مقصر کیست؟ انسان یا شیطان؟

1- هدایت و ضلالت در مدار حکمت الهی
2- تکبّر و لجاجت، عامل انحراف و گمراهی انسان
3- پیروی از بزرگان و دانشمندان‌ِ فاسد
4- مخالفت همسر فرعون با نظام فرعونی
5- چهارگونه خانواده در قرآن
6- مقایسه حضرت سلیمان و حضرت ایوب
7- ضعف اراده، عامل مشکلات و انحرافات انسان

موضوع: مقصر کیست؟ انسان یا شیطان؟

تاریخ پخش:  24/10/88

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

بحث امروز ما یک بحث خوبی است که همه‌ به آن نیاز دارند و خواهند داشت. و آن این است که انسان می‌خواهد مشکلات و تلخی‌ها را گردن یکی دیگر بیاندازد. می‌گوید: من نبودم، او بود. مقصّر چه کسی است؟ می‌خواهد خودش را تبرئه کند، چون می‌خواهد بگوید: من عیبی ندارم، عیب‌ها و نقص‌ها و کمبودها را گردن او می‌اندازد. حالا به گردن چه کسی بیاندازیم؟ این بحث بحث قشنگی است.

بسم الله الرحمن الرحیم. مسئول مشکلات و ناگواری‌ها و انحرافات کیست؟

آیا خدا نعوذ بالله؟ آیا مسئولین هستند؟ آیا محیط است؟ آیا خانواده است؟ آیا نیاکان است؟ آیا شیطان است؟ آیا رفیق است؟ یکی یکی اینها را بررسی می‌کنم.

1- هدایت و ضلالت در مدار حکمت الهی

بعضی‌ها می‌گویند: اصلاً خود خدا این کار را کرده است. مثلاً وقتی خدا می‌گوید: «یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ»، «یَهْدی» یعنی هدایت می‌کند هرکسی را که بخواهد. «وَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاء» (نحل/93) یعنی هرکسی را بخواهد، گمراه می‌کند. پس زیر سر خودش است.

جوابش این است که درست است این «یَشَاءُ» یعنی هرکس خدا بخواهد. «شاء» یعنی خواست. «انشاء الله» که می‌می‌گوییم «انشاالله»، «انشاءالله» یعنی اگر خدا بخواهد. درست است، «شاء، یشاء» یعنی خدا می‌خواهد، منتهی خدا الکی نمی‌خواهد. خدا حکیم است. قرآن می‌فرماید: «یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ یُنیبُ» (شوری/13) درست است خدا «یَهدی» ولی هدایت می‌کند کسی را که سمت خدا بیاید. درست است، «یُضِلُّ» امّا قرآن جای دیگر می‌فرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ» (بقره/26) پس خدا هدایت می‌کند، منتهی الکی نیست. هرکس به سوی او برود. خدا گمراه می‌کند. چه کسی را؟ فاسقین را.

یعنی مسئله‌ی اینکه ما چطور لیوان را بگیریم؟ اگر این لیوان را درست گرفتیم، آب و شیر و شربتش می‌کنند. لیوان را دمر گرفتیم، چیزی وارد لیوان نمی‌شود. ما باید ببینیم این لیوان قلبمان را، لیوان روحمان را چطور گرفتیم، در قرآن آیاتی هست، نصفش را من می‌خوانم، نصفش را شما بخوانید. چون این تقریباً صفحه‌ی اول قرآن است. حالا حتماً حفظ هستید. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِم‏» (بقره/7) اینکه می‌گوید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِم‏» یعنی خدا بر دل اینها مهر زده است. دیگر حرف حق در دلشان نمی‌رود. بگوییم: خوب بله «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِم‏» خدا مهر زده است. اما خدا الکی مهر نمی‌زند. مثل اینکه شما روی دزد قفل می‌زنید. شما وارد خانه می‌شوی، می‌بینی دزد در زیر زمین رفت، فوری زیر زمین را قفل می‌کنی. به پلیس زنگ می‌زنیم، پلیس می‌آید. دزد می‌گوید: آقا ایشان در را روی من بسته است! بله من در را روی شما بستم، منتهی چون با پای خودت آمدی دزدی کنی، من در را روی تو بستم. خدا قفل می‌کند. منتهی خدا دل هرکسی را قفل نمی‌کند. کسانی که لجبازی می‌کنند. کسانی که هرچه معجزه می‌بینند، گردن کلفتی می‌کنند. عصمت را نمی‌پذیرند. مردان خدا را رها می‌کنند. دنبال هوس‌هایشان می‌روند. توبه هم نمی‌کنند. پشیمان هم نمی‌شوند.

باغبان درخت را ارّه می‌کند. منتهی باغبان هم حکیم است. درختی را که خشک می‌شود، ارّه می‌کند. باغبان درخت را ارّه می‌کند. منتهی باغبان حکیم هر درختی را ارّه نمی‌کند! پس این درخت خشک شده، او ارّه می‌کند. این دزد در خانه آمده، ما در را روی او قفل می‌کنیم. پس آیاتی که می‌گوید: «طبع الله» خدا مهر زده است، «خَتَمَ اللَّهُ» خدا مهر زده، «یُضِلُّ» خدا منحرفش کرده است، بله خدا این کارها را می‌کند، منتهی خدا حکیم و رئوف است. آدم‌هایی که دیگر آب از سرشان رد شد، به هیچ صراطی مستقیم نیستند، مثل بچه‌ای که هرچه موعظه می‌کنند. هرکاری می‌کنند، دیگر حالا با او برخورد می‌شود. می‌گویند: از کلاس بیرون برو.

2- تکبّر و لجاجت، عامل انحراف و گمراهی انسان

دیشب داشتم تفسیر می‌گفتم، به این آیه رسیدم. که کافران می‌گویند: تقصیر خداست. « لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانی‏ لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقینَ» (زمر/57) روز قیامت، « لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانی‏» اگر خدا هدایت می‌کرد، «لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقینَ» خدا اگر در دنیا ما را هدایت می‌کرد، آدم خوبی بودیم. قرآن در آیه‌ی بعدش می‌گوید که: «بَلىَ‏ قَدْ جَاءَتْکَ ءَایَاتىِ فَکَذَّبْتَ بهَِا وَ اسْتَکْبرَْتَ» (زمر/59) خدا هدایتت کرد، تو گوش ندادی. اگر یک لیوان آب به ما می‌داد، ما از تشنگی نمی‌مردیم. می‌گوید: آب آوردم. تو لیوانت را دَمَر گرفتی. «لَوْ» یعنی نکرده، یعنی مقصر خداست. مجرمین در قیامت می‌گویند: مقصّر خداست. چرا؟ برای اینکه «لَوْ» یعنی اگر، حالا که هدایت نکرد. اگر ما را هدایت می‌کرد، آدم خوبی بودیم. قرآن می‌گوید: «بَلی» آیه‌ی بعد می‌گوید: چرا هدایتت کردم، «قَدْ جَاءَتْکَ ءَایَاتىِ» آیات من، نشانه‌‌ها و معجزات من آمد، «فَکَذَّبْتَ» یعنی چه؟ تکذیب کردی. «وَ اسْتَکْبرَْتَ» یعنی استکبار، تکبّر کردی. پس گردن خدا نیاندازید. ای خدا! پیر شانس دربیاید. شانست عیبی نداشت. روی حوض نرده نگذاشتی، بچه‌ات در آب افتاد. در انتخاب همسر به یک بستنی و شکلات و سینما و پارک انتخاب کردی. حالا هم کتک بخور. حالا هم طلاق بگیر. یعنی همسر پارکی، همسر بستنی، همسر سینمایی، همسری که در خیابان آدم همینطور… بابا می‌خواهی برای نسل آینده‌ات بچه داشته باشی. انتخاب کنی که چه همسری. تو الکی شکل او را دیدی و خوشت آمد. ماشینش را دیدی و خوشت آمد. پول بستنی‌ات را داد، خوشت آمد. پول سینمای تو را داد، خوشت آمد. خوب آدمی که با یک بستنی خودفروشی می‌کند، خوب این مخش مشکل دارد. تقصیر خدا نیست.

2- گاهی می‌گویند: تقصیر انبیا است. « إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُم‏» (یس/18) اصلاً از وقتی انبیا آمدند. «تَطَیَّرْنا» طیره، طیره یعنی فال بد. اصلاً وقتی پیغمبر پیدا شد، اصلاً وقتی آخوندها حکومت را گرفتند، ما به این بدبختی رسیدیم. چقدر برج در ایران است. چند تا از آن برای آخوندها است؟

بنده یک جایی بودم، گفتم: هرکس ثابت کرد، کدام برج برای کدام آخوند است، یا بیاید ثابت کند، یا حالا برفرض 50 هزار آخوند هستند. یکی از آنها، ده تا از آنها، صد تا از آنها هم… داشتن گناه نیست. از کجا آورده‌ای گناه است؟اسلام نمی‌گوید: چرا داری؟ اسلام می‌گوید: از کجا آورده‌ای؟ «ارفع الی حسابک» ببینید این جمله یادتان نرود، از امیرالمؤمنین است. «ارفع» یعنی بالا بیاور. «الی» نزد من، «حسابک» حسابت را بیاور ببینم از کجا آورده‌ای؟

زمینی در بیابان بوده، شهر بزرگ شده، این زمین بیابان نبش خیابان قرار گرفته است. قبلاً کشاورزی بوده، حالا مسکونی شده است. زمین بالا رفته یک بیابانی که هندوانه می‌کاشتند حالا شهرک شده است. زمین گران شده و این آقا پولدار شده است. چه آخوند، چه غیر آخوند؟ چه دولتی، چه ملتی! باید دید از کجا آمده است؟ نبایدگفت: چرا دارد؟ فلانی چرا دارد؟بگو: از کجا آورده است؟ این هم اگر شما سند داری، دزدی است. قیام نکنی، اقدام نکنی خیانت کردی. هرکس سند دارد، سندش را کتمان کند، خیانت کرده است. سند داری، واجب است کسی سند دارد ولی الکی

باغ فلانی، شریک فلانی همینطور الکی می‌گویند. افرادی را می‌گفتند: فلان جا و فلان جا چه دارد و چه دارد و چه دارد؟ مثلاً کیش، برج‌های کیش برای فلانی است! بنده رفتم تحقیق کردم، شخص بنده رفتم. یک وجب زمین هم در کیش نداشت. گفتند: فلانی سه تا برج در زعفرانیه و فرمانیه دارد. دروغ است. من نمی‌گویم ندارند. ممکن است یکی هم داشته باشد. تازه اگر داشته باشد من می‌گویم: از کجا آورده است؟ نمی‌گویم: چرا داری؟ قانون نمی‌گوید داشتن گناه نیست. وگرنه دو تا پیغمبر پولدار هم داریم. خوب باید این دو تا پیغمبر پولدار را بکشیم؟ یکی از پیغمبرها سلیمان بود، خیلی پول داشت. یکی هم یوسف بود. حکومت دستش بود. دو تا پیغمبر، لازم نیست همه‌ی پیغمبرها چوپان باشند. لازم نیست همه‌ی آخوندها گدا باشند. لازم نیست همه‌ی کارمندهای دولت فقیر باشند. ممکن است کارمند دولت است، یک ارثی هم از پدرزنش از نمی‌دانم پدرش، از برادرش، دری به تخته خورده و پول دار شده است. گاهی می‌گفتند: به خاطر انبیا است. پیغمبرها که آمدند، چنین شد. باید مواظب باشیم. هیچ کس نمی‌گوید: من مقصّر هستم.

3- پیروی از بزرگان و دانشمندان‌ِ فاسد

3- گاهی می‌گویند: مسئولین هستند. قرآن می‌گوید که: روز قیامت افراد به مسئولین می‌گویند: «إِنَّا کُنَّا لَکُمْ» عربی‌هایی که می‌خوام قرآن است. «إِنَّا» را شما معنا کنید. یعنی ما، «کُنَّا» بودیم «لَکُمْ تَبَعا» (ابراهیم/21)، «لکُمْ» می‌دانید یعنی چه؟ «تَبَع» یعنی تابع، ما تابع شما بودیم. ما جاوید شاه گفتیم به این روزگار افتادیم. ما تابع شما بودیم. ما بله قربان‌گوی شما بودیم. تو رییس بودی. تو رییس جمهور بودی. تو وکیل و وزیر و سفیر و نمی‌دانم کدخدا و شورای شهر و امام جمعه و قاضی و شهردار، تو رییس بودی و ما عقب تو آمدیم. آنها می‌گویند که: مگر مجبورت کردیم! یعنی تو نخ بودی، عقب سوزن! اخر نخ عقب سوزن چاره‌ای ندارد، باید عقب سوزن برود، اما تو مثل نخ بودی. یعنی اراده از خودت نداشتی. بله مسئولین در فساد سهم دارند. «اذا فسد العالِم فسد العالَم» عالِم فاسد شد، عالَم فاسد می‌شود. مسئولین سهم دارند، اما تو مجبور نبودی.

در سوره ی فجر یک آیه داریم می‌گوید: وقتی وضعش خوب است، می‌گوید: «رَبِّی أَکْرَمَنِ» (فجر/15) خدا امسال به من اکرام کرده است، خدا مرا گرامی داشته است. وقتی وضعش بد است، می‌گوید: «رَبِّی أَهانَنِ» (فجر/16) خدا امسال به من اهانت کرده است. می‌گوید: «کلاََّ» یعنی فکرت غلط است. «بَل لَّا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ» (فجر/17) گیر در خودت است. پارسال به تو دادیم، به یتیم ندادی. امسال از تو گرفتیم. اگر خدا به انسان نعمتی داد، و انسان آن نعمت را به جا مصرف نکرد، از او می‌گیریم. پس گاهی می‌گویند: خدا بود! خدا می‌گوید: خودتی! به مسئولین می‌گویند: تو بودی. می‌گوید: بله من در فساد نقش داشتم. اما تو مجبور به پیروی از من نبودی. همان زمانی که تو عقب من می‌آمدی، هزارها آدم بود که عقب من نمی‌آمد.

4- مخالفت همسر فرعون با نظام فرعونی

گاهی می‌گویند: محیط! آقا محیط خراب است. خوب قرآن جواب می‌دهد. می‌گوید: محیط که از زمان فرعون بدتر نبود. زن فرعون در خانه‌ی فرعون بود. فرعون ادعای خدایی می‌کرد. می‌گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏» (نازعات/24) اصلاً من پروردگار برتر هستم. اصلاً هرکس هر عقیده‌ای دارد باید به اجازه‌ی من باشد. «آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُم‏» (اعراف/123) شما حق ندارید قبل از اذن من ایمان بیاورید. عطسه و سرفه‌ی شما باید زیر نظر من باشد. فرعون زور داشت، پول داشت، طاغوت بود. جنایتکار بود. خدا می‌داند چقدر نوزاد بی‌گناه را کشت. چون به او گفته بودند: یک پسری به دنیا می‌آید، حکومت تو را زیر و رو می‌کند. دستور داد امسال هر زنی پسر زایید، بچه را بکشند. فرعون چقدر جنایت کرد! در همین خانه‌ی جنایتکار خانمی بود، زن فرعون به نام آسیه، تحت تأثیر محیط قرار نگرفت. این یک مورد. این برای زنش. مردش را هم برای شما بگویم. اصحاب کهف سوره‌ای در قرآن است، به نام سوره‌ی کهف. فیلمش را هم تلویزیون جمهوری اسلامی نشان داد. چند تا جوانمرد گفتند: محیط فاسد است. همه‌ی مردم، بت‌پرست و منحرف، ما بیایید از رفاه و خوشی شهر بگذریم. در غار و در بیابان‌ها برویم و زندگی کنیم. اما تحت تأثیر این جامعه‌ی فاسد قرار نگیریم. رفتند در غار زندگی کردند. پس مردش اصحاب کهف، زنش زن فرعون. محیط اثر دارد، اما محیط آدم را مجبور نمی‌کند.

از طرف دیگر، محیط خوب، خانه‌ی پیغمبر. حضرت لوط پیغمبر بود. حضرت نوح پیغمبر بود. دو زن در خانه‌ی دو پیغمبر بدجنس درآمدند. که خداوند فرمود: همه‌ی کسانی که به تو ایمان آوردند، همه را نجات می‌دهم، «إِلاَّ امْرَأَتَک‏» (هود/81) خانم تو باید نابود شود. به نوح می‌گوید: عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک‏» (هود/46) پسر نوح در خانه‌ی نوح سر سفره‌ی نوح، غذا می‌خورد. اما به حرف پدرش گوش نمی‌دهد. ما داریم پسر آیت الله بد شود؟ بله باشد. آقا فلانی که امام جمعه است. فلانی که روحانی است. چرا پسرش بد شد؟ این روحانی که از حضرت نوح بهتر نیست. اصلاً ممکن است طرف خوب باشد، زنش بد باشد. ممکن است زن خوب باشد و مرد بد باشد.

5- چهارگونه خانواده در قرآن

ما چهار رقم زن و شوهر داریم. 1- زن و شوهری که در خوبی‌ها همفکر و همکار هستند. 2- همفکر و همکار هستند در بدی‌ها. 3- مرد خوب است. زن بد است. 4- زن خوب است و مرد بد است. هر 4 مورد هم در قرآن آمده است. اما آنجایی که هردو همگام و همفکر در خوبی‌ها هستند، «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ» (انسان/8) علی‌بن ابی طالب و فاطمه‌ی زهرا (صلوات الله علیهما) پیغمبر و خدیجه، ابراهیم و هاجر. در خوبی‌ها همفکر هستند.

زن و شوهری که همفکر و همکار هستند، در بد جنسی. باز قرآن می‌گوید. اول می‌گوید: «تَبَّتْ یَدَا أَبىِ لَهَب‏» (مسد/1) مرگ بر ابولهب. آخر آیه می‌گوید: «وَ امْرَأَتُه‏» (مسد/4) خانمش هم بود. «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ» (مسد/4) یعنی هم مرد بدجنس، و هم زنش بدجنس.

تکرار می‌کنم شما بگویید. زن و مرد هر دو همفکر و همکار در خوبی‌ها. علی و فاطمه! هر دو همفکر و همکار در بدی‌ها! ابولهب و خانمش. مرد خوب است و زن بد، زن لوط و زن نوح. مرد بد است و زن خوب، آسیه زن فرعون. بنابراین هیچ‌کس مجبور نیست. می‌شود در خانه‌ی خوب بد شد. می‌شود در خانه‌ی بد، خوب شد. این که حالا من در این خانه هستم. همه اینطور هستند. پس من هم اینطور می‌شوم. نخیر! این یک مورد.

بعضی وقت‌ها به خانواده نسبت می‌دهند. به خانواده و نیاکان. می‌گویند: «نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا» (لقمان/21) به بت‌پرست‌ها می‌گفتند: شما چرا بت‌پرست هستید؟ می‌گفتند: ما مقصّر نیستیم.نیاکان ما بت می‌پرستیدند. آقا چرا ازدواج نمی‌کنی؟ رسم ما این است که باید چنین شود. خوب این رسم را چه کسی گذاشت؟ نیاکان! بسمه تعالی کار این نیاکان درست نیست. ما عقل داریم و دین داریم. هرچه عقل گفت و وحی گفت، تابع این دو تا هستیم. «کِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِی‏» (بحارالانوار/ج10/ص159) پیغمبر فرمود: قرآن و اهل بیت. بسیاری از آداب و رسوم نه در قرآن است نه در اهل بیت است. حتی گاهی وقت‌ها درس‌های اخلاقی گفته می‌شود، بعضی از این افرادی که عارف مسلک هستند. درس اخلاق می‌گوید. هرچه نگاه می‌کنی، این اخلاق کجا پیدا شد؟

یک کسی رفته بود یکجایی اخلاق می‌گفت. می‌گفت: آدم خوب است در خانه‌اش یک قبر داشته باشد، گاهی در قبر بخوابد و یاد قیامت بیافتد. خیلی‌ها هم نشستند و گریه کردند. من بعد از ایشان سخنرانی کردم و گفتم: ببینید آقا در قرآن آیه نداریم که در خانه‌تان قبر باشد. این برای «کتاب الله». هیچ کدام از چهارده معصوم ما هم در خانه‌شان قبر نبوده است. هیچ کدام از مراجع تقلید هم در خانه‌شان قبر نبوده است. بله ما زیارت قبور داریم. آدم باید یاد معاد باشد. قیامت را فراموش نکند. قبول است. اما در خانه‌ی ما قبر، پای این به کجا بند است؟ حالا شما عارف هستی و درس اخلاق می‌گویی، حرفت به جایی بند نیست. بسیاری از درس های اخلاق پایش به جایی بند نیست. حالا، من نمی‌دانم الان هم در کتاب‌های درسی قصه‌ی موسی و شبان هست؟ (حضار پاسخ می‌دهند بله) نیست. خوب الحمدلله برداشتند.

یک زمانی قصه‌ی موسی و شبان، قصه‌ی موسی و شبان را هرکس بلد است، نمی‌خواهم بخواند. فقط هرکس بلد است از برادرها دست بلند کند. هیچ کس نشنیده است؟ الحمدلله، خیلی خوب. یک چیز بیخودی بود، در کتاب‌های درسی هم بود. آقا می‌گوید: در اینترنت خواندم. بسمه تعالی بیخود نوشته است. اینترنت یعنی دیوار شهر، هرکسی می‌تواند به دیوار شهر بنویسد، زنده باد، مرده باد! مگر هرچیزی در اینترنت دیدی حق است؟ مگر اینترنت نمی‌تواند دروغ بگوید؟ آقا خودش به من گفت. ببینید خودش مگر نمی‌تواند دروغ بگوید؟ آدم لذت می‌برد. یک کسی بگوید: آقا مقصّر خودم بودم. این سیگار به من داد. خوب مگر تو نخ بودی، که مجبور بودی عقب سوزن بروی؟ آدم بودی. سیگار نمی‌کشیدی.

دیروز یک کسی آمده می‌گوید: حاج آقا! یک دعایی به من کن، من چشمم ناپاک است. دائم نگاه بد می‌کنم. (خنده حضار) یک دعایی به من بکن. گفتم: شما هر نگاهی که کردی 5 هزار تومان خودت را جریمه کن. یک 5 هزار تومان خودت را جریمه کنی، دیگر تا آخر عمرت، به هیچ زنی نگاه نمی‌کنی. خودت را جریمه کن.

آقا من می‌خواهم صبح‌ها از خواب بلند شوم، توجه کنید. من صبح‌ها می‌خواهم از خواب بلند شوم، حال ندارم. نذر کن که اگر از خواب بلند نشدی، مثلاً فلان مبلغ جریمه! یا فردا روزه بگیری. مثل فنر بالا می‌پری. چطور اگر پرواز داشته باشیم، ساعت کوک کنیم بالا می‌پریم. برای اینکه پول بلیط ما از بین نرود.

اینکه بگوید: من داداشم اینطور بود. رفیقم اینطور بود. بله رفیق اثر دارد. محیط اثر دارد. پدر و مادر و اینها همه اثر دارند. بی‌اثر نیستند. به یک تریاکی گفتند: چرا تریاکی شدی؟ گفت: امان از رفیق بد. بد یک خرده فکر کرد و گفت: ذغال خوب هم بی‌اثر نیست. (خنده حضار) رفیق هم بی اثر نیست. محیط هم بی‌اثر نیست. اما آنچه از همه اثرش بیشتر است، اراده‌ی خود شما است. آقا زمستان همه‌جا سرد است. اما میلیون‌ها آدم از زمستان می‌گذرند و سرما نمی خورند. خودش یک بلوز می‌پوشد، در مقابل همه ی سرماها خودش را نگه می‌دارد. می‌شود انسان یک بلوز «وَ لِباسُ التَّقْوى‏» (اعراف/26) قرآن به تقوی لباس گفته است. اگر شما لباس تقوی را بپوشی،مشکل است. بله مشکل است. ولی ارزشش هم بیشتر است. به گردن پدر و مادر می اندازند.

گاهی به گردن نیاکان می‌اندازند. آداب و رسوم ما. بسیاری از آداب را باید شکست. در زمان شاه یک قوانینی برای دانشگاه حکومت می کرد. دانشگاه باید در شهرهای بزرگ باشد. استاد دانشگاه باید سنش مثلاً 55 سال باشد. زمان دانشگاه باید شنبه تا چهارشنبه باشد. دانشگاه باید مجّانی باشد. جمهوری اسلامی آمد، هم دانشگاه پیام نور و هم دانشگاه آزاد و چند تا دانشگاه درست شد، که اینها گفتند: لازم نیست شنبه تا چهارشنبه باشد. ما می‌توانیم دانشجو بگیریم، پنج‌شنبه و جمعه. لازم نیست سن استاد 55 سال باشد. اگر حال درس دادن دارد، حتی 65 و 70 هم می‌تواند درس بدهد، درس بدهد. لازم نیست دانشگاه در شهرهای بزرگ باشد. شهرهای غیر بزرگ را هم ما می‌توانیم دانشگاه درست کنیم. لازم نیست سن دانشجو از کجا تا کجا باشد. هرکس می‌تواند سر کلاس بیاید درس را بفهمد، بفهمد. ما چه کار به سن او داریم؟ حالا یک کسی 50 ساله می‌فهمد، یک کسی 25 ساله نمی‌فهمد. هرکس می‌فهمد سر کلاس بیاید. ببین این قیدها را جمهوری اسلامی برداشت. همینطور که یک سری قید را از دانشگاه برداشتند. اصلاً لازم نیست مجّانی باشد. همینطور که پول می‌دهد یک ماشین می‌خرد، پول بده بیاید لیسانس بگیرد. کار به نرخش ندارم. من ضامن کسی نیستم. الآن بحث من این است که  چه کسی خوب است و چه کسی بد. می‌خواهم بگویم: یک قیدهایی زمان شاه روی دانشگاه بود، قیدهای الکی! قیدها را برداشتند، چند میلیون لیسانس و فوق لیسانس به جمهوری اسلامی، اضافه شد. ما باید یک سری از قیدها را برداریم.

به شیطان می‌گویند: تقصیر تو است. می‌گوید: چرا؟ می‌گوید: تو مرا گمراه کردی. عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «فَلا تَلُومُونی‏» (ابراهیم/22) مرا ملامت نکن. «وَ لُومُوا أَنْفُسَکُم‏» (ابرهیم/22) خودت را ملامت کن. من که مجبورت نکردم. من وسوسه‌ات کردم. می‌توانستی خودت را نگه‌داری. وسوسه که اجبار نمی‌آورد. به رفیق‌هایش می‌گویند: تو بودی! «یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً» (فرقان/28)

کاش با فلانی رفیق نمی‌شدم. «لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْر» (فرقان/29) رفیق من را خراب کرد. اصلاً به رفیقش می‌گوید: عربی‌هایی که می‌خوانم قرآن است. «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنینَ» (سبا/31) اگر شما نبودید، ما ایمان می‌آوردیم. «لَوْ لا أَنْتُمْ»، «أَنْتُمْ» که می‌دانید یعنی چه؟ «لَوْ لا أَنْتُمْ» اگر شما نبودید، «لَکُنَّا مُؤْمِنینَ» ما ایمان می‌آوردیم. می‌گوید: نخیر! «بَل لَّمْ تَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ» (صافات/29) خودتان دین نداشتید. خودتان دین نداشتید. اراده! اراده. گاهی وقت‌ها می‌گویند: آقا، در منطقه‌ی ما اینطور بود. ما در یک روستایی بودیم. ما در یک شهری بودیم. در یک دبیرستانی بودیم. در یک اداره‌ای بودیم. که مجبور بودیم گناه کنیم. قرآن می‌گوید که: وقتی به افرادی می‌گویند: چرا به این روز سیاه نشستی؟ می‌گوید: والله ما در جایی بودیم مجبور بودیم. می‌گوید: چه کسی مجبور بود؟ نمی‌توانستی هجرت کنی؟ خوب انتقالی می‌گرفتی از این منطقه به منطقه‌ی دیگر می‌رفتی. از این اداره، در این اداره خلاف می‌کنی؟ برو یک اداره ی دیگر! جایت را عوض کن. مکانت را عوض کن. در یک مجلس گناه می‌کنی،بلند شو برو. چه کسی گفت: بنشینی؟ آیا زمین خدا بزرگ نبود، هجرت کنی؟

6- مقایسه حضرت سلیمان و حضرت ایوب

گاهی می‌گویند: آقا پول نداشتیم. بی‌پولی ما را به گناه انداخت. می‌گوید: حضرت ایوب، دو تا پیغمبر داریم. یکی در قله‌ی خوشی‌ها و یکی هم در درّه‌ی بدبختی‌ها. پیغمبری که از همه‌ی پیغمبرها مرفّه‌تر بود، حضرت سلیمان. پیغمبری که همه‌ی بلاها روی سرش ریخت، حضرت ایوب. که می‌گویند: فلانی صبر ایوب دارد. بس که مصیبت دید. خداوند به هر دو پیغمبر می‌گوید: «نِعْمَ الْعَبْد» (ص/30) هر دو خوب بودند. یک چیزی می‌گویم راحت گوش بدهید. اگر شما صیاد باشی، دریا شور باشد، یا شیرین ماهی می‌گیری. اگر شما غواص باشی، دریا شور باشد یا شیرین لؤلؤ و مرجان درمی‌آوری. اگر شما ناخدا باشی، دریا شور باشد، یا شیرین قایق‌رانی و کشتی‌رانی می‌کنی. یعنی خودت بی‌عرضه هستی. صیاد نیستی می‌گویی: دریا شور است. من کتاب نداشتم. اینقدر آدم هست، کتاب نداشتند و مُلا و دانشمند شدند. حاج احمد آقا می‌گفت: حضرت امام دویست تا کتاب بیشتر نداشت. هم رهبر شد و هم مرجع! محسن قرائتی ده هزار تا کتاب با کم  زیادش دارد. هیچی نشده است. مُهر بزرگ که آدم را نمازخوان نمی‌کند. خودت باید تصمیم بگیری نماز بخوانی. دو تا پیغمبر قلّه‌ی رفاه و درّه‌ی مشکلات خدا به هر دو می‌گوید: «نِعْمَ الْعَبْد» اینها هردو صیاد و غواص بودند. یعنی در هر دو دریای شور و شیرین توانستند گلیم خودشان را از آب بکشند.

7- ضعف اراده، عامل مشکلات و انحرافات انسان

خیلی خوب حرف امروزمان چه بود؟ آقایانی که دیر پای تلویزیون آمدند بحث این بود که ما خودمان کمبود داریم، عیب داریم، اراده نداریم، ضعیف هستیم، نمی‌خواهیم، تصمیم نگرفتیم، ضعف خودمان را گردن این و آن می‌اندازیم. می‌گوییم: او بود. گاهی می‌گوییم: بابا و ننه بود.گاهی می‌گوییم: محیط بود. گاهی می‌گوییم: معلم بود. گاهی می‌گوییم: فضا بود. گاهی می‌گوییم: مسئولین بودند. گاهی می‌گوییم: خدا بود. گاهی می‌گوییم: پیغمبر بود. می‌گوید: هیچ‌کس نبود. خودت بودی. خودت بودی. خودت بودی! تو اگر اراده داشته باشی، در همه‌ی محیط‌ها، یوسف اراده داشت گناه نکند. چقدر محیط بد، همه‌ی درها را بستند. زلیخا زن شاه، زن شاه عاشق شده و درها را بسته، قدرت دست زن شاه است. در یک لحظه گفت: باید این زندان برود. او را زندان کردند. اراده داشت گناه نکند. ما اگر اراده داشته باشیم، می‌توانیم تصمیم بگیریم. گیر در خودمان است. اگر کسی عیبی دارد، مقصّر اصلی خودش است. البته عرض کردم محیط و رفیق و دوست و کتاب و فیلم و صدا و سیما و جامعه و همه‌ی اینها بی‌اثر نیستند. اما نقش اول با خود شماست. شما خودت می‌توانی، خودت می‌توانی تصمیم بگیری. ابراهیم یک نوجوان بود. «فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهیمُ» (انبیا/60) یک جوانمرد بود. یا نوجوان بود. اما تمام فضا بت‌پرستی بود. ابراهیم تنهایی تبر را برداشت و همه‌ی بت‌ها را شکست. پیغمبر یک نفر بود. تنهایی با همه مبارزه کرد. حضرت امام خمینی یک نفر بود. کل رژیم شاه را برداشت. ما داریم آدم‌هایی که اراده دارند، همه چیز را زیر و رو می‌کنند. و آدم‌هایی که مثل فتیله‌ی چراغ اراده ندارند، پایینش می‌کشی و بالایش می‌کشی. اراده ندارد، عقب هر سوزنی حرکت می‌کند. خودتی، خودتی، خودتی! مشکلات را گردن دیگران نگذار. پیاز هم گران است، می‌گویند: تقصیر چه کسی است! بابا جان این پیاز فروش گران می‌فروشد. بی‌اثر نیست اما از نقش خودنان غافل نشویم.

خدایا به ما توفیق بده، اراده‌ای به ما بده که در راه حق مقاومت کنیم. بایستیم. حق و فکر حق، حرف حق، آدم حق، رهبر حق، کتاب حق، استاد حق، فیلم حق، اراده‌ای به ما بده که ما در راه مستقیم برویم. و دائم هم در نماز می‌گوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» (فاتحه/6) یعنی خدایا مواظب من باش، این  محیط و مسئول و استاد و شاگرد و دوست و «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» یعنی خدایا من را نگه دار از مرز خارج نشوم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- بر اساس آیه 13 سوره شوری، خداوند چه کسی را هدایت می‌کند؟
1) هر که را به سوی او بیاید
2 ) هر که او را بخواهد
3) هر که قلبش پاک باشد
2- بر اساس آیه 59 سوره‌ی زمر، عامل کفر و انکار آیات الهی چیست؟
1) جهل و ناآگاهی
2) تکبّر و استکبار
3) محیط و جامعه فاسد
3- بر اساس آیات سوره‌ی فجر، انسان‌های ناسپاس، مشکلات خود را به گردن چه کسی می‌اندازند؟
1) خداوند
2) پیامبران
3) مؤمنان
4- همسر و فرزند کدام پیامبر، همراه و همفکر او نبودند؟
1) حضرت یونس
2) حضرت لوط
3) حضرت نوح
5- قرآن درباره‌ی کدام پیامبر می‌فرماید: «نِعْمَ العَبْد» او بنده‌ی خوبی بود؟
1) حضرت ایوب
2) حضرت سلیمان
3) هر دو مورد

Comments (0)
Add Comment