موضوع: مومن و کافر – 2
تاریخ: 28/09/58
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
در جلسه قبل گفتیم خدا به نوح می گوید ای نوح پسرت از تو نیست، چرا؟ چون همفکر و همراه تو نیست ذیل آیه «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» (هود/46) گفتیم خدا به نوح می گوید پسرت از تو نیست، نه اینکه یعنی حرامزاده است، یعنی همفکر تو نیست. ذیل این آیه حدیثی داریم از امام که فلان گروه هم از ما نیستند چون اسمشان مسلمان و شیعه است، اما همراه و همگام ما نیستند.
الان هستند در همین زمان انقلاب افرادی که می گویند ما امام را به رهبری پذیرفتیم رهبری امام را قبول داریم اما حرف امام را گوش نمی دهند.
1- مسلمانان مردود
به این مناسبت که خدا به نوح می گوید پسرت از تو نیست چون هم فکر تو نیست آمدیم تحت عنوان مسلمانان مردود، چند دسته که پیامبر می گفت اینها از ما نیستند مسلمانی که صداقت ندارد، کلک می زند، از ما نیست مسلمانی که بی تفاوت است وضع مسلمانها را می بیند خم به ابرویش نمی آورد این مرده است، مرده عمودی مرده ای که باز است چشمش اما واقعاً زنده نیست کسی که کلک بزند مسلمان نیست کسی که صدای مسلمانها را بشنود اما بی تفاوت باشد مسلمان نیست.
کسی که زکاتش را ندهد مسلمان نیست. و گفتیم پیغمبر وارد مسجد شد قبل از اینکه نماز بخواند نه نفر از آنهایی که زکات نمی دادند را از مسجد بیرون کرد.
2- الگوهای فاسد عامل نابودی جامعه
حالا شناخت مومن و کافر، انسان علاوه بر اینکه راه تکامل و رشد و اصلاح و خودسازی می فهمید باید یک الگوی عملی و خارجی هم داشته باشد اگر یک نقشه ای را آوردند پهلوی شما گفتند ما می خواهیم خانه برای شما بسازیم طبق این نقشه از نقشه که چیزی نمی فهمد دلش می خواهد مثل آنرا در خارج ببیند یعنی یک همچین خانه ای که این وعده اش ر ا به من می هد خانه را می خواهم قبلاً ببینم دیدن اثر می می گذارد و می گویند اگر خواستید جامعه را بدبخت کنید الگوهای فاسد را علم کنید. الگوهای فاسد نشان بدهید جمعیت کشیده می شود به فساد، چرا میدان ورزش شلوغ، کتابخانه خلوت؟ چون اگر یک گل بزنم تشویق می شوم اما اگر یک دوره تاریخ ایران را حفظ باشم تشویق نمی شوم؟ اگر خواستید جمعیت را بکشید بسوی آن افراد برجسته، آن فکر را مجسم کنید.
3- الگوهای قرآنی برای تربیت
قرآن برای تربیت مردم هم می گوید راه چیه، و هم نمونه هایی راه را نشان می دهد. مومن کیست، کافر کیست؟ ما اگر این را بفهمیم خود را با این آیات می سنجیم و جالب این که همه اش مثال به زن زده و حالا این هم یک فلسفه و دلیلی دارد «امره» یعنی زن، زن نوح و زن لوط، حالا قرآن می گوید برای «الذین کفروا» برای کفار یک نمونه برایتان می گویم، برای «الذین آمنوا» برای «مومنین» هم یک نمونه برایتان می گویم شما با دیدن الگو می توانید بفهمید مومن کیست کافر کیست.
4- همسر نوح و همسر لوط مثالی برای کافران
پس درس امروز شناخت کافر و مومن، خیلی هایی که ما به آنها می گوئیم مومن، مومن نیستند، و خیلی های که می گوئیم کافر، کافر نیستند، معیار شناختشان چیه؟ پس آیه را از تو قرآن خودتون بنویسید جزء 28 سوره تحریم آیه های آخر چون آیه طولانی است بحث را عنایت کنید «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً» (تحریم/10) یعنی خداوند مثلی برای شما زده، خدا مثلی برای کفار گفته، می خواهید کفار را بشناسید کافر این «امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ» زن نوح و لوط کافرند، چطور شد اینها کافرند؟ علت اینکه اینها کافرند «کانتا» این دوتا خانم بودند «تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ» با اینکه در خانه دو نفر از بندگان ما بودند، دو بنده از بندگان ما حضرت نوح و لوط اینها پیغمبرند اینها زنان پیغمبرند در خانه پیغمبر سر سفره پیغمبر تحت تربیت شبانه روزی پیغمبر بودند اما «خانَتاهُما» ولی خیانت کردند، با اینکه در خانه پیغمبر بودند زن به شوهر خیانت کرد شد «فَلَمْ یُغْنِیا» حالا که زن خائن شد «لَمْ یُغْنِی» دیگر «لَمْ یُغْنِی» نوح و لوط، این دوتا پیغمبر غنی نکردند خانمهایشان را، دیگر پیامبر هم بدرد زن خیانت کار نمی خورد «مِنَ اللَّهِ شَیْئاً» اینها نتونستند نجات بدهند.
5- اصل اراده است نه محیط
ما فقط این آیه را بررسی کنیم. الگو می خواهید زن حضرت نوح زن حضرت لوط، آخر الان می گویند انسان ساخته آن طبقه ای است که توی آن زندگی می کند، یعنی هر کس در هر جوّی که قرار گرفت همان جور می شود.
می گویند انسان در هر جوّی قرار گرفت فکرش هم همان جور می شود، آیه این منطق را رد می کند می گوید انسان ممکن است در جوّی قرار بگیرد خانه، خانه پیغمبر، سالها نوح تبلیغ می کند اما زن با اینکه مهر و عاطفه اش هم از مرد بیشتر است، زنی که این همه مهر دارد وقتی خواست تحت تا ثیر قرار نگیرد، نگرفت.
پس اصل اراده است نه محیط، محیط موثر است اما اصل نیست. برق مهم است اما شبی که برق نیست اگر کسی بخواهد برق هم که نباشد مطالعه می کند. برق در مطالعه موثر است ولی اراده شاگرد در مطالعه اثرش بیشتر است. اصل اراده است نه محیط، نه معلم، معلم خیلی موثر است اما اراده اهمیتش بیشتر است. مقاله و کتاب و بورسیه موثر است اما اراده اثرش بیشتر است. مربی و پیامبر، رفیق و دوست، محله و فامیل، همه اینها چند درصد اثر دارند اما از همه مهمتر جوهر آدم است، اراده آدم است.
6- انسانیت بستگی به اراده دارد
این آیه می گوید زن نوح محیطش سالم بود تو خانه بود رابطه اش فقط با شخص پیغمبر بود کتابی نبود کتاب خانه ای نبود ولی اراده داشت که خیانت کند چون خواست حرف گوش نداد پس نگوئید جوّ آدم را می سازد. بله جوّ آدم را می سازد ولی آدمهای بی اراده را جوّ هر طور که بخواهد می سازد. آدمی که اراده داشته باشد جوّ نمی تواند در آن اثر بگذارد. مثالی که در جلسه قبل زدم مثال خوبی بود سردی هوا باعث می شود من سرما بخورم اما اگر من اراده کنم و لباس زیاد بپوشم جوّ و سردی هوا در من اثر نمی کند اینطور نیست که بگویم در خانه ای بوده که همه سیگاری بودند این هم سیگاری شده ممکن است تمام سیگار بکشند ولی انسان با داشتن اراده سیگار نکشد سرازیری سر آدم لیز می خورد ولی اگر خواسته باشد سر نمی خورد. اراده مهم است. وانسانیت ما بستگی دارد به همین اراده این که می گویند انسان اگر نیاز اقتصادی و مالی د اشته باشد و از نان هر کس که خوردی بله قربان گوی او هم می شوی، بله افرادی هستند نان هر کسی را که بخورند بله قربانگوی او هستند اما این اصل نیست مسئله قانون و کلیت ندارد که بگوئیم هر جا که نان خوردی بله قربان گوی همان صاحب بشوی و دلیل اینکه این دوتا خانم نان دو تا پیغمبر را می خوردند اما اراده کردند که گوش به حرف ندهند.
7- کافر چه کسی است؟
پس کی کافر است؟ بسیاری افرادی که ما می گوئیم کافر خیلی وقتها اگر حق را بهش بگویی گوش می دهد افرادی بودند نماز نمی خواندند یکی دو جلسه که با هاشان صحبت کردی برادر چرا نماز نمی خوانی؟ گفته نماز چیه، گفتم نماز تشکر در برابر خداست سگ هم نانش می دهی دمش را تکان میدهد و از صاحب نان یک تشکری می کند، اصلاً خدا مگر نیازی به نماز ما دارد؟ نه خدا نیازی به نماز ندارد، مگر معلم نیازی به درس دادن تو دارد؟ معلم که به تو درس میدهد نیازی به درس دادن ندارد درس برای خودت خوب است، وقتی گفت الله اکبر خدا بزرگ است دیگر کافر برایش بزرگ نیست.
وقتی او بزرگ شد دیگر شرق و غرب برایت بزرگ نیست وقتی می گویی «ایا ک نعبد» فقط بندگی خدا، دیگر بندگی این و آن را قبول نمی کند. این نماز تو را می سازد. بعد شروع کردیم یک خورده درباره نماز صحبت کردن بعد می بینی نوشته برداشته نمازش را از روی آن می خواند توی اسلام هم نبوده خیلی افراد که گرایش ندارند واقعاً شناختی نداشتند. یعنی اگر بهشان بگویی گوش می دهند پس فرد برجسته کافر این است که نوح و لوط را دیده فریاد واستدلال و معجزه را دیده نانشان را خورده می آید بهشان خیانت می کند. اراده داشته و خواسته گوش ندهد.
8- مقصود از ناس هم مردم فقیر است و هم غنی
پس اصلیست تو مغازهها و مجلهها و روزنامهها سخنرانیها می گویند که طبقه مذهب را بوجود می آورد این طبقه ناس است إن شاءالله بحثش را می کنم چون ناس یعنی مردم پا برهنه و مردم پا برهنه همیشه دنبال پیغمبران می روند آن طبقه که کفش پایشان هست دنبال پیغمبران نمی روند هیچ کتاب و لغتی این ناس را به پا برهنه معنی نکرده ناس یعنی مردم و مردمی بودند که نیاز داشتند فقیر و مستضعف بودند ولی خواستن که گوش به حرف پیغمبر ندهند و ندادند. کفش به پاها هم افرادی بودند که حق را شنیدند و تسلیم حق شدند پس این طور نیست که بگوئیم که هر کس که پا برهنه است مومن است و هر کس که کفش به پاست مستکبر است و کافر، نه بسیاری از پا برهنهها ایمان نیاوردند و بسیاری از کفش به پاها به پیغمبر ایمان آوردند، چی می خواهم بگویم؟ می گویم محیط ما را می سازد، بله می سازد، چند درصد؟ نه صد درصد، طبقه به من فکر می دهد، طبقه، محیط، پیامبر، معلم، مقاله، کتاب، محله، فامیل، اقتصاد، نیاز اقتصادی، همه اینها چند درصد اثر دارند، ولی نقش هیچی، مثل نقش اراده نیست این آیه این را می خواهد بگوید کافر کیست کافر زن نوح است کافر زن لوط است که «تَحْتَ عَبْدَیْنِ» زن بودن تاثیر پذیر و پر عاطفه خواستند بگویند نه گفتند نه «عَبْدَیْنِ» نیاز به بندگان ما داشتند ولی خواستند بله قربان نگویند خوردند و بله قربان نگفتند، اینها خیانت کردند.
9- عقل و پیامبر هر دو عبدند، برخی به آن دو خیانت میکنند
پیغمبر هم به ما دستوراتی داده پیغمبر هم عبد است و «اشهد أن محمدا عبده» و پس یکی از عبدها پیغمبر است و یکی از عبدها عقل، چون ما حدیث داریم ما دو تا حجت داریم دو تا فرمانده داریم یکی پیغمبر بیرونی، یکی پیغمبر درونی، به عقل می گوئیم این کار را بکن می کند این کار را نکن نمی کند، عقل به ما دستور می دهد رسول هم به ما دستور می دهد، عقل و رسول هر دو عبدند و ما بله قربان گوی این دو هستیم اگر ما هم خیانت بکنیم به عقلمان خیانت کنیم به رسولمان با اینکه عقل داریم عقل ما را نجات نمی دهد «فَلَمْ یُغْنِیا» (تحریم/10) پیغمبر دیگر به درد این دو تا خانم نمی خورد زن خیانت کار پیغمبر هم نجاتش نمی دهد من و شما هم که خیانت به عقل کنیم یا خیانت به وحی کنیم عقل و وحی هم دیگر به درد ما نمی خورند حالا این کلی بود عقل شما می گوید سیگار بد است می فهمید سیگار بد است همه آنهایی که سیگار می کشند می دانند بد است عقل می گوید نکش خیانت به عقل می کنید با اینکه عقل می گوید نه، شما گوش نمی کنید. پر خوری عقل می گوید بد است اما اینها خیانت کمرنگ است.
خیانت درجات دارد خیانت پررنگ داریم خیانت کمرنگ هم داریم. «أَضَلَّهُ اللَّهُ» (جاثیه/23) با اینکه علم دارد علمش بدردش نمی خورد.
10- اراده نقش بیشتری نسبت به طبقه و محیط دارد
پس طبقه طبقه ما را می سازد نه اگر در طبقه محروم بودیم ایمان داریم نه، چه بسا محروم باشیم ایمان هم نداشته باشیم اگر کفش به پا یمان بود مستکبریم ممکن است مستکبر باشیم ممکن هست نباشیم پس ملاک اراده است. اراده محیط و طبقه و معلم همه اثر دارد اما اگر کسی بخواهد اثر همه اینها را خنثی می کند مثل این دو تا زن.
مثال دیگر «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ» (تحریم/11) برای مومن هم زن فرعون، فرعونی که عکس باهاش بر می داشتند مثلاً اگر عکسی با فرعون داشتند عکس را برای همیشه نگه می داشتند این من بودم که کنار فرعون چای خوردم، کیف می کردند که یک دست بدهند به فرعون، اما زن فرعون تو خانه فرعون طلاها زیورها باغها نهرها تمام امکانات برای فرعون بود و زن فرعون تو خانه فرعون زندگی کرد اما اراده کرد با همه اینها پشت پا زد، گفت خدا مرا مرگم بده من طلا و زیور فرعون را نمی خواهم. زنی که علاقه دارد به طلا و زیور و خوشی وقتی شناخت دارد و طبق شناختش اراده می کند همه را پس می زند از خدا آرزوی شهادت می کند آرزوی مرگ می کند ای خدا «و نَجِّنی» نجات بده من را از فرعون و عمل فرعون، فرعون به مردم زور می گفت به زنش که زور نمی گفت به مردم می گفت «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» (نازعات/24) به من سجده کنید اما برای زنش بهترین عشقها را می ورزید زن وقتی بخواهد عشق فرعون و طلا و زیور و دربار او را گول نمی زند و اگر زن بخواهد نهصد و پنجاه سال فریاد نوح او را تحت تاثیر قرار نمی دهد.
این آیه جواب کسانی است که می گویند هر کس در هر طبقه ای رشد کرد فکرش هم مثل آن طبقه می شود. سوال می کنیم زن فرعون در دربار بزرگ شد چرا می گوید «نَجِّنی» یعنی من را از دربار نجات بده، حضرت موسی از بچگی از طفولیت در دربار بود موسی دربار را رها کرد و فرار کرد رفت چوپان شد چوپانی را از شاهزادگی بیشتر دوست داشت از این چه می فهمیم؟ اگر انسان بخواهد بعضیها می گویند ما از منطقه دوریم دستمان به کتاب نمی رسد آقا خفقان است، مگر زن فرعون در خفقان نبود ولی خواست، خواستن خواستن خواستن، یک بچه کوچولو دلش می خواهد کتاب بخواند نامه نوشته بود در شهر قم، نظام طاغوتی یک پسری نامه نوشته بود که دلم می خواهد کتاب بخوانم بابام پول ندارد تغذیه رایگانی که به ما می دهند سیب و موز، من به یکی از بچهها می فروشم و پولم را جمع کردم و این را فرستادم برای شما لطفا کتاب بفرست من کتاب را بخوانم من قصه ساده را دوست دارم بخوانم این بچه در آن ده دور دست علاقه به کتاب دارد از غذا و تغذیه رایگان می گذرد و پولش را کتاب می خرد می خواند. بچه هم می بینیم باباش وضعش خوب است کمد کتاب دارد دهها صدها جلد کتاب دارد سال می آید و می رود نگاه به کتاب نمی کند مسئله اراده است این اراده خیلی مهم است و لذا کسی نمی تواند بگوید من وضع مالیام بد است، البته وضع مالی خیلی نقش دارد، طبقه خیلی نقش دارد، محیط و معلم و رفیق و استاد و مجله و روزنامه اخبار خیلی نقش دارد اما از همه مهمتر اراده است.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»