2- انفاق، بدون منت و آزار
3- انفاق خالص برای خدا
4- انفاق از مال حلال و پاک
5- انفاق از مال و جان
6- ترک انفاق، از ترس فقر و ناداری
7- انفاق، به دور از کراهت و احساس زیان
موضوع: نگاه مثبت یا منفی به انفاق
تاریخ پخش: 22/01/98
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این جلسه میخواهیم برخوردهای مثبت و منفی را نسبت به انفاق، انفاق یعنی کمک به فقرا، کمک به دیگران، در مورد کمک به دیگران چه افرادی با چه عینکی نگاه میکنند. چون انسان هر عینکی داشته باشد چیزها را با همان عینک معنا میکند. مثلاً اگر عینک سرخ باشد همه شلغمها را لبو میبیند. اگر عینک سبز باشد، همه کاهها را علف میبیند. با چه نگاهی، دو تا نگاه داریم، نگاه مثبت، نگاه منفی. ده بیست آیه هست من اینها را بخوانم و توضیح بدهم، شما ببینید خودتان از کدامیک هستید؟
1- ناراحتی به خاطر ناتوانی در انفاق
عدهای به قدری عاشق کمک هستند که همین که ندارند کمک کنند گریه میکنند. سوره توبه آیه 91 داریم «لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ» پول ندارد خرج کند ولی همین که ندارد غصه میخورد و میگوید: چرا من ندارم؟ یعنی اینقدر عاشق انفاق است که حالا که پول ندارد، گریه میکند. این یک، «لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ» گریه میکنند در این آیه است. «أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْع» (توبه، 92) دمع یعنی اشک، چشمهایشان از اشک بیرون میآید. «حزناً» حزن، غصه میخورند. از چه غصه میخورید؟ «لا یَجِدُونَ ما یُنْفِقُونَ» از اینکه چیزی ندارد ببخشد اشک میریزد. در جبهه هم داشتیم آدمی بود که اگر به او میگفتند: تو سنت کم است یا جبهه نرو، گریه میکرد. اشک میریخت که جبهه برود. این یک مورد.
2- انفاق بدون اذیت، بعضی انفاق میکنند، یک پتویی برای عروسی میدهد. یک سماوری، پلوپزی، زودپزی، یک کمکی برای جهازیه میکند. اما بعد نیش میزند. این هم مربوط به شعور است. یک داماد بی شعوری جهازیه عروس را دید، بار اول که جهازیه را دید عوض اینکه بگوید: مبارک باشد، گفت: عه، کمیته امداد به تو داده است. چنان این دختر شکسته شد و بغضش ترکید، حالا کمیته امداد باشد، کمیته امداد برای امام خمینی است، فقرا هم بچههای امام هستند. نماینده امام و نماینده مقام معظم رهبری، یک جهازیه میدهد. چرا این داماد بی ادب عروس را میشکند و اذیت میکند. من برایش وام دادم، من جهازیه را جور کردم. من من من… منت میگذارد. یک چیزی بگویم نمیدانم شنیدهاید یا نه. اگر کسی به شما برای وضو آب میدهد. میگوید: من آبت دادم. اسلام میگوید: آبی که منت درونش است کنار بگذار و تیمم کن و نماز بخوان، با آبی که منت درونش است وضو نگیر. خیلی مهم است.
اصلاً مقابله ما با آمریکا همین است. میگوید: بله قربان گوی من باشید مشکل شما حل میشود. ما هم میگوییم: رهبر ما امام حسین است، زیر سم اسب رفت اما زیر بار زور نرفت. یک عمری حسین حسین کردیم. آخر مردم دارند حرف میزنند، در فشار هستند قبول است ولی اگر فشار بنا باشد که از دینمان دست برداریم، پس زینب کبری عصر عاشورا باید کافر شود. چون عصر عاشورا همه سختیها سر حضرت زینب ریخت. برادر نیست. ابالفضل نیست، حسین نیست. پسرهای خودش نیست، علی اکبر نیست. علی اصغر نیست، هجده نفر از بنی هاشم نیستند. یک زن هجده داغ ببیند در نصف روز، بعد خیمهها سوخته، بچهها آواره، عطش، تشنگی و گرسنگی، آوارگی، اگر بنا باشد آدم با سختی تسلیم شود که زینب کبری باید عصر عاشورا تسلیم شود. بگوید: من تسلیم هستم هرچه میگویید…
راه حسین همین است. حالا سختی هرچه… آخر سختیهای ما هم مثلث است. یک ضلعش دست آمریکا و دشمنان است و یک ضلع هم دست خودمان است. حرص میزنیم. سه کیلو برنج میخواهد میرود شانزده کیلو میخرد، انگار فردا قحطی میشود. حرص ما را چرا حساب نمیکنید. ما هم حرص میزنیم. بی رحمی بازاریها را نمیگویید؟ بی رحمی بازاریها، حرص مشتریها، فشار آمریکا، یکی هم بی تدبیری دولت، همه را نمیگوییم چون بالاخره همه بی تدبیر نیستند. بعضی از مسئولین هم بی تدبیری میکنند. اینها مجموعاً روی مردم فشار میآورد اما در عین حال ما حسین حسین یعنی چه؟ یعنی همه سختیها آره. بله قربان به دشمن نه!
2- انفاق، بدون منت و آزار
اذیت نکنیم. قرآن میگوید: «ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذىً» (بقره/262) سفارش میکند… ستایش میکند از کسانی که آنچه انفاق کردند دنبال انفاقشان منت نمیگذارند و اذیت نمیکنند. پس 1- بخاطر نداشتن گریه میکنند. 2- بعد از انفاق منت نمیگذارند و نیش هم نمیزنند. ما گاهی وقتها میخواهیم افطار بدهیم دو تا از این مردها، خانمها میآیند در خانه کمک میکنند، منتهی میگوییم: آخر همه افطار کن، هرچه هم زیاد آمد بخور. یعنی حاضر نیستیم آن کلفت و آن نوکر و سرایدار، آن کسی که آمده خادم ما شده، حاضر نیستیم پیش او غذا بخوریم. امام رضا(ع) وقتی میخواست غذا بخورد، فرمود: با خادمها میخواهیم با هم غذا بخوریم. الآن شما کسی را سراغ داری، یک مسئول مملکتی که مثلاً با پاسدارش با هم غذا بخورند. هستند ولی خیلی نادر هستند. پدران ما بعضی اینطور بودند.
انفاق که میکنید به قصد پاک شدن، یک چیزی بده که رشد کنید چون اگر آشغالهای خانه را دادی، آبگوشت را میترسیم بخوریم مریض شویم، به فقیرها بده. این لباس تنگ است، گشاد است. رنگش را نمیپسندیم. پاره شده، از مد افتاده به فقیر بده. اینکه رشد درونش نیست. شکم فقیر ممکن است سیر شود اما تو سخاوتمند نمیشوی. کسی که انفاق میکند باید نیتش این باشد که من هم دل بکنم. قرآن میفرماید: «یُؤْتِی مالَهُ یَتَزَکَّى» (لیل/18) مالش را میدهد برای اینکه سخاوتش شکوفا شود. میگوید: من برای اینکه نمیخواهم فقط شکم او سیر شود. شکم او هم سیر شود اما سخاوت من هم گل کند. جنس آشغال دادن بیرون این ممکن است شکم فقیر سیر شود اما شما رشد نمیکنید.
بعضیها انفاق را قرب به خدا میدانند و صلوات رسول. هیچ جای قرآن خدا به پیغمبر نگفته: از مردم تشکر کن. چه؟ نماز جمعه رفتند. مسجد رفتند. جبهه رفتند، روزه گرفتند، حج رفتند. هیچ کجا پیغمبر مأمور نیست از مردم تشکر کند اما وقتی مردم کمک به فقرا میکنند و زکات میدهند خدا به پیغمبر میگوید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ» (توبه/103) درود بفرست بر این مردمی که پول دادند. «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» درود تو بر اینها آرام بخش است. خیلی حرف مهمی زدم. هیچ واجبی را خدا به پیغمبر نمیگوید: از مردم تشکر کن. اما کمک به فقرا را میگوید، از مردم تشکر کن. این خیلی مهم است. «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ».
3- انفاق خالص برای خدا
انفاق خالصانه باشد، «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ» (انسان/9) اهلبیت وقتی غذایشان را به یتیم و مسکین و اسیر دادند، گفتند: «لوجه الله» ما برای خدا میدهیم. «لوجه الله» یعنی چه؟ یعنی تعصبی نیست. چون همشهری ما هست کمکش کنیم. چون هیأت محله ما هست برویم. تعصب نداشته باشیم. «لوجه الله»، «لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» نه جزا میخواهیم و نه تشکر. خیلی مشکل است. من یک چیزی میگویم و شما یک چیزی میشنوید. من خودم که تا حالا هروقت امتحان دادم، رفوزه شدم. یک صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
مثلاً اگر برای هیأت خودش باشد میدهد و برای هیأت دیگر نمیدهد. آمده میگوید: میخواهم مسجد بسازم، کمک کن. گفتیم: والا ما اگر آنجایی که ما میگوییم مقایسه کنیم کدام جاده چقدر ماشین رد میشود؟ یک جاده هست در یک ساعت پانصد تا ماشین رد میشود و یک جاده هست در یک روز ده تا ماشین رد میشود. اگر میخواهید مسجد بسازید جایی بسازید که نیاز باشد. برای یک کیلو آرد نانوایی باز نکنید. یک جایی نانوایی درست کنید که هزار نفر را نان بدهد. گفت: آخر این روستا پدری است. میخواهم اسم پدرم زنده شود. گفتم: اگر میخواهی اسم پدرت زنده شود آن دیگر خودت بساز و به ما ربطی ندارد. روستای پدری، هیأت محله، بعضی مداحها را دیدی چطور دعا میکنند؟ میگوید: پروردگارا کسانی که در این هیأت عزاداری کردند ببخش و بیامرز. حالا هیأت بغلی چه؟ خدا که میخواهد بیامرزد، همه را بیامرزد. نه آنهایی که در این هیأت بودند. این بد است، این فکر قفل است. فرق نکند.
همشهری ما است، در انتخابات میخواهی رأی بدهی. بین خودت و خدا ببین چه کسی بهتر است؟ همشهری ما است. همسایه ما است. در دانشگاه با هم بودیم. فلان وقت جزء ستاد انتخاباتی ما بوده و حالا یک بخشدار و فرمانداری، رئیس آموزش و پرورشی، یک جایی بگوییم به وزیرهایی که این را نصب کن چون جزء رئیس ستاد انتخاباتی من بوده است. اینها هیچکدام خدا نیست. علامت خدا این است که «لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» (انسان/9) نریدُ از اراده است. اراده برای قلب است. یعنی در دلمان هم فکر جزا نیستیم. آخر بعضی به زبان نمیگویند ولی در دلشان میگویند، ما خودمان بعضی خانهها مهمانی رفتیم. میآید میبیند ما غذا میخوریم و هیچی نمیگوییم. میگوید: حاج آقا، ببخشید از غذای خانهتان باز ماندید! میگویم: خواهش میکنم. خیلی غذای خوبی است، دست شما درد نکند. یک خرده آرام میشود. دوباره دو سه تا قاشق میخوریم، میگوید: حاج آقا، دوست ندارید؟ میگویم: چرا خیلی خوب است. تا این بشقاب غذا تمام میشود، سه چهار بار میگوید که تعریفش را بکنی. «لا نُرِیدُ» در دلمان هم اراده نداریم، «مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» تشکر هم نمیخواهیم. این کار را کردیم دست شما درد نکند، نگفت.
4- انفاق از مال حلال و پاک
انفاق از طیبات باشد، «أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُم» (بقره/267) یعنی چیز به درد بخور که در همین حرفهای قبلیام بود. انفاق از چیزی باشد که به آن دل بستی. قرآن میگوید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آلعمران/92) اگر چیزی میدهی، یک چیزی را بده که دوست داری. هرچیزی که دوست داری را بده. این هم یکی.
انفاق معتدلانه باشد. نه زیاد، نه کم. آیات زیادی داریم که «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِکَ» (اسراء/29) دستت را به گردنت قفل شده قرار نده. آدمی که دستش به گردنش قفل شده دستش در جیبش نمیرود. مثل آنهایی نباش که دستشان به گردنشان قفل شده است. دستش در جیبش نمیرود. یعنی چه؟ یعنی سخاوت بگویید… ندارد. «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» هرچه هم داری نده. معتدلانه باشد. «وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا» (فرقان/67) اسراف نکن، «وَ لَمْ یَقْتُرُوا» گدا بازی هم در نیاور. «وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً» انفاق دائمی باشد. «ینفقون» فعل مضارع در ادبیات عرب، کارش بخشش باشد. نه اینکه حالا چون پدرش مرده یک پلو میدهد به فامیلهایی که برای تشییع جنازه آمدند. این پلوهایی که برای فوت پدر و فوت مادر میدهیم، این چاره نیست. میتوانی پلو ندهی؟ مردم میآمدند تشییع جنازه فامیلهای شما ناهار نخورده بروند؟ نه، کار… یعنی خصلتش باشد. اینطور نباشد که حالا یک مرتبه دستش در رفت و یک مهمانی کرد. انفاق روشش باشد. دائمی باشد.
5- انفاق از مال و جان
انفاق هم از مال باشد و هم از جان، بعضیها مال میدهند و جان نمیدهند. بعضی جان میدهند و مال نمیدهند. انفاق، لذا میفرماید: «وَ الْمُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» (نساء/95) هم مال و هم جان. گاهی وقت ها شما پول نداری ولی آبرو که داری. میتوانی دیگران را وادار کنی که پول بدهند. در قرآن میفرماید: «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکِین» (فجر/18) «تحاضون» حضّ با «ح» و «ض»، یعنی تحریک کن. ممکن است بگویید من ندارم، نداری آبرو که داری. از دیگران بگیر و خرج کن. یکوقت یک مثلی را زدم. ماه رجب یک دعایی است دست به ریش میگیرند و چنین میکنند. یکی ریش نداشت، ریش بغلی را گرفت و چنین کرد. (خنده حضار) ممکن است شما پول نداشته باشی ولی دامادت هم پول ندارد. برادر خانمت هم پول ندارد. در فامیل شما همه از دم گدا هستند؟ ما نخواستیم فقرا را سیر کنیم.
جنگ را خواستیم، صدها هزار جوان، شهید، جانباز، اسیر بالاخره موفق شدند. در فشارهای اقتصادی باید به همدیگر رحم کنند. دعوت به دیگران… خوب… اینها انفاقهای مثبت بود. یکبار دیگر بگویم. افرادی که در قرآن از آنها ستایش شده است. میگوید: 1- عاشق پرداخت هستند طوری که اگر پول نداشته باشند گریه میکنند. چرا ندارند؟ «وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلَّا یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ» (توبه/92) 2- انفاقشان منت و اذیت درونش نیست. 3- انفاقشان برای پاک شدن خودشان است. انفاقشان خالصانه است. انفاقشان از چیزهای خوب است. انفاقشان اعتدال دارد. انفاقشان هم از مال است و هم از جان است. اینها نکات مثبت بود. غیر از اینکه خودشان انفاق میکنند تشویق میکنند دیگران را هم انفاق کنند. گاهی وقتها شما یک قاشق ماست دارید، ولی اگر این قاشق ماست را در دیگهای شیر بزنید، همه ماست میشود. میتوانید خودتان مایه بگذارید. از خودتان مایه بگذارید باقی هم میدهند.
یک بنده خدایی در یک ماجرایی برنده شد. کار مهمی کرده بود. پنجاه سکه به او دادند. قصه برای بیست سال پیش است. این بنده خدا یک مقدار طلب داشت، داد و باقیاش را چند تاجر را دعوت کرد. گفت: من فلان کار علمی را کردم، برنده شدم و سکهها را به من دادند. این سکهها دستمایه شما، شما تاجر هستید هرکدام مقداری رویش بگذارید، ایام عید اینهایی که زندان هستند بخاطر مبلغ کمی، بخاطر سه میلیون، دو میلیون و چهار میلیون و کمتر و بیشتر، اینهایی که زندان هستند بخاطر یک مبلغ کم بیایید اینها را… این قاشق ماست تبدیل شد به یک پولی که آن سال چهارصد و هفتاد و سه نفر زندانی را آزاد کرد. اینها باید وصل شود. یک کبریت خالی را نگاه کنی، یک کبریت است همینطور، بعد از یک دقیقه خاموش میشود. اما اگر این کبریت فوری به گاز وصل شد و گاز وصل شد به قابلمه، قابلمه داغ شد و به غذا وصل شد، غذا به انسان وصل شد، انسان وصل شد به خدا، این کبریت تا خدا پیش میرود. یاد گرفتید؟ میتوانید بگویی…
کبریت وصل شد به… گاز. شما نگویید…[یکی از حضار پاسخ میدهد] گاز وصل شد به قابلمه. قابلمه وصل شد به غذا، غذا وصل شد به انسان، انسان وصل شد به خدا. این کبریت تا خدا پیش میرود. احسنتم….
بنابراین سعی کنیم کارهایمان را مبارک کنیم. شریکی مثلاً یک فامیل فلان بیاید، آقا این فامیل فلان، فامیل آقای الف این مشکل را حل کند. ممکن است تنهایی نتواند، شریک شوید و مسألهی… اما برخورد منفی. این برای مثبتها بود، حالا برخورد منفی. بعضیها اصلاً غرور دارند، میگویند: برای خدا نیست، خودم دارم. خودم گیر آوردم. به کسی نمیدهم. مثل قارون، به قارون گفتند. خدا این همه پول به شما داده به فقرا کمک کن. گفت: خدا به من نداده. «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِی» (قصص/78) یعنی من یک تخصص اقتصادی دارم، فوق تخصص اقتصادی هستم. بخاطر آن تدبیر و مدیریت توانستم پول پیدا کنم. هرچه میگفتند: خدا داده، میگفت: خدا نداده است. غرور دارد.
6- ترک انفاق، از ترس فقر و ناداری
بعضیها میگویند: بدهیم، خودمان نخواهیم داشت. از فقر میترسند. قرآن میفرماید: «قل» این را بگو «قُلْ لَوْ أَنْتُمْ» اگر شما «تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَهِ رَبِّی» اگر گنجها و خزینههای مادیات هم کلیدش دست شما باشد، «إِذاً لَأَمْسَکْتُمْ» (اسراء/100) باز هم گدا هستید. «خَشْیَهَ الْإِنْفاقِ» از ترس اینکه فردا بی پول میشویم. بعضی خانهها هستند میبینی که آبغوره خریده نه سال پیش در شیشه نگه داشته است. هفت سال پیش سرکه خریده نگه داشته است. نگاه میکنی میبینی چهارصد تا شیشه سرکه، یعنی دل نمیکند که این شیشه خالی را به کسی بدهد. کتاب دارد نمیدهد. ما میتوانیم ازدواج را حل کنیم. پول تالار را در محلهها هستند کسانی که خانه بزرگ دارند. آقا نصف روز خانه ما در اختیار شما، بیایید عقدتان را انجام بدهید و پول تالار ندهید. فرشهای ما گلی میشود. اگر اینها عروسی کنند من بعدش باید جارو کنم. خوب حالا یک دختری را عروس کردی، شیرینی دختر عروس کردن و پسر داماد کردن بیش از تلخی جارو کردن است. رحم نمیکنیم. کمک هم کنیم خیلی از مشکلات حل میشود.
یک روز پیغمبر از جبهه برمیگشت. در یک بیابان ریگستان گفت: بروید هیزم جمع کنید. گفتند: آقا اینجا کویر است، ریگ است. هیزم نیست، گفت: بروید هرچه میتوانید جمع کنید. پیغمبر است و گفتند: چشم. هرکدام از اصحاب پخش شدند و هرکدام به سمتی رفتند و هرکدام یک چوبی آوردند و گفت: روی هم بگذارید. روی هم ریختند و گفت: الآن یک مقداری هیزم خوب شد. اول نگاه میکنید و میگویید: کویر است. هیزم نیست! اما اگر دقت کنیم هرکدام یک خرده هیزم، میبینی الآن چند کیلو هیزم شد. فرمود: گناهان هم همینطور است. اول میگویید: نمیشود و بعد میبینید میشود.
یک طناب را شما نمیتوانید پاره کنید. بگویید: آقا نخ نخ کنیم. شما این نخ را پاره کن. شما این نخ را پاره کن. هر نخی را یکی پاره کند طناب پاره میشود. شریکی، هر مسجدی در سال دو تا سه تا از جوانهای محله را داماد کند. همان جوانهایی که در مسجد هستند. این هیأتهای عزاداری ماشاءالله چند هزار هیأت عزاداری داریم. دهها هزار هیأت عزاداری در ایران است. هر رئیس هیأتی یکی از جوانهای هیأت را داماد کند. نمیشود یا میشود؟ میشود. بخواهیم میشود. گاهی فکر میکنیم نمیتوانیم. من الآن بخاطر زانو و کمر با عصا راه میروم. اما یک گرگ دنبالم کند سی کیلومتر میدوم. یعنی چه؟ یعنی فکر میکنم نمیتوانم ولی میتوانیم.
یادم نمیرود زمان مرگ بر شاه یک بنده خدایی میگفت: شما حرف حسابیتان چیست؟ این جوانها چه مشکلی دارند میگویند: مرگ بر شاه؟ مستأجر خانه را نمیشود از خانه بیرون کرد. شما میخواهی شاه را از مملکت بیرون کنی؟ میگفت: نمیشود و محال است. نه محال نبود و شد. ترسوها میشود شجاع شوند؟ شد. ایران ترسو، ایران شجاع شد. در مقابل قدرتها میشود ایستاد؟ ایران میگوید: بله شد. امام زمان میشود بیاید؟ بله میتواند بیاید. چطور امام خمینی آمد یک منطقه کره زمین را گرفت؟ خوب رهبر امام خمینی حضرت مهدی(ع) است. او میتواند کره زمین را بگیرد. میشود مستضعفین حکومت بگیرند؟ بله رجایی یک معلم فقیری بود، رئیس جمهور ایران شد. شد! میشود طاغوتیها فرار کنند؟ بله. مگر هویدا فرار نکرد؟ مگر نصیری فرار نکرد؟ چقدر طاغوتی داشتیم فرار کردند؟ شما هرچه مشکل داری نمونهاش هست.
میگفت: میشود امام زمان 1500 سال عمر کند؟ بله، پنج هزار سال هم میشود عمر کند. چطور؟ مثل ابرو، ابرو مو است ولی هشتاد سال تکان نمیخورد و ثابت است. بغل ابرو سر و صورت، هرچه اصلاح میروی هفته دیگر جایش پر میشود. پوست یکی، گوشت یکی، نان یکی، آب یکی، کربن یکی و اکسیژن یکی. خدا اراده کرده یک مو ثابت شود مثل ابرو و مژه، یک مو متغیر مثل سر و صورت، پس در یک صورت میشود یک مو ثابت باشد و یک مو متغیر باشد. در جامعه هم میشود یک نفر ثابت باشد مثل امام زمان(ع) و باقی آدمها متغیر، مشکلش چیست؟ آخر وقتی ما مردیم ذرات پخش شده چطور دوباره جمع میشود؟ ما را دفن میکنند و استخوانهای ما خاک میشود، تراکتور میآید خاک را زیر و رو می کند، شهرداری هم میآید فضای سبز درست میکند؟ ذرات پخش شده چطور جمع میشود؟ مثل دوغ، مگر دوغ ذرات چربیاش پخش نیست؟ وقتی دوغ را زدی ذرات چربی که در همه دوغ پخش است یکجا جمع میشود. اول در دوغ ذرات چربی پخش است. محکم که زدی ذرات پخش شده جمع میشود. مگر جمع شدن ذرات پخش شده محال است؟ محال نیست.
خود من و شما الآن از ذرات خاک پخش شده هستیم. من و شما ریشهمان یک قطره، یک تک سلول است. از یک تک سلول درست شدیم. این تک سلول چیست؟ از غذای بابا و ننه، غذای بابا و ننه از کجاست؟ از ذرات خاک پخش شده. سبزی خوزستان، گندم شیراز و اراک، سیب زمینی مراغه، پیاز اردبیل، میوه نمیدانم اصفهان، سیب زمینی کجا… الآن هم ذرات خاک پخش شده، شد میوه، شد غذا و غذا هم نطفه شد و ما شدیم. ما الآن هم از ذرات خاک پخش شده هستیم. بگویید… چرا نگفتید…. ما الآن هم از ذرات خاک… بلند بگویید… پخش شده هستیم. مشکلش چیست؟ بعضی میگویند: پول برای خودمان است و خدا به ما نداده است. زرنگی بوده است. از تو زرنگتر و باسوادتر نبود؟ قرآن به بعضی که مغرور هستند میگوید: از تو زرنگتر بود. از تو باسوادتر بود. از تو پر تلاشتر و قویتر بود. به جایی نرسید. هی نگو من درس خواندم. در المپیاد نفر اول شدم. افرادی هستند بیش از شما درس خواندند و هوشش هم بیش از شماست. حالا خدا خواسته الحمدلله تو موفق شدی، غرور ما را نگیرد.
ترس از انفاق، بعضی وقتها میگویند: چرا من انفاق کنم؟ خود خدا کمک کند؟ این هم آیه قرآن است. وقتی میگفتند: کمک کنید، میگفتند: ما. «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ» (یس/47) خدا میخواهد خودش کمک کند. چرا من کمک کنم؟ بابا، خدا میخواهد امتحان کند. صبر فقیر را ببیند و سخاوت پولدار را ببیند. اگر همه مردم یکی باشند معلوم نیست که چه کسی صابر است و چه کسی سخی است؟ در این تفاوتها معلوم میشود چه کسی جوانمرد است، چه کسی نامرد است و چه کسی سخاوت دارد. اگر همه مردم مثل چوب کبریت یکسان باشند. همه مردم مثل قالب صابون، مثل آدامس یکسان باشند، اصلاً آدم نمیفهمد سخی کیست و بخیل کیست؟ باید این تفاوتها باشد و در این تفاوتها مردم خودشان را نشان بدهند.
7- انفاق، به دور از کراهت و احساس زیان
بعضی با کراهت انفاق میکنند. قرآن میفرماید: «لا یُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَ» (توبه/54) پول میدهد اما به سختی میدهد. اگر عبادتی را به زور انجام دادی، قبول نمیکند. شما خانمت بگوید: پول. پول را پرت کنی میگوید: بردار برو. نمی خواهم! به خانمت هم پول را پرت کنی، به دختر و پسرت پرت کنی نمیگیرد. پول را باید با نشانه عشق باشد. «و هم کارهون» یعنی با کراهت، زورکی پول میدهد. کار زورکی را قبول نمیکنند و باید با علاقه باشد.
گاهی انفاق را ضرر میدانند. میگوید: امروز ضرر کردیم. از این کوچه رفتیم، فقیرها دور ما جمع شدند، یک خرده پول ما کم شد. «یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً» (توبه/98) آیه قرآن است. میگوید: بعضیها پولی که خرج میکنند، میگویند: متأسفانه خرح ما سنگین شد. ما فکر میکردیم با فلان مقدار میتوانستیم عزاداری امام حسین را نهار بدهیم، تاسوعا و عاشورا افطار بدهیم. ولی خیلی سنگین شد. یعنی فکر میکند جیبش خالی شد. بعضیها پول دادن را کم شدن میدانند. بعضیها انفاق را با چیز پست میدهند. در جلسه قبل یا این جلسه گفتم، انفاق میکنید یک چیز خوب بدهید. یک آیه در قرآن داریم میگوید: «وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ» (بقره/267) اگر خودت فقیر بودی و یک چنین لباسی میدادند، میگرفتی؟ لباسی بده که اگر خودت فقیر بودی، به شما میدادند میگفتی: دست شما درد نکند. نگو حالا فقیر گرفت و دعایم کرد. او از راه استیصال است، علاقه به این لباس کهنه و پاره ندارد. چون مجبور است از راه استیصال و بدبختی، قبول کرد. آن چیزی که مردم از ناچاری قبول میکنند، این را شما رشد ندان. مثل ماشینهایی که در سرازیری تند میرود. خوب این سرازیری است تند میرود. در سرازیری هر بشکهای، بی ام و است. ماشین خوب در گردنهها معلوم میشود این ماشین خوبی است یا نه؟ وگرنه در سرازیری هم بشکه تند میرود. این نمونههای انفاق است.
حالا انفاق برای پولدارهاست؟ نه. هرکس هرچه دارد. یکی آبرو دارد. تلفنش، یکی قلم دارد، کتابش. یکی در فامیل محبوبیت دارد، شما که در فامیل محبوبیت داری، در فامیل چه کسانی با هم قهر هستند، حل کن. گاهی هم باید پول خرج کرد تا حل شود. دو نفر از یاران امام صادق با هم درگیر شدند. یکی از یاران امام صادق آمد برود، دید اینها دو تا شیعه هستند ولی با هم درگیر شدند. رفت جلو گفت: چه شده است؟ معلوم شد سر یک مقدار پول است. یک پولی را داد و گفت: آقا این پول را بگیرد، حلال کنید و بروید. بعد گفت: فکر نکنید پول برای جیب من است. امام صادق این پول را در اختیار من گذاشته و گفته: اگر دیدی شیعیان ما سر مادیات دعوا میکنند با این پول مشکل آنها را حل کن. نگذارید برای پول دو تا شیعه و دو تا مسلمان با هم اختلاف کنند.
بعضی وقتها یک کارهایی سلیقهای است. میگوید: من این را میخواهم. مثلاً میآید برای مسجد منار میسازد. میگوییم: آقا این مسجد بی منار هم مسجد است. یک کتابخانه بساز. این مسجد وضوخانهاش چنین است. این مسجد چیه، میگوید: نه من نذر کردم برای پدرم دو تا منار بسازم. این نذرها درست است، درست نیست؟ خیلی نذرها، مثل اینکه آدم نذر کند با سرش راه برود. اگر کسی نذر کرد با سرش راه برود واجب است راه برود؟ اگر میخواهید کار خیری بکنید بپرسید از یک اسلام شناس، الآن جامعه ما به چه چیزی نیاز دارد؟ پس ببینید دو نگاه به انفاق بود. یک نگاه مثبت و یک نگاه منفی. هرچه فشار بیشتر به ما شود باید مسأله خودیها به همدیگر کمک برسانند.
خدایا هرجا که کمک نکردیم و باید کمک میکردیم، با مال، جان، قلم، آبرو، تلفن، واسطهگری، دلالیگری، هرجا میتوانستیم کمک کنیم و غافل بودیم، گذشته ما را ببخش و بیامرز. از الآن تا ابد در همه کارهای خیر ما را شریک مخلص قرار بده. اینهایی که به اسلام، شیعه، پیغمبر، قرآن و اهلبیت خدمت کردند در طول تاریخ با محمد و آل محمد محشور بفرما. حدیث داریم اگر میخواهید انفاق کنید بدهید بچهتان، پول را به بچه بده و بگو: تو به فقیر بده. خودت نده که این بچه هم یاد بگیرد انفاق را، انفاق را به نسل بعد هم منتقل کنیم. مسجد میروی دست بچهات را بگیر و بیاور. این بچهها خوب میفهمند.
یکی از آقایان هفته گذشته میگفت، روی منبر یک حدیث خواندم، گفتم: میوههای بهشتی را میکنی جایش پر میشود. یک بچه گفت: آقا، چطوری؟ میکنی جایش پر میشود، چطوری؟ آقا میگفت: روی منبر ماندم. حرفی زدم در آن ماندم. یک بچه دیگر گفت: آقا من جوابش را بدهم؟ گفتم: بله، گفت: مثل دستمال کاغذی، یکی که برمیداری آن یکی جایش میآید. (خنده حضار) مثل دستمال کاغذی همینطور یکی برمیداری جایش پر میشود. میگفت: نجات پیدا کردم. بچهها را کم نگیرید. گاهی بچهها حرفهای بزرگی میزنند.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- آیه 92 سوره توبه، اشک و گریه چه کسانی را میستاید؟
1) کسانی که برای نماز شب برمیخیزند
2) کسانی که پول ندارند انفاق کنند
3) کسانی که از گناهان خود توبه کردهاند
2- خداوند چگونه انفاقی را میپذیرد؟
1) انفاق به دور از منت گذاردن
2) انفاق به دور از نیش زبان و آزار
3) هر دو مورد
3- در چه کاری، خداوند به پیامبرش میفرماید: به مردم درود فرست و از آنان تشکر کن؟
1) در برابر نماز و روزه
2) در برابر حج و جهاد
3) در برابر صدقه و زکات
4- آیه 67 سوره فرقان به کدام ویژگی انفاق تأکید دارد؟
1) میانهروی در انفاق
2) انفاق به نزدیکان
3) انفاق به محرومان
5- آیه 98 سوره توبه، چه کسانی را سرزنش میکند؟
1) کسانی که اهل انفاق نیستند.
2) کسانی که انفاق میکنند، اما آن را زیان و خسارت میدانند.
3) کسانی که انفاق میکنند، اما قصدشان خدا نیست.