عناوین: نظارت عمومی در جامعه
تاریخ پخش: 05/04/99
1- شیوههای تربیتی در قرآن کریم
2- گواهان روز قیامت
3- نظارت پیامبر و امام علی علیماالسلام بر بازار
4- وظیفه حفظ جان مردم و رهبران الهی
5- انواع نظارت در جامعه اسلامی
6- نظارت بر خود و کارهای خود
7- دعوت فرزندان به اظهارنظر و موضعگیری
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
این جلسه میخواهیم در مورد بازرسی صحبت کنیم، چون خیلی وقتها خبرهای تلخی که از تلویزیون پخش میشود در بعضی از گاوبندیها و معاملات، ارز، دلار، خرید و فروش، کارها و اختلاسهایی که میشود آخرش مجلس و دولت و همه مردم به یک چیز میرسند، نظارت ضعیف است. چون نظارت ضعیف است وگرنه چطور یک کسی هزار تا ماشین میتواند بخرد و یک جایی انبار کند. چه پارکینگی باید زیر سرش باشد که هزار تا ماشین بتواند یا مثلاً در خرید و فروش هر چیزی، الآن کشور ما به جایی رسیده که عموم مردم میگویند: نظارت ضعیف است. حالا مجلس باید نظارت کند، بسم الله، دولت باید نظارت کند، بسم الله، خود ما باید نظارت کنیم بسم الله، میخواهم یک مقدار در مورد نظارت صحبت کنم. از آیات قرآن، ماشاءالله قرآن یک کتابی است که هر موضوعی بخواهی بروی، تحویلت میدهد. حالا که من پا به سن گذاشتم نگاه میکنم گاهی مسائلی که به ذهنم نمیآید مثلاً قرآن در مورد این چیزی دارد یا نه، فکر میکنیم، کلیاش را میدانیم. «لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ» (انعام/59) امام فرمود: اگر من مخاطب اهل را پیدا میکردم از این آیه بسیار مطالب بیرون میکشیدم. منتهی شاگردی ندارم که اینها را جمع کند. کلیاش را میدانیم.
1- شیوههای تربیتی در قرآن کریم
اما گاهی هم نگاه میکنیم حتی طلبههای جزء هم هرچه میخواهیم در قرآن هست، یکوقت یک کسی از حوزهها رفتند ده دوازده سال آمریکا و کانادا ماندند و زبان انگلیسی مسلط شدند و آنجا هم دکترا گرفتند، بعضی از آنها با ما رفیق بودند. من رفتم خانهشان، گفتم: شما دکترای چه گرفتی؟ گفت: دکترای تعلیم و تربیت، گفتم: یک نکته تعلیم و تربیتی از این دکترهای غرب برای من بگو. گفت: چکیدهاش دو نظریه است که آیا خواسته باشیم کسی را تربیت کنیم، تربیت باید از بالا حرفهایی به بچه القاء کنیم که این کار را بکن، و این کار را نکن بچه تربیت شود، یا بچه را آزاد بگذاریم همراه با وجدان و خواستههای بچه حرکت کنیم. دم بزنگاه به او تذکر بدهیم. یعنی بگذاریم بچه خودش انتخاب کند و ما کمکش کنیم. یا از بالا امر و نهی کنیم. حرفهایش که تمام شد گفتم: حالا قرآن… آخوند بود، گفتم: شما که آخوند هستی به قرآن مراجعه کردی؟ قرآن میگوید: از هردو، در قرآن هم یا بنیَّ داریم هم یا أبتِ، یا أبتِ یعنی بچه تصمیم بگیرد و پدر کمکش کند و ره بچه را برود. «یا بنیّ» یعنی پدر القاء کند. اشکالی دارد هردو باشد؟
یکوقتی بحثی بود که انقلاب اسلامی درست است یا اسلام انقلابی؟ انقلاب اسلامی همان است که امام خمینی درست کرد که انقلاب براساس وظیفه شرعی بود، اسلام انقلابی یعنی همه چیز اسلام، آخر بعضی چیزها را میگویند: انقلابی نیست. دیگر دعا و مناجات و تضرع و نماز شب انقلاب نیست. آنجا که بزن و بکوب است آن اسلام، اسلام خوبی است. اسلام انقلابی است. نه هم باید اسلام انقلابی باشد و هم انقلاب اسلامی باشد. امیرالمؤمنین که در جبهه آن رقمی میجنگید، بچه یتیم میدید زار زار گریه میکرد. همه باید باشد. قرآن کتابی است که همه چیز را به هم متصل میکند. مثلاً به ترازودارها به بازاریها میگوید: کشیدن شما چیز باشد، کم فروشی نکنید. از کهکشان شروع میکنیم. آخر کهکشان چه کار دارد به این سیب زمینی که ایشان میخواهد وزن کند. آیهاش را ببینید، عربیهایی که میخوانم قرآن است. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ» (الرحمن/7) در این کرات آسمانی توازن مستقر کرد. توازن در کرات آسمانی، بعد پشت سرش میگوید: «أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ» تو هم در مغازه سیب زمینی میفروشی مواظب توازن باش. آخر توازن در کهکشان با توان در دکان بقالی، به هم چسباندن اینها خیلی مهم است. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ، أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ»
یا در خداشناسی میگوید: «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَت» (غاشیه/17) به شتر نگاه کن چطور شتر را خلق کردیم؟ پشت سر شتر میگوید: به آسمان نگاه کن، «وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ» میخواهی خدا را بشناسی، همین شتر دلیل خوبی برای خداشناسی است. همین آسمان دلیل خوبی است. یعنی شتر و آسمان را کنار هم میگذارد، ترازوی سیب زمینی فروش را با کهکشان کنار هم میگذارد. چیزی نیست، مثلاً در مورد نظارت، شما یک دقیقه، حالا اگر کلاس بود من این کار را میکردم، پای تلویزیون نمیتوانم این کار را بکنم. در کلاس من میگفتم: یک دقیقه فکر کنید. دو دقیقه فکر کنید. اسلام در مورد نظارت چه دارد؟
2- گواهان روز قیامت
اصلاً همه دین ما نظارت است. یک آیه دیگر داریم میگوید: روز قیامت، «وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ» (غافر/51) یعنی شاهدها روز قیامت همه شهادت میدهند. حالا اشهاد چیست؟ زمین شهادت میدهد «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها بِأَنَ رَبَّکَ أَوْحى لَها» (زلزله/4و5) زمین حرف میزند. همینطور که در دنیا یک نوار برای شما حرف میزند با یک هنری که روی این نوار شد، نوار برای شما حرف میزند. دیگر چه؟ زمان حرف میزند. عه… دیگر چه؟ پوست بدن حرف میزند. چند جای قرآن میگوید: همین پوست و گوشت و دست و پای شما، حرف میزند. لبت بسته میشود، ولی پوست حرف میزند. میگوید: «لِمَ شَهِدْتُم» (فصلت/21) چرا علیه من حرف میزنید؟ میگوید: دست خودم نیست. «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ» خدا که همه چیز را به نطق درآورده ما را هم به نطق درآورده است. پوست حرف میزند، اعضاء حرف میزنند. زمین و زمان حرف میزنند. فرشتهها حرف میزنند. «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» (ق/18) لب تکان میدهی فرشتهها ثبت میکنند.
ملائکه، زمین، اعضاء، پیغمبر شهادت میدهد. «وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً» (نساء/41) پیغمبر، انبیاء شاهد بر امت هستند و تو بر همه امت شاهد و ناظر هستی. نظارت خیلی مهم است. تعبیرات مهمی در مورد نظارت داریم مثل تعبیر شهید، مثل تعبیر «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) «بِما تَعْمَلُونَ خَبِیر» (بقره/234) «بِما تَعْمَلُونَ عَلِیم» (بقره/283) «لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» (یونس/14) نظارت کار خداست. خدا ناظر است. آمدند بروند دم خیمهای بزغاله و میش بود، گفتند: شیر به ما میدهی بخوریم؟ گفت: من مالک نیستم، این چوپان مالک این شیر کسی دیگر است. گفت: مالکش که نیست، چه کار به مالک دارید؟ بده بخوریم… این خانم بیابان نشین گفت: صاحبش نیست، خدا که هست. من این شیر را بخواهم به شما بدهم یا باید پولش را بگیرم یا باید صاحبش راضی باشد. همینطور مفت بدهم بخورید بروید. ایمان داشته باشیم به اینکه خدا شاهد است. آنوقت این اشک آدم را درمیآورد که خدا دید، خدا شنید. نظارت کار خداست، کار فرشتگان است، کار انبیاء است.
3- نظارت پیامبر و امام علی علیماالسلام بر بازار
در قرآن یکجا داریم «یمشی» یکجا داریم «یمشون» یمشی یعنی راه میرفت، برای پیغمبر خودمان است. «یمشون» یعنی همه انبیاء راه میرفتند. این راه رفتن در بازار چیست؟ داریم حضرت امیر، نمیگوید: «یمشی»، «مشی» مشی یعنی یکبار پیغمبر از بازاری رد شد. اما «یمشی» یعنی کارش این بود در بازارها تاب بخورد. این یعنی به قول ما طلبهها فعل مضارع برای استمرار است. نه اینکه یکبار دری به تخته خورد و ایشان از بازار رد شد. نمیگوید: «یمشی فی السوق» میگوید: «یَمْشِی فِی الْأَسْواق» (فرقان/7) در همه بازارها… اینطور نیست فقط نرخ قالی دستش باشد، نرخ آهن هم دستش بود. نرخ گوشت هم دستش بود. نرخ خانه هم دستش بود.
این نظارت پیغمبر است. داریم حضرت امیر در بازارها راه میرفت، شلاق دستش بود. قدم به قدم میایستاد و موعظه میکرد. بازاریها هم کارشان را تعطیل میکردند و موعظههای حضرت امیر را گوش میدادند. کار وجدان است که بحث وجدان یک بحث مفصلی نسبتاً داشتیم که کلاه خودت را قاضی کن، فقط به ما وعده دادند کلک بزنی، کلک میخوری و تمام. «مَنْ غَشَ غُش» کلک بزنی، کلک میخوری. نگاه بد به ناموس کسی کنی، نگاه بد به ناموست میکنند. این حسابش است. کارهایی که خدا با ما میکند عکس العمل کارهای ماست. هرطور ما برخورد کردیم خدا هم… یک کسی آبکش برداشت، آبکش سوراخ سوراخ است. آبکشهایی را روی صورتش گذاشت. به نفر روبرویی گفت: مرا چطور میبینی؟ گفت: سوراخ سوراخ میبینم. همانطور که مرا سوراخ سوراخ میبینی، من هم تو را سوراخ سوراخ میبینم. درست تو را نمیبینم. قسمتی از صورت شما را در آن سوراخها میبینم. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» (بقره/152) یادم کنی یادت میکنم. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم» (محمد/7) کمک خدا کنی، خدا کمکت میکند. «جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنکبوت/69) در راه ما تلاش کنی کمکت میکنم. «زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ» (صف/5) منحرف شوی، منحرفت میکنند. نظارت، ما بدانیم که خدا بر کار ما ناظر است، وجدان، «و أنتم تعلمون»
همه مردم وظیفه دارند، نظارت کار همه مردم است. سه رقم بازرس و نظارت داریم. یکی اینکه هر انسان مسلمانی در جامعه اسلامی اگر توطئه و خطری را دید، خبر بده، یک عزیز ارتشی اول انقلاب از کنار اتاق خلبانها رد میشد. یکی از خلبانها میگفت: بمباران جماران با من، سرباز هم بود. پرسنل عادی بود. پشت در ایستاد و گوش داد، شبانه رفت مادرش را از خواب بیدار کرد، مادر رفت مقام معظم رهبری و آیت الله خامنهای را پیدا کرد، گفت: پسر من ارتشی است. عبور میکرد از پشت در اتاق دید یکی اینطور گفته است. کودتای نوژه بود. نزدیک همدان، لو رفت. قرآن میگوید: بی تفاوت نباشید. «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ یَسْعى» (قصص/20) یعنی از دورترین منطقه شهر، دید که فرعون با اطرافیانش مشورت میکنند که چه کنیم موسی را دستگیر کنیم، اعدام کنیم؟ اعدام انقلابی؟ «یسعی» یعنی با دو آمد. نگفت بگذار باشد فردا. «یسعی.. و جاء رجلٌ» دو نفر هم نبود. نگفت: آخر ما تیمی نیستیم. یک نفر که هستی. «و جاء رجلٌ» یک نفر، «من أقصی المدینه» راه هم دور است. راه هم دور باشد… الله اکبر!
4- وظیفه حفظ جان مردم و رهبران الهی
[پای تخته] موضوع بحثمان را بنویسم، معذرت میخواهم از اینکه چابک نیستم. موضوع نظارت، کار 1- خداوند است. کار فرشته است. کار انبیاء است. کار حکومت اسلامی است. کار فرد است. حالا این فرد فرد را توضیح میدهم. «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ یَسْعى» گفت: «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ» (قصص/20) یأتمرون، یعنی مشورت میکنند. برای چه؟ میخواهند تو را بکشند و اعدامت کنند. جلسه مشورتی برای دستگیری تو و اعدام فوری است. اعدام صحرایی مثلاً، خوب، خدا تعریف میکند.
«وَ جاءَ رَجُلٌ» یعنی گروه نبودند، یک نفر بود. یعنی گاهی یک نفر میتواند یک کشور را نجات بدهد. یک نفر میتواند یک توطئه را خنثی کند. «مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ یَسْعى» مسافت مهم نیست، دورترین نقطه هم هست باید خودت را برسانی. خیلی وقتها اگر خبر به وقت نرسد، همه برنامهها هدر میرود. گاهی یک چیزی به خصوص زمان ما، کارها ثانیهای شده است. مثلاً میگویند: هفت ثانیه زودتر برسد چنین میشود، هفت ثانیه دیرتر برسد چنین میشود. در همه چیز همینطور است. شما آمپول که میخواهی بزنی اگر در رگ بزنی، این آمپول شما را شفا میدهد. اگر یک میلیمتر بیرون رگ بزنیم، درد میگیرد. سوییچ ماشین همینطور است. اگر سوییچ اینطور باشد، در باز میشود. یک خرده سوییچ، دندههای این کلید کلفت یا نازک باشد، قفل باز نمیشود. همه چیز حساب و کتاب دارد. «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ یَسْعى» یسعی یعنی میدوید، با دو آمد گفت. خبر حساس است. گفت: چه؟ گفت: «إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ» یعنی مشورت میکنند. ای موسی جلسه شورای نظامی تشکیل شده برای دستگیری و اعدام تو. خارج شو، او هم فوری ترتیب اثر داد.
«فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ» (قصص/21) یعنی با ترس و لرز از شهر فرار کرد و به منطقه مدین رفت و کار نداریم سرنوشتش چه شد؟ گاهی یک پیرزنی یک اطلاعی دارد، یک بچه یک اطلاعی دارد. باید اطلاع بدهد، به خصوص نه جاسوسی، جاسوسی، یک کسی با خانمش قهر است. یک کسی با برادرش قهر است. مسأله شخصی و خانوادگی را حق تجسس نداریم. در قرآن میگوید: «لا تَجَسَّسُوا» (حجرات/12) اما اگر یک کاری مربوط به فرد نیست، مربوط به جامعه است، یک کودتاست، یک بمباران است، خبر کشتن یک ولی خداست، اینجا نباید من و من کنیم. نظارت کنیم. نظارت…
5- انواع نظارت در جامعه اسلامی
سه رقم ناظر داریم. سه ناظر را بنویسم. [ پای تخته] یکی میگوید که… ناظر، سه رقم ناظر داریم. 1- ناظر مردمی و عمومی 2- ناظر استخدامی، استخدامش میکنیم برای اینکه نظارت کند. 3- ناظر ویژه، هر سه تا هست. مردمی میگوید: «بَلَغَنِی أَنَّکَ» حضرت امیر مینوشت میگفت: به من گزارش دادند. «بَلَغنی» کی؟ مردم، به من گزارش دادند که تو استاندار چنین و چنان کردی. استخدام حضرت امیر به استاندار میگوید: «وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ» «ابعث» یعنی بعث، برانگیز، عیون یعنی بازرس، یعنی یک عده بازرس را حقوق بده بروند بررسی کنند و بیایند. جملهاش این است «عینی بالمغرب» یعنی بازرس ویژه من، جامعه باید همه ناظر باشند. دولت نمیتواند اداره کند. برای هرکسی نمیشود دو تا ناظر بفرستد. باید همه مردم ناظر هم باشند. جاسوس نه، مسائل شخصی و فردی، حسابش جداست، اینکه میگویم: نظارت، نظارت این است که… چطور شد یک مرتبه دو هزار تا ماشین فروش میرود و کسی نمیفهمد این پول از کجا آمد؟ چه کسی این را امضاء کرد و چه کسی اجازه داد. قانونهای ما، خیلی از قانونها، سوراخهای گشادی دارد. اگر مردم کمک نکنند خیلی سیلیهای سختتری خواهیم خورد. همه باید ناظر باشیم و بر همدیگر نظارت کنیم.
عقاید ما باید ناظر باشد. گاهی یک جوان تصمیم میگیرد برای خودش، چند وقت پیش یک جوانی آمد دانشگاهش را طی کرده بود. دست به کاری زده بود، حرفهایش را به من زد. گفتم: این تصمیمی که گرفتی مبنایت چیست؟ براساس کدام عقل استدلال عقلی، براساس کدام آیه، به سفارش کی؟ گفت به دلم برات شده… گفتم: میخواهی کل عمر و بودجه و جوانیات را صرف کنی به چیزی که آخرش مبنا ندارد. کارهای ما باید مبنا داشته باشد. اگر پول خرج میکنی مبنا باشد.
نقل شد که زمان قدیم منزل امام(ره) مراسمی بود، عیدی بود، عزایی بود، یک مداحی خوانده است و آن زمان هم امام ده تومان به تو داده است. ده تومان آن زمان قبل از انقلاب، یک مداح دیگر آمد او هم چند تا شعر خواند و مراسم را طی کرد و امام حرفهایش را گوش داد و پنج ریال داد. مداح دوم یک خرده جا خورد که پنج ریال؟ وارسی کرد دید بله اولی ده تومان گرفت و این پنج ریال نتوانست تحمل کند، گفت: آقا، توجه دارید به بنده پنج ریال دادید؟ گفت: بله توجه دارم. گفت: توجه دارید به آن کسی که قبل از من بود، ده تومان دادید؟ گفت: بله توجه دارم. گفت: قبلی از امام صادق تجلیل کرد. تو از من تجلیل کردی. اگر ملاحظات نبود به تو هیچی نمیدادم. یعنی مبنا دارد که چرا به او بیشتر بدهیم و به او کمتر بدهیم.
گاهی افرادی یک کتابی مینویسند هرچه فکر میکنی خدایا چه کسی به این نفرین کرده است؟ من سراغ دارم آدمهایی که کتابهای بسیار نوشتند رفتم خانهشان کتابهایشان را که دیدم آمدم بیرون گفتم: یک کسی به این نفرین کرده است. گفتند: انشاءالله خیر از عمرت نبینی. نشسته تحقیق کرده و پژوهش کرده در مورد اینکه حالا این بشود یا نشود. من نمیدانم چه کسی حرفهای مرا میشنود؟ خیلی دارم غصه میخورم از عمرهایی که به تاراج هدر میرود. اصلاً ما باید برای هرکسی براساس وطنش چیزی را یادش بدهیم. امام وقتی دعا میکند برای هر عضوی یک دعا میکند، میگوید: «ایدینا عن السرقه» خدایا دست مرا از دزدی بازدار. چون آدم با دستش دزدی میکند. «السنتنا عن الغیبه» زبانم غیبت نکند. «اعیننا عن الخیانه» چشمم خیانت نکند. «بطوننا عن الحرام و الشبهه» شکمم لقمه حرام نرود. یعنی برای هر عضوی یک دعا میکند. این آقا طلبه کاشان است، زندگی فیض کاشانی را بخواند. جوان کاشانی است، زندگی فیض کاشانی را بخواند. فیض کاشانی که بود که دویست تا کتاب علمی با کم و زیادش نوشته است؟ ما یکی را هم نمیتوانیم بخوانیم، او دویست تا نوشت. تبریز است، علامه طباطبایی کیه؟ علامه امینی کیه؟ شخصیتهای خودمان و فرهیختگان خودمان تاریخ و شهر و وطنمان، یک چیزهایی را میخوانیم و هیچ فایدهای ندارد، من این را زیاد گفتم و اگر عمری داشته باشم تا آخر عمر خواهم گفت. چون میبینم عمرهایی که تلف میشودو بودجههایی که تلف میشود. یعنی این پژوهش هیچ مشکلی را حل نمیکند.
ما چند هزار پایان نامه داریم که هیچ فایدهای ندارد. مسأله مهمی است. پایان نامه باید مشکلی را حل کند. نه یک کشف علمی کنید. هر کشف علمی هم مهم نیست. ما بیاییم تحقیق کنیم که مثلاً سی و سه پل اصفهان را چند روزه ساختند؟ آجرهایش از نجف آباد بود یا از خود اصفهان بود؟ معمارش چند نفر بودند؟ مهندسش چند نفر بودند؟ چه تاریخی ساخته شد؟ اطلاعاتی که بدانیم جایی آباد نمیشود و ندانیم جایی خراب نمیشود. برای ما گفتند: اگر میخواهید بدانید آخوند، آخوند خوبی است علامت آخوند خوب این است، «اذا مات» آخوند خوب کسی است که اگر بمیرد «ثُلِمَ فِى الْإِسْلَامِ ثُلْمَهٌ لَا یَسُدُّهَا شَىْءٌ» (کافى، ج 1، ص 38) آخوند خوب کسی است که وقتی بمیرد، جایش خالی باشد. مطهری نداریم، بهشتی نداریم. این آخوند خوب است. اما یک کسی است که این کار را هم نکنند کسی دیگر هست. گاهی مسجدها کنار هم است. هر چند متر یک مسجد است. هر چند متر یک روضه خوانی است. حالا اگر روضه خوانی نبود، چه؟ میرفت بیست متر عقبتر یک مسجد هست، میرفت آنجا نماز میخواند. نگاه کنید کجا مسجد نیست، مدرسه کجا نیست؟
6- نظارت بر خود و کارهای خود
نظارت کنیم بر خودمان نظارت کنیم. امام کاظم فرمود: شب به شب فکر کنید امروز چه کردید؟ اگر کار خوبی کردید شکر کنید و اگر خلافی کردید، عذرخواهی کنید. امام کاظم فرمود: اگر شب به شب حساب خود را نرسید، ما شما را جزء شیعیان درجه یک خود حساب نمیکنیم. شیعه واقعی ما کسی است که شب به شب از خود حسابرسی کند. «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَیْهَا» (کافی، ج 8، ص 143)
بحث نظارت بود. اگر میخواهید مملکت ما، بچهمان را پول میدهیم. کجا خرج کرد؟ نظارت کنیم. من کسی را سراغ دارم که سالها قبل از انقلاب، شاید پنجاه سال پیش یک پنج ریالی به پچه اش داد، بچهاش مدرسه رفت. در راه که مدرسه میرفت، یک فقیری را دید و این پنج ریال را به فقیر داد. رفت درس خواند و ظهر که آمد گفت: آقا جون آن پنج ریال صبح را به فقیر دادم. گفت: بارک الله، بیا آقاجون! بچه را نشاند و قرآن را باز کرد. گفت: ببین این آیه قرآن است. « مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) اگر کسی کار خوب بکند ده برابر ثوابش میدهیم. تو پنج ریال دادی، من هم میخواهم از خدا یاد بگیرم، پنج تومان دادم. یعنی پنج ریال را ضرب در ده کرد. این بچه اینطور تربیت شده، هم فقیر پولدار شده و هم پدر… فقیر پولدار شده، پدر هم نظارت کرد به اینکه پنج ریال کجا خرج شد، تشویق کرد و یک آیه هم تفسیر کرد. ما باید قرآن را سر سفرهها ببریم. قرآن سر سفرهها نیست. بله در مراسم افتتاحیه قرآن میخوانند ولی تشریفات است. بر خودمان نظارت کنیم، بر درآمدمان نظارت کنیم.
امیرالمؤمنین میفرمود: «ارْفَعْ إِلَیَ حِسَابَکَ» بیا ببینم از کجا آوردی؟ حسابت را پس بده. نمیگوید: چرا داری؟ میگوید: از کجا آوردی؟ ممکن است کسی پولدار باشد و از راه حلالی هم آورده است. گاهی وقتها پولدارها آدمهای خوبی هستند. یکبار در مسجد دانشگاه یک دانشجو میخواست تقریباً مرا به چالش بکشد. گفت: آقای قرائتی شما طرفدار پولدارها هستی یا مستضعفین؟ گفتم: والا 124 هزار پیغمبر داریم، 25 نفر اسمشان در قرآن است. در این 25 نفر دو نفر پولدار هستند. یکی حضرت سلیمان خیلی وضعش خوب بود و یکی حضرت یوسف به پادشاهی رسید. این دو پیغمبر را بکشیم، خفه کنیم، اسمشان را از قرآن پاک کنیم، چه کنیم؟ اصل این نیست که پولدار است یا فقیر است؟ اصل این است که از کجا آورده است. ممکن است پول داشته باشد حلال باشد. ممکن است کم هم داشته باشد، ممکن است ماشین داشته باشد کاسبی پیدا کرده و ممکن است دوچرخه داشته باشد و دزدی باشد. اصل این است که مالک است یا دزد است؟ اصل این نیست که دوچرخه است یا ماشین؟ قرآن میگوید: شما در عدالتها کار نداشته باش که این فقیر است کمکش کنیم. گاهی وقتها دلمان به کسی میسوزد میگوییم: فقیر است، ولش کن برود. قرآن بخوانم، چشم! «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً» (نساء/135) اگر فقیر بود یا غنی بود، تو کار نداشته باش فقر و غنا، ببین حق با چه کسی است.
پلیس ایستاده، اگر ژیان قراضه و یک ماشین کهنهای رد شود، ول کن بدبخت است. ول کن.. بدبخت است. اما اگر یک ماشین قیمتی باشد، بگیر پدرسوخته را، بگیر، به تو چه این پدرسوخته است یا بدبخت است، هرکس از چراغ قرمز رد شد، جریمهاش کن. حالا چه بنز باشد، «إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً» به زبان من… «ان یکن بنزا او ژیانا» بنز باشد یا ژیان باشد، تو حافظ حقوق باید باشی. بر همه نظارت کنیم. بچهها خوب است نظارت کنند. اتفاقاً یکی از حرفهای غلطی که میزنیم، بعضی خانهها به بچه میگویند: بچه حرف نزن! این همه آدم بزرگ نشسته تو حرف میزنی؟ قرآن میگوید: اصلاً به بچهها بگو حرف بزن. تو میگویی: بچه حرف نمیزند؟
7- دعوت فرزندان به اظهارنظر و موضعگیری
بچه حرف میزند. «یا بنیَّ» لقمان میگوید: پسر کوچولو، «یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» (لقمان/17) حرف بزن، «وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ» حرف بزن، در خوبیها تشویق کن و در بدیها داد بزن. بچه باید حرف بزند، اینها میگویند: بچه حرف نمیزند. زن که حرف نمیزند. چرا زن حرف نمیزند؟ یک زن یک کلمه گفت، یک امت را نجات داد.
فرعون کنار دریا نشسته بود، دریا میدید. دید جعبهای روی آب است. گفت: بروید جعبه را بگیرید و بیاورید. جعبه را گرفتند و آوردند نزد فرعون، در را باز کردند دیدند یک نوزاد است. نوزاد کیست؟ حضرت موسی بود. مادرش او را زاییده بود، چون فرعون پسرها را میکشت، ترسید او را بکشند. خدا به مادر موسی گفت: شیرش بده و در جعبه بیانداز و در دریا بیانداز، این جعبه را برمیگردانیم. در اینجا مادر موسی به خواهر موسی گفت: نظارت کن و عقب موسی برو. مادر موسی به خواهر موسی گفت: «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ» (قصص/11) قصه را دنبال کن. من بچه را شیر دادم، در جعبه انداختم. تو دنبال این رودخانه برو ببین کجا میرود. دختر خیلی وزارت اطلاعاتی بود. عادی سازی کرد، جیغ بزند، شیون کند، طوری حرکت انجام بدهد که بفهمند این بچه کیه، این کیه تو برایش گریه میکنی؟ خیلی عادی انگار نه انگار. جعبه را گرفتند اینجا خواستند بچه را بکشند، اینجا یک زن یک کلمه گفت: «لا تَقْتُلُوه» (قصص/9) او را نکش. به فرعون گفت: ما بچهدار نمیشویم. این بچه را آب آورده است. میبریم خانه خودمان بزرگش میکنیم، این بچه ما باشد. «نَتَّخِذَهُ وَلَدا» (قصص/9) بچه خودمان باشد. یک زن یک نهی از منکر کرد و گفت: «لا تَقْتُلُوه» این بچه را نکش، شوهرش را منصرف کرد، بچه را نکشتند. بعد این بچه…
بچه گرسنه است. همه دایهها را آوردند، سینه هیچکس را نمکید. فرعونی که میگفت: «أنا ربکم الاعلی» در شیر دادن یک بچه عاجز شد. فکری بود چه کند. این دختر جلو آمد و باز با جیغ نه، خیلی اطلاعاتی برخورد کرد. من وزارت اطلاعات سخنرانی رفتم، گفتم: کار اطلاعاتی این است. یک بچه دختر اینقدر مدیریت داشته باشد. آمد گفت: «هَلْ أَدُلُّکُمْ» (قصص/12) اجازه میدهید دلالی کنم، «عَلى أَهْلِ بَیْتٍ» من بروم دلالی کنم، یک خانوادهای را سراغ دارم، بیاورم که شاید سینه او را مکید؟ اینها چون عاجز بودند، سینه هیچ خانمی را نمکید، این بچه دختر، نمیدانند این دختر کیه، گفتند: خوب برو بگو. وقتی خدا میخواهد ذلیل کند، فرعون برای شیر دادن یک نوزاد ذلیل است، عاجز است. به پیشنهاد بچه هم گوش میدهد. «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ» (قصص/13) باز مادر هم اطلاعاتی آمد. جیغ بزند، قربانت بروم، چه خوب شد دیدمت! یک خرده دسته گل آب میداد میفهمیدند چه کسی زاییده است. بنا بود کسی نفهمد چه کسی این را زاییده است. خیلی حرکتها اطلاعاتی بود. بچه را به مادر دادند و گفتند: در کاخ خودمان باش. دو تا پیغمبرها در کاخ زندگی کردند یکی یوسف بود، یکی موسی بود. در کاخ فرعون زندگی کرد. بحث این است که از کجا آوردهای؟ با کی بند و بست کردی؟ آیا این راهی که رفتی برای دیگران هم باز است یا گاوبندی کردی؟ به هرحال نظارت وظیفه همه ماست. «کلکم راع» همه مسئول هستیم. به من ابلاغ نشده، به من چه؟ بعد هم کسی که خلاف کرد همه را نگویید. قرآن یک آیه دارد میگوید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى» (انعام/164) گناه کسی را گردن همه نگذارید. یک بازاری کلک زده، نگو بازاریها دزد هستند. نگو این را، گناه است. یک اداری هم رشوه گرفت. همه… نگو همه بگو بعضیشان، یک آخوندی بد درآمد، این هم آخوندها، بابا این چه کرده است؟ این گناه کرده تازه ثابت کنید، اول ثابت کنید و بعد هم وقتی ثابت شد خودش را بگویید نه باقیاش را… ممکن است این آقا خودش خوب باشد، زنش بد باشد، پسرش، برادرش، پاسدارش، شریکش، شاگردش… هم تحقیق کنیم بی خود آبروی کسی را نریزیم، بعد از اینکه تحقیق کردیم این بلا را گسترش ندهیم.
خدایا تو خود میدانی که ناظر ما هستی، اعضای بدن، زمین و زمان و انبیاء همه ناظر ما هستند، آنچه خلاف کردهایم ببخش و بیامرز و ما را با وظیفهمان آشنا بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- در آیات اولیه سوره الرحمن، به چه موضوعی اشاره شده است؟
1) توازن در کرات آسمانی
2) رعایت میزان در معاملات
3) هر دو مورد
2- قرآن در سوره زلزال، از کدام شاهدان قیامت سخن میگوید؟
1) فرشتگان
2) زمان
3) زمین
3- در آیه 15 سوره قاف، به مراقبت فرشتگان از چه امری اشاره میشود؟
1) گفتار انسانها
2) عبادت مؤمنان
3) رفتار بدکاران
4- امام کاظم علیهالسلام چه کاری را شرط شیعه واقعی دانستند؟
1) نظارت بر مردم
2) نظارت و محاسبه خود
3) نظارت بر حاکمان
5- لقمان، فرزندش را به چه کاری دعوت میکرد؟
1) اقامه نماز
2) امر به معروف
3) هر دو مورد