موضوع: مکتب، نقش آن
تاریخ پخش: 05/05/58
بسم الله الرّحمن الرّحیم
در این نشست در خدمت دوستان مىخواهیم یک خورده درباره کارى که مکتب مىکند مسلک دارى، مکتب دارى، چه نقشى دارد، بى بند و بارى چى است در مقابل مکتب دارى، مکتب چه مىکند و بهترین مکتب کدام مکتب است، یک مقدار در مورد اینها با دوستان صحبت مىکنیم. امّا کارى که مکتب مىکند این است کار مکتب، نوع بینش، نوع پوشش، نوع روش. هر مکتبى، مکتب سیستمى است که براى انسان بینش و پوشش و روش را تعیین مىکند، چه دیدى داشته باشیم و به چه دلیلى همچین روشى را داشته باشیم.
هستى را چگونه ببینیم، در این هستى چکار کنیم و کارهایمان روى چه جهتى باشد حالا، مکتب دو جور است گاهى مکتب، مکتب بر دو نوع است: گاهى مکتب تعهد آور است، انسان مکتبى را که پذیرفت متعهد مىشود مسئول مىشود این مکتب مثل موتور این را راه مىاندازد.
در اسلام مکتبش یک ویژگىهایی دارد. ویژگىها و خصوصیات مکتب اسلام، گوشهاى از ویژگىهاى مکتب اسلام:
1- فطری بودن مکتب اسلام
1- مطابق با حق و فطرت است. خیلى خلاصه بنا دارم بگویم که بتوانیم به یک جایى برسیم انشاءالله، مطابق با طبع است، یک قانون در اسلام پیدا نمىکنید که با طبع و سرشت انسان مطابقت نداشته باشد بله گاهی کنترل مىکند ولى هرگز نمىآید بگوید که این غریزه را نادیده بگیرد برخلاف بعضى از مکتبها که مثلاً فرض کنید ازدواج را مىگویند کار مقدسى نیست با اینکه ازدواج یک مسئله طبیعى است براى انسانها، براى هر انسانى ازدواج طبیعى است ولى یا مثلاً فرض کنید استفاده از هوا، استفاده از گلها، استفاده از لذتها به طور طبیعى، هر دستورى در اسلام هست یک ریشههاى فطرى و طبیعى در ما هست.
یک مثالى بزنم، یک بچه کوچولو، چقدر آدم دوستش دارد نه بلد است حرف بزند و نه بلد است راه برود گاهى بچه کوچولو یک شیرینىهایی دارد که بزرگ ندارد، شاید جهت شیرین بودنش این باشد که آن دست اول است یعنى حالا اول کار است که وارد طبیعت شده است بعد هر چه در محیط زندگى مىکند رنگ محیط، قرار دادها، قیدها، تشریفات، شرایط، هى مىآید و مىآید و این را از حالت طبیعى بودنش بیرون مىآورد ما اگر خواستیم یک فهرست طبیعت دست نخورده را مثال بزنیم بهترین است که برویم به سراغ یک بچه، بچه کوچولو است یک سیب را مىدهد به شما مىگوید این سیب را نگهدار تا من بروم آب بخورم و برگردم، سیب را به شما مىدهد تا مىرود آب بخورد و برگردد، نگاه مىکند مىبیند شما سیب آن را خورده ای، با ناراحتى نگاه مىکند، گریه مىکند، عصبانى مىشود، بلد نیست حرف بزند امّا با چشم و ابرویش مىخواهد بگوید که سیب من نزد تو امانت بود و تو به امانت خیانت کردى یعنى بدى خیانت را چشم هم مىفهمد.
در انسان عشق و پرستش هست هر انسانى یک خلائى دارد، یک احساسى، مىخواهد به یک کسى عشق بورزد، مىخواهد یک کسى را پرستش کند، حتى آنهایی که پرستش خدا را نمىکنند انواع پرستشها را دارند. پس پرستش و عشق ورزیدن در انسان هست. هر چیزى را که طبع انسان میل دارد اسلام امضاء کرده و هر چیزى را که طبع انسان میل ندارد اسلام امضاء نکرده است. باید مطابق با طبع باشد. معیارهاى اسلام را حساب کنید همهاش طبیعى است آب کُر را وقتى مىخواهد بگوید، مىگوید سه وجب و نیم در سه وجب و نیم در سه وجب و نیم، هر شخصی با خودش وجب داردکه اندازه بگیرد.
براى پیدا کردن آب وضو مىخواهیم وضو بگیریم آب نیست، چه مقدار راه برویم، وقتى مأیوس شدیم تیمم کنیم، مىگوید به اندازه دو تا پرتاب سنگ، خوب هر جایى سنگى هست و هر کسى هم دستى دارد، سنگ را بر مىدارد پرتاب مىکند، مقداری راه مىرود بعد مىبیند آب گیرش نیامد تیمم مىکند. در مثلاً غروب وقت نماز خواندن،غروب هست و طلوع، هر کسى چشم دارد و خورشید و ماه را با چشمهایش مىبیند. تاریخ ماه قمرى که تعیین شده است قشنگ قابل دیدن است.
گام در بعضى از معیارها مثلاً داریم دو گام، سه گام هر کسى گامش با خودش است. زراع از آرنج تا به اینجاست. مىبینیم معیارهاى ما همه معیارهاى طبیعى، مکتب قوانینش همه مطابق با طبع، یک قانونى پیدا نمىکنید که مطابق با طبع نباشد امّا در همه مکتبها این هست؟ مثلاً انسان طبیعتش این است که وقتى زحمت کشید صاحب مالک کارش باشد یک مقدارى مالکیت شخصى، طبیعى است، پرنده با زحمت چوبهایی را از روى درختها جمع آورى مىکند و یک لانه مىسازد اگر یک پرنده دیگر خواست لانهاش را بگیرد، دفاع مىکند، مىگوید زحمت کشیدم، لانه درست کردم مال خودم است. الاغ در طویله خم مىشود و علفى را به دهان مىگیرد، الاغ دیگرى خواسته باشد از آن بگیرد، کله اش را برمى گرداند و مىگوید مال من است. طفل خم مىشود یک توپى را، یک تخم مرغى را از روى زمین بر مىدارد طفل دیگر خواسته باشد از آن بگیرد، او جیغ مىکشد. آزادى مطابق با طبع است. گاهى بچه سر سفره مىگوید خودم مىخواهم بخورم، هر کارى مىکنى که بگذار دهانت بگذارم، نمىتوانى بخورى، مىگوید نه خودم مىخواهم بخورم گاهى قاشق را هم بر مىدارد روى سرش مىریزد و تمام سر و صورتش را برنجى مىکند امّا مىگوید خودم مىخواهم بخورم، آزاد.
گربه را در قفسش مىکنى و دو کیلو گوشت لخت جلوش مىریزى ولى ناراحت است مىگوید مىخواهم بیایم بیرون گرچه کاغذ پاره بخورد. مىبینى، آزادى، مالکیت در شرایطى، خیانت به امانت، عشق و پرستش، معیارها اینها نمونه هاى بود از اینکه، یکى از ویژگىهاى مکتب زنده این است که باید مطابق با طبیعت باشد. قانونى برخلاف طبع نداشته باشد و در ایسمها و مکتبها و مذهبهاى تحریف شده بسیارى از قانونها را مىبینى که با طبیعت انسان سازگار نیست.
2- هماهنگ بودن مکتب اسلام
2 – هماهنگ باشد. از ویژگىهاى یک مکتب این است که هماهنگ باشد یعنى فقط از یک چشم نگاه نکند همینطور که در آفرینش هماهنگ است. درخت بزرگ چون بلند است میوهاش کوچک است، درختهاى که میوههاى بزرگ مىدهند روى زمین خوابیدهاند تناسب باید داشته باشد. فضایی که دور زمین است با زمین هماهنگ است. نور با چشم هماهنگ است. امواج با گوش هماهنگ است. غذاها با دستگاه گوارش هماهنگ است. همینطور که در ساختمان موجودات هماهنگى را حساب مىکنیم در قوانین هم باید هماهنگى باشد. در مکتبهاى دیگر در روشهاى دیگر هماهنگى نیست. دم از آزادى مىزند، دم از حقوق بشر مىزند، بعد مىبینیم همه حرفهاش مربوط به خودش است، امّا مىبینیم نسبت به همسایه ظلم مىکند، امّا اسلام اگر بحث عدالت مىکند، مىگوید نسبت به دشمن خودت خلاف عدالت حق ندارى رفتار کنى.
یک داستان کوچولو برایتان بگویم. همین برده دارى که گروهى ممکن است به شما برسند و روى یک سرى مسائل اشکال کنند، همین برده دارى عالىترین روشى است که با دستورات دین اسلام هماهنگ است، اجازه بدهید من با دستم شهرى را فرض کنم یکی از دستهایم که انگشتر دارد فرض کنید مسلمانها و دست دیگرم فرض کنید غیر مسلمانها، درگیرى پیدا شد حالا شرایط درگیرى چطورى است، انشاءالله یک بحث جهادى برایتان خواهم داشت که اصولاً جهاد اسلامى با جهاد دیگرى خیلى فرق دارد. با همه فرقهاى که دارد در شرایط یک جنگى پیدا شد. این گروه مسلمانها با کفار درگیرى پیدا کردند و مسلمانها پیروز شدند چه کار کنیم با کفارى که به ما شمشیر کشیدند و اکنون شکست خوردند و موفق نشدند چکار کنیم، چند تا نظریه مىدهم شما نظر بدهید.
حال اگر ما مسلمانها پیروز شدیم بر کفارى که بر ما شمشیر کشیدند، این کفار شمشیر کش را همه را از دم بکشیم، این خوب است؟ نه
از دم آزاد کنیم درست است؟ درست نیست. مىروند یک غذاى مقوى مىخورند و شمشیرشان را هم تیز مىکنند و دوباره برمى گردنند. خوب چکار کنیم. از دم کشتن غلط. از دم آزاد…، اینها را در یک ساختمان جا بدهید و بعد خرجى اینها را بدهیم. معنى آن اینست که مسلمانها خرجى کفارى را که روى آنها شمشیر کشیدهاند خرجى آنها را بدهند این کار هم درست نیست. عالىترین کار این است که نیروى دشمن را پخش کنیم یعنى این شخص برود خانه ایشان، دیگرى خانه دیگرى سومى خانه سومى و چهارمى خانه چهارمى، پنجمى خانه پنجمى، نیروى دشمن را پخش کنیم.و بعد این کفار در میان مسلمانها که پخش شدند نیرویشان پخش مىشود، شکسته مىشود و احساس خطر نمىشود. بعد اینها در خانه مسلمانها یک دوره اسلام را از نزدیک با چشمشان مىبینند و تدریجاً هم به اسلام گرایش پیدا مىکنند.
به ما هم گفتهاند عالىترین و بهترین زندگى را با اینها داشته باشید. حتى اسم بردهها را حق ندارى بگویی غلام، باید بگوید اى جوانمرد. لباست با لباس او، کارت با کار او، غذایت با غذاى او، تمام روشهاى بین دو تا برادر باید بین شما باشد و بعد اینها یک روش اسلامى را که دیدند مسلمان مىشوند و بعد هر یک از این مسلمانها بخاطر گناهى که مىکنند باید بردهاى را که زیر دستشان هست را آزاد کنند، روزه مىخورى، برده آزاد کن، فلان کار خلاف را کردى برده آزاد کن و اگر بردهها از این طریق آزاد نشدند حکومت اسلامى از بیت المال سهمى را معین کرده است براى اینکه بردهها را بخرد و آزاد کند، این بهترین روش است که هم نیروى دشمن را پخش کردیم و یک دوره اسلامشناسى عملى را هم در خانهها یاد گرفته اند، هیچ تجاوزى هم نباید به آنها بشود و بعد هم تدریجاً آزاد شدند.
اگر اسلام مىگوید عدالت، نسبت به بردهاش نیز عدالت است امّا بعضى دیگران که مىگویند عدالت، هماهنگ نیست حرفهایشان… یعنى یک جا مىگویند عدالت آنجایى که به نفع خودشان هست جاى دیگرى که به نفع خودشان نیست انگار عدالت را… همان که دلش بخاطر یک حیوان مىسوزد یکوقت مىبینى بوسیله یک انفجار حاضر است هزارها انسان را از بین ببرد. هماهنگى میان گفته ها و کرده ها و هماهنگى میان همه مقررات.
3- عمیق بودن مکتب اسلام
مسئله سوم عمیق بودن. از ویژگىهاى یک مکتب این است که عمیق باشد یعنى هر چه بر عمر مکتب مىگذرد شکوفاتر بشود و این از امتیازات اسلام است. شما کتابهایى اخیراً دیده اید، دوستان مطالعه کنند، معجزات علمى قرآن، بخصوص در بخش بهداشتى اسلام، مىبینى همان چیزهاى که بعنوان مستحب و مکروه گرفته شده است، مىفرماید مکروه است شب زیر درخت بخوابید، الان مىبینى مسئله کربن پس دادن این درخت را مىگویند، مثلاً انسان در خواب استفاده اکسیژن بیشترى بکند. یک مسائل خیلى جزئى را وقتى عمر علم به آن مىگذرد مىبینیم هى شکوفاتر مىشود، بهترین مطلب این است که هر چه به عمرش اضافه بشود به عمقش بیشتر رسیدگى می شود.
4- جامعیت مکتب اسلام
مسئله دیگر اینکه بهترین مکتب این است که جامع باشد، یعنى فقط یک سرى برنامههاى اخلاقى نباشد فقط یک سرى دید اقتصادى نباشد فقط یک بینشهاى سیاسى نباشد همه چیزى داشته باشد، از انسان تا حیوان، از فرد تا جامعه، حدیثى دیدم از کتاب مستدرک سفینهالبحار، حدیث مىگوید که از امام سوال مىکنند که آیا اجازه مىدهید ما زنگوله به سر حیوان ببندیم امام مىفرماید: نه این زنگوله دینگ دینگ مىکند و گوش حیوان ناراحت مىشود چقدر ظریف. حدیث داریم مىخواهى شیر بدوشى ناخن هایت را بگیر، که نکند یک وقت ناخنهایت اذیت کند. حدیث داریم حاجى اگر زود رسید مکه، امضایش را قبول نکنید، چرا؟ چون قدیم حاجىها با اسب و شتر مىرفتند مکه حاجى ای که زود رسیده مکه معلوم مىشود که اسب و شترش را در راه دوانده است و کسى که اسب و شترش را در راه بدواند معلوم مىشود قساوت قلب دارد، معلوم مىشود رعایت حال حیوان را نکرده است و کسى که حال حیوان را رعایت نکند، امضایش از اعتبار مىافتد. اینقدر ظریف. یک دستوراتى داریم، مثلاً براى خواب، یک دستوراتى داریم براى جهاد، نسبت به روابط ما یا سیاست خارجى، حالا یک برنامههایى هست انشاءالله در نشستهاى دیگر برایتان مىگویم که چقدر اسلام مواظبت کرده، مثلاً در رابطه با یتیمها مىگوید، روزى بدهید، نسبت به ایتام، خرجى آنها را تأمین کنید، لباس بچه یتیمها را هم تأمین کنید، خوب این کافى است. ما در خانه یتیم برویم و در بزنیم و مقدارى قندو شکر و روغن و اینها را بدهیم و مقدارى هم لباس و کفش بدهیم کافى است، نخیر،این بُعد مادى آن است پشت سرش قرآن مىگوید«قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» (نساء/5) بنشینید و براى بچه یتیمها یک مقدار حرف بزنید قصه بگویید یعنى همینطور که بُعد مادى مىرسى به بعد معنوى هم برسید.
5- سیره حضرت علی (ع) در جنگ صفین
جامعیت اسلام، یک حدیث برایتان بخوانم امیرالمومنین (ع) در جنگ صفین…، اسلام را ما هر چه بیشتر به آن آشنا شویم و به آن عمل کنیم عاشق اسلام مىشوند، عدهاى که علاقه به اسلام ندارند و یا کم علاقه هستند واقعیتش اینست که آشنا نشدهاند یک حدیث بگوییم امیرالمومنین (ع) در جنگ صفین تشنهاش مىشود و اشاره مىکند آب، یکى از یاران مىرود ظرفى را آب مىکند و مىآورد جلو،تا حضرت مىرود آب را بخورد مىبیند که این ظرف ترک دارد، ظرفى که ترک دارد در اسلام گفتهاند آب خوردن با آن خوب نیست، چرک مىرود لاى آن، بیرون نمىآید و آب آلوده مىشود آب را پس داد، این یار على گفت آقا اینجا میدان جنگ است، اینجا خانه فامیل من نیست که، بخور حالا تشنه ات است. فرمود: على را مىگویى، وسط میدان جنگ هم علی کار خلاف بهداشت نمىکند، من آب نمىخورم، تشنگى مىکشم اما آب نمىخورم. بعد وسط میدان همینکه داشت شمشیر مىکشید گاهى نگاهش را روبه بالا مىکند، ابن عباس مىآید و مىگوید آقا چرا وسط شمشیر کشیدن گاهى نگاهت را به آسمان مىکنى، مىفرماید مىترسم یک وقت نماز اول وقتم از دستم برود. مىگوید آقا وسط میدان جنگ، نماز اول وقت، مىگوید فرق نمىکند میدان و مسجد یکى است. همان جنگ، چون جنگ صفین خیلى طول کشید، پس از لحظاتى پیرمردى آمد پیش حضرت على (ع) گفت آقا کلمه توحید یعنى چه، مفهوم توحید چى است؟ بعضى از سربازها ناراحت شدند، پیرمرد را گرفتند تا بیندازند عقب، برو حالا که وقت سوال و اصول دین نیست که، امیرالمومنین فرمود چه فرق مىکند بین میدان جنگ و کلاس درس بگذارید و من برایش بگویم. شما بروید جنگ کنید و من براى پیرمرد چند دقیقه توحید را معنا کنم. ببینید اینرا مىگویند دین جامع. یعنى جنگش با بهداشتش، با نماز اول وقتش، با کلاس درسش یکى است.
اینطور نیست بنده پلیس چهارراه هستم، مسئول ماشین هستم، دو نفر شکم هم را پاره مىکنند مىگویند آقا بدو، مىگه آقا همدیگر را دریدند، مىگوید به بنده ابلاغ نشده است، آقا کشتند همدیگر را، نه خیر به بنده ابلاغ نشده است. این دین اسلام اینطور نیست که یک کسى برود در یک پست و بگوید من همین هستم که هستم فقط تخصصى. مثل اینکه بنده بگویم من متخصص انگشتر عقیق هستم و غسل جمعه و هیچ کار دیگری انجام نمی دهم، مىگوید من متخصص نماز جماعت هستم، حالا بداخلاق هم بودم در خانه که بودم و یا در خانه خوش اخلاق باشد و در جامعه بداخلاق، بهترین مکتب این است که جامع باشد.
پس مطابق با طبع باشد هیچ دستورى خلاف فطرت در آن نباشد. هماهنگ باشد و عمیق باشد، هر چه عمر از آن مىگذرد برنامه هایش شکوفاتر بشود. و جامع بشود. این نشانه بهترین مکتب مىتواند باشد.
6- مسئولیت آفرینی مکتب اسلام
مسئله دیگرى که نشانه بهترین مکتب است این است که مسئولیت آفرین باشد. چه دینى به ما مسئولیت مىدهد و حرکت مىدهد؟ حرکت آگاهانه و با انتخاب و نه حرکت استجارى. گاهى انسان منفجر مىشود حرکتهایی که به خاطر انفجار است خیلى ارزش ندارد، مسئولیت آور باشد. حالا در رابطه با مسئولیت قرآن مطالبى را دارد مىفرماید، سوره عنکبوت، آیه 2، مىفرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون» آیا حساب مىکنند مردم، اینطور خیال مىکنند، دید اینطورى دارند، آیا حساب مىکنند «النَّاسُ» مردم «أَنْ یُتْرَکُوا» که ما اینها را ترک مىکنیم و رها مىکنیم، همینکه مىگویند ما مومن هستیم و اینها را آزمایش نکنیم. خیال مىکنید هرکس که گفت من مسلمان هستم،همین است مسلمان آمارى و شناسنامهاى. نه، مسئولیت دارید و همه باید آزمایش بشوید. قرآن مىفرماید «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ» (بقره/155) همه شما را آزمایش مىکنیم «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ» (انبیاء/35) تمام ناراحتىها و تمام خوشىها وسیله آزمایش است. اصولاً دنیا پهلوى بعضى ممکن است سفرهاى باشد. دنیا پهلوى بعضى ممکن است خوابگاهى باشد. دنیا پهلوى بعضى ممکن است عشرتکدهاى باشد، لذت خانهاى باشد. در بینش الهى دنیا چیست؟ دنیا سفره نیست تا بگوییم امروز روز خوشى بود، سفره چربى بود. دنیا خوابگاه نیست تا بگوییم چرا چنین شد، چرا اینطور شد، چرا این پشه مرا گزید و مرا از خواب بیدار کرد و چرا دیشب رعد و برق مرا از خواب بیدار کرد. چرا امسال قحطى شد و سفره من کمرنگ شد؟ چرا رعد و برق و پشه و فلان حیوان مرا از خواب بیدار کرد و چرا فلان مصیبت عیش و لذت مرا از بین برد. این چرا؟ چراهایى که مىکنند بخاطر اینکه دنیا را یا سفره مىدانند و یا خوابگاه مىدانند و یا لذت خانه، دنیا در دید اسلام میدان رشد است و در میدان رشد باید خمیر را پزاند، همه باید آزمایش بشوند، در میدان رشد باید ناگوارىها باشد، اگر ناگوارىها نباشد ما رشد نخواهیم کرد.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»