نیاز انسان‌ها به کار یکدیگر

موضوع: نیاز انسان‌ها به کار یکدیگر
تاریخ پخش: 28/02/99
1- شرایط اولیه در نظام کار و کارگری
2- شرایط کار خانم‌ها در بیرون خانه
3- حفظ حقوق مالی و انسانی کارگر
4- نظارت مسئولان بر بازار
5- توجه به فایده و برکت کارهای تولیدی
6- وظیفه مسلمانان در رسیدگی به نیازمندان
7- هجرت برای خدمت به محرومان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

جلساتی در مورد کار و تولید و درآمد حلال و حرام و رزق حلال و چند جلسه صحبت کردیم که تقریباً عنوان کلی‌اش این است که آداب و اخلاق اقتصادی، داد و ستد، امشب می‌خواهیم بحث استخدام را بکنیم. کارگری، قرآن برای کارگری آیه‌اش چیست؟ «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا» قاری: «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا»(زخرف/32)
«وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ» یعنی آدم‌ها را متفاوت قرار دادیم. یکی تیزهوش است، یکی متوسط است. یکی عشق به شعر دارد و یکی عشق به نجاری دارد. ما آدم‌ها را رنگ و وارنگ خلق کردیم. برای چه؟ برای اینکه زیر بار همدیگر بروند. همدیگر را سُخر، یعنی تسخیر کنند همدیگر را، اگر همه اینطور فکر کنند کار می‌ماند. همه نجاری دوست داشته باشند. همه خواسته باشند، همه اینطور است. اگر چهل سال همه زن‌ها دختر بزایند چه می‌شود؟! همه پسر بزایند، چه می‌شود؟ یکی یک قلو و یکی دو قلو است، یکی پسر و یکی دختر است. هرکسی یک ذوقی دارد. خداوند اینطور خلق کرده تا زیر بار همدیگر بروید. اگر مردم همه یکطور باشند زیر بار همدیگر نمی‌روند. «وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ» بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح دادیم، برای اینکه همدیگر را استخدام کنیم. من نیاز به راننده داشته باشم. راننده نیاز به آمپول زن داشته باشد و آمپول زن نیاز به نانوا داشته باشد. این یک آیه برای استخدام و کارگری است.
1- شرایط اولیه در نظام کار و کارگری
آیه دیگر برای کارگری این آیه است. «إِنَ‏ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» قاری: «إِنَ‏ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» (قصص/26) دختر شعیب به پدرش حضرت شعیب گفت: این جوان، حضرت موسی، این را بگیر که کارگر ما باشد. چرا؟ «خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ» اینکه اجیرش کنی و کارگرش کنی، «الْقَوِیُّ الْأَمِینُ» هم جان دارد و هم سالم است. زرنگ و سالم است. این پیشنهاد اینکه این حضرت موسی کارگر شعیب شود و شرط کارگری هم این است. در آداب کارگری می‌گویند: اگر کسی بتواند از کارگری کار بکشد و یک شغل همیشگی به او بدهد، خوب است. ما به کارگرها پول می‌دهیم و فردا تمام می‌شود. اگر بتوانیم به جای اینکه پولش بدهیم مثلاً خانم آمده در خانه مدتی کار کرده عوض اینکه پولش بدهی یک ماشین ژاکت بافی به او بده. ماهی به او نده، می‌خورد و می‌خوابد. ماهی‌گیری یادش بده. تور ماهی به او بده که برود بگیرد. حضرت شعیب جوانی به نام حضرت موسی را داماد خودش کرد، مزد کارگری گفت: دخترم را به تو می‌دهم. مزد همیشگی، «قالَ إِنِّی‏ أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ» قاری: «قالَ إِنِّی‏ أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ» (قصص/27) دخترم را به تو می‌دهم شرطش این باشد که کارگر من باشی یا هشت سال یا ده سال، اختیار با شماست. این یک کار مهمی است که اگر کافرمایان ما بتوانند برای کارگرهایشان لااقل کارگرهایی که تا مدت طولانی کارگرش بوده، دستش را به کاری وا دارد که این کارگر به سود برسد.
2- شرایط کار خانم‌ها در بیرون خانه
خانم‌ها هم کار بکنند یا نه؟ قرآن در مورد کار خانم‌ها می‌گوید: خانم‌ها کار کنند به پنج شرط، از کجای قرآن درمی‌آید، دقت کنید. حضرت شعیب پیغمبر بود و پیرمرد بود و نمی‌توانست چوپانی کند دخترهایش چوپانی می‌کردند. حضرت موسی فرار کرده بود و از شر فرعون به منطقه مدین آمده بود، دید یک جایی چوپان‌ها بزغاله‌ها و گوسفندهایشان را آمدند آب بدهند، ضمناً دو تا دختر هم کنار هستند. این جوانی که حالا خودش فراری و تحت تعقیب بود و تنها و فراری و پا برهنه رفت پیش دخترها و گفت: چرا شما کنار هستید؟ گفتند: پدر پیری داریم که نمی‌تواند چوپانی کند، ما چوپانی می‌کنیم دو نفری، حالا آمدیم حیوان‌ها را آب بدهیم، سر چشمه مردها هستند، برویم در میان مردها، تن ما به تن مردها می‌خورد. «لا نَسْقِی حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعاءُ» قاری: «لا نَسْقِی حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعاءُ» (قصص/23) ما اینجا می‌ایستیم که رعیت‌ها بروند بزغاله‌ها را آب بدهند و بروند، دور چاه و چشمه خلوت شود آب ببریم. گفت: من برای شما آب می‌دهیم. حیوان‌های دو تا دختر را گرفت و آب داد و دخترها خانه رفتند، پدرشان گفت: امروز زود آمدید، گفت: والا یک جوانی آمد اینها را آب داد. گفت: برو بگو بیاید. اینجا دخترها کار می‌کردند اما 1- تنها نبودند. هردو با هم چوپانی می‌کردند. زن تنها سوار تاکسی شود و تنها مسافرت برود خلاف احتیاط است. نمی‌خواهم بگویم راننده‌ها بد هستند ولی تنهایی برای دختر کار خوبی نیست و برای زن و برای مرد، باید جفتی باشد. شرط اول این است. 2- مردی که این کار را بکند نباشد. خوب اگر مرد هست مرد باید چوپانی کند. چون پیر شده و از کار افتاده شده دخترها، خرجی با مرد است. اگر مرد به دلیلی ناتوان شد یا نرسید، لازم شد زن کار کند. و گرنه اصل این است که زن خانم باشد و مرد هم نوکرش باشد ولی خوب اگر پیر بود، مریض بود، درآمد نرسید طوری نیست.
3- حفظ حقوق مالی و انسانی کارگر
سوم اینکه زن و مرد با هم قاطی نشوند. مرد کار کند و زن هم کار کند، اختلاط نداشته باشند. اینجا حضرت شعیب به دختر گفت: برو به این جوان بگو: بیاید. گفت: چه کار داری؟ گفت: می‌خواهم پول سقایی‌اش را بدهم. «إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ‏» قاری: «إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ‏ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا» (قصص/25) أبوک می‌دانید یعنی چه. أب یعنی چه؟ بگویید… پدر، «إِنَّ أَبِی» أب من، بابای من، «یَدْعُوکَ» دعوتت کرده است. دختر نزد حضرت موسی آمد و گفت: پدرم به خانه دعوتت کرده است. چه کار دارد؟ «لِیَجْزِیَکَ» عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. می‌خواهد مزد سقایی شما را بدهد. «أَجْرَ ما سَقَیْتَ» سقایی کردی و حیوان‌ها را آب دادی، پدرم می‌خواهد مزدت را بدهد. از این معلوم می‌شود اگر کسی برای خدا کار می‌کند شما پولش بدهی. نگو نه، این آدم خوبی است. مخلص است. حضرت موسی برای پول آب نداد اما پدرش آدم با معرفتی بود، پدر خانمش، گفت: درست است برای پول کار نکرده اما من می‌خواهم پولش بدهم. ما گاهی که می‌بینیم یک جوانی پول نمی‌گیرد، می‌گوییم پسر خوبی است پول نمی‌گیرد. خوب به او بده، نمی‌گیرد یعنی چه؟ ما خودمان خیلی جاها سخنرانی می‌کنیم، می‌گوییم: قرائتی آدم مخلصی است پول به ما نمی‌دهد. به تو من مخلص هستم یا نیستم. اگر از من دعوت کردی باید پول بدهی. بله بی دعوت آمدم هیچی، حدیث داریم اگر مهمان دعوت کردی، بد پذیرایی کردی مهمان حق دارد غیبت صاحبخانه را بکند. بله، اگر خودش در زد آمد، نه، اما اگر دعوتش کردی باید پذیرایی کنی و اگر کسی دعوت کرد و پذیرایی نکرد مهمان حق دارد غیبت صاحبخانه را بکند.
یک خاطره هست نمی‌دانم گفتم یا نگفتم، سخنرانی برای من مشکل شده است. سن بالا رفته و حافظه کم شده، سخنرانی زیاد شده است، نمی‌دانم چه چیزی را کجا گفتم. حالا فوقش این است که یکبار شنیدید و یکبار دیگر هم بشنوید. اول انقلاب خانه بزرگواری مهمان بودیم. در یک استانی برای سخنرانی، آقا قسمتی بود که خانواده‌اش بود یک خانه داشت برای مراجعین و مردم و رفت و آمد، بیرونی و اندرونی. آقا تشریف آورد و گفت: غذا خوردید؟ گفتم: هی… گفت: هی یعنی چه؟ گفتم: یک سوپی بود سر کشیدیم. گفت: غذای ما همان است. گفتم: می‌گفتید ما با نان می‌خوردیم، ما فکر کردیم این سوپ قبل از پلو است. گفت: ما انقلاب کردیم که زهد اسلامی را پیاده کنیم. گفتم: زهد اسلامی معنایش این نیست که به مهمانت نده، یعنی خودت نخور، این که به من نمی‌دهی، این زهد نیست، این بخل اسلامی است. گفت: روایت‌هایی که داریم که حضرت علی نان خالی می‌خورد، خودش نان خالی می‌خورد شما یک حدیث پیدا نمی‌کنی که حضرت علی به مهمانش نان خالی بدهد. این زهد اسلامی نیست، این بخل اسلامی است. یک خرده فکر کرد و گفت: حق با شماست. فرستادند برای ما یک چیزی آوردند خوردیم.
خانه بزرگواری دیگر، در استان دیگر مهمان شدیم. تا ساعت یازده هیچکس هیچی نداد بخوریم. ما یک چهارپایه پیدا کردیم و رویش رفتیم و با ماژیک به دیوار خانه صاحبخانه نوشتم، برنامه پذیرایی منزل حضرت فلان، صبحش برنامه صبح، مثل صبح قیامت است. 2- ظهرش، مثل ظهر عاشورا و شام، مثل شام غریبان، امام جمعه آمد و خدا رحمتش کند از دنیا رفت، دید به دیوارش.. گفت: چه نوشتی؟ گفتم: شما از قم مرا دعوت کردی به تهران، آمدم شهر شما غیر از هواپیما چند ساعت در ماشین بودم. الآن ساعت یازده شب است هیچی به من ندادید بخورم. من گفتم برنامه پذیرایی را بنویسم که هرکس می‌آید حساب دستش باشد. موسی برای پول آب به حیوان‌ها نداد ولی پدرش گفت: «لیجزیکَ» یجزیَ یعنی جزا، می‌خواهم مزد تو را بدهم. «لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْت‏» (قصص/25) اجر سقایی، مزد سقایی که آب به حیوان‌ها دادی می‌خواهم بدهم. این معنایش این است که اگر زنی در خانه مجانی کار می‌کند و مردی در خانه کمک می‌کند، حتی اینهایی که پول هم نمی‌گیرند شما چیزی دستش بده.
4- نظارت مسئولان بر بازار
مسأله دیگر… آسیب‌های تولید؛ این کارهایی که می‌کنیم از فرش و زیلو و کامپیوتر و در و پیکر ساختمانی و تولیدات و محصولات ما یک آفتی دارد. آسیب‌های تولید این است که طرح و برنامه درونش نیست. یعنی چه؟ یعنی دیپلم ما تا دیپلم می‌گیرد، هیچ طرحی نیست که یک هنری در دبیرستان یاد بگیرد. دانشجوی ما، لیسانس و فوق لیسانس می‌گیرد اما در برنامه‌هایش نیست که یک مهارتی یاد بگیرد، اصلاً نسبت به هنر غافل هستیم. فکر می‌کنیم این باید یک چیزهایی حفظ کند و نمره بگیرد و مدرک بگیرد، اما چه هنری دارد، به چه دردی می‌خورد، کار نداریم. این نبود برنامه، 2- نبود نظارت؛ در قرآن یک آیه داریم «یَمْشِی‏ فِی الْأَسْواقِ» قاری: «یَمْشِی‏ فِی الْأَسْواقِ» (فرقان/7) یک آیه داریم «وَ یَمْشُونَ‏ فِی الْأَسْواقِ» قاری«وَ یَمْشُونَ‏ فِی الْأَسْواقِ» (فرقان/20) یک آیه داریم یک پیغمبر در بازارها راه می‌رفت، یک آیه دیگر داریم انبیای دیگر هم در بازارها راه می‌رفتند. راه رفتن که هرکسی راه می‌رود، می‌گوید: «یمشی»، مشی، یمشی، فعل مضارع برای استمرار است. یعنی دائماً اینها را می‌رفتند. بعد هم نمی‌گوید «یمشی فی السوق» سوق یعنی بازار، اسواق یعنی همه بازارها، بازار آهنگرها، زرگرها، طلافروش‌ها، در همه بازارها پیغمبرها دائماً تاب می‌خوردند، یعنی باید پیغمبر در جریان باشد امروز وضع بازار چیه و قدرت خرید چنده و نرخ چیست؟ باید در باغ باشد. آیه‌ی «یمشی فی الاسواق» و «یمشون فی الاسواق» در متن قرآن است، یعنی انبیاء پیوسته در همه بازارها تاب می‌خوردند تا بر جریان کسب و کار نظارت داشته باشند.
3- تشویق در کار نیست. ما اگر به سرگردی بگوییم: آقا این پادگان دو هزار درخت زینتی دارد. تو این دو هزار درخت زینتی را به دو هزار درخت میوه‌دار تبدیل کن در عوض سرگرد، سرهنگ می‌شود. یک دو درجه بالا می‌روی. یعنی هرکسی یک ریلی گذاشته مثل قطار فقط نیشابور پیاده می‌شود، بعدش چی؟ بعدش سبزوار، بعد شاهرود، بعد دامغان، سمنان، یعنی یک ریلی گذاشتند دانشجو همینطور برود تا آخر خط، اما حالا یک کسی… ما قطار را قبول داریم اما غیر از قطار، تاکسی و تلفن و موتور هم هست. آدم گاهی وقت‌ها یک سفرهایی می‌تواند برود که قطار به درد نمی‌خورد. ما آدم داریم که انواع مدرک‌ها را دارد ولی هیچ هنری ندارد.
پدر من، خدا همه اموات را رحمت کند. به من گفت: محسن تو برای این خوبی که سر تو را ببرند و در خیابان بیاندازند، هرکس می‌آید قد تو را می‌بیند، می‌گوید: اوه… عجب جوان رشیدی! باور نمی‌کند اینقدر بی هنر هستی. چون من هیچ هنری ندارم. گاهی وقت‌ها کیلویی است. نود کیلو، 110 کیلو، کمتر و بیشتر، چه هنری داری؟ باید تشویق کنیم روی هنر. اصلاً اگر کسی یک قالی خوبی تولید می‌کند دکترای قالی به او بدهیم. چون این توانست یک قالی تهیه کند که با بالاترین دلار در دنیا فروش برود، یک چنین هنری دارد، دکترای قالی داشته باشیم چه اشکالی دارد؟ ما الآن لیسانس‌هایی داریم که واقعاً به درد نمی‌خورد. من یکوقت یک جایی دعوت شدم، دانشکده نفت بود. رفتم نمی‌دانم آبادان، اهواز، کجا بود… سالهای قبل تا وارد شدم دیدم عه، همه خانم‌ها چادر سیاه، گفتم: شما به من گفتید: دانشجوهای نفت، گفت: اینها دانشجوهای نفت هستند. گفتم: این خانم‌ها با چادرسیاه می‌خواهند نفت دربیاورند از زمین؟ من فکر کردم اینها حوزه علمیه خواهرهاست؟ اینها همه خانم چادری هستند، مهندس نفت شد؟ گفت: آقای قرائتی گیر ندهید. این دخترها می‌خواهند یک لیسانس داشته باشند حالا شما بگو لیسانس سگ شناسی، فردا داماد می‌آید، می‌گویند: عروس چیه؟ بگویید یک لیسانس دارد. حالا این لیسانس چه خاصیتی دارد…
یک جاهایی تخصص ما خیلی کاربرد است، یک دندان، همین یک دندان کوچک، یک دندان یازده تخصص رویش هست. اما بسیاری از تولیدهای ما مدرک ندارد و نگاه کارگری می‌کنند. البته این حرفی که پدرم برای من زد برای جوانی‌ها بود که هنری نداشتیم، کم کم وقتی ما معلم شدیم دید مهارت معلمی داریم. دیگر یک خرده ناراحتی‌اش کم شد. عرض کنم که تولیدات بدلی، بعضی‌ها تولید می‌کنند ولی جنس‌های مصنوعی سقفش کاذب است و تولیدش قلابی و بدلی است. این تولید بدلی هم مثل اینکه هی آدم خواب ببیند، در خواب ببیند چه زندگی دارد، چه خانه‌ای دارد، ولی بلند می‌شود می‌بیند هیچی نیست. تولید بدلی هم از آسیب تولید است.
5- توجه به فایده و برکت کارهای تولیدی
تولیدات بی برکت، جنس تولید می‌کند ولی برکت ندارد. یک چیزی را حفظ می‌کند و بعد هم از ذهنش می‌رود. وقتش تلف شد، تولید بی برکت، خطاطی می‌کند ولی هرچه می‌خواهی بخوانی نمی‌شود بخوانی. شما اگر توانستی این آیه‌های روی سقف را بخوانی؟ دو ساعت نشستی اگر توانستید یک وجبش را بخوانید. تولید است اما بی برکت. مسجد… حتی کارهای عبادت بعضی وقت‌ها بی برکت است. چه شد؟ 1- نظارت نداشتن، 2- طرح و برنامه نداشتن 3- تشویق نبودن 4- تولید بدلی 5- تولید بی برکت، اینها آثار… تولید همراه با کلک و غش، خیلی‌ها چیزی تولید می‌کنند اما درونش غش است. حدیث داریم «مَنْ غَشَ‏ مُسْلِماً» کسی که به یک مسلمان کلک بزند، «فَلَیْسَ مِنَّا» ما اسلام ایشان را قبول نداریم. حدیث داریم «مَنْ‏ غَشَ‏ غُش‏» کسی که کلک بزند، به او کلک می‌زنند.
تولیداتی که ضررش بیشتر است. شراب هم تولید است، بالاخره کارخانه شراب سازی، خیلی‌ها تولید می‌کنند، کشاورزی که انگور تولید می‌کند، خرما تولید می‌کند، کشمش تولید می‌کند، اوه… بعد کارخانه‌های شراب سازی چقدر آدم نان می‌خورد. کامیون‌ها شراب را حمل و نقل می‌کنند. بشکه، بطری‌ها و کارتن‌ها و ماشین‌ها و فروشنده‌ها، اینها هم تولید است، خیلی‌ها به نان و آب می‌رسند اما قرآن می‌گوید: «وَ إِثْمُهُما أَکْبَر» قاری: «وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» (بقره/219) قمارخانه هم تولید است، شراب سازی هم تولید است اما قرآن می‌گوید: ضرر شراب و قمار از درآمدها و تولیداتش بیشتر است.
یکی دیگر، یک قوانین سرعت گیر، گاهی وقت‌ها یک کسی می‌خواهد چیزی را تولید کند، اینقدر… پیر طرف درمی‌آید، مثل پایان کار شهرداری، خانه ساختی می‌خواهی پایان کار بگیری. چندین مهندس باید امضاء کنند، مهندس برق، مهندس… بعضی‌ها لازم است. بعضی هم بی خود تاب می‌دهیم. تاب را باز کنیم. یک قوانین سرعت‌گیر، یکوقت جوان بودم. دیدم قم خانه‌های نزدیک حرم حضرت معصومه گران است. خانه‌های دور ارزان است، گفتیم: آقا چه اشکال دارد ما سوار موتور هم شویم؟ یک آخوند سوار موتور شود، چون اگر من با موتور بروم بیایم، می‌توانم خانه بزرگتر بخرم، یک خرده خانه شما دور است، دوری‌اش را با موتور حل می‌کنم. می‌گویند: نه، زشت است روحانی سوار موتور شود. چرا زشت است؟ سوار ماشین هم چطور سوار ماشین شویم؟ سوار موتور هم شویم، کجایش زشت است. یعنی خودمان گاهی وقت‌ها برای خودمان یک قانون درست می‌کنیم و در قانون خودمان می‌مانیم. قوانین سرعت گیر، تولیداتی که توزیع نمی‌شود. پول درمی‌آورد خمس و زکاتش را نمی‌دهد. به فقرا انفاق نمی‌کند. اینها آفات تولید شمرده گفتم.
اما فقر زدایی، یک صلوات بفرستید داریم کانال عوض می‌کنیم. (صلوات حضار)
6- وظیفه مسلمانان در رسیدگی به نیازمندان
در مسائل اقتصادی وظیفه همه انسان‌ها فقر زدایی است، در کشور اسلامی نباید فقیر باشد. اگر کسی شکمش سیر باشد و همسایه‌اش گرسنه باشد حدیث داریم ایمان ندارد. «ما آمن بالله» ایمان به خدا ندارد کسی که می‌خوابد شکمش سیر است و همسایه‌اش گرسنه است. گرسنه نباید باشد. مربوط به مسلمان هم نیست. یهودی هم نباید گرسنه باشد. بی دین، یعنی مسأله سیر شدن برای اسلام نیست.
قرآن این فقر زدایی را کنار همه چیز گذاشته است. 1- چندین آیه که سفارش به نماز کرده، کنار نماز نصفش را من می‌گویم و نصفش را شما بگویید، می‌گوید: «یُقِیمُونَ‏ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ» (مائده/55)، «أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاه» (بقره/43) آنجایی که می‌گوید: «أقیموا» می‌گوید: «آتوا» آنجایی که می‌گوید «یقیمون»، می‌گوید: «یؤتون» یعنی 27 جای قرآن فقر زدایی و زکات کنار نماز است. این برای نماز است. روزه، شما روزه که خوردی باید کفاره بدهی. کفاره چیست؟ شصت تا گرسنه را باید سیر کنی. یعنی سیر کردن گرسنه‌ها در روزه هم هست. نماز و روزه و حج، در حج هم هست، حاجی‌ها عید قربان باید یک گوسفند بکشند که قرآن می‌گوید: بخشی از این گوسفند را بدهید… «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ … و المعتر» قاری: «وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ و المعتر» حاجی که مکه می‌رود و عید قربان گوسفند می‌کشد بخشی از این گوسفند را باید به یک آدم گرسنه بدهد. پس در نماز و روزه و حج هست.
خمس و زکات، اصلاً خمس و زکات برای فقراست. بخشی برای… ما حدود پانصد آیه در مورد فقرزدایی داریم منتهی قالب‌هایش این است. گاهی می‌گوید: «ایتاء» مثل «یؤتون الزکاه» گاهی می‌گوید: «عطا»، «انا اعطیناک الکوثر» گاهی می‌گوید: «ینفقون» گاهی می‌گوید: «فَکَفَّارَتُهُ‏ إِطْعامُ» (مائده/89) به عنوان کفاره، گاهی می‌گوید: «وَ یُطْعِمُونَ‏ الطَّعام‏» (انسان/10) در قالب اطعام، «ایتاء» گاهی در قالب ایثار، «وَ یُؤْثِرُونَ‏ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ» (حشر/9) ایثار، اطعام، انفاق، در قالب‌های مختلف چند صد آیه در مورد فقر زدایی داریم. شرط قبولی نماز هم فقرزدایی است.
یکبار حضرت در مسجد آمد، قیافه‌ها را دید فرمود: قم، بلند شد بیرون برو! «قم» شما هم بلند شو برو. «قم قم قم» بلند شو برو. گفتند: یا رسول الله، چرا اینها را بیرون می‌کنی؟ گفت: اینها نماز می‌خوانند ولی زکات نمی‌دهند. روایت داریم اگر زکات ندهید، نماز شما قبول نمی‌شود، نماز هم قبول نشد هیچی قبول نمی‌شود. نماز و باقی عبادات مثل سوزن و نخ است، اگر سوزن فرو رفت، نخ هم فرو می‌رود. اگر سوزن ایستاد، نخ هم می‌ایستد. نماز قبول هست یا نه؟ می‌گوید: اگر زکات دادی قبول است. پس زکات که دادی نمازت قبول می‌شود و نماز که قبول شد همه کارهایت قبول می‌شود.
7- هجرت برای خدمت به محرومان
امیرالمؤمنین می‌فرماید: «فما جاء فقیرٌ الا بما منع غنیٌ و الله سبحانه و تعالی…» هرجا می‌بینید فقیر هست، بغل دستش یک… این مربوط به همه شغل‌ها هست. یکوقت در یک ساختمان سی دکتر هست، بعد نگاه می‌کنی یک منطقه دکتر ندارد. یکجا می‌بینی در یک خیابان چند جلسه سخنرانی و روضه هست. هی بنر برای این آقا و آن آقا، بعد ده کیلومتر از شهر بیرون می‌روی می‌بینی روستاست، جمعیت هم دارد، آخوند ندارد. این گرسنگی و سیری فقط برای نان و آب نیست، برای پزشک و آخوند و همه هست. حدیث داریم کسانی که بیایند یک جایی تحصیلات بکنند چه در دانشگاه و چه در حوزه، تحصیلات کرده ولی به مناطق دیگر نمی‌رود، ولی می‌داند فلان منطقه نیاز است نمی‌رود، می‌گوید: اینجا راحت‌تر هستم. این آقا می‌گوید: هیچ ارزشی ندارد. «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ یُهاجِرُوا» قاری: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ یُهاجِرُوا» (انفال/72) آمنوا یعنی ایمان دارد. ولی «لم یهاجروا» هجرت نمی‌کند. قاری: «ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ» ذره‌ای ولایت به شما ندارد. ولایت سه تا معنی دارد. اگر ولایت به معنای دوستی دارد، ذره‌ای ولایت ندارد یعنی ذره‌ای این را دوستش نداشته باشید، یعنی نباید محبوب شود چون درس خوانده و ایستاده، دانشمند راکد است، نه دانشمند متحرک، یا معنای حکومت است، یعنی اگر حکومت اسلامی تشکیل داد به این آقایی که دانشمند راکد است هیچ پستی نده، چون «وَ الَّذِینَ آمَنُوا» ایمان دارد ولی «وَ لَمْ‏ یُهاجِرُوا» هجرت نمی‌کند.
یا از او کمک گرفتن است. یعنی از این رقم آدم‌ها هیچوقت کمک نگیرید. چون ایمان دارد و هجرت نمی‌کند. «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ‏ یُهاجِرُوا» تمام گناهان را خدا در قیامت یقه می‌گیرد جز هجرت، کسانی که باید هجرت کنند، هجرت نمی‌کنند در دنیا قبل از اینکه نفس آخر را بکشد، فرشته‌ها بالای سرش می‌‌آیند. اینهایی که می‌گویم از قرآن است، می‌پرسند «فِیمَ‏ کُنْتُمْ‏ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ» قاری: «فِیمَ‏ کُنْتُمْ‏ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ» (نساء/97) شما چه کاره بودید؟ می‌گویند: ما طبقه دوازده بودیم. ما فقیر و فقرا بودیم. می‌گوید: «قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً» زمین بزرگ بود، بلند شدی جایی رفتی. چه کسی گفت اینجا بنشینی. خیلی‌ها زجر می‌کشند ولی تکان نمی‌خورند. مثل آدمی که روی میخ نشسته هی می‌گوید: آخ آخ آخ! بلند شو آن طرف بنشین. شما در این شهر خرج در نمی‌آوری، بلند شو یک شهر دیگر برو. ما بعضی‌هایمان مشکل داریم که مهارت دارند، سواد و مدرک دارند، حال ندارد از این منطقه به منطقه دیگر برود. کار را ننگ می‌دانیم، این مشکل ماست و گیر در مخ است. کار برای ما ننگ است. بعضی‌هایمان…
دیدم پشت یک اتوبوس نوشته نتیجه فرار از مدرسه، یعنی بچه بودم از کلاس فرار کردم و به شوفری افتادم. مگر شوفری بد است؟ فکر کرده این آقای راننده خودش را باخته، فکر کرده ننگ است و عذرخواهی کرده مردم شما دیگر از مدرسه فرار نکنید. همه بروید دیپلم بگیرید. اینطور نیست، کار ننگ نیست. همین امام رضایی که در خانه‌اش نشستید، حمام بود. یک کسی صابون زده بود دنبال کیسه‌کش می‌گشت، امام رضا را نشناخت و گفت: می‌شود کیسه مرا بکشی؟ گفت: بله، اصلاً نگفت من امام رضا هستم. گفت: بله، امام رضا کیسه را گرفت و شروع کرد کیسه کشیدن، مردم که وارد حمام شدند دیدند این امام رضاست، این پسر کیه؟ گفتند پسر می‌فهمی این کیه؟ گفت: نه، من دیدم هست گفتم: کیسه مرا بکش. گفت: این امام رضاست، گفت: عه، عذرخواهی کرد. امام رضا گفت: تا آخر کیسه تو را نکشم ول کن نیستم. من باید تا آخر کیسه شما را بکشم. بنده اینطور هستم؟ نه، اینطور نیستم. مردم معرفت ندارند. ما گاهی می‌خواهیم حمام برویم می‌گوییم: در شأن ما نیست با کارمندها حمام برویم. همین امام رضا که در خانه‌اش نشستید با نوکرهایش با هم غذا می‌خوردند. شما به من بگو: آقای قرائتی شما سی سال معاون وزیر در کشور بودی. چون قانون مجلس گفت: رئیس نهضت سواد آموزی باید معاون وزیر آموزش و پرورش باشد. ما به دلیل این قانون تقریباً سی سال معاون وزیر بودیم. چند بار با خادم‌ها و با طبقه دوازده افطار کردیم. ما امام رضا را همین مقدار دوست داریم که سلام کنیم، گنبدش را ببوسیم. پایه‌ها و در پنجره‌اش را ببوسیم، زیارت کنیم… اینطور نیست ما کار را ننگ می‌دانیم. امام رضا فرمود: من دلاکی را ننگ نمی‌دانم. کار ننگ نیست.
وقت ما ظاهراً تمام شد. در مورد فقر زدایی و راه فقر زدایی آیات و روایاتی را انشاءالله توفیقی باشد برای شما می‌گوییم. چند دعا کنم. اللهم صل علی محمد و آل محمد، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب، یا رب…
خدایا یاد ما بده وظیفه ما چیست و توفیق بده عمل کنیم. یاد ما بده وظیفه ما چه نیست و تقوا بده دوری کنیم. ما را در فهم وظیفه سر در گم و به خودمان واگذار نکن. مشکلات فرد و جامعه را حل بفرما. آمریکا و اسرائیل و حامیانشان را در همه توطئه‌ها و خباثت‌ها به شکست برسان. امت اسلامی را در همه ابعاد به پیروزی نهایی برسان. قلب امام(ع) را برای همیشه از ما خشنود و روز قیامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

اقتصادتوزیعتولیددرسهایی از قرآنقرائتیمصرفنیاز
Comments (0)
Add Comment