نماز-1، فلسفه وجوب

موضوع: نماز-1، فلسفه وجوب
تاریخ: 15/05/58

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنه الله على اعدائهم اجمعین.

بعد از آنکه بحثى از توحید و شرک در نشستهاى قبل با دوستان داشتیم، چه خوب است که درباره پیوند ما با خدا و آن راه و نوع پیوندى که براى ما مقرر کرده‏‌اند یک خورده صحبت کنیم و آن پیوند دائمى و پیوند هر روزى و شبانه روزى، پیوندى که در عصرها و نسل‏ها،این پیوند در آن سفارش شده است، پیوندى که پایه دین در اسلام آمده است، پیوندى که در روایاتى که مى‏خوانیم اسلام بر چند پایه بر پا شده است، یکى از آنها همین مسئله هست، این پیوند عبارت است از نماز. من و شما نماز مى‏خوانیم، الحمدلله، اما اگر یک دوستى نماز نمى‏خواند، در کوپه قطار نشسته‌‏ایم و با هم صحبت مى‏کنیم. همسایه و رفیقى داریم که نماز نمى‏خواند، بسیارى از اینهایى که نماز نمى‌‏خوانند، لجاجتى با خدا ندارند، چون همه مردم، آگاهانه و یا ناخودآگاهانه ته دلشان به خدا بدهکار است.
1- بحث نماز
خیلى‏‌ها خدا را دوست دارند، یک خورده نماز خواندنشان روى حساب عدم شناختشان است، البته بعضى‏‌ها هم لجاجت دارند، ما کارى به افراد لجباز و عنود نداریم،افرادى که آگاهى از نماز ندارند و نماز خواندنشان یا بى اعتناى به نمازشان بخاطر عدم آگاهى است، یک مقدارى مى‏خواهیم با هم صحبت کنیم. در بحث نماز چند تا مسئله مطرح مى‏شود که شما در کوپه قطار و یا در ماشین، سر کلاس، در مهمانى‏ها و نشست‏ها، گاهى که صحبت مى‏شود این چند تا سوال را مى‏کنند، یکى از این سوالها این است که چرا نماز مى‏خوانیم؟ چى به آن مى‏گویید، بعد گاهى وقتها سوالى که پیش مى‏آید، این سوال پیش مى‏آید که این کشورهایى که نماز مى‏خوانند، چرا علم و صنعتشان عقب است؟ چه نقشى نماز مى‏تواند در ما داشته باشد، نماز خوان‏ها چه کرده‌‏اند؟ از این سرى سوالها هست که خیلى از این نوع سوالها مطرح مى‏شود، ما با هم صحبت مى‏کنیم، یکخورده فرم اینکه چطورى با رفقا صحبت کنیم، مطرح مى‏شود. پس سوال اولش این است، در بحث نماز به دنباله بحث توحید و شرک، بحث نماز، سوال اول این مى‏شود، عرض کردم شما خودتان که نماز مى‏خوانید، باید ببینید با یک کسى که نماز نمى‏خواند چطورى حرف بزنید، چون یک وقتى مى‏گفتم، مى‏گفتم یک هروئینى که در یک کوچه که مى‏آید، یک هفت، هشت، ده تا هروئینى براى خودش درست مى‏کند و یک جوان نماز گزار باید یک، هفت، هشت، ده تا نماز خوان براى خودش درست کند. کسانى که در باطل اصرار دارند، ما هم درحق باید اصرار داشته باشیم. امیرالمومنین (ع) یکى از ناله هایش همین بود که گروهى در حزب معاویه، در داخل اصرار مى‏کنند اما طرفدارهاى من شل هستند، خوب. سوالهایى که مطرح مى‏شود، سوال اول، چند سوال.
2- چرا باید نماز خواند؟
1 – چرا نماز بخوانیم؟ این سوال که مطرح مى‏شود، جوابى را که در سطح عموم مى‏شود مطرح کرد، که قرآن هم به اشاره مى‏گوید «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ» (بقره/21) عبادت کنید چون او شما را آفرید، «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ» عبارت دارد که او به شما هستى داد، مى‏خواهد بگوید تشکر. دوستان عزیز ما دو رقم حق داریم.
حق بر دو قسم است. گاهى حق، حق اسلامى است و گاهى حق، حق انسانى است. حق اسلامى، یک سرى حقوقى است که اسلام معین کرده است. چه کسى حق دارد حکومت بکند، چه کسى حق دارد حکومت نکند، در زندگى خانوادگى مخارج به دوش چه کسى باشد، در جامعه‌‏ها و کانون‌هاى کوچک و بزرگ چه کسى قدرت داشته باشد تصمیم گیرد، تصمیم نهایى را چه کسى بگیرد، حق وتو چه کسى داشته باشد، یک سرى حقوقى است که اسلام معین کرده است و یا در فلان داد و ستدد در چه شرایطى مى‏شود معامله را بهم زد، در معاملات اگر چنین شد، مشترى مى‏تواند معامه را بهم بزند و یا فروشنده مى‏تواند معامله را فسخ کند و بهم بزند، یک سرى حقوقى است که اسلام مى‏گوید.
یک سرى حقوقى است که از حقوق انسانى است، یعنى گیرم طرف ما مسلمان نباشد، یک سرى حقوقى است که باید مراعات کند. مثلاً در روایات پیشوایان معصوم (علیهم السلام) مى‏خوانیم، اگر به کسى قول دادى به قولت عمل کن، گرچه به آنکه قول داده‏‌اى مسلمان نباشد، به هر کسى که قول دادى باید وفا کنى، ولو به مشرک. در روایات پیشوایان دین مى‏خوانیم احترام والدین را باید گرفت، گرچه پدر و مادر مسلمان نباشند. در روایات مى‏خوانیم که امانت را باید به صاحبش رد کرد، گرچه آن کسى که چیزى را پهلوى ما به امانت گذاشته است مسلمان نباشد. پس ببینید «أَدُّوا الْأَمَانَهَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَیْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً» (کافى،ج‏2،ص‏636) به قول امام، چه خوب باشد و چه بد، چه مسلمان باشد و چه غیر مسلمان، از حقوق انسانى است. یکى از حقوق انسانى، مسئله تشکر است.
3- تشکر یکی از حقوق انسانی است
من یک وقتى براى پسرها همچین مى‏گفتم، حالا اینجا هم براى دوستان چنین بگویم، مى‏گفتم آقازاده اگر یک ماشینى را شما، فرض کنید، که دارد در خیابان مى‏رود و عده‏‌اى هم منتظر تاکسى هستند، آقاى راننده که نشسته است پشت ماشین، مى‏بیند گروهى منتظر تاکسى هستند، مى‏گوید خدمت کنم به اینها و بعضى از آنها را سوار کنم، پیش پاى اینها ترمز مى‏کند و مى‏گوید، بفرمائید کجا مى‏روید، ببرم شما را، این افرادى که مى‏بینند آقاى راننده احترام کرد، خدمت کرد به اینها و ترمز کرد، همه آنها یک نوع تشکر را مى‏کنند گرچه نوع تشکرشان فرق بکند، ممکن است یک نفر بگوید «جَزَاکُمُ اللَّهُ خَیْراً» در مقابل این تشکرش «جَزَاکُمُ اللَّهُ» باشد. ممکن است یکى بگوید: متشکرم. مثلاً آخوند باشد، روحانى باشد مى‏گوید «جَزَاکُمُ اللَّهُ خَیْراً»، بازارى باشد مى‏گوید: متشکرم. از این افراد…چیز باشند، مى‏گویند: مرسى. بعضى مثلاً مى‏گویند: قربان تو. یک چیزى مى‏گویند به هر زبانى و به هر بیانى، در هر فرم و پستى باشند، وقتى که دیدند خدمتى به آنها، لطفى به آنها کرد و ترمز کرد، یک تشکرى مى‏کنند، هر دینى و هر نژادى و هر زبانى و هر نوع فکر و ایده‏اى داشته باشند، تشکر یکى از حقوق انسانى است. انسانى که هیچى، مى‏خواهیم بگوییم یکى از حقوق حیوانى است. حیوان هم به مقدار شعورش تشکر مى‏کند. سگ را ببینید، سگ، یک لقمه که مى‏دهى به سگ، فورى دمش را تکان مى‏‌دهد و همین دمى که تکان مى‏دهد، تشکر مى‏کند از صاحبش. چند تا استخوان چرب در خانه کسى مى‏خورد، اگر به این خانه حمله شد، به دزد حمله مى‏کند، پاسدارى مى‏کند، هر حیوانى به مقدار شعورش تشکر را مى‏کند. بنابراین چرا نماز بخوانیم؟ مى‏خواهیم تشکر کنیم، حالا در اینجا باز یک سوال مطرح مى‏شود.
4- تشکر اثر سازندگی دارد
سوال 2 – آیا خدا نیاز به تشکر ما دارد؟ مسلماً نه، خدا نیازى به تشکر ندارد اما این تشکر در خود ما اثر سازندگى و مثبت و مفید دارد. یک مثال بزنم، معلم مىاید سرکلاس و مى‏گوید دوستان عزیز، من که مى‏آیم، مى‏ایستم و داد مى‏زنم، تشکر کنید از زحمت من و تشکرتان همین نباشد که فقط بگویید برپا، گرچه بلند شدن هم خودش تشکرى است و باید باشد، انسان باید از استادش تشکر کند، اما من قانع نیستم که شما برپایى بگویید براى من، اگر مى‏خواهید تشکر کنید، درسى را که من مى‏دهم، خوب درس بخوانید. خوب درس خواندن تشکر است، اما تشکر سازنده. برپا هم تشکر است اما تشکر تشریفاتى است.
ما تشکر دو رقم داریم: یک تشکر داریم، تشکر تشریفاتى، یک تشکر داریم، تشکر سازنده. خوب درس خواندن شاگرد تشکر از استاد است اما چیزى به جیب استاد نمى‏رود. شما درس بخوانید و یا نخوانید، این استاد رشد نمى‏کند، خود شما رشد مى‏‌کنید. گرچه خوب درس خواندنت تشکر است اما تشکرى است که نفعش به جیب خودت مى‏رود. نماز تشکر از خداست اما تشکرى است که فایده‏‌اش براى خودمان است، چطور؟ در ادامه بحثم چطورش معلوم مى‏شود و دوستدارم این جلسه و جلسه بعد را خیلى با عنایت گوش بدهید. خدا نیازى به تشکر ما ندارد اما این تشکر اثر سازندگى در خود ما دارد. بحث سوم که در نماز مطرح است.
5- روح نماز تشکر است اما فرم آن تعبد است
سوال 3 – مى‏پرسند گاهى، چرا این تشکر به میل خود ما نیست؟ خوب که حالا که بناست از خدا تشکر کنیم هر که هر جورى که دلش مى‏خواهد تشکر کند. تو چه کار دارى که من وضو بگیرم و یا نگیرم، راست قبله بایستم و یا نایستم، حتماً بگویم «بسم الله الرحمن الرحیم» حتماً «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (فاتحه/2)، من خودم از خدا یکجورى که بلد هستم تشکر مى‏کنم، حتى زیر رختخواب که خوابیده‌‏ام، مى‏گویم اى خدا تو که مى‏دانى من مخلصت هستم، شما ول کن معامله نیستى، مى‏گویید حتماً باید همچین تشکر کنم، در این هم باید بگوییم که گرچه تشکر یک اصل عقلى است، اما نوعش تعبد است.
دوستان عزیز شما اگر یک مهمانى آمد برایتان و خواستید پذیرایى کنید، ما دو نوع پذیرایى داریم، یک وقت ببینیم آن چه میل دارد، یکوقت ببینیم ما چه میل داریم، بهترین نوع این پذیراى این است که ببینیم مهمان چه میل دارد، اینطور نیست. اگر هم خواستیم تشکر کنیم یکجور تشکرى که آن مى‏گوید چه و یکجور تشکرى است که ما مى‏گوییم چه، بهترین نوع تشکر این است که ببینیم او مى‏گوید چه، بنابراین گرچه روح نماز تشکر است اما فرمش تعبد است، تعبد، خدا اینطور گفته است، براى خاطر اینکه او باید به ما بگوید چه جورى حقش است و چه جورى ما را مى‏سازد. حالا خیلى هم ما ناز نمى‌‏کشیم، اگر کسى آورد چیزى همچون نماز، پرمایه و پر محتوا، پر مغز، بیاورد و بگوید این به جاى آن. اگر کسى خانه‏‌اى بهتر ساخت، این خانه را خراب مى‏کنیم. فرم نماز تعبد است، کما اینکه بهترین پذیرایى این است که ببینید او مى‏گوید چه، بهترین تشکر هم این است که ببینید او چه مى‏گوید. بسیارى از رشد ما در ین است که عبد باشیم. حالا، از این بحث که گذشتیم سوال 4 مطرح مى‏شود.
6- نقش نماز
سوال 4- مى‏‌پرسند که چرا کشورهاى نمازگزار علم و صنعت، کشورهاى نماز گزار عقب هستند، حالا از نظر اقتصادى، فکرى، فرهنگى، شما که نماز خواندى چکار کردى. الان مى‏گویید ما الان که عقب ماندگى خودمان را حساب مى‏کنیم، نباید گردن این بگذاریم که دو دقیقه و یا یک دقیقه نماز مى‏خوانیم، این چند دقیقه نماز هیچ جلوى ترقى ما را نمى‏گیرد. من براى کوچولوها یک مثلى بزنم، ولى چون مثل در سطحى است که مى‏تواند براى همه مفید باشد این است و اینجا هم مطرح کنم، مثلى که آنجا داشتم این است، مى‏گویم شما سه تا میوه را فرض کنید، یکى از میوه‌‏ها سیب، یکى از میوه‌‏ها انار، یکى از میوه‏‌ها انگور، هر میوه‌‏اى یک نوع اثر و خاصیت و ویتامینى دارد، مثلاً سیب داراى ویتامین فلان، انار داراى مزه و ویتامین فلان، انگور هم داراى مزه و ویتامین فلان، حالا، اگر دید که هر میوه‏‌اى را بخورد، مزه و ویتامین دیگر را خواسته باشد که تقاضا کند، توقعش غلط است. بنده بروم و دو کیلو سیب بخرم، بعد از چند روز این سیب را ببرم و پس بدهم به آقاى میوه فروش، بگویم داداش این سیب شما خوب نبود، براى اینکه من هر چه سیب تو را مى‏خورم مزه انگور نمى‏دهد، این بقال یک نگاهى به مشترى مى‏کند و به آن شاگردش مى‏گوید که این مشترى ما خل هستش. سیب را از من گرفته و رفته پس آورده، مى‏گوید سیب تو مزه انگور نمى‏دهد. داداش تو اگر مزه انگور مى‏خواهى، باید انگور بخورى، توقع تو غلط است که از سیب مزه انگور مى‏‌خواهى، این مثل خیلى روشن است. ما همچنین سه تا برنامه داریم، یک برنامه داریم، برنامه نماز. یک برنامه داریم، برنامه تحصیل. یک برنامه داریم، برنامه کار و سایر برنامه هایى که در اسلام هست، اینها هر کدام یک مزه‏‌اى دارد، یک ویتامینى دارد. مزه، ویتامین، اثر نماز، یاد خدا «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» (طه/14)، «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ» (بقره/21) یاد خدا و تشکر از خدا، این مزه نماز. اثر نماز، اثر تحصیل هم پیشرفت اختراع و اکتشاف. اثر کار هم پیشرفت اقتصاد. حالا، سوال شما ببینیم چه سوالى است، شما مى‏گویید که چرا نماز خوان‏ها مخترع نشده‌‏اند؟ مثل اینکه بگوییم نماز خوان‏ها، مثل این مى‏ماند که بگوییم سیب خوارها چرا مزه انار نمى‏دهد، شما اگر خواستى مخترع بشوى باید بروى دنبال درس. قرآن نگفته است: «اقم الصلاه لتخترع» نماز بخوان تا مخترع بشوى، گفته است «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» نماز نقش خودش را دارد و اختراع و تحصیل هم نقش خودش را دارد، حساب اینها را باید از هم جدا کنیم.
7- نبوغ مسلمانان در گذشته
علاوه بر اینکه، چه کسى گفته که نماز خوان‏‌ها علم و صنعت ندارند، مگر تاریخ مسلمانها نوشته نشده است. در بسیارى از علوم مسلمانها نابغه بوده‌‏اند، مخترع بوده‏‌اند، ما فراموش نکرده‏‌ایم بوعلى سینا، رازى را، ما فراموش نکرده‏‌ایم جابربن حیان را، در این زمینه هم اخیراً کتابى نوشته شده است، دانش مسلمین، اصولاً هم مسلمانها پایه ریز بسیارى از علوم بوده‏‌اند، اما اگر من و شما اختراعى نداریم بخاطر این است که دنبال درس نمى‏رویم. خلاصه‌‏اش این بود. اگر پیشرفت کار، اقتصادمان پیشرفت به خاطر این است که نظام اقتصادى و کارمان خوب نیست، اینها حسابش را نباید به حساب نماز بگذاریم. پس سوال، جواب، چرا نماز خوان‏ها علم و صنعت ندارند؟ جوابش چى شد، براى اینکه نماز خوان‏‌ها، نماز فرهنگى و اقتصادیشان، خوب نیست. اگر من مخترع نیستم براى این نیست که صبح به صبح، دو دقیقه مى‏گویم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) پس بنابراین مخترع نشده‏ام، چه ربطى دارد به هم.
8- علل بدبختی جوامع اسلامی
علل بدبختى در جامعه در اثر چیست؟ انشاء الله در این زمینه صحبت مى‏کنیم. یکى از آنها رهبر است. قرآن مى‏گوید کدام گروه را زیر و رو کردیم، چرا؟ براى اینکه «وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنیدٍ» (هود/59) چون رهبرشان یک جبار ستمگر بود، ما زیر و رو کردیم، پس رهبر. یا قانون، قوانین غیر آسمانى و یا قوانینى که از افرادى نالایق و از افکارى پوچ سرچشمه گرفته است، قانون هست و مردم هست و رهبر، اینها مى‏تواند عامل بدبختى باشد. یک مثالى بزنم از سال گذشته، سال گذشته از کشورهاى اسلامى افرادى رفتند مکه، در منى که هر حاجى یک گوسفند مى‏کشد، به جاى اینکه این رهبران کشورها بیایند وسیله‏اى و سردخانه‏اى بسازند و تهیه کنند که گوشتها را به یک نحوى سرد کنند و بعد مصرف کنند، کوره هایى آوردند در منى و این گوسفندان را دم کوره مى‏دادند و به فاصله چند دقیقه و ثانیه خاکستر مى‏شد. روز عید قربان، در کنار کعبه تقریباً، در منى، یک فرسخى کعبه، روز عید قربان، پارسال حدود یک میلیون گوسفند خاکستر شد و بعد غروبش مرغ یخى آوردند و دادند به حاجى‏ها، یک میلیون گوسفند خود مسلمانها باید خاکستر شود و بعد گوشت یخى باید از خارج بیاید براى اینها، این براى چى است؟ براى خاطر اینکه نماز مى‏خوانند،یا بخاطر اینکه طراحى مى‏کنند، دست استعمار، نقشه‏‌ها.
همان نقشه‏‌اى که در سالهاى قبل پاى فیلم‌ها مى‌‏نشاند و چیزهایى یادمان مى‏داد، چقدر من و شما، یکوقتى من حساب کردم، ساعاتى که ما ایرانى‏‌ها را در رژیم قبل مى‏نشاندند پاى فیلمهاى مسخره، فیلمهایى که نسل ما مى‏نشست و هیچ رشد پیدا نمى‏کرد، امام فرمود: تلویزیون یک دانشگاه عمومى است، بعد یک افراد مسخره‌‏اى اونجا بازى در مى‌‏آوردند و شبهایى که این بازیگرها بازى در مى‏آوردند چه غوغایى، اصلش خیابانها خلوت مى‏شد. مى‏رفتند اونجا، بشینیم تا ببینیم. یا مثلاً بسیارى از فیلمهایى که مثال زدم، یکوقتى یک جایى گفتم، ما را مى‏نشاندند و مى‏گفتند این کشور فلان، با کشور فلان دارد فوتبال بازى مى‏کند، میلیونها من و شما مى‏نشستیم و ببینیم توپ بلژیک کجا رفت و نفهمیم که نفس خودمان کجا مى‏رود. مى‌‏نشاندند ما را به یک تفسیر ورزشى، تمام حواس ما این بود که توپ بلژیک رفت کجا و نفهمیم که نفس خودمان کجا رفت.
با بچه‌‏هاى ما، با مغزهاى ما بازى شد و بازى کردند و مال ما هم بازى شد، بنابراین اگر علت بدبختى ما هست، علت بدبختى ما باید جاى دیگه سراغش را بگیریم، سراغش را نباید از وقت نماز. اما سوال دیگه‏اى که مى‏گویند نماز چه فایده دارد، این را هم مطرح کنم.
9- فواید نماز
مى‏پرسند، نماز چه فایده دارد؟ اول باید حساب کنیم که نماز چى است. نماز را دو جور مى‏شود معنا کرد، یک وقت مى‏گوییم نماز یعنى تکان دادن، نماز یعنى جنباندن، تکان دادن دست و لب و کمر، یک وقت دید ما از نماز این است، آخر هر جورى نگاه کنى، همانطور مى‏بینى. شما اگر عینک سبز بزنید، همه چیز را سبز مى‏بینید. مى‏گویند یک کسى آمده بود دکان چینى فروشى، استکان‌ها وارونه بود، یک استکانى را که وارونه بود نگاهش کرد و همینطور که وارونه بود، بلند کرد و گفت این استکان چرا درش بسته است، بعد هم بلندش کرد و گفت این ته هم که ندارد، یک کسى گفت آقا استکان را از اینطرف بگیر، هم درش باز است و هم ته دارد، کج نگاه مى‏کند و کج هم مى‏فهمد. بعد مى‏گوید که نماز جنباندن دست و لب و کمر است که آدم اول بگوید (الله اکبر) و بعد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» وبعد هم خودمان را بجنبانیم، یک وقت مى‏گوید نماز این است، راست مى‏گوید این نماز هیچ فایده‌‏اى ندارد. شخصى وارد مسجد شد و یک همچین نمازى خواند، از این نمازهایى که من و شما گاهى مى‏خوانیم. پیغمبر نگاهش کرد و گفت: «نَقَرَ کَنَقْرِ الْغُرَابِ» (کافى،ج‏3،ص‏268) مثل کلاغ نوک به زمین مى‏زند عوض سجده به زمین و بعد فرمود این اگر با این نماز بمیرد، رستگار نیست اما یکوقتها مى‏گوییم نماز یعنى یاد خدا. دوست عزیز تو که مى‏پرسى نماز چه فایده‏‌اى دارد معناى اول و یا معناى دوم، تا ببینیم چه معنایى مى‏کنیم…..
مى‏گوید «أَقِمِ الصَّلاهَ» نماز بخوان «لِذِکْری»، «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» (طه/14) نماز بخوان براى اینکه یاد من باشى. یاد خدا چه فایده‌‏اى دارد؟ یاد خدا، بیا پله دوم، «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/28).
نماز بخوان تا یاد من در تو زنده شود، یاد من که در تو زنده شد، آرامش پیدا مى‏کنى. آرامش چه فایده‏اى دارد؟ «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً» (فجر/28-27) پرواز به بى نهایت، پس ببینید سه تا پله شد، یک، دو، سه. پله اول «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» نماز بخوان براى تذکر. ِ «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment