موضوع : میزان اعمال
تاریخ : 26/11/68
بسم الله الرحمن الرحیم
الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
بحث ما درباره میزان است میزان چیز دقیقى است.
گر کسى به کس دیگر بخواهد فحش دهد مىگوید برو نامیزان. اگر بخواهند بگویند فلان جنس میزان دارد امروز مىگویند فلان جنس استاندارد دارد.
1- میزان در دنیا و آخرت مطرح است
آیا اگر صابون و لاستیک و ماشین و کالاهاى بازرگانى آرمى و استانداردى دارند. آیا انسان هم استاندارد دارد یا نه ؟ میزان انسان چیست ؟ بالاخره هر چیزى را با چیزى مىسنجند. خط را با خطکش میزان مىکنند. پایه را با شاقول میزان مىکنند. یک کسى وقتى غذا مىخورد به او گفتند آیا سیر شدى ؟ آن شخص قندى را برداشت و آن را سر بینى خود گذارد و آن را انداخت. از او پرسیدند چرا این کار را انجام مىدهى ؟ جواب داد مىخواهم ببینم اگر قند به شکمم خورد بفهمم سیر شدهام. یعنى شکم خود را مثل دیوار تلقى مىکرد. پایه را با شاقول، خط را با خط کش، هوا را با هواسنج، هندوانه را با کیلو، پارچه را با متر، بالاخره براى هر چیزى میزانى هست. میزان انسان و کارهاى او میزانش چه هست ؟ چون یکى از اعتقادات ما این است که در قیامت میزان است. «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ» (اعراف/8) عدهاى طبق فرموده قرآن عدهاى میزانشان سنگین است و بار دارند و کار خوب زیادى دارند. «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ» (اعراف/9) عدهاى دستشان خالى است. پس بحث میزان، چیزى است که هم در دنیا مطرح مىشود و هم در آخرت و قیامت.
2- در تمام هستی توازن هست
نه تنها در کارهاى انسان میزان مطرح است که در تمام هستى میزان مطرح است. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ» (الرحمن/7) قرآن مىفرماید: آسمانها و کرات بالا را مستقر کردیم. آسمان را برافراشتیم و بعد در بالاها هم توازن قرار دادیم. باید توازن باشد که اگر از کرهاى از کرات چیزى جدا شد و به اسم سنگى پرتاب شد باید دور زمین به مقدار کافى فضا باشد تا بتواند آن سنگ را متلاشى کند. یعنى باید در پوسته زمین به مقدارى فضا باشد. توازنى که در هستى هست. در ساختمان بدن ما باید استخوان ساق پایمان طورى ساخته شود که بار بدن ما را بکشد. در طبیعت توازن هست. فردى شتر ندیده بود، به او گفتند حیوانى است خوابیده، بار رویش مىگذارند، خودش را از جامى کند. هنوز شتر ندیده بود ولى وقتى این مطلب را به او گفتند پیش خود فکر کرد و گفت پس باید گردنش دراز باشد. گفتند از کجا فهمیدید ؟ گفت شما مىگویید خوابیده بر رویش بار مىگذارند، پس اگر بخواهد بلند شود، حتما اهرم مىخواهد، و من فکر کردم باید گردنش دراز باشد تا اهرمى باشد که بتواند بلند شود. گفتند در بیابانها و ریگستانها زندگى مىکند. گفت پس کف پایش باید پهن باشد اگر سمدار باشد در شن فرو مىرود و نمىتواند راه برود. اگر روى شن راه مىرود باید کف پایش پهن باشد.
اگر چشم ما از پى است باید با آب نمک مخلوط باشد پس باید اشک ما شور باشد. در هستى توازن هست. اگرما اکسیژى مىگیریم و کربن مىدهیم پس باید باید درختان کربن بگیرند و اکسیژن بدهندکه یک توازنى باشد. اگر همه اکسیژن بگیریم و کربن بدهیم فردا صبح همه خفه مىشویم. اگر چشم از پى است باید با آب نمک باشد. اگر انسان اکسیژن مىگیرد و کربن مىدهد پس باید درخت کربن بگیرد و اکسیژن بدهد. اگر بار روى ساق پاست پس باید ساق پا محکم باشد، و با آن توازن داشته باشد. مسأله گریز از مرکز باید در میان حرکت کرات مستقر باشد. بحث ما این است که در کل هستى توازن است. اگر نوزاد هیچ شعورى ندارد و هیچ قدرتى براى دفاع از خود ندارد پس باید یک نوکر مفت، پدر، و یک کلفت مفت، مادر، باشند تا آن ضعف بچه را جبران کنند و اگر بچهدارى زجر دارد باید به مقدار زجر مادر عاطفه داشته باشد تا آن عاطفه زیاد آن زجر زیاد را تحمل کند. اگر بچه دارى به مردان بیفتد بچهها را وسط برف مىگذارند و مىگویند خدا پدرت را بیامرزد. بچه دارى به حوصله مرد نمىخورد. بنابراین در هستى توازن هست. از چشمش گرفته تا اکسیژنش تا ساق پا تا فضاى اطراف زمین و اگر این میوه لغزنده است باید پوستش زبر باشد و به همین خاطر در مورد بعضى میوهها مىگویند آنها را با پوست بخورید. بعضى میوهها را که کمبود دارند مىگویند تنها نخورید.
مثلا اگر غذاى شما برنج و تخم مرغ بود سعى کنید با آنها پیاز بخورید یعنى ویتامین برنج و تخم مرغ طورى است که باید با پیاز مصرف شوند تا کمبود ویتامین آنها جبران شود.
در مورد انار مىگویند آنرا با هستهاش مصرف کنید و آب انار را تنها نخورید. به چه دلیل گفتهاند که غذاها را این طور مصرف کنیم ؟ چرا خوردن گردوى تنها را مىگویند مرض است ؟ پنیر تنها را چرا مىگویند خوردنش مرض دارد ؟ پنیر و گردو با هم خوبند. حالا اگر گردو گران است سالى یکبار بخورید. اصلا نان خالى بخورید. در طول سال نان خالى بخورید اما یک روز که نان و پنیر مىخورید آن را با گردو بخورید. پنیر خالى چرا مرض است ؟ چرا با هم خوب است این پیداست که جاهایى که طبیعت کم آورده دین کمکش کرده تا کمبودهایش را جبران کند. توازن در کل هستى است.
3- در مسائل شرعی میزان مشخص شده است
امروز بحث ما درباره میزان است.
از کجا بفهمیم که ما آدم خوبى هستیم ؟
اگر در خیابان شخصى به شما بگوید جنابعالى بسیار آدم بدى هستید ؟ ناراحت مىشوید. بابات بد است، ننهات بد است، جد و آبادت بد است. حالا آیا واقعا خوب هستیم ؟
مثلا از کجا معلوم که نمازى که مىخوانیم قبول است ؟ اصلا خدا من را دوست دارد یا نه ؟
اصلا وضع ما در قیامت چگونه است ؟
بانکها، مغازهها و شرکتها شب عید حساب و کتاب مىکنند و انبار گردانى و حساب گردانى مىکنند و دخل و خرج را کم و زیاد مىکنند و مىفهمند آخر سال بالا رفتهاند یا پایین ؟ کم آوردهاند یا زیاد ؟ خسارت است ربح است، چقدر است ؟
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ» (بقره/44) قرآن مىفرماید نباید خود را فراموش کنید. شما در یک بنایى هر روز و هر هفته سر به بنا مىزنید و مىگویید اینجا زیاد شد، اینجا کم شد. اگر بخواهید شش عدد نعلبکى بخرید آنرا باز مىکنید و اندازه و گلهایش را نگاه مىکنید تا ببینید آیا گلهاى آنها به هم مىخورد، استاندارد هست یا نه ؟ چطور شد که در ساختمان مواظبت مىکنیم که سقف کوتاه و بلند نشود، در مسائل شرعى هم همین طور است.
سؤال : کسى زمین و مزرعه و مغازه و پاساژى را وقف کرده که در آنها شبهاى جمعه روضه خوانى شود حالا اگر صبح جمعه روضه خوانده شود. اوقاف پولش را نمىدهد مىگوید درآمد این جا وقف روضه شب جمعه است، استانداردش شب جمعه است. شما صبح جمعه روضه بخوانید حساب نمىشود.
نذر کردهاند که روضه امام حسین بخوانى اگر روضه ابوالفضل بخوانى جایز نیست.
آقا پول داریم ولى نذر شله زرد کردیم مىشود پلو بدهیم ؟ نه حق ندارید پلو بدهید.
یک سرى چیزها فرمول دارد. اگر گفتند بعد از نماز سى و چهار بار بگو (الله اکبر)سى و سه بار بگو (الحمدلله)و سى و سه بار بگو (سبحان الله)این تسبیحات حضرت زهرا است که ثواب هزار رکعت نماز مستحبى دارد. حالا اگر شما به جاى سى و چهار مرتبه، سى و پنج مرتبه الله اکبر بگویید فایدهاى ندارد. مىگویند در سى و چهار مترى گنجى وجود دارد، اگر بروى و چهل مترى را بکنى به گنج نمىرسى. هر چیزى استانداردى دارد. در ارتش براى احترام دستشان را کنار صورت مىآورند نمىشود گفت من چون شما را بیشتر دوست دارم دستم را بالاتر مىبرم یا این که چون شما را کمتر دوست دارم دستم را پایینتر مىآورم. بابا ادب یک استاندارد دارد. میزان احترام، میزان علاقه، میزان هوا ،. .. هر چیزى میزان دارد.
بچه به دنیا آمده بدن یک کیلو و سر دو کیلو، مىگویند استاندارد نیست.
بچه به دنیا آمده بدن دو کیلوست و سر نیم سیر، باز هم استاندارد نیست.
ارزش کل چیزها به این است که میزان داشته باشد. بحث امروز ما بحث میزان است.
آیا ما خدا را دوست داریم ؟ آیا خدا ما را دوست دارد ؟ آیا ما آدم خوبى هستیم یا نه ؟
ایمانمان به اسلام، تعهدمان به انقلاب ،. .. . کمى درباره میزانها برایتان صحبت مىکنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
میزان ایمان به خداى متعال، میزان ایمان به رسول خدا، میزان ایمان و عشق به اهل بیت، میزان هدیه یا رشوه، میزان زهد یا دنیا پرستى، میزان اخلاص، میزان عزل و نصب ،. .. . به چه دلیل آقا را برکنار کردى؟ به چه دلیل فلانى را نصب کردى ؟ هر چیزى نیاز به میزان دارد. نمىشود بى خود به کسى گفت شما باش شما نباش.
امام فرمود : هر چه از دهان من خارج شد شما باید دلیل آن را بخواهید و من باید دلیل آن را از قرآن براى شما بگویم. اصلا آدم یک حدیث مىشنود نمىداند معتبر است یا نه دروغى است، چون حدیث دروغى هم داریم. آدم حرفى را مىشنود ولى نمىداند حق است یا باطل. از کجا بفهمیم این حرف حق است یا باطل ؟ راست است یا دروغ ؟ باید ما خط کشى هایى داشته باشیم. آشنایى با خطکشها، بحث خوبى مىباشد. بنابراین مىارزد که همه بینندگان دقیق باشند چون خیلى مشکل است.
4- میزان ایمان به خدا
قرآن مىفرماید «وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ» (زمر/45) اگر خواستیم ببینیم آیا واقعا ایمان به خدا داریم یا نه ببینید اگر گفتند حکم خدا این است تسلیم بودى ایمان هست اما اگر تا گفتند حکم شرعیش این است ناراحت شدى و روحت گره خورد ایمان نیست و نامیزان هستى.
«وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ» (بقره/45) قرآن مىفرماید نماز براى بعضىها سنگین است. چرا همه کارهایش سنگین نیست هر روز صبح بیدار مىشود و مدتها راه مىرود و در صف و ترافیک و جان کندن و ایستادن و گرد و خاک خوردن و همه مشکلات را تحمل مىکند براى ماهى چقدر ؟ براى روزى چقدر ؟ براى ساعتى چقدر ؟ این همه زجر براى ساعتى چقدر ؟ آنوقت براى کل نعمتهاى خدا مگر چقدر شما روى پا مىایستید ؟ اصولاً کل نمازها و حمد و سورهاى که ما مىخوانیم، هفده رکعتش، نیم ساعت طول مىکشد. چطور شد که تمام نعمتهاى خدا به این اندازه نیست که شما چند دقیقه بایستید و با خدا حرف بزنید. میزان اینکه ما به خدا ایمان داریم یا نه این است که چقدر.
در حدیث داریم که خدا مىفرماید : اگر مىخواهى بدانى که چقدر نزدش ارزش دارید ببینید که خدا چقدر نزد شما ارزش دارد.
مىگویند کسى غربالى را روبه رویش گرفت و شخصى که پشت غربال بود گفت چطور مرا مىبینى ؟ گفت همان طور که تو مرا مىبینى چون از پشت غربال آدم هر دو را یک جور مىبیند.
در حدیث داریم که هر کس مىخواهد ببیند چقدر نزد خدا آبرو دارد ببیند که خدا چقدر نزدش آبرو دارد.
ظهر که «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» مىگویند «إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» (انفال/2) قرآن مىفرماید مؤمنین وقتى یاد خدا مىافتند هنگام گناه خود را حفظ مىکنند، یا وقتى «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) تا «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» گفته مىشود درب دکان را مىبندد.
واقعا ًتلفن زنگ بزند شما زودتر گوشى را بر مىدارید یا «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» را بشنوید، زودتر سر نماز مىروید. اگر تلفن را زودتر بر مىدارید ولى به «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» اعتنانمى کنید استاندارد نیستید. یعنى مردم را بیشتر از خدا دوست دارید. اگر براى پول گرفتن از مردم تشکر مىکنید ولى در برابر خدا تشکر نمىکنید «وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ» قرآن مىفرماید وقتى خدا مطرح مىشود تحویل نمىگیرید روحش پس مىزند.
اما وقتى «وَ إِذا ذُکِرَ الَّذینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ» (زمر/45) غیر خدا مطرح مىشود «إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ» تا مىگویند قوانین بین الملل باز مىشود و لبخند مىزند و تا مىگویند حکم خدا، ناراحت مىشود و مىگوید، این که نشد.
«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی» (آل عمران/31) عشق و ایمان به خدا. البته خیلى مشکل است. آدم وقتى خود را با میزان مىسنجد مىفهمد خیلى نزد خدا سبک است.
زمان حضرت امام رحمهالله تعالى علیه در تفسیر سوره حمد جمله عجیبى فرمودند. فرمودند : با هر کس حرف مىزنیم حواسمان جمع است، حتى ما طلبهها و آخوندها. وقتى مطالعه مىکنیم، چون مىخواهیم منبر برویم یا سخنرانى کنیم یا درس بدهیم تمام وجودمان هوش مىشود و گوش. چون مىخواهیم براى مردم حرف بزنیم، حالا یا پز در آن است یا پول یا نون یا نام و مقام بالاخره حواسمان را جمع مىکنیم که خوب حرف بزنیم اما تا مىگوییم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ» (فاتحه/5) چون نون توش نیست حواسمان پرت مىشود، این نشان دهنده این است که ما از داخل خراب شدهایم و خرابتر از هر خرابى این است که آدم نداند چقدر خراب شده است. این خیلى مهم است. گاهى آدم مىفهمد که چرا من با هر کس با نشاط حرف مىزنم ولى با خدا بى نشاطم ؟ چرا تلفن هر کس را زود بر مىدارم ولى «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» که مىگویند بى حالم. چرا مىگویند قوانین بین الملل باز مىشوم ولى وقتى مىگویند قانون خدا، گرفته مىشوم ؟ چه دردى دارم ؟ خطرناکتر از هر مرضى این است که مریض نداند مریض است.
ماه رجب و شعبان و رمضان وقت این است که گاهى آدم بنشیند و روح خود را گردگیرى کند. خونه تکانى و شستن قالى در شب عید خیلى مهم نیست، البته مهم است، اما گردگیرى از روحمان، امام در مناجات دعایى دارد که نشسته و خود را وسط گذاشته و به خود مىگوید چه اتفاقى برایت افتاده ؟ چرا چشمت خشک شده و گریه ندارى ؟ چرا قلبت سنگین شده ؟ چرا سر نماز خوابت مىگیرد. امام خودش و روحش را نقد مىکند. انتقاد از خود. ..
ده سال و یازده سال از انقلاب مىگذرد هنوز قرآن را باز مىکنیم و نمىتوانند بخوانند، چرا ؟ مگر یاد گرفتن قرآن چقدر مشکل است ؟
چند روز پیش آیت اللهالعظمى گلپایگانى از حافظین قرآن دعوت کرده بودند تا آنها را مورد تشویق قرار دهند. ما رفتیم دیدن آنها و دیدیم که چهل و نه نفر آنها نابینا هستند و تمام قرآن را حفظند. و من دو چشم داشته باشم و یک سطر قرآن نتوانم بخوانم. خوب چرا ؟
درباره سوادآموزى در کشور امام رمان که یک بیسواد هم زیاد است چرا باید چهارده میلیون نفر بى سواد داشته باشیم.
5- میزان ایمان به پیغمبر
چقدر به پیغمبر عشق مىورزیم ؟ ظاهرىترین عشق این است که هر گاه اسم مبارک او را شنید صلوات بفرستد. البته وقتى صلوات مىفرستیم همکار خداوند مىشویم چون خدا مىفرماید «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ» (احزاب/56) خیال نکن که چون صلوات فرستادى کارى کردهاى خدا و ملائکهاش بر پیامبر صلوات مىفرستند و ما هم براى همرنگ شدن با آنها باید از پیامبر تجلیل کنیمو این حداقل احترام ماست و حداکثر هم این است که انسان عشق به پیامبر داشته باشد.
دو نفر سر آبیارى دعوا کردند رفتند محضر حضرت و از ایشان خواستند داورى کنند. حضرت بعد از شنیدن اختلاف، حق را به یکى از آنها داد. تا پیامبر این حکم را کرد دیگرى گفت خوب چون فلانى قوم و خویش شماست، پسرخاله یا پسر عمه شماست، به نفع او حکم کردى. تا آن مرد گفت قضاوت پیامبر به خاطر خویش و قومى کج بوده رنگ پیامبر پرید. فورى آیه نازل شد: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ» (نساء/65) اگر مىخواهید بدانید ایمانتان به پیامبر چقدر است و میزان عشق به رسولالله چقدر است «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ» به خدا قسم معلوم نمىشود چه کسى به پیامبر ایمان دارد جز این که وقتى تو را داور قرار دادند دیگر نق نزنند.
6- عشق ما به شهدا و انقلاب چقدر است؟
عشق ما به شهدا چقدر است ؟ عشقمان به این انقلاب چقدر است ؟ نباید به بیست و دو بهمن اکتفا کرد و باید تا آخر کار بیاییم و با دیدن بعضى تلخىها جا نزنیم.
شما که بچه خود را دوست دارید حالا اگر از بچهاى چهار تا تخلف دیدید آیا دست از بچهات برمى دارید ؟ آدم وقتى بچهاش را دوست دارد حتى اگر چهار تا خلاف از او دید باید خلافش را بر طرف کند نباید که دست از بچهاش بردارد.
این آقایى که دست از انقلاب بر مىدارد یا به آن دهن کجى مىکند باز با زبانش یا قلمش یا حرفش، این معلوم مىشود از اول خیلى عشق نداشته وگرنه این آقایى که از انقلاب زده شده اگر به او بگوییم همه اشکالات را بنویس مىگوید : 1- در وزارت فلان پارتى بازى شد 2- فلانى را بیخود گرفتند 3- مال فلانى را بى خود مصادره کردند. .. به هر ضد انقلابى بگویند اشکالات را بنویس یک صفحه بى خودى بیشتر نمىتواند بنویسد. ده قلم، بیست قلم ،. .. منتها اینها براى جمهورى اسلامى زشت است.
یک مورچه اگر به بدن شما برود تمام بدنتان را تکان مىدهید. پیراهن را که باز کنید مىبینید که یک مورچه بود ولى مىگویند یک درد و دل کافى است براى قبیلهاى.
ولى وقتى مشکلات انقلاب را نوشت بگوییم متشکرم شما به خاطر این نقاط ضعف از انقلاب زده شدى، خوب بعد یک کاغذ دیگر به او بدهید و بگویید اشکالاتى را که از همسر یا فرزندت دیدهاى را بنویس، خدا مىداند اشکالات در این جا به مراتب بیشتر است. هر پدر و بچهاى ماهى چند خلاف از هم مىبینند، اما چون عشق دارند با وجود این خلافها دست از علاقه بر نمىدارند و اشکال را برطرف مىکنند. دست کشیدن از هم درست نیست. عشق به انقلاب چقدر است ؟ عشق به پیغمبر چقدر است ؟
امیرالمؤمنین در جاى پیغمبر خوابید، این عشق به رسول الله است.
7- میزان در عزل و نصبها چیست؟
معیارهاى عزل و نصب چه هستند ؟ میزان چیست ؟ بالاخره در جمهورى اسلامى روى چه خط کشى بگوییم تو مدیر کل باش، تو معاون، تو وزیر، تو وکیل، تو امام جمعه، آیا میزانها درست است ؟
من به عنوان یک طلبه 9 پارامتر را در قرآن پیدا کردهام :
1- علم، چه کسى با سوادتر است.
2- ایمان یا تقوا، حالا اگر شخصى ایمانش خوب است ولى سوادش پایین است بزرگترین خدمتى که مىتواند آن وزارتخانه و نهاد و اداره انجام دهد این است که براى بچههاى حزب اللهى که مدرکشان پایین است معلم خصوصى بگیرد و آنها را یک سال، دو سال، سه سال بالا بیاورد تا به آنها نیش نزنند و به مغزشان نوک نزنند، برو تو که سواد ندارى. کارى کنیم که بچههاى حزب اللهى که سالها در جنگ بودند و عقب ماندند هر نهادى جوانهاى خوبش را زود با یک استاد خصوصى به هر قیمتى شده بالا بکشد. این کار از تعاونى مسکن به مراتب واجبتر است. چون اگر با سواد و متخصص و دانشمند شد آن گاه به او مسکن هم مىدهند. اگر متخصص نباشد باید همواره به تعاونى برود تا داراى مسکن شود. علم را باید بالا برد و قانع هم نباشیم به مدرکى که داریم.
قرآن درباره علم مىفرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» (زمر/9) در جنگ تبوک رسول اکرم پرچم را از یک نفر گرفت و آن را به فرد دیگرى داد. آن آقایى که پرچم را از گرفتند ناراحت شد گفت یا رسول الله عیب من چه بود ؟ حضرت فرمود : آن فرد قرآن بیشترى حفظ است. در جنگ احد حضرت وقتى مىخواست به شهدا نماز بخواند هر شهیدى بیشتر قرآن حفظ بود اول به او نماز مىخواند.
3- هجرت
«وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا» (انفال/72) افرادى که ایمان دارند ولى هجرت نمىکنند.
به فرد مىگوییم آقا فلان استان محروم است، یک سال به آنجا برو مىگوید والله ما یک مادر خانم داریم که درد دندان دارد. من یک پسر دارم. .. همه ما بهانه مىتراشیم. نمىخواهیم از آنجایى که هستیم پس برویم آنهایى که وقتى مىگویى برو نمىروند قرآن مىگوید مسئولیتش را قیچى کنید «ما لَکُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا» هر پستى دارد از او بگیرید و قیچى کنید.
4- سابقه
«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/11-10) مسابقه خیلى مهم است.
5-جهاد
«فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً» (نساء/95) وقتى خدا به رزمندگان فضیلت مىدهد یعنى ما هم باید به آنها فضیلت دهیم. وقتى خدا مىگوید من انجام دادم یعنى خوش غیرت تو هم انجام بده. وقتى مىگوید «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» (حجرات/13) وقتى مىگوید نزد خدا آن کس که با تقواتر است گرامىتر و بهتر است یعنى شما هم آن کس که با تقواتر است. .. . وقتى مىگوییم فضل الله یعنى شما هم فضل. .. . وقتى «أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ» یعنى باید «أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ الناسِ» هم (اتقی) باشد. وقتى مىگوید خدا مجاهدین را ترجیح داده یعنى شما هم در عزل و نصب خانوادههاى شهدا را ترجیح بده. عدهاى از افراد قبل از پیروزى و فتح مکه به اسلام کمک مىکردند. قرآن مىفرماید آنهایى که «مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ» (حدید/10) قبل از فتح مکه کمک مىکردند خیلى مهمترند از افرادى که بعد از پیروزى کمک کردند. چون بعد از پیروزى خیلىها مىآیند و اعلام همبستگى مىکنند. میزان کسى که زهد دارد چیست ؟
8- میزان در زهد دل بستن به دنیاست
درباره زهد جملهاى را نقل کردم که زهد این است که دنیا در دلت نباشد نه این که در دستت نباشد. اگر دنیا در دستت نباشد بىعرضهاى اما اگر دنیا را گرفتى ولى عشق دنیا در دلت نبود این ارزش است. نداشتن که هنر نیست. آدم باید داشته باشد ولى میل نداشته باشد. نداشتن بىعرضگى است. در قرآن یک آیه نداریم که آفرین بر تو که گدایى، اما داریم آفرین بر تو که دل به دنیا نبستهاى. به دل نبستن تشویق شده نه به نداشتن. البته هر که داشت دل هم مىبندد، این دیگر اولیاء خدا مىخواهد و کار آدمهاى عادى نیست.
وقتى انسان کفشى را از کفاشى مىخرد تا ساعت 9 که کفش در کفاشى بود به آن علاقهاى ندارد اما همین که آنرا به پا کردى و ساعت 9 شد 10 و کفش با پاى شما کمى تماس داشت بعد حتى اگر در تاریکى هم کفش را به پا کنى و عوض شده باشد مىفهمى و مىگویى این کفش من نیست و جا به جا شده. کمى که پا با کفش عادت کرد،… یعنى آدم وقتى داشت انس پیدا مىکند حالا چه کسى مىتواند هم داشته باشد و هم انس نداشته باشد، بروید و پیدایش کنید.
ما در ایام جنگ رزمندهها را دیدیم. من در تلویزیون سعى مىکنم بىخودى تعریف نکنم. بنیاد شهید شاخه فرهنگى دارد. اخیرا دو جلد کتاب چاپ کرده و حدود بیست تا سى هزار وصیتنامه شهدا را خوانده و تکرارىها را حذف کرده. آن گوشت لخت و حرف مغزدارش را در آورده و کدبندى کرده و در دو جلد چاپ کرده. انصافا خیلى مهم است، که آدم صبح به صبح که مىخواهد قرآن بخواند یا بعد از قرآن یک صفحه از این کتاب را بخواند، مثلا جوآنهایى داشتیم در آستانه پزشک شدن، در آستانه مهندسى، در ماه عسل چه آدمهایى، چطور دل کندهاند که اگر ما نمىشنیدیم مىگفتیم اینها جک است. گاهى آدم این کتاب را بخرد و بخواند، بعضى کتابها مکیدنى است، بعضى کتابها جویدنى است، و بعضى کتابها بلعیدنى است، این از آن کتابهاى بلعیدنى است. یعنى آدم باید همه صفحاتش را بخواند آنگاه یک مرتبه احساس مىکند چه آدمهایى داشتهایم ؟
حدیث داریم که زهد این نیست که چیزى را مالک نباشى. زهد این است که چیزى مالک تو نباشد. آخه بعضى مردها مىگویى زن گرفتى ؟ مىگوید شوهر کردم. مىگویى چرا؟ یعنى آنچه ارزش دارد و زهد است که دنیا مالک تو نباشد نه این که تو مالک دنیا نشوى. تو مالک بشو اما نگذار او مالک تو بشود.
9- میزان رشوه و هدیه بسیار ظریف است
میزان رشوه و هدیه چیست ؟
آقا چیزى به ما مىدهند نمىدانیم هدیه است یا رشوه. چون خیلى مشکل است. نه که حقوق دولت کم است گرانى هم هست. حقوق کم یک فشار، گرانى هم یک فشار، انسان بین دو فشار قرار دارد این دیگر اولیاء خدا مىخواهد که نلغزد. با این که دهانش آب افتاده.
یک کسى مىگفت من رشوه نمىگیرم من حق التسریع مىگیرم یعنى کار را زود انجام مىدهم. خوب حالا اسمش را عوض کنى خودش عوض نمىشود. شما به دیوانه بگو پروفسور، مگر واقعیت عوض مىشود ؟
رشوه : آمد نزد حضرت گفت آقا ما گاهى اوقات مىرویم تبلیغ، خوب وقتى هم بر مىگردیم مردم پشت ماشین یک قالیچهاى یک چیزى مىگذارند، این پول سهم امام است و خمس که رسول الله دادهاند اما آن قالیچه را براى خودم دادهاند به عنوان هدیه. امام فرمود اگر در خانه کنار عمهات مىنشستى، آیا به تو قالیچه مىدادند ؟ گفت نه، پس این قالیچه هم براى اسلام است. اسمش را عوض نکنید. حق و حساب، حق التسریع، هدیه و گرنه آدم مریض نیست، چرا به افراد بهتر از او که کم نیستند هدیه نمىدهند ؟ به افرادى هدایاى بسیارى مىدهند. آیا حضرت عباسى در مملکت از این شخص بهتر نبود ؟ به خدا از او بهتر هست هم تو مىدانى هم خودش مىداند. شما پس نگویید هدیه، بگویید رشوه. امام فرمود اگر در خانهاش بود آیا باز هم به او هدیه مىدادند.
10- میزان اخلاص در افراد
شناخت حق و باطل
آیا ما اخلاص داریم یا نه ؟ علامت اخلاص چیست ؟
بعضى افراد مىگویند ما مخلصانه کار کردیم. آخه اخلاص داشتن مشکل است.
حضرت امام چیزى گفت که خیلىها در حسینیه جماران گریه کردند. روزى نمایندگان مجلس نزد امام رفتند و امام جمله عجیبى فرمودند که باعث شد آنها گریه کنند. فرمود خدا را شاهد مىگیرم که من دو رکعت نماز براى خدا نخواندم. بعد توضیح دادند که اگر خواندهام براى این بوده که خدا مرا به جهنم نبرد. یعنى براى نجات خودم خواندهام نه براى عشق به خدا.
آخه یک نفر در صف مىایستد، براى این که از داد مردم مىترسم و این کارش دلیل طرفدارى او از نظم نیست. نه حضرت عباس تمام وجودش مىخواهد که زودتر در رود منتهى از ترس مردم در صف مىایستد. آن کس که در صف مىباشد نمىتواند بگوید که من آدم منظمى هستم. این آدم ترسویى است، آن کسى ایستادنش در صف ارزش دارد که اگر واقعا خارج از صف به او نان بدهند غصه بخورد، هر کس این طور بود این میزان عادل بودنش مىباشد اما اگر غصه نخورد این پیداست که میزان نیست، باید گفت نامیزان.
عجب براى پایه مان شاقول داریم براى خطمان خطکش داریم، براى هندوانهمان کیلو داریم، براى هوا هواسنج داریم، براى همه چیزمیزان داریم، ولى یکبار ننشستیم بگوییم آیا واقعا من مخلصم؟
آدم مخلص باید میزان داشته باشد.
امیرالمؤمنین مىفرماید: خدایا نه براى بهشت تو نماز مىخوانم و نه از ترس جهنمت، خودت را دوست دارم و مىخواهم، حضرت امیر در دعاى کمیل مىفرماید خدایا حتى اگر مرا در جهنمت بسوزانى، آسان است، ولى من فراق تو را چه کنم.
عدهاى براى دیدن امام در جماران روزها و شبها در برف و یخ و جادهها و از راههاى دور ساعتها در ماشین مىنشستند و مىآمدند و روى پا مىایستادند و سرما و گرما را تحمل مىکردند بعد مىگفتند امام امروز ملاقات ندارند، ایشان مىگفت : خوب همه سختیها قبول اما آمدم و امام را ندیدم چى؟
بعضیها به حرم امام رضا مىروند و مىگویند دست ما به ضریح نرسید.
حضرت على مىفرماید من همه سختیها را تحمل مىکنم «فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ» (مصباحالمتهجد، ص847) اما چطور فراق تو را تحمل کنم. خودت را دوست دارم.
آیا ما خود خدا را دوست داریم.
قرآن مىفرماید : عدهاى از اهل کتاب مىگفتند ما خیلى خوبیم. قرآن مىفرماید «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» (جمعه/6) اگر خیال مىکنید آدمهاى خوبى هستید نباید از مرگ بترسید.
هر کدام از ما از مرگ بترسیم پیداست نگرانیم.
به ابوذر گفتند چرا از مرگ مىترسیم، فرمود هر چه داشتهاید اینجا خرج کردهاید و آنجا چیزى ندارید.
خوب کسى که مىخواهد از خانه به خرابه برود مىترسد. آیا تو از اولیاى خدا هستى ؟ نه قرآن مىفرماید «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ» اگر شما خیال مىکنید اولیاءخدا هستید باید از مرگ نترسید. مشکل است.
آدم مخلص هیچ گاه عقدهاى و ناراحت نمىشود. خوب همه مردم به فردى رأى دادند و او رئیس شد، بگو الحمدالله اگر مردم براى فردى صلوات فرستادند بگو الحمدالله تو چته؟
هر کس دید رقیبش یا رفیقش پست و مقامى دارد و او نمىتواند در دلش تحمل کند این پیداست اخلاص ندارد، چون آدم مخلص عقده ندارد.
مثلاً اگر امام حسن این جا باشد و همه مردم بگویند حسین، حسین، امام حسن نمىگوید الله اکبرخوب یکى بگوید هم حسن، حسن آخه ما هم که در این مملکت هستیم و برادر بزرگتر هم هستیم. همه مردم حسین، حسین بگویند امام حسن غصه نمىخورد، پیداست که اخلاص دارد اما بنده و آقاى زید اگر وارد شدیم و دیدیم براى او صل على محمد گفتید و براى من نگفتید و من چیزیم شد پیداست در درس خواندنم شن مىباشد و ریگى در کفشمان هست. علامت اخلاص این است که اگر مردم به یک مؤمن خوبى، به یک عادلى، به یک رهبرى، به یک مدیرکلى، وزیرى، امام جمعهاى عشق ورزیدند، اگر دیدیم آدم بیراهى نیست و خوب است گرچه سن من بیشتر است یا من و او همدوره بودیم، ناراحتى ندارد اگر یک چیزیمان شد پیداست میزان نیستیم میزان اخلاص این است که آدم عقدهاى نشود و غصه نخورد.
چون ماه رجب و شعبان در پیش است باید این سختىها گفته شود تا خود را آماده کنیم،
11- میزان در رفاقت
با چه کسى رفیق شویم ؟ میزان رفیق چیست؟
حدیث داریم اگر خواستى با کسى رفیق شوى سه بار در سه مرحله او را ناراحت کن اگر سه بار جوش آورد ولى چیزى نگفت بگو درست بده با هم رفیق شویم.
ببین رفتار او با پدر و مادرش چطور است. اگر خدمات پدر و مادر را نادیده مىگیرد نمىخواهد با او رفیق شوى.
چرا که اگر خیلى هم به او خدمت کنى به اندازه پدر و مادرش به او خدمت نکردهاى و کسى که زحمات پدر و مادر را نادیده مىگیرد زحمات تو را هم ما دیده خواهد گرفت.
ببین با رفیقان قبلى چطور برخورد کرده، اگر با آنها خوب برخورد نکرده توهم با او رفیق نشو.
اصلاً ببین نماز چطور مىخواند، حدیث داریم کسى که در برابر لطف خدا گردن خم نمىکند در برابر لطف تو هم گردنى خم نخواهد کرد.
میزان رفیق :
1- ببین حق خدا را ادا مىکند یا نه 2- ببین حق پدر و مادر را ادا مىکند یا نه 3- ببین حق رفقاى قبلى را ادا مىکند یا نه
اگر بازارى بخواهد نسیه دهد، مىپرسد که آقا ایشان که از شما نسیه کرد، برد و خورد یا آورد، اگر سه نفر گفتند آقا مال ما را که برد، آورد آنگاه نفر چهارم هم به او نسیه مىدهد. مال خدا را خورد، داده، مال پدر و مادرش را خورد داده…
کسى که نسبت به نماز یا پدر و مادر یا رفقاى قبلى تشکر نمىکند از لطف پدر و مادر و لطف رفقاى قبلى از لطف شما هم تشکر نخواهد کرد.
12- میزان اعمال، عمل علیبن ابی طالب است
در روایت داریم، میزان انسان امام است، در زیارت امیرالمؤمنین داریم السلام علیک یا میزان الاعمال ما را با على بن ابیطالب میزان مىکنند. چون ما هندوانه نیستیم که کیلویى باشیم، پارچه نیستیم که مترى باشیم، انسان را با میزان مىکنند. نماز على، نماز ما، اخلاق او، اخلاق ما، زن دارى او، زن دارى ما، ما را با اولیاى خدا مىسنجند.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد روزى که ما را در قیامت حاضر مىکنى، براى سنجش کار و میزان ترازو نیست، هر زمان میزانش یک چیزى است، مثل چراغ که یک زمان چراغ روغنى و فتیلهاى بوده و حالا چراغ پرژکتور شده و ممکن است، در آینده چیز دیگرى شود. چراغ یعنى نور بده، حالا هر زمانى نورده یک چیزى است، این که در قرآن داریم در قیامت میزان هست منظور این نیست که در قیامت ترازو مىآورد، چون میزان هر زمانى و میزان هر چیزى فرق مىکند. بالاخره آن چیزى که هست وسیله سنجش است، ما را آوردهاند تا کارهایمان را بسنجند، چه نمازى خواندى؟ عمرت را در کجا صرف کردى؟ چطور خدادارى کردى؟ چطور پدردارى کردى؟ چطور زن دارى کردى؟ چطور بچه دارى کردى ؟
وقتى ما را مىسنجند مىبینیم همه کارهایمان لق و پق است و «خَفَّتْ مَوازینُه»(اعراف/9) خدایا تو را به حق محمد و آل محمد توفیق بازنگرى به خود، انتقاد از خود، ارزشیابى کارهاى خودمان، حسابرسى خود، محاسبه، مراقبه، دقت، انتقاد، شناخت ضعفها، جبران ضعفها، اصلاح خود به همه ما مرحمت بفرما.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد قسمت مىدهم همین طور که در خرید یک شکلات و یک استکان به دنبال استاندارد مىگردیم، خدایا توفیق بده خودمان و کارهایمان طبق قرآن استاندارد و میزان باشد و انحرافات و کم و زیادهایى که تا به حال بوده را عفو بفرما.
روح امام، شهدا از ما راضى، به بستگان شهدا صبر عنایت بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»