موضوع: مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
تاریخ پخش: 12/02/1400
عناوین:
1- شب قدر، شب دل کندن از علایق دنیوی
2- یاد قیامت، در مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
3- قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض
4- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
5- آثار گناه در چهرهی گنهکاران
6- نقش توسل به اهلبیت علیهم السلام در دنیا و آخرت
7- یکدیگر را ببخشیم تا خدا ما را ببخشد
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
رمضان 1400 را گفتیم بحث معاد را مطرح کنیم. یک سی، چهل تا بحث تقریباً میشود، هر روزی یک نیم ساعت میشود با دو سه دقیقه کم و زیاد. جلسهی امروز این است که آن از حرفهای گذشته چند تا چیزی مانده بود، خدمتتان بگویم. یک صلوات دیگر بفرستید. (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
گفتیم که قیامت برای مجرمین حرفهای. گاهی وقتها میگویند قهر خدا چهقدر زیاد است، چون گاهی گناهان ما آثارش زیاد است. شما ممکن است جُرمت کم باشد، یک چاقو میزنی در چشمت، ولی نود سال کوری. یک حرف بد به یک رفیقت میزنی، نیم دقیقه، چند ثانیه، یک حرف زشتی میزنی، سالها کینهی شما در قلب رفیقت میماند که ایشان به من بد گفت. «نَکْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَارَهُمْ»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «نَکْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَارَهُمْ» (یس/ 12)
آثارش. گاهی وقتها ما یک کاری را سبک میشمریم. مثلاً میگوییم آقا، خانم، دخترت بزرگ است، با این حجاب نیاید، حداقل یک روسری سرش کن، بچه هم که هست. میگوید آقا نه سالش که بشود به او میگویم. خب این مادر نمیداند که اگر یک کسی نه سال به یک لباسی عادت کرد، یک مرتبه حجاب سخت است برایش، حجاب تلخ است برایش.
تنور شکم دم به دم تافتن مصیبت بود روز نایافتن
اصلاً میشود یک جوانی را ول کنی، آقا حالا شما تا چهارده، پانزده سالگی سیگار بکش، تا پانزده سالت شد، سیگار نکش. خب اگر سالها سیگار کشید، معتاد میشود، دیگر برگشتنش مشکل است.
آثار کار. و لذا هر عضوی را جلسهی قبل گفتیم که یک برنامهای دارد. رسیدیم به پوست. پوستم شهادت میدهد. انسان به پوستش میگوید: «چرا شهادت میدهی؟» میگوید: «دست خودم نیست، خدا مرا به نطق واداشته است.» خیلی خب.
کمر چه؟ قرآن میفرماید: «یَحمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلىَ ظُهُورِهِمْ» (انعام/ 31) بارشان را روی دوششان میگذارند، حالا واقعاً یا همین کمر، یا کنایه است. پوست بدن شهادت میدهد.
دستش چی؟ مؤمنین نامهی عملشان را دست راست میدهند: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ» (حاقه/ 19)، افراد مؤمن میگوید: «فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُواْ کِتَابِیَهْ» (حاقه/ 19) عربیهایی را که میخوانم قرآن است. «فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُواْ کِتَابِیَهْ» روز قیامت داد میزند، مردم بیایید ببینید: «اقْرَءُواْ کِتَابِیَهْ»، نامهی مرا قرائت کنید، بخوانید. بیایید نامهام را بخوانید، ببینید این را.
«إِنِّى ظَنَنتُ أَنِّى مُلَاقٍ حِسَابِیَهْ» (حاقه/ 20). من میدانستم که یک همچین روزی و روزگاری داریم.
«فَهُوَ فىِ عِیشَهٍ رَّاضِیَهٍ» (حاقه/ 21). در یک زندگی بسیار مسرور زندگی میکنند.
«وَ أَمَّا مَنْ أُوتِىَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» (حاقه/ 25) کسی که نامهاش را به دست چپ میدهند؛
«فَیَقُولُ یَا لَیْتَنىِ لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ» (حاقه/ 25) کاش نامه را دست من نداده بودند، تا نامه را نداده بودند، امیدی بود، الآن نامه دست چپ است یعنی تمام. «یَا لَیْتَنىِ لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ»
«یَا لَیْتَها کاَنَتِ الْقَاضِیَهَ» (حاقه/ 27). کاش مرگ بود، زنده نمیشدم.
«هَلَکَ عَنِّى سُلْطَانِیَهْ» (حاقه/ 29). من مدیر کل و استاندار و شهردار و وکیل و وزیر و سفیر بودم، من سلطنت داشتم. «هَلَکَ عَنِّى سُلْطَانِیَهْ»
ثروت داشتم. «مَا أَغْنىَ عَنِّى مَالِیَهْ» (حاقه/ 28) ثروتم به دردم نخورد.
1- شب قدر، شب دل کندن از علایق دنیوی
حکومتم به دردم نخورد، چیزی ذخیره نکردم. خیلی خبر است قیامت. هزار تا آیه تقریباً راجع به اوضاع قیامت است. البته راه هم هست هان، یک عذرخواهی جدی، یک عذرخواهی جدی. خوب شدن مشکل نیست، محال نیست، محال نیست، محال نیست. یک اراده میخواهد. شب قدر اگر ما میآییم مسجد، از خدا بخواهیم به ما عزم و اراده بدهد، بعضیها مشکلمان عزم است، نمیتوانیم دل از این بِکَنیم. عاشق شده، نمیتواند دل بکند. عاشق پول شده، نمیتواند از سود بگذرد. عاشق یک ورزشی شده، نمیتواند از این ورزش دل بگذرد. عاشق نشوید، علاقه طوری نیست، علاقه را انسان دارد، ولی نگذارید به عشق بکشد. قرآن میگوید که: «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَّمًّا * وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا» (فجر/ 19 و 20) نمیگوید محبت به مال بد است، میگوید محبت زیادش بد است: «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیر لَشَدِید» (عادیات/ 8) مال خیر است، آدم مال را دوست دارد ولی: «لِحُبِّ الْخَیرِ لَشَدِید» (عادیات/ 8) شدیدش خوب نیست که آدم یک چیزهایی را زیر پا بیندازد.
میگویند یک موتورسواری، دوچرخهسواری داشت میرفت، زد به یک پیرزنی، انداخت او را، فرار کرد و در رفت. این خانم که افتاد زمین، گفت: «افتاد، افتاد!» این پسر فکر کرد که چیزی از موتورش، دوچرخهاش افتاد. برگرد گفت: «چی افتاد؟» گفت: «انسانیتت افتاد، تو که من را میزنی، فرار میکنی میدانی، انسانیتت افتاد، حالیات نیست.»
خداوند به حضرت آدم گفت: هر چی میخواهید بخورید: «وَ کُلا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا» (بقره/ 35)، ولی این یکی را نخورید: «وَ لَا تَقْرَبَا هَاذِهِ الشَّجَرَهَ» (بقره/ 35) شیطان آمد، وسوسهاش کرد. همان را که خدا گفت نخور، خورد. خدا به آدم گفت: «چرا خوردی؟ چرا خوردی؟» میگوید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» (طه/ 115) عزم نداشت، نتوانست تصمیم بگیرد، نتوانست تصمیم بگیرد.
شب قدر از خدا بخواهیم ارادهی قوی به ما بدهد. گاهی آدم با نذر ارادهاش را قوی کند که اگر من این کار را کردم چنین بکنم. گاهی با رفیقهایی که آنها صاحب اراده هستند. به هر حال یک خورده مسیرمان را کنترل کنیم. هر چه میخواهیم نگوییم. خیلی دینفروشی راحت شده، خیلی آبروریزی راحت شده، خیلی راحت شده. بعضی بچههای انقلاب هم گرفتار شدند، حتی بعضی از خواص هم گرفتار شدند. یک چیزی را نقل میکنند بعد وقتی وارسی میکنی میبینی نه، دروغ است. اینطور نبوده یا اصلش دروغ است، یا بخشیاش دروغ است، بخشیاش راست است. مواظب باشیم.
بزرگان ما تقوا داشتند. شخص محترمی از دنیا رفت. دفتر یکی از علما نوشت که شنیدیم مادر شما از دنیا رفته، آیت الله عظمی فلان مطلع شد، به شدت ناراحت شد، تسلیت عرض میکنم. آوردند آقا امضا کند گفت: من به شدت ناراحت نشدم، این دروغ است، دروغ نوشتن هم مثل دروغ گفتن حرام است، گناه کبیره است. گفت: چه کنیم؟ گفت: نامه را عوض کنید، من به شدت ناراحت نشدم. نامه نوشتند که خبر فوت مادر جنابعالی را به آیت الله عظمای فلانی گفتیم ایشان ناراحت شد، کلمهی به شدتش را برداشتند. ناراحت شد. رفتند امضا کند گفت: ناراحتم نشدم، سنّش را کرده بود. من ناراحت نشدم. گفتند بروید عوض کنید. گفت بنویس خبر فوت مادر شما را فلانی شنید، خداوند ایشان را رحمت کند، به شما صبر بدهد. نه بنویس ناراحت شدم، نه بنویس به شدت ناراحت شدم. این مهم است که انسان مواظب باشد چی چی میگوید. گاهی وقتها یک کسی مقصر هم ممکن است باشد ولی همهی تقصیرها را گردن او نگذارید، ممکن است یک مسئولی مقصر باشد، خواب این هم مال آن هست؟ حالا.
خیلی دقت کنیم. در نگاهمان، در حرفمان، در امضایمان، در تصمیماتمان وارسی کنیم. قیامت چه خبر است؟ البته یک افرادی هم هستند آنجا شادند. «ضَاحِکَهٌ مُّسْتَبْشِرَه» (عبس/ 39) میخندند، به هم بشارت میدهند. شهدا خیلی شادند. شهدا در برزخ هم شادند. قرآن میگوید شهدا به همدیگر: «وَ یَسْتَبْشِرونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ» (آل عمران/ 170) شهدا به هم میگویند سه روز دیگر فلانی هم میآید، بیست و دو روز دیگر فلانی هم میآید، به ما ملحق میشود. خیلی مهم است انسان ملحق به امیرالمؤمنین بشود یا ملحق به کس دیگر بشود، خیلی مهم است. حالا.
2- یاد قیامت، در مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه
این ایام سوگواری و ماه رمضان و مسئلهی شهادت امیرالمؤمنین یک چیزی دیشب به ذهنم آمد، گفتم همین را بگویم. یک مناجات امیرالمؤمنین در مسجد کوفه دارد. حالا مسجد کوفه هم به مناسبت ضربت خوردن، قتلگاه امیرالمؤمنین است، هم به معاد میخورد، هم به امیرالمؤمنین میخورد، هم به مسجد کوفه میخورد، گفتم همین را بگویم. و چه قدر هم قرآن مطلب دارد که میخواهی مناجات درست کنی با آیات قرآن. کسی بود همچین میگفت من وقتی میخواهم مناجات کنم آیاتی که به آن عمل نکردم میخوانم، میگویم: خب آقای فلان تو این هستی؟ نمازت خاشع بود؟: «فىِ صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» (مؤمنون/ 2)، نمازت را با حال خواندی؟ نه. «لِلزَّکَاهِ فَاعِلُونَ» (مؤمنون/ 4) زکاتت را دادی؟ نه. «لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ» (مؤمنون/ 5) گناهان شهوتی را کنترل کردی؟ نه. «لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُون» (مؤمنون/ 8) این جمهوری اسلامی امانت بود، خیانت نکردی؟ نمیدانم، چرا، شاید. «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَوَى» (نازعات/ 40) جلوی هوست را گرفتی؟ نه. «سُجَّداً وَ بُکِیّاً» (مریم/ 58) در سجده اشکی داشتی؟ نه. «سُجَّداً وَ قِیَاماً» (فرقان/ 64) نماز شب خواندی؟ نه. «تَتَجَافىَ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِع» (سجده/ 16) خودت را از رختخواب کندی؟ نه. «وَ الصَّابِرینَ فىِ الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ» (بقره/ 177) مقاومت کردی؟ نه. همین آیاتی را که عمل نکردیم بخوانیم. مناجاتمان همین آیات. خودمان را با قرآن نقد بزنیم. یعنی خطکش قرآن را بگذاریم، چاله چولههای خودمان را نگاه کنیم. اوه خیلی با قرآن فاصله داریم.
3- قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض
امیرالمؤمنین در مسجد کوفه مناجاتی دارد، میگوید که: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمَان یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ (شعراء/ 89)» خدایا آن روزی که مال و اولاد به درد نمیخورد، به من امنیت بده. إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (شعراء/ 89) در قرآن سه تا قلب است: قلب سلیم، قلب منیب، قلب مریض. دو تایش خوب است. قلب سلیم خوب است، قلب سلیم، قلبی است که در آن تکبّر، شرک نباشد. قلب منیب، قلبی است که منحرف میشود اما آدم انابه میکند، عذرخواهی میکند، برمیگردد. قلب مریض همان است که میگوییم: «فىِ قُلُوبِهِم»، شما بگویید: «مَرَض» (بقره/ 10) قلب مریض است، کینهای است.
یادم نمیرود شخصی با شخصی برخورد کرد، دستش را دراز کرد، آقا پاشو بیا اینجا، دستش را دراز کرد، بعد همچین کرد، گفت: «یازده سال پیش آمدم دیدنت، دیدنم نیامدی، این عوض آن». من نگاه کردم گفتم: «سرکهی هفت ساله شنیده بودیم، کینهی یازده ساله ندیده بودیم.» آدمهایی هستند کینهایاند. یازده سال کینه برای اینکه چرا بازدید من نیامدی! قلب مریض. «فىِ قُلُوبِهِم مَّرَض» (بقره/ 10). قلب که مریض شد «فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا» (بقره/ 10) یعنی قلب که مریض است، لطف خدا به قلب ما مربوط به خود ما هست. «زَاغُواْ أَزَاغَ» (صف/ 5) کج رفتی کجت میکنند. «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْاْ زَادَهُمْ هُدًى» (محمد/ 17) راه حق رفتی، راه حق یعنی مثل خوبی، خوبی میآورد، بدی، بدی می آورد. و لذا گفتند دروغ را شوخیش را هم نگو، چون دروغ شوخی، بستری برای دروغ جدی است. «اتَّقُوا الْکَذِبَ … جِدٍّ وَ هَزْلٍ» (الکافی، چاپ الإسلامیه، ج 2، ص 338) شوخیاش را هم نکن، فکرش را هم نکن. به ما گفتند اگر یک جایی هستید شیطان میآید سراغت، میبینی این فکر، فکر شیطان است پاشو بدو. چون شیطان مثل دود است، دود اگر آمد در اتاق، باید پنجره را باز کرد، دود را بیرون کرد. اگر بنشینی اتاق سیاه میشود. فکر گناه، آدم را گناه میکند.
وقت خواب میگویند این قدر دعا آمده بخوان، بخوان تا خوابت ببرد، چون از وقتهایی که شیطان به سراغ آدم میآید، وقت خواب است، شکمش پر است، رختخواب هم نرم است، کاری هم ندارد، مینشیند هی فکر میکند. تا میبینید یک فکری به شما القاء شد، پنجره را باز کنید، جایتان را عوض کنید، ایستادید بنشینید، نشستید بلند شوید. آرام هستید، برو. میروی بدو، خودتان را مشغول کنید. روح انسان مثل ظرف خالی است، اگر آبش نکنی، در آن هوا میرود.
4- قیامت، روز حسرت و پشیمانی
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (شعراء/ 89) وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ» خدایا امانم بده، چه روزی؟ «یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ» (فرقان/ 27) دو تا دستش را گاز میگیرد. این دو تا دستش را گاز میگیرد یعنی چه؟ یعنی خیلی است. ببین آدم وقتی خیلی ناراحت بشود، نوک یکی از انگشتهایش را گاز میگیرد، وقتی خیلی ناراحتیاش بیشتر است، نوک انگشتش را گاز نمیگیرد، کل انگشتش را دهانش میکند، وقتی شدت زیادتر میشود، کل دستش را در دهانش گاز میگیرد، وقتی بیش از این ناراحت میشود، دو تا دستش را روی میگذارد. میگوید چه کنم، همچین میکند. «یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ». «یَدَیْهِ» میگوید، نمیگوید «یده». دو تا دستش را با هم گاز میگیرد میگوید چه؟ میگوید: «یَا وَیْلَتىَ لَیْتَنىِ لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلاً» (فرقان/ 28) کاش با فلانی رفیق نمیشدم، «یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً» (فرقان/ 27) یک راهی با پیغمبر باز کن. خدا به تو بچه میدهد، چرا حمید نمیگذاری؟ چرا احمد محمود نمیگذاری؟ چرا حسن و حسین نمیگذاریم؟ دنبال یک اسمی میگردیم که. حدیث داریم اگر کسی این مقدار رابطه با پیغمبر دارد که اسم بچهاش را اسم اهل بیت بگذارد، همین مقدار میتواند روز قیامت نجاتش بدهد. یک نخ برای خودتان بگذارید. «یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ»
علی را دوست داریم، چرا اسم بچهمان را علی نگذاریم؟ این اسمها کار دستش است. با اسم کودتا میکردند. امام حسین که شهید شد میدانید، امام سجاد هم شهید شد، پسر امام سجاد، زید هم شهید شد، شهیدش کردند. زید یک پسر به نام یحیی داشت، او را هم شهید کردند، یعنی نسل اهل بیت همه را شهید کردند. زنان خراسان گفتند: حالا که بنیعباس از اهل بیت از دَم دارد میکُشد، امسال هر زنی زایید، اسم پسرش را یحیی بگذارد. اعتصاب کردند، یک مرتبه دیدند اِ یک یحیی را کُشتند، هزاران یحیی به دنیا آمد، اینها اثر دارد. وقتی در ایران سه هزار تا علیآباد در روستاهای مختلف در همهی ایران داریم، سه هزار تا علیآباد، این پیداست تاریخ ایران، تاریخ شیعی است. این اسمها کار از دستش میآید. «مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً»، «سَبِیلاً» یعنی ولو یک راه کوچک، یک راه کوچک. حالا در طول سال نماز شب نمیخوانیم، هیچی. یعنی ماه رمضان هم نمیخواهید بخوانید؟ ماه رمضان که برای سحرش بیدار میشوید. نماز شب کاری ندارد، یازده رکعت است، پنج تا دو رکعت، یک یک رکعت، بی قل هو الله هم میشود خواند. ده دقیقه. حالا ماه رمضان را هم از دست دادی، دههی آخر را هم نمیخواهی بخوانی؟ دههی آخر را هم نمیخواهی بخوانی؟ امیرالمؤمنین در مسجد کوفه چه میگوید؟ میگوید: خدایا ظالم دو تا دستش را گاز میگیرد، میگوید کاش با پیغمبر رابطه داشتم.
5- آثار گناه در چهرهی گنهکاران
«و أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ (الرحمن/ 41)» سیمای مجرم نشان میدهد که این مجرم است، مثل گردیهای تنه درخت، میگویند از گردیهای تنهی درخت میشود فهمید درخت چند سالش است. بعضی از حیوانها را از دندانهایش میشود فهمید. مجرم از سیمایش پیداست که این مجرم است. آن روزی که مجرم پیداست که مجرم است: « فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَ الْأَقْدَامِ» (الرحمن/ 41). «نَوَاصِی» ناصیه، موی سرش را میگیرند، پایش را هم میگیرند، یعنی مثل حیوانی که سر و کله و پایش را به هم میبندند.
«وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ (غافر/ 52)» خدایا علی را نجات بده روزی که ظالم عذرخواهی میکند ولی «لا یَنْفَعُ»، عذرخواهیاش به درد نمیخورد. «یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ» (غافر/ 52) معذرتخواهی ظالمین کارساز نیست.
وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً (انفطار/ 19)» پناه میبرم به تو از روزی که هیچ کس به درد هیچ کس نمیخورد. آیهای دیگر داریم: «وَ لَا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً» (معارج/ 10). «حمّام» یعنی آب داغ، «حَمیم» یعنی رفیق داغ. رفیق داغ از رفیق داغ احوال نمیپرسد.
وَ أَسْأَلُکَ الْأَمَانَ یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ (عبس/ 34)»، مناجاتی دارد امیرالمؤمنین. قیامت خیلی اسم دارد. فیض کاشانی صد تا اسم برای قیامت گفته، صد تا اسم را گفته. یوم فلان، یوم فلان، یوم فلان، یوم فلان. هر اسمی یک باری دارد، هر اسمی یک معنایی دارد. مثل خداوند که هزار تا اسم دارد، رحمان، رحیم، رب، غفور، حلیم. اسمهای زیاد هر اسمی یک باری دارد، یک معنایی دارد، یک محتوایی دارد.
6- نقش توسل به اهلبیت علیهم السلام در دنیا و آخرت
توسلها خیلی فایده دارد. من نمیدانم این وهابیها به چه وجدانی میتوانند بگویند توسل شرک است. میگویند: «یا حسین» نگویید، بگویید: «یا الله».«یا ابالفضل»، «یا زهرا»، «یا مهدی» نگویید. اینها وقتی مُردند، تمام شد و رفت. جوابش را من در یکی از جلسهها دادم. چون شبهای قدر، شب توسل است این را هم بگویم. حضرت ابراهیم دید یک لاشهای کنار دریاست، یک خوردهاش در آب است، یک خوردهاش در خشکی است، حیوانهای دریایی نوک میزنند، حیوانهای صحرایی گاز میگیرند، حیوانهای هوایی نوک میزنند. یک خورده نگاه کرد، دید این بدن رفت در دریا و صحرا و هوا. گفت: «خدایا چهطور این را زنده میکنی، پخش شد؟» به بحث معاد ما هم میخورد. گفت: چهار تا پرنده را بگیر، بکوب، سر چند تا کوه بگذار، صدایشان بزن، میآید. آیه قرآن است. حدیث هم نیست، قرآنِ قرآنِ قرآن است: «ثُمَّ ادْعُهُنَّ» (بقره/ 260). «اُدعُ» یعنی دعوت کن، خروس، طاووس. ذرات پخش شده که قبلاً گوشتشان له شده بود، مخلوط شده بودند، سر چندتا کوه: «یَأْتِینَکَ سَعْیاً» (بقره/ 260) با سرعت میآیند. یعنی ذرات خروس هر جا هست، میآید میچسبد به خروس. من تعجب میکنم از این وهابیها چهطور صدای خروس بزنی میآید، صدای ابالفضل بزنی نمیآید؟! «ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ» (بقره/ 260) دعوت کن، میآیند، «سَعْیاً» با دو هم میآیند. تو بگو طاووس، با دو میآید. حیوانی که کشته شده صدایش بزنی میآید، البته با ارادهی خدا، آن وقت اولیای خدا نمیتوانند ما صدایشان بزنیم حرف ما را گوش بدهند.
علاوه بر که گاهی معجزات را هر کسی یک بار، دو بار در عمرش دیده، لازم نیست همهی زندگی ما با معجزه باشد، زندگی ما طبیعی است، ولی هر کسی در عمرش یک روزنههایی دیده که یک دست دیگر هم پشت کار هست، ارادهی خدا هم هست، توسل اهل بیت هم هست.
خب دعا که میکنید اول اگر میخواهید خدا ببخشدتان، قرآن یک آیه دارد میگوید: «وَ لْیَعْفُواْ» (نور/ 22) شما هم دیگران را ببخشید، بالاخره حالا بنده در تلویزیون حرف میزنم، چهار نفر خوششان میآید، چهار تا هم بدشان میآید، آن کسی که بدش میآید، میگوید یک چیزی هم برایم گفت، ممکن است یک حرف زشتی هم به من بزند، بگویم: نه، هر کس غیبت مرا بکند، راضی نیستم. بابا حالا یک چیزی گفت، ببخشش. چه قدر روده تنگی، هستهی انار داخلش گیر کرده است. مگر شما امت پیغمبر نیستید؟! پیغمبر اسلام روز فتح مکه فرمود: همهتان را از دَم بخشیدم. یک شهر را در یک دقیقه بخشید. آن وقت شما امت محمد هستید؟! (اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم) با پسر خالهات، با پسر عمهات، پسر دایی، عمه، همشاگردی، در خوابگاه حالا یک کسی یک ظلمی به شما کرده، او را نمیبخشید؟! «وَ لْیَعْفُواْ» (نور/ 22) امر است، آیه قرآن است، امر است، باید ببخشید، «وَ لْیَصْفَحُواْ» (نور/ 22) صفحه را برگردان، ببخشش، «أَ لَا تُحِبُّونَ» (نور/ 22) دوست نداری «أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکمُ» (نور/ 22) اگر دوست داری خدا تو را ببخشد، تو هم دیگران را ببخش.
7- یکدیگر را ببخشیم تا خدا ما را ببخشد
از کارهای شب قدر این است که انسان همدیگر را ببخشد. از کارهای شب قدر به خصوص شب بیست و سوم، شب نوزدهم و شب بیست و یکم و شب بیست و سوم، اینها همهاش شب قدر حساب میشود ولی شب بیست و یکم پررنگتر از نوزدهم است، شب بیست و سوم از نظر حدیث و قرآن پررنگتر از شب بیست و یکم است. یکی اینکه ببخش.
یکی اینکه به دیگران دعا کنیم. به چهل تا مؤمن دعا کنی، دعای خودت هم مستجاب میشود. دستهجمعی دعا کنیم. عبادتمان داخلش اذیت نباشد. خانهی یکی از مراجع رفتم، مرحوم شد، از مراجع درجه یک. گفت که: «آقای قرائتی دیشب تا صبح بال بال زدم.» گفتم: «چیه؟» گفت: «این بلندگوی مسجد هی گفت الغوث، الغوث، خلّصنا من النار یا رب، من هم بیمار بودم، دست و پا میزدم، رویم هم نمیشد که بگویند مرجع تقلید گفته بلندگو را خاموش کن، زجر کشیدم.» آخر این چه عبادتی است که مرجع تقلید را زجر میدهد؟!
فقط اذان را با صدای بلند در مسجد بگویید در همهی شهر بپیچد. ولی بعد دیگر قبل از اذان، سحرخوانی، ما سحرخوانی در اسلام نداریم. مناجات تکی داریم، برو خانه دو لیتر گریه کن. حق نداری پشت بلندگو مناجاتمان کنی. ما گاهی عباداتمان معصیت است. امام حسین میگوید که:«إِلاهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِئَ» (مفاتیح الجنان/ دعای عرفه) خدایا خوبیهایم بد است، بدیهایمایمان که دیگر هیچی. حقیقتهایمان ادعاست، ادعاهایمان که دیگر هیچی. ما اخلاصمان شرک است، شرکمان که دیگر هیچی. علممان جهل است، جهلمان که دیگر هیچی. در مسجد باید مراعات کنیم، مراعات وقف را بکنیم. در مسجد سیگار ممنوع. هوای مسجد برای همه هست. چرا؟ شانزده نفر دارند سیگار میکشند، تجاوز به حریم هوایی که فقط مال هواپیمای اف 16 نیست که، همین هم که شما سیگار میکشی، دودش به حلق این میرود، این تجاوز به حریم هوایی این است، در یک شعاع کم رنگش. به دیگران دعا کنیم.
از خدا بخواهیم ارادهمان قوی بشود که بتوانیم در مقابل گناه خودمان را حفظ کنیم. به هر حال ما امیرالمؤمنین را داریم، به یتیمان برسیم. حضرت امیر خانهی یتیمی، هر چه گفت: پسر، عزیز، عزیز. این همینطور نگاه کرد. هر چی حرف زد که این بخندد، نخندید. امیرالمؤمنین منقلب شد، من نمیتوانم یتیم را بخندانم. با زانو و دستانش راه رفت، صدای بزغاله کرد، بَع، مَـ تا بَع مَـ کرد این خندید. آمدند گفتند: یا علی، بد است، تو رئیس حکومت اسلامی هستی، صدای بزغاله میکنی، بد است. فرمود: اگر راهی پیدا میکردم برای خنداندن یتیم از آن راه میرفتم. هیچ راهی نداشتم که یتیم بخندد، گفتم صدای بز کنم که یتیم بخندد. شما شیعهی علی هستی. از حکومت صدای بز میکند که یتیم بخندد، شما خودت را بیاور پایین، ببخشش، بگذر. هر جوری ما با مردم رفتار کنیم، خدا با ما رفتار خواهد کرد. «زَاغُواْ أَزَاغ» (صف/ 5). «تَنصُر یَنصُر». وَ لْیَعْفُواْ … أَ لَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکمُ» (نور/ 22)
خدایا تو را به حق شهید رمضان امیرالمؤمنین علیه السلام و مولود رمضان امام حسن مجتبی، تو را به حق قرآنی که هدیهی رمضان است به بشریت، ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی، علم مفید، عمر بابرکت، رزق حلال، حُسن عاقبت، عزت دارَین، هدایت برای منحرفین، شفا برای مرضا، آمرزش برای اموات، همسر خوب برای بیهمسرها، شفای عاجل برای بیمارها، کار خوب برای بیکارها، علم مفید برای همه مقدّر بفرما.
در همهی خیرات هستی ما را شریک کن. اگر عملی از ما سر زد که خیر بود، همهی محبّین اهل بیت را در کار ما شریک کن. کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.
«و السلام علیکم و رحمه الله»