موضوع: نماز -3، قبله، نیت، سوره حمد -1
تاریخ: 17/05/58
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنه الله على اعدائهم اجمعین.
در نشستهاى قبل با دوستان کمى درباره نماز خواستیم صحبت کنیم گفتیم چرا روبه قبله مىایستیم، مگر خدا یک طرف قبله است، گفتیم نه، روبه قبله مىایستیم معنایش این نیست که یعنى خدا اینطرف قبله است. خود خدا مىگوید«فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (بقره/115) هر طرف بایستى روبه خدا ایستادهاى اما چون جهتهاى دیگر را ادیان دیگر انتخاب کردهاند و پیامبر اسلام به فرمان خدا که قبلاً روبه بیت المقدس ایستاده بود این سندى شد براى افتخار دیگران و کوبیدن اسلام، پیامبر اسلام از خدا خواست و خداوند این قبله را عوض کرد ما که روبه قبله مىایستیم، مىخواهیم جهتمان از جهت قبله دیگران امتیازى داشته باشد، مىخواهیم در دیگران هضم نشویم و این یک اصلى است در اسلام که مسلمانها باید خودکفا باشند و مستقل باشند، قیافه شان، ژستشان، عبادتشان، الفاظشان، باید یکجورى باشد که غربزدگى، مکتب زدگى، و خلاصه در دیگران هضم نشوند، این یک اصلى است و در این زمینه یک خورده صحبت کردیم.
1- اذان مقدمه نماز
در همین زمینه گفتیم قبل از نماز مسئله اذان مطرح است، باز در اذان شأن نزولى دارد که آدم استقلال از آن مىفهمد. پیامبر اسلام تا پانزده سال از پیامبریش نگذشت و فرمان اذان نداد، هر چى گفتند یا رسول الله مسلمانها زیاد شدهاند، آمار مسلمین جهان زیاد شده است اجازه بدهید یک کارى بکنیم براى اعلام، هر طرحى را پیشنهاد کردند، پیغمبر فرمود این طرح شباهت با فلان گروه دارد و من مىخواهم شباهت به آنها نداشته باشد. مانعى ندارد، شما از خوبیهاى دیگران استفاده کنید. ضمناً این معلوم باشد که حتى اگر یک وقت انتقاد از غربزدگى مىشود، معنایش این نیست که ما از علم و صنعت آنها استفاده نکنیم، خوبیهاى آنها را یاد مىگیریم اما لازم نیست ژستمان، ژست آنها باشد، لازم نیست ظاهرمان، ظاهر آنها باشد، کمال هر چه بود یاد مىگیریم «الْحِکْمَهُ ضَالَّهُ الْمُؤْمِنِ» (کافى،ج8،ص167).
به پیامبر اسلام دستور دادند فلان گروه غیر مسلمان یک تاکتیک غیر نظامى دارند، پیغمبر ده تا از مسلمانها را احضار کرد و گفت بروید و تاکتیک آنها را یاد بگیرید و آنوقت بیاید و یاد مسلمانها هم بدهید.
خوبیهاى همه را باید یاد بگیرید اما ما متأسفانه گاهى کمالات و خوبیهایشان را یاد نمىگیریم و فقط ظواهرشان را یاد مىگیریم، اگر انتقاد روى آنها مىشود از این جهت است در روش ما. حالا، در این نشست دنباله بحثمان این است… اذان آمد، پیامبر اسلام (ص) اذان را به بلال آموخت و بلال شد موذن رسول الله.
2- اذان رمز آزادی در اسلام
اما اذان گفتن بلال چى دارد؟ دوستان عزیز، مىتوانیم اینطور بگوییم که اذان بلال رمز آزادى در اسلام است. چرا پیغمبر عنایت داشت که بلال موذن باشد و این هم در بالاى کعبه، چرا؟ چون بلال از کسانى است که در سطح اسلام خیلى زیر شکنجه رفت، هر چه خواستند او را از خدا پرستى منصرف کنند، شلاق خورد، لختش مىکردند و روى ریگهاى داغ مىخواباندند، انواع شکنجهها و سخت ترین شکنجهها را بر بدن اینها وارد مىکردند، ایشان همهاش مىگفت احد، احد، اکنون که باید از اینهایى که زیر شکنجه رفتهاند قدردانى شود.
اگرفرض کنید که ما صد تا کشور داشته باشیم، فرض کنید هر کشور هم صد تا ساختمان مهم داشته باشد، مىشود چقدر؟ مىشود ده هزار تا، ما اگر فرض کنید که در روى کره زمین ده هزار تا ساختمان مهم داریم، یک افراد عادى را در هیچ یک از این ده هزارتا راه نمىدهند، این ساختمانهاى مهم براى نور چشمىهاست اما یک ساختمان مال اسلام است به نام کعبه که میلیونها چشم و دل به آنها سرازیر است. یک ساختمان مهم دارد اسلام به نام کعبه و یک بلالى که این بلال برده هست و سیاه است و این برده سیاه، حتى زبانش هم ناقص است، بلال نمىتوانست بگوید «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» در اذان، عوض آن مىگفت «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» به یک برده کوتاهى که زبانش ناقص است اسلام اجازه مىدهد که برود بر بالاى بام شعار بدهد. همین اذان بلال بر بالاى کعبه رمز این است که اسلام چقدر، بدون هیچ تشریفاتى، حالا،اذان بلال و این اذان بلال در تاریخ چیزى شد.
حالا، شما اگر خواستید مقایسه کنید اذان را با شعارهاى دیگر مقایسه کنید. اذان سرودى است، سرود اسلامى، اولش از الله شروع مىشود الله اکبر آخرش هم مىگوئیم لااله الاالله، از الله شروع مىشود و به الله تمام مىشود. و در این سیرى که هست یک دوره برنامهها مطرح مىشود. یک دوره مکتب، جهان بینى ما و راه و روش ما در این سرود مطرح است، غیر از شعار دیگران است که یک تاپ و توپى بیشتر نباشد، یک آرم بى هدفى بیشتر نباشد.
3- نیت نماز
بعد از اذان وارد نیّت مىشویم، نیت «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ» (تهذیبالأحکام،ج1،ص83) نیت به کار رنگ مىدهد، مثال زدم گفتم چاقو کش شکم پاره مىکند، جراح هم شکم پاره مىکند منتها از چاقوکش ده هزار تومان مىگیرند، به جراح ده هزار تومان مىدهند براى اینکه «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ» نیت اینها فرق مىکند. یکى مىخواسته بکشد و یکى مىخواسته خوب کند، هدف فرق مىکند، براى رضاى خدا. نیت فاخر اگر باشد، اسلام عمل را هم قبول نمىکند.
4- مسجد ضرار و مسجد تقوا
یکى از داستانهاى قرآن، یک قصهاى که تاریخى است و اثر سازندگى هم در ما دارد، چون خیلى از کلاهها تا حالا سر ما رفته است. پیغمبر اسلام وقتى سیزده سال در مکه گردگیرى کرد و افرادى را ساخت، هجرت کرد به مدینه و آمد به مدینه و کم کم یک حکومت اسلامى را پایه ریزى کرد، دشمنان دیدند پیغمبر اسلام دارد کم کم حکومتش رنگ مىگیرد، شروع کردند به توطئه، چکار کنیم؟ اکنون که حکومت اسلامى دارد مطرح مىشود باید از راه اسلام، اسلام را کوبید، آمدند یک جایى، یک مسجد ساختند، غیر از آن مسجدى که پیغمبر خودش ساخت، چون پیغمبر وقتى وارد مدینه شد خودش یک مسجد ساخت، بعد از مدتى همه کارها در مسجد انجام مىشد. پایگاه نظامى بود، تعلیم و تربیت و وزارت فرهنگ بود، مجلس شورا و مشورت بود، اداره دادگسترى بود، تمام کارهاى عبادى و اجتماعى و سیاسى در آنجا مطرح مىشد، کنار مسجد هم یک جایى را ساختند، گفتند مسلمانها هر چه تولید مىکنید بیاورید اینجا و نیازهایتان را هم از همین جا تأمین کنید، یک استقلال اقتصادى هم داشته باشیم و نیاز به رفتن در بازار دیگران نداشته باشید.
پیغمبر آمد در مدینه و یک حکومت اسلامى را پایه ریزى کرد، پایگاهى به نام مسجد ساخت، توطئه گران منافقین آمدند یک مسجد دیگر و در یک کوچه دیگر ساختند. ساخت آن که تمام شد گفتند برویم یک کارى بکنیم بلکه پیغمبر بیاید و یک نماز جماعت در مسجد ما بخواند تا مسجد ما هم افتتاح شود و هم رسمیت پیدا کند. تا پیغمبر در مسجد ما نخواند، این رسمیت پیدا نمىکند این هم یک ساختمان است مثل بقیه. مسجد که تمام شد آمدند، حالا پیغمبر، سلام علیکم! یا رسول الله ما در آن کوچه آنطرفى یک مسجد ساختهایم، خواهش مىکنیم مردم اهالى فلان جا، با این جمعیت شما تشریف بیاورید و در آنجا نماز بخوانید و مسجد ما را افتتاح کنید، پیغمبر فرمود مسجد ساختهاید، پس این چى است که من ساختهام. گفتند آقا مىدانى، ما توى کوچه آنطرفى ساختهایم، گاهى وقتها راهها دور است و ممکن است بارندگى شود، گل شود، ممکن است هوا داغ باشد، بعضى پیرمردها، پیرزنها نتوانند بیایند و بالاخره یک مسجد دیگر ساختیم.
پیغمبر چون در آستانه رفتن به جنگ بود، نگفت شناختم کلک و حقه هستید، فرمود خیلى خوب صبر کنید من بروم جنگ و برگردم تکلیف شما روشن شود. پیغمبر رفت جنگ تبوک، پیغمبر رفت و برگشت دوباره آمدند گفتند سلام علیکم! یا رسول الله یک مسجدى ساختهایم دوست داریم شما تشریف بیاورید یک نماز جماعت بخوانید و مسجد ما هم افتتاح شود و رسمیت پیدا کند. آیه نازل شد، این آیه عجب آیهاى است که مىگوید همیشه به اسم دین، دین را مىکوبند، به اسم قرآن، قرآن را مىکوبند، مىگوید مسلمان مواظب باش که کلاه سرتان نرود. به اسم روحانى، روحانى را مىکوبند. بهاسم دین، دین را مىکوبند. «الَّذینَ» کسانى که، «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا» کسانى که اتخاذ، یعنى گرفتند «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً»، کسانى که اتخاذ کردند براى خودشان یک مسجدى را، یک مسجدى براى خودشان ساختند. منتها «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً» (توبه/107) این مسجد را ساختهاند براى چى؟ براى ضرر، این مسجد را ساختند تا آن مسجد را بکوبند. این هیئت را درست کردند تا آن هیئت را بکوبند. این گروه در مقابل آن گروه براى چى؟ براى اینکه رقیب ایجاد کنند، براى اینکه قدرت رهبرى را بکوبند. یک نفر را علم مىکنند، یک نفر را زنده مىکنند، یک سر و صدایی راه مىاندازند تا قدرت کم شود، این مسجد را ساختند تا آن مسجد قدرتش کم شود «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً» (توبه/107) کفر در لغت یعنى پوشش، اینها مىخواهند جنایات خودشان را در مسجد انجام دهند و مسجد سرپوش جنایات باشد «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنین» (توبه/107) که این دیگر نیازى به ترجمه ندارد «تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنین» یعنى اینها مسجد را ساختند براى تفرقه بین مومنین، مسلمانها را جدا جدا کنند. هى گروه، گروه شدند وارصادا یعنى رصدخانه، یعنى کمین گاه، «وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ» (توبه/107) اینها در این مسجد جمع مىشدند، این مسجد کمین گاه دشمنان خارجى بود که اینها گزارش مىدادند وضع داخلى مسلمانها را به دشمنان خارجى گزارش مىدادند، اکنون وقت حمله است، الان مىتوانید یک همچین ضربهاى بزنید. میان مسلمانها چنین و چنان شده است. این یک کمینگاه بود، یک اتاقى بود، اطلاعات مسلمانان را جمع آورى مىکردند و به دشمنان خارجى مىدادند، «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً» اینها مسجدى گرفتند براى ضرر، براى پوشش جنایات، براى تفرقه، براى کمین گاه، خوب این مسجد را چکار کنیم، این مسجد را، چون هدف مقدس نیست، چون به نیت ضرر ساختهاند «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً» (توبه/108) اقامه «لا تَقُمْ» اقامه نماز جماعت نکن در این مسجد «أَبَداً» هرگز پایت را در این مسجد نگذار.
5- موضعگیری در برابر مسجد ضرار
مسجد اینها نه افتتاح شود و نه رسمیت پیدا کند، پس کجا نماز بخوانیم، مىخواهید نماز بخوانید بسم الله «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى» (توبه/108) آن مسجدى که اساسش بر پایه تقوا هست، آن مسجدى که براساس تقواست و ساخته شده به دست پیامبر و مسلمانان، آن مسجد «أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ» (توبه/108) مسجد رسول الله که با نیت خوب ساخته شده است، آن سزاوار است که آدم در آن عبادت کند، این مسجدهاى کلکى، این مسجدهاى نفاقى، این تشکیلات و گروهها و کلوپهاى که فقط براى تبعیض قدرت اسلام و قدرت رهبرى مسلمانهاست، این مسجد را پایت را در آن نگذار«لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً» (توبه/108) خوب، آیه که نازل شد، خیلى آیه تندى بود، وقتى مىخواستند مسجد را بکوبند، «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ» (توبه/107) پس این یک درسى است، درسش چى بود؟ که مسلمانها کلاه سرتان نرود، ممکن است مسجد را بسازند و ممکن است که آیه قرآن، خود قرآن، دعا، امام، امامزاده، از هر مقدسى ممکن است سوءاستفاده بکنند. این یک دیدى است، دشمنشناسى است «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى» (توبه/108) آن مسجدى که اساسش بر تقوا هست،حالا، این بحث را براى چى گفتم، براى این بحث را مطرح کردم که انسان در کارهایش، نیتش فرق مىکند، اینها مسجد ساختند اما نیتشان ضرر بود.
پیغمبر چکار کرد؟ پیغمبر یک روز فرمود: یاالله مىخواهیم برویم و مسجد را افتتاح کنیم، بیلى، کلنگى دارید، بردارید. مسلمانها بیل و کلنگ را برداشتند و رفتند آقا، شروع کردند به افتتاح، مسجد را کوبیدند و خراب کردند، خلاصه این مجسمه را که پائین کشیدند بعد فرمود باید آتش هم بزنید، پیغمبر دستور داد آن زمین را آتش زدند. هم خراب کردند و هم آتش زدند، چون پیغمبر فرموده بود «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً» باید یک جورى این زمین رسوا شود که براى همیشه، هر کسى به این زمین سوخته نگاه کرد، بگوید این خاطره کسانى است که با هدفهاى نامقدسى شروع مىکنند یک کارهاى مقدسى را انجام مىدهند.
حالا، بعد از این بحث وارد نماز مىشویم. الله اکبر، حالا، قبل از نماز باز مسئله حقوق مطرح است، ما چند رقم دزدى داریم، انواع سرقت، انواع قتل، گاهى دزدى است اما قصد فرد از فرد، گاهى فرد از فرد مىدزدد، کسى زمین و خانه و کفش و کلاه کسى را برمى دارد. گاهى سرقت است اما سرقت ملت از ملت، جمعى از جمعى، مدرسهاى از مدرسهاى، شهرى از شهرى، گاهى سرقت است، سرقت فرد از ملت. سرقت ملت از فرد، گاهى ملت از شخص، نمازگزار باید لباس و مکان و آب، نماز گزار باید در شرایطى باشد که کارهایش غصبى نباشد یعنى فرد از فرد نباشد، ملت از ملت، هیچ نوع غصبى نباید باشد. خصوصیات مسئله را باید به فقه مراجعه کرد.
6- معنی الله اکبر
بعد وارد نماز که مىشویم، الله اکبر را که گفتیم، خدا بزرگ است. بزرگتر از چى؟ نمىگوییم بزرگتر از چى، شما یکوقت به یک نفر مىگویى من فردا به شما یک سیلى مىزنم، این تکلیفش روشن است که فردا یک سیلى مىخورد اما یکوقت مىگوید برو، فردا به تو مىگویم چى است؟ خوب این دلش هزار کوره مىرود که فردا چى است، خدا بزرگتر از چى؟ نمىگوید. بزرگتر از دیدنىها، بزرگتر از نوشتنىها، بزرگتر از گفتنىها، بزرگتر از فکر کردنى ها، بزرگتر از وصل کردنىها، الله اکبر، او بزرگ است. هیچى به پاى من بزرگ نیست.
7- معنی بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم معذرت مىخواهم که دارم ترجمه نماز را مىگویم ولى خوب همه مثل شماها نیستند و ما هر کدام هم که بلد هستیم تجدید بکنیم خوب است.
بسم الله، یعنى به اسم خدا، به اسم یعنى به سمه، سمه یعنى نشانه. بسم الله یعنى به نام و نشان خدا، چرا؟ براى اینکه خدا رحمن است، خدا مىدهد، دیگران از ما مىگیرند. بگو نه آقا دیگران هم به ما مىدادند، چقدر بیسکویت دادند در مجلسها. دیگران هم اگر بدهند از روى شیطنت مىدهند، خدا اگر بدهد از روى لطف مىدهد. فرق است بین کسى که از روى شیطنت مىدهد و یا از روى لطف مىدهد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» (فاتحه/1) یعنى به نام قدرتى که هم مىدهد و هم دادنش از روى لطف، دیگران اگر هم بدهند همیشه نمىدهند، یکبار یا دوبار؟ همیشه لطف مىکند، دیگران اگر لطف کنند به بعضى نور چشمىها جنگلها را تقسیم مىکنند، خداوند اگر مرحمت کند به همه لطف مىکند. به نام خدایى که لطف مىکند، نه از شیطنت، از مهرش لطف مىکند و به نام خدایى که به ایشان مىدهد و به همه لطف مىکند.
8- معنی الحمد لله رب العالمین
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» (فاتحه/2)، شما در کوچه و بازار و اداره دیدهاید بعضىها به هم مىرسند، سلام علیکم، مخلصم، حال شما چطور است. قربان شما. تملق بدون ستایش همدیگر مىکنند، این ستایشها سه تا بیشتر ندارد. گاهى یکى از کسى ستایش مىکند، مىگویم آقا ایشان که بود که شما اینطور او را ستایش کردى؟ مىگوید بله ایشان دیروز پول بستنى من را داد. یا دیروز ما را با ماشین رساندش، چون دیروز یک خیرى دیده است، امروز مثل فنر در مقابلش خم مىشود یا گاهى احترام مىکند به قصد، به خاطر الان، الان یک لطفى مىبیند، اینطور ستایش مىکند یا امید دارد فردا سر امتحانات به آن سختگیرى نمىکند، از قبل از شروع امتحان به آن سلامهاى گرم شروع مىشود به امید اینکه فردا سر امتحان یک کمکى بگیرد.
پس ببینید تملقها و تشکرها سه تا ریشه دارد یا دیروز لطفى بوده، یا الان و یا فردا. من و شما که یا براى لطف دیروز و یا براى لطف الان و یا براى لطف فردا مثل فنر خم مىشویم، ستایش کن از خدا، «الْحَمْدُ لِلَّهِ» که در دیروز «رَبِّ الْعالَمین» (فاتحه/2)، در دیروز من را در کنار هستى تربیت کردى و الان هم «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» (فاتحه/3) لحظه به لحظه به من لطف مىکند و اگر آنى کند والى فرو ریزد والدها. یک لحظه برق قطع شود، لحظهاى نور از خودش ندارد و فردا هم سر و کار من با اوست، چون «مالِکِ یَوْمِ الدِّین» (فاتحه/4) تو که براى یا دیروز و یا الان یا امروز مثل فنر خم مىشوى، تشکر کن، حمد و ستایش براى خدایى که هم در دیروز، البته «رَبِّ الْعالَمین» معناى دیروز مادى در آن نیست اما همیشه وقتى مىخواهند بگویند فلانى مربى خوبى است از کارهاى قدیمى براى نمونه مطرح مىکنند.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/2) نه مرا، من با همه عالم. چه جور هم تربیت کرد، خیلى قشنگ، هر چى خواستم به من داد، به دنیا آمده بودیم، فوت کردن بلد نبودیم، باد کردن بلد نبودیم، حالا مکیدن را بلد بودیم. هر چه مىخواستیم، بلد شدیم. نه ما را بلکه همه عالم را، آن پرنده در هوا مىپرد و گرسنهاش مىشود، مىآید در دریا، آن نهنگ هم که در دریا از آن ماهىها و چیزهاى دیگر خورده است، آن نهنگ در اقیانوس ماهى خورده است، جرم و کثافاتى لاى دندانهاش است، ناراحت است، مىخواهد مسواک کند، خلال کند، آن پرنده هم در فضا گرسنهاش مىشود، این مىآید بالاى دریا دهانش را باز مىکند نهنگ، آن پرنده هم از فضا مىآید در دهان این مىنشیند، منتها این نهنگ مىخواهد این پرنده را ببلعد، چون پرنده مثل کلنگهاى دو سره، دو تا شاخک دارد، یکى از بالا و یکى از پائین، این شاخکها به دهان نهنگ فرو مىرود، مجبور است دهانش را باز نگه دارد. این جرمهاى لاى دندانهاى این را مىخورد و سیر مىشود و مىپرد در هوا، آن هم دندانهایش تمیز مىشود و مىرود در اقیانوس و این چنین است «رَبِّ الْعالَمین» یعنى روزى آن پرنده در هوا را لاى دندانهاى نهنگ در اقیانوس.
آنوقت گاهى آدم فکر مىکند که چه افرادى براى یک لقمه نان چه جنایاتى مىکنند. چه مسلمانانى را زیر شکنجه مىبردند براى دو فلس پول، خدا به سگهاى ولگرد روزى مىدهد. جوانهاى عزیز خدابه سوسکهاى سوراخ ها روزى مىدهد، خدا به من و تو هم روزى خواهد داد. روایات زیادى داریم که روزى هر انسانى از راه حلال مقدر شده است، انسانهایى که عجله مىکنند و حمله مىکنند به حرام، خدا از حلال کمشان مىگذارد و عقوبتشان هم مىکند. اینطور نیست که من و شما اگر راه تقوا پیشه کنیم از گرسنگى بمیریم و اینطور نیست که هر کسى حمله کند حرام زندگیش خوب شود. در همین انقلاب دیدید چه بودجه هایى، چه کاخ هایى ساختند و چه پولهایى را از حرام پیدا کردند ولى بالاخره گذاشتند و فرار کردند، بنابراین باید از حالا در این فکر نباشیم که زندگى ما، اصالت با هدف باشد، زندگى ما مىگذرد، دنیا با همه اهمیتى که دارد ما اهمیتمان از دنیا بیشتر است و ما انسانیم و نباید خودمان را وقف جماد کنیم.
مراحل چند تاست، پایینترین موجودات را مىگویند جماد، بعدش تقسیم مىکند به نبات، بعد تقسیم مىکنند به حیوان و بعد تقسیم مىکنند به انسان. انسان گل سر سبد موجودات است اما بند به جماد است، این انسان مىگوید خوشا به احوال فلانى، عجب کفشى دارد! بابا کفش جماد است، تو انسان بند به جماد؟ خوشا به احوال فلانى عجب ماشینى دارد! خوشا به احوال فلانى عجب خانهاى دارد! عجب انگشترى دارد! عجب دفترى دارد! عجب لباسى دارد! انسان که گل سر سبد موجودات است ولى بند به جماد است.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»