نظامیان نمونه مسلمان

موضوع: نظامیان نمونه مسلمان
تاریخ پخش: 77/07/09
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التّقوی»
در محضر مبارک برادران نظامی، بحثی را راجع به دفاع مقدس، از قرآن و حدیث می‌گویم. بحث قرآنی است و خیلی بحث خوبی است. اصولا در شیوه تربیت و تعلیم، مقایسه چیز خوبی است.
یکی از شیوه‌های قرآن این است که مرتباً مقایسه می‌کند.
مثلا می‌فرماید: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ» (سجده/18) آیا مؤمن و فاسق یکجور هستند؟ «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» (زمر/9) آیا با سواد و بی سواد یکجورند؟ فرق نیروهای مسلح ما با نیروهای مسلح دیگر در چیست؟ خیلی فرق دارند. حالا من نمی‌دانم چقدر از این فرق را بتوانم در این جلسه بگویم.
1- تفاوت ارتش اسلامی با دیگران در اهداف
در هدف: قرآن برای نیروهای مسلح 6-5 تا هدف نقل می‌کند:
حفظ مکتب: جنگ ما برای دین است. و لذا می‌فرماید: «قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» (توبه/29) «قاتِلُوا»: بجنگد، بکشید. برای چه؟ برای اینکه: «لا یُؤْمِنُونَ»، «لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ»، «لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» بجنگید برای اینکه: ایمان نمی‌آورند، شرک را کنار نمی‌گذارند، حرام خدا را حرام نمی‌دانند. وقتی می‌گوید «قاتِلُوا» دلیلش اینهاست. نمی‌گوید بکشد برای اینکه به من « بله قربان» نگفت! بکشید برای اینکه خانه‌اش را به من نداد! مالش را به من نداد! بزنید، چون نفتش را به ما نمی‌دهد! حمله با حمله فرق می‌کند.
2- دفاع: گاهی می‌گوید: بکشید «قاتِلُوا» چرا؟ «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّهً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّهً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ» (توبه/36) یعنی چون او می‌زند تو بزن. اگر او نزد تو هم نزن.
 3- برای مبارزه با فساد: می‌فرماید: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمینَ» (بقره/251) اگر پا نشوید و تفنگ دست نگیرید «لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»: زمین فاسد می‌شود. بجنگید و اگر بجنگید «لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ» زمین فاسد می‌شود. آیه‌ها بلند است. من از هر آیه‌ای یک کلمه‌اش را می‌نویسم و آن کلمه‌ای را می‌نویسم که کسانی که فارسی بلدند معنایش را بفهمند. جنگ، برای چی؟
4- برای رفع فتنه: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ» (بقره/193) بکشید برای اینکه فتنه و مایه‌ی فتنه را بر دارید.
5- مبارزه با شیطان و شیاطین: می‌فرماید: بجنگد «قاتِلُوا» با کی؟ «فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ» (نساء/76) با دوستان شیطان بجنگید.
6- حمایت از مستضعفین: بجنگید. بر چی؟ می‌فرماید: «ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ» (نساء/75) چرا در راه خدا و راه مستضعفین نمی‌جنگید؟ در راه نجات مستضعفین.
7- سرکوب یاغی: قرآن می‌فرماید: «فَقاتِلُوا الَّتی‌ تَبْغی‌ حَتَّى تَفی‌ءَ إِلى‌ أَمْرِ اللَّهِ» (حجرات/9) اگر دیدید کسی گردن کلفتی می‌کند با او بجنگید تا برگردد به دستور خدا. اگر کسی بد مستی کرد سرکوبش کنید تا تو راه بیاید. اینها اهداف هستند. پس یکی از فرقهایی که نیروهای مسلح اسلام با نیروهای مسلح دیگر دارد این است که: ما برای هوس فر، برای حزب، برای هوس حزب، برای نفت، برای گاز، پول، دلار، قدرت نمایی و… خلاصه اینکه انگیزه‌ها خیلی مهم است.
2- تفاوت ارتش اسلام با دیگران در اخلاقیات
در خصلتها و خلق و خو: در خصلتها هم باید بین قوای اسلام و دیگران فرق باشد. حالا اگر همه خلق و خوها را دارند. چون اگر بگویم همه دارند، تملق است و اگر بگویم نداریم بی انصافی است. بنابراین من قرآن را می‌خوانم و شما خود را با خط کش قرآن اندازه بگیرید و به خودتان نمره بدهید.
1- ایمان: خیلی فرق می‌کند که کسی معتقد باشد یا بی اعتقاد باشد. شخص معتقد عشق دارد، نشاط دارد، انگیزه دارد. قرآن می‌فرماید: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (صف/11)، «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» بعد می‌فرماید: «تُجاهِدُونَ» یعنی جهاد بعد از ایمان است. یعنی دین بعد جهاد، انگیزه بعد عمل.
2- بقاء: مؤمن خودش را نیست نمی‌داند. نمی‌گوید: ما آخر نیست می‌شویم! می‌گوید: من هستم. شهادت، مردن نیست. «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» (بقره/154) این آیه یک‌شان نزولی دارد: در یکی از جنگهای اسلام، وقتی پیغمبر فرمود: او نیست نشده است، رفتم خانه پدر شهیدی از علماء بود تا به او تسلیت بگویم. گفت: خوشحالم! راستش را بخواهی خوشحالم، گفتم: چطور؟ گفت: اول اینکه به من ثواب شهید می‌دهند. بعد هم ما باید خیلی برای او زحمت می‌کشیدم و برایش عروس می‌گرفتیم، عروسهای بهشتی خیلی بهتر از عروس‌های دنیا هستند. باید جان می‌کندیم و از 32 تا بانک وام می‌گرفتیم! در آنجا، بهشت به او می‌دهند. ما کارهایمان روی حساب و کتاب بود و روی مرز راه می‌رفتیم تا از حساب و کتاب قیامت راحت باشیم. کسی که شهید شد در قیامت حساب و کتاب ندارد. به برخی دروغ می‌گویند. او راست می‌گفت.
3- توکّل: مؤمن غیر از امکاناتی که دارد یک توکلی هم دارد. قرآن می‌فرماید که: هر دو تفنگ دستتان است، هر دو گلوله رد می‌کنید و هر دو هم زخمی می‌شوید. منتها شما یک چیزی دارید که آنها ندارند. «وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ» (نساء/104) یک رجا و توکلی در شما است که در دیگران نیست. اینها خیلی با ارزش است. ما یک سری چیزها را نمی‌دانیم چی شد؟ نمی‌دانیم دفاع مقدس چه کرد؟ دنیا گیج است. مقام معظم رهبری، زمانی که رییس جمهور بودند رفتند به چند کشور خارجی. گروهی هم در خدمت ایشان بودند یکی از آنها هم بنده بودم. در یکی از کشورها، رییس جمهور یک سؤالی از آقا کرد، آقا جواب داد، بعد هم وقتی بیرون آمدیم آقا فرمود: یک کارهایی در ایران شده که رییس جمهورهای دنیا گیج هستند! می‌گویند: چه جوری؟ مگر می‌شود؟ بعد فرمود: رییس جمهور از من پرسید: یک ارتش سابقه داری در ایران بود. جمهوری اسلامی که تشکیل شد. ارتش سابقه داشت. چطور یک چیزی که نو نو است با یک چیزی که سابقه دار است به هم جوش خوردند؟ و با هم جنگ را ادا کردند؟
 مثل این است که شخصی میان یک شاخه درخت 80 ساله و یک برگ سبزی پیوند دهد! بعد هم میوه‌اش خوب در می‌آید! می‌گفت: رییس جمهور آنجا گیج شده بود. می‌گفت: یا باید هر دو نو باشند یا باید هر دو کهنه باشند یا باید… چطور امام آمد یک چیزی نوی را تشکیل داد و با یک چیز با سابقه جوش داد، برادرانه خوب کار کردند و کارشان هم نتیجه داد. بعد می‌فرمود: ما که در ایران هستیم علت را می‌دانیم منتها کسی که بیرون است برایش مهمتر است. بعد هم بازسازی، هم ابتکار، هم اصلاح و… اینها یک چیزهایی است که همه گیج هستند. شما پیدا کنید انقلابی را که بعد از جنگ، قحطی رخ نداده باشد! پیدا کنید یک جایی را که خانواده‌هایی که شهید داده‌اند از انقلابشان بر نگشته باشد! الآن حمایت خانواده‌های شهید بیش از حمایت سایرین از انقلاب است. البته این طبیعی است، توکل سرمایه‌ای است. برای هر گامی اجری است. مؤمن یک چنین ایمانی دارد. یک آیه داریم در قرآن (سوره‌ی توبه آیه 120) می‌فرماید: آدمی که اخلاص دارد برای تمامی کارهایش اجر قایل است. می‌فرماید: «لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَهٌ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ» (توبه/120) تشنگی، درد سر، گرسنگی، قدم زدن و رژه و مانور، هر گرد و خاکی که در چشمت رفت، هر تیغی که به پایت رفت، هر بلندی که رفتی، هر دره‌ای که پایین آمده، هر پنچرگیری که کردی، هر جست و خیزی که کردی «کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» برای تک تک کارهایت عمل صالح می‌نویسد. یعنی آن کسی که در دفاع مقدس، عدس پاک می‌کند، هر عدسی که از زیر انگشتش رد می‌شود تا شنش را جدا کند، برای هر عدسش، یک اجر است. کسی که یک چنین ایمانی داشته باشد. خیلی راحت است. رفتم دیدن آیت الله مدنی (شهید محراب) در آن زمان، زمان شاه در تبعید بودند (در نور آباد ممسنی) دیدم در یک اتاق تاریک نشسته‌اند! گفتم: آقا شما الآن خیلی ناراحت هستید! گفت: من لذت می‌برم. گفتم: چرا؟ گفت: من با هر نفسم یک قدم به خدا نزدیک می‌شوم و شاه به جهنم. یعنی با یک چنین دیدی نگاه می‌کند. مثل یک کسی که چند تا قالی روی دوش او می‌گذارند و او باید حمل کند. ما که عقب هستیم می‌گوییم: آخ آخ الآن کمرش درد می‌گیرد! ولی او در این فکر است که با هر قالی هزار تومان بیشتر می‌گیرد. آن کسی که زیر آب می‌ماند و شما برایش وقت می‌گیرید او زیر آب، بال بال می‌زند اما در عین حال کیف می‌کند. چون می‌داند که شخصی که در بیرون است دارد می‌شمارد.
ما اگر الآن بدانیم که دارند (کارهای ما را) می‌شمارند: «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14)، «وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا» (هود/37) نوحا! کشتی را بساز اما دارم تو را می‌بینم، زیر نظری. خیلی مهم است که ما بدانیم کارهایمان زیر نظر است.
3- توجه به امدادهای غیبی خداوند
4- امداد غیبی، امداد غیبی بر اساسی تقواست. خدا بلا تشبیه مثل بازاری‌ها عمل می‌کند. اول 20 هزار تومان به شما نسیه می‌دهد. اگر چکت بر نگشت دفعه دوم 30 هزار تومان می‌دهد. اگر خوش حساب بودی 50 هزار تومان، و همینطوری می‌آید تا چند میلیون. «أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُرْدِفینَ» (انفال/9) یعنی هزار تا قرآن اول می‌فرماید: هزار فرشته به کمکتان میفرستم. بعد می‌فرماید: شما شیرین جنگیدید سه هزار تا دیگر می‌فرستم: «بِثَلاثَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُنْزَلینَ» (آل‌عمران/124) بعد می‌فرماید: اگر خوب باشید «بِخَمْسَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُسَوِّمینَ» (آل‌عمران/125). در جنگ بدر، یک آیه می‌فرماید، هزار تا، بعد می‌فرماید: حالا که خوب عمل کردید سه هزار تا، بعد می‌فرماید: اگر تقوا داشته باشید دو هزار تا دیگر هم می‌فرستم.
امداد غیبی مخصوص آن زمان نیست. این زمان هم هست. هرکس امداد غیبی را حس می‌کند. من در دنیای آخوندی جاهایی مانده‌ام که چه کنم؟ خدا کمک کرده است. یکوقت یک گروه پزشکی می‌مانند، شورای پزشکی هم تشکیل می‌دهند و می‌مانند، یک مرتبه به ذهن یکی چیزی می‌آید. این جرقه‌ها و الهام‌ها همه امداد غیبی هستند. آدم گاهی در بن بست که گیر می‌کند و نمی‌داند چه کند یک مرتبه یک روزنه‌ای باز می‌شود. گاهی یک کسی چیزی می‌گوید که آن حرف، الهام بخش است. گاهی ممکن است یک بچه یک چیزی بگوید، چهار تا بزرگ نشسته‌اند و فکر می‌کنند و یک بچه یک چیزی می‌گوید می‌بینند که او راست می‌گوید و می‌گوید: این هم یک راهی است، ما به یاد این نبودیم. امدادهای غیبی از هر طریق… این جنازه‌های شهدا را که می‌آورند خاطراتی در تلویزیون نقل می‌کنند… گروهی هستند برای پیدا کردن جنازه‌های شهداء، عده‌ای از آنها را در تلویزیون نشان داد که درحال گشتن بودند لابد در تلویزیون دیدید می‌خواستند ببینند که آنجا شهید هست یا نیست. بعد یک پرنده از آنجا گذشت و پایین آمد و جایی را شروع به نوک زدن کرد. گفتند: نکند این پیام دارد؟ رفتند و خاکها را پس زدند و چند تا شهید پیدا شد. آدم یاد قرآن می‌افتد. قرآن می‌فرماید: قابیل هابیل را کشت و مانده بود که چه کند؟ «فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً» (مائده/31) خدا یک کلاغ فرستاد، کلاغ یک چیزی را چال کرد و خاک روی آن ریخت و با این کار به او یاد داد که جنازه را چال کند.
 یک کشور مسلمان شد به خاطر یک پرنده! قرآن می‌فرماید: سلیمان(ع) به هدهد گفت: کجا بودی؟ غایب بودی چرا؟ «لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطانٍ مُبینٍ» (نمل/21) ذبحت می‌کنم! یا اینکه باید دلیل بیاوری، برای غیبت یا باید عذر موجه داشته باشی یا برخورد انقلابی می‌کنم. هدهد وقتی دیدگفت: سلیمان(ع) عصبانی نشو. اول اینکه: با اینکه سلیمانی، من یک چیزی بلدم که تو بلد نیستی! «فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ» (نمل/22) من پرنده یک چیزی بلدم که توی سلیمان بلد نیستی. یعنی تو خبر نداری. گفت: مثلا چی بلدی؟ گفت: داشتم پرواز می‌کردم از منطقه‌ای مردم منطقه پادشاهشان خانمی بود روی تخت نشسته بود، خورشید پرست بودند! (از این قضیه هم پیدا می‌شود که پرنده‌ها فهم دارند، خورشید را می‌شناسند، خورشید پرستی را می‌دانند، خدا پرستی را می‌دانند، می‌دانند که خورشید پرستی بد است، می‌دانند که این بدی را باید به پیغمبر، گزارش داد، ازاین معلوم می‌شود که رهبر یک کشور اسلامی باید از باقی کشورها هم خبر داشته باشد، از این معلوم می‌شود که خیلی به وزارت اطلاعات و حراست و اینها تکیه نکنید، یکبار می‌بینید که یک غریبه می‌آید و یک خبری می‌آورد که تمام تشکیلات اطلاعاتی از آن بی خبرند… )
بله، سلیمان(ع) مهم بود: «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» (نمل/17) سلیمان سان می‌دید. از همه لشکر سان می‌دید. با اینکه تشکیلاتش خیلی عریض و طویل بود، یک پرنده آمد و گفت: اطلاعاتی دارم که تو نداری این خودش یک…
امدادهای غیبی از طریقه فرشته، از طریق الهام، از طریق اخبار، از طریق خواب (گاهی انسان، در یک مسئله‌ای گیج است. خواب او را راهنمایی می‌کند که: این کار را بکن، این کار را نکن. خلاصه اینکه امدادهای غیبی منحصر به فرشته نیست.
4- تفاوت ارتش اسلام با دیگران در چگونگی عمل و اطاعت
5- قاطعیت: حضرت امیر(ع) فامیلمان می‌جنگیدیم به خاطر اسلام. نمی‌گفتیم که: حالا ایشان…! محکم و قاطع بودیم. عواطف بر ما حاکم نبود.
6- اطاعت از رهبری همراه با عشق (اطاعت عاشقانه) در دنیا نیروهای مسلح از فرمانده کل قوایشان اطاعت می‌کند اما دو نوع بله قربان داریم. یک بله قربان آن بود که به فرعون می‌گفتند، از روی ترس «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقینَ» (زخرف/54) فرعون تحقیر می‌کرد، آنها هم می‌گفتند: بله قربان. یک وقت آدم از روی ذلت می‌گوید بله قربان، یک وقت چون دوستش دارد می‌گوید: جانم! فرق است بین مادری که به بچه‌اش می‌گوید: جانم! دوستی که به دوستش می‌گوید: جانم! رابطه‌ی مرید و مرادی، این عشق یک چیزی است که در جای دیگر نیست. اطاعت همه جا هست اما در برخی اطاعتها عشق هم هست. این عشق همه جا نیست. شیرجه همه جا هست اما غسل جمعه همه جا نیست. همه دنیا دوش می‌گیرند اما مسلمانان وقتی می‌روند زیر دوش، نیت غسل هم می‌کند.. و لو غسل مستحبی. همه مردم دنیا صورتشان را میشویند اما مؤمن وقتی صورتش را می‌شوید قصد وضو هم می‌کند. این رنگ الهی به کارها دادن در هر جایی نیست. اطاعت همه جا هست اما اطاعت همراه با محبت و عشق در هر جایی نیست. آدم گاهی یک چیزهایی می‌بیند که می‌ماند!
رفتم عیادت جانبازی که از گردن تا نوک پا انگشتش فلج بود و فقط سرش تکان می‌خورد! 16 سال است که روی تختخواب است! رفتم به دیدنش. یک چیزی گفت که من در آنجا پکیدم و کلافه شدم و نزدیک بود از پله‌ها بیفتم! گفت: من برای سلامتی فلانی که به درد اسلام می‌خورد تمام جمعه‌ها صدقه می‌دهم! جانباز در همه دنیا هست اما جانبازی که 16 سال است که از تخت پیاده نشده، تازه دارد برای سلامتی فلانی صدقه می‌دهد! این در جای دیگر نیست. خیلی از این خاطرات هست منتها این خاطرات باید جمع شوند. مردم ما بهترین کتابخانه‌اند! خود سیما اگر بخواهند فیلمهایش خوب شود نیازی ندارد که پول بدهد و سناریو برایش بنویسند به مردم بگوید: هر خاطره شیرین واقعی دارید برای ما بنویسید. در قلمهای بچه‌ها، نوجوانها، جوانها و… اینقدر صحنه‌های واقعی و خاطرات شیرین هست!
وقتی پول می‌دهی و می‌گویی بنویس، مثل این است که پول به من بدهید و بگویید: بخند! می‌خندم ولی مصنوعی. اما اگر به کسی که از یک بلا رهایی بافته و شخصی را نجات داده و… بگویی بخند به زیباترین شکل می‌خندد. مثلا اگر به مردم بگویید: شما اگر یک میلیون داشته باشید چه می‌کنید خود مردم با جوابهایشان به ما خط می‌دهند بپرسی: شما اگر یک دعای مستجاب داشته باشید چه می‌کنید؟ بهترین حالتی که در ذهن شما مانده چیست؟ بدترین ضربه‌ی روحی که خوردی چه ضربه‌ای بوده و چطور خودت را تسکین دادی؟ خود مردم اگر خاطراتشان را بنویسند کتابها می‌شود. این خاطرات باید حفظ شود.
 7- اخلاص: در همه دنیا تفنگ و تانک و توپ و اف 14 و اف 16 هست اما اخلاص چیز دیگری است. اخلاص همه جا نیست. همه جا کاغذ هست اما توی اسکناس یک نخ است که در باقی کاغذها نیست. ارزشش هم به همان نخ است، آن نخ اخلاص. اخلاص معنایش این است که فرقی نمی‌کند که این باشد یا آن. هیچ برایش فرق نمی‌کند. البته اخلاص داشتن مشکل است. بنده کتاب توحید نوشته‌ام ریشی هم سفید شده و الآن هم حدود 20 سال است که در تلویزیونم. اما باز می‌بینم که در مسأله اخلاص گیر دارم: یک جاهایی پیش می‌آید که می‌بینم نه! اگر خدا بود… مثلا آدم یک مسجدی بسازد و بخواهد بگوید که این مسجد چقدر خرجش است. و مثلا صد تومان خرجش است کسی دیگری بگوید هفتاد تومان، داد و هوار راه اندازد که چرا گفتی هفتاد تومان؟ حالا خدا که می‌داند بگذار او هر چه می‌خواهد بگوید. به یک دکتر وقتی گفته می‌شود دانشجو، می‌گوید: من دکترم!! به یک طلبه می‌گویی:… می‌گوید: برو بابا وقتی ایشان ثقه الاسلام بود من حجه الاسلام بودم!! با حسرت می‌گوید: فلان چیز به اسم فلانی تمام شد!! غرورم شکست!! ما کار کردیم اسم فلانی را بردند! فلانجا که تجلیل می‌کردند اسمی از ما نبردند! اینها همه دلیل بر این است که خدا در کارشان نیست. فلانی در کتابی که چاپ کرده حرفهای مرا دزدیده! از من برداشته و در کتابش چاپ کرده! اینها چه معنایی دارد؟
 اخلاص خیلی مشکل است. اینکه انسان خودش را نبیند، مقامش را نبیند، عنوانش را نبیند.
5- خصوصیات رفتاری ارتش اسلامی
 8- برق آسا و چابک، «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً» (عادیات/1)
 آخر کسی که کسی را دوست دارد به او می‌گوید: قربان شما، به جان شما، تو بمیری، من بمیرم و… یکی دیگر را خیلی دوست دارد می‌گوید: قربان پایت، قربان کفشهایت! قربان خاک زیر پایت و… خیلی پیداست که طرف را زیاد دوست دارد.
قرآن می‌فرماید: «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً» یعنی قسم به آن اه، اهی که زیر پای اسب رزمنده هست. نمی‌گوید به جان رزمنده‌ها، می‌گوید: به اه اه اسب رزمنده‌ها که آن اسب زیر پایشان است. یعنی خدا به خود رزمنده قسم نمی‌خورد، به اسبش قسم می‌خورد آن هم به اه اه اسبش! «ضبح» یعنی هن و هن می‌کند اه اه می‌کند. «فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً» (عادیات/2) موریات جمع موریه است و موریه یعنی جرقه. قسم به آن جرقه‌هایی که زیر سم اسب است! خدا چقدر طرف را بالا می‌برد.
قرآن در یکی از آیات سوره نساء می‌فرماید: به قدری اینها چابک هستند که در یک نماز، رکعت اول یک گروه اقتدا می‌کند و می‌روند سر شیفت، شیفتی‌ها هم خودشان را به رکعت دوم می‌رسانند. یعنی تعویض شیف در فاصله یک رکعت! که این را خوب است که نیروهای مسلح ما آیه 101 سوره‌ی نساء را به صورت فیلمنامه در آوردند که: اگر خواستید نماز بخوانید و دشمن هم مسلح بود چگونه نماز بخوانید. این خودش یک فیلمنامه است.
9- رازدار و هوشیار: «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ» (نساء/102) دشمنان دوست دارند که شما غافل شوید و شما باید هوشیار باشید.
10- شکمو نیستند. یک وقت غذا کم می‌آید یک وقت زیاد می‌آید. البته اگر پول جیره سربازی را خرج جای دیگر می‌کنند حق دارد اعتراض کند. اما اگر از جیره او کم نگذاشته‌اند و تصادفاً غذا کم آمد (حالا یا کم بود یا ریخته بود یا… )
 قرآن در آیه‌ای به نظامیان می‌فرماید: «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی» (بقره/249) شکموها از ما نیستند. بالاخره یکوقت یک چیزی پیش می‌آید که کم می‌آید. «وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی» (بقره/249) آنی که گیر شکمش نباشد او از ما است. آنهایی که گیر شکمشان هستند از ما نیستند. در 8 سال دفاع مقدس، بهترین فرمانده کل قوا با ما بوده و با ماست الآن. کدام فرمانده کل قوا عادل است؟ در کدام کشور رهبرش عادل است؟ در کدام کشور، بین فرمانده کل قوا و قوای مسلحش علاقه است؟ جاهای دیگر ترس هست ولی علاقه نیست. اینها از امتیازات ما است. مقایسه بین روحانیت کشور ما و روحانیت کشورهای دیگر. در طول تاریخ شیعه هیچوقت مرجع تقلید بله قربان گوی احدی نبوده. خیلی مهم است. در سازندگی جلو هستیم، در هوش جلو هستیم. در فوتبال و کشتی و… جلو هستیم. در مسابقات علمی جلو هستیم. در استقامت جلو هستیم. گاهی هم آدم نمی‌فهمد که این جنگ مشکلاتی داشت، عزیزانمان را از دستمان گرفت. ولی گاهی استهلاک‌ها نتیجه سر افرازی می‌شود این میخ سرش ساییده می‌شود اما ضرر نیست. ولی هر استهلاکی مایه ضرر نیست. اگر بنا باشد 50 میلیون ترسو باشیم یا 49 میلیون شجاع، اسلام همیشه طرفدار کیفیت است. «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3) یک شب است اما: بهتر از هزار ماه. گاهی اوقات از یک روستا یک نفر می‌رفت و شهید می‌شد وقتی بر می‌گشت و او را تشییع جنازه می‌کردند کل روستا عوض می‌شد. بنابراین یک نفر از روستا کم شد اما همه عوض شدند.
6- توجه به علم و ارزش دانش
یک آیه در قرآن داریم که به پیغمبر می‌گوید: صد سال بمیر و در عوض یک چیز یاد بگیر! صد سال مردن برای فهمیدن یک چیز؟ بله. حضرت عزیر پیغمبر بود. سوار الاغش بود و آمد از روستایی عبور کند. دید روستا خراب شده و مردش هم مرده‌اند. گفت: خدایا چگونه این مرده‌ها را زنده می‌کنی؟ تا این را گفت: «أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلى‌ قَرْیَهٍ وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلى‌ عُرُوشِها قالَ أَنَّى یُحْیی‌ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَهً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیرٌ» (بقره/259)، «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عامٍ» خدا او را صد سال میراند. این قضیه بعد از آیه الکرسی در سوره بقره است. حضرت عزیز سوار الاغی بود گفت: چگونه مرده‌ها را زنده می‌کنی؟ «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عامٍ»، «أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلى‌ قَرْیَهٍ» از کنار روستا عبور کرد. «وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلى‌ عُرُوشِها» سقفهای قریه پایین ریخته پایه‌ها هم روی سقف ریخته بود. پیغمبر گفت: «أَنَّى یُحْیی‌ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها» چطور خدا اینها را زنده خواهد کرد. «فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَهَ عامٍ» صد سال خدا مرگش داد «ثُمَّ بَعَثَهُ» بعد هم او زنده کرد. «قالَ کَمْ لَبِثْتَ» به او گفت: چقدر اینجا مانده‌ای؟ «قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ» یک نگاهی کرد و گفت: یک روز یا نصف روزی… گفت: بله! «بَلْ لَبِثْتَ مِائَهَ عامٍ»: صد سال است که مرده‌ای. «فَانْظُرْ إِلى‌ طَعامِکَ» به غذایت نگاه کن! غذایی که باید یکروز فاسد شود من صد سال این غذا را سالم داشتم. «وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ» آشامیدنی و غذایت حتی یک خورده هم بو بر نداشته است. اما به الاغت نگاه کن «وَ انْظُرْ إِلى‌ حِمارِکَ» پودر شده است. من در یک لحظه آن را جلوی چشمانت زنده می‌کنم. استخوانها به هم رسید و الاغ سالم شروع به صدا کرد. گفت: این رقمی! از این آیه فهمیده می‌شود که اگر یک پیغمبر صد سال بمیرد و یک چیزی بفهمد می‌ارزد.
ما گاهی کتاب بالای طاقچه است و حال نداریم آن را برداریم و بخوانیم! خیلی بی‌حال شده‌ایم در مسایل علمی! اینقدر آدم است که در خانه‌اش تلفن است و در شهرش هم عالم هست. حال ندارد تلفن کند و یک سؤال از او کند! بی حال است؟ صد سال مردن برای یک چیز آموختن می‌ارزد. اگر خدا بخواهد الاغ را پودر می‌کند. اگر بخواهد انگور را صد سال سالم نگه می‌دارد. من راجع به امام زمان(ع) این حرف را گفته‌ام. می‌گویند: چطور امام زمان حدود 1200 سال عمر کرده است؟ و مثل یک جوان 40 ساله است؟ گفتم: مثل موی مژه و ابرو. موی مژه و ابرو 80 سال معمولاً ثابت است. در یک سانت آن موی سر است که هر روز بلند می‌شود و آن را کوتاه می‌کنیم. یک پوست. یک گوشت، یک آب و یک غذا، خدا خواسته یکی 80 سال ثابت بماند. و یکی هر روز رشد کند. اگر خدا بخواهد خیلی کارها می‌کند.
7- تفاوت اهداف
امدادهای غیبی، توجه به خدا، اهداف… بعد هم آدم حساب می‌کند برای چی…
قرآن می‌گوید: کسانی که مؤمنند در راه خدا می‌جنگند. کسانی که غیر مؤمنند در راه طاغوت می‌جنگند. آن وقت خدا ثابت است. ولی طاغوت می‌پرد. اگر بنده خدا نباشیم بنده طاغوتیم. رفته بودیم یکی از کشورهای کمونیست. 20 میلیون جمعیت دارد و همه هم کمونیست.
ما رفتیم بازدید، یک سرود برایمان خواندند. من هم نمیدانستم چه می‌خواندند. به مترجم گفتم: اینها چی می‌خوانند؟ دیدم می‌گویند: فلانی (به آن بزرگ کشورشان می‌گفتند) قدرت از توست عزت از توست. ما بنده تو هستیم، ما عاشق تو هستیم. تو بزرگتر از همه چیز هستی. ما به تو عشق می‌ورزیم. از تو کمک می‌گیریم. ما به تو دل بسته‌ایم. تمام چیزهایی که ما در نماز می‌خوانیم. بسم الله، «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) هر چه ما به خدا می‌گوییم آنها به او می‌گفتند! رهبرشان هم پیر شده بود و در عمرش سوار هواپیما هم نشده بود. می‌گفت: می‌ترسم! استدلالش هم این بود که آدم عاقل زمین سفت را ول نمی‌کند و به هوای شل برود. و پشت گردنش یک غده بود. به تمام کسانی که می‌آمدند برای فیلمبرداری می‌گفتند: نباید از پشت فیلم بگیری باید از جلو فیلم بگیری. تا غده پیدا نباشد. گفتند: عمل کن گفت: می‌ترسم. و از ترس پشه می‌رفت توی پشه بند. اینهمه برخی گفتند: جاوید شاه، جاوید شاه، چی شد، الآن اگر یک گربه روی قبر او ادرار کند کسی به او چیزی نمی‌گوید! آنوقت آدم فدای هوس شاه شود. باید دنبال یک هدف مقدس باشیم.
مقداری خودکار از آرم نماز برای ما فرستادند. 50 تا خودکار قیمتی من رفتم خدمت مقام معظم رهبری، گفتم اجازه بدهید صد تا از اینها برای ما باشد بالاخره بعضی از آشناها می‌گویند یکی بده به ما. بعد ایشان فرمود که: موقع نماز یکی از این خودکارها در جیبم بود. شک کردم که آیا من برای نماز کاری کرده‌ام که این خودکار در جیبم است؟ (از طرف دفتر ایشان این خودکار به ما رسیده بود) آیا این شخص لایق رهبری است یا صدام؟ این آدم دیوانه؟ حتی این کلمه هم برای او زیاد است. آدم باید افتخار کند. ایرانیها شریفترین مردم کره زمین هستند. بدهایشان هم خوب هستند. اینها که می‌گویند اینها بد هستند بدهای کشورهای دیگر را ندیده‌اند. وگرنه این حرفها را نمی‌زنند
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment