مقاومت در جنگ

موضوع بحث: مقاومت در جنگ
تاریخ پخش: 20/12/66

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

در خدمت برادرانی هستیم که از آوارگان جنگ هستند، گرچه الآن بسیاری از شهرهای ایران، تهران، آواره‌ی جنگی و موشکی و بمبارانی زیادی دارد. ولی در خدمت عزیزانی آمدیم که سابقه‌شان در آوارگی بیش‌تر است. خانواده‌های شلوغی که مدت هاست از اوایل جنگ در یک اتاق زندگی می‌کنند. بسیار در مضیقه هستند و چقدر کریم هستند.
1- عزت آفرینی جنگ زدگان
این کریم یعنی چه؟ کریم یعنی بزرگوار، یعنی گرسنه‌اش هست اما اگر از سازمان ملل، همان‌هایی که پهلوی شما آمدند، پهلوی آوارگان جنگی آمدند، هدیه دادند و شما در پوزشان زدید وهدیه‌شان را قبول نکردید. چند نفر در یک اتاق زندگی می‌کنند؟ مثل ابی ذر، ابی ذر در فقر می‌سوخت، اما کیسه‌های طلا را که پهلویش آوردند، قبول نکرد. این را کرامت می‌گویند. اوایل که آواره زیاد بود، گروهک‌ها خیلی آمدند تا تبلیغات کنند اما در پوزشان خورد. هدیه دادند اما شما هدیه‌ها را پس زدید، تبلیغات کردند پس زدید. بچه هایتان در جبهه بودند و خودتان با این که در یک اتاق زندگی می‌کنید، بسیار بزرگوار هستید. خلاصه من می‌خواهم یک مقدار روی کرامت شما حرف بزنم. حالا چرا به شما کریم می‌گویم؟
امام حسین(ع) به یارانش وقتی که در فشار قرار گرفتند، فرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ»(معانی‏ الأخبار، ص‏288) صبر کنید، ‌ای فرزندان کریم. کسانی که زیر موشک هستید، خود ما هم هستیم. اما کسی که می‌گوید: نه شرقی، نه غربی، الآن باید هم از شرق و هم از غرب سیلی بخورد. اما ما سیلی می‌خوریم و باز هم می‌گوییم: نه شرقی، نه غربی و این کرامت ماست. ما کریم هستیم. ما عزیز هستیم. ما چطور عزیز هستیم؟ آقای قرائتی از جای خوش حرف می‌زنی. نه آقا از جای خوشی حرف نمی‌زنم. نمی‌خواهم بگویم: مثل آواره‌ها هستم، اما خوب اگر کباب نخوردم، دودش را چشیده ام. بمب در خانه‌ی من نخورده است، اما موجش من را می‌گیرد. صف اول نیستم، اما در کنار شما هستم.
شما عزیز هستید. چطور عزیز هستید؟ آواره‌اید، اما عزیز هستید. کسانی در کاخ هستند ولی بسیار ذلیل هستند، کسانی در چادر هستند ولی عزیز هستند. یعنی چه؟ عزیز به معنی نفوذ ناپذیر است، این را عزیز می‌گویند. به او پول می‌دهند، قبول نمی‌کند. با موشک قطعنامه قبول نمی‌کند. تحمیل قبول نمی‌کند. صلح تحمیلی قبول نمی‌کند. جنگ تحمیلی قبول نمی‌کند. می‌گویند: عزیز، عزیز به معنی نفوذ ناپذیر است. یک وقت من عزیز را ترجمه کردم، عرب‌ها وقتی به زمین بیل می‌زنند، همین که بیل می‌زنند، می‌بینند بیل در زمین فرو نمی‌رود، می‌گویند: «ارض عزاز» این ارض عزاز است. یعنی زمین نفوذناپذیر است. یعنی هرچه بیل می‌زنیم فرو نمی‌رود. موشک می‌اندازیم، تسلیم نمی‌شوند. دستی که چرب است و رویش آب می‌ریزی، چون دست چرب است، آب را پس می‌زند. عرب می‌گوید: این دست عزیز است. یعنی آب در آن نفوذ نمی‌کند. پس عزیز، نه اینکه یعنی خانه دارم، گونی دارم، اما می‌گویند: قالی در من اثر نمی‌کند. آدم مست قالی دارد، ابرو خم کنی می‌ترسد.
2- صبر و استقامت رمز عزت
من یک مقدار درباره‌ی عزت و کرامت و صبر و. . . چند جمله‌ای با شما عزیزان آواره صحبت کنم. اول این که یک شعر است، من امروز این شعر را یاد گرفتم. من اهل شعر نیستم اما گاهی یک شعری من را مرید خودش می‌کند. نمی‌دانم شنیده‌اید یا نه؟ حدود صد سال پیش یک آیت الله العظمی به نام صاحب جواهر بوده است، یک دوره فقه مهم نوشته که تمام مراجع و علمای درجه یک، الآن از آن کتاب استفاده می‌کنند. ایشان یک دوره فقه نوشته است که خیلی مهم است. به قدری هم عاشق علم بوده که حتی پسرش که از دنیا رفته است، نقل شد، پسرش را که در غسال خانه می‌شستند، ولی ایشان پشت در غسال خانه تا آن‌ها داشتند جنازه را می‌شستند، ایشان داشت کتاب می‌نوشت. یعنی هیچ حادثه‌ای او را تکان نداد. یک دوره فقه نوشت، بعد شاعری یک شعر می‌گوید. ایشان می‌گوید: من حاضرم ثواب چهل سال مطالعه‌ام را به تو بدهم و تو ثواب این شعرها را به من بدهی. در زمان ایشان یک شاعری، شعری برای امام حسین(ع) می‌گوید ولی این شعر را به کسی نمی‌گوید. فاطمه‌ی زهرا(س) به خواب یکی از علما می‌آید، می‌گوید: برو به او بگو آن شعر را بدهد، می‌آید صبح در خانه را می‌زند. می‌گوید: شعر را بده. می‌گوید: من شعر را دیشب سحر سروده‌ام و احدی خبر ندارد، تو از کجا می‌گویی؟ گفت: بگذار راستش را بگویم، فاطمه‌ی زهرا(س) به من گفت: فلانی یک شعر خوبی برای حسینم گفته است، برو شعر او را بگیر. از این شعر معلوم می‌شود که مورد توجه حضرت زهرا(س) هم هست. خیلی دوست دارم این شعر را روی تخته بنویسم، برای چه کسی می‌نویسم؟ برای آن‌هایی که به موشک، بمباران و جنگ گرفتار هستند و مثل شما آواره هستید و اگر تلویزیون هم خواست نشان بدهد، اگر کسی خواست بنویسد. شعر عربی است، اما می‌توانند از روی آن شعر فارسی بنویسند. «طعن» به معنی سرنیزه است. «غیر» به معنی این است که تغییر داد.
می‌گوید حسین جان در کربلا با سرنیزه‌ها بدنت را سوراخ کردند، اما کرامت و بزرگواری تو هیچ تغییری نکرد. بدنت تکه تکه شد، گلوی اصغرت پاره شد، خیمه‌ات آتش زده شد اما نتوانستند چیزی را تغییری بدهند، حتی بدنت را هم زیر سم اسب انداختند، اما نتوانستند کاری بکنند، نشد با بزرگواری تو کاری کرد. سر نیزه‌های مردم، هر عضو تو را تغییر داد. سرنیزه‌ها، عضو عضو تو را تغییر داد. همه را سوراخ کرد اما آن کرامت بزرگواری تو از تغییر در امن است، بزرگی تو تغییری نکرد. یک حدیث بود که من قبلاً از آن یک برداشت داشتم اما الآن یک برداشت دیگر دارم. حالا ببینید که شما از این حدیث چه طور برداشت می‌کنید. یک حدیث داریم مؤمن مثل کوه است. سابق این طور می‌فهمیدم. البته حالا هم فهم سابق درست است ولی یک معنای جدیدی هم به ذهنم می‌آید. مؤمن مثل کوه است یعنی چه؟ یعنی هر بادی می‌آید، کوه ثابت است. مؤمن هم هر حوادثی، ایمانش ثابت است. جایش عوض می‌شود، لباسش عوض می‌شود، در سنگر می‌رود، بیرون می‌آید، می‌خوابد، لامپ را خاموش می‌کند، کارهای تاکتیکی و حفاظتی را می‌کند، اما هیچ وقت روحش شکست نمی‌خورد. مؤمن مثل کوه است. یک معنای دیگری هم دارد که حالا ببینید این معنا چطور است؟ شاید این معنا، معنای خوبی باشد، و شاید هم غلط باشد. تا به حال بالای کوه رفته‌اید، آدم روی کوه هم که می‌رود با این که پایت را روی آن گذاشته‌ای ولی باز هم از آن می‌ترسی. مومن مثل کوه است یعنی چه؟ یعنی اگر ظالم خانه‌های مؤمن را سوراخ سوراخ بکند، باز هم از او می‌ترسد. پایش را روی کوه می‌گذارد، اما باز هم آدم از کوه می‌ترسد. کوه زیر پای تو است، اما باز هم می‌ترسد. مؤمن مثل کوه است، معنایش این است که یعنی اگر ابرقدرت‌ها روی ما هم سوار شوند، ولی باز هم از ما می‌ترسند. امام، رهبر کبیر انقلاب در دست دولت شاه بود، در دست صدام بود، اما هر دو از او می‌ترسیدند. خود امام فرمود: سحری ریختند من را بگیرند، یک نفر از آن تیمسارهای زمان شاه این طرفم نشست، یکی از مهره‌های شاه هم آن طرفم بود. بعد من سید پیرمرد نشستم و دیدم که این دو نفر می‌لرزند. گفتم: نترسید. امام خودش فرمود که به این‌ها گفتم: نترسید. بعد فرمود: والله نترسیدم.
آدم تکان می‌خورد، بچه‌های آدم می‌ترسند، آدم غصه می‌خورد، زن آدم دلش تکان می‌خورد، آدم غصه می‌خورد، زن‌های حامله هستند، آدم نباید بی تفاوت باشد، غصه می‌خوریم، اما فرق است. یک موقع آدم غصه می‌خورد و خودش را می‌بازد و یک موقع هم غصه می‌خوریم ولی خودمان را نمی‌بازیم. یک وقت انسان گرسنه‌اش است، نمی‌شود گرسنگی را کاری کرد. اما وقتی ما گرسنه باشیم، اما با این که گرسنه هستیم، اگر خواسته باشند غذای حرام به ما بدهند، ما نمی‌خوریم. نمی‌خواهم بگویم که کسی نترسد، آدم می‌ترسد. موسی هم می‌ترسید. خدا به او می‌گوید: «لا تَخَفْ»(قصص/31) نترس، ترس اشکالی ندارد، ضعف اشکال دارد.
حسین جان سر نیزه بدنت را سوراخ کرد، اما کرامت و بزرگواریت را نتوانست کاری بکند. و ما باید به صدام بگوییم، موشک‌های تو، بمباران تو، خانه‌های ما را سوراخ کرد، شیشه‌های ما را شکست، بچه‌ها و زن‌های ما را نابود کرد، مریض‌های ما ترسیدند و لرزیدند. اما به تو و به ارباب هایت نمی‌گوییم، کرامتمان است. زمان شاه این کرامت را نداشتیم. یک بار گفتم، بگذار یک بار دیگر هم بگویم. اگر زمان شاه یکی از این موشک‌ها در ایران می‌افتاد، خود شاه کفش کارتر را می‌بوسید و الآن اگر صد نوع از اینها در ایران بریزد، یک بچه‌ی ده ساله‌ی ایرانی، حاضر نیست پیشانی رئیس جمهور آمریکا را ببوسد. اگر یکی از این موشک‌ها زمان شاه بود شاه ما کفششان را می‌بوسید ولی الآن که در جمهوری اسلامی هستیم، بچه‌ی ما کله‌ی رئیس جمهور را نمی‌بوسد. به این کرامت می‌گویند. یعنی بزرگ هستیم، درست است که نداریم ولی شریف هستیم.
3- عوامل و زمینه‌های رسیدن به کرامت
می خواهم یک خورده روی مقاومت صحبت کنم. اسم مکارم را بردم، مکارم به معنی کرامت است، چون ما گفتیم آواره هستیم ولی کریم هستیم. بزرگوار هستیم. من روی کلمه‌ی مکارم، دو حدیث دارم، آن‌ها را بگویم.
امام می‌فرماید: «المکارم بالمکاره»(غررالحکم،ص99) چطور آدم کرامت پیدا می‌کند؟ امام می‌فرماید: کرامت در اثر کراهت است. یعنی تا سختی نیاید، کرامت پیدا نمی‌شود. چطور چوب یک درخت خیلی سفت است؟ چون کم آب می‌خورد. درخت‌های کنار جوب چوبش طاقت ندارد. پس ببینید کرامت ارزش است. کرامت در سایه‌ی کراهت به دست می‌آید. یعنی وقتی سختی آمد، آدم کرامت به دست می‌آورد.
پیغمبر فرمود: «انما بعثت» یعنی من مبعوث شدم. چرا خدا پیغمبر را برای ما فرستاد؟ خود پیغمبر می‌فرماید: من بر پیغمبری مبعوث شدم، من به عنوان پیغمبر آمدم تا مکارم اخلاق را تمام کنم.
پس ببینید سه کلمه‌ی مکارم داریم: 1- شاعر شعری گفته و خوابیده است، هیچ کس خبر نداشته است. فاطمه‌ی زهرا(س) به خواب کسی می‌آید و می‌گوید: برو به این شاعر بگو، شعر تو بسیار خوب است. فاطمه‌ی زهرا(س) پسندید. شعر این است: حسین جان سر نیزه‌ها عضو عضو بدن تو را سوراخ کرد، اما نتوانست با کرامت تو کاری بکند. بزرگی تو همین طور است. 2- چطور انسان کرامت دارد و بزرگوار است؟ در اثر سختی‌ها بدست آورده است. 3- پیغمبر آمد تا مکارم اخلاق را تکمیل کند یعنی پیغمبر آمد تا سختی‌ها را تکمیل کند. یعنی پیغمبر آمده و دائم به ما سختی می‌چشاند، روزه سخت است اما روزه آدم را محکم می‌کند. آدمی که روزه نمی‌گیرد، هر چه بیند می‌خورد. تا یک روز یک لقمه نان به او ندهند، می‌توانند فکر و زبان و هدفش را به دنبال نان بکشند.
تنور شکم دم به دم تافتن *** مصیبت بود روز نایافتن
آدم شکمو! زود تسلیم می‌شود. روزه سخت است اما اسلام می‌گوید این سختی برای این است که تو را بزرگ کند. حج سخت است ولی می‌گوید به حج بروید، تا کرامت پیدا کنید. حالا امروزه با هواپیما می‌روند، ولی زمان قدیم که با شتر می‌رفتند. می‌گوید: این سختی را بکش تا کرامت پیدا کنی. جهاد سخت است، اما اسلام می‌گوید: بجنگ تا عزیز بشوی. تمام دستورات دینی سخت است، این هم که می‌گویند: آدم به تکلیف رسیده است یعنی چه؟ یعنی به تکلف، تکلیف و تکلف به معنی سختی است. انسان سختی را می‌کشد، در عوض رشد پیدا می‌کند. حالا یک مقداری درباره‌ی صبر و مقاومت با شما صحبت کنم. صلواتی بفرستید.
4- آثار و برکات صبر و مقاومت
می‌گویم: شما برای یک بچه چقدر زجر می‌کشید؟ برای این که یک لقب پدر، لقب مادر را پیدا کنید بیست، سی سال باید زجر بچه را بکشید. اگر کسی خواسته باشد یک لقب پیدا کند باید سالها زجر بکشد. عالم، برای پیدا کردن لقب عالم، یا آیت الله و فیلسوف باید سال‌ها زجر بکشد. اگر ما خواسته باشیم بگوییم: ملت مقاوم، ملت عزیز و قهرمان، اگر هر لقبی را خواسته باشیم، باید سختی بکشیم. این زن‌هایی که در خانه هستند، گاهی از صبح تا ظهر برای درست کردن غذا و ظرف شستن زجر می‌کشند تا یک لقبی پیدا کنند. می‌گویند: ایشان صاحب خانه است. مهمانی گرفت و مهماندار شده است، یک زن صبح تا شب کلفتی می‌کند، یک مرد از صبح تا شب سختی می‌کشد، به خاطر این که در یک پذیرایی، صفت سخاوت را در خودشان زنده کنند. پس برای زنده کردن صفت سخاوت یک زن باید از صبح تا شب زجر بکشد. تمام کمالات در سایه‌ی مقاومت هاست.
مقاومت در دنیا چه اثری دارد؟ در آخرت چه اثری دارد؟ یک مقدار از آیات قرآن برایتان بخوانم، که ببینید قرآن چقدر به این‌ها عنایت دارد. از آخرت بگویم. مقاومت چیست؟ اثر مقاومت در دنیا و در آخرت چیست؟ اما در مورد آخرت قرآن می‌گوید: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ»(رعد/24) خیلی آیه‌ی قشنگی است. اهل بهشت تا می‌خواهند وارد بهشت شوند، فرشته‌ها و مأموران تشریفات بهشتی می‌آیند و در بهشت را باز می‌کنند و می‌گویند: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ» سلام خدا بر شما به خاطر صبری که دارید. نمی‌گوید: «سلام علیکم بما صلیتم» سلام خدا بر شما به خاطر نمازی که می‌خوانید. نمی‌گوید: «سلام علیکم بما حججتم»، «سلام علیکم بما زکیتم» زکیتم یعنی زکات دهید. «سلام علیکم بما امره بالمعروف»، «سلام علیکم بما نهیت عن المنکر» چون تمام این‌ها به خاطر صبر است. یعنی اگر شما می‌خواهی نماز بخوانی، صبر و مقاومت پایه است. می‌خواهی نماز بخوانی، باید صبر داشته باشی. چون گاهی وقت‌ها تهیه‌ی آب مشکل است. غسل کردن مشکل است. مکان پاک تهیه کردن مشکل است. می‌خواهی به بچه‌ات بگویی نماز بخوان، باید حوصله کنی. دوبار می‌گویی: بلند شو نماز بخوان، بلند نمی‌شود. بعضی پدرها می‌گویند: چند بار گفتم نماز بخوان، دیگر خسته شدم. قرآن می‌گوید: وقتی به بچه‌ات می‌گویی «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها»(طه/132) نماز بخوان، یک بار کافی نیست، دو بار کافی نیست، باید ده بار بگویی. اگر به مردم عادی یک بار، دو بار گفتی، مهم نیست، اما نسبت به بچه‌ات موظف هستی. بچه همین که هشت ساله شد اگر دختر بود، باید نماز بخواند، پسر همین این که یازده ساله شد باید نماز بخواند. پدر گفت: گوش نداد. قرآن گفت: پدر و مادر، اگر به بچه‌ات گفتی نماز بخوان، نخواند «وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» یعنی مقاومت کن. برای نماز مقاومت کن. روزه مقاومت می‌خواهد، چون آدم گرسنه‌اش است. جهاد خوب است ولی مقاومت می‌خواهد و خون دادن، جان دادن و آوارگی دارد. حج مقاومت می‌خواهد. پول دادن، خمس و زکات صبر می‌خواهد. دل کندن کار آسانی نیست. بعضی‌ها جان می‌دهند، بنابراین صبر ما در همه چیزهاست و لذا قرآن نقل می‌کند که در بهشت، نمی‌گوید: «سلام علیکم بما صلیتم»، بما زکیتم، بما امرتم بلکه می‌گوید: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ»
قرآن می‌فرماید: «إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ»(مومنون/111) روز قیامت که ثوابشان می‌دهیم، به خاطر صبر است. یک آیه‌ی دیگر دارد که می‌فرماید: «إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»(زمر/10) ما به آدم‌هایی که مقاومت می‌کنند بی حساب چیزی می‌دهیم. این که می‌گویند: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ»(زلزال/7) این که می‌گویند «جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً»(نبأ/36) «جَزاءً وِفاقاً»(نبأ/26) این حساب و کتاب برای آدم‌های خوب و عادی است. آن‌هایی که مقاومت می‌کنند، اجرشان بی حساب است. قرآن می‌فرماید: «أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا»(قصص/54) کسانی که مقاومت می‌کنند، به آنها اجر دو برابر می‌دهیم. موشک و بمب و آوارگی است، صبر کنید، صبر هم نکنید، نمی‌شود کاری کرد، منتها می‌گویم حیف است. یعنی یک آمپولی است که باید بزنی، اگر آخ بگویی، آن جایی که آمپول می‌زنند، خودت را خراب کرده‌ای. یک کسی داخل چاه افتاد، به او گفتند: صبر کن بروم طناب بیاورم. گفت: صبر نکنم چه کنم؟ یعنی طناب نیست، باید صبر کنم تا طناب بیاوری. گاهی وقت‌ها صحنه‌ای پیش می‌آید صبر می‌کنیم، اگر صبر کنیم، کرامت خودمان را حفظ کرده‌ایم. اگر جیغ بزنیم هم فایده ندارد. شاید ما سختی ببینیم، در آینده مقاومتمان بیش‌تر شود. انسان نازک همین که یک خرده، گردو خاک دید، چنین می‌کند. کم کم وقتی خانه‌اش بنایی شد و دید که برای ازدواج مرد است و خواست یک اتاق بسازد، خاک‌ها را زیر و رو می‌کند و دیگر چنین نمی‌کند. همین جوان سوپر دو لوکس تا وارد گود نشده بود، برای یک ذره خاک احساسات نشان می‌داد، ولی الآن چون می‌خواهد ازدواج کند، باید سختی را بچشد. باید زنانی که می‌خواهند بچه داشته باشند، همه‌ی آن‌ها، درد ازدواج را به استقبالش می‌روند و می‌دانند درد زایمان سخت است، اما باز اگر بچه دار نشود به دکتر مراجعه می‌کند که بچه دار شود. درد زایمان سخت است. می‌گوید باشد، می‌ارزد که این سختی را بکشم ولی در عوض به من مادر بگویند. لقب مادری می‌ارزد به این که من درد زایمان را بچشم.
امت نترس، امت قهرمان، اگر کسی خواسته باشد بگوید: ایران گفت نه شرقی، نه غربی و پای آن هم ایستاد، بچه‌های فلسطین هم از ما یاد بگیرند، لبنان هم از ما یاد بگیرد، افغانستان هم از ما یاد بگیرد. الآن بسیاری از کشورها آمده‌اند از ما چیزهایی یاد می‌گیرند و به کشور خودشان می‌روند و ما معلم همه‌ی حرکت‌ها شدیم، ما نمی‌توانیم در کشورشان برویم، آن‌ها در کشور ما می‌آیند. می‌گویند: بگویید ببینم شما چه هستید؟ اگر خواستیم امام باشیم، باید سختی بکشیم. چون قرآن می‌گوید: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»(فرقان/74) اگرخواستیم رهبر همه‌ی حرکت‌ها باشیم، باید خودمان هم پای آن بایستم. درد زایمان به این که آدم لقب مادر پیدا کند، می‌ارزد. یک ملت به این تحمل‌ها قهرمان است. از همه گذشته گاهی وقت‌ها که انسان یک چیزی را چشید، بعداً متوجه می‌شود که چه کار کرده است. آدم دو سه سال مستأجر باشد خوب است، تا بعداً آواره می‌شود می‌فهمد که چه کار کرده است. آن‌هایی که از اول حاج آقا جانشان، برایشان خانه می‌خرد، مامان جانشان برایش غذا می‌پزد، اصلاً نمی‌فهمند مستأجری چیست. ما آدم‌هایی را در شهرها داشتیم که نمی‌دانستند آوارگی چیست؟ یکی دو موشک که خورد، گفتند: حالا کجا برویم؟ پتو برداریم. پیک نیک برداریم. گهواره می‌خواهیم، نمی‌خواهیم. ساک برداریم. چمدان برداریم. این بیچاره‌ها چند سال آواره بودند، ما متوجه آنها نبودیم. کسی که بخواهد رهبر بشود باید این سختی‌ها را بچشد.
5- آشنایی با سختی‌ها و مدیریت و آینده‌ نگری
پیغمبر می‌خواهد رهبر بشود، خداوند مزه‌ی یتیمی را به او می‌چشاند. می‌گوید: «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏»(ضحى/6) محمد یتیمی را چشیده‌ای، حالا که خودت هم چشیده‌ای پس: «فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ»(ضحى/9) ماه رمضان روزه بگیر، تا بفهمی گرسنه‌ها چه می‌کشند؟ یک دفعه که بچه‌ات مثلاً می‌گوید: لباس می‌خواهم. فورا لباس نو برای او نخر، تا ببینی چطور بچه شیشه‌ها را می‌شکند. تمام پدر و مادرهایی که پول ندارند برای بچه لباس نو بخرند، چنین احساسی دارند. باید آدم بچشد. چرا امام روی بچه و خانواده‌های شهدا حساس است که حتی به وزیر آموزش و پرورش و نماینده‌ی خودش در بنیاد شهید می‌نویسد، به وزیر علوم می‌نویسد، می‌گوید: بچه‌های شهدا در مدارس، در راهنمایی، در دانشگاه، چرا امام این قدر روی بچه‌های شهدا حساس است؟ چون امام خودش هم در قنداق بود که پدرش شهید شد. انسان وقتی مزه‌ی یتیمی را چشید، اینگونه می‌شود. رجایی مزه‌ی فقر را چشیده است و لذا حامی مستضعفین بود. نمی‌شود یک کسی دائماً در رفاه باشد، بعد هم بیاید حامی مستضعفین بشود. خدا به پیغمبرش می‌گوید: «أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوى‏ وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدى‏ وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنى‏»(ضحى/8-6) من این مسائل سخت اجتماعی را چشانده‌ام، که تو بدانی که چه می‌گویند؟
جوانی بالای پشت بام بود. پدرش گفت: آقاجان هوا سرد است، برف است بیا پایین، گفت: نه هوا خوب است. هرچه پیرمرد به این جوان داد زد. گفت: بیا پایین، دید گوش نمی‌دهد. اتفاقاً جوان یک بچه‌ی شیرخواره داشت. این پدر پیر هم بچه را برداشت و در برفهای حیاط گذاشت. یک مرتبه جوان از بالای پشت بام دوید آمد و گفت: بچه‌ام! گفت: همین طور که تو می‌گویی: بچه‌ام! خوب من هم می‌گویم: بچه‌ام! من هرچه به تو می‌گویم: بیا پایین، تو گوش نمی‌دهی. من می‌خواستم تو بفهمی که این چه دردی است. همه باید سختی‌ها را بچشیم.
«صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً»(نهج‏ البلاغه، خطبه 193) امیرالمؤمنین می‌فرماید: گروهی در یک ایام کمی صبر کردند، اما یک مدت طولانی راحت بودند. بگذار ما یک چند سالی در جبهه و جنگ، زیر موشک باشیم و بچه‌ها و عزیزهایمان، اسیر‌ها و مفقودالاثر و شهید می‌شوند و همه‌ی این سختی‌ها را می‌کشیم، اما تا ابد می‌گویند: یک کشور مستقل است. پنجاه سال زیر چکمه‌ی پهلوی بودیم، اگر الآن این حرکتی که شد زمان روی کار آمدن پهلوی می‌شد ما چهل سال جلو بودیم. اگر پدران ما پنج سال زمان پهلوی قیام می‌کردند، آن وقت پسرانشان چهل و پنج سال در سیاه چال‌ها نبودند. پنج سال پدران ما کتک نخوردند، چهل و پنج سال پسرانشان کتک خوردند. الآن اگر مقاومت نکنیم تا ابد دچار سقوط هستیم. باید مقاومت کنیم که بچه هایمان نگویند: خدا پدرانمان را لعنت کند که اینقدر می‌ترسیدند و مقاومت نکردند. به خاطر پنج سال مقاومت نکردن، صد سال ما را عقب انداختند.
6- قرآن و سختی‌های دنیوی
اما در مورد مقاومت در دنیا قرآن می‌فرماید: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنی‏ إِسْرائیلَ بِما صَبَرُوا»(اعراف/137) بنی اسرائیل تا آن جایی که مقاوم بودند، خداوند نعمت‌های خاصی به آن‌ها داد. «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا»(سجده/24) برای گروهی رهبر قرار دادیم، چون مقاوم بودند. «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»(آل عمران/120) اگر مقاوم باشید، حیله‌ی دشمن کار نمی‌کند. آقا مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر قرآن را قبول نداریم؟ قرآن حرف خداست. خدا می‌فرماید: «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»(نساء/76) نقشه‌ی شیطان ضعیف است. نمی‌گوید: «ان موشک الشیطان» خانه‌ات را خراب نمی‌کند. موشک شیطان خانه‌ی ما را خراب می‌کند، اما این خرابی او را به هدف نمی‌رساند. «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً» آقا مگر چه چیز ما از دزفولی‌ها کمتر است؟ دزفول صد و هشتاد موشک خورد، مقاومت کرد. صدام چه خیری از مردم دزفول دید که حال می‌خواهد آن خیر را از سایر شهرها بگیرد؟ نه تهرانی‌ها چیزی از دزفولی‌ها کم‌تر دارند، نه صدام از دزفول خیری دید که خواسته باشد یک خیر دیگر هم از اصفهان و شیراز و باختران و همه‌ی شهرهایی که بمباران می‌شود ببرد. حالا می‌ترسم بعضی از آنها را بگویم، بعضی از آنها را نگویم.
نه ما از دزفولی‌ها کمتر هستیم، و باید کم‌تر باشیم و نه صدام خیری از دزفول دید که حالا بخواهد آن خیر را از شهرهای دیگر هم ببرد. «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً» مقاومت کنید، تقوا داشته باشید. کید و نقشه دشمن، نمی‌تواند با شما کاری کاری بکند. «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ»(بقره/157) وقتی ما می‌گوییم: امام، می‌گوییم: (علیه السلام) درباره‌ی پیغمبر (علیه السلام) نمی‌گوییم، برای پیغمبر می‌گوییم: «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ».
یک سؤال: آیا می‌شود به غیر از پیغمبر هم «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ» گفت؟ آیا می‌شود به تمام آواره‌های جنگی گفت: «صلوات الله علیه»؟ خوب، بله می‌شود «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ» گفت.
خدا می‌فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»(بقره/155) کسانی که مال می‌دهند، خانه می‌دهند، آواره می‌شوند، گرفتار حوادث تلخ و شیرین می‌شوند، این‌ها به خاطر رضای خدا از حوادثی که برایشان پیش می‌آید هیچ نمی‌گویند، می‌گویند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»(بقره/156) ما از خدا هستیم، خدا خودش داده است، خودش هم می‌گیرد، ولی باید پای حرف خدا بایستیم، آن وقت خدا می‌گوید: کسانی که گرفتار حوادث می‌شوند ولی مقاوم هستند «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» یعنی می‌شود به این‌ها گفت: «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ» توجه دارید چه می‌گویم؟ ما به امام (علیه السلام) می‌گوییم، به پیغمبر «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ» می‌گوییم، اما به تمام کسانی که ترس و گرسنگی و دادن مال و جان رویشان اثر نمی‌گذارد و مقاوم هستند، خدا می‌گوید: «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ» یعنی ما هم می‌توانیم بگوییم، فلانی «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ» است.
7- مراحل مختلف صبر و قدردانی از صابران
حالا من یک زمانی، یک جایی یک نکته‌ای گفتم، یکی دو سال پیش بود. نمی‌دانم در رادیو یا در تلویزیون بوده است و یا در سخنرانی‌هایی که کردم گفته‌ام. اگر گوش بدهید می‌خواهم نکته‌ی قشنگی را بگویم. یک خرده فنی است. ولی چیزی نیست. الحمد لله همه‌ی ما این آیه و حدیث را گوش می‌دهیم. گاهی وقت‌ها حضرت امام با دست مبارک خودش، یک چیزی را می‌نویسد، گاهی امام دستور نمی‌دهد و خودش چیزی نمی‌نویسد. به حاج احمد آقا می‌گوید: بنویس. یا به دفترش می‌گوید: بنویس. یا به دبیرخانه‌ی ائمه‌ی جمعه می‌گوید: بنویس. یا به مسئولین مملکت می‌گوید. پس گاهی خود امام کاری می‌کند، گاهی به یک کس دیگری می‌گوید. ما دو نوع آدم خوب داریم. خوبان محروم و خوبان راحت. بعضی خوب‌ها در آب و آتش خوب هستند و در جنگ و اسارت و آوارگی هستند و محروم هستند. بعضی‌ها نه، شوفاژ و بخاری‌شان سر جایش است، بچه و عروس و دامادشان سر جایش است، ماشین و بنزین و کوپن و یخچال و فریزرشان سر جایش است. یک سری آدم‌ها، محروم‌اند و خوب هستند، یک سری آدم‌ها مهاجرند و خوب هستند. یک سری مردم نه، نماز شب می‌خوانند و نه نماز جمعه می‌آیند ولی خوب زندگیش هم رو به راه است. خوب‌ها را خود خدا، مثل این که گفتم یک عده‌ای را خود امام برایشان چیزی می‌نویسد می‌گوید: «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» کسانی که به «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» خوف یعنی چه؟ خوف به معنی ترس است. جوع به معنی گرسنگی است. کسانی که با ترس و گرسنگی «نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» کسانی که در محرومیت‌ها خوب هستند، خدا می‌گوید: خودم به شما صلوات می‌فرستم. کسانی که آدم خوبی هستند اما مثلاً صد هزار تومان برای خرجی پنج نفر می‌دهد. می‌گوید: خیلی خوب، این هم خوب است. اما به پیغمبر می‌گوید: این دیگر در حدی نیست که من برایش صلوات بفرستم. تو یک چیزی به او بگو «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ»(توبه/103) آن‌هایی که فقیر و مستضعف و مهاجر هستند، خداوند به محرومین می‌گوید «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» اما آن‌هایی که وضع‌شان خوب است و ما نمی‌گوییم آن‌هایی که پول دار هستند، آدم بدی هستند، خدا به پیغمبر می‌گوید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ»(توبه/103) برو از مردم زکاتشان را بگیر. مالیاتشان را بگیر. برای بودجه حکومت اسلامی پول بدهند، اما دیگر مثل این نیست که جوان داده و خون داده باشد «صَلِّ عَلَیْهِمْ» تو به آن‌ها صلوات بفرست.
خدیجه خوب است، خیلی هم خوب است. علی اصغر هم خوب است، اما خدیجه پول داد، علی اصغر خون داد. برای خدیجه گریه نمی‌کنیم، برای علی اصغر گریه می‌کنیم. هر دوی آن‌ها هم خوب هستند، پس ببینید، دو آیه در قرآن داریم. این قرآن است که می‌گوید: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً» از خوبانی که وضعشان خوب است مالیات بگیر و «صَلِّ عَلَیْهِمْ» اما آن‌هایی که «مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوال‏»(بحارالانوار،ج47،ص298) در حوادث تلخ و شیرین، در آب و آتش می‌گویند «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» این را می‌گوید «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» خیلی زیبا است، خدا به تو صلوات می‌فرستد. شیشه‌ی خانه‌مان شکست «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ» صبر کن «صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ» می‌ارزد. شما صبح تا شب، آشپزی می‌کنی که یک کسی بیاید و بخورد و بگوید: متشکرم. این چه کسی است که می‌گوید: متشکرم؟ دو میلیون از این‌هایی که می‌گویند: متشکرم، از ترس پشه، در پشه بند می‌روند. اما خدای هستی به شما می‌گوید: متشکرم و تشکر خدا می‌ارزد که انسان مقاومت کند، صبر کند.
8- آثار و برکات استقامت و صبر و تحمل
«وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرین»(بقره/249) خدا با آدم‌های مقاوم است «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ»(آل عمران/146) خدا مقاومت را دوست دارد «مَنْ صَبَرَ سَاعَهً حُمِدَ سَاعَاتٍ»(کنزالفوائد، ج‏1، ص‏139)، چند ساعت امام حسین(ع) و اصحاب امام حسین(ع) صبرکردند.
یک نکته‌ای یادم آمد بگویم. اگر امام حسین یار نداشت، صبح عاشورا ساعت هفت او را می‌کشتند، یارها تلاش کردند و امام حسین(ع) بعد از ظهر شهید شد. نقش یاران امام حسین(ع) این بود. نصف روز امام حسن(ع) را زنده نگه داشتند. اگر امام حسین(ع) یار داشت و یا اگر یار نداشت در هر دو صورت شهید می‌شد، اما اگر یار نمی‌داشت اول وقت شهید می‌شد ولی چون یار داشت هنگام ظهر شهید شد. بیش از چند ساعت یاران امام حسین مقاومت نکردند، اما تا عمر داریم، سر قبرشان می‌رویم. نه ما بلکه مراجع تقلید می‌گویند «یا لیتنا کنا معکم» ‌ای کاش ما هم با شما بودیم.
حدیث داریم «مَنْ صَبَرَ سَاعَهً حُمِدَ سَاعَاتٍ»(بحارالانوار،ج79،ص136) یک ساعت مقاومت کن ساعاتی مورد ستایش هستی. «مَنْ صَبَرَ عَلَى مُصِیبَهٍ زَادَهُ اللَّهُ عِزّاً إِلَى عِزِّهِ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّهَ مَعَ مُحَمَّدٍ ص وَ أَهْلِ بَیْتِهِ»(ثواب ‏الأعمال، ص‏198) اگر کسی به حملات هوایی، موشکی دچار شد و به سختی‌هایی گیر افتاد و مقاومت کرد و هیچ نگفت. بالاخره ما دیپلمات خیلی داریم، سفراء، کاردارها، تلکس‌ها، بولتن‌های محرمانه، کاملاً سری، جاسوس، بالاخره می‌گویند: آقاعجب آدم‌هایی هستند، به دیوارشان موشک خورد و خراب شد اما هیچ نمی‌گویند. «مَنْ صَبَرَ سَاعَهً حُمِدَ سَاعَاتٍ» کسی که یک مقدار مقاومت کند ساعت‌های زیادی مورد ستایش است. می‌گویند: دروغ است، اینها چه کسانی هستند؟ سلول‌های بدنشان از چیست؟ از نژادی دیگر هستند؟ ما رهبری داریم که به ما گفته است: نترسید. بدن امام حسین(ع) زیر سم اسب تکه تکه شد، تسلیم نشد. اگر شما می‌خواهید در خط اهل بیت بروید، هر کس سراغ اهل بیت برود، اهل بیت می‌گوید: خون بده، جان بده، سر بده ولی تن به ذلت نده. این خط اهل بیت است. «مَنْ صَبَرَ عَلَى مُصِیبَهٍ» اگر بر کسی سختی آمد، مقاومت کند «زَادَهُ اللَّهُ عِزّاً إِلَى عِزِّهِ» بر عزتش افزوده می‌شود. الآن ایران عزیز است.
من یک وقت به آقای رجایی خراسانی گفتم: ما در سازمان ملل طرفدار داریم یا نداریم؟ گفت: نداریم. گفتم: پس ذلیل هستیم؟ گفت: نه، عزیز هستیم. گفتم: آدم بی کس چطور عزیز است؟ گفت: نماینده‌ی هر کشوی می‌رود حرف بزند، تخمه می‌شکند و سیگار می‌کشند. تا نماینده‌ی ایران می‌خواهد حرف بزند، می‌گویند: ساکت، ببینیم می‌خواهد چه بگوید؟ می‌گفت: هیچ کس را نداریم. اما مطرح هستیم. آن‌ها همه کس را دارند، اما مطرح نیستند. ابی¬ذر هیچ چیز نداشت اما مطرح است ولی قارون‌ها همه چیز داشتند ولی مطرح نبودند و به طور متوسط در روزنامه‌های آمریکا، روزی صد صفحه برای ما مطلب می‌نویسند. اما می‌نویسند ایران چنین است و چنان است. همین مقداری که روزی صد صفحه روزنامه‌ها را پر کنیم، همین دلیل بر این است که آدم زنده‌ای هستیم. همین زندگی ما است. چون کسی کاری به آدم بی بخار ندارد. من حرف‌هایی را یادداشت کرده بودم.
9- چگونه استقامت کنیم؟
حالا برای صبر چه کنیم؟ چه طور مقاومت کنیم؟ اول بدانیم که تمام کارها پیش چشم خداست. خدا دید خانه‌ام این طور شد. می‌گویم: خدایا تو که دیدی، علی اصغر همین که گلویش پاره شد، امام حسین(ع) فرمود: آسان است چون خدا می‌بیند. همین که خدا می‌بیند، سختی کم می‌شود. گاهی شما زیر آب می‌روی و می‌گویی: بشمار چقدر زیر آب هستم. یک، دو، سه، زیر آب می‌روی، یک نفر هم آن بیرون می‌شمارد. شانزده، هفده، . . . شما زیر آب هستی و نفست می‌گیرد، می‌خواهی بیرون بیایی، خسته شده‌ای، اما می‌دانی که او دارد بیرون آب می‌شمارد. این سختی را تحمل می‌کنی. آن پهلوانی که ماشین باری راسر دست بلند می‌کند، حال ندارد که در خانه قاشق چای خوری بلند کند، اما چون می‌داند که الآن دارند او را می‌بینند، مقاومت می‌کند.
ببیند خدا دارد او را می‌بیند. دنیا دارد او را می‌بیند. چرا یکباره هفتاد و دو تن از عزیزان امام شهید می‌شوند ولی در حسینیه جماران امام در مقابل خانواده‌های شهدا گریه نمی‌کند؟ «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً»(معارج/5) قرآن می‌گوید: مقاومت کن، سؤال می‌کنند مقاومت نیکو چیست؟ می‌گویند: مقاومت نیکو این است «صَبْراً جَمیلاًً» این که مقاومت کنی، گله هم نکنی.
حرف آخر: باز همان شعر اولم است. شاعری شعری گفت. فاطمه‌ی زهرا(س) به خواب یکی از علما رفت و گفت: برو و شعر را از او تحویل بگیر. به خانه آمد، در زد و گفت: شعر چیست؟ گفت: چه کسی خبر دارد؟ من دیشب شعر را سروده‌ام و هیچ کس از آن خبر ندارد. فرمود: فاطمه‌ی زهرا(س) به خوابم آمد و گفت: این شعری که برای امام حسین(ع) گفتی، شعر خوبی است. ترجمه‌اش این است که: حسین جان در کربلا هر عضو بدنت را سوراخ کردند، اما بزرگی تو تحت تأثیر هیچ عواملی قرار نگرفت. خانه‌ی ما، خود ما، جوان ما، همه‌ی حوادث سخت را می‌شنویم، اما آمریکا، شوروی بدانید که کرامت و شرف و عزت ایرانی لطمه پذیر نیست. هر حادثه‌ای که پیش می‌آید ما بیش‌تر مقاومت می‌کنیم. عزت ما در دنیا بیش‌تر می‌شود. راه پیمایی ما به لبنان و فلسطین خط داد. مقاومت ما هم در مقابل موشک‌ها به تمام مستضعفین خط خواهد داد، که از هیچ موشکتان نترسد. چون الآن دنیا از موشک شما می‌ترسد. بگذار ما زیر موشک شما مقاومت کنیم تا به دنیا بگوییم شما هم نترسد. آن سیلی که از ایران خوردید، ان شاءالله از همه‌ی دنیا بخورید.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment