هدایت در قرآن

موضوع بحث: هدایت در قرآن، رمضان 68
تاریخ پخش: 24/1/68

بسم الله الرحمن الرحیم

ماه رمضان با اینکه خیلى مهم است، قرآن وقتى مى‌خواهد از ماه رمضان تعریف کند مى‌گوید: ماه رمضان ماهى است که در آن قرآن نازل شد. «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ»(بقره/185) نمى‌گوید: «شهر رمضان الذى کتب علیکم الصیام» گرچه ماه رمضان، ماه روزه است اما قرآن نمى‌گوید: «ماه روزه» مى‌گوید: «ماه قرآن». یعنى اهمیت قرآن در ماه رمضان از اهمیت روزه در ماه رمضان بیشتر است. روزه را هرکس سالم است باید بگیرد. اما قرآن را هم سالمها و هم مریضها، هر دو باید توجه کنند. حالا ما در ماه رمضان قرآن را در دست مى‌گیریم. چون مى‌دانیم اگر کسى در ماه رمضان یک آیه قرآن بخواند مثل آن است که تمام قرآن را در غیر ماه رمضان بخواند. شروع که مى‌کنیم اولین سوره، سوره حمد است. مى‌گوییم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ، إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6-2) اولین دعا در اولین سوره دعاى هدایت است که ما در این اولین شب جمعه رمضان 1368 آن را معنا کنیم. پس موضوع بحث ما هدایت است.
1- مفهوم صراط مستقیم در قرآن
مقدارى درباره صراط مستقیم صحبت کنیم. راه مستقیم یعنى راه راست. این راه راست چه راهى است؟ بقیه راهها کج است؟ ما در هر شبانه روز هفده رکعت نماز مى‌خوانیم. هفت رکعتش که تسبیحات اربعه است و ده رکعت دیگر را هر مسلمانی واجب است که سوره «حمد» را بخواند چون قَالَ النَّبِیُّ(ص): «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَابِ»(عوالی‌اللآلی، ج‌3، ص‌82) به جاى سوره توحید مى‌شود سوره‌هاى دیگر را خواند، اما به جاى حمد هیچ سوره‌اى را نمى‌توان خواند. هر مسلمانى باید نماز بخواند. باید در نمازش حمد بخواند و باید در هر حمد «اهْدِنَا الصِّراطَ» بگوید و این اولین دعا در اولین سوره قرآن است.
2- هدایت همان راهنمایی است
بحث امروز ما هم این است که هدایت چیست؟ مى‌گوییم خدایا «اهْدِنَا» ما را هدایت کن. هدایت یعنى راهنمایى. معناى هدایت راهنمایى است. خدا همه هستى را راهنمایى مى‌کند. یک گوساله وقتى از گاو متولد مى‌شود، او همینطور بدن مادرش را بو مى‌کند تا به پستان مادرش برسد. این را هدایت مى‌گویند. خداوند گوساله را راهنمایی می¬کند تا لبهایش به پستان گاو برسد. این را مى‌گویند هدایت. این زنبور عسل همینطور راهنمایی می‌شود و لابلاى گلها و شاخه‌ها پر مى‌زند تا به گل خوشبو برسد. این را هدایت مى‌گویند.
امیرالمؤمنین مى‌فرماید: «أَیُّهَا الْمَخْلُوق» اى انسان «فَمَنْ هَدَاکَ لِاجْتِرَارِ الْغِذَاءِ مِنْ ثَدْیِ أُمِّکَ وَ عَرَّفَکَ عِنْدَ الْحَاجَهِ مَوَاضِعَ طَلَبِکَ»(نهج‌البلاغه، خطبه 163) چه کس تو را هدایت کرد. بشر چه کسى تو را هدایت کرد به سوى پستان مادرت و بعد بمکى و چه کسی به تو مکیدن آموخت؟ چطور فوت کردن بلد نبودى اما مکیدن بلد بودى؟ آیا کسی جز خدا بود و لذا مى‌گوییم: «الَّذی خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدى‌»(اعلى/3-2)
شهید مطهرى مى‌فرماید: در این آیه سه نوع دلیل براى خداشناسى هست. دلیل «خَلَقَ» و «سَوَّى» و «هَدى» در یک آیه سه جمله گفته است. یک سطر قرآن است. اما مرحوم علامه شهید مطهرى مى‌فرماید: در این یک سطر قرآن سه دلیل براى خداشناسى است. اما «خَلَقَ» یعنى آفرید و هر خلقى یک آفریننده مى‌خواهد. حتى اگر شما ببینى یک تپه خاک وسط خیابان ریخته است، این تپه خاک هیچ هنرى ندارد. فقط یک تپه خاک است. ولی مى‌گویى چه کسى آن را اینجا آورده است؟ خود اینکه آن را چه کسى آورده است دلیل مى‌خواهد.
3- نمونه‌هایی از هدایت عمومی الهی در موجودات
اما گاهى مى‌بینى خاک نیست. این خاک را «فَسَوَّى» برداشته آجرش کرده آن آجر را هم تراشیده و تراشیده هایش را کنار هم قرار داده است. (به قول آن شاعر که درباره دانه های انار مى‌گوید: دانه‌هاى انار را مثل لعل تراشیده است، لعل تراشیده را کنار هم چیده است، باز کنار هم چیده را به نقره پیچیده، باز به نقره پچیده را به حقه پیچیده) خود یک گوساله به عنوان یک لاشه دلیل مى‌خواهد. بعد نگاه مى‌کنیم که این گوساله «سَوَّى» و «قَدَّرَ» یعنى حساب شده که دستگاه گوارش و اعضایش، اندامش این اندازه‌گیرى‌ها خود دلیل دیگرى است. ممکن است گوساله باشد. اندازه‌گیرى هم باشد، اما به سراغ پستان مادرش نرود. پس به سراغ پستان مادرش رفتن هم یک دلیل دیگر است. ببینید وجود گوساله دلیل بر خالق است. هرکس این هیکل را ببیند مى‌گوید او بیهوده درست نشده است. ساختمان این گوساله که روده‌اش چقدر است؟ معده‌اش چقدر است؟ ریه‌اش چقدر است؟ مغز و گوشش چگونه است؟ این اندازه‌گیرى باز یک قدرت نمایى دیگر است. حالا ممکن است هیکلش باشد. اندازه‌گیرى هم باشد، وقتى به دنیا آمد همینطور مثل یک لاشه بیفتد. اما اینکه ایشان به سراغ مادر مى‌رود، مادر را بر حمایت از او، و گوساله را بر مکیدن شیر مادر هدایت مى‌کند، اینها همه دلیل است.
خداوند کل هستى را هدایت کرده است ولی آن هدایتى که ما در نماز مى‌گوییم که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»(فاتحه/6) هدایت دیگرى معنا مى‌شود. قرآن مى‌فرماید: «وَ أَوْحى‌ رَبُّکَ إِلَى النَّحْل»(نحل/68) به زنبور عسل وحى کردیم و او را هدایت کردیم «وَ أَوْحى‌ فی‌ کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها»(فصلت/12) ما هفت آسمان داریم. حالا این هفت آسمان چه هستند ما نمى‌دانیم. تنها آن مقدار که ستاره‌ها را مى‌ببینیم مى‌فهمیم. این ستاره‌ها زینت آسمان اول هستند، این ستاره‌ها آرایش هستند مثل اینکه ما لوستر را مى‌ببینیم و سقف را نمى‌ببینیم. این لامپ و این لوستر. این چراغى که بالاى سرت است، زینت طاق است و خود طاق معلوم نیست. تازه آسمان اول چه فاصله‌اى نسبت به آسمان دوم دارد؟ حدیث داریم، مثل یک حلقه کوچک وسط بیابان. آسمان سوم نسبت به آسمان چهارم. آسمان چهارم نسبت به آسمان پنجم. عالم خیلى بزرگ است ولى در هر آسمانى هدایت خداوند هست. خداوند همه چیزها را هدایت مى‌کند.
قرآن مى‌گوید: «أَ لَمْ‌تر أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَکَهُ یَنابیعَ فِی الْأَرْضِ»(زمر/21) یعنى من باران نازل مى‌کنم و خودم باران را به آنجا که مى‌خواهم مى‌برم. در جاى دیگر مى‌گوید: «أَوَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ»(سجده/27) یعنى خودم آب را هدایت مى‌کنم. به ابر مى‌گویم برو و اینجا ببار. یعنى خداوند حتی ابر را هدایت مى‌کند که کجا ببارد، عین اینکه گوساله را هدایت مى‌کند که کجا و چه چیزی را بمکد. شما حساب کنید که زمین جاذبه دارد. در کرات هم جاذبه هست و هم نیروی گریز از مرکز. جاذبه و گریز از مرکز خود هدایت الهى است. خداوند اینچنین آفریده است که زمین جاذبه داشته باشد. زمانی که پوست بدن شما خراشیده مى‌شود و مقدارى از بدن انسان خون بیاید، خداوند بدن ما را طورى ساخته که فوراً آب یا شیر که مى‌خوریم کمبود خون جبران مى‌شود. پس انسان مثل پیچ و مهره نیست. ماشین اگر یک پیچش گم شود، درک و شعور آن را ندارد و نمى‌فهمد که براى خودش بگوید که ما تایرى داشتیم که چهار پیچ و مهره داشت. چون یک پیچش گم شده است آن سه پیچ دیگر کمک کنند و آن یک پیچ را بسازند. اما اگر از بدن شما یک لیتر خون کم شود، فوراً بدن شما خون مى‌سازد و جایش را پر مى‌کند. خداوند ساختمان بدن ما را هدایت کرده که هرچه کم دارد خودش جبران کند. مرغهایى که خروس ندارند وسیله دفاع از خود در بدن خود درست مى‌کنند. ماهى که در عمق اقیانوس از نور خورشید نمى‌تواند استفاده کند و از طرفى به نور احتیاج دارد. این ماهى از خود تولید نور مى‌کند. مرغ بى خروس از خود تولید سیخک مى‌کند. بدن کم خون از خود تولید خون مى‌کند. به این هدایت می گویند. بدن را هدایت کرده که هرچه ندارد جبران کند. هدایت مى‌کند که خودش را با محیط تطبیق بدهد. انسان موجود مادى نیست. موجود مادى مثل پیچ و مهره ماشین نمی تواند کمبود خود را جبران ‌کند. اما دستى در این هستى در کار است که هر موجودى و هر کمبودى که دارد، کمبودش را جبران مى‌کند. اینها الطاف خداست.
اگر بر کسى فشارى مى‌آید به همان میزان این فشار را جبران مى‌کند. بچه به دنیا مى‌آید و هیچ قدرت دفاعى ندارد و خدا توسط پدر و مادر و یا هر دو کمبود بچه را جبران مى‌کند. این هدایت است. این هدایتها در آفرینش هست که خداوند هستى را، ابر و باد و مه و خورشید را به سویى که مى‌خواهد هدایت مى‌کند «وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها»(یس/38) قرآن مى‌گوید: خداوند به خورشید جریان داده است. خورشید را به آن سمتى که باید برود، راه انداخته است. زمین را طورى قرار داده است که «مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا»(اعراف/137) هر لحظه براى یک نقطه مشرق است و براى نقطه‌اى دیگر مغرب است. این هدایت، یک هدایت عمومى است. اندازه‌گیرى آن هم دست خداست. «وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدى‌»(اعلى/3) خدا مقدر و اندازه‌گیرى کرده است. اندازه‌گیرى کرده که موى سر شما بلند شود و شما مرتب کوتاه کنید ولى موى ابروى شما از بچگى تا آخر بلند نشود. ناخن شما بلند شود ولى مژه چشم شما بلند نشود. یک سرى چیزها را روى شمعک آورده است. قسمتهایى از اندام را روى شمعک آورده است که هیچ رشد نکند ولى قسمتهایى دائماً در حال رشد هستند. تازه در یک سن رشد مى‌کند و در یک سن رشد نمى‌کند. در گیاهان هم همینطور است. در حیوانات هم همینطور است. خداوند کل هستى را آفرید و همه را با یک اندازه‌گیرى و با یک برنامه راه انداخت. قشنگ هم راه انداخت. این اندازه گیریها مهم است. آب دهان شما به اندازه تولید مى‌شود. اگر زیاد تولید مى‌شد همینطور آب دهان از چانه ما می‌چکید. اگر کم تولید مى‌شد، مى‌خواستیم حرف بزنیم حلق و دهانمان خشک مى‌شد. اگر کم باشد، حلق ما خشک مى‌شود. دست شما را اندازه گرفته است. یک مقدار گوشت اضافه گذاشته است که اگر شما خواستى انگشتت را خم کنى، راحت بتوانى. اگر زیادتر بود، همیشه کمى اینجا چروک آویزان بود. اگر کم بود، قدرت خم شدن نداشت. براى کاسه زانو بازیک چند سانتى پوست اضافه گذاشته است که اگر خواستیم خم کنیم بتوانیم. اگر زیاد بود سنگینى مى‌کرد و اگر کم بود، زانو خم نمى‌شد.
فرعون به موسى گفت: خدا کیست؟ گفت: خداى من همان است که «خَلَقَ»، «فَسَوَّى»، «قَدَّرَ» و هم «فَهَدى» است. بحث امروز ما بحث «فَهَدى»(هدایت) است. خداوند ما را هدایت کرده است. این هدایت عمومى است که شامل ابر و حیوان و انسان و ساختمان است. همه هستى را هدایت کرده است. اما یک هدایت هم انسانى است. درباره هدایت انسانى مى‌خواهیم کمى صحبت کنیم.
4- هدایت خاص انسان صراط مستقیم است
انسان را وقتى مى‌خواهد هدایت کند، چیزى در او قرار داده است که قرآن مى‌فرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»(شمس/8) یعنى هم فجور و هم تقوى را به انسان مى‌گوید، این هدایت خداست که انسان را خیر شناس و شهر شناس کرده است. فرشته‌ها هم همینطور هستند. وقتى خداوند به فرشته‌ها تشرى زد، فرشته‌ها گفتند: «لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا»(بقره/32) ما چیزى بلد نیستیم الا آنکه تو به ما یاد داده¬اى. خداوند فرشته را در یک حد و انسان را در حدى دیگر آفریده است. خداوند انسان را هدایت کرده است و ما از خدا مى‌خواهیم «اهْدِنَا» ما را به راه مستقیم هدایت کند.
راه مستقیم کجاست؟ «إِنَّ رَبِّی عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(هود/56) راه مستقیم راه خداست. «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلى‌ صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(یس/4-3) راه مستقیم راه خداست. راه امامان معصوم است. راه انبیاست و ما در نماز مى‌گوییم خدایا ما را هدایت کن که به راه راست برویم. دیگران ما را کج مى‌برند. الآن دنیا را چه کسى هدایت مى‌کند؟ مردم دنیا یا در اختیار بلوک شرق هستند یا بلوک غرب و دنیا در آتش فتنه مى‌سوزد. براى اینکه دنیا از خط مستقیم بیرون رفته است. آنجاها که ما مى‌سوزیم آنجاهایى است که در خط مستقیم نیستیم. اگر همه مردم در خط مستقیم باشند و راست بگویند، این همه دادگاه نمى‌خواهیم. اگر همه مردم منطبقی و با عدالت باشند اینهمه دادگسترى نمى‌خواهیم. خودمان چون از راه مستقیم بیرون مى‌رویم دور پایمان را طناب مى‌پیچیم و خودمان، خودمان را گیر انداخته‌ایم. اگر راننده درست رانندگى کند، تصادف نمى‌کند، پلیس هم نمى‌خواهد، پلیس هم پول نمى‌خواهد، جریمه هم نمى‌خواهد. خود ما از راه مستقیم و از مرزى که باید مثلاً با سرعت هشتاد کیلومتر برویم، شصت کیلومتر برویم، بیشتر مى‌رویم. بخاطر اینکه خودمان از راه مستقیم و از قانون صحیح تجاوز مى‌کنیم. این تجاوز باعث مى‌شود که: 1- تصادف، 2- پلیس 3- جریمه 4- زندان 5- خونریزى 6- قتل و همه این مفاسد را خودمان سرخود در مى‌آوریم.
راه مستقیم چه راهى است؟ راهى که خدا براى ما تعیین کرده است. آیا انسان قابل هدایت است؟ براى هدایت من نکاتى را خدمت شما بگویم. اصولاً انسان آزاد و قابل هدایت است. بعضى شعرهایى که مى‌خوانند، شعرهاى غلطى است. می‌گویند: انسان قابل هدایت نیست. می¬گویند مثلاً گلیم کسى را سیاه بافتند، نه گلیم کسى را سیاه نبافته‌اند. گلیم، بى رنگ است. خود ما گلیم را سیاه مى‌کنیم.
5- انسان قابل هدایت است
انسان به چند دلیل قابل هدایت است. اولاً چون تردید مى‌کند. چون انسان گاهى شک مى‌کند که این کار را انجام دهد یا نه. همینکه انسان شک مى‌کند انجام بدهد یا انجام ندهد پیداست مى‌تواند انجام بدهد یا ندهد. پس پیداست قابل هدایت است. مى‌تواند بشود، مى‌تواند نشود. اگر انسان ذاتش بد بود، شک نمى‌کرد. اگر هم خوب بود، باز هم شک نمى‌کرد. شک دلیل بر توانایى انجام یا عدم انجام کار است. دوماً انسان گاهى پشیمان مى‌شود. پشیمانى دلیل بر این است که انسان مى‌تواند انجام دهد و مى‌تواند انجام ندهد. سوماً گاهى انسان انتقاد مى‌کند که چرا انجام دادى؟ اینکه شما از کسى انتقاد مى‌کنى که چرا انجام دادى؟ یعنى مى‌توانستى انجام ندهى. پس ببینید تردید، پشیمانى، انتقاد و. . . خود نشان دهنده این است که انسان قابل هدایت است. هرکس بچه‌اش مى‌فرستد نزد یک معلم تا ادب شود. اگر بچه شما قابل هدایت نباشد، چرا او را مى‌فرستى تا ادبش کنند؟ چرا خودت ادبش مى‌کنى؟ پس ببینید ادب کردن‌ها، انتقادها، پشیمانى‌ها، تردیدها، نشانه این است که ما قابل هدایت هستیم. حرف «دال» خم است و هیچ وقت فکر نمى‌تواند بکند که راست و صاف شود. «دال» جز کجى چاره‌اى ندارد. پشیمان هم نیست که اى کاش ما صاف بودیم. هیچ کس هم به «دال» نمى‌گوید خاک بر سرت، چرا کج هستى؟ نه کسى به دال انتقاد مى‌کند، نه دال غصه مى‌خورد و نه شک مى‌کند و نه در این فکر است که کسى او را صاف کند. چون ذاتاً کج است، چیزى که ذاتش کج است، اینها در او راه ندارند. اما انسان است که او را به مدرسه مى‌فرستیم و مى‌پرسیم چرا کردى؟ انسان است که خودش مى‌گوید چرا کردم؟ تنها انسان است که شک مى‌کند بکنم یا نکنم. پس این تردید و پشیمانى و انتقاد و ادب اشاره به هدایت دارد.
6- هدایت کردن تنها کار خداست
حال چه کسى هدایت کند؟ هدایت تنها کار خداست. «قُلْ إِنَّ الْهُدى‌ هُدَى اللَّهِ»(آل عمران/73) چون هدایت باید طرف را رشد بدهد. هدایتش کن یعنى او را ارتقاء بده. یعنى به او کمال بده. از ناقص دستش را بگیر و کاملش کن. هدایت کردن یعنى کامل کردن و جز خدا کامل نیست و لذا هدایت کار خداست. معلم که مى‌خواهد بچه را هدایت کند، با لطف خدا مى‌تواند هدایت کند. انبیا هم نمى‌توانند هدایت کنند. خدا مى‌گوید: «إِنَّکَ لا تَهْدی» پیغمبر تو هم نمى‌توانى هدایت کنى. «إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ»(قصص/56) تو هم نمى‌توانى هدایت کنى. هدایت فقط کار خداست. در قرآن داریم خداوند به پیغمبران مى‌گوید: اگر تو هدایت مى‌کنى، این بخاطر لطف خداست. مثل لامپ می‌¬ماند. لامپ نور مى‌دهد اما از خودش نور ندارد. واسطه است. مانند لوله‌اى که از آن نفت مى‌آید، اما نفت از خود لوله نیست. در این عالم هدایت کار خداست. ما در نماز هم مى‌گویم: «اهْدِنَا» خدایا تو ما را هدایت کن. ما با کتاب خواندن هدایت نمى‌شویم. آنقدر آدم کتاب خواند و منحرف شد. عمرى در کتابخانه هاست و هدایت نشده است. علم و رفیق هدایت نمى‌کند. خدا باید انسان را هدایت کند.
یک زن بهایى مسلمان شده بود. او را خدمت بعضى از مراجع تقلید آوردند. آن مرجع بزرگوار، مرحوم شد. خدا رحمتش کند. پرسید خانم چطور مسلمان شدى؟ ایشان گفت: یک لحظه لطف خدا که من متوجه شدم راهم کج است. گاهى انسان دارد مى‌رود، حواسش هم پرت است و همینطور مى‌رود. در یک لحظه متوجه مى‌شود پیش پایش چاه است. این را خدا در همان لحظه متوجه مى‌کند و گرنه شما یک ربع، رویت آن طرف است و دارى مى‌روى در این یک ربع چطور شد که در این ثانیه متوجه شدى؟ در کار دینى هم همینطور است. انسان ممکن است عمرى راه کج برود. یک مرتبه ماه رمضان سال 68 مى‌آید و مى‌گوید: سال پیش که روزه خود را خوردیم کجا را گرفتیم؟ آنها که روزه خود را گرفتند، گذشت. ما هم که خوردیم، گذشت. فقط رو سیاهى به زغال ماند. چه مى‌شد پارسال، سال 67 این ناهار را که مى‌خواستیم ساعت 5/1 بخوریم، مى‌گذاشتیم و ساعت 7 مى‌خوردیم؟ 5 ساعت تاخیر مى‌انداختیم. یک لحظه ممکن است آدم متوجه شود چرا من از مسجد فرارى هستم. نکند منافق باشم. چون حدیث داریم منافق مثل زندانى مى‌خواهد از مسجد فرار کند. مومن در مسجد مثل ماهى در آب است، نمى‌خواهد بیرون برود. چرا من از مسجد بدم مى‌آید؟ چرا از هر آهنگى خوشم مى‌آید و از آهنگ مناجات بدم مى‌آید؟
7- خدا یک عده افراد را هدایت نمی‌کند
قرآن مى‌فرماید: «وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ»(صف/5) آنهایى که فاسق هستند، خدا آنها را هدایت نمى‌کند. «وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ»(بقره/258) «وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ»(بقره/264)، «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ»(زمر/3) خدا یک عده افراد را هدایت نمى‌کند. اگر تلفن صدا کند و به شما بگویند: تلفن. شما هم در حال وضو گرفتن هستى و صورتت را صابون زده‌اى پنج دقیقه دیر گوشى را برمى دارى. فوراً مى‌گویى: آقا ببخشید من دستهایم را صابون زده بودم یا مشغول مسواک بودم، معذرت مى‌خواهم. حمام بودم، آشپزخانه بودم ببخشید. شما بعد از پنج دقیقه معطل کردن طرف پشت خط مى‌گویى معذرت مى‌خواهم، اما تلفن خدا صبح صدایت مى‌زند و شما یک ساعت و نیم بعد، دم طلوع آفتاب گوشى را برمى دارید. ظهر مى‌گویند «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» نیم ساعت به غروب گوشى را برمى داریم. هفت ساعت گوشى خدا را دیر برمى داریم و معذرت هم نمى‌خواهید. چرا انسان اینطور شده است؟
8- رمضان ماه مهمانی خدا
رمضان ماه رفاقت با خداست. خدا مى‌گوید نفس بکشى به تو ثواب سبحان الله مى‌دهم. یک نفر را افطارى بدهى، چقدر ثواب دارد. لازم هم نیست افطار سلطنتى و اشرافى باشد. حدیث داریم ولو به نصف خرما. منتهى خرما را در مسجد ندهید که هسته هایش را روى زمین بریزند. دم در مسجد بایستید، هنگام رفتن نماز گزاران به ایشان بدهید که روى زمین نریزند. به پیرمردها گفته‌اند قدر بچه‌هایتان را بدانید. ما تصمیم بگیریم تا ما بزرگان همه کارها را بکنیم. به خصوص دختر بچه‌هاى 9 یا 10، 11 ساله‌اى که باید روزه بگیرند، همه کارها را برادرها بکنند. چون حدیث داریم برادر بزرگ مثل پدر مى‌ماند و احترامش به بقیه لازم است. همینطور که احترام پدر لازم است، احترام برادر بزرگ هم لازم است و برادر بزرگ کارکند که خواهر هایش روزه بگیرند. لازم نیست توپ بازى کنیم تا جائیکه نتوانیم روزه بگیریم. بازى باشد براى وقتى دیگر. ماه رمضان ماه خوبى است.
امام سجاد(ع) قبل از آمدن ماه رمضان منتظر ماه رمضان است. می گوید: خدایا به من عمر بده تا من ماه رمضان را درک کنم. هنوز ماه رمضان تمام نشده غصه مى‌خورد و مى‌گوید: حیف که ماه رمضان تمام شد. اما آدمهایى که نمى‌شناسند و هدایت نشده‌اند، راه مستقیم را نمى‌دانند، خیال مى‌کنند راه مستقیم آن است که بخورد و لذا دو، سه روز قبل از ماه رمضان را روز کلوخ اندازون می نامند. یعنى دو روز دیگر نمى‌توانیم بخوریم. هرچه مى‌توانى و مى‌خواهى بخور یا به بچه نگاه مى‌کنیم و مى‌گوییم بچه‌ام روزه گرفته و رنگش زرد شده است. خدا مى‌خواهد رنگ زرد شود. این زردى دلیلى نیست که پدر و مادر بگویند روزه نگیر. بله اگر مریض است، اگر ضرر دارد، مشکلی نیست. وگرنه هر کس روزه مى‌گیرد رنگش زرد مى‌شود. لبهاى بچه‌ام خشک شده، خدا مى‌خواهد لبهایش خشک شود. بله اگر فشار آمد و ضرر جسمى وارد شد حسابش جداست باید مقدارى عواطفمان را کم کنیم. اگر مى‌خواهیم عاطفه داشته باشیم کارهاى خانه را بکنیم تا آنها به زحمت نیفتند.
ماه رمضان ماه خوبى است. خداوند در این ماه، ما را مهمان کرده است و چون مى‌خواهد ما را پرواز دهد، مى‌گوید: شکمهایتان خالى باشد. با شکم پر، بال توانایى پرواز ندارد. وقتى شکم شما پر است چطور نماز مى‌خوانید؟ کسى مى‌گفت: افطارى مثل تیر مى‌ماند هرکس بخورد مى‌افتد. چطور چند گلوله مى‌خورند، مى‌افتند. افرادى هم تا افطارى مى‌خورند دیگر رمق ندارند. مى‌گفت: افطارى مثل تیر مى‌ماند. شکم پر حال عبادت ندارد. ماه رمضان ماهى است که خداوند از ما دعوت کرده و فرموده بیایید. من توبه شما را قبول مى‌کنم. «وَ یَزیدُ اللَّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدىً»(مریم/76) اگر کسى در راه مستقیم گام بردارد، خدا به او بیشتر مى‌دهد.
اگر انسان راه کج برود. مثلاً اگر مرغ بکشد، جرات پیدا مى‌کند و خروس هم مى‌کشد. خروس بکشد، گوسفند هم مى‌کشد، بعد همینطور جرات پیدا مى‌کند گاو و شتر و همینطور ذره ذره قساوت قلبى او بیشتر مى‌شود ممکن است به جایى برسد که اصلاً از آدم کشى هم ناراحت نشود. اینهایى که تریاک مى‌کشند، اول سیگار مى‌کشیدند. سیگار، کم کم تریاک و کم‌کم هروئین. یعنى آدم روز به روز در کار فاسد جرى مى‌شود و در کار حق هم روز به روز شور بر مى‌دارد.
9- ماه رمضان ماه تمرین است
ماه رمضان ماهى است که انسان باید خودش را در وادى قرآن و نماز و اینها بیندازد. اگر در ماه رمضان چشم هایت را بستى و به نامحرم نگاه نکردى، بعد از ماه رمضان هم گناه نکردن آسان است. اگر در ماه رمضان فحاشی نکردی، بعد از رمضان مى‌بینى عجب یک ماه فحش ندادى، طورى هم نشد، پس مى شود فحاشی نکرد. در این ماه رمضان گرانفروشى نکردى، بعد هم مى‌بینى از گرسنگى نمردى، مى‌شود باتقوا بود.
ماه رمضان ماه تمرین است. در این یک ماه آدم سحرها برمى خیزد، مى‌گوید در طول سال هم مى‌شود ما سحرها برخیزیم. ماه رمضان گاهى انسان با خدا حرف مى‌زند و مى‌گوید وقت هاى دیگر هم مى‌شود با خدا بیشتر رفیق شد. «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً»(محمد/17) کسانى که در راه آمدند، ذره ذره بیشتر به سمت حق کشیده مى‌شوند. به هر حال روزه براى همه ادیان بوده است. خیال نکنید روزه فقط برای ما بوده است. اصولاً تمام برنامه‌هاى دینى مال همه انبیا بوده است. مثلاً نماز را همه انبیا داشته‌اند. قرآن درباره حضرت عیسى و یحیى مى‌گوید: «وَ أَوْصانی‌ بِالصَّلاهِ»(مریم/31) حضرت عیسى هم صلاه داشته است. حضرت یحیى هم همینطور! حضرت لقمان به پسرش مى‌گوید: پسر جان «أَقِمِ الصَّلاهَ»(لقمان/17) برخیز و نمازت را بخوان.
10- اهمیت دادن به بچه‌ها در مساجد
فقط تقاضاى من از مسئولینى که در مساجد هستند این است که این آقازاده‌ها را به مسجد راه بدهند و از واعظها به عنوان یک همکار بزرگوار تقاضا مى‌کنم بالاى منبر که مى‌نشینند، بیشتر به فکر کوچولوها باشند. طورى حرف بزنند که بچه‌ها هم بفهمند. بزرگ‌ها نفهمیدند هم مهم نیست. حرف را کمى پاینتر بیاورند و سطح حرف را پایین بیاورند که بچه‌ها بفهمند. بزرگ‌ها خیلى به منبر نیاز ندارند. مهمتر کوچولوها هستند. اگر کسى مى‌خواهد افطارى بدهد پدر را دعوت نکند. پدر افطارى شما را بخورد و نخورد مهم نیست، بچه‌هایش مهم هستند. چقدر خوب است که انسان یک افطارى بدهد و همه بچه‌ها را دعوت کند. بگوید همه این جوانهایى که پشت دیوار خانه ما فوتبال بازى مى‌کنند، براى افطارى بیایند. مقدارى باید محبت ما نسبت به نسل نو بیشتر باشد. در مسجد بیشتر آنها را تحویل بگیرید، برخلاف برخوردهاى بدى که گاهى مى‌شود.
من یادم نمى‌رود که بچه بودم و دوازده، سیزده سال داشتم، رفتم مسجد. رفتم نماز بخوانم یکى از پیرمردها دستم را گرفت و مرا مثل بزغاله عقب انداخت و گفت برو عقب، بچه جلو نمى‌ایستد، در مسجد کاشان خوار شدم و خیلی ضایع شدم. هنوز پیرمرد را که مى‌بینم به یادم مى‌آید و مى‌گویم او بود که دستم را گرفت و مرا عقب انداخت. اگر یک بچه وارد مسجد شد، ممکن است نماز جماعت بلد نباشد، به او محبت کنیم و او را عقب نفرستیم و تحقیرش نکنیم. در افطاری ها و سخنرانی ها این ها را به حساب بیاوریم.
11- برنامه مساجد مزاحمت ایجاد نکند و طولانی نباشد
برنامه‌هاى مساجد هم طورى باشد که صداى بلندگو اذیت نکند. گاهى ممکن است عبادت ما گناه باشد. این را ما هر سال ماه رمضان تذکر مى‌دهیم. خیلى اوقات ماشین ها و موتورها را جایى پارک مى‌کنند که واقعاً راهبندان مى‌شود. گاهى وقت ها واقعاً بلندگوى مسجد اذیت مى‌کند. نماز جماعت مستحب است ولی این مزاحمت بلندگوى مسجد گناه است. صداى بلندگو را نگذارید از مسجد بیرون برود. واعظ به بچه‌ها عنایت کند. هیئت امنا به بچه‌ها عنایت کند. به بچه‌ها افطارى بدهید. بچه‌ها را در دعوت‌ها حساب کنید. توجه ما بیشتر به این باشد. ماه قرب به خدا و آشتى با اوست و در مجالسى که بچه‌ها هستند دعا مستجاب مى‌شود، بچه‌هاى معصوم و بى گناه.
در این ماه رمضان تصمیم بگیرید نمازهایتان را در مسجد بخوانید. ان شاءالله دعا را هم آنقدر طول ندهید. اینقدر دعا نخوانید که آنها که تازه به مسجد آمده‌اند خسته شوند. برنامه مسجد را فشرده بگیرید. سخنرانى و مراسم دعا بیش از یک ساعت نکشد. اگر برنامه‌ها فشرده و پرمایه باشد. اگر شیشه عطر باشد همه مى‌گیرند. اینکه بعضى نمى‌آیند براى اینکه شیشه گلاب است و حوصله نمى‌کنند. اگر برنامه‌ها به قول تریاکى‌ها که مى‌گویند: کم و تیز و چسبون باشد کسی خسته نمی‌ شود. اگر برنامه‌ها مفت و مفید و مختصر و پرمایه باشد. دو تا مسئله، دو تا حدیث، یک قصه، چند تا دعا. اگر برنامه‌ها فشرده باشد هم بچه‌ها به درسشان مى‌رسند و هم مسجدها پر مى‌شود. علت اینکه بعضى نمى‌آیند این است که مى‌بینند اگر الآن بیایند باید سه ساعت در مسجد معطل شوند یا فردا از اداره مى‌مانند، یا از کاسبى یا از امتحانات ثلث سوم. خوب نمى‌آیند. کارى کنید مساجد پر شود. با برنامه ریزى ما باید مساجد پر شود. مردم خیلى تقصیر ندارند بعضى اوقات برنامه ریزى ما غلط است.
خدایا تو را به محمد و آل محمد این ماه رمضان را ماه برکت و لطف و خیر براى امت اسلامى قرار بده. هر لطفى که در این ماه رمضان به بندگان خوبت مى‌کنى، به خاطر فضلت به ما هم مرحمت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment