موضوع: نماز -2، وضو، غسل، تیمم، قبله
تاریخ: 16/05/58
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما درباره نگاهى به نماز بود، البته، بحث نمازى را که ما اینجا مىگیریم، با دوستان خیلى فشرده و خلاصه هست. و اگر نه اینقدر اسرار جالب و اینقدر ریزه کارى هایى دارد که و علما هم از قدیم کتابهایی در این زمینه نوشتهاند، مثلاً بوعلى سینا، مرحوم شهید، مرحوم فیض کاشانى، عرض کنم که، و دیگران، کتابهاى زیادى هست که درباره نماز نوشتهاند، ولى حالا، آنها یک مقدارى در سطح بالا و در سطح اعلى است. ما در سطح یک محصل و در سطح یک پسر سیزده سالهاى، هیجده ساله، بیست ساله، در این سطح متوسطى مىخواهیم صحبت کنیم. سوالاتى در رابطه با نماز مطرح بود که در نشست قبل با هم صحبت کردیم و در این نشست مىخواهیم، بگوییم که، بعد از آنکه از اینها فارغ شدیم، ببینیم از نماز چه درسى مىتوانیم بگیریم. بنابراین تحت این عنوان بحث را شروع مىکنیم.
1- درسهایی که میتوان از نماز آموخت
گوشهاى از درسهایى که مىتوان از نماز گرفت یا از نماز مىتوان گرفت. تیتر را این انتخاب کردم، چون نمىخواهم بگویم درسهایى که از نماز گرفته شده، چون ما شاید تا حالا یک همچین درسهایى را نگرفتهایم اما مىشود این درسها را گرفت، یا از این زمین مىشود این حاصل را برداشت، گرچه ما هنوز از این زمین استفادهاى نکردهایم. گاهى بزرگسالان ما، چه بسا پدران ما عمرى از آنها مىگذرد و دو رکعت نماز با توجه نمىخواندند، گاهى عمرى نماز مىخوانند، الفاظش را درست نکردهاند تا برسد به اینکه معانیش چى است، تا در معانیش، غرق بشود. حالا درسهایى که مىتوان گرفت، خیلى به طور فشرده، یکى قبل از نماز مسائلى مطرح است. مسائل قبل از نماز و یکى ترجمه خود نماز و یکى بعد از نماز. اما قبل از نماز چند تا بحث مطرح است. اول بحث طهارت، دوم بحث قبله، سوم بحث اذان، چهارم بحث نیت.
2- طهارت مقدمه نماز
طهارت به معناى پاکى است. پاکى خودش یک اصلى است که در تمام برنامههاى اسلام این اصل به معناى عامش در نظر گرفته شده است. خود توحید پاکى است. در نهج البلاغه مىفرماید توحید پاکى از شرک است. خود رهبرى معصوم پاکى از قانونهاى غیر آسمانى است. خود نماز پاکى از تکبر، روزه «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/183)، جهاد، پاک کردن جامعه از افراد کثیف، پاکى به معناى عامش در بسیارى از برنامههاى دینى به چشم مىخورد اما این طهارتى که فعلاً مقدمه نماز است، عبارت است از وضو، غسل، تیمم. معذرت مىخواهم که بحث را مطرح مىکنم براى شما، اینها بحث هایى است که باید قبلاً خوانده باشید، شما هم بلد هستید، ولى خوب عدهاى از هم سنهاى ما بلد نیستند، خیلى فشرده بگویم، با عذرخواهى از شما. درباره موضوع روایات زیاد است. یک روایات کوچکش را من بخوانم از امام رضا (ع) که سوال مىکنند چرا وضو مىگیریم؟ امام رضا (ع) مىفرماید: وضو فایده این جهانى دارد و فایده آن جهانى. فایده آن جهانى آن هم مربوط به جسم است و هم مربوط به روح. وضو بگیریم براى نظافت و به همین خاطر با آب آلوده، با آبى که براى چشم ما ضرر دارد، نباید وضو بگیریم. اسلام براى بهداشت خیلى عنایت کرده است. دستورات دقیقى که اخیراً براى بهداشت هست همه آنها را در اسلام مى خوانیم. میان چاهى که آب آلوده در آن مىرود و چاهى که آب آشامیدنى است چقدر فاصله باشد، شب زیر درخت نخوابیم. حوله و شانه و لباس نباید شریکى باشد، اینها همه دستورات بهداشتى است. من گاهى فکر مىکنم که ما مسلمانها بعضى هایمان خیلى دستوراتى را که براى زندگى و دنیاى خودمان هم هست، چه بسا مراعات نمىکنیم.
3- یکدیگر را با لقب خوب صدا بزنید
یک مثال کوچک حالا یادم آمد بزنم. صحنهاى را دیدم برایتان بگویم. شخصى سرش را از در خانه آورد بیرون و به آن کارمند محترم شهردارى جسارتى کرد. اصولاً الفاظى که ما صدا به افراد مىزنیم، خیلى وقتها جسارت است. حالا نمىدانم، بگویم و یا نگویم. بگویم، گفت آشغالى بیا آشغالها را ببر. بعد خوب این آقاى محترم هم آمد و سطل آشغال را گرفت و وقتى خالى کرد در آن فرقون، بوى تعفن این مرد را اذیت کرد، بعد نگاه کردم، دیدم، فرقونش را برد در یک منطقهاى و اینها را، آشغالها را روى هم ریخت و بعد هم ماشین بارى آمد و وقتى این آشغالها را با بیل مىریختند در ماشین، همه این گرد و غبار این آشغالها در حلق این مرد مىرفت. حساب کردم چند تا دستور غیر اسلامى، یک اول اینکه متن قرآن است، مىگوید «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب» (حجرات/11) لقب همدیگر را خوب ببرید. تو چه حقى دارى به یک مرد محترم، به یک انسان وارسته، به یک مسلمان کارمند، مىگویى آشغالى یا نفتى، چرا مىگویى نفتى؟ چرا مىگویى آشغالى؟ این یک خلاف شرع. گناه است که انسان به یک مسلمان اینطور بى ادبانه صدا بزند. در جنگ صفین به معاویه بد حرف مىزدند، امیرالمومنین (ع) فرمود: ما معاویه را مىکشیم اما با ادب با آن حرف مىزنیم. ادب مسئلهاى است خودش. بعد شما چرا این آشغالها را در کیسه زباله دانى نمىکنید؟ در کیسه که نمىکنید، بوى تعفن یک مسلمانى را اذیت مىکند و شما پیش خدا مسئول هستى، به همین مقدار اذیتى که مىکنى. بعد این آشغالها را وقتى با بیل مىخواهند بریزند در ماشین، این گرد و غبارها که مىرود، پس بابا این آیه که «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَه» (بقره/195) گرچه مربوط به مسائل انفاق است در سطح اجتماع ولى یک قاعده کلى است. دیدم چند تا خلاف دستورات اسلام در همین مسئله جزئى پیاده مىشود. ما باید آقا الان که انقلاب اسلامى شده است، باید یک مقدار انقلاب عملى، انقلاب فکرى، اگر در رژیم قبل مىگفتیم آشغالى و یا نفتى، حالا دیگه اسم آن را بگوییم، محترمانه بگوییم. یک جورى باشد که پیدا باشد که وضع ما هم منقلب شده است، رد شویم.
4- وضو و اهمیت بهداشت در اسلام
اسلام در رابطه با بهداشت و نظافت خیلى سفارش مىکند. آب تمیز، بعد آب خنک سفارش شده است، چون مسئله نشاط در آن هم مطرح است و لذا حدیث داریم که با آب سرد وضو بگیرید و سعى کنید با حوله خشک نکنید، هر چه آب سرد روى پوست بدنتان باشد اثر نشاط آوریش بیشتر است و لذا حدیث داریم اجر کسى که با آب خنک وضو بگیرد و با حوله خشک نکند، سى برابر اجر کسى است که با آب گرم وضو بگیرد و با حوله خشک کند. پس نظافت، آب تمیز و نشاط، آب خنک و با حوله خشک نکنید، بگذارید آب سرد روى پوست بدن باشد و تقرب به خدا. حدیث در وسائل شیعه کتاب طهارت.
5- غسل و فلسفه آن
مسئله غسل را نمىدانم مطرح کنم و یا مطرح نکم ولى یک جمله اشاره مىگویم، آقایون خودشان مطالعه کنند، چون گاهى سوال مىشود که در غسل چرا همه بدن را مىشوریم. از امام همین سوال شد و امام فرمود: براى اینکه «تَحْتَ کُلِّ شَعْرَهٍ جَنَابَهً» (فقهالرضا،ص81) سخن امام این است که از زیر هر مویى مسئله جنابت مطرح است، این یعنى چه؟ اینطورى که الان مىتوانم بگویم و باید خودتان مطالعه کنید این است، ما در غسل دو مسئله مطرح است، یکى مسئله فشار خون مطرح است و یکى هم مسئله فعالیت اعصاب سمپاتیک. انسانى که مىخواهد جنب بشود، در جنابت هم فشار خونش حالت تعادلش را از دست مىدهد، فشار خون مىرود بالا و هم اعصاب سمپاتیک فعالیت خاصى دارند و خون و اعصاب سمپاتیک در همه بدن هست و لذا آب باید به همه اعضاى بدن برسد، این خیلى فشرده، مفصلش را معذورم از اینکه بگویم. در جنابت اعصاب دخالت دارد و فشار خون و اعصاب و فشار خون براى یک عضو نیست و براى همه بدن است، آب باید به تمام بدن برسد.
6- تیمم و کیفیت تیمم
و اما مسئله تیمم، یک نوع عبادت و بندگى است که قرآن مىگوید اگر آب نبود یک و یا گران بود که نشد خرید یا ترسیدید و یا وقت نبود، به هر عاملى که در رسالهها هست مىفرماید «فَتَیَمَّمُوا صَعیداً» (نساء/43) تیمم کنید «صَعیداً» صعید دو تا معنا شده است، یکى صعید به معناى خاک معنا کردهاند و یکى صعید را به زمین معنا کردهاند. چه خاک، چه ریگ، چه سنگ، هر چیزى، «فَتَیَمَّمُوا صَعیداً طَیِّباً» (نساء/43) طیب عربى است یعنى دلپسند. خاک دلپسند، یعنى خاکى که آلودگى ندارد، بنابراین بعضى از تیممها هم که بعضى از افراد مىکنند به خاک کوچه، به خاک خیابان، این تیممها هم شرعى نیست. حدیثى در کافى داریم، «نَهَى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنْ یَتَیَمَّمَ الرَّجُلُ بِتُرَابٍ مِنْ أَثَرِ الطَّرِیقِ» (کافى،ج3،ص62) یک مردى در کوچه تیمم مىکرد، حضرت على (ع) دیدش، گفت: پا شو، پا شو، گفت چى آقا. گفت: با این خاک کوچه که نباید تیمم کنى، اسلام و قرآن که مىگوید تیمم کن به خاک، بعدش مىگوید خاک طیب، خاک دلپسند، نه خاکى که مملو از آلودگىها باشد، خوب. تقرب به خدا در همه مطرح است. طهارت و اما مقدمه دوم قبله.
7- کیفیت وضو
اما چگونه باید وضو گرفت، وضو گرفتن را دیگه هر مسلمانى بلد است و بر هر پدر و مادرى است که وضو گرفتن را به فرزندش یاد بدهد، ولى آنکه زیاد بعضى آقازادهها دیدهاند، آن است که گاهى وقتى وضو مىگیرند آب را که مىریزند روى دستشان، هى آب را همچین، همچین مىکنند. به آن مىگوییم داداش شما که دارى، آب ریختى اینجا چرا اینجاها را نشستى، چرا دستت را نشستى، مىگوید اینها را قبلاً شستهام. فقط یک تذکرى بدهم که این شستن قبلى جزء وضو نیست. آب را که ریختى بالا باید آب را بکشى تا بیاید تا سر ناخن، اینکه آب مىریزیم و مىآوریم تا مچ و بعد مىگویى این مچ را قبلاً شستهام، این جزء وضو نیست، این شستن دو مرتبه لازم است، حالا باید ظرف و آب غصبى نباشد، حالا آنها، مسلمات را که مىدانید رد شویم.
8- قبله مقدمه نماز
اما قبله. چرا روبه قبله مىایستیم. مسئله قبله هم یک ماجرایى دارد در قرآن مفصل بیان شده است. اجازه مىخواهم این را به یک نحوى بیان کنم. فرض کنید که این کعبه هست و بتهاى زیادى روى کعبه بود، اینها را فرض کنید بت، پیغمبر وقتى مبعوث شد به پیغمبرى، بتهاىی در کعبه بود، همه رو به بتها سجده مىکردند، پیغمبر این صحنه را دید و دستورى آمد که تو بر خلاف مسیر عمومى عمل کن، چون مىدانى که ما سه رقم جوان داریم. در قرآن جوانها سه رقم هستند. جوانان در قرآن. در قرآن سه رقم آدم داریم، حالا جوانان بگوییم و یا مردم. یک دسته مردم هستند که در جامعه ما فاسد هضم مىشوند، در جامعه فاسد هضم مىشوند، شعارشان این است، خواهى نشوى رسوا همرنگ جماعت شو، در جامعه هضم مىشوند، قرآن مىگوید اینها «کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» (مدثر/45) روز قیامت وقتى سوال مىکنند، چرا شما دچار شکنجه خدا شدید «کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» یعنى دیدیم یاوه سرایان، یاوه مىگویند، ما هم جلسه آنها را به هم نزدیم، ما هم نشستیم جزو آنها، در جامعه فاسد، آب مىشوند. یک دسته هستند که در جامعه فاسد تنها خود را حفظ مىکنند، مثل اصحاب کهف، اصحاب کهف چند تا جوانمرد بودند، همینکه دیدند جامعه خراب است، خودشان رفتندو به غار پناه بردند و به سرنوشت خواب، که این را قرآن نقل مىکند،……….
اگر کسى آب به شما مىدهد براى وضو، ولى مىدانى که اگر وضو بگیرى از آبش، فردا منت مىگذارد بر تو. من بودم که به تو آب دادم. و منتش سنگین است، اسلام مىگوید تیمم کن، تیمم کن و نماز بخوان و با آبى که منت در آن هست وضو نگیر. اصولاً همیشه شخصیتتان را حفظ کنید، حدیث داریم، هفت تا حدیث را شمردم، در کتاب وسائل الشیعه داریم که اگر خواستید مسافرت بروید، با یک کسى مسافرت بروید که خرجى خودتان را خودتان بدهید، با یک آقا بالا سرى مسافرت نروید، چون او که خرجى تو را داد، شما باید کفشهایش را جفت کنى و در پستى را هم قبلاً برایش باز کنى و همین کار تو را ذلیل مىکند. با هم بروید که هم در پول دادن شریک و هم در کار کردن شریک، شریکى که شد ذلتى نیست. دنبال آن کسى مىروى که خرج ما را مىدهد، این ذلیل مىشوى و روایتى داریم که ناراحتىهاى خودتان را نقل نکنید، خودتان را خورد مىکنید. حدیث داریم مسلمان «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» (نهجالبلاغه،حکمت333) ناراحتى هایتان در درون باشد، در ظاهر باید وقتى کسى شما را دید، بشاش به نظر برسید، باید قوى باشید.
امیرالمومنین در جنگ با معاویه فرمود: «وَ اللَّهِ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَه» (کافى،ج7،ص460) به خدا معاویه را مىکشم، بعد یواش گفت انشاء الله، یک نفر آمد و گفت آقا انشاء الله آن را یواش گفتى، گفت رهبر اگر ان شاء الله را هم بلند بگوید، این پیروان مىگویند خودش هم شک دارد، باید قاطعیتى داشته باشد باید چنان قوى دل باشد تا آنها هم از حرارت این، انشاء الله هم هست، منتها در مقام رهبرى باید قاطعیت باشد. من وقتى این حدیث امیرالمومنین را به آن برخوردم که مىگوید «وَ اللَّهِ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَه» یاد امام افتادم که وقتى از پاریس تشریف آوردند به بهشت زهرا، با یک کلمه: من در دهان این دولت مىزنم، همچین گفت من در دهان این دولت مىزنم که ما به هم نگاه کردیم و گفتیم: خیلى قوى است، البته انشاء الله هم دارد، منتها روابط خاصى که بین ایشان و خدا هست، آن روابط سر جاش مفصل است، باید قاطعیت باشد.
گاهى یکجورى نباشد که کسى احساس کند اینها ضعیف هستند. پیغمبر در ارتش فرمود: پیر مردها ریش هایتان را رنگ بگذارید، چون آنها نگاه مىکنند اگر ریش سفید باشد مىگویند این سربازهاى پیغمبر همه پیرمرد هستند، یک جورى باشید که عظمت داشته باشید. شب شد، پیغمبر فرمود چند جا آتش روشن کنید، چون دیدبان دشمن دید مىزند، بگوید، جمعیت و ارتش رسول الله به قدرى است که چند جا آتش روشن کردهاند براى آشپزى، فرمود: چند جا همینطورى آتش روشن کنید تا آنهاى که دید مىزنند خیال کنند جمعیت زیاد است، اینها همه براى این است که انسان لباس گرانش باید فرق داشته باشد با لباس داخل، اینها یک حسابهایى است که اسلام گفته است.
9- قبله رمز جهتگیری و استقلال
حالا، پس قبله براى چى است، قبله رمز جهتگیرى است، ما اگر این طرف بایستیم نازکش باید باشیم، ابداً ما نمىخواهیم تکیه به آنها بدهیم. یک حدیث جالب برایتان بخوانم، پیغمبر (ص) را در مکه سنگباران کردند، رفت چند کیلومترى شهر طائف، آنجا هم سنگبارانش کردند، دوید و از طائف هم رفت بیرون، پشت به طائف و رسید به یک دیوارى خسته شد، تکیه داد به این دیوار، افتاد به دیوار، پیغمبرى که دویده، خسته، تشنه، سنگ خورده، خسته، افتاده، تک تک نفس مىکشد، یک کسى آمد بیرون از در باغ، پیغمبر گفت بیا ببینم. آمد و گفت این باغى که به آن تکیه دادهام باغ چه کسى است، گفت باغ فلان مشرک است. تا پیغمبر فهمید باغ فلان مشرک است، خواست بلند شود، دید طاقت ندارد، خون از بدنش آمده، گرما، خسته، دید طاقت ندارد بلند شود، خودش را به خاکها کشید، همینطور خودش را به خاک کشید و رفت چند مترى و تکیه به درخت داد و فرمود: مسلمان تکیه به دیوار مشرک نمىدهد، این خواست پیغمبر ما است که در نماز مىگوید جهتگیرى کن، یک سمتى وایسا که کسى ناز به تو نکشد.
اما ما گاهى وقتها مىرویم دکان آرایشگاهى، از ما مىپرسد چه جورى درست کنم صورتت را. مىگوییم والا شمال شرقى زلف من را آلمانى، جنوب غربى آن را فرانسوى، سبیلمان را روسى و ریش ما را آمریکایى، یعنى دیگه اختیار ریش و سبیلمان دست خودمان نیست. آقا ببین چه جور خوب هستى، همانجور که خوب هستى، درست کن.
پیغمبر نمىتواند بلند شود، خودش را به خاک مىکشد، که تکیه به دیوار آن ندهد، اما اگر یک وقت یک کسى به ما بگوید که آقا به نظرم این نمکدان ایرانى است، داد مىزنیم که نه آقا ایرانى کجاست، خارجى است. نه، آقا معذرت مىخواهم. اگر کسى به ما بگوید ایرانى است ناراحت مىشویم و این روى ما کار کردهاند، مغز ما را شستشو دادهاند که ایرانى یعنى بد، هى تبلیغ کردند،تبلیغ کردند، ایرانى بد است اما خارجى خوب است. یک جورى که من اختیار ریش و سبیلم باید غربى باشد، لباس و کفشم، سرود و شعرم، افکار و عوالم، سیگار کشیدنم باید غربى باشد. این…. خالى کردن است. قبله چى شد؟ قبله یعنى جهتگیرى، اینطرف، ابداً. اینطرف، ابداً. یا اینطرف، یا اینطرف، میان این دو طرف، اینطرف، چون زادگاه پیغمبر هست، مرکز توحید است، خاطرات فداکارى حضرت ابراهیمها و اسماعیلها هست، چون سابقه توحیدى بیشتر دارد، قبله این است. پس دوستان اگر کسى از شما پرسید که چرا روبه قبله مىایستیم، مگر خدا اینطرف است، جواب مىدهیم نه، خدا هیچ طرف نیست، هر کجا بایستیم روبه خداست، اما اگر یک جهت هایى بایستیم که رنج دیگران را ببریم، مسلمان باید جبهه خودش را حفظ کند، پس مىتوانیم در یک کلمه بنویسیم قبله، رمز استقلال، رمز جهتگیرى است. قبله یعنى در جامعه دیگران هضم نشدن و اینست فشردهاى از بحث طهارت و قبله. تا جلسه بعد شما را به خدا مىسپارم.
ضمناً اینرا هم در یک دقیقه بگویم. یکى از رفقا در جلسه قبل که ما صحبت کرده بودیم، بحث فوتبال بود، گفتم ساعتهایى که ما مىنشینیم تا ببینیم توپ فلان کشور کجا مىرود، تا نفهمیم که نفس خودمان کجا مىرود، اسلام با فوتبال و والیبال نظر مخالفى ندارد، اصولاً نظر اسلام با ورزشهاى سالم، موافق است. بحث این است که ورزش باید هدف نباشد، وسیله باشد،مثل آچار، پیچ گوشتى، هدف نیست، وسیله است و ما از پیچ گوشتى بتوانیم پیچها را باز کنیم. بازى و ورزش جنبه مقدمهاى داشته باشد، مثل پله نردبان، ما از این پله مىخواهیم برویم بالا، ورزش مىکنیم تا به کار بالاترى برسیم اما ورزش نباید هدف باشد، ولى عدهاى با تلاشهایى، ورزش را براى ما هدف کردهاند، غرض ما این بود و الا غرضم نبود که در جلسه قبل که مثالى زدم، نمىخواستم، بگویم که اسلام با ورزش نظر مخالفى دارد. دوستان هم هر توضیحى خواستید وسط جلسه مىتوانید که سوال بکنید.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»