هدایت و گمراهى

موضوع بحث: هدایت و گمراهى‌
تاریخ پخش: 28/04/69

بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم‌

بحث ما در آستانه محرم بحث هدایت و ضلالت است.
1- درخواست هدایت و هدایت‌خواهی عمومی در نماز
هدایت و ضلالت چیزى است که هر انسانى واجب است. هر روز یادش باشد، چون هر انسانى درباره هدایت در نماز می‌گوید خدایا: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6) و درباره ضلالت می‌گوید «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/7) رسول اکرم مى‌گوید خدایا هدایتم کن چون پیغمبر هم در نماز می‌گفت «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» پس پیامبر هم نیاز به هدایت دارد. امیرالمؤمنین و تمام انبیاء هر کس که نماز مى‌خواند، از صدر اسلام تا الآن هر کس مى‌خواهد نماز ‌خواند هم باید از خدا بخواهد هدایت بشود هم از خدا بخواهد منحرف نشود. خدایا هدایت آرى ضلالت هرگز.
مگر ما راهمان مستقیم نیست؟ پس ما که راهمان مستقیم است، چرا باید بگوییم اهدنا. . . . ؟ براى اینکه ممکن است کسى در کل کارش مستقیم باشد اما باز در جزئیاتش چپ برود. مثلاً شما مقیم فلان شهر باشید ممکن است زندگى شما در فلان روستا یا شهر خوب باشد اما کدام محله، این محله یا آن محله، ‌ درس خواندن هدایت است ، اما کدام مدرسه اون مدرسه‌اى نود درصد بچه هایش تجدید بشوند یا اون مدرسه‌اى 98 درصد بچه هایش قبول مى‌شوند، کدام استاد؟ هر کسى خانه میخواهد کدام محله؟ چه جور بسازیم‌ کاسبى و کار حق است چه کارى با چه شرکتى؟ کدام منطقه با چه نرخى با چه سیستمى؟ این نیست که اگر کسى مسلمان است بگوییم این آقا مسلمان است ممکن در مسلمانى از یقه‌اش گرفته تا انگشترش تا زلفش و زن‌داریش بچه داریش شغلى اخلاقش. . . .
یعنى لحظه به لحظه انسان در هر کاریش احتیاج به هدایت الهى دارد. بنابراین کسى نگوید ما که در نماز می‌گوییم اهدنا الصراط المستقیم مگر ما کج می‌رویم ما که راهمان مستقیم است می‌گویم شما اولیای خدا که راهشان درست است اما ممکن است در جزئیات درست نباشد. ما هر لحظه نیاز به این داریم که خدا ما را هدایت کند. صرف اینکه لامپ را روشن کردى کافى نیست لحظه به لحظه باید از کارخانه برق به لامپ برق برسد.
قالى بافتنش شش ماه و یک سال طول مى‌کشد اما حفظ قالى لحظه به لحظه باید باشد، یک لحظه غفلت کنید آتش سیگار و قلیان آن را مى‌سوزاند. بنابراین در راه مستقیم بودن حق و هر لحظه هم باید بگوییم خدا ما را هدایت کند.
2- هدایت‌گری خداوند و دیگر هادیان
درباره هدایت باید نکاتى را عرض کنیم‌. هدایت کار خداست خدا افراد را هدایت مى‌کند هر کسى را هم با یک چیزى ممکن است کسى خواب ببیند و مسیر انحرافی او را عوض کند و یکى را هم خداوند از طریق یک پرنده‌اى هدایت کند. حضرت آدم دو تا پسر داشت هابیل و قابیل یکى به اون یکى حسودیش شد و او را کشت مانده بود جنازه‌اش را چه کار کند خداوند با پرنده‌اى کلاغى که چیزى را زیر خاک دفن کرد، یادش داد که مرده را دفن کند.
اصلاً از پرواز یک پرنده انسان به ساختن یک هواپیما افتاد بسیارى از جرقه‌ها و ابتکارات علمى و بسیارى از کشفها و اختراعات جرقه‌اش از یک حادثه است. سیب از درخت مى‌افتد این یک عامل هدایت مى‌شود که انسان به فکر کشف جاذبه زمین بیفتد. همه هستى وسیله هدایت هستند منتهى ما از این لیموهاى ترش، شربت لیموناد بسازیم لیمو را دور نیندازیم. گاهى چهار تا بمب چهار تا موشک که روى سر مردم مى‌افتد فکر ستمگرسازى به ساختمان سازى ما اضافه مى‌شد، یعنى دید ما، تفکر ما را بالا مى‌برد. زلزله مى‌یاد بسیارى از عزیزان ما در این حادثه تلخ جان خودشان مى‌دهند اما یک مقدارى سمینارهاى زلزله‌شناسى تفکرات عمومى، غفلتها هنر معماری‌ها ساختمانها خانه‌هاى ضد زلزله، این پیش‌بینى‌هاى لازم یک تکانى به جامعه به افکار مى‌دهد هر حادثه تلخى یک جا تلخ است، ولى دنبال تلخى یک تجربیاتى دارد. تمام این علم داروسازى بخاطر مرض هاست تمام این اختراع‌ها و برق‌ها بخاطر تاریکى هاست یعنى تا سختى نباشد رشد علمى هم نیست‌. عامل هدایت مى‌تواند سختى‌ها باشد، مى‌تواند پرنده باشد ، مى‌تواند خواب باشد. ولى اصولاً آن عامل اساسى هدایت انبیاء هستند. آن هدایت هم چند رقم است گاهى هدایت با بیان است. یک کسى با کسى صحبت مى‌کند و او را هدایت مى‌کند.
گاهى هدایت با عمل است طرف ممکن است اصلاً حرف هم نزند. شما سر قبر شهید که مى‌روى شهید با تو که حرف نمى‌زند اما همین که به عکس شهید نگاه مى‌کنى یک سرى تکان مى‌دهى و به تو پیام مى‌دهد. و بر عکس جلساتى تبلیغى به اسم روضه خوانى پیش بیاید قالبش قالب هدایت باشد اما چیزى که درش نباشد هدایت است‌.
3- اخلاص شرط عمل ارزشمند
بهترین جلسه چه جلسه‌اى است؟ ‌ قرآن مى‌فرماید «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنی‌ مِنَ الْمُسْلِمینَ»(فصلت/33) این آرم جلسات تبلیغاتى باید باشد. من نمى‌دانم مسئولین هیأتها مداحه‌ها، طلبه‌ها مردم خودشان را تطبیق بدهند به این آیه با کیست از این آدم بهتر که دعوت بخدا بکند.
یعنى خیلى لازم نیست چهچهه بزند و مردم را متوجه خودش کند چون ما گاهى سخنرانى و تبلیغات و اشعار دعوت بخدا نیست دعوت به خودمان است حال یا خودمان یا هیأتمان یا مسجدمان دعوت به سمت خدا باشد یعنى کارها رنگ خدایى و صفت الهى باشد.
رقابت نباشد که هیچ ارزشى ندارد. من حدیث آبگوشت را برایتان خواندم، کسى شترى را نحر کرد، از گوشت شتر آبگوشتى درست کرد. آبگوشت را قابلمه، قابلمه به در خانه‌ها فرستاد. رییس یکى از این هیأتها بهش برخورد که من خودم توى این مملکت یک کسى هستم تو براى من آبگوشت مى‌فرستى لگد زیر قابلمه و کاسه آبگوشت رفت هوا، به مریدانش گفت حالا که این هیأتها شترى کشتند ما باید دو تا شتر بکشیم. چطور علامت آنها هفت شاخه دارد، مال یا باید 14 شاخه داشته باشد. اگر آن 3 تا چرخ زد زیر علامت، ما باید شانزده تا چرخ بزنیم. چشم و همچشمى اون دو تا شتر کشته پس ما چهارده تا رسید رقابت به اینکه صد تا شتر آبگوشت درست کردند.
امیرالمؤمنین فرمود: تمام آبگوشت‌ها را بریزید پهلوى شغالها! آقا اسرافه، به درک اصلاً دیگى که براى چشم و هم‌چشمى بار گذاشته باشه آبگوشتى را باید شغال بخورد دعوت به سمت خدا نیست ، دعوت به سمت هوا و هوس خودش است. «دَعا إِلَى اللَّه» (فصلت/33) به سمت خدا دعوت کنید «وَ عَمِلَ صالِحا» (فصلت/33) در کنار تبلیغ عمل هم باید عمل صالحى باشد. کل عزاداری‌هاى ما مستحب است ما سعى کنیم در مستحب دچار گناه نشویم. بلندگوى ما کسى را اذیت نکند آهنگهایى که عزاى امام حسین توش خوانده مى‌شود، آهنگهاى غنا نباشد. خواننده‌هایى که یک زمانى رقاصه بودند یا شبه رقاصه نوازندگانى که خوشنام نیستند، آنها نیایند بخوانند. امام حسین سر داد به نیزه ولى تن به ذلت نداد. عمل صالح در هر زمانى فرق مى‌کند. قبلاً عمل صالح یک معنا داشت که در شعرها و عزاداری‌ها مسأله‌اى مطرح بشود. یک سال عمل صالح به اینکه شهداى مکه در تبلیغات عاشورا مطرح بشوند.
یک سال ممکن است مسأله دیگرى پیش بیاید که عمل صالحى باشد در تمام هیأتهاى عزادارى صندوقى باشد و کمکهاى مردمى باشد براى زلزله زدگان.
و اصولاً ما عزادارى مى‌کنیم، اگر وقفی نیست و نذر نیست، چون وقف و نذر را نمى‌شود کارى کرد حتى اگر وقف کردند که پلو بپز نمى‌شود که آبگوشت پخت. اما اگر نه چه مانعى دارد که امسال این هیأت بیاید و بگوید بودجه‌اى که صرف مى‌کنیم یک خانه بسازیم. هیأت ابوالفضل 25 تا خانه مى‌سازد هیأت قاسم 30 تا خانه مى‌سازد. چه مانعى دارد مسیر اشکها امسال براى کسى باشد که هر سال خودشان اشک مى‌ریختند و تو دیگ(چون این برنج کوپنى‌ها را مردم توى خانه هایشان مى‌خورند مردم عاشق حسین پلوشان برنج مرغوب است) و همان گیلانى که هر سال برنج براى امام حسین مى‌داد ، امسال برنج‌هاى امام حسین تعطیل شد و به نفع همان خانه‌ها. چى بهتر از این است که تبلیغاتش به سمت خدا باشد، نه به سمت ما و تو. متأسفم بعضى از افراد 80 سال توى هوسند و دست از هوس بر نمى‌دارند دعوت باید به سمت خدا باشد نه من نه تو.
4- در همه حال تسلیم خدا بودن
عمل صالح هر سالى فرق مى‌کند. تسلیم خدا باشید یعنى اگر گفتند راه خدا این است بگوید چشم. چون گاهى وقتها ما تسلیم خدا نیستیم. الان شما تسلیم خدا چیه. یعنى اینکه در تبلیغها بنده خدا باش. من که نمى‌خواهم منبر احساس کنم واقعاً مردم چى مى‌خواهند. گاهى من منبرى هر چى بلد هستم مى‌گویم. کارى ندارم مردم به دردشان مى‌خورد یا نمى‌خورد. اگر براى بزرگها واعظ است تو واعظ بچه‌ها شو اگر شهر است برو روستا. تسلیم خدا باش یعنى الآن چه لازم است. وقتی ما یک چهار چوبى داریم که هیأت ما فلان روز باید برود بازار باید چند تا دیگ بار بگذارد.
مرحوم آیت اللَّه العظمى بروجردى به هیأتى گفته بود که این حرکت شما خلاف شرع است این حرکت را انجام ندهید. آن رئیس هیأت گفته بود ما تعزیه مى‌خواهیم در بیاوریم. سالى 365 روز را ما مقلد توییم، یک روزش را هم تو مقلد ما باش. این رئیس هیأت معلوم مى‌شود از مسلمین نیست.
بهترین کس این است که تسلیم باشد اگر گفتند این کار خلاف است بگوید چشم. قراردادى با کسى امضاء نکند جز با خدا. یک مرتبه حضرت امام خمینى مى‌گوید این قطعنامه جام زهر است ولى مى‌نوشم.
وسط جبهه یک دفعه فرمان آمد ایست «کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقیمُوا الصَّلاه» (نساء/77) ولى الآن می‌شود به یک هیأت گفت ایست؟ ظهر عاشوراست بگوییم ایست نماز. نه هیأت به هم میخورد و این اصل برایش دسته‌اش است.
وقتى پیشنهاد میکنند به امام حسین که نرو کربلا اگر هم مى‌روى بچه هایت را نبر، فرمود: خداوند از من خواسته و من تسلیم هستم. به آوارگى تسلیم‌اند. و مسأله یک جورى است که اولیای خدا بیشتر سختى مى‌بینند.
یک شعر هست که مى‌گوید:
هر که در این درگه مقربتر است *** جام بلا بیشترش مى‌دهند
5- سختی‌ها عامل هدایت
این حدیث است امام فرمود: هر کس زا بیشتر دوست داریم بیشتر سختى مى‌دهیم.‌
و شعر دیگر هست:
اگر با دیگرانش بود میلى *** چرا ظرف مرا بشکست لیلى‌
محبوبترین افراد پهلوى خدا، امام حسین است و بیشترین زجرها را امام حسین کشید. آنوقت نگویند چرا زلزله آمد این مردم بیچاره مردم خوبى‌اند. اصولاً سختى‌ها مال خوبهاست. کنار اسفناج که تیغ سبز نمى‌شود، کنار گل خار است. سختى‌ها مال گلهاست. دنیا به کام اولیای خدا شیرین نیست.
حدیثى مى‌گویم که هم سنى و هم شیعه نقل کرده‌اند. از ام‌المؤمنین ام‌السلمه همسر رسول اکرم: یک روز رسول اکرم زار زار گریه مى‌کرد. خانمى آمد گفت چه شده چرا اینقدر گریه مى‌کنى؟ گفت جبرئیل آمد گفت این کوچولو حسین را دوستش دارى؟ گفتم خیلى. گفت تکه تکه‌اش مى‌کنند در زمین کربلا. این هم خاک کربلاست. تا رسول اکرم رفت تا لبى از گونه حسین بردارد اشک پیغمبر جارى شد. اصولاً دنیا این است. دنیا به کام افراد خدایى شیرین نیست و خدا دوست دارد اینها را چنین ‌کند که اینها از غیر او دل بکنند. گاهى وقتها آدم از همسرش از شریکش از اولاد خودش یک نامهربانی‌هایى مى‌بیند، مى‌گوید این چه زندگى است من فرش قسطى، تلفن قسطى خودم را به آب و آتش مى‌زنم براى همسر و زن و بچه از حلال و حرام پدر خودم را در آورده زندگى درست کرده‌ام آخر اینها مى‌آیند و مى‌گویند ما که از زندگى خیرى ندیدیم. در عین اینکه تلخ است شیرین هم هست آقا دلت را به اینها خوش نکن یک نماز باحالى بخوان رابطه‌ات را با خدا گرم گرم کن هر چى اینها بى‌وفایى مى‌کنند این بى وفایى اگر پاره شد عوضش به یک جاى دیگر نخ وصل مى‌شود.
پیرمردى قوزى که کمرش خمیده بود، داشت مى‌رفت یک بچه شیطانى نون سنگکى گرفته بود از سنگهاى داغ، یکى‌اش را انداخت پشت گردن پیرمرد این پیرمرد سوخت و جیغ زد و گفت دستت بخشکد. اتفاقاً چون آه از ته دل بود دست بچه فلج شد و هیچ دکتر و درمانى نتیجه نداد. آمدند عذرخواهى کنند گفتند ببخشید این را. گفت طورى نیست دعا مى‌کنم خدا شفایش بدهد اما یک شن دیگر مى‌خواهد گفتم یعنى چه؟ گفت اون وقت که دعایم گرفت، سوختم باید صبر کنید یک وقت دیگر همچین حالى پیدا کنم یک بار دیگر دلم بسوزد در حال سوز دعا مستجاب مى‌شودر اصلاً همه هستى همینطور است.
مثال دیگر: اگر به یک نخود و گندم شعور بدهیم، هم نخود از ما شکایت مى‌کند و هم گندم مى‌گویند ما از این انسان راضى نیستیم براى اینکه این انسان اول ما بوته سبزى بودیم آمد ما را درو کرد بعد در آفتاب ما را خشک کرد بعد هم آمد کوبید ما را، کاه‌ها را از ما جدا کرد بعد هم ‌گندم را زیر آسیا له کرد بعد هم با خمیر گیر و مشت و مال حالم را گرفت بعد هم داد به شاطر نانوا زد توى کله‌ام بعد هم کمرم را زد به تنور و پوست صورتم را توى آتش تنور سوزاند. از همه این بلاها که در آمدم تازه زیر دندانهایش حالى از ما گرفت، چقدر بلا شما بر سر گندم مى‌آورید. چون تا این بلاها بر سر گندم نیاید این گندم جزو سلول انسان نمى‌شود.
این سختى‌ها که مى‌گویند امتحان زلزله، امتحان جنگ، موشک و سیل امتحان براى این است که تا این دیگ زیر و رو نشود جوش نمى‌آید. امیرالمؤمنین مى‌گوید درختهاى کنار آب، چوبش بدرد نمى‌خورد درختهایى که توى کویر است چوبش بدرد مى‌خورد.
از خدا باید بخواهیم هدایت بشویم. سختى‌ها عامل هدایتند خوشى‌ها عامل هدایتند. از خدا باید بخواهیم هر لحظه ما را هدایت کند و هم ما را حفظ کند. چون در آستانه ماه محرم هستیم مقدارى از عزادارى بگویم عزادارى چیست؟
6- درسها و برکات عزاداری
درسهایى از عزادارى:
1- عزادارى به ما مى‌گوید خون بر شمشیر پیروز است. در هیچ دعا و روایتى من ندیده‌ام که کلمه قاطبه باشد قاطب یعنى همه‌شان. وقتى می‌گوید: «لَعَنَ اللَّهُ بَنِی أُمَیَّهَ قَاطِبَه» یعنى کلشان. مرگ بر سیاستهاى انحرافى مى‌گویند سیاست نه پدر دارد نه مادر نه عقل دارد نه وفا دارد هیچى ندارد.
رسول اکرم فرمود: به افرادى لعنت کرد بعد دست سیاست این لعنتى شده‌هاى سیاست را بیاورد و حاکمش کند گفتند چه کنیم اگر حاکم کنیم مردم خواهند گفت پیغمبر به ایشان لعنت فرستاده گفتند طورى نیست آخوند دربارى که داریم پول مى‌دادند سبیل آخوندهای دربارى را چرب مى‌کردند و یک حدیث دروغ مى‌بافتند که پیغمبر فرمود هر کس را که من لعنت کردم خدا تبدیل به رحمت کن‌. لعنتى‌ها را از طریق آخوند دربارى و حدیث دروغین رحمتى کردند. مرگها را زنده باد کردند تا حکومت را بدهند به دستش.
2- عزادارى تهدید ظالم است: وقتى شما مى‌ریزید توى خیابانها و مى‌گویید حسین حسین، یعنى ستمگرها بدانید ما نمى‌گذاریم خون مظلوم از بین برود.
3- عزادارى یارى مظلوم. است‌ هر چى بیشتر حسین حسین بگویید یعنى من بیشتر حامى مظلومم. ‌
4- عزادارى کانال تبلیغات است‌.
به رضا خان گفتند اگر مى‌خواهى دین را بردارید، باید روضه خوانى حذف بشود. خاطره تلخى را برایتان بگویم: روضه خوانى ممنوع بود پدران ما چه جور روضه خواندند خدا رحمت کند همه‌شان را در تاریکى طورى که آفتاب مى‌زد باید روضه خوانى تعطیل مى‌شد و بعد در یکى از کوچه‌هاى قم روضه خوانى بود و درش هم بسته بود از چند تا خانه آنهایى علاقه داشتند از توى زیرزمین خانه مى‌رفتند به خانه‌اى روضه است.
یک مرتبه آیت اللَّه خوانسارى که در بازار تهران نماز مى‌خواند مى‌خواست روضه بخواند، زمان رضا شاه ، از چند تا خانه بردنش از توى زیرزمین سردابها و آشپزخانه برود به روضه‌خوانى. وقتى آیت اللَّه خوانسارى دید که باید از توى زیرزمینها برود به عزادارى جدش توى یکى از این زیرزمینها افتاد و غش کرد.
وقتى به رضاخان مى‌گویند دین را قیچى کن جلوى روضه خوانى‌ها را مى‌گیرد. روضه تعظیم شعائر است. من پارسال در یکى از شهرهاى ایران در روز عاشورا دیدیم تعزیه مفصلى بود چقدر آدم آمده بودچقدر خرج کردند چقدر نیرو صرف کردند، آخرش هم همه آنهایى که نشسته بودند گریه که نمى‌کردند گاهى هم مى‌خندیدند و حال اینکه من گفتم راحت مى‌شد، با یک چیز خیلى ساده تعزیه را حل کرد گفتم شما یک خیمه مى‌گذاشتید و ظهر عاشورا این خیمه را با نفت آتش مى‌زدید خیمه سوخته تمام آن خاطرات را زنده مى‌کرد و شما دهها هزار تومان پول خرج کردید و مردم خندیدند.
گاهى وقتها ما با هم خراب مى‌کنیم. چه جورى؟ ‌من پیش نماز مسجدم مى‌خواهم مسجد پر از جوان شود نمى‌دانم چه کنم خدا رحمت کند یک عالمى را در شمیران از دنیا رفت، ایشان عکس شاگرد اول را مى‌گرفت بزرگ مى‌کرد و توى خیابان در مسجد مى‌زد مى‌گفت ایشان شاگرد اول شد این جوان شاگرد اول خوش استعداد لذت مى‌برد که آقا تحویلش گرفته مرتب مى‌آمد مسجد، بقیه همشاگردیهایش را هم مى‌آورد او بدون اینکه یک ریال خرج کند گاهى وقتها مسجد پر از جوان مى‌شود.
7- عزاداری، ظلم ستیزی و استمرار حرکت الهی
عزادارى ارائه خط شهادت است. علت اینکه کشورهاى دیگر به جمهورى اسلامى افتخار مى‌کنند این است که جمهورى اسلامى خون داد و زیر بار ظلم نرفت و چون مسأله حسین مطرح است کشورهاى دیگر مطرح نیست مرکز رشد حسین شب عاشورا هیچ خبرى نیست‌. و بعضى از این وهابی‌ها شب عاشورا عروسى مى‌کنند.
عزادارى روز بقاى تشیع است‌. عزادارى صیقل دادن به قلب است. اصولاً وقتى آدم گریه مى‌کند احساس مى‌کند کمى سبک شده است قساوت خودش را متلاشى می‌کند. عزادارى بیعت با امام است منتهى از طریق اشک‌.
عزادارى زنده کردن خاطرات است‌. یک زن چند هزار سال پیش در مکه براى پیدا کردن مقدارى آب دوید، به همه حاجیها مى‌گویند بین صفا و مروه بدوید. یاد اون هاجر زنده باشد. چرا حاجى‌ها باید هفت تا سنگ کوچولو بیاندازد بخاطر اینکه ابراهیم هفت تا سنگ پرتاب کرد. چرا حاجى در منا باید گوسفند بکشد، براى اینکه ابراهیم بچه‌اش را خواباند که بکشد.
چه کسى پاى منبر برود چى بگوید جلسه چند ساعت بشود و صداى بلندگوها مردم را اذیت نکند به قیمتى که نماز صبح قضا بشود و به قیمتى که غذا نفله بشود. بدلیل رقابت یا نه یک عزادارى سنتى پرمحتواى پرتبلیغ‌.
حضرت ابوالفضل آب را آورد تا کنار لبش اما نخورد گفت بچه‌هاى کوچک تشنه‌شان است، شما که روضه نشستى براى بچه‌هاى تشنه شما هم این پول را خرج نکن پس بده به زلزله‌زده‌ها روضه ابوالفضل این است.
وقتى مى‌گویند على اصغر روى دست پدرش تیر به گلویش خورد ، یعنى خانواده‌ها زلزله‌زده از حسین یاد بگیر بچه‌اش روى دستش جان داد هیچى نگفت.
امام روى دوش پیغمبر بود گفت راضى‌ام، زیر سم اسب هم بود گفت راضى‌ام. یعنى شما هر بلایى سرتان مى‌آید از خدا راضى باشید. ابوالفضل آب نخورد یعنى این پول را خرج نکن.
بهترین مردم، مردم ایرانند که دعوه الى اللَّه مى‌کنند یعنى هر چى خدا گفت انجام مى‌دهند، یک چیز حقى را بهت گفتند تسلیم باش. یکدندگى و لجبازى روى حساب تعصبات قومى و محلى نکند. این آدم بهترین آدمها هستند و تبلیغاتشان خوب است.
پروردگارا به حق خون حسین هدایتمان کن.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment