر انسانی نمی‌اندازی. می‌گویی آدم باید به کسی طلا بدهد که ارزش داشته باشد! شما پولت را همه جا خرج نمی‌کنی! انسان در اختیار مکتب چه کسی باشد؟ ! توهین به شماست که در اختیار مکتب غیر خدا باشید. چون غیر خدا یک نفر است مثل شما! مثلاً آقا آمده است و گفته، مارکس در پیش بینی هایش گفته است اولین کشوری که مارکیست می‌شود، انگلستان است و دروغ بود! بعد می‌گوید دین آمده است که مردم را خواب کند! ما در کشور خودمان دیدیم علاوه بر آن که دین مردم را خواب نکرد، دین مردم را بیدار هم کرد. چند تا کشور راپیش بینی کرده بود که اولین کشورهایی خواهند بود که سوسیالیست می‌شوند، همه غلط از آب در آمد. وقتی می‌بینیم پیش بینی‌ها و شعارها دروغ است، اصلاً توهین به شما است که زیر بار غیر خدا بروید، چون ممکن است شما خودتان بهتر از او بفهمید. بنابراین التقاطی غلط است. مرتجع هم که به افرادی گفته می‌شود، تحریف شده است. مثل زمان قدیم که صبر تحریف می‌شد، در زمان ما هم ارتجاع تحریف شده است. مواظب واژه‌ها باشید و تسلیم خدا باشید نه غیر خدا! فکرتان در اختیار قانون خدا باشد نه هیچ قانونی!

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment