موضوع: میهمانی و افطاری
تاریخ پخش: 01/02/67
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما درباره مهمانی و بخصوص افطاری است. چون بالاخره در ماه رمضان مردم یا افطاری میروند، یا افطاری میخورند، یا افطاری میدهند و بد نیست حالا مقداری در این زمینه صحبت شود. افطاری چند بعد دارد. اصولا مسأله افطاری و مهمانی یک عبادت است. مهمانی یک تزکیه است، ادخال سرور است. از نظر اجتماعی تالیف قلوب است. از نظر روانی صله رحم است. از نظر قومی و فامیلی وسیله ارشاد است و دعای خیر است. یک افطاری و یک مهمانی از چند جهت ارزش دارد و چون این بحث اوائل ماه رمضان پخش میشود بد نیست روی این زمینه صحبت کنیم.
1- آداب و شرایط میهمانی و اطعام دادن
اما افطاری عبادت است به شرطی که قصد قربت باشد، چون اگر یک کاری قصد قربت نباشد عبادت نیست. تمام کارها اگر برای خدا باشد حتی نجاری عبادت است. تمام کارها حتی نماز شب اگر برای خدا نباشد عبادت نیست. یعنی در این که نجاری و نماز شب کدامش عبادت هست، کدامش عبادت نیست، مربوط به این است که انسان چه نیتی دارد. گاهی ممکن است افطاری باشد عبادت نباشد، عزاداری باشد عبادت نباشد، رقابت باشد، چشم و هم چشمی باشد، عبادت نباشد.
یک قصه برایتان بگویم. شخصی شتری را کشت و آبگوشتی راه انداخت و غذاها را در خانه افراد میداد. یک ظرف غذای پخته را در خانه یک نفر مشهور و معروف فرستاد. به این آقا برخورد که چرا ظرف غذای پخته به من دادی؟ لگد زد و قابلمه را کنار انداخت. گفت: حالا که این کار را کرده ما هم بجای یک شتر دو شتر میکشیم و یک آبگوشت راه میاندازیم. آن یکی هم گفت: پس ما سه شتر میکشیم. از روی چشم و هم چشمی دیگها و شترهایی به بار رفت. حضرت امیر(ع) فرمود: هیچ کس از این آبگوشتها نخورد، چون هدف از این آبگوشتها رضای خدا نیست. افطاری یک عبادت است. اطعام یک عبادت است، به شرطی که برای خدا باشد «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْه اللَّه»(دهر/9)، قرآن از اهل بیت پیغمبر(ص) نقل میکند که وقتی اینها میخواستند یک چیزی بدهند برای خدا این کار را میکردند. چون انسان موجودی بی نهایت است میتواند ترقی کند. چون انسان میتواند بی نهایت ترقی کند، هر چیزی که جلوی ترقی بی نهایتش را میگیرد مذمت شده است، مثلا زمین محدود است. گاهی خدا میگوید: چرا به زمین بند شدهای؟ «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَهِ»(توبه/38)، تو به زمین چسبیدهای، تو بی نهایتی، چرا خودت را محدود کردهای؟ دنیا محدود است و لذا قرآن از افرادی که دنیا پوش هستند، انتقاد میکند. میگوید: «أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا» به همین محدود دل بستهای؟ تو میتوانی تا بی نهایت رشد کنی. یک وجود بی نهایت داری، چرا خودت را محدود کردهای؟ لذا به پول خرج کردن تزکیه میگویند. زکات مالت را بده. یعنی مالت را پاک کن. در قرآن داریم که به پیغمبر میفرماید: از مردم زکات بگیر تا مردم را پاک کنی. انسان به بخل آلوده است، انسانی که بخیل است آلوده به بخل است، با سور دادن و با پول خرج کردن و با اطعام، صفت بخل را از خودش دور میکند. قرآن انتقاد میکند، میگوید: بعضیها، «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا»(فجر/20) آدمهایی هستید به بعضیها میگوید: خیلی مال را دوست دارید. «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا»(فجر/19) ارث گیرتان آمد هم حق خودتان، هم حق سایرین را میخورید. حساب نمیکنید که این مال را این آقایی که مرده است، از کجا آورده است؟ حلال یا حرام بوده است. از کسانی که به مال رسیدهاند انتقاد میکند. خیلی حریص و بخیل هستند. اطعام نمیکنند. قرآن میگوید: اگر هم خودت نمیتوانی سور بدهی، به چهار نفر بده، که برایت بدهند. «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ»(فجر/18) قرآن میفرماید: گاهی وقتها آدم فقیر است، ندارد. ماهی سه تومان، پنج تومان حقوقش است. عیالوار است. کرایه خانه سنگین است. ندارم بدهم، خیلی خوب درست است اگر نداری بدهی دیگران را تشویق کن. در ثانی آدمی هم که ندارد بدهد، کم بدهد. پیغمبر فرمود: ماه رمضان افطاری بدهید حتی با یک دانه خرما، منتهی به شرطی که این کج معنا نشود. خرما را در مسجد ببرند یک خرما به آقای نماز خوان میدهند، سه گناه و سه خلاف در آن میشود. 1- هسته خرما را زیر فرش مسجد میگذارد. 2- وسط نماز، هم نماز میخواند هم دهانش را میمکد. 3- حواسش هم پرت میشود. به جای تعقیب نماز خرما میخورد. در این حدیث که پیغمبر فرمود: اگر ندارید به یک خرما افطار بدهید، این یک خرما برای کسی است که ندارد. آن آقایی که خانهاش دو میلیون است، دو کیلو خرما میخرد و در مسجد میبرد، این سر خودش کلاه میگذارد. برای دخترش پانصد تومان جهازیه تهیه کرد اما به افطاری که رسید گفت: و الله ندارم. خانهاش را ساخت اما به افطاری که رسید میگوید: ندارم. قرآن میگوید: برای این که خودتان را از بخل پاک کنید. تزکیه یعنی خودتان را پاک کنید، یعنی خود سازی کنید.
2- ارزشها و ضد ارزشها در افطاری دادن
قرآن درباره انفاق میگوید که به چند دلیل انفاق کنید: 1- شکم او سیر میشود. 2- تو آدم میشوی. «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهمْ»(بقره/265) یعنی خودت را تثبیت میکنی. شخصیت خودت را مستقر میکنی. به خودت میگویی: من مردم، پس برای مردانگی خودم هم «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهمْ» افطاری تزکیه و ادخال سرور است، مسلمانها وقتی به مهمانی میروند شاد هستند. البته به شرطی که این افطاری سیاسی نشود. الان لای خرماها را باز کردهای؟ به جای هسته سیاست است. پارسال ماه رمضان یک کسی از ما برای افطاری دعوت کرد. گفتم: چه کسانی هستند؟ گفت: فلانی و. . . اینها از دم یک خط هستند. گفتم: بنده به این افطاری نمیآیم. گفت: چرا؟ گفتم: هر خرمایی که لایش را باز کنیم، به جای هسته در آن سیاست است. این خرما خرمای سیاسی است. یک مسلمان را بگو که برای افطاری بیاید. حالا چه همفکر تو بود، چه همفکر تو نبود. بسیاری از افطاریها گناه دارد. حالا چون اول ماه رمضان است بگذار این را بگویم. افطاریهایی که گروه گروه، باند باند، دور هم مینشینند، ضمن این که افطاری میدهند، دائم خودشان را تثبیت میکنند و رقیب هم میکوبند، این افطاریها، افطاری است که اگر رهبر انقلاب در اتاق را باز کند و یک نگاه بکند، میگوید: به به، همه در یک تیپ و یک باند هستند. دیگران مسلمان نیستند؟ دیگران روزه نیست؟ افطار دادن به کس دیگر ثواب ندارد؟ اینها افطاری نیست. بعضی جاها باند است و خانه یتیمی است. حزب است و گروه است و خط است. تا همه میخواهند دور هم جمع شوند، اسمش را افطاری میگذارند. البته آدم وقتی میخواهد افطاری بدهد دوستانش را دعوت میکند، اما معنای دوستان این نیست که یکی از غیر دوستان من وجود نداشته باشد.
می دانی چرا خداوند سوره «هل اتی» (انسان/1) را فرستاد؟ برای این که پشت در تا گفت: چه کسی هستی؟ گفت: اسیر، مسکین و. . . این اطعامی در قرآن سوره «هل اتی» برایش نازل میشود برای کسانی است که خورده حساب تصفیه نکنند. ما در افطاری خورده حساب تصفیه میکنیم. شرکت در افطاریهایی که در آن جناح بندیهایی وجود دارد گناه است و اگر امام آن جناح بندیها را ببیند ناراحت میشود. شرکت کردن در این نوع افطاریها معنای خوبی ندارد. شرکت در یک افطاری که اگر لحظه فیلمبرداری نشانت بدهند خجالت میکشی و میگویی: چه افطاری است؟ یک مقدار افطاریها باید دلها را گرم کند، نه این که تفرقه را بیشتر کند. رئیس یک هیات هستی، چهار نفر از هیات دیگر هم بگویید تا بیایند. محلهی پائین افطاری میدهد، چهار نفر را هم از محلهی بالا بگو بیایند. مسجدیها هستند، چهار نفر هم زور خانه ایها را بگو تا بیایند. خوب است که افطاری مردمیتر باشد، همه باشند. چون کار فکری که نیست. «من فطر مومنا» (بحارالانوار،ج93،ص316) میخواهیم به یک مومنی افطاری بدهیم. خوب تو هم بیا.
درباره اطعام امام صادق (ع) فرمود: «الْمُنْجِیَاتُ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ الصَّلَاهُ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ»(کافى، ج4، ص51)، چند چیز انسان را از عذاب جهنم نجات میدهد، یکی این که آدم گرسنه را سیر کند. یکی این که انسان به هر که رسید سلام کند. یکی این هم که گاهی نماز بخواند، ممکن است وقت دیگر آدم نتواند نماز شب بخواند، اما بالاخره ماه رمضان که به خاطر سحری بیدار میشویم، حالا هم که سحری خوردهای ده دقیقه به اذان است خوب چهار تا دو رکعت نماز بخوانیم. نماز شب که خیلی آسان است. میشود نماز شب را هم نشسته خواند. بی «قل هوالله» هم میشود، خواند. دو رکعتش را آدم ایستاده بخواند، دور رکعتش را نشسته بخواند. مثل نماز صبح است. چهار تا دو رکعتی نماز شب میشود. بیایید دو تا دو رکعت نماز شب هم بخوانیم. چرا همه کارها باید اجباری باشد؟ حالا نماز صبح و نماز مغرب واجب است. بگو این نمازهای خدا که واجب نیست، ولی من میخواهم همینطور بخوانم. خواندن چهار تا دو رکعت نماز شب که کاری ندارد. البته یک دو رکعت و یک یک رکعت دیگر هم هست که اسمش نماز شفع و نماز وتر است. سه چیز انسان را از دوزخ و آتش جهنم دور میکند: سیر کردن شکم گرسنه، سلام کردن و نماز شب! و جالب این است که غذا دادن مثل نماز شب است. اصولا در اسلام مسائل اجتماعی با مسائل فردی با هم گره خورده است. عید فطر که میشود میگوید: شکم سیر کن، فطریه بده، نماز عید هم برو. عید قربان که میشود میگوید: گوسفند بکش، شکم را سیر کن، نماز عید هم برو. یعنی نماز خواندن، با شکم محرومان را سیر کردن با هم است. کسی نماز بخواند ولی نسبت به گرسنهها بی اعتنا بشود، فایدهای ندارد.
ببینید امام سجاد چه طور فکر میکند. امام سجاد در دعای ماه رمضان میگوید: «اللَّهمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ»(المصباحکفعمی، ص617) یعنی خدایا تمام گرسنههای کره زمین را سیر کن، حتی بت پرستها را، اصلا گرسنه را سیر کن. خدایا همه گرسنههای کره زمین را سیر کن. «اللَّهمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ»(المصباحکفعمی، ص617)
3- پاداش اطعام و افطاری دادن در روایات
من دیشب چند حدیث درباره این که ارزش افطاری چقدر است در فروع کافی، جلد چهار دیدم. حدیثها را از رو برایتان میخوانم. چند حدیث ناب است. این برای مرحوم کلینی است. کتاب کافی برای بیش از هزار سال پیش است. «مَنْ فَطَّرَ صَائِماً فَلَه مِثْلُ أَجْرِه»(کافى، ج4، ص68) امام صادق فرمود: هر کس یک روزه دار را افطار بدهد، ثوابی که به روزه دار میدهد به تو هم میدهد. یعنی اگر بیست نفر را افطاری دادی، آن شبی که افطاری دادی، خدا ثواب بیست روزه را به تو میدهد. نه این که از او میگیرد بلکه به تو میدهد. او ثواب خودش را دارد، مثل ثواب او هم به تو میدهد.
امام کاظم فرمود: «فِطْرُکَ أَخَاکَ الصَّائِمَ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِکَ»(کافى، ج4، ص68) افطاری که میدهی ثوابش از روزهای که میگیری کمتر نیست و بلکه هم بیشتر است.
امام سجاد(ع) وقتی در ماه رمضان روزه میگرفت، در دیگ غذایی تهیه میکرد و بعد غروب در ظرف میریخت و میگفت: «هاتِ الْقِصَاعَ اغْرِفُوا لِآلِ فُلَانٍ وَ اغْرِفُوا لِآلِ فُلَانٍ حَتَّى یَأْتِیَ عَلَى آخِرِ الْقُدُورِ»(المحاسن، ج2، ص396) این ظرف را در خانهی فلانی ببر و امام سجاد چنین برنامهای داشت.
امام صادق میگوید: «ای لیالی هذه» (بحارالانوار،ج48،ص66) میدانی این شبها چه شبی است؟ گفت: چه شبی است؟ گفت: شب ماه رمضان است. بله میدانم شب ماه رمضان است. فرمود: دوست داری و میتوانی در شب ماه رمضان هر روز ده برده از فرزندان حضرت اسماعیل را آزاد کنی؟ گفت: چه طوری؟ گفت: اگر شما افطاری بدهی، ثواب افطاری دادن ثواب برده آزاد کردن است.
4- آداب میهمانی و میزبانی
مسأله افطاری خیلی ثواب دارد. حتی با یک دانه خرما اما حالا درباره افطاری چند نکته برای مهمانها بگوییم چند نکته هم برای میزبانها بگوییم. مهمانها بی دعوت جایی نروید. یک حدیث داریم: «لا تَدْخُلُوا»، قرآن میگوید: «یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ»(نور/27) تا به شما اجازه ندادهاند به جایی نروید. هشت مرتبه گفتهاند: اگر ضایع شدی در سر خودت بزن. دستت در هشت جا بالا باشد. در سر خودت بزن. یکی از جاهایی که باید در سر خودت بزنی، جایی است که بی دعوت رفتی و به تو اعتنا نکردهاند. اگر کسی بی دعوت به جایی رفت و به او توهین شد. «من دخل موضعا من مواضع التهمه فاتهم لا یلومن إلا نفسه»(أمالى صدوق، ص497) یعنی جز خودش را ملامت نکند. یعنی در سر خودت بزن که چرا بی دعوت رفتی؟
بچهتان را نبرید، گربهها به یکجایی که میروند بچه گربه را هم با خودشان میبرند. آدم نباید مثل گربه باشد که هر جا میرود بچهاش را هم با خودش ببرد. گاهی واقعا غذا کم میآید، گاهی واقعا جنس کوپنی است. گاهی واقعا اتاق تنگ است، گاهی واقعا بچهها بریز و بپاش میکنند، پیغمبر فرمود: «إِذَا دُعِیَ أَحَدُکُمْ إِلَى طَعَامٍ فَلَا یَسْتَتْبِعَنَّ وَلَدَه فَإِنَّه إِنْ فَعَلَ أَکَلَ حَرَاماً وَ دَخَلَ غَاصِباً»(کافى، ج6، ص270) اگر برای غذا دعوت شدی «فَلَا یَسْتَتْبِعَنَّ وَلَدَه» بچهات را با خودت نبر، «فَإِنَّه إِنْ فَعَلَ أَکَلَ حَرَاماً وَ دَخَلَ غَاصِباً» اگر بچهات را ببری صاحبخانه راضی نباشد، بچه هرچه میخورد حرام است و بچه هرچه میخورد غصبی است. یعنی مال دزدی خورده است. او هم دزدی تحمیلی است. مثل جنگ تحمیلی است چون صاحبخانه نمیتواند بگوید: لطفا بیا بچهات را بیرون ببر. فقط باید بایستد و حرص بخورد. البته این هم هست صاحبخانه هم خوب است اگر دعوت میکند، بنویسد آقای فلانی با فرزندان تشریف بیاورید. بچه را بی دعوت به جایی نبرید، اما میزبان هم وقتی دعوت میکند فقط پدرها را دعوت نکند، شاید خوشحال کردن بچه ثوابش از خوشحال کردن پدر بیشتر باشد. خدا هم راضی تراست، از بچه پذیرایی کردن خدایی تراست. چون این بچه نه رئیس است، نه وکیل است نه وزیر است نه امام جمعه است. یک بچه هیچ پستی ندارد، اتفاقا این چایی که به این بچه میدهی رنگ خدایی دارد. ممکن است هزار و صد شرط از پدر بچه در دلت باشد و به تو سور داده و تو هم میخواهی به او سور بدهی. آخر بعضیها میگویند: به کسی سور بده که به تو سور داده است. قرآن برای این جهت یک آیه دارد، میگوید: «وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَه مِنْ نِعْمَهٍ تُجْزى إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْه رَبِّه الْأَعْلى»(لیل/20-19) یعنی افرادی ارزش دارند که وقتی سور میدهند، معامله گر نباشند چون خوردم پس حالا پس بدهم، معامله گری است. «صِلْ مَنْ قَطَعَک»(مصباحالشریعه، ص158) گر چه او از من دعوت نکرد اما من دعوتش میکنم. او افطاری داد به من نگفت، من به او میگویم. اصلا تک بزنید، تک یعنی او حمله نکرده من شروع کردهام، چون شما خوردهای و میخواهی پس بدهی پاتک میشود. همیشه ارزش تک، از پاتک بیشتر است. تک بزنید یعنی او دعوت نکرده شما دعوتش کن. او قیچی کرده شما گره بزن. بی دعوت به جایی نرویم. بچهها را بردیم اما باید صاحبخانهها بنویسند و به فرزندان احترام بگذارد. حدیثی است که میگوید: اگر کسی بچهاش را ببرد و صاحبخانه رو در واستی کند غذا حرام است و غصبی است.
قال الرِّضَا(ع): «السَّخِیُّ یَأْکُلُ طَعَامَ النَّاسِ لِیَأْکُلُوا مِنْ طَعَامِه وَ الْبَخِیلُ لَا یَأْکُلُ مِنْ طَعَامِ النَّاسِ لِئَلَّا یَأْکُلُوا مِنْ طَعَامِه»(کافى، ج4، ص41) اگر کسی دعوت کرد بروید. میگویند: سخی کسی است که هم میرود بخورد، تا بیایند بخورند. بخیل کسی است که میگوید: نرویم بخوریم تا مجبور نشویم که پس بدهیم. علامت سخی و بخیل این است. سخی کسی است که میگوید: میرویم میخوریم و پس هم میدهیم. بخیل کسی است میگوید: نه ما میرویم، و نه دعوت میکنیم. یعنی آدم بخیل مثل بوتهای در کویر است. محکم میشود و خشک میشود و کاری با بوته بغلی ندارد. اینها بوته هستند، آدم بخیل بوته کویر است. آدم آن است که هم برود بخورد و هم پس بدهد. به مجلسی که همه پولدارها در آن هستند، نروید. بعضی از افراد البته همه هم نباید فقیر باشند. آخر گاهی وقتها از دم فقیرها را دعوت میکنند. وقتی اینها خودشان نگاه کردند و دیدند در اتاق و سالن همه از دم فقیر هستند، میفهمند که این یا صدقه است یا کفاره است. میفهمند که خلاصه این به احترام شخصیت اینها نیست. این یک گناهی کرده است، وبالی است، صدقه کفارهای است، جلسه باید اینطور باشد، پولدار، فقیر، بزرگ، کوچک، چاق، باریک، سفید، سیاه، مشهور، گمنام، یعنی باید یک جلسهای باشد که هرچه این جلسه را در هر چرخی انداختی هیچ رنگی و هیچ عنوانی از آن در نیاید. صنفی، خطی، فکری، پولی، فقری، همهاش اشکال دارد. یک کسی به همه فقرا سفره داده بود، به پیغمبر گفت. حضرت فرمود: بیخود کردی. گفت: آقا به پولدارها سفره دادم. فرمود: بیخود است. حالا هم که گداها را دعوت کردهام باز هم میگویی. گفت: آقا هر دوی آن بیخود است، باید مخلوط باشند. مثل نماز جمعه، مثل راهپیمایی، که فقرا احساس نکنند که سفره بخاطر فقرشان است.
5- آداب و شرایط حضور در میهمانی و افطاری
شما شنیدهاید که امیر المومنین به عثمان بن حنیف که مسئول و نمایندهاش بود نامه نوشت. گفت: شنیدهام رفتهای یک جایی سور خوردهای که همه پولدارها هستند و فقرا در آنجا نیستند. خوب حالا چه وقت برویم سور بخوریم؟ قرآن میگوید: وقت افطاری برو. قبل از افطار نرو. یک آیه داریم قبل از افطار نروید. آخر بعضیها که میخواهند افطار بروند، دو ساعت به افطار میروند و مینشینند. ناهار است چاشت میرود. شام است غروب میرود. قرآن میگوید: قبل از وقت نروید. «غَیْرَ ناظِرینَ إِناه» (احزاب/53) یک آیه قرآن است، یعنی وقتی بروید که منتظر غذا نباشید. آیهای که قبل از وقت نروید سوره احزاب آیه53 است. در بعضی مهمانیها افرادی که در خانه میروند، با زن و بچه صاحبخانه احوالپرسی میکنند. اگر مردی و نا محرمی رفتی سور بخوری، از خانم صاحبخانه تشکر کن، حاج خانم زحمت کشیدید دست شما درد نکند، بلند بگو دست شما درد نکند. خانم خسته نباشد.
عدهای به خانهی پیغمبر مهمانی آمدند. آیه نازل شد شما که به خانه پیغمبر مهمانی آمدهاید، شما حق ندارید با زنهای پیغمبر سلام علیک کنید و چیزی بگیرید و بستانید. اگر هم یکوقت اضطراری شده و کاسهای، بشقابی، استکانی، چینی، چای، ظرف خورشتی، غذایی «فَسْئَلُوهنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ»(احزاب/53) حق ندارد در جلسه مهمانی زن و مرد قاطی بشود، این هم یک آیهای است که برای مردهایی که به خانه پیغمبر مهمانی میآمدند، داریم. فرمود: در مهمانی و در آمد و شدها، در گرفتنها پشت پرده باشد، مخلوط نباشد. یک سفره نیاندازیم و بگوییم که همه مثل خواهر و برادر هستیم. همه نا محرم هستیم و باید سفرهی زنها از مردها جدا باشد. گاهی افطاری مستحب است ولی سر سفره افطاری پنجاه یا شصت عمل حرام انجام میشود. مواظب باشیم. خدایا عبادتهای ما را بیامرز، گناهانمان پیشکشمان باشد.
6- آفات و انحرافات در میهمانی و افطاری
امام حسین در دعای عرفه میفرماید: خدایا عبادتهای بعضی گناه است تا چه رسد به گناهانشان! یعنی افطاری میدهد اما در افطاری چنان زن و مرد مخلوط میشوند که درست نیست. مسئله دیگر این است که هر کجا که صاحبخانه گفت: بنشیند. گاهی آدم وارد یک جایی میشود، صاحبخانه میگوید: بفرمایید. میگوید: نه اینجا خوب است. چرا اینجا خوب است؟ هر کجا صاحبخانه گفت بنشینید. برای این که صاحبخانه میداند. این هم یک مسئله است. مسئله دیگر غذایی هم که برایت آوردند کم ارزش نشمار. این وظیفه مهمان است اما صاحبخانه چه کند؟ یکی این که صاحبخانه خودش را به درد سر نیاندازد. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ»(ص/86) آیه قرآن است، پیغمبر فرمود: من اهل تکلف نیستم. همین فرش و همین چیز کافی است و لازم نیست که شما ظرف اجاره کنید. اگر آدم شیرینی را در سینی هم بریزد آسمان به زمین نمیآید. من نوشته میدهم که هیچ یک از منظومه شمسی کراتش لق نشود. هیچ دلیلی ندارد که آدم فرش اجاره کند. هیچ دلیلی ندارد که انسان خودش را به سختی بیاندازد. همین که هست، خوب است. «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ» پیغمبر فرمود: «إِنِّی لَا أُحِبُّ الْمُتَکَلِّفِینَ»(کافى، ج6، ص275)، من از اینهایی که مهمانی میدهند، ناراحت هستم. زمین و آسمان را به هم میریزند. مگر چه خبر است؟ بیاید روی همین فرشها بنشیند. دست و پا نزنید.
یک کسی رفت سبزی بخرد، گفت: آقا یک قران سبزی بده. گفت: یک قران که نمیشود. گفت: ده ریال بده. دو ریال که داد. گفت: من یک تقاضا دارم. گفت: بفرمایید. گفت: میشود این را نصف کنید. گفت: بله نصف کرد. گفت: این هم یک قران. گفت: چرا گفتی نمیشود؟ پس میشود. بی صندلی هم میشود، روی موکت هم میشود، شیرینی در ظرف ساده هم میشود. همه کاری میشود ما به خاطر یک سری آداب و رسوم غلط مجبور هستیم که یک سری از ثوابها را از دست میدهیم. مثل بت پرستها، بت پرستها با دست خودشان یک بتی میتراشیدند و میپرستیدند. همان که خودشان تراشیدهاند، همان را هم عبادت میکردند. ما هم یک عادتهایی را از پهلوی خودمان تراشیدهایم. در همان عادتهای خودمان ماندهایم.
7- آداب پذیرایی از میهمان
مسئله دیگر این است که از مهمان سوال نکن غذا خورده یا نخورده است؟ حدیث داریم، نگو: آقا نهار خوردهای یا نه؟ ممکن است من سی و دو بار نهار خوردهام ولی میخواهم برای دفعه سی و سوم هم بخورم. حدیث داریم هیچ وقت صاحبخانه از مهمان نپرسد که غذا خوردهای یا نه؟ صاحبخانه نپرسد که میل داری یا نه؟ آقا شربت میل داری؟ آقا دوغ بیاورم یا هندوانه میخورید؟ هرچه در خانه هست، بیاور. امیرالمومنین مهمان شد با صاحبخانه قرار داد بست. گفت: من در مهمانی میآیم به شرطی که به دردسر نیفتی. در خانه آمد و پولهایش را به حضرت امیر داد و گفت: آقا بیا اینها پول است. پول دارم بفرستم از بیرون غذا بیاورند. گفت: بله این که گفتم به دردسر نیافتی یعنی پول قرض نکن. آقا اگر پول داری خوب بفرست بیاورند و به درد سر نیافت. یعنی قرض نکن. اگر غذا را مهمان خورد، خوب نوش جانش اسراف نیست. اسراف برای این است که آدم نخورد و حرام بشود. اگر غذا مصرف شد و از گلوی مبارک مهمان پایین رفت دیگر هر غذایی باشد با هر مبلغی اشکال ندارد.
وقتی امام سجاد میخواست به مکه برود باقلوا درست میکرد. یعنی شکر با مغز بادام درست کرد. اگر غذا از گلو پایین رفت اسراف نیست، اما اگر از گلو پایین نرود اسراف است. مواظب باشید غذا مصرف بشود. آشپزها اینطور نباشد که خودشان بخورند و بقیه آخر بخورند. بعضی نانواها نانهای خوب را برای خودشان بر میدارند، و بقیه را برای دیگران میگذارند. این هم یک مسئله است. صاحب خانه مهمان را بدرقه کند. از مهمان کار نکشد. گاهی آدم افطاری که میدهد چهار فقیر که به مهمانی میآیند از آنها کار میکشد. خوب آنها به مهمانی آمدهاند. چرا او را به کار میکشی؟ حدیث داریم کسی که از مهمانش کار بکشد، نامرد است. گاهی وقتها ما پولدارها را دعوت میکنیم، چهار فقیر هم دعوت میکنیم ولی یکی را برای پشت سماور میگذاریم، یکی را هم برای قلیان میگذاریم. یکی را برای جفت کردن کفشها میگذاریم. اینها نامردی است آن وقتی که مهمان است، مهمان است.
امام رضا در مهمانی نشسته بود. چراغ خراب شد. یکی از مهمانها دستش را دراز کرد تا فتیله چراغ را صاف کند. امام رضا فوری دستش را گرفت، پیش کشید. فرمود: نا مرد است که مهمان در خانه کسی کار بکند. گفت: آقا من کار نکردم همینطور که نشستهام خواستم فتیله را درست کنم. فرمود: همین مقدار نامردی من است. نا مرد است انسان که مهمان را در خانه به کار بکشد. از مهمان کار نکشید. کلمه قابل نیست را اصلا نگویید، حدیث داریم کسی نگوید: قابل نیست. این غذا قابل نیست. بین مهمانها هم فرق نگذارد، همه مهمانها یک طورند. آن کسی که وارد خانه شد مهمان شماست. حالا شغلش ضعیف باشد یا قوی هر کس که مهمان است، مهمان است. فرق نکند. آقا مهمانها را دسته بندی میکند، شما به این اتاق بفرمایید. بچهها شما به این اتاق بروید. واکسی شما این اتاق برو. لبو فروش شما به این اتاق برو. بین مهمانها فرق نگذارید. نگویید: قابل نیست. پول دارید خرج کنید. عادات را بشکنید. مهمان که میآید و چیزی دستش است برو و ساک او را از دستش بگیر اما وقتی میخواهد بیرون برود، ساکش را نبر. چون ساکش را که در خانه میآوری، یعنی خوش آمدی اما وقتی میرود ساکش را بردی یعنی خوش نیامدی. لذا حدیث داریم که وقتی مهمان میآید ساکش را بگیر اما وقتی میرود، کمکش نکن. چون این معنی را دارد که زودتر برو. البته به من اشاره میکنند که وقت تمام شد ولی افطاری ما تمام نشد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»