موضوع: نبوت، نیاز به وحی
تاریخ پخش: 76/09/06
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز، این بحث را در روز عید مبعث میبینند. یعنی شب 27 رجب؛ موضوع بحث این هفته درباره نبوت و وحی است. من راجع به وحی و نیاز به نبوت، مسایلی را خدمت بینندگان عزیز عرض میکنم.
1- ادله نیاز به وحی و پیامبر
آیا انسان نیاز به پیغمبر دارد؟ بله. به چه علت؟! دلایل نیاز انسان به پیغمبر:
1- چون جاهل است معلم میخواهد. معلمان دبیرستان و حوزه و دانشگاه کافی نیستند. چون یک سری چیزها از یک عالم دیگر است. دست عقل بشر به آنها نمیرسد. قرآن کریم میفرماید: «وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» (بقره/151) نفرموده: «وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَا تَعْلَمُونَ» بین این دو جمله فرق است. اساتید حوزه و دانشگاه برای جمله دوم، مناسب هستند. به ما آنچه را میآموزند که بلد نیستیم. قرآن نمیگوید: پیغمبران آنچه را که بلد نبودند به شما تعلیم دادند، بلکه میفرماید: «وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»، «تَکُونُوا» یعنی خودت و جد و آبائت، امکان یادگرفتن را ندارید. بله، یک وقت انسان چیزی را نمیداند و از انسان دانا میپرسد. آن شخص معلم او میشود. مسئله میپرسد، شیخ به او جواب میدهد. حتی یک بچه کوچولو میتواند معلم باشد. میگوییم: ببین آب سرد است یا گرم؟ دست میزند و جواب میدهد. «ما لَمْ تَکُونُوا» یعنی شما نمیتوانید بفهمید. ما از قیامت خبر نداریم. حتی اگر همه اساتید هم فکر کنند و نظرهایشان را روی هم بگذارند میتوانند خبر از غیب بدهند.
بعضی چیزها را ممکن است یاد بگیریم اما دیر میشود! پیغمبر از طرف خدا میآید و میفرماید: گوشت خوک حرام است. بگو نه خیر! دنیای علم پیش میرود و میفهمد! تا دنیای علم پیش برود و دنیا بفهمد که گوشت خوک، کرم کدو و تریشن دارد هزار سال میگذرد و مردم گرفتار هستند تا علم به آنجا برسد. پیغمبر(ص) قبلا این خبر را داده است.
پیغمبر(ص) میفرماید: میوه را بشویید و سپس با پوست بخورید. 1400 سال پوست آن را میکنیم و میخوریم، بعد میفهمیم که عجب! پوست میوه اثری دارد و خود میوه اثری دیگر. میوه با پوستش مفید است. بسیاری از میوهها با کندن پوست خیلی از فوایدشان را از دست میدهند. دانشکدههای غذاشناسی ممکن است این را بفهمند ولی 1400 سال دیرتر.
اسلام میفرماید: بنشین و ادرار کن. این آقا در اروپا میایستد و ادرار میکند! بعد از 1400 سال از مجرای ادرار که فیلمبرداری میکنند میفهمند که: راه بول در حال نشسته، بیشتر باز است و راحتتر خارج میشود. در حال ایستاده که هست قطرات کامل بیرون نمیآیند. حالا تا دوربین کشف شود و از مجرای ادرار فیلمبرداری کنند 1400 سال طول میکشد. چرا؟! پس چون جاهلیم معلم میخواهیم.
2- نیاز به دلیل تحیر انسان و غرائز او
2- انسان چون متحیر است به انبیاء نیاز دارد. چون متحیر هستیم راهنما میخواهیم. چه کسی میگوید من تحیر نداشتهام؟! چه کسی جرأت دارد بگوید: من در عمرم شک نکردهام؟! همه انسانها شک میکنند که: این کار را انجام بدهند یا نه؟ این حرف را بگویند یا نه؟! نمیدانیم. پزشکان متخصص وقتی نسخه مینویسند میگویند: لطفاً بعدا هم تشریف بیاورید. ببینم که این نسخه تو را کشت یا نجاتت داد؟! پزشک هم، آیت الله هم و بالاتر از اینها همه شک دارند. و چون انسان شک دارد به راهنما نیاز دارد.
3- در دنیا چون هوسها و غرایز داریم، تزکیه میخواهیم. انسان انواع هوسها را دارد. غیظش میگیرد کاری میکند، شهوتش گل میکند کاری میکند، تحریکش میکنند یک کاری میکند. انسان نیاز به تزکیه دارد. الآن دنیا مشکلات مادیش را حل کرده است. یک چیزی برایتان بگویم: جناب آقای هاشمی رفسنجانی در اجلاس هفتم نماز در ارومیه (امسال) فرمود: ما با سران کشورها که صحبت میکردیم، آنها خیلی مشکلات مادی نداشتند. یعنی در مورد اتوبان و بلوار و پل و انرژی اتمی و پتروشیمی و پارک و استخر و زمین ورزش و بیمه و بهداشت و آموزش و پرورش و… مشکلاتشان را حل کردهاند. مشکلشان این است که نسلشان در حال فساد است. یعنی حالا که خوراک و پوشاک و مسکن درست شدهاند، نسلشان کجروی میکند. از اینرو انسان نیاز به تزکیه دارد: «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتاب» (آلعمران/164). پیغمبران میآیند چه کنند؟ «الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف/157).
«یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ» میآیند مردم را امر به معروف کنند. و میآیند مردم را از منکر بازدارند. «وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ» چیزهایی که حلال است معرفی کنند، خبائث را معرفی کنند. این طیب است میل کنید، این خبیث است میل نکنید. «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ» الآن دنیا مملو از خرافات است. در خانههای پیشرفته و عقب مانده. کشورهای پیشرفته و عقب مانده. همه گرفتار خرافات هستند. چه کسی باید اینها را بردارد؟ انسان در ظلمات است. قرآن میفرماید: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ» (ابراهیم/1) پیغمبران آمدهاند مردم را از ظلمات نجات دهند. «ظلمات» چه است؟ ظلمت تفرقه، ظلمت جهل، ظلمت شرک و… اتمام حجت: اگر پیغمبر نباشد… گاهی وقتها میگویند: آب چه خوبی دارد؟! میگوییم: اگر میخواهی بدانی آب چه فایدههایی دارد، مدتی از آن استفاده نکن، خواهی فهمید. اگر چشم نباشد انسان زمین میخورد. اگر میخواهید بدانید بعثت انبیا چه فایدهای دارد ببینید کشورهایی که دستشان در دست انبیا نیست، دستشان در دست چه کسانی است. کسی که دستش در دست پیغمبر نیست در دست فرعون است. اگر در دست حسین(ع) نیست در دست یزید است. در دست امیرالمؤمنین(ع) نیست در دست معاویه است. و بالاخره در دست طاغوتها خواهد بود. آنهایی که دنبال موسی(ع) نرفتند گرفتار فرعون شدند. قرآن میفرماید: ما در بین مردم پیغمبر فرستادیم تا: «رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً» (نساء/165) بعد از رسل، دیگر کسی حجت ندارد. و گرنه مردم در روز قیامت میگویند: ما نمیدانستیم. راهنما خیلی مهم است. اگر راهنما نباشد دعوت لغو است. اگر نبوت و بعثت انبیاء نباشد، ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه کشکند. چون همه اینها برای « من» است. من برای چه هستم. برای اینکه بنده او باشم. برای اینکه بنده او شوم نیاز به راهنما دارم. یا سفره هستی را جمع کن و یا کسی را بفرست تا مرا راهنمایی کند.
3- نیاز آفرینش و آفریدهها
4- آفرینش بدون بعثت انبیاء بیهوده است. چون خدا آفرینش را برای انسان آفریده است. اگر راهنمایی نباشد، انسان خط را گم میکند. در این صورت آفرینش به درد نمیخورد! اگر او کسی را نفرستد ما دیگر بنده او نیستیم بلکه بنده شیطانیم. بنده طاغوتها و هوسهای خودمان خواهیم بود. خداوند میفرماید: «سَخَّرَ لَکُمْ»، «خَلَقَ لَکُمْ»، «مَتاعاً لَکُمْ» هستی برای ما آفریده شده و «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56) ما برای اینکه بنده او باشیم، بندگی او مربوط به این است که دست ما را بگیرد. « بعثت» یعنی خداوند به پیغمبر «وحی» کرده است.
4- تعریف وحی و انواع وحی
«وحی» یعنی چه؟ آنچه از غیب نازل میشود« وحی» است. عبارات مختلفی دارد: وحی، القاء تکلیم، انزال، تنزیل،… بالاخره وحی یعنی رابطه بین خالق و خلق. اینکه میگویند: به فلانی وحی شد، وحی شد یعنی یک انتقال سریع، یعنی یک القاء مخفی، علامت وحی این است که وقتی وحی شد انسان بکنم و نکنم نمیگوید. دو دل نخواهد بود. وحی سبب یقین است. یک نوری یک توجهی انسان پیدا میکند. معنای وحی: وحی یعنی انتقال سریع و مخفی که سبب یقین میشود. یک چیزی به قلب و مغز و روح شما منتقل میشود منتهی خیلی سریع. اگر چیزی را بعد از دو ساعت خواندن بفهمی وحی نیست.
«قرآن» وحی است. یعنی با یک سری کلمات، مطالبی وارد قلب پیغمبر(ص) میشود. اول سوره شوری میفرماید: «حم عسق» (شورى/2-1) بعد میفرماید: «کَذلِکَ یُوحی إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزیزُ الْحَکیمُ» (شورى/3) یعنی قرآنی که وحی میشود با همین الفباء است. گاهی وحی را جبرئیل میآورد. گاهی مستقیما خدا القاء میکند. گاهی هم در فضا انسان یک موجی را میشنود ولی نمیفهمد چه کسی است. پس سه رقم وحی داریم که در قرآن آمده است. اینکه میگوییم وحی یقین میآورد این است: «فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى» (نجم/11-10) خداوند که وحی کرد دیگر دل نق و نق ندارد.
انواع وحی: آیا به هرکسی وحی میشود؟ خیر. مگر شما در هر ظرفی غذا میریزید؟ در یک ظرفی که مگس و سوسک و غیره مرده مگر انسان شیر میریزد؟ در ظرف آلوده، انسان غذا نمیریزد. آخر بعضی میگویند: نمیشود خدا به ما وحی کند؟! به تو وحی کند؟! تلویزیون آنتن دارد. باید جهت آنتن تنظیم باشد تا تلویزیون شفاف نشان بدهد. اگر روح پاک بود به آن وحی میشود.
البته نمونههای کمرنگ وحی در شماها هم هست. قرآن میفرماید: ما به آدمهای باتقوا یک نوری میدهیم: «وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» (حدید/28) با آن نور میفهمند چه کنند. وقتی میخواهند یک جوان با تقوا را گول بزنند همان نور به او میگوید که این یک توطئه است. مگر حضرت امام (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران دانشکده سیاسی رفته بود؟! مگر لیسانس علوم سیاسی داشت؟! مگر کتابهای سیاسی خوانده بود؟ شب 21 بهمن گفتند: حکومت نظامی است. دستور داده بودند که کسی از خانه بیرون نیاید. و بریزند و امام (ره) را دستگیر کنند. امام(ره) فرمود: مردم بریزند در خیابانها. گفتند: حکومت نظامی است. اگر کسی تیر خورد خونش گردن شماست. فرمود: باشد! حتی نقل شده که آیت الله طالقانی(ره) به امام(ره) تلفن نمود که: آقا! میدانید اگر مردم در حکومت نظامی بریزند چه خطری است؟! بالاخره امام(ره) فرمود: قصه از جای دیگر آب میخورد. افرادی در یک صحنههایی خدا به آنها نور میدهد.
آیه دیگری داریم که: کسانی که تقوا داشته باشند به ایشان فرقان میدهیم. «فرقان» یعنی اینکه: یک دیدی به آنها میدهیم که فرق میدهد حق و باطل را، تشخیص میدهد. یکی از منافقین رفته بود پیش امام(ره) خیلی از قرآن و نهج البلاغه بر سخنانش دلیل میآورد. حرف میزد و قرآن و نهج البلاغه میخواند. از ایران هم زنگ زده بود که: شخصی که پیش شما میآید از مغزهای اسلام شناسی است! امام میگفت: همانطور که قرآن و نهج البلاغه میخواند، از لابلای قرآن و نهج البلاغه فهمیدم که او شیطان است.
گاهی در خواب به انسان الهام میشود. یعنی یک رابطههای مرموزی بین خالق و مخلوق است. خوابهایی که درست است یک هفتادم وحی است. حدیث داریم: بعضی خوابهای صادق خوابهایی که درست از آب در میآید آن خوابها یک هفتادم وحی است. مثلا بعضیها میدانند که کی میمیرند و همان روز هم مردهاند.
به یک سری از آدمهایی که پاکند و صافند و باتقوا، یک نورهایی داده میشود. آن نورها شعاع وحی است. خدا رحمت کند اموات را، بچه بودم، به پدرم گفتم: میخواهم بروم چراغانی، پدرم گفت: این یک لامپ را ببین، گفتم: خوب دیدم. گفت: آنجا هم دوهزار تا مثل این است. پس میشود انسان در بین کارها حق و باطل را بفهمد. البته همه خوابها هم اینطور نیستند. بعضی خوابها دکان هستند! بعضی خوابها دروغند. بعضی خوابها با معیارهای اسلامی جور در نمیآیند. مثلا میگوید: خواب دیدم که به من گفتند: نمیخواهد نماز بخوانی، دلت پاک باشد! یعنی چه؟ این خانم حجابش بد است. صد رقم چشم بد به او نگاه میکنند، بعد به من زنگ میزند و میگوید: آقای قرائتی من یک خانمی هستم که البته حجابم را رعایت نمیکنم ولی دیشب اباالفضل(ع) را در خواب دیدم!! یعنی نعوذ بالله اباالفضل(ع) اینقدر بیکار است؟! اگر هم قرار است به خواب تو بیاید باید در صف بایستی، و تا روز قیامت هم نوبت به تو نمیرسد. این اباالفضل(ع)هایی که به خواب اینها میآیند اباالفضل نیستند بلکه شیطانند!
«وحی» نور است، علم است الهام میشود به انسان و انسان آنرا دریافت میکند و بعد از آنکه دریافت کرد دیگر شک نمیکند.
5- وحی و انواع وحی در قرآن
یک روایتی داریم از امیرالمؤمنین(ع) از کتاب بحار که آنرا برای شما میخوانم؛ امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: وحی چیست؟ وحی گاهی به معنای نبوت است که میفرماید: «إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ» (نساء/163) پیغمبر به تو وحی کردیم همانطور که به سایر انبیاء قبل هم وحی کردیم. این وحی درجه یک است. گاهی وحی، الهام است. قرآن میفرماید: «وَ أَوْحى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ» (نحل/68) وحی کردیم به زنبور که در کوهها گلها را بمکد و عسل درست کند. این که قرآن میفرماید: به زنبور عسل وحی کردیم یعنی او را با این غریزه خلق کردیم. که مراد از وحی در اینجا یعنی یک آموزشهای غریزی.
یا اینکه داریم: «وَ أَوْحَیْنا إِلىام مُوسى أَنْ أَرْضِعیهِ» (قصص/7) به مادر موسی وحی کردیم که بچهات را شیر بده. گاهی وحی به معنای اشاره است. که حضرت زکریا: «فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَهً وَ عَشِیًّا» (مریم/11) یعنی گاهی اشاره میکند. اشاره یعنی وحی. گاهی هم وحی به معنای تقدیر است. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید «وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أَقْواتَها فی أَرْبَعَهِ أَیَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلینَ» (فصلت/10) خداوند آسمانها را هفت طبقه قرار داد و در هر آسمانی نظمی درست کرد. در هر آسمانی یک تدبیراتی را به کار گرفت. که اینجا (در زمین) وحی است.
«وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ» (مائده/111) به یاران حضرت عیسی(ع) وحی شد. به مؤمنین ممکن است وحی شود.
بسیاری از علومی که بشر در ابتکارات و اکتشافات به دست آورده است وحی است. یعنی گاهی اوقات چیزی به انسان القاء میشود. و این القاء، القاء درستی است.
وحی لازم نیست همهاش مادی باشد، میتواند معنوی باشد. مثل: قرآن. بعضی وقتها هم، وحی مربوط به مسایل مادی است. قرآن میفرماید: «فَأَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظیمِ» (شعراء/63) به موسی وحی کردیم عصایت را به این سنگ بزن تا از آن آب در بیاید! موسی با یارانش تحت تعقیب بودند، رسیدند به دریا. دیدند عجب گیری افتادهاند. جلویشان دریاست و پشت سرشان فرعون. قرآن میفرماید: «فَأَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ» به موسی(ع) گفتیم: چوبت را بزن به دریا، آب دریا روی هم سوار میشود و آب دریا کنار میرود با اراده و قدرت ما. خشک شدن دریا، آیه قرآن نیست. آب از سر آمدن آیه قرآن نیست میخواهم بگویم: همه وحیها لازم نیست وحی آسمانی باشد یعنی وحیی باشد که مربوط به مسایل معنوی باشد گاهی برای نان و آب به انبیاء وحی میشد. البته وحی معنوی هم داریم: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا» (شورى/7) قرآن وحی است، «نُوحی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ» (انبیاء/25)، «ذلِکَ مِمَّا أَوْحى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ» (اسراء/39) حکمت وحی است. پس وحی گاهی مربوط به مسایل فکری و اعتقادی است، گاهی هم وحی مربوط به مسایل مادی است.
6- نقص و ناکارآمدی قوانین بشری
آیا نمیشود قوانین بین الملل این کارها را بکنند؟! نه خیر. قانونگذار باید شرایطی داشته باشد. کسی که میخواهد برای بشر قانون وضع کند باید شرایطی داشته باشد. قانون بشر کافی نیست. چرا؟
شرایط قانونگذار: اول باید انسان شناس باشد. یعنی اسرار جسم انسان را بداند. با وجود این همه پیشرفت علمی، ما هنوز اسرار جسم انسان را کشف نکردهایم. و لذا مدتی شیر خشک استفاده میکنند و بعد از مدتی میگویند: همان شیر مادر!
دوم: اسرار روح را هم باید بداند. زیاد خوردن گوشت، انسان را سنگدل میکند. (طبق حدیث) آرزوها را باید بداند. فطریات را باید بداند. اصول حاکم بر روابط انسانی را باید بداند. باید یک انسان شناس کامل باشد.
قانونگذار باید خدا باشد. چون اوست که از همه اسرار عالم خبر دارد. او انسان شناس کامل است. باید از گذشته مطلع باشد. کسی میتواند قانونگذار خوبی باشد که از قانونهای گذشته باخبر باشد. وقتی انسان پیش دکتر میرود او از سابقه بیماری انسان سؤالی میکند. آشنایی با سابقهاش را میگذارد در قانون. چه کسی گذشته انسان را بهتر از خدا بداند؟ بنده که اینجا هستم قبر پدر پدر پدرم را نمیدانم. قانون گذار باید از آینده باخبر باشد.
قانونی که اجرا میکند باید عملی باشد. اسلام یک قانون ندارد که عملی نباشد. قانون اساسی آمریکا تا به حال 25 بار عوض شده است. قانون بعضی از کشورهای اروپایی تا حالا 119 بار عوض شده است. خیلی از قانونها عملی نیست. باید قانون ضمانت اجرایی داشته باشد. بشر نمیتواند. قانون وقتی از طرف خدا است و ضامن اجراییاش ایمان است، این ایمان است که انسان را از انجام کارهای ناپسند جلوگیری میکند. ایمان ضامن اجرایی است. قانون بشر ضامن اجرایی ندارد.
قانون باید ارزش و قداست داشته باشد. بشری که هم عاجز است هم جاهل است هم پشیمان میشود و هم متحیر است، نمیتواند برای نوع خودش قانون وضع کند. ما آزاد آفریده شدهایم و دلیلی ندارد که بله قربان گوی همدیگر باشیم.
قانون باید از طرف خدا باشد چون او ما را آفریده، کسی که مرا آفریده حق دارد برای من قانون وضع کند. قانون بشری ارزش ندارد. قانون باید مفهوم باشد. روشن باشد «عَرَبِیٍّ مُبینٍ» (شعراء/195).
قانونگذار باید دلسوز باشد. خداوند (قانونگذار هستی) رحمان است و رحیم. انسانها رحمان و رحیم نیستند. اگر هم کار خیری برای کسی انجام میدهند منتظر پاداش و نتیجه هستند. اگر به مرغ دانه میدهند از او انتظار تخم مرغ و گوشت را دارند و… بشر ما را دوست ندارد و قوانین را به نفع خودش وضع میکند. حتی اگر به ضرر دیگران باشد. 8 سال بمباران شدیم و هیچکس کمکمان نکرد! قانونگذار باید از احدی نترسد. نباید ترس داشته باشیم.
به همین جهت ما به بعثت انبیا و وحی نیازمندیم. شرایط قانونگذاری جز در خداوند عالم وجود ندارد. پس قانون را باید خدا تعیین کند. و مبعث یعنی خداوند توسط یک فرد معصوم(ص) این قانون را برای ما آورد. باید قانون وحی را دو دستی بگیریم و به آن پایبند باشیم و در اجرای آن بکوشیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»