موضوع پخش: میهمانی و پذیرایى
تاریخ پخش: 69/01/02
بسم الله الرحمن الرحیم
لازم است که سال نو را(سال 1369) من هم مثل باقى امت تبریک عرض کنم و این جمله را بگویم که در فصل بهار جاى عزیزانمان بخصوص حضرت امام و شهدا خالى است. بعد از آن که تبریک سال نو را گفتم اولین کلمه من دعا باشد. گرچه بعد از سخنرانى دعا میکنند. من امروز میخواهم اول دعا کنم و بعد صحبت کنم. چون حدیث هم داریم که وقتى سفره پهن شد دعا کنید. گرچه ایرانیها وقتى خوردند دعا میکنند. حالا ما در سال 69 سفره کلاسمان را که میخواهیم پهن کنیم و دعا کنیم.
خدایا! هرچه بر عمر ما و بر عمر انقلاب ما میگذرد. برایمان قدرت و عزت و وحدت و اخلاص و بر عمق برکت کار ما بیفزا.
1- رمضان ماه پذیرایی خداوند
در بحث امروز به عنوان اولین بحثى که بینندهها در سال 69 تماشا میکنند، میخواهیم بحث پذیرایى را مطرح کنیم. چون امسال دو پذیرایى داریم: یکى پذیرایى خداوند از مردم. پذیرایی خداوند از مردم به این صورت است که ماه رمضان است و ماه رمضان، ماه مهمانى است و خدا کارت دعوت هم فرستاده است. کارت دعوتش این آیه است «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ»(بقره/183) اى مردم وارد مهمانى خدا بشوید، روزه بگیرید. خوب این چه پذیرایى است که باید چیزى نخورد؟ اصولاً وقتى مسگر میخواهد مس را سفید کند قبلاً با کمی شن این مس را میساید. وقتى میخواهند صابون بزنند با کیسه زبرى بدن را مالش میدهند و بعد صابون میزنند. ما وقتى میخواهیم ظرفى را پر از شیر کنیم ظرف را میشوییم. ماه رمضان ماه شستشو است. اصلاً کلمه «رمضان» از «رمض» به معنای سوزاندن است. رمضان یعنى ماه گناه سوزى، ماه لایه روبى، ماه تزکیه.
در این بهار، بخصوص امسال که بهار، در بهار است. چند حدیث درباره بهار داریم که بهار«رَبِیعُ الْقُلُوبِ»(تحف العقول/ ص149) کسى اگر قرآن را بخواند و تدبر کند و نکاتش را استفاده کند، قرآن بهار دل است. ماه رمضان بهار است. در مفاتیح داریم ِ «السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ»(مهج الدعوات/ ص345) به امام زمان میگوید: سلام بر تو اى بهار مردم. یعنى به امام زمان بهار گفتهاند. بهار مردم، بهار عبادت، بهار طبیعت، بهار قرآن، اصطلاح بهار زیاد آمده است. ما در این جلسه که اولین جلسه سال 69 است، دو نکته را میخواهیم بگوییم: پذیرایى خداوند از مردم و پذیرایی مردم از مردم. حالا اول پذیرایى خداوند از مردم را بگوییم و بعد نکاتى را هم بگوییم.
2- خطبه پیامبر و پذیرایی خداوند
پذیرایى خداوند از مردم: در جلد 93 بحار یک حدیث جالبی است که میفرماید: روزی پیغمبر اکرم خطبهاى خواند. من به مناسبت آمدن ماه رمضان خطبهاش را میخوانم بعد هم به مناسبت افطارى و دید و بازدید و عید، مقدارى درباره دید و بازدید صحبت میکنیم. اما خطبه؛ «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَهِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلَاوَهِ کِتَابِهِ فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ عَطَشَهِ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا یَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَا یَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَى أَیْتَامِکُمْ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ ارْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلَاتِکُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا بِالرَّحْمَهِ إِلَى عِبَادِهِ یُجِیبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ یُلَبِّیهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَهٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورَکُمْ ثَقِیلَهٌ مِنْ أَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَ الْمُصَلِّینَ وَ السَّاجِدِینَ وَ أَنْ لَا یُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِی هَذَا الشَّهْرِ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ نَسَمَهٍ وَ مَغْفِرَهٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَیْسَ کُلُّنَا یَقْدِرُ عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ ص اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَهٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَهٍ مِنْ مَاءٍ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِیهِ بِصَلَاهٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَهً مِنَ النَّارِ وَ مَنْ أَدَّى فِیهِ فَرْضاً کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِینَ فَرِیضَهً فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ وَ مَنْ أَکْثَرَ فِیهِ مِنَ الصَّلَاهِ عَلَیَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِیزَانَهُ یَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِینُ وَ مَنْ تَلَا فِیهِ آیَهً مِنَ الْقُرْآنِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُغَلِّقَهَا عَنْکُمْ وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَ الشَّیَاطِینَ مَغْلُولَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ»(عیونأخبارالرضا/ ج1/ ص295)
اى مردم ماه رمضان میآید و برکت، رحمت و مغفرت میآورد. «شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ» بهترین ماه هاست «وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ» روزش بهترین روز هاست و شب هایش بهترین شب هاست و ساعات ماه رمضان، بهترین ساعات است. «هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اللَّهِ» در این ماه خدا شما را دعوت کرده است و شما به مهمانسراى الهى دعوت شدهاید، سالن پذیرایى مسجد است. مواد غذایى آیات قرآن و مناجاتهاست. هدف پذیرایى رشد، زنگگیرى، غبار زدایى، لایه روبى، غبار روبى است. چشمی که در طول سال، تر نمیشود، در ماه رمضان اشک میریزد. دل غافل، به هوش میشود. در طول سال شبها تا صبح خواب است ولی ماه رمضان سحر خیز است. در طول سال مسجدها خلوت است، مساجد رونق میگیرد.
به مهمانى خدا دعوت شدید «وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَهِ اللَّهِ» خداوند به شما کرامت داده است که گفته است در ماه رمضان عبادت کنید. «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ» نفس شما ثواب سبحان الله دارد «وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ» ماه رمضان که میآید خوابیدن شما ثواب عبادت دارد. «وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ» عملتان در ماه رمضان مورد قبول خداست «وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ» دعایتان مستجاب میشود «فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ» قلبتان را پاک کنید و نیتتان را خالص کنید. نگوئید من یا او، به بسیارى از عنوانها کار نداشته باشید، جزء این هستى یا جزء آن، محله بالا یا محله پائین، استان غربى یا استان شرقى، اصلاً از این حرفها بیرون بیائید «فَاسْأَلُوا اللَّهَ» این مسجد یا آن مسجد این هیئت یا آن هیئت، این جلسه یا آن جلسه و. . . از این حرفها بیرون بیائید. ببینید هر کجا رشد معنوى است آنجا بروید. از خدا بخواهید قلب پاک و نیت صادق به شما بدهد و توفیقتان بدهد براى اینکه روزه بگیرید «وَ تِلَاوَهِ کِتَابِهِ» بتوانید قرآن بخوانید.
بعد پیغمبر فرمود: «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ» آدم بدبخت آن است که ماه رمضان تمام بشود و خدا او را نبخشیده باشد.
اگر گرسنه شدید یاد گرسنگى قیامت بیفتید «وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ عَطَشَهِ» اگر گرسنگى و تشنگى به شما فشار آورد یاد این باشید در قیامت هم گرسنگى و تشنگى است. «وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ» به فقرا و مساکین صدقه بدهید. به فقرا و به محرومان برسید. «وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ» پیرمردها را احترام کنید. «وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ» به بچهها رحم کنید. بچه که روزه دار است، کار را شما انجام بدهید. آن بچهاى که روزه دار است، استراحت کند. کارگرت را که میبینى روزه است یک ساعت به او تخفیف بده. نه اینکه از حقوقش کم کن. همان حقوق را به او بده اما یک ساعت کمتر کار بکند «وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ» حتماً در ماه رمضان دید و باز دید را راه بیاندازید.
«وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ» اینطور نباشد که فقط شکمتان غذا نخورد، گوشتان هم حرف بیهوده نشنود و چشمتان هم چیز بیهوده نبیند. بعد می فرماید: «وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ النَّاسِ» به یتیمها برسید و برای خانوادههاى شهدا کرامت قائل بشوید. «وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ» به سمت خدا بیائید که در خانه لطف خدا باز است. «وَ ارْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلَاتِکُمْ» حدیث داریم وقتى میخواهید دعا کنید دست هایتان را تا مقابل صورت بالا بیاورید و کف دست رو به آسمان باشد و از خدا بخواهید، «فِی أَوْقَاتِ صَلَاتِکُمْ» بخصوص در وقت نماز از خدا بخواهید.
پیغمبر سخنرانى میکند و میگوید ماه رمضان دارد میآید. آماده باشید، آماده باشید براى ماه رمضان که بهترین و با فضیلتترین ساعات بعد از نماز در ماه رمضان است.
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَهٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ» یعنى شما در گرو اعمالتان هستید با استغفار خودتان را آزاد کنید. کمرتان از بار گناه سنگین شده است. بیایید با سجدههاى طولانى این بار سنگین را کنار بگذارید توجه! توجه! «أَنَّ اللَّهَ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ» خدا به عزت خودش قسم خورده است که نماز گزاران واقعى و سجده کنندگان واقعى را به آتش نترساند.
3- پاداش افطاری دادن و حسن خلق و تلاوت قرآن
«أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِی هَذَا الشَّهْرِ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ نَسَمَهٍ وَ مَغْفِرَهٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ» سعى کنید ماه رمضان افطارى بدهید. اگر کسى یک مؤمنى را افطار بدهد در ماه رمضان انگار یک بردهاى را آزاد کرده است و خداوند گناهانش را میبخشد. افطارى دادن خیلى ثواب دارد. باز به شرطى که افطارى فقط براى خدا باشد. چون بعضى افطارى میدهند، میگویند که برادرم افطارى بدهد من ندهم؟ چه چیز من از او کمتر است؟ رفتم خوردم پس ندهم؟ آن وقت خواهند گفت: خورد و نداد. با هم معامله نکنید. کار نداشته باشید او که من را دعوت نکرد تا من او را دعوت کنم. حالا که او افطارى دعوت نکرد من هم او را دعوت نخواهم کرد. بازى نکنید. بازى هم در نیاورید. فقط براى خدا به مؤمن بگویید روزه هستید، حالا این را میشناسیم، نمیشناسیم. همین بچه هایى که پشت خانه شما توپ بازى میکنند، بیا و بگو بچهها امشب افطارى خانه ما بیایید. حساب نکن که حتماً باید کدخدا باشد. آیت اله باشد، وکیل باشد، وزیر باشد، رفیق باشد، شوهر خواهرم باشد، برادر زنم باشد. باند بازى، رفیق بازى، همسایه بازى نکنید. گرچه آنها هم باید باشند، اما چهارتا آدم هم براى خدا دعوت کنید. آدم هاى بى نام و نشان، چهارتا آدم مسلمان گمنام را هم سر سفرهها دعوت کنید. براى خدا دعوت کنید که اگر کسى براى خدا افطارى بدهد خداوند گناهانش را میبخشد. گفتند پول نداریم، کوپنى است، گرانى است. فرمود: اگر ندارید، ولو به یک دانه خرما افطاری بدهید. به یک دانه خرما براى آدم بى پول. آدم هاى پولدار خرما بدهند فایده ندارد و ضمناً معناى خرما این نیست که آدم در مسجد خرما بدهد. دور مسجد خرما بدهید که هر که میخورد هستهاش را بردارد و برود در کوچه بیندازد. گرچه در کوچه انداختن هم خوب نیست.
خیلى حرف دارم، ولى میخواهم فشرده بگویم. «أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ» هرکس در ماه رمضان بد اخلاقى را کنار بگذارد بگوید به خاطر عظمت این ماه، من عصبانى که میشوم عصبانیتم را عمل نمیکنم. هرکس خودش را نگهدارد. هرکس در ماه رمضان خوش اخلاقى کند، روز قیامت از پل صراط راحت میگذرد. همان جا که قدمها میلرزد. قدم او نمیلرزد. هرکس به زیر دستانش آسان بگیرد خدا روز قیامت حسابش را آسان میگیرد. هرکس شر خود را از سر مردم کم کند، خدا قهرش را از او در روز قیامت کم میکند. هر کس به یتیمی در این ماه احترام بگذارد، خداوند با رحمت خودش با او برخورد میکند و هرکس نماز مستحبى انجام بدهد و به هر حال «وَ مَنْ تَلَا فِیهِ آیَهً مِنَ الْقُرْآنِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ» هر کس یک آیه از قرآن را در ماه رمضان بخواند مثل آن است که تمام قرآن را در غیر ماه رمضان بخواند.
اى مردم، درهاى بهشت به روى شما باز است. مواظب باشید و از خدا بخواهید دری به روى شما نبندد. قهر خدا بسته شده است. مواظب باشید به روى شما باز نشود.
سخنرانى پیغمبر تمام شد. امیرالمؤمنین(ع) درهنگام سخنرانی بلند شدند و فرمودند: با اجازه! «یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ» خیلى تعریف ماه رمضان را کردىد، پیرمردها را احترام کنید، به کوچکترها رحم کنید، افطارى بدهیم، یک آیه قرآن ثواب یک ختم قرآن را دارد، خیلى تعریف کردید، حالا بهترین کار در ماه رمضان این است که انسان تقوى داشته باشد. در ماه رمضان گناه خیلى خطرناک است. خلافکارى را نزد امیرالمؤمنین آوردند که در ماه رمضان خلاف کرده است. حضرت فرمود: خلافش 80 شلاق دارد 20 تا هم اضافه بزنید، بخاطر این که خلاف را در ماه رمضان انجام داده است. بعد رسول خدا به گریه افتاد و حضرت امیر گفت: سوالى کردم شما جوابى دادید، دیگر چرا گریه میکنید؟ فرمود: على جان در همین ماه رمضانى که اینقدر عزیز است تو را میکشند و ابن ملجم به تو ضربت میزند. بعد امیرالمؤمنین فرمود: «یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَهٍ مِنْ دِینِی»(بحارالانوار/ج93/ ص358) آیا آن وقتى که ضربت بخورم دین خواهم داشت یا بى دین خواهم بود؟ فرمود: نه، تو دین خواهى داشت. فرمود: اگر من دین داشته باشم مهم نیست زنده باشم یا شهید بشوم.
ماه رمضان میآید و بسیار ماه شریفى است و ما از ماه رمضان استقبال کنیم. احیاناً این چند روزى که باقى مانده است اگر کسانى سال گذشته بخاطر مسافرت یا کسالتى روزه را خوردهاند، امسال تا این چند روز دیگر که ماه رمضان نیامده است روزهشان را قضا کنند. چون یک سال بیشتر مهلت ندارند.
چون بیشتر گناهان از غضب و شهوت است. آدم وقتى گرسنهاش شد غریزه غضب و شهوت تعدیل میشود. این دو غریزه که کم شد آمار گناه هم کم میشود. اگر ما گناهان را درختی حساب کنیم، درختى را فرض کنیم با عنوان درخت گناه، ریشه گناهان شهوت است، بسیارى از گناهان از شهوت است. زنا است، لواط است. چشم چرانى است، بسیارى از گناهان هم بخاطر غضب است، فحش است، چاقو کشی است، آدم کشى است، کتک کارى است. آدم وقتى گرسنگى کشید این غضب و شهوت آرام میشود. غضب و شهوت که آرام شد، این شاخهها پژمرده میشود. یعنى آمار گناه پایین میآید. به همین خاطر قرآن میگوید: روزه بگیرید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(بقره/183) این روزه رمز تقوى است. حتى زمان شاه در ماه رمضان آمار گناه از هر ماهى کمتر بود. چون بسیارى از مردم روزه بودند و مردم حتى زمان شاه که بسیار بد بودند ماه رمضان بخاطر اینکه ماه مقدسى بود و مردم روزه بودند آمار گناه حتى در آن زمان کم بود.
4- پذیرایی مردم از مردم و اهمیت مهمانی
خوب این پذیرایى خداوند از مردم. اما بیاییم پذیرایى مردم از مردم را بگوییم.
پذیرایى مردم از مردم: درباره پذیرایى مردم از مردم حرف هایى دارم که به تدریج برایتان میگویم. اما مهمانى خیلى سفارش شده است. یک اعدامی را نزد پیغمبر براى اعدام آوردند. همینکه خواستند اعدامش کنند، جبرئیل خبر آورد که ایشان را اعدام نکنید، چرا؟ ایشان سخاوتمند است، مهمان دوست است و بخاطر اینکه مهماندوست است. خداوند فرمود: ایشان را اعدام نکنید. بعد پیغمبر فرمود: چون تو مهماندوستى ما تو را اعدام نمیکنیم. گفت: عجب! آن وقت بخاطر همین کمال، مسلمان شد.
مهمان خیلى ارزش دارد. حضرت امیر خیلى ناراحت بود. گفتند: یا على ناراحت هستى؟ فرمود: هفت روز است مهمان خانه ما نیامده است. آنچه که الآن مردم را اذیت میکند تجملات مهمانى است و گرنه مهمانى اگر ساده باشد خیلى ارزش دارد. پیغمبر سر نماز بود. ظاهراً مشغول نماز مستحبى بوده است. یک عده از اصحاب هم نشسته بودند صحبت میکردند. یک هیئتى در حال رد شدن بودند. گفتند: رسول الله کجاست؟ گفتند: مشغول نماز است. بعد گفتند: متأسفانه ما وقت نداریم بمانیم تا ایشان نمازشان تمام بشود و از ایشان احوال پرسى کنیم. اما ما فلان گروه هستیم داشتیم رد میشدیم گفتیم سلامی برسانیم. شما سلام ما را بعد از نماز به ایشان برسانید. بعد گفتند: یا رسول الله هیئتى آمد و رد شد، بسیار عجله داشت و به شما سلام رساند. فرمود: چه پذیرایى کردید؟ گفتند: هیچ چیز! عبورى گذرا که دیگر پذیرایى نمیخواهد. فرمود: چرا؟ بعد فرمود: کاش جعفر طیار برادر على بن ابى طالب بود. اگر جعفر بود نمیگذاشت اینها دهان خشک بروند.
حدیث داریم تا مهمان آمد اصلاً از او نپرس خوردى یا نه؟ ممکن است 32 بار خورده باشد، میخواهد یکبار هم اینجا بخورد که بشود 33 بار. اصلاً از مهمان نپرس غذا خوردى یا نه؟ از مهمان نپرس چه میل دارى؟ هرچه هست بیاور او هرچه میل داشت میخورد، نپرس چه میل دارى؟ نپرس خوردى یا نه؟ حدیث داریم غذا بیاورید اگر گفت غذا میل ندارم و نخورد آب و شربت و امثال اینها را بیاور. اگر آب و شربت هم میل نداشت. آب به او عرضه کن(وضو) یعنى وسیله شستشو. بگو استخر هست، جوى آب هست، دوش هست، حمام هست، بالاخره به یک نحوى از او پذیرایى کن. نگذارید مهمان لب خشک برود. رسول اکرم انتقاد کرد که من سر نماز بودم، اینها آمدند رد شوند شما چرا شل گرفتید؟
یک قصه بگویم؛ شما آیت الله بروجردى را میشناسید. حداقل هر کس او را ندیده است، مسجد اعظم قم را دیده است. آیت الله بروجردى قبل از رهبر کبیر انقلاب(ره) مرجع تقلید بود. ایشان یک جدى داشت از مراجع تقلید به نام سید بحرالعلوم که گاهى خدمت حضرت مهدى(عج) میرسید. سید بحرالعلوم یک شب خادمش را میفرستد در خانه یکى از علما بنام آیت الله سید جواد عاملى، عاملى جبل عامل، سیدى بوده است و از علما بوده است. آن آیت الله دارد غذا میخورد. خادم این آیت الله در خانه آن آیت الله رفت. در را زد و گفت: که بحرالعلوم ایشان را کار دارد. ایشان هم غذا نخورده آمد. سید بحرالعلوم گفت: میدانید همسایه شما هفت روز است غذا ندارد. فقط نان و خرما میخورد و امشب رفته است دکان خرما فروش خرما بخرد به او گفتهاند حسابت زیاد شده دیگر نسیه به تو نمیدهیم. سرش را پایین انداخته و خجالت کشیده است، به خانه آمده است. تو رویت میشود که تو آیت الله غذا بخورى و حال آنکه همسایهات نان هم براى خوردن ندارد؟ ایشان گفت: خبر نداشتم! فرمود: اگر خبر میداشتى کافر بودى! من ناراحت هستم که تو چرا خبر نداشتى. اگر خبر داشته باشى که همسایهات ندارد و آسودهای که تو کافر هستى. این جمله آیت الله سید بحرالعلوم است. گفت: حالا چه کنم؟ گفت: این طبق غذا را خادم من میآورد تا پشت در خانه آن همسایه فقیر آنجا به تو میدهد و خادم بر میگردد. تو برو بگذار آنجا بگو امشب میخواهم با هم غذا بخوریم. آیت الله طبق را میبرد در خانه همسایه را میزند و میگوید: امشب میخواهم با هم شام بخوریم. بعد همسایه نگاه میکند، میبیند عجب سفرهاى عجب طبقى چه غذاهاى خوبى کسى که امشب نان و خرما هم نداشت بخورد. بعد میگوید: این غذا را که پخته است؟ باید به من بگویى! این قضیه طبیعى نیست. بالاخره ماجرا را میگوید. میگوید: هیچ احدى جز خدا خبر نداشت. این معلوم میشود که آیت الله سید بحرالعلوم یک رابطههایى با عالم معنا داشته است. بعضى از اولیاى خدا با خدا کد دارند. همین (الف، لام، میم) اینها کد است. اینها به هم چه میگویند ما نمیفهمیم. «کهیعص» (مریم/1) نمیدانیم چیست. اینها رمزى بین خدا و پیغمبر است. بعضى از علما هم کد دارند. یک ارتباطاتى دارند. یک چیزهایى را از یک جاهایى مطلع میشوند. حالا ما چرا مطلع نمیشویم، نمیدانم چرا؟
ما با آیت اله شهید اشرفى هر دو جبهه بودیم. بغل هم نشسته بودیم. ایشان گفت: بویى میفهمی؟ ما بو کردیم گفتیم: نه! گفت: بوى بهشت است. هرچه بو کردیم نفهمیدیم. مثل رادیو یک رادیو آنتنش میگیرد و یک رادیو آنتنش نمیگیرد. سید بحرالعلوم از چه طریقى فهمیده بود؟ به هر حال واى به حال کسى که بداند فلانى ندارد و به روى خودش نیاورد.
عید است. ماه رمضان است. بالاخره در حد وسعتان همدیگر را یاری کنید. ما نمیخواهیم بگوییم همه مردم یک جور باشند. بالاخره یکی یخچالش سیزده فوت است، یکى هفت فوت است. یکى آبگوشتش گوشت دارد و یکى ندارد. یک جورى باشد که لااقل گرسنهاى نباشد. اگر شما دو رقم میوه دارى، همسایهات یک رقم داشته باشد.
بعضى آدمها هستند میگویند: «من از مهمان بدم نمیآید»(زنها اینجورى هستند) اما بچه هایش با کفش. . . من حوصلهام نمیرسد. اسلام دین خوبى است. گفته است مهمانى ثواب دارد. اما هر مهمانى که میآید میگوید: میدانى من چقدر براى خانه تکانى جان کندهام. حالا باز بچه مهمان میآید خراب میکند.
یک حدیث بخوانم. یک عربى، آمد خانه پیغمبر مهمان شد. مسلمان هم نبود آمد و گفت: من مسلمان نیستم ولى امشب میخواهم مهمانى بیایم. پیغمبر گفت: بفرما. کافرى را به خانهاش براى پذیرایى آورد. شام خورد و خوابید، متأسفانه این کافر کذائی این کافر چنانى و چنینى، رختخواب را کثیف کرد. صبح بلند شد از خجالت فرار کرد. بعد از بس که گیج شده بود و خجالت کشیده بود یادش رفت عصایش را ببرد. گفت ما رفتیم یک شام خوردیم. مثلاً سى تومان یک عصا جا گذاشتیم برویم عصایمان را بگیریم. رویش نمیشد بالاخره آمد از روزنه در نگاه کرد دید خود رسول الله دارد رختخواب را میشوید پشت در چنان شرمنده شد. گفت: من میخواهم مسلمان بشوم. هر چه هم اصحاب گفتند یا رسول الله اجازه بده ما بشوییم فرمود مهمان خودم است گرچه کافر است ولى مهمان من است میخواهم خودم بشویم.
یک چیزهایى است در اسلام خیلى ارزش دارد. اصلاً پیغمبر ما که به اندازه ما سخنرانى نمیکرده است. من همهاش حرف میزنم هیچ کس هم مسلمان نمیشود! کانال سخنرانى راه اسلام نیست، راه اسلام، عمل است. اینها یک حساب هایى است که خیلى دقیق است. خوب ما یک خاطرهاى پرى شب برایمان رخ داد. یک جا رفتیم براى سربازها صحبت کنیم. ماجراى صحبتمان این بود، گفتیم: که همه جا رادیو تلویزیون نیست ما بیاییم براى ماه رمضان یا بعد از ماه رمضان نوارهاى بیست دقیقهاى پر کنیم و یک خرده هم خندهاش را زیاد کنیم که هم مطلبش زیاد باشد و هم خندهاش زیاد باشد. یک لقمههاى کوچکی درست کنیم. نوارهاى بیست دقیقهای، که هر سربازى در هر پادگانى هست، یا در سپاه، یا در ژاندارمرى و یا در ارتش این بیست دقیقهها را گوش بدهد. این هایى که در خانه هستند از طریق تلویزیون، این هایى که در پادگان هستند از طریق ویدئو استفاده کنند، در دفتر نمایندگى امام صحبت کردیم، در سپاه و ارتش و ژاندارمرى هم صحبت کردیم. با مسئولین و روابط عمومی و تبلیغات و سمعى و بصرى و فرماندهى و با همه هماهنگى کردیم تا آنجایى که میشد. در یک از جلسات چند شب پیش من به سربازها گفتم شام خوردهاید یا نه؟ گفتند: نه! گفتم: خوب شما که آمدید پاى ضبط برنامه من، نکند آشپزخانه ارتش یا سپاه ساعت معین دارد و درش را ببندند و دیگر شام گیرتان نیاید؟ نکند فردا بروید و بگویید خدا پدر قرائتى را بیامرزد، رفتیم پاى حدیث هایش بنشینیم از نان و آب هم افتادیم. بالاخره رییستان کیست؟ یکى گفت من رییسم. گفتم: آقایان شما عوض اینکه به سخنرانى من گوش بدهید بروید در آشپزخانه غذاى اینها را بگیرید و نگهدارید که اگر بحث ما تمام شد اینها از شام نمانند. یک نفر مسئولیتش را قبول کرد. گفتیم خوب حالا بسم الله الرحمن الرحیم، بیست دقیقه میخواهیم صحبت کنم. یکى از سربازها کنار گوش یک نفر که او هم دانشجو بود، گفت: خبر خوش! گفتم چه خبرى؟ گفت دیشب در کلاس تو یک سربازى کنار گوش من گفت: «من تا حالا نماز نمیخواندم، گاهى که در پادگان ما را به زور میبردند بى وضو میخواندم. از امشب وضو میگیرم و نماز میخوانم.» گفتم: چرا؟ گفت: براى اینکه قرائتى گفت اول شام بعد نماز، ببینید من این همه حدیث خواندم یک نفر نگفت من نمازخوان شدم. گفتم شام خوردى یا نه؟ گفت: من میخواهم نماز بخوانم.
5- آداب و شرایط مهمانی و پذیرایی
مردم مختلفند. بعضیها ضعیفند، و لذا سفارش شده است که اگر شما را افطارى دعوت کردند اگر یک عده سر سفره افطارى هستند، نمیخواهد نماز اول وقت بخوانید بروید و با اینها افطار کنید، چون گاهى وقتها میروى نماز بخوانی اینها سر سفره منتظرند. امام حسن و امام حسین داشتند در بیابان و در مسیر مکه میرفتند به پیرزنى رسیدند، گفتند: تشنهایم! گفت: یک بزغاله داریم شیرش را بدوشید و بخورید. شیرش را دوشیدند و خوردند. بعد عدهاى بودند گفتند: گرسنهایم. پیرزن گفت: هیچ چیز ندارم شوهرم اینجا نیست همان بزغاله را بکشید و بخورید. اگر یکى بکشد من میپزم. اینها سر بزغاله را بریدند و خانم آبگوشتى درست کرد، امام حسن و امام حسین(ع) و جمعیت این آبگوشت بزغاله را خوردند. بعد هم به مکه رفتند. شوهر آمد و گفت چه کردى؟ گفت بزغاله را کشتم، به مهمانها دادم، گفت آنها را شناختى؟ گفت: نه! گفت: پیرزن بزغاله را میکشى، مفت میدهى میخورند و میروند؟ گفت: مهمان بودند. از همه گذشته گفتند: سید هستیم و از قریش هستیم و راهى سفر حج هستیم. زائر خانه خدا بودند.
(خدا فهد لعنت کند، او زوار را فقط کشت. در تاریخ دیگر زوارکش نداریم. زائر خانه خدا بودند) سید بودند و گرسنه بودند. بالاخره قصه گذشت و یک روزى این زن و شوهر مسیرشان به مدینه افتاد. امام حسن این زن را تا دید شناخت و به خادمش فرمود: برو به آن پیرزن بگو شما میدانى به چه کسى غذا دادى؟ گفت: نه! امام حسن آمد و گفت: به من غذا دادى و صد گوسفند به او داد. امام حسین هم صد گوسفند به او داد. یکى از اصحاب هم صد گوسفند به او داد. سیصد گوسفند، اینها مردانگیهایى است که گاهى وقتها یک جوانى که در سربازخانه یا در دکان یا در کارخانه شیرین کارى میکند میارزد که یک حرکت جدیدى برایش انجام بگیرد.
به هرحال حتى داریم وقتى مهمان دارد از خانه بیرون میرود یک لقمهاى، سفرهاى ببندید که همراهش ببرد که در راه هم چیزى داشته باشد. امام صادق(ع) مهماندار شد در جلسه مهمانى به امام صادق گفتند: فلانى از دنیا رفت. یکى از بچههایش از دنیا رفته بود. خبر فوت پسر امام را به امام دادند. امام براى اینکه مهمانها ناراحت نشوند هیچ چیز نگفت. اصلاً به روى خودش هم نیاورد. گفت: اگر من ناراحت بشوم مهمان، . . . امام صادق خبر مرگ پسرش را میشنود بخاطر مهمان صبر میکند. الله اکبر چه امام هایى داشتیم. حیف که ما امامها را نشناختیم. امام رضا زهر خورده بود. یعنى به او زهر داده بودند، زهرش مثل اسید بود و امام را کلافه میکرد و بر روى زمین میغلتید. یک مرتبه غلامها وارد شدند، امام رضا نشست و فرمود: کنار من شام بخورید. آنها شام میخوردند و امام رضا(ع) نشسته بود. سوخت ولى هیچ به روى خود نیاورد. غلامها و بردهها غذا خوردند و رفتند تا در را بستند. امام رضا باز شروع به غلتیدن کرد. فرمود: سوختم اما دیدم اگر آخ بگویم غذا براى این غلامها و بردهها گوارا نیست.
براى مهمان مهم نیست که بگویى جنس غذا، نرخ غذا، گاهى وقتها آدم مینشیند میگوید: برنج کیلویی چند است. روغن کیلویی چند است. هرچه هم گران شده است به مهمان نگو گران شده است.
در چند چیز عجله خوب است، یکی از جاهایى که عجله خوب است وام دادن است و سفره انداختن است. غذا را سریع بیاورید. قرآن میگوید: «فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ»(هود/69) «فَما لَبِثَ» یعنى سریع پذیرایى کنید و طولش ندهید. البته این دستور اسلام است. حالا نمیدانم شما خارج رفتهاید یا نه. مهمانهاى خارج از کشور، بخصوص مهمانیهاى سیاسى و رسمی، چون خیلى از حرفها را میخواهند در آنجا بزنند. تقریباً شامشان سه ساعت طول میکشد. ذره ذره مثل قطره چکان میخورند. ما اولین دفعه که با یکى از شخصیتها مهمانى رفته بودیم خیال کردیم خانه خودمان است یا ایران است. سوپ آوردند سر کشیدیم. باز یک چیز دیگر خلاصه سه، چهار ساعت، ما دیدیم باید این را چکه چکه مثل سرم خورد.
اسلام میگوید سفره را سریع بیاورید. ازدواج سریع است. خواستگارى میآید، نگو حالا ببینم چه میشود! میخواهم خوب هایش را جدا کنم. همین دامادى که آمد اگر مسئله ندارد، رد نکن. اگر مسئلهاى ندارد راجع به اخلاقش، ظاهرش، باطنش، دینش، فکرش، رد نکن. ازدواج دختر سریع، توبه سریع، آزاد کردن برده سریع.
از مهمان در خانه، کار نکشید. مهمان آمده بود فتیله چراغ خراب شد. مهمان دستش را دراز کرد فتیله را درست کند، امام رضا(ع) فرمود: دست را عقب بکش. علامت نامرد این است که مهمان در خانه آدم کار بکند. کسى که مهمان در خانهاش کار بکند نامرد است. یعنى ناجوانمرد است. از مهمان کار نکشید. اینها آداب است.
6- آداب و شرایط مهمانی رفتن
از آن طرف هم دستوراتى به مهمان دادهاند. 1- بى دعوت جایى نروید، امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ أَکَلَ طَعَاماً لَمْ یُدْعَ إِلَیْهِ فَإِنَّمَا أَکَلَ قِطْعَهً مِنَ النَّارِ»(کافى/ ج6/ ص270) اگر کسى بى دعوت جایى برود چیزى بخورد، آتش خورده است. 2- اگر یک جایى شما را دعوت میکنند فرزندانتان را نبرید «إِذَا دُعِیَ أَحَدُکُمْ إِلَى طَعَامٍ فَلَا یَسْتَتْبِعَنَّ وَلَدَهُ فَإِنَّهُ إِنْ فَعَلَ أَکَلَ حَرَاماً وَ دَخَلَ غَاصِباً»(کافى/ ج6/ ص270) اگر دعوتت کرد، بچه هایت را نبر. منتها چقدر میزبان باید شریف باشد که بگوید جنابعالى و فرزندانتان تشریف بیاورید. چون به پدر که غذا میدهى معلوم نیست خدا درآن هست یا نیست. پدر را یک کارى داشتى یا کارى با او خواهى داشت. یا الآن کارش دارى یا فردا ریشت گرو او است، اما این بچه دو ساله هم میخورد هم تو را نمی شناسد هم میریزد و هم میشکند. هم نیازى به او ندارى. اگر سر سفرهاى بیست تا بچه است چهل تا بزرگ، آن بیست تا بچه قبول میشود. بیست تا بچه هوى و هوسى ندارد. پدر را چه میدانیم. شاید بگوید: رفتهام، خوردهام پس میدهم، دیگر رودربایستى بود، کارش داشتم. اگر دعوتش نکنم به او برمیخورد. اگر صد نفر مهمان دارى شانزده تا بچه در اینها هست، بگو شانزده ثواب کردم، چون آن هشتاد و چهار تا مشکوک است. سر سفره به عدد کوچولوها، براى خدا و براى قیامت شما است. اگر خواستید ببینید چند نفر را افطارى دادید که صددرصد خالص است، کوچولوهاى بى نام و نشان را براى قیامت حساب کنید. بزرگها را هم با شک حساب کنید. آیا براى خدا بود یا نبود.
3- دعوت را اجابت کنید. مجلسى که همه پولدارها در آن هستند، قبول نکنید. یک وقت، اسمش را نمیبرم که کدام نهاد بود. یکى از نهادها گفتند: شما بیا و اخلاق درس بده. گفتم: والله من اخلاق بلد نیستم، خودم هم ندارم. ولى قرآن و حدیث میگویم. من را بردند از یک اتاق به اتاق دیگر تا چهارتا اتاق تودرتو، درها را قفل کردند. بعد گفتند: اینها همه مدیران و سران نهادند. گفتم: آقا من میخواهم یک حدیث بگویم. خوب بگذار دیگران هم بیایند. هروئین که نمیخواهیم رد کنیم. حرف هاى سیاسى محرمانه هم که نیست. گفت: نه، در حدى نیستند که آنها بیایند و کنار ما بنشینند. گفتم: همین ضد اخلاق است. اصلاً اخلاق را بگذار کنار، اصلاً نمیخواهد اخلاق بخوانیم.
به علامه طباطبایى گفتند: درس اخلاق بگو، فرمود: اخلاق درسى نیست. اخلاق اصلاً درس نیست، عمل است. اگر شما میخواهید اخلاقت خوب بشود، در را باز کن و همه با هم غذا بخورید. همه باهم حدیث گوش بدهید. این خودش اولین قدم در اخلاق است. میگوید: نه بابا! آخر من معلم هستم، دبیر هستم، امام جمعه هستم، وکیل هستم، وزیر هستم، آقا من هم بروم حمام عمومی داخل همه؟ اصلاً، همین که میروى حمام خصوصى، عارت میشود بروى حمام عمومی، همین ضد اخلاق است. به امام سجاد گفتند: اجازه بده، حمام را خالى کنیم. فرمود: چرا؟ خوب او که من را گاز نمیگیرد. او هم برود زیر دوش، من هم میروم زیر دوش. این چه سخنى است که من فلانی هستم، آرایشگاهى باید خانه من بیاید، من بروم دکان سلمانى، پرستیژم پائین میآید. ما یک بازی هایى درمیآوریم که همهاش ضد اخلاق است.
4- با خانم صاحب خانه مگر از پشت پرده و حجاب حرف نزنید.
5- هر جا صاحبخانه گفت بنشینید. اگر صاحبخانه گفت: بالا بنشین، نه نگو. چون او میداند کجا صلاح است. گاهى وقتها طرف تواضع میکند و یک جایى مینشیند که صاحبخانه آماده نیست.
وقت تمام شد. بى دعوت جایى نرویم، بچه هایمان را با خودمان نبریم، دعوت را اجابت کنیم. جایى که همه پولدارند نرویم.
6- قبل از موعد نرویم. گفتهاند ناهار بیا، شما پیش از آن براى چه میروى؟
7- غذا خوردى سریع بلندشو و برو. صاحبخانه خودش را به زحمت نیندازد. از مهمان کار نکشید. همسر خودش را مجبور نکند. نگوید: من امشب مهمان دارم باید پذیرایى کنى. افطارى هایى که ما میدهیم و خانوادهها زجر میکشند اینها ثواب ندارد. قدم اول افطارى این است که خانمت اذیت نشود. بنشین با او مشورت کن. آمادگى داشت مهمان را ببر. از قشر سیاسى دعوت نکنیم. نگویید: نه، ما اهل روزنامه فلان هستیم، خواسته باشد از آن روزنامه بیاید ما بلند میشویم و میرویم. افطار است، میخواهیم خرما بخوریم گور باباى سیاست. آخر در هسته خرما که سیاست نیست. میخواهید فردا در روزنامه هر بازى در بیاورید، دربیاورید. این جا هر دوى شما مسلمان هستید، بنشینید یکی دو تا خرما بخورید. ما چون خط سیاسى داریم تا هسته خرما انتقام سیاست خود را میگیریم. اینها دیگر والله بى دینى است که میگویند اگر بناست خط(ب) بیاید، خط(الف) نیاید. تو که او را دعوت کردى ما دیگر افطارى تو نمیآییم. اختلاف نظر اشکال ندارد در مراجع هم بوده است. اما اختلاف نظر دیگر در هسته خرما، شب افطارى، این دیگر اختلاف نظر نیست، این کینه است. مواظب باشید افطاریها منشأ رفاقت باشد، نه منشأخط بازیها. چون گاهى وقتها قبل از ماه رمضان خطها 13، 13 است. بعد تا آخر ماه رمضان مدام افطاریها، آخر ماه رمضان میبینیم تضاد خطها، اول ماه رمضان 13 بود، آخر ماه رمضان صد در صد تضاد دارند. طوری عمل کنیم که افطاریها عامل وحدت بشود نه عامل تفرقه.
ان شاءالله مساجد را پر کنیم و خواهش میکنم مساجد هم برنامهها یشان را زود تعطیل کنند، طولانى نکنند و بلندگوى مسجد مردم را اذیت نکند. نگوید اینها که هستند. قصاب هست، تاجر هست، سپاهى هست، بسیجى هست. امیدوارم که تلویزیون هایتان، رادیوهایتان، مساجدتان، جلساتتان و مطالعه هایتان و ارادتتان همه پر رونق و مقبول باشد.
خدایا! هر چه برکت و هرچه به لطف در ماه رمضان امسال، براى بندگان خوب مقدر میکنى، براى همه ما مقدر کن. خدایا! به ما آمادگى بهرهگیرى از ماه رمضان عنایت بفرما. خدایا! در این عید، عیدى ما را آزادى اسرا، شفاى مرضا، صفاى کدورتها قرار بده. هرچه عمرمان را بیشتر میکنى ایمان و علم ما را بیشتر بفرما. روح امام و روح شهدا که سال هاى قبل بودند از ما راضى بفرما به خانواده شهدا، اسرا، مفقودین صبر و اجر مرحمت بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»