موضوع بحث: هجرت در اسلام
تاریخ پخش: 26/05/68
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل والنهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتک. السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»
بحث این هفتهی ما پیرامون هجرت است. اهمیت هجرت و ترک هجرت که اگر بر کسی واجب بود و هجرت نکرد جزایش چیست؟ بعد به هجرتهای درونی و معنوی میپردازیم. سپس ادامهی هجرت که هجرت فقط برای مسلمانان صدر اسلام نبوده و برای ما هم هست. سپس هدفهای هجرت و بعد از آن هم پیرامون هجران صحبت خواهیم کرد.
1- هجرت اصل مهم در اسلام
ما باید با هجرت آشنا شویم. چون تاریخ ما هجری است در قرآن بسیار آمده است «هاجروا» و از مهاجرین صحبت کرده است. هجرت در کنار جهاد آمده است و مادر کارها و اساس بسیاری از امور است. مثلاً اگر کسی هجرت کرده و از کنار پدرو مادرش برود، تخصص به دست میآورد و اگر جهادی بوده به خاطر هجرت بوده است. تجارتها هم به خاطر هجرت است و همین طور سیاحتها و تبلیغات. بنابراین هجرت مسئلهی پیش پا افتادهای نیست و ممکن است کسانی که بحث را گوش میدهند پس از اتمام بحث به فکرهجرت بیفتند.
2- هجرت عامل گسترش اسلام
قرآن میفرماید: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(توبه/33) یعنی اسلام همهی دنیا را میگیرد و راه طبیعی آن این است که مسلمانان بچه داشته باشند و بچهی آنها مسافرت کند. ولی الآن تبلیغ میشود که یا هجرت نکنید یا بچه نداشته باشید. چون هجرت باعث گسترش اسلام است. مثلاً مسلمانان به آفریقا هجرت کردند که الآن آفریقا مسلمان دارد. ما باید قدر ایران را بدانیم. چون 60 میلیون مسلمان چین به خاطر ایران است. چون تجاری از ایران به چین رفتند و مسلمان بودند و چینیها را به اسلام دعوت کردند و کسانی که مسلمان شدند در 800 سال قبل، به خاطر آنها عالمی از قزوین به چین رفت و الآن بیش از 50 میلیون مسلمان در چین وجود دارد و مسلمانان هندوستان و منطقهی زنگوار تانزانیا نیز به خاطر هجرت تجار شیراز مسلمان دارند.
و کسی در خانهی پدر و مادرش تخصص به دست نیاورده است. البته این به این معنا هم نیست که دختر به پدر و مادرش بگوید من میخواهم بروم آلمان! در حالی که درسهای این جا را نیاموخته و تجدید هم شده است. پس چیزهایی که ما میگوییم موجب سوء استفاده نشود. حج، جهاد، گسترش تبلیغات و سیاحت و تجارت ما به خاطر هجرت است. قرآن در مورد تجارت میفرماید: «لِإیلافِ قُرَیْشٍ إیلافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ»(قریش/2-1) یعنی اینها در تابستان و زمستان برای تجارت در سفر بودند.
3- بهترین شهر، شهری است که باعث رشد شود
حضرت رسول فرمود: نگو این جا وطن پدری و مادری من است «خَیْرُ الْبِلَادِ مَنْ حَمَلَکَ»(بحارالأنوار، ج75، ص13) بهترین شهر، شهری است که تو را اداره کند. گاهی انسان نزد پدر و مادرش اداره نمیشود. مثلاً در مسجدی هیچ کس نمیآید، عالم باید از آن جا به جای دیگری برود، هر چند مسجد ابویاش باشد.
امام صادق خانهی کسی آمد و گفت: این خانه خیلی تنگ است. او گفت: این جا خانهی ابوی من است. امام فرمود: اگر نیاکان تو نفهم بودند، تو هم باید نفهم باشی؟ آثار باستانی اگر کمالی داشته باشد حفظ میکنیم. قرآن میفرماید: «وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى»(بقره/125) یعنی مقام ابراهیم یک مقام تاریخی است. چون انسان به یاد هزار خاطره میافتد و بهترین شهرشهری است که تو بتوانی در آن رشد کنی. ماهی و پرنده هجرت میکنند چه رسد به انسان. حال به آیات و ارزشهای هجرت بپردازیم.
4- آیات هجرت در قرآن کریم
«فَالَّذینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فی سَبیلی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِم»(آل عمران/195) کسانی که به خاطر رضای خدا تبعید و آواره شدند و هجرت کردند من گناهان اینها را میبخشم.
آیهی دیگری در سورهی توبه داریم که میفرماید: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»(توبه/100) کسانی که قبل از همه هجرت کردند، چون در میوهها هم میوهی نوبر ارزش دارد «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه/11-10) و کسی که چیزی ندارد و هجرت میکند با کسی که چیزی دارد و هجرت میکند متفاوت است. لذا این آیه هم میفرماید آنهایی که قبل از همه هجرت کردند، ارزش دارند.
«وَ مَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَهً»(نساء/100) یعنی کس که هجرت میکند، در زمین خاک گستردهای را پیدا میکند. یعنی کسی که هجرت میکند گسترش خاک را میبیند. «مراغم» از «رغام» به معنای خاک است و «رغم عنف» یعنی دماغش را به خاک مالیدیم.
پیامبر وقتی دستور هجرت داد کسی مریض بود و او هم خواست هجرت کند، علی رغم این که فرزندانش میگفتند تومریض هستی. ولی او اصرار کرد که میخواهد جزو مهاجرین باشد برای همین او را روی تختی مثل تابوت گذاشتند. هنوز به قسمتی به اسم طنعین نرسیده بودند که مرد. (چند کیلومتری مکه) آن گاه این آیه نازل شد «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»(نساء/100) اگر کسی به قصد هدف مقدسی هجرت کند و د راه از بین برود، اجرش با خدا است. البته اگر هر کسی هر کاری بکند اجرش با خداوند است ولی گفتن این نکته نشان دهندهی عنایت خاص به این مطلب است.
«لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرینَ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»(حشر/8) و همچنین داریم «أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»(انفال/74) و همین طور «أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ»(توبه/20)
برادرها و خواهرها گاهی لازم است انسان بلند شود و برود. مثلاً در مجلس عروسی نشسته و در آن خلاف میشود یا درجایی فرماندار یا معلم یا بقال و. . . است ولی در آن منطقه یا با فلان شخص مرتکب گناه میشود باید برود و هجرت کند.
5- گاهی هجرت از رختخواب است و گاهی از کشور و لباس و حرف خود است
در قرآن داریم که اگر زنی تخلف کرد و وظایفی را که باید انجام دهد انجام نداد «فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ»(نساء/34) یعنی ابتدا او رانصیحت کنید و اگر گوش نداد رختخوابت را بردار و برو به اتاق دیگر. یعنی هجرت از رختخواب و اتاق خواب داریم تاهجرت از کشور به کشور. گاهی انسان باید از لباس خودش هجرت کند، مثل آخوندی که شاه او را مجبور میکرد بالای منبر شاه را دعا کند. اگر کت شلواری میشد و از لباس خودش هجرت میکرد دیگر شاه به او کاری نداشت. چون شاه میخواست آخوند او را دعا کند. خلاصه این که عدهای هجرت نکردند و ساواک و پول باعث شد شاه را دعا کنند. حالا هم یا در خانه نشستهاند و یا فراری هستند و یک عمر بدبختی به خاطر این که از لباس خودش هجرت نکرد.
یا اگر حکمی ومسئولیتی به کسی دادید و متوجه شدید نمیتواند باید پس بگیرید و از حکم خودتان برگردید. سورهی برائت که نازل شد آن را به کسی دادند تا بخواند، جبرئیل نازل شد که این نمیتواند بخواند. به دیگری هم دادند تا نفر سوم باز جبرئیل هر بار نازل شد که این نمیتواند. یعنی از صبح تا ظهر پیامبر 3 نفر را عزل کرد و هیچ مانعی ندارد که انسان از حرف خودش برگردد. و هجرت یعنی خودت را از لباس بکن، از حرفی که زدی، برگرد! چه کسی گفته که حرف مرد یکی است؟ حرف مرد صد تا است: چون اگر مرد 99 حرف زد و غلط بود باز هم باید از حرفش برگردد. حرف نامرد یکی است نه حرف مرد. چون لجبازی نامردی است. البته اگر حرف حق زدی «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ»(انعام/91) بگو خدا، و باقی را رها کن. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»(فصلت/30) گفتند: خدا و پای حرفشان ایستادند. «فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ» (آلعمران/146) تکان نخوردند و ضعیف هم نشدند.
اگر کسی حرف غلط و چرندی زد، مثلاً گفت: با فلانی آشتی نمیکنم. ایستادن روی این حرف خودش گناه مضاعفی است، چون ایستادن روی حرف صحیح درست است، نه حرف اشتباه.
مثلاً زن یا شوهر میگوید: من دیگر به خانه برنمی گردم. خوب، اشتباه میکنی. باید هجرت کنی چون هجرت یعنی دست برداشتن.
چون وابستگیها خطرناک است و کسانی که به چیزی چسبیدهاند، جدا شدن برایشان خیلی سخت است. مثل چسبی که به پشت دست زده باشید که به مو میچسبد و جدا شدن سخت است. ولی چسبی که به کف دست میچسبد به راحتی جدا میشود. لذا امام میفرماید: با قلبی آرام و روحی مطمئن از دنیا میروم. چون امام به هیچ چیز نچسبیده است. حدیث داریم مؤمن مرگ را مثل گل بو میکند و حدیث داریم کسی که به دنیا چسبیده است با بغض خدا از دنیا میرود چون فکر میکند خدا به او ظلم میکند. «وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ»(اعراف/176) یعنی کسانی که به دنیا و زمین چسبیدهاند. مثلاً روحانی و پزشک فراوانی هستند که حاضر نیستند هجرت کنند. در یک محل چند روحانی داریم و در جای دیگر نداریم، ولی با بهانههای مختلف حاضر نیستند هجرت نمایند. مثل این که همهی هیأتها میخواهند از یک بازار عبور کنند. و خوشا به حال کسانی که قیدی نسبت به این گونه مقامها و. . . ندارند.
اگر کسی ایمان دارد ولی به او میگویند جایی برو ولی نمیرود و بهانه میآورد که مشکلات دارم. چطور فلان خلبان هر وقت به او دستور میدادند پرواز میکرد و نمیگفت: مشکلات دارم. حالا شمای حزب اللهی میگویی پدرم از این جا رفته، من هم باید از این جا بروم؟ مثل بت پرستان که میگفتند پدرمان بت میپرستید و خداوند میفرماید: خودتان و پدرانتان نفهمیدید. «لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فی ضَلالٍ مُبینٍ»(انبیاء/54)
در شهری ما را بردند و گفتند: در این خیابان دیگ غذا گذاشته میشود به طوری که زیاد میآید. آیا نمیشود این هارا برد یک جای دیگر؟ اینها پولشان هم هجرت نمیکند. مثلاً حتماً میخواهد مدرسه را در محلهی خودش بسازد درحالی که در این محله مدرسه هست و میخواهد بگویند که بانی فلان مدرسه ایشان است و گرنه مدرسه را در فلان روستا میسازد که مدرسه ندارد. و حتی برخی مواقع جلوی فرزندمان و دیگران را هم برای هجرت کردن میگیریم. خداوند میفرماید: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا»(انفال/72) کسانی که ایمان دارند ولی هجرت نمیکنند، شما اینها را رها کنید. نه شما سرپرست اینها هستید و نه اینها سرپرست شما هستند. چون اینها حزب اللهی واقعی نیستند. مثلاً میگویند: برو مأموریت ولی بهانه میآورد.
6- در لحظه مرگ از هجرت نکردن سؤال میشود
خدا تمامی گناهان را در قیامت بازخواست مینماید و تنها گناهی که در دنیا و در لحظهی مرگ از آن میپرسند، هجرت نکردن است. قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً»(نساء/97) آیا زمین بزرگ نبود که شما هجرت کنید؟ چون عدهای میگویند: مامستضعف بودیم و طبقهی 12 بودیم. خوب، تو که طبقهی 12 بودی چرا هجرت نکردی؟ چرا توی این بازار یا محله یا کارخانه ماندی، مگر مجبور بودی؟ و وقتی او میگوید: طبقه ی12 بودیم، میگوید: دروغ میگویی. و تنها گناهی که لحظهی مرگ به خاطر آن به انسان سیلی میزنند گناه کسانی است که در دنیا تکان نمیخورند. مرتکب گناه میشوند ولی جرأت رفتن ندارند.
این را هم بگویم که حضرت موسی به مردم میگفت: «بیایید هجرت کنید یا برویم بجنگیم» «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ»(مائده/24) به موسی میگفتند: «تو و خدا بروید بجنگید ما این جا نشستهایم و حالش نیست» و این بی حالی به جایی رسیده است که تلویزیون را از دور کنترل میکنیم یا چراغ را از زیر پتو خاموش میکنیم. من یک زمان دیدم که ساندویچی زیاد شده است دیدم مردم حال پختن ندارند، حال میبینم که آب میوهای زیاد شده است، چون دیگر حال جویدن ندارند و با بی حالی اسلام صادر نمیشود. قرآن چند بار میگوید: «سیرُوا فِی الْأَرْضِ»(انعام/11) یعنی بلند شوید راه بیفتید. آن وقت ما میبینیم اروپاییها رفتهاند در آفریقا و. . . و هر کشور تحت استعمار فلان کشور اروپایی است. در حالی که «سیرُوا فِی الْأَرْضِ» برای ماست ولی ما از خانهی خودمان هم خبر نداریم.
حال بپردازیم به هجرت معنوی:
7- هجرت از گناه بهترین هجرت
قرآن میفرماید: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»(مدثر/5) یعنی از گناه هجرت کن. و در روایت داریم «قُلْتُ فَأَیُّ الصَّدَقَهِ أَفْضَلُ قَالَ أَنْ تَهْجُرَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْکَ»(کفایهالأثر، ص250) ترک سیگار برای سیگاری هجرت است و همین طور قطع رابطه با رفیق ناباب. امام صادق(ع) رفیقی داشت که چند سال با او رفیق بود. روزی این رفیق فحش بدی به نوکرش داد و گفت: نوکرم است، چون انسان نه تنها به نوکر و بچه، بلکه به خودش هم نمیتواند فحش بدهد. مثلاً به پسرش بگوید: پدر سگ، انسان حتی به خودش هم نمیتواند فحش بدهد. چون خدا به مؤمن اجازه نداده است خودش را خوار کند. خلاصه این فرد گفت: مادر این نوکر هم مسلمان نیست. اما امام فرمود: به غیر مسلمان هم نباید ناسزا گفت.
در جنگ یکی از یاران علی به یاران معاویه فحش داد. امام فرمود: اگر چه دشمن است و میتوانی او را بکشی، ولی نباید فحش بدهی«إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ»(نهجالبلاغه، خطبه 206) من از این که فحش میدهید ناراحت هستم.
اگر به مردم زناکار وقتی میخواهی شلاق بزنی فحش بدهی، خودت هم باید شلاق بخوری و به فاحشه هم نمیتوان فحش داد. پس مواظب زبان خود باشیم. بهترین هجرت، هجرت از گناهان است.
«مَنْ دَخَلَ فِی الْإِسْلَامِ طَوْعاً فَهُوَ مُهَاجِرٌ»(کافى، ج8، ص148) اگر مسلمان شد هجرت کرده است. ممکن است کسانی پای تلویزیون نشسته باشند ومسلمان نباشند، نمیخواهید تحقیق کنید و مقایسه کنید و هجرت کنید؟ البته اگر دین تو بهترین دین باشد حق نداری هجرت کنی.
کسی به علی(ع) فرمود: من جزو مهاجرین هستم. امام فرمود: نه! مهاجر فقط کسی نیست که از شهری به شهری برود، بلکه مهاجر کسی است که از گناه هجرت نماید. اصلاً از این شهر به آن شهر رفتن هم به این خاطر است که گناه نکنی. ولی برخی مثل سیگاریها که هر جایی بروند سیگارشان را هم میبرند، هر جا بروند گناه میکنند.
کارمندی میخواست از ادارهاش برود. رئیس اداره به او گفت: اگر میخواهی با هوی و هوس از این جا بروی، همان چیزی که برای تو در این جا پیش آمده است در جای دیگر هم برایت پیش خواهد آمد.
و اما در خصوص ادامهی هجرت:
8- هجرت مخصوص زمان خاصی نیست
در نهج البلاغه داریم که هجرت فقط برای صدر اسلام نیست و هر زمان و هر مکان هر انسانی باید هجرت کند «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا»(نساء/136) یعنی تو هم که ایمان داری، باید قدم جلوتر بگذاری. «رب زدنی علماً» ما سه رقم حرکت داریم(آخربحث است این را هم بگویم) برخی روز به روز بهتر میشوند. قرآن میفرماید «وَ زِدْناهُمْ هُدىً»(کهف/13) «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً»(طه/114) «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً»(محمد/17) برخی روز به روز بهتر میشوند «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا»(نساء/137) (برخی روز به روز بدتر میشوند) یعنی مؤمن بود، ولی کافر شد یا انقلابی بود، ولی شل شد. برخی هم همچون «کَحِمَارِ الطَّاحُونَهِ»(غررالحکم، ص41) مثل الاغی که چشمانش را بستهاند و گمان میکند حرکت میکند ولی جای اولش است.
9- هجرت معنوی روز به روز بهتر شدن است
هجرت انسان یعنی انسان روز به روز بهتر شود. کسی برای کسی دعا کرد که خدا تو را مرگ بدهد و گفت: چون تو هر چه بیشتر عمر کنی بیشتر گناه خواهی کرد، بنابراین صلاح برای تو مردن است. ما باید سعی کنیم واعظ هیئت هایمان هر سال بهتر شود. نه این که بدتر بشود. و از واعظ درجه1 رفته رفته به تمبک خالی برسد. اینها عقب گرد است. قرآن میفرماید: «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ»(بقره/51) حضرت موسی یارانی داشت که رفتند سراغ گوساله پرستی «ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ»(بقره/64) اجمالاً کتابهایی که مطالعه میکنیم باید سال به سال علمیتر باشد. و ادبمان بیشتر شود. و اگر دبیرستان بودیم، روزی 2 سلام میدادیم وقتی دانشجو شدیم باید 20 سلام در روز بدهیم. و هر چه عنوانمان بیشتر میشود ادبمان بیشتر بشود.
درود و سلام خدا بر رهبر کبیر انقلاب که وقتی مرجع شدند فرمود: «دست مراجع را میبوسم» و وقتی مرجعیتش بیش ترشد گفت: «دست بقالها را هم میبوسم» و وقتی گفتند: «روح منی خمینی» گفت: «به من نگویید رهبر، من خدمتگزارم و رهبر من آن بچهی 13 ساله است» و تا گفتند: «تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» فرمود: «من بازوی رزمندهها را میبوسم وای کاش رزمنده بودم» یعنی هر چه عظمت ایشان بیشتر میشد ادبشان هم نسبت به مردم بیشتر میشد.
اما ما وقتی دبستان هستیم هم آب میآوریم و هم نان میگیریم. دبیرستان که رفتیم فقط نان میگیریم و دانشگاه که رفتیم هیچ کدام را نمیگیریم. و جالب هم این است که میگوییم مرگ بر آمریکا در حالی که جوانی هم که پدر و مادرش میگوید: کار کنید تا من بخورم مثل آمریکا که کشورها را استثمار میکند او هم پدر و مادرش را استثمار میکند وخصلت استثمار در او هم هست.
بحث امروز هم تمام شد. به امید این که کسانی که بینندهی تلویزیون هستند ببینند کجا هستند و کجا میتوانند باشند. رفیق خوب بگیرید و از رفیق بدتان و این خانه و کتاب و فکر بد و گناه هجرت کنید و تکان بخورید و این طور نباشد که سال به سال که عمر میگذرد در جا بزنیم. و هجرت معنوی داشته باشیم. البته عدهای هم پیر هستند و نمیتوانند بروند تبلیغ و جهاد و. . . انجام بدهند ولی پول دارند. اینها میتوانند چهار دانشجو را بگوید بیا پول بگیر و فلان دانشگاه تحصیل کن یا فلان حوزه تحصیل کن یا خانهای دارد آن را خوابگاه دانشگاه کند. تو که دو خانه داری یکی آن را بده به دانشجویان تا دانشجویان شهرستانی به تهران بیایند و هجرت کنند و با یک خانه میشود 100 مهاجر درست کرد. فقط همت میخواهد ولی شیطان تا لحظهی آخر وسوسه میکند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»