نماز، تضییع نماز

موضوع بحث: نماز، تضییع نماز
تاریخ پخش: 73/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در شهر شهید رجائی و در مسجد النبی در محضر مبارک برادران و خواهران فرهنگی و بازاری و آزاده هستیم. موضوع بحث امسال ماه رمضان درباره‌ی نماز بود. در جلسه‌ی گذشته از تقلید و وضو و مکان نمازگزار و زمان نماز گفتیم. تفسیر سوره حمد و توحید را هم در جلسات گذشته بیان کردیم. در این جلسه می‌خواهیم راجع به کسی که نماز را سبک می‌شمارد، صحبت کنیم. سبک شمردن علامتی دارد. وقتی شما می‌گویی: فلانی من را سبک کرد. یعنی چه؟ یعنی زیر پای مرا جارو نکرد.
1- سبک شمردن مسجد
مسجد کثیف نشانه‌ی سبک شمردن مسجد است. شما هیچ وقت حاضر نیستی در مقابل امام صادق سیگار بکشی. سیکار کشیدن در مسجد، سبک کردن مسجد است. معامله در مسجد، سبک کردن مسجد است. جار زدن در مسجد، سبک کردن مسجد است.
2- سبک شمردن نماز
دیر نماز خواندن، سبک کردن نماز است. بنابراین بحث ما در مورد سبک کردن نماز است. در روایات چهار تعبیر وجود دارد. «مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ»(کافی، ج‌3، ص‌269) در بعضی روایات «مَنِ اسْتَخَفَّ» را داریم. در بعضی از روایات هم «مَنْ سَرَقَ صَلَاتَهُ»(المحاسن، ج‌1، ص‌82) را داریم. یعنی کسی که از نماز سرقت می‌کند. «مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ»(فلاح‌السائل، ص‌22) «مَنْ ضَیَّعَ صَلَاتَهُ»(عیون‌أخبارالرضا، ج‌2، ص‌31) کسی که نماز را ضایع می‌کند. در بعضی روایات داریم که «مَنْ تَرَکَ صَلَاتَهُ»(جامع‌الأخبار، ص‌73) کسی که اصلاً کسی نماز نمی‌خواند. در روایات تعبیرات مختلفی آمده است. البته شاید هر تعبیری هم یک معنایی داشته باشد. نمی‌شود همینطور ساده از کنار کلمات امامان عبور کرد.
ادبیات عرب، ادبیات عمیقی است. مثلاً وقتی می‌گوییم: «ذَهَبَ» یعنی رفت. ولی وقتی می‌گوییم: «سَفَرَ» یک معنای دیگر دارد. «طَلََقَ» هم به معنی رفتن است. «هَجَرَ» هم به معنی رفتن است. همه‌ی این کلمات به معنی «رفتن» هستند، اما هر رفتنی یک معنا دارد. «ذَهَبَ» به معنی رفتنی است که یک بار مادی در آن وجود دارد. «ذَهَبْ» رفتنی است که جنبه‌ی مالی دارد. «سَفَرَ» رفتنی است که جنبه‌ی تفریحی دارد. «طَلَقَ» رفتن از یک مشکل است. مثل اینکه می‌گوییم: فلانی طلاق گرفت و رفت. طلاق یعنی گیر افتاده بودم. زن و شوهر با طلاق از شر هم خلاص می‌شوند. «هجر» رفتنی است که بار مکتبی داشته باشد. همه‌ی این کلمات به معنی رفتن است اما در هر رفتنی یک چیزی وجود دارد. نمی‌شود کلمات را ساده گرفت. ما در فارسی هم داریم که گاهی مثلاً یک کلمه می‌گوییم که این کلمه معناهای مختلفی دارد. به عنوان مثال در عربی می‌گوییم: «سَرَقَ» که به معنای سرقت کردن و کم گذاشتن است. مثلاً در رکوع باید بگوید «سُبْحانَ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ سُبْحانَ اللَّهِ» اما دو بار می‌گوید. یکی را کم می‌کند. «سَرَقَ» یعنی از نماز دزدی کرد. «تَهَاوَنَ» به معنی راحت گرفتن و سبک گرفتن کار است. باز یک معنای دیگری دارد. «اِسْتَخَفَّ» یعنی سبک کرد. «ضَیَّعَ» یعنی ضایع کرد. مثلاً یک کسی که غذا را خراب می‌کند، نمی‌گویند: غذا را سبک کرد. نمی‌گویند: غذا را شل گرفت. نمی‌گویند: غذا را کم گذاشت. می‌گویند: غذا را خراب کرد. ممکن است که غذا را خوب بپزد و آن را ضایع نکند اما داخل مقوا بگذارد و نزد آدم بیاورد. این آدم از غذا کم نگذاشته است. غذا را خیلی خوب پخته است اما وقتی می‌خواهد تحویل بدهد در مقوا می‌گذارد. مثلاً حمد و سوره‌اش خوب است اما در حالی که یک لباس کثیف بر تن دارد و دهنش هم بوی پیاز می‌دهد به نماز می‌ایستد. این کار درست مثل این است که پلو زعفران را در مقوا بگذاری. این کار «تَهَاوَنَ» است. یعنی سبک می‌کند. عذاب‌ها هم همینطور است. در قرآن داریم: «عَذابٌ شَدیدٌ»(آل عمران/4) جای دیگر داریم «عَذابٌ أَلیمٌ»(بقره/104) «عَذابٌ مُهینٌ»(بقره/90)، «مُهین» به معنی اهانت است و «اَلیم» به معنی درد است. گاهی وقت‌ها یک سنجاق به شما می‌زنم. سنجاق زدن درد دارد ولی صدایی ندارد. این «اَلیم» است که درد دارد اما صدا ندارد. گاهی «مُهین» است. آدم می‌رود مقداری لجن بر می‌دارد و سر دیگری می‌ریزد. لجن که بر سر آدم بریزند، آدم دردش نمی‌آید اما توهین است. این عذاب مُهین است. «مُهین» به معنای توهین است. گاهی عذاب توهین هست، ولی درد ندارد. گاهی وقت‌ها درد دارد ولی توهین نیست. کد این عذاب‌ها فرق می‌کند. پس «فَرَّ»، «هَجَرَ»، «سَفَرَ»، «ذَهَبَ»، «طَلَقَ» همه کد دارند. عذاب «شدید» «الیم» و «مُهین» است. «اِسْتَخَفَّ» به معنی سبک کردن است. کتاب‌هایی هست که در آن‌ها فرق بین لغات و فروع لغات گفته شده است. باید نشست و تحقیق کرد و روی آن مایه گذاشت. بنده فقط اشاره‌ای کردم و نمی‌خواهم به طور عمیق بگویم که تفاوت اینها چقدر است. ممکن است تفاوت‌های زیادی بین این کلمات وجود داشته باشد. من فقط می‌خواستم یک اشاره‌ای بکنم که خیلی کلمات را ساده نگیرید. این کلمات دقت زیادی می‌خواهد. تعبیر روایات را گفتیم. حالا سراغ خود روایات بیاییم.
در روایات راجع به سبک کردن عواقبی گفته شده است که من بیست و شش مورد از آن را نوشته‌ام. البته از این تعداد خیلی بیشتر است، اما من فقط بیست و شش مورد را یاد داشت کردم. امیدوارم این بحث مفید باشد.
3- عقوبت سبک شمردن
اول اینکه به خاطر کم کردن از نماز استغفار کنیم. بگوییم: خدایا هرچه از نماز کم کردیم، ما را ببخش و بیامرز. وقتی امامان ما صدای اذان را می‌شنیدند، رنگشان می‌پرید. سر نماز آنچنان محکم می‌ایستادند که جز باد، عبای اینها را تکان نمی‌داد. امامان ما این چنین حضور قلب داشتند. تازه وقتی نماز می‌خواند، می‌گوید: خدایا من نماز خواندم. «إِلَهِی إِنْ کَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا فَلَا تُؤَاخِذْنِی وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ بِالْقَبُولِ وَ الْغُفْرَانِ»(المصباح‌کفعمی، ص‌20)، اگر در رکوع یا در سجود نماز من خلل و نقصی دیدی، خدایا به بزرگی خودت قبول کن. امام از نماز خواندن خودش عذر خواهی می‌کند. «إِنْ» به معنی اگر است. اگر ما «إِنْ» را برداریم و به جای آن «قَدْ» که به معنی حتماً است قرار دهیم، می‌شود «قَدْ کَانَ فِیهَا خَلَلٌ أَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِهَا أَوْ سُجُودِهَا» این در مورد ما صدق می‌کند. چون در نماز ما یا نقص و یا خلل وجود دارد.
یک نفر دعای کمیل می‌خواند. به این جمله رسید. امیرالمومنین در دعای کمیل می‌گوید: «خالَفْتُ» یعنی مخالفت کردم. «وَ خالَفْتُ بَعْضَ أَوامِرِک»(مصباح‌المتهجد، ص‌844)، یعنی خدایا با بعضی از دستورهای تو مخالفت کردم. وقتی به این جمله رسید گفت: «الهی خالَفْتُ کُلَّ اَوامِرِک» گفت: «بَعْضَ أَوامِرِک» برای ما دروغ است. «خالَفْتُ کُلَّ اَوامِرِک» برای ما صدق می‌کند. نمازی که ما می‌خوانیم، نماز نیست. مثل انگور پلاستیکی است که راننده‌های تاکسی کنار آینه آویزان می‌کنند. این مشابه نماز است. امیرالمومنین(ع) در دعای کمیل می‌گوید: «وَ یُنادِیکَ بِلِسانِ أَهْلِ تَوْحیدِک»(مصباح‌المتهجد، ص‌847) یعنی ژست آدم‌های موحد را گرفتیم. «بِلِسانِ أَهْلِ تَوْحیدِک» مثلاً کسی به زبان اصفهانی حرف می‌زند و نمی‌خواهد بگوید: اصفهانی هستم. «بِلِسانِ أَهْلِ تَوْحیدِک» به زبان ترکی یا یزدی صحبت می‌کند. ما باید بدانیم که چه هستیم و چه باید بشویم. خود این مقابله با ارزش است. یکی از آثار زیارت همین است که وقتی آدم به زیارت امام رضا(ع) می‌رود، به امام رضا می‌گوید: تو این هستی. بعد می‌گوید: پس من چه هستم؟ مقایسه می‌کند. مثل کسی که مقابل آینه می‌ایستد. می‌بیند که چه باید بشود، اما چه شده است. آینه این‌ها را به آدم می‌گوید. هرکسی باید استغفار کند. بنده هم باید دوبار استغفار بکنم.
یک کسی به یک نفر گفت: تو یک خوبی و یک بدی داری. گفت: خوبی من چیست؟ بدی من چیست؟ گفت: بدی تو این است که چیزی نمی‌فهمی. خوبی تو این است که حرف نمی‌زنی. حالا اگر حرف می‌زدی و چیزی می‌فهمیدی، چه خاکی باید بر سر می‌ریختم؟ اگر چیزی می‌فهمیدی حتما می‌خواستی که همه جا صحبت کنی.
گناه کسی که این بحث را می‌گوید و نمازش سبک است، دو برابر است. خدایا خودت کمک کن. در قرآن یک آیه‌ای برای تضییع نماز دارد و می‌گوید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا»(مریم/59) انبیاء و انقلابیون را می‌شمارد و می‌گوید: بعد از انبیاء و انقلابیون عده‌ای جانشین شدند. می‌گوید: نماز را ضایع کردند و بعد از شهوت‌ها پیروی کردند. این آیه‌ی قرآن است که تاریخ انبیاء را می‌شمارد و می‌گوید: اولیاء خدا چنین و چنان بودند. بعد می‌گوید: متأسفانه آنها که رفتند، نسل بعد نسل خوبی نشدند. «خلف من بعدهم» بعد از اینها قومی آمدند که «أَضاعُوا الصَّلاهَ» نماز را ضایع کردند. . .
یک چیزی از همشهریتان آقای ابوترابی بگویم. آقای ابوترابی می‌فرمود: در هر اردوگاه آمدند و گفتند: ببینید رهبر فکری اینها چه کسی است؟ صد و پنجاه نفر از اسرا را به عنوان رهبران فکری جدا کردند و به یک شهری بردند. آنجا هم آنها را شکنجه می‌کردند. مثلاً پنجاه نفر که بودند دویست و پنجاه نفر می‌آمدند و پنج نفری یک نفر را می‌زدند. نحوه زدن هم به این صورت بوده که پنج نفری به کمر می‌زدند و گوشت کمر را مثل گوشت کوبیده با خون مخلوط می‌کردند و می‌رفتند. قصه گوشمالی و تنبیه نبود. شخصی به نام کاظم بود که خیلی اذیت می‌کرد. می‌گفت: من دیدم یکی از این اسرا می‌خندد. من نمی‌توانم خنده بر لب اسیری را تحمل کنم و برای همین همه را کتک می‌زدم. مثل این که او مشکل روانی داشت. می‌گفت: با او شروع به صحبت کردیم. گفتیم: کاظم تو عرب هستی. پیغمبر اسلام عرب بود. اسلام از شما به ایران آمد. ما که نماز می‌خوانیم به خاطر این است که نماز را از شما یاد گرفتیم. خوب نیست که تو به خاطر نماز ما را می‌زنی. عرب معلم نماز ما بوده است حالا تو که عرب هستی ما را می‌زنی؟ می‌گفت اینقدر هندوانه زیر بغل او گذاشتیم تا بالاخره این شمر را به یک شخص نمازخوان تبدیل کردیم. او هم یکی یکی از اینها عذرخواهی کرد. واقعاً دین با زحمت بسیاری به دست ما رسید.
آقای ابوترابی تعریف می‌کرد که یک بچه‌ی دوازده ساله را اسیر می‌کنند و فوری برای اینکه با او تبلیغات راه بیندازند، ایشان را با هلیکوپتر به فرودگاه می‌آورند. دوربین‌ها را می‌آورند تا فیلم بگیرند و بگویند: ایران نیرو ندارد و یک بچه‌ی دوازده ساله را به جبهه می‌فرستد. با این بچه‌ی دوازده ساله مصاحبه می‌کنند. می‌گویند: چند سال داری؟ گفت: دوازده سال دارم. چه کسی تو را به جبهه آورده است؟ گفت: خودم به جبهه آمدم. چه هنری داری؟ در جبهه آب می‌دهم. چه پیامی برای مردم ایران داری؟ گفت: مردم ایران مقاومت کنید و نترسید. مرگ بر صدام! گفتند: حیف هلیکوپتری که ما با آن تو را به اینجا آوردیم که زود فیلمبرداری کنیم و تبلیغات کنیم. اما آن مصاحبه آنقدر ضد رژیم صدام بود که قابل پخش نبود. آقای ابوترابی می‌گفت: به آن پسر گفتم: پسر تو که دوازده ساله هستی، چرا دروغ گفتی؟ گفت: من به دشمن دروغ گفتم. در جنگ دروغ گفتن اشکال ندارد و حرام نیست. اینها شیرین است. ایشان می‌گفت: یک شب من را برای شلاق زدن بردند. ایشان می‌گفت: آن شب دو نفر را چنان زدند که چشمشان روی زمین افتاد. یعنی چشم آنها را از کاسه در آوردند. آن دو نفر همان جا کور شدند. بقیه را هم در حدی می‌زدند که خون تمام زمین را گرفته بود. ما آن شب خیلی کتک خوردیم. هوا مهتابی بود. برای نماز بلند شدیم و در حالی که دستمان را به دیوار گرفته بودیم، نماز خواندیم. نماز را خواندیم و افتادیم. بعد متوجه شدیم که این مهتاب برای صبح نبوده است. آن شب هوا مهتابی بوده است. اما ما خیال کردیم که صبح شده است. دوباره صبح که شد، بلند شدیم و نماز خواندیم. آن شبی که چشم ما از کاسه بیرون افتاد ما دوبار نماز صبح خواندیم. چطور بعضی‌ها راحت از کنار نماز می‌گذرند؟ مغازه‌اش را نمی‌بندد برای اینکه یک مشتری یک کیلو نخود بخرد. واقعاً وقتی آدم نگاه می‌کند می‌بیند که بعضی‌ها از چه چیزهایی گذشتند، ولی بعضی‌ها از هیچ چیز نمی‌گذرند. امام صادق «أَضاعُوا الصَّلاهَ» را معنا می‌کند. می‌فرماید: «أضاعوها بتأخیرها عن مواقیتها»(بحارالأنوار، ج‌80، ص‌1)، ضایع کردن نماز این است که انسان نماز را از وقت آن عقب بیندازد.
4- نماز در آیات و روایات
باز در قرآن داریم «الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»(ماعون/5) انتقاد می‌کنید که بعضی‌ها نمازشان را فراموش می‌کنند. «ساهُونَ» امام می‌فرماید: می‌دانید فراموش کردن نماز یعنی چه؟ نه اینکه نماز نخوانند، بلکه نماز را بدون عذر به تأخیر می‌اندازند. «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ»(بقره/238) نسبت به نماز خواندنتان محافظت کنید. در بحار حدیث داریم که می‌فرماید: «إِیَّاکَ أَنْ تَکْسَلَ عَنْهَا أَوْ تَتَوَانَى فِیهَا أَوْ تَتَهَاوَنَ بِحَقِّهَا أَوْ تُضَیِّعَ حَدَّهَا وَ حُدُودَهَا أَوْ تَنْقُرَهَا نَقْرَ الدِّیکِ أَوْ تَسْتَخِفَّ بِهَا أَوْ تَشْتَغِلَ عَنْهَا بِشَیْ‌ءٍ مِنْ عَرَضِ الدُّنْیَا أَوْ تُصَلِّیَ بِغَیْرِ وَقْتِهَا»(بحارالأنوار، ج‌80، ص‌20) مبادا به خاطر دو فلز پول، نمازت را عقب بیندازی. «أَسْرَقُ النَّاسِ الَّذِی یَسْرِقُ مِنْ صَلَاتِهِ»(وسائل‌الشیعه، ج‌7، ص‌151) رئیس دزدها کسی است که از نماز بدزدد.
این حدیث از اهل سنت است. مثل کسی که نمازش را درست انجام نمی‌دهد، مثل کسی است که گرسنه است و یک دانه خرما می‌خورد اما هنوز سیر نشده است. کسی که نمازش را بد بخواند، مثل زن حامله‌ای است که ماه نهم بچه‌اش را سقط کند.
امام علی(ع) فرمودند: «عَلَیْکُمْ بِالْمُحَافَظَهِ عَلَى أَوْقَاتِ الصَّلَاهِ فَلَیْسَ مِنِّی مَنْ ضَیَّعَ الصَّلَاهَ»(دعائم‌الإسلام، ج‌2، ص‌351) اگر کسی نماز را ضایع کند از ما نیست. اگر کسی نماز خود را سست بگیرد، شیطان سوار او می‌شود. پیامبر(ص) می‌فرمایند: «لَا یَزَالُ الشَّیْطَانُ یَرْعَبُ مِنْ بَنِی آدَمَ مَا حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَإِذَا ضَیَّعَهُنَّ تَجَرَّأَ عَلَیْهِ وَ أَوْقَعَهُ فِی الْعَظَائِمِ»(جامع‌الأخبار، ص‌74)
5- راه‌های نفوذ شیطان
تا مادامی که انسان مواظب نمازش است ممکن است شیطان بیاید و به او تنه بزند اما نمی‌رود داخل بایستد. چون شیطان با ما چهار نوع برخورد می‌کند. «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ»(طه/120) یعنی شیطان به سوی آدم می‌آید. مثل اینکه یک چیزی پرت می‌کند اما فرو نمی‌رود. گاهی وقتها تماس می‌گیرد «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ»(اعراف/201) بعضی وقتها شیطان فرو می‌رود «الَّذی یُوَسْوِسُ فی‌ صُدُورِ النَّاسِ»(ناس/5)، «فی‌ صُدُورِ» یعنی شیطان داخل سینه می‌رود و در روح می‌رود اما برمی گردد. گاهی وقتها شیطان در روح می‌رود و دیگر بر نمی‌گردد و بیرون نمی‌آید. «نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ»(زخرف/36) قرین به معنی مقارن است. شیطان دائماً با او هست. فکر و زبانش همه شیطانی می‌شود. «فَهُوَ لَهُ قَرینٌ» حدیث داریم تا مادامی که اهل نماز هستی، ممکن است شیطان تو را وسوسه کند اما شیطانی نیستی. اما اگر کسی نماز را رها کند «وَ أَوْقَعَهُ فِی الْعَظَائِمِ» انسان گناهان کبیره هم می‌کند. پیامبر(ص) می‌فرماید: «لَا یَنَالُ شَفَاعَتِی مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ وَ لَا یَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ لَا وَ اللَّهِ»(کافی، ج‌6، ص‌400) به خدا قسم اگر کسی نماز را سبک بشمارد، در روز قیامت در حوض کوثر به ما وارد نمی‌شود. حدیث دیگری داریم که از پیامبر(ص) نقل شده است: «وَ لَا تُؤَخِّرَهَا فَإِنَّ فِی تَأْخِیرِهَا مِنْ غَیْرِ عِلَّهٍ غَضَبَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»(خصال صدوق، ج‌2، ص‌543) اگر بی دلیل نماز خود را عقب بیندازی، قهر خدا را به دنبال دارد. امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاهِ»(من‌لایحضره‌الفقیه، ج‌1، ص‌206) اگر کسی نماز را سبک کند، شفاعت ما شامل حال او نمی‌شود. پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِهِ لَیْسَ لَهُ حَظٌّ فِی دُعَاءِ الصَّالِحِینَ»(فلاح‌السائل، ص‌22) اگر کسی نمازش را سبک بشمارد، دعای خوبان در حق او مستجاب نمی‌شود. یک کسی است که نسبت به نماز بی اعتنا است. به همه می‌گوید: التماس دعا داریم. دعای خوبان در حق او استجاب نمی‌شود. داریم اگر کسی نمازش را سبک بشمارد «إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ یُحَاسِبُهُ حِسَاباً شَدِیداً»(فلاح‌السائل، ص‌22) خدا با او حساب می‌کند.
6- انواع حساب در قیامت
ما در قیامت چهار نوع حساب داریم: «حِساباً یَسیراً»(انشقاق/8) آیه داریم که خداوند برای بعضی‌ها آسان حساب می‌کند. برای بعضی‌ها می‌گوید: «حِساباً شَدیداً»(طلاق/8)، حساب او شدید است. برای بعضی‌ها داریم: «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ»(غافر/40) بدون حساب به بهشت می‌روند و از نعمت کامیاب هستند. اصولاً بعضی‌ها بی حساب به جهنم می‌روند. الان شما اگر صدام را بگیرید، نمی‌گویید: برویم دادگاه! صدام که دادگاه نمی‌خواهد، هم آنجا باید کشته شود. اصلاً نیازی به دادگاه نیست. مثل سلمان رشدی است. «فَلا نُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً»(کهف/105) یعنی اصلاً روز قیامت نیاز به میزان ندارد. روز قیامت نیازی به وسیله‌ی سنجش ندارد. روز قیامت به دادگاه نیاز ندارد.
حدیث داریم کسی که نمازش را سبک بشمارد، حسابش سخت است. دیدید بعضی از مردها به خانمشان پول می‌دهند. می‌گویند: هفت تومانش را قرقره خریدم. چهار تومانش را قوطی کبریت خریدم. یعنی با صدتومان که به او دادند، خانم را زجرکش می‌کنند. آدم‌هایی که به مردم سخت بگیرند، خدا هم روز قیامت به آنها سخت می‌گیرد. «حِساباً شَدیداً» روز قیامت با قارون محشور می‌شوند. خدا برکت را از رزق او می‌گیرد. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «وَ اعْلَمْ أَنَّ مَنْ ضَیَّعَ الصَّلَاهَ فَهُوَ لِغَیْرِهَا أَضْیَعُ»(الغارات، ج‌1، ص‌154) کسی که نماز را سست می‌گیرد، پس نسبت به کارهای پولی حتما بی اهمیت است. حتماً خمس را هم سست می‌گیرد.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment