هجرت برای تبلیغ

موضوع: هجرت برای تبلیغ
تاریخ پخش: 74/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در حوزه علمیه قم مدرسه آیت العظمی گلپایگانی هستیم، خدمت همکاران عزیز طلبه، این بحث در وقتی است که دو سه شب دیگر ماه رمضان شروع می‌شود یعنی شب جمعه قبل از ماه رمضان.
1- محورهای تبلیغی طلاب
بحثی که تهیه کردم چند فراز دارد، اولش بحث هجرت است، دوم بحث تبلیغات در ماه رمضان است، سوم بحث روزه، بنابراین موضوع بحث ما سه مساله هست، هجرت، تبلیغ، ماه رمضان.
اما هجرت اول اینکه اگر کسی هجرت نکند، این جا از حیوانات عقب‌تر می‌افتد، چون پرنده‌ها برای ادامه حیات هجرت می‌کنند آنجایی که هجرت واجب است اگر کسی هجرت نکند مسئول است. تنها گناهی که این طرف قب و قیامت حال گیری از آدم می‌کنند. اینکه می‌گویند: «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها» (نساء/97)، زمین بزرگ نبود بلند شوی راه بیفتی پس چرا نشستی؟ یکی از مصادیق گله‌های قرآن به اینهایی است که هجرت نمی‌کنند. یکی از مصادیقش، آنهایی هستند که در زمانی که باید هجرت کنند هجرت نمی‌کنند. هجرت واجب است مسیحیت هجرت می‌کند چرا ما هجرت نکنیم، پاپ قدم به قدم آفریقا را می‌رود گاهی روستا به روستا می‌رود، چرا ما هجرت نکنیم؟
2- خاطره تبلیغ در مسیحیت
یکی از مراجع حرف عجیبی می‌زد، می‌گفت تاجری در تهران مریض می‌شود. می‌برندش خارج. بیمارستان خصوصی، ساعت دوی نصف شب از خواب می‌پرد می‌بیند کارتی بالای سر بیمار هست، بیمار عزیز چنانچه نصف شب از خواب پریدی این شماره را بگیر ما با تو حرف می‌زنیم خوب شماره را می‌گیرد نمی‌داند که می‌خواهد چه بگوید. می‌گوید مشکلی دارید؟ می‌گوید نه من مشکلی ندارم، فقط از خواب بیدار شدم دیدم کارت است زنگ زدم، گفت هیچ مشکلی نداری، گفت نه الحمدالله هیچ مشکلی ندارم، می‌گوید گفت می‌خواهی چند دقیقه با تو صحبت کنم، گفتم صحبت کن اما نمی‌دانستم که چه می‌خواهد بگوید گفت: چقدر؟ گفتم مثلاً ده دقیقه، پنج دقیقه، می‌گفت یک شعر فارسی خواند، یک جک گفت. خندیدیم. سه دقیقه از مسیحیت تبلیغ کرد این مرجع تقلید می‌گفت که کلیسا و مسیحیت برای دو دقیقه پیرمرد ایرانی ساعت دو بعد از نصف شب از خواب پرید برای آن دو دقیقه خوراک تبلیغی آماده کردهبود.
این آدامس‌هایی که بچه‌های ما می‌خورند لای بعضی آنها را وقتی باز می‌کنی عکس سکسی است. یعنی از این دو سانت کاغذ شکلات نگذشتند ولی گاهی وقت‌ها ما از بهترین فرصت‌ها می‌گذریم. ، باید هجرت کرد، حتی در میان کمک به فقرا آن فقیری که مهاجر است.
در قرآن آیه خاصی داریم که می‌گوید به این بیشتر پول بده، «لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ» (بقره/273)، «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرینَ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ» (حشر/8)، در فقرا مهاجرینش امتیاز دارند نسبت به غیر مهاجرین، من نگاه کردم به قرآن که چند جای قرآن نام مهاجرین و انصار آمده، مهاجرین نامشان قبل از نام انصار آمده، خداوند در پاداش درجه بندی کرده بعضی جاها می‌گوید پاداش ضِعف است، ضِعف مثل ضَعف، یعنی دوبله، یک آیه از قرآن داریم: «أضْعافاً» (بقره/245) اضعاف یعنی چند برابر، ضِعف دو برابر، اضعاف چند برابر، یک آیه می‌گوید: «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) و یک آیه می‌گوید «کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی‌ کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ» (بقره/261)، هفتصد برابر، اما مهاجر، در مقابل هجرت خدا می‌فرماید: ندان و نپرس، «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (نساء/100)، کسی که برای خدا و پیغمبر بلند شود حرکت کند، اگر مرگ و میری پیش آمد، اجرش با خدا است، یعنی حساب از این حرف‌ها گذشته است، آدم اگر هجرت کند بهتر می‌تواند مخلص باشد.
3- هجرت اخلاص می‌آورد
گاهی افراد می‌پرسند که چه کنیم که با اخلاص کار کنیم در شهرهای شلوغ اخلاص کم است، مثل اخلاص پشت دوربین تلویزیون نمی‌توانم مخلص باشم، برای اینکه دوربین نشانم می‌دهد، در شهرهای بزرگ چون دو تا روحانی است و ده تا مسجد، در بازار، در خیابان، یک خورده منبر آبکی باشد، مشتری‌ها می‌روند در مسجد دیگری، من به خاطر اینکه مسجدم از دور خارج نشود، رو به رقابت می‌آورم البته رقابت‌ها رقابت‌های صحیحی است رقابت منفی نیست، اما قرآن می‌گوید اگر می‌خواهی مخلص باشی، «إِنَّ أَرْضی‌ واسِعَه» (عنکبوت/56) بعد می‌گوید «فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ» این جمله مهم است یعنی زمین بزرگ است پاشو برو، بعد می‌گوید «فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ» (عنکبوت/56)، پس حالا بنده من باش، این فایای فعبدون، یعنی اخلاص بعد از اینکه زمین بزرگ است بنده اگررفتم موزانبیگ، من که آنجا رقیب ندارم، و وقتی آدم ببیند رقیب ندارد بینی و بین الله هر چه می‌خواهد می‌گوید. اما وقتی این طرفم یک واعظ منبر می‌رود و آن طرفم یک واعظ دیگر منبر می‌رود، مواظب هستم که مثل شعر قافیه باید جور در بیاید یعنی هجرت میدان اخلاص را بیشتر برای آدم باز می‌کند.
4- دردسرهای هجرت
البته درهجرت، اسباب کشی انتقال بچه‌ها از یک مدرسه به مدرسه دیگر، نق‌های داخلی، اعتراض‌های داخلی، حرف‌های حق داخلی و غیره که باید تحمل کرد. قرآن بعد از «إِنَّ أَرْضی‌ واسِعَهٌ» گفته، «إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ» (زمر/10)، یعنی باید صبر و تحمل هم کرد، راجع به هجرت داریم که کلید رشد و توسعه هجرت است، این رشد و توسعه‌ای که الان دولتمردان ما مطرح می‌کنند راهش هجرت است: «وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَهً» (نساء/100)، توسعه و رشد می‌خواهید با نشستن جور در نمی‌آید اگر کسی جرت کند، البته وقتی می‌گویم هجرت معنایش این نیست که از حوزه علمیه قم هجرت کنید، آقایان شهری هم می‌توانند با بازاری‌ها با خیابانی‌ها بگویند. آقا بنده هفته‌ای هفت شب برای شما نماز می‌خوانم، دوشنبه‌ها می‌روم کیلومتر بیست نماز می‌خوانم، بالاخره مردم کیلومتر بیست هم هستند آنها هم آدم هستند، گاهی وقت‌ها در یک خیابان، پنج تا نماز جماعت است، ده کیلومتری آن آقا ندارد، بیست کیلومتری سه کیلومتری شهر هم یک شهرک است، جمعیت هم کلان دارد ولی روحانی ندارد، وقتی می‌گوئیم مهاجر مراد این نیست که هجرت از آفریقا به آمریکا، از آمریکا به آفریقا، یعنی هجرت از این خیابان به پنج کیلومتری به بیست کیلومتری، ما اگر این رقمی هجرت کنیم تمام شهرک‌ها و تمام بلاد ما هجرت دارد و و از آرزوهای من این است که‌ای کاش هر کس که در یک جای خوبی زندگی می‌کند، شرط زندگی‌اش این باشد که دو ماه هم در یک منطقه دوردستی باشد. بگویند آقای قرائتی شما به شرطی حق دارید دو ماه در تهران زندگی کنید که یک ماه در روستا باشید، و یک ماه در شهرهای دیگر، البته من بیش از دو ماه مسافرت رفتم، منتها در روستا کمتر بودم، بیشتر شهرها بودم به من بگوید نه روستا هم باید بروی و اگر نروی امتیازاتت را قطع می‌کنیم یک فشار یا زوری باید باشد، ما آن چیزی که لازم داریم، زور است، و آنچه که بد است ظلم است، ظلم بد است نه زور. فرق است بین ظلم و زور، زور واجب است ظلم حرام، دو مرتبه در قرآن گفته: «خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ» (مریم/12) یعنی دینداری با تعارف نمی‌سازد ما نظاممان نظام تعارفی است، آقا می‌فرمایند بروی به مسافرت والله من حالش را ندارم، باید گفت بسمه تعالی بی خود حالش را نداری، حالش را نداری یعی چه؟ حدیث داریم کعبه سفت ایستاده و مات می‌رویم دورش می‌گردیم، مردم بیایند از من بپرسند، برای بعضی است که نمی‌توانند بلند شوند راه بیفتند، اگر نتوانستی بلند شوی راه بیفتی، سن و شرایط مزاحی‌ات طوری بود که تکان خوردن برایت مشکل بود بخوان و اگر حال نفس داری، «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‌ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» (احزاب/21) و از پیغمبر داریم: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ» (نهج‌البلاغه/ خطبه 108)، امیرالمومنین می‌فرماید حضرت رسول، طبیبی بود که بلند می‌شد راه می‌افتاد، «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ»، «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‌ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»، بله، اگر شما شدید مثل سنگ اگر سگ شدی کعبه شو، اما اگر آدم شدی باید پیغمبر شوی، اگر کسی هجرت کند، مهم نیست که شهید بشود یا شهید نشود، داریم: «وَ الَّذینَ هاجَرُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً» (حج/58)، اگر کسی هجرت کند «ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا»، از این آیه معلوم می‌شود که مهم نیست که آدم شهید بشود یا در رختخواب بمیرد، اگر هجرت کنید مردن هم مثل شهادت می‌ماند، کسی اگر هجرت نکند امیدش باید ناامید بشود، یعنی امیدش امید کاذب است، چون می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‌ سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» (بقره/218)، کسی که هجرت و تلاش کند، می‌گوید: «أُولئِکَ یَرْجُونَ»، اینها در امیدشان رجا دارند، بدون هجرت نباید امیدوار بود، امیدوار واقعی که، «أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (حشر/8)، آن کسانی هس که هجرت کنند، یک آیه خیلی تندی برای هجرت داریم، می‌گوید کسانی که ایمان دارند ولی هجرت نمی‌کنند، این‌ها باید از گردونه بیرون بروند، این‌ها اسقاطی هستند.
5- هجرت باعث رشد و توسعه است
آیه‌اش این است: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا» (انفال/72)، کسی که ایمان دارد ولی هجرت نمی‌کند، اسقاطی است، هیچگونه سرپرستی نباید برای شما داشته باشد حتی روابط عمومی بین عدس و ماش هم نباید باشند. کسانی که «آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا»، ایمان دارد ولی هجرت نمی‌کند، «ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ»، هجرت واجب است، از امتیازات حوزه علمیه قم «هاجَرُوا» داشت، حوزه علمیه نجف «هاجَرُوا» نداشت، افرادی هجرت می‌کردند مثل آیت الله شهید مدنی، عالم نجف بود سالی دو سه مرتبه ایران می‌آمد، مثل علامه مرتضی عسگری ایشان با اینکه نجفی بود هجرت می‌کرد علامه سید شرف الدین، با اینکه عالم نجف بود هجرت می‌کرد. آنهایی که هجرت کردند به جاهایی رسیدند مثل علامه امینی صاحب الغدیر دنیا را می‌گشت و آنهایی که نجف درس خواندند و هجرت نکردند، خیر و برکاتشان کمتر است از آنهایی که هجرت کردند.
هجرت لازم است و این طور هم نیست که انسان با هجرت از درس بماند، عقب بندازد و من با کمال شرمندگی باید بگویم: پانزده سال است از قم رفتم، و هیچ احساس نمی‌کنم سوادم کمتر از اینهایی است که در قم مانده‌اند و درس خارج خواندن باشد، بالاخره درست من پانزده سال است درس خارج نخواندم، اما با قرآن و حدیث و نهج البلاغه بودم و بالاخره علم که فقط درس خارج نیست.
یک کلمه‌ای داریم: «ثور» در مجمع البحرین داریم: کسی اگر اقعاً علم می‌خواهد در آیات قرآن تدبر کند و می‌توانی هجرت کنی. تفسیر مطالعه کنی، نهج البلاغه مطالعه کنی، علم فقه علم است و اصول هم علم است و نهج البلاغه هم علم است، شما ماه رمضان یک دوره نهج البلاغه مطالعه کن، هیچ عقب نمی‌مانی از اینهایی که اینجا دیات خواندند، دیه علم است و نهج البلاغه هم علم است، البته هجرت یک معنای دیگر هم دارد، که هجرت معنوی است و قرآن هم یک کد و گرا می‌دهد می‌گوید: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر/5) یکی از هجرت‌ها هجرت از گناهان است و امام هم (ره) «مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِه» (نساء/100) من بیته یعنی از بیت نفس، و «مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ» یعن عرفان و سیر و سلوک آقایان این را دارند.
قرآن هم یک کدی داده یعنی یک گرایشی داده، گفته این هم هست که «وَ الرُّجْزَ» اینکه یک رقم از هجرت‌ها هجرت از گناهان و از ناپاکی به پاکی است هجرت از گناه به تقوا، یعنی یک جوان مجرد هم وقتی برای فرار از گناهان ازدواج می‌کند این هم یک رقم هجرتی است کسی که رفیق خود را عوض می‌کند شغلش را عوض می‌کند این هم یک هجرتی است. این‌ها هجرت‌های معنوی است، ماه رمضان ماه هجرت است و توفیقی است که خدا به انسان داده. هجرت می‌کند به خاطر نشر علوم، مردم ما مردم خوبی هستند که طلبه‌ها پخش می‌شوند سراغشان برایشان آیه و حدیث می‌گویند، یک آیه در قرآن داریم: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب» (طلاق/3-2) هر کس تقوا داشته باشد خدا از راه بی گمان رزقش می‌دهد، امام می‌فرماید هر کس تقوا داشته باشد ز راه بی گمان رزقش می‌دهند می‌دانی یعنی چه، یعنی مردم روستایی، مردم شهری که آدم‌های خوبی هستند، طلاب سراغشان می‌روند روایات اهل بیت را به آنها می‌دهند: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ» یعنی عوام خوب، توده حزب اللهی، چون ذاتاً آدم‌های خوبی هستند و معلومات اسلامی‌شان کم است، «یَرْزُقْکُمْ مِنْ حَیْثُ لایَعْلَمُون»، یعنی شاگردانی که علوم ما را بلد هستند پا می‌شوند سراغ آنها می‌روند و روایات ما را برای آنها می‌گویند: یعنی «یَرْزُقُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب»، تفسیر شده به نشر علوم در ماه رمضان.
ماه رمضان که در پیش داریم طلاب یک وظیفه‌ای دارند. روحانیون و علما یک وظیفه دارند. وظیفه طلاب این است که برای خدا تبلیغ کنند، وظیفه مردم این است که برای رضای خدا محبت به خرج بدهند، مثلاً آنها که الان پای تلویزیون هستند به قصد اکسیژن نیستند، تلویزیون نگاه می‌کند به قصد اینکه ببیند قرآئتی چه می‌گوید، اصلاً به قصد شنیدن آیه و حدیث نشسته‌اند، اما بالاخره بدون اکسیژن نمی‌شود یعنی از اکسیژن هم استفاده می‌کند. قصد ما باید خدا باشد اما بدون مادیات هم نمی‌شود ابوالفضل هم که برای خدا جنگید اسبش جو می‌خواهد به یک روحانی گفتند برای خدا برو منبر، قصد قربت کن، گفت من خودم قصد قربت می‌کنم ولی خرم نمی‌تواند قصد قربت کند، جو می‌خواهد بنابراین قصد قربت درست است. ما باید قصد قربت کنیم یعنی ما باید برای خدا هجرت کنیم، اما یک آیه داریم که مردم وظیفه‌شان چیست؟ می‌فرماید: «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ» (حشر/9)
6- چرا مهاجرت کنیم؟
وظیفه مردم چیست؟ اگر هجرت شد پاداش بی حساب است، «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (نساء/100)، دو: اگر هجرت شد مرگ و شهادت تفاوتی ندارد، می‌گوید کسی که هجرت کند «قُتِلُوا أَوْ ماتُوا» (حج/58)، مهم نیست بمیریم مهم هجرت است، سه: اگر هجرت شد رشد و توسعه هست، «وَ مَنْ یُهاجِرْ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَهً» (نساء/100)، چهار: اگر هجرت نشد قبل از مرگ توبیخ می‌شود که می‌گویند: «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها» (نساء/97)، در لحظه مرگ به یک عده می‌گویند که چرا هجرت نکردید چرا بی دین بودید، می‌گوید ما مستضعف بودیم، می‌گوید این منطقه مستضعف بودی باید بلند شوی بروی منطقه‌ای که مستضعف نیستی.
پنجم: اگر هجرت باز شد زمینه اخلاص بیشتر است چون می‌گوید «إِنَّ أَرْضی‌ واسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ» (عنکبوت/56) چرا، برای اینکه هجرت نکردی به منطقه خودتان به خاطر این است که در محل خودت چهار تا طلبه دیگه هم هست، و وقتی پهلوی هم هستند رقابت و چشم و هم چشمی هست و وقتی هیچ کس نیست آدم برای خدا هرچی تشخیص می‌دهد انجام می‌دهد. در ماه رمضان روحانیون چه وظیفه‌ای دارند، مردم چه وظیفه‌ای دارند.
7- مبلغان باید رعایت کنند
برای روحانیون من ده تا چیز مطرح کردم، یک اخلاص، البته معنای اخلاص این نیست که آدم پول نگیرد برای پول کار نکند یک کسی که چاه می‌کند برای آب چاه می‌کند منتها خاک هم گیرش می‌آید. یک کسی لباس می‌شوید هدفش شستن لباس است منتها عرق بدنش هم درمی‌آید ورزش هم می‌کند. هدف باید چیز دیگری باشد دنیا هم عقب آن باشد. مثل سایه است که اگر سایه عقب آدم بیاید خوب است اما رو به سایه بروی در می‌رود، مثل خورشید است که باید از نورش استفاده کرد اما به نورش اگر خیره شویم کور می‌شویم، دنیا مثل آب دریاست که رویش می‌شود افتاد کشتی را روی آب دریا می‌شود انداخت. اما اگر آب دریا برود داخل کشتی، کشتی غرق می‌شود. از نور استفاده کنیم اما به نور نگاه نکنیم از دنیا استفاده کنیم…
یک جمله از یک طرف بخوانی درست است، اما از این طرف غلط است ما برای دنیا شرک است، یک جمله سه حرفی است از یک طرفش توحید است و از یک طرف شرک است ما برای دنیا غلط است دنیا برای ما طوری نیست، دنیا برای ما درست است قرآن می‌گوید، «سَخَّرَ لَکُمْ» (ابراهیم/32)، «خَلَقَ لَکُمْ» (بقره/29)، «مَتاعٌ لَکُمْ» (نور/29)، «لَکُمْ» در قرآن خیلی زیاد است یعنی دنیا برای شما است وظیفه ما این است که با اخلاص بگوئیم وقتی می‌خواهیم با اخلاص بگوئیم هیچ مانعی ندارد از رویش بخوانیم و بگوئیم برادرها باز کنید کتاب را و ببرید روی منبر و بگوید الان می‌خواهم از روی کتاب برای شما یک حدیث بخوانم و بعد بخوانید و معنا کنید از روی آن بخوانیم و معنا کنیم از رو خواندن وقتی می‌خواهیم با اخلاص باشیم چون حفظ که کردیم قاطی پاتی می‌خوانیم، از رویش بخوانیم.
مثلاً بنده که از رویش می‌خوانم کاغذ دستم است می‌گویند قرائتی بی سواد است. مردم ما اینقدر رشد کرده‌اند زمان قدیم اگر کسی روی کتاب می‌خواند می‌گفتند آخوند سواد ندارد آیت العظمی هم حدیث‌ها را از رویش می‌خواند.
8- خاطره‌ای از بی‌عملی
دوم با عمل همراه بودن، چون گاهی وقت‌ها اگر عمل نباشد همه را به هم می‌ریزد.
یک کسی ده سال نزد من بود وقتی می‌خواست برود گفتم بدی، غلطی از من دیدی حلال کن، گفت ما که رفتیم اما تو پدر ما را درآوردی. گفتم چه کردم؟ گفت در یکی از شهرها که سخنرانیت تمام شد نشستی یک کسی لیموترشی به تو داد. تو ‌آن را سورخ کردی و مک زدی من هم پشت فرمان می‌لرزیدم نه نصفش را به من دادی و نه دور انداختی. ده سال هزارها حدیث و آیه از من یاد گرفت. اما عمل من همه را خراب کرد.
علامه طباطبایی که از دنیا می‌رود می‌روند نزد آیت اله ابراهیم امینی که شما سی و چهار سال از فقه و اصول فلسفه و تفسیر ایشان استفاده کردی. خاطره اینکه علامه روی عبایم بنشین. خواهش می‌کنم بنشین و تبرک کن، یعنی سی سال فقه و اصول می‌پرد، روی عبای من بنشینی می‌ماند. سی چهل سال آیه و حدیث می‌پرد لیموترش می‌ماند. گاهی وقت‌ها یک حرکت همه چیز را از بین می‌برد.
سوم با علاقه بودن، آدم به کارش علاقه داشته باشد، پیغمبرها می‌گفتند: «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ» (اعراف/59) حضرت ابراهیم عموی بت پرست داشت. چهار بار به عمویش گفت، «یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُد» (مریم/42) چهار بار در چهار تا آیه می‌گوید، یا ابته، ولی این نامرد عمویش یک بار نگفت به ابراهیم یا بنی، یعنی چهار بار ادب کرد و عمویش یک بار ادب نکرد، آدمی که امر به معروف می‌کند باید طرف را دوست داشته باشد، با مرگ بر بی حجاب آنها بدتر می‌شوند قرآن می‌گوید اگر خواستید مردم را به حق دعوت کنید. راهش این است که از مردم تشکر کنید «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» (احزاب/43)، این کد است، کد دعوت اگر می‌خواهید مردم را ازظلمات به نور ببرید، این «یُصَلِّی عَلَیْکُمْ»، راه دعوت به حق محبت است «إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ» (شعراء/135)، من شما را دوست دارم، ولی علاقه‌ها آدم را کلافه می‌کند این‌ها خیلی مهم است.
آسان گفتن ساده گویی، نه سست گویی، ساده گفتن خوب است «وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‌» (طه/27)، یعنی آدم روان حرف بزند. «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ» (قمر/17)، می‌فرماید روان گفتیم، ساده گفتن خیلی مهم است ولی ساده معنایش این نیست که سست بگوئی. سست گویی غلط است، باید ساده بگوییم.
این نصیحت را دو نفر به من کردند خدا هر دوی آنها را رحمت کند. یکی آیت اله شیخ مرتضی حائری، پسر مؤسس حوزه علمیه قم، یکی مرحوم شهید بهشتی، این‌ها یک مله را دوتایی به من گفتند، نه با هم در یک جلسه، یعنی یکسال ایشان گفت، و بعد چند سال آن دیگری هم همان جمله را گفت. گفتند آقای قرائتی پای تخته سیاه نگو من معلم بچه‌ها هستم آبکی حرف بزنی، روان بگو اما سست نگو، بعد گفتند جوری بساز که بعد یک عالم دیگر که آمد رویش بسازد، آخر بعضی‌ها جوری بنایی می‌کنند که وقتی معمار دوم می‌آید می‌گوید اصلاً این خراب است. از نو، جوری بنایی نکن که واعظ دیگر که آمد بگوید خراب است و همه را ازنو بسازد، جوری برنامه ریزی کن که دومی طبقه دومش را بسازد، این موعظه دو تا بزرگوار بود، ساده بله، سست نه، چون یک زمانی رقیب ما این مرشدها بودند که پرده بازی می‌کردند کنار کوچه‌ها معرکه می‌گرفتند. الان رقیب ما فیلم اوشین است، الان مردمی که توی خانه نشسته‌اند لااقل یک طلبه ساده مثل من را می‌بینند من توی خانه هایشان حرف می‌زنم شما باید در مسجد یک چیزی را بگویی که از من نشنیده باشند و گرنه می‌گوید برویم مسجد چه بکنیم قرائتی توی خانه هست، البته این غلط است مسجد هیچی هم فایده نداشته باشد اصلاً خود مسجد برکت دارد. مسجد خانه خدا است. خیال نکنید که پای تلویزیون کار مسجد را می‌کند هرگز تلویزیون کار مسجد را نمی‌کند، مسجد حال و هوای دیگری دارد، نفس کشیدن توی مسجد شرف دارد بر آموزش پای تلویزیون، مسجدها را باید پرکرد. هرچی داریم از مسجد داریم، و وقتی مسجدها خلوت باشد آن روز آمریکا جشن می‌گیرد، آنها از مساجد شلوغ می‌ترسند. قرآن می‌گوید: مسجد باید مثل سنگر فرماندهان نظامی باشد، می‌گوید مسجد باید حال و هوایی داشته باشد که دشمنان بترسند از آن، «أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفینَ» (بقره/114)، یعنی باید مسجد شما طوری باشد که، مثلاً در سنگر فرماندهان نظامی اگر یک جاسوس خواست بیاید با ترس و لرز می‌آید و می‌گوید مسجد باید این رقمی باشد مسجد باید هیبت داشته باشد، ساده گویی، مستندگویی، حرفی که می‌زنید پایش به یک جایی بند باشد.
یک نفر داشت صحبت می‌کرد از او پرسیدند کی این را گفته است؟ گفت مادرم گفته این که نمی‌شود که مادرم گفته یعنی چه؟ «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى‌» (نجم/4-3)،
برای مستندگویی دو تا لطیفه بگویم، امام رضا فرمودند هر چی از دولب من بیرون می‌آید شما از من بپرسید سند قرآنی آن کجاست و من ثابت می‌کنم که هر کلمه‌ای که از دهان من بیرون می‌آید بند به یکی از آیات قرآن است، مستندگویی است. این حدیث است، بند به حدیث باشد یعنی ببینیم یک چیزی که می‌گوئیم ریشه‌اش چیست؟ جشن عاطفه‌ها چیز خوبی است، کمکی می‌کنیم خدا پدر کمیته امداد و صدا و سیما را هم بیامرزد خدا پدر مردم را هم بیامرزد، جشن عاطفه‌ها خدمت خوبی است اما پایش به جایی بند نیست ما سی و دو تا آیه برای زکات داریم، مردم اگر زکات بدهند بالای بیست میلیارد تومان زکات می‌شود، که اگر هر بیست کیلو یک کیلو بدهند و دینی که سی و دو تا آیه زکات دارد و این مقدار درآمد، کسی که بچه طبیعی دارد نیازی ندارد عروسک قنداق کند، ما خودمان بچه طبیعی داریم، یعنی وقتی ما زکات داریم آن که در قرآن هست کمک کنیم یک کسی آمده بود می‌گفت: آقا من یک کانون فلان درست کردم، ستاد فلان، کمیسیون فلان، گفتم آقاجان در صدر اسلام این طور چیزها نبوده آنقدر ستاد نبوده. گیر ما این است مسجدهایمان شلوغ بشود همه مشکلاتمان را حل می‌کنیم، مسجد شلوغ خیلی ارزش دارد.
حالا، شیرین گویی، از آقای فلسفی نقل شد که اگر واعظ می‌تواند بخنداند بیش از بیست دقیقه صحبت کند، اگر بیانش خشک است و نمی‌تواند بخنداند بیش از بیست دقیقه سخنرانی نکند چون مردم بیست دقیقه اول را دل می‌دهند، بیست دقیقه دوم دیگر خسته می‌شود و دل نمی‌دهد گوش نمی‌دهد، بیست دقیقه دیگر خواب است. قرآن دویست و شصت و هفت قصه دارد. شیرین گویی لابلای حرف‌ها، «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ» (اعراف/176)، تنوع گویی، روحانی در ماه رمضان حرف‌هایش باید متنوع باشد قدیم یک کار اشتباهی می‌کردند از سنت‌های غلط قدیم بود، مثلاً ده شب راجع به معراج صحبت می‌کردند مثل اینکه مردم دیگر هیچ مشکلی به غیر از معراج نداشتند. مردم هزار و یک مشکل دارند،
قرآن در هیچ سوره‌ای یک مطلب نگفته جزء سوره یوسف که همه‌اش مال حضرت یوسف است و آن هم آخرش چیز دیگر است، البته سوره یوسف از بس که خوشمزه است انسان نمی‌خواهد آن را رها کند، خود انسان می‌خواهد بداند قصه یوسف چیست؟ جاذبه دارد که خود قرآن گفته، «أَحْسَنَ الْقَصَص» (یوسف/3)، قصه یوسف از بین صد و چهارده سوره یک حساب خاصی دارد این به خاطر شیرینی‌اش است وگرنه به غیر از سوره یوسف تمام سوره‌ها رنگارنگ است. ده شب شما از یک چیز حرف زدید اصلاً یک منبر هم نباید ازیک چیز حرف بزنید، حتی مساله‌ای که می‌خواهیم بگوئیم لازم نیست مثلاً امشب تقلید را بگوئیم بابا مردم ممکن است بسشان باشد. یک مساله از تقلید بگو و یک مساله هم از قصاص، اگر سیلی زدی چه می‌شود، یکی از این طرف فقه و یکی از آن طرف فقه: «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ» (غاشیه/18-17) شتر و آسمان را پهلوی هم می‌گذارد. بنابراین تنوع باید باشد ده شب در مورد یک مطلب حتی بیست دقیقه هم نباید صحبت بشود، بحث‌ها سلسله‌ای نباید باشد یک بار طرف شما دانشگاه است در دانشگاه و کلاس بچه ساعت اول آمده، و تا آخر ساعت نشسته اما بنده که توی تلویزیون هستم یکی مثلاً شش ربع تلویزیون را باز می‌کند. شش ساعت و بیست دقیقه می‌آید در خانه هر دو سه دقیقه‌ای تلویزیون را روشن می‌کند. این مثل تخمه کدو می‌ماند. یعنی مثل مغز بادام، یعنی باید دانه دانه مستقل باشد یعنی هرجایی را برداشتی خوردی مغز بادام است. بحث‌های سلسله اگر مستمعین‌تان یک جا هستند بگویید. اما اگر هی دارند می‌آیند و می‌روند باید یک جوری صحبت کنی که هر کس هر تکه‌اش را گرفت، کامل باشد. تکرار کنیم اشکالی ندارد.
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنا» (اسراء/41)، خلاصه گویی، برای خلاصه گویی یک آیه داریم: قرآن می‌گوید: «وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً» (انفال/66)، تنوع گویی، خلاصه گویی، مختصر صحبت کنیم، اصلاً افرادی هستند که نمی‌توانند خلاصه گویی کنند. مثلاً می‌خواهد بگوید که دیروز آبگوشت خوردیم، این را می‌شود در یک ثانیه گفت، می‌گوید دیروز فکری بودیم چی بخوریم؟ آبگوشت بخوریم، پلو بخوریم بالاخره فکر کردیم و تصمیم گرفتیم آبگوشت بخوریم، رفتم لباس‌هایم را پوشیدم و رفتیم دکان قصابی و گوشت گرفتم و کم کم برگشتیم یک ساعت و نیم می‌گوید ما آبگوشت خوردیم، خوب بگو آبگوشت خوردیم و کلک را بکن، یک طوری باشد که وقتی مردم بیست دقیقه‌ای پای سخنرانی‌اش نشسته یک چیزی گیرش بیاید، خلاصه بگوییم‌ وظیفه من است، این‌ها مهم است چون مردم حوصله ندارند این مردم ساندویچ می‌خورند یعنی چه؟ یعنی حوصله پختن ندارند، می‌دانی چرا آب میوه می‌خورند؟ حوصله جویدن ندارند. مردم صبح تا حالا روزه بودند شب بعد از افطار آمدند پای منبر آقا خلاصش کن، بیست دقیقه پدرجان، برادرجان، «بسم اله الرحمن الرحیم» اما وضو این است اما حدیث این است و اسلام هم در آیه قرآن این را گفته «و السلام علیکم و رحمه الله» مفیدگویی، بعی حرف‌ها مفید نیست در دانشگاه علوم غیرمفید زیاد داریم، آنقدر واحد و ترم هست که دانشجو برای پر کردن آن واحد باید بخواند و باری ندارد. درس هامفید باشد، قرآن راجع به علم مضر یک آیه دارد می‌گوید بعضی از علم‌ها مضر است «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ» (بقره/102).
حدیثی داریم که حضرت هر روز می‌فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ» (کنزالفوائد/ ج‌1/ ص‌385)، مفیدگویی، حضرت شُعیب البته بعضی تاریخ‌ها شَعیب گفتند، بعضی وقت‌ها تحقیق می‌کنند روی یک لفظی که بار دارد، یعنی اگر یک کلمه کم یا زیاد بشود معنا فرق می‌کند، اما یک سری از الفاظ فرقی نمی‌کند «مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً» این مال حوزه است، بگو آقا کسی که بمیرد و امام زمان خودش را درک نکند مثل اینکه زمان جاهلیت مرده است، حالا می‌گوید این بدبخت چه خاکی به سرش بکند، یعنی اختلاف قرائات، راحت کنیم طرف را، مهر نماز باید به اندازه یک درهم و درهم هم به اندازه یک بند انگشت است که از بی سوادها انگشت نگاری می‌کنند مهر نماز باید به اندازه این باشد، حالا یک درهم، درهم عراقی داریم درهم قیراتی داریم، بعضی فقها اختلاف دارند.
یکی می‌گفت علما در این جا چند نظر دارند بعضی این را می‌گویند بعضی آن را می‌گویند یک نفر گفت دوباره آخوندها دعوایشان شد یعنی نمی‌داند که قصه اختلاف نظر چی است. ما در تفسیر نمونه سعی کردیم که اختلاف بگوییم این آیه چند تا معنا دارد، نگوئیم در این جا مفسرین با هم اختلاف نظر دارند می‌گویند باز آخوندها دعوایشان شد، بگو این آیه دو رقم معنا دارد و چه کاری داری بگویی اختلاف است؟
مفیدگویی، قرآن راجع به غیرمفیدگویی می‌فرماید: «رَجْماً بِالْغَیْبِ» (کهف/22)، اصحاب کهف شش تا بود هفتمی آن سگ بود، پنج تا بود. ششمی سگ بود چهارتا بود. پنجمی سگش بود، می‌گوید بابا رهایم کن، همینطوری چیزی می‌گوید، مفیدگویی، این‌ها وظیفه یک روحانی است.
9- وظیفه مردم نسبت به روحانی
اما وظیفه مردم چیست؟ وظیفه مردم چند چیز است، یک دوست داشتن آدم باید عالم را دوست داشته باشد، «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ» (حشر/9)، یک روحانی که بلند شده آمده در شهر یا روستای شما باید دوستش داشته باشید، طلبه شاگرد امام زمان است، نماینده حضرت مهدی وارد خانه‌ات شده، نماینده امام زمان می‌آید توی یک روستا، قرآن یک آیه‌ای داریم برای روستائی‌هایی که روحانی را تحویل نمی‌گیرند، می‌گوید دو تا بزرگوار وارد روستا شدند حضرت موسی و حضرت خضر، «اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما» (کهف/77)، به آنها گفتند یک غذا دارید بخوریم، کراهت داشتند از اینکه این‌ها را مهمان کنند، اگر پذیرایی کنید: «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ»، خدا تعریف کرده، اگر پذیرایی نکنید شاگرد امام زمان است، نیاز ندارد، طلبه‌های ما بی‌سوادترین آنها از مهندس‌ها باسوادتر هستند چون مهندس چهار سال درس می‌خواند مهندس می‌شود در حالی که طلبه اگر چهار سال درس بخواند اصلاً به او نمی‌گوئیم با سواد، طلبه کمتر از هشت سال را ما با سواد نمی‌گوئیم، اگر به کسی بگویند فضلای قم چه کسانی هستند؟ هیچ کس طلبه کمتر از چهار سال را نمی‌گوید ایشان از فضلا است. طلبه چهار ساله، فاضل نیست. به من نگویید باسواد، ولی دانشگاه چهار سال درس می‌خوانی می‌گویند لیسانس البته نمی‌خواهم جایگاه آنها را کم کنم، می‌خواهم بگویم خبری جایی نیست همینطور که یک مهندس و دکتر احترام دارد. یک طلبه هم احترام دارد، من خودم دامادم پزشک متخصص است اما حساب کردم با ساعاتی که من مطالعه کردم ساعاتی که دامادم مطالعه کرده شاید هیجده برابر او مطالعه کرده‌ام، خودش هم قبول دارد، می‌گوید من هشت سال درس خواندم متخصص شدم، من سی و دو سال آخوند هستم هوشم هم از او کمتر نیست من که در تلویزیون گل کردم هوای من را دارند ولی بندگانی هستند که دو سه برابر من سواد دارند چون شهرت ندارند کسی آنها را تحویل نمی‌گیرد. نه خیر این طور نیست.
طلبه باید ده چیز را مراعات کند. یک، برای خدا حرف بزند، عملش حرفش را خنثی نکند، مرم را دوست داشته باشد. ساده بگوید نه اینکه سست بگوید، حرف‌هایش بند به قرآن باشد، شیرین حرف بزند، متنوع حرف بزند، خلاصه بگوید، مفید بگوید. مردم هم باید روحانی را دوست داشته باشند، توقع زیاد هم نداشته باشند.
من یک جا رفتم مهمانی، به صاحب خانه گفتم آقا فلان وقت صدایم بزن. گفت تو نماینده امام خمینی هستی. آن زمان امام زنده بود من صدایت بزنم، گفتم من نماینده امام هستم. خوابم که نماینده امام نیست، خوابم می‌برد، گاهی وقت‌ها خیال می‌کنند که یک روحانی که آمده اینجا حتماً باید سحر بیدار بشود خوب خوابش برده، در قرآن یک آیه داریم برای توقع بی جا می‌گویند مردم می‌گفتند «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشی‌ فِی الْأَسْواقِ» (فرقان/7)، یعنی چه پیغمبری است که چیز می‌خورد، و راه می‌رود مگر می‌خواستید راه نرود، مگر می‌خواستید چیزی نخورد، مردم نباید توقع بیجا داشته باشند.
وقتی یک عالم یک طلبه آمده و حرف می‌زند به حرف‌هایش گوش بدهید، امام زین العابدین در مکارم اخلاق می‌گوید: «وَ مُتَابَعَهِ مَنْ أَرْشَدَنِی» (صحیفه سجادیه/ دعاى 20)، خدایا توفیق بده هرکس مرا ارشاد می‌کند گوش به حرفش بدهم، قرآن تعریف می‌کند از افرادی که می‌گویند، «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» (بقره/285)، اطاعت کنید.
پس وظیفه روحانی ده تا، وظیفه مدرم هم ده تا، ضمناً برادرهای روحانی بعد از ماه رمضان، انتخابات است، افرادی که خودشان را می‌خواهند کاندیدا کنند می‌آیند و خودشان را به مسجد می‌چسبانند، شما مثل خورشید باشید، خورشید به همه خانه‌ها می‌تابد اما عضو هیچ خانه‌ای نیست سعی کنید مسجد و محرابتان پایگاه تبلیغاتی زید و عمر نشود، بیرون از خط باشید، نه یعنی بی خط باشید، نگذارید کسی زیر عبای شما مخفی بشود، چون اگر طرفدار الف بودی گروه آقای ب از شما ناراحت می‌شوند، یک کسی که می‌خواهد کار فرهنگی بکند باید فوق این حرف‌ها باشد.
روزی که حضرت وارد مدینه شد، خط بازی نبود، البته الان هم الحمدالله خط بازی زیاد نیست، ولی قبیله بازی بود، آن می‌گفت بیا محله ما حضرت دید روز اول ورودش به خانه هر کس برود خواهند گفت مهمان آن شخص شده فرمود من هیچ جا نمی‌روم هر جا شتر خوابید، می‌دانی یعنی چه؟ یعنی من جزو باند کسی نیستم، مواظب انتخابات هم باشیم.
10- اهمیت روزه
اما سه دقیقه آخر روزه خیلی مهم است مردم عزیز، روزه مثل نماز پایه اسلام است اسلام چند تا پایه دارد، که داریم «بُنِیَ الْإِسْلَامُ» (وسائل‌الشیعه/ ج‌1/ ص‌13) سی و چهار تا حدیث در اول وسایل الشیعه، البته روایات دیگه هم هست منتها سی و چهار تای آن یک جا جمع شده که «بُنِیَ الْإِسْلَامُ»، بنا اسلام روی چند تا چیز است یکی روزه است: «الصَّوْمُ جُنَّهٌ مِنَ النَّار» (کافی/ ج‌2/ ص‌18)، روزه سپر آتش است قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «الصَّائِمُ فِی عِبَادَهٍ وَ إِنْ کَانَ نَائِماً عَلَى فِرَاشِهِ مَا لَمْ یَغْتَبْ مُسْلِماً» (من‌لایحضره‌الفقیه/ ج‌2/ ص‌74)، آدم روز دار حتی اگر خواب باشد عبادت است به شرط اینکه غیبت نکند، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَکَّلَ مَلَائِکَتَهُ بِالدُّعَاءِ لِلصَّائِمِینَ» (کافی/ ج‌4/ ص‌64)، خداوند فرشته‌ها را مأمور کرده به روزه دارها دعا کنند.
11- چرا روزه بگیریم؟
فلسفه روزه چیست؟ در قرآن سه تا فلسفه گفته، اول می‌گوید: روزه بگیرید. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/183)، فلسفه روزه تقوا است، تمام گناهان ما، گناهان مثل لوله کشی‌ها است، تمام لوله کشی‌ها از دو سه منبع بیشتر تغذیه نمی‌شوند، اکثر گناهان ما از دو جا آب می‌خورند، یکی از شهوت و دیگری از غضب، گرسنگی و تشنگی شهوت و غضب را پائین می‌آورد، پس یکی روزه برای تقوا است.
فلسفه روزه چیست؟ یک «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»، دو برای صحت، صوموا تصحوا، روزه بگیرید تا سالم باشید، در بدن ما یک سری چیزها به عنوان چربی ذخیره می‌شوند، گرسنگی چربی‌ها را می‌سوزاند و با بخار از دهان بیرون می‌آید و لذا روی زبان روزه دار لایه می‌بندد، دهنش بو می‌دهد این به خاطر همان چربی‌هاست که سوخت می‌شود و از تنفس بیرون می‌آید. روزه برای سلامتی و خانه تکانی است و یکی هم اثر اجتماعی دارد، «إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصِّیَامَ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ» (من‌لایحضره‌الفقیه/ ج‌2/ ص‌73)، تا اغنیا مزه فقر را بچشند.
12- خطبه پیامبر درباره ماه مبارک
پس فلسفه روزه در آیات و روایات سه تا است یکی: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»، «صُومُوا تَصِحُّوا» (الدعوات راوندى/ ص‌76)، «لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ»، وقتی آدم روزه می‌گیرد باید چشم و گوشش هم روزه بگیرد، من اغتاب المسلماً بطل صومه، کسی غیبت کند نه از لحاظ توضیح المسایل بلکه از لحاظ ارزش روزه‌اش بی ارزش است و آخرین حرف اینکه درباره ماه رمضان پیامبر اسلام یک خطبه‌ای دارد که مفصل صحبت می‌کند. می‌فرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَهِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلَاوَهِ کِتَابِهِ فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا یَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَا یَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَى أَیْتَامِکُمْ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ ارْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلَاتِکُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا بِالرَّحْمَهِ إِلَى عِبَادِهِ یُجِیبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ یُلَبِّیهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَهٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورَکُمْ ثَقِیلَهٌ مِنْ أَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَ الْمُصَلِّینَ وَ السَّاجِدِینَ وَ أَنْ لَا یُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِی هَذَا الشَّهْرِ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ نَسَمَهٍ وَ مَغْفِرَهٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَیْسَ کُلُّنَا یَقْدِرُ عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ ص اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَهٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَهٍ مِنْ مَاءٍ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِیهِ بِصَلَاهٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَهً مِنَ النَّارِ وَ مَنْ أَدَّى فِیهِ فَرْضاً کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِینَ فَرِیضَهً فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ وَ مَنْ أَکْثَرَ فِیهِ مِنَ الصَّلَاهِ عَلَیَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِیزَانَهُ یَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِینُ وَ مَنْ تَلَا فِیهِ آیَهً مِنَ الْقُرْآنِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُغَلِّقَهَا عَنْکُمْ وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَ الشَّیَاطِینَ مَغْلُولَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ» (فضائل‌الأشهرالثلاثه/ ص‌77) «أَیُّهَا النَّاسُ»، ماه رمضان آمد به سراغ شما، برکت و رحمت آورد، مغفرت آورد، بهترین ماه است، روزهایش بهترین روزها است «وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی»، شب هایش بهترین شب‌ها است، ساعاتش افضل ساعات است در این ماه به مهمانی خدا دعوت شدید. اهل کرامت خدا شدید. نفس کشیدن در ماه رمضان ثواب سبحان الله دارد، عمل شما در ماه رمضان قبول می‌شود، دعایتان مستجاب می‌شود. شروع می‌کند در یک خطبه‌ای که در جلد نود و سه بحار، این خطبه مفصلی است و چون ائمه جمعه بحث را می‌گویند. من دیگه این را باز نمی‌کنم، هر کس یک نفر را افطاری بدهد چقدر ثواب دارد، توی این ماه چنین کنید چنان کنید هر کس «أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ» (فضائل‌الأشهرالثلاثه/ ص‌77)، آدم ‌های بداخلاق سعی کنند در این ماه خوش اخلاق شوند مساله تفسیر را در ماه رمضان زنده کنیم ماه رمضان ماه قرآن است نه ماه روزه، مردم می‌گویند ماه رمضان ماه روزه است ولی قرآن می‌گوید ماه رمضان ماه قرآن است، «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ» (بقره/185) نمی‌گوید «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ کُتِبَ عَلَیْکُم الصِّیامُ» پز ماه رمضان به قرآن است نه به روزه، و برادرهای روحانی قرآن را باز کرده و ترجمه کنید و من سفارش می‌کنم به دوستان که تفسیر شُبَّر مسثل ساعت همراه خودتان داشته باشید مرحوم شبّر کتاب هایش عجیب است تفسیر شبّر یک جلد است وسطش قرآن است و آخرش تفسیر وقتی قرآن می‌خوانید به یک رسیدید بدانید چه می‌گوید، «وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ» (تکویر/17)، بدانیم «عَسْعَس» یعنی چه، «وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» (فجر/4)، یسر یعنی چی؟ نخوانیم آیه را که نفهمیم چی است؟ و اگر ما با قرآن مأنوس شویم، کمبودی نخواهیم داشت، یک آیه خواندن در ماه رمضان ثواب خواندن یک ختم قرآن است یکی از اشتباهاتی که من قبلاً می‌کردم این بود ماه رمضان درس می‌خواندم، یک ماه رمضان استعجاب خواندم پشیمان هستم چون مکاسب در ماه رمضان خواندن ثوابش یکی است اما قرآن است که یک آیه خواندنش ثواب یک ختم قرآن را دارد تا می‌توانید در ماه رمضان قرآن بخوانید باقی کارها را غیر ماه رمضان هم می‌شود کرد من خودم فیلم‌های ماه رمضان را پر کردم، والان که برای شما صحبت می‌کنم تا آخر ماه رمضان نوارهای قبل از افطار پر شده به خاطر اینکه ماه رمضان می‌خواهم قرآن بخوانم چون باقی کارها ماه رمضان یا غیر ماه رمضان ندارد اما ماه رمضان مهم است یک آیه قرآن که می‌خوانید ثوابش را هدیه کنید سوره ابراهیم را که می‌خوانید بگوئید خدایا ثوابش برای حضرت ابراهیم، ثوابش برای روح مجلسی، شیخ مفید و امام یعنی همینطور که سوره‌ها را می‌خواهید ثوابش را هدیه کنید که ماه رمضان آنها بگویند که به ما خیر رساندی انشاءالله از عمرت خیر ببینی، عمرت مبارک می‌شود، یک آیه‌ای است که به مردم حتماً بگوئید این است شب بیست و یکم خیلی مسجد شلوغ می‌شود، همه همه می‌خواهند خدا آن را ببخشد. یک آیه داریم گرا و کد می‌دهد. یعنی می‌گوید اگر خدا تو را ببخشد، کلیدش این است دنبال چی می‌کردی دو لیتر گریه کنی، نمی‌خواهد گریه کنی، اصلاً گریه نکن، اگر می‌خواهی خدا تو را ببخشد این است، «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» (نور/22)، از سر تقصیر بگذرید وبعد می‌گوید، «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»، آیا نمی‌خواهید خدا شما را ببخشد، یعنی اگر می‌خواهی خدا تو را ببخشد تو هم باید دیگران را ببخشی و همین الان نیت کنید شب جمعه قبل از ماه رمضان بسم اله الرحمن الرحیم خدایا هرکس به من بد کرده همه را بخشیدم تمام شد نگویی که از من غیبت کرده من اصلاً او را نمی‌بخشم، روز قیامت یقه‌اش را خواهم گرفت، چه کار می‌توانی بکنی؟ آنجا خودت هم گیری، نمی‌خواهد بروی پل صراط همین جا هم گیر هستی، شما هر کسی در حق شما کاری انجام داده ببخشید که قرآن می‌گوید: «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا»، حتماً همدیگر را ببخشید، «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»، رمز بخشش خدا این است که شما هم دیگران را ببخشید.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment