معیارهای نظام اسلامی

موضوع: معیارهای نظام اسلامی
تاریخ پخش: 03/08/69
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی تقوی»
درباره‌ی آشنایی با معیارها است. موضوع بحثمان به فرهنگ اسلام برمی گردد.
1- مقایسه معیارهای نظام اسلامی و غیر اسلامی
دو نظام داریم که یکی نظام اسلامی است و یک نظام غیر اسلامی است. نظام اسلامی روی چه تکیه می‌کند؟ خط کش‌های نظام اسلامی چیست؟ وقتی معیارها روشن شد، هرکسی می‌تواند حساب کند چند درصد مسلمان است.
در نظام اسلامی تقلید از مردان حق، چون قران می‌گوید: «فَبِهُدَئهُمُ اقْتَدِهْ»(انعام/90) پیغمبر هدایت انبیا را ببین و اقتدا کن. تقلید کن. اقتدا کن. پیروی کن. اما خط رهبران حق را پیروی کن. در نظام اسلامی تقلید از خوب‌ها هست. در نظام غیر اسلامی تقلید از نیاکان است. می‌گویند: آثار باستانی را نیاکان ما اختراع کردند. البته آثار باستانی آنجا که هنر و ابتکار است، خوب است. اما یک موقع یک مرام غلطی است. نیاکان طاغوت‌ها است. شرق و غرب است. مد پرستی است. حالا شما حرکاتت را مقایسه کن. اگر کاری را می‌کنی می‌گویی: رسول اکرم این کار را کرد. یا می‌گویی: مد است. یا می‌گویی: شرقی است. غربی است. آبا و اجدادی است. اجتماعی است. محیط زده هستیم یا حق زده؟ افرادی محیط زده هستند، می‌گویند: خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. این حرف غلط است. یعنی اگر در یک کشتی یک عده غرق شدند، دو نفر هم شنا بلد هستند. اما بگویند: حالا که همه غرق شدند ما هم غرق شویم. خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. این شعر به هیچ جا بند نیست.
2- معیار آزادی عقیده و رفتار
در نظام اسلامی بر اساس آزادی آیاتی داریم «لا إِکْراهَ فِی الدِّین»‌(بقره/256) «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ»(غاشیه/22) پیغمبر تو بر مردم سیطره نداری. «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغ‌» (مائده/99) تو فقط حق را بگو. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُم‌»(بقره/111) به مخالفین می‌گوید: دلیل بگویید. «قَدْ جاءَکُمْ بُرْهان‌»(نساء/174) قرآن برهان است. به کفار می‌گوید: شما هم برهانتان را بگویید. در آیه‌ی دیگر می‌گوید: تو وکیل مردم نیستی. در آیه‌ی دیگر می‌گوید: تو جبار نیستی. در قرآن آیات زیادی داریم. منتهی شما نگویید: اگر آزادی است پس چرا نمی‌گذارند یک عده حجابشان آزاد باشد؟ ما باید آزادی را معنا کنیم. آزادی عقیده بله، آزادی عمل نه! ما نمی‌گوییم: آزادی عمل، شما بگو: آزادی! من می‌خواهم سیگار بکشم. ما سیگار تو را خاموش می‌کنیم. برای اینکه تو که آزاد هستی سیگار بکشی، من هم آزاد هستم نفس بکشم. تو نفس مرا دودی می‌کنی. اگر تو عقیده‌ات این باشد انسان شریف انسانی است که روزی سی متر، سیگار بکشد. خوب بکش. عقیده‌ات این باشد. اما من یک ده سانت را هم نمی‌گذارم بکشی. تو معتقد باش سیگار کشیدن درست است. اما اگر خواسته باشی عملاً سیگار بکشی، آزادی تو آزادی من را از بین می‌برد. اگر کسی بگوید: آزادی! من می‌خواهم عروس ببرم بوق می‌زنم. ماه محرم و صفر عروسی نبوده حالا به ربیع الاول رسیده دائم بوق می‌زنند. تو عقیده داشته باش که بوق بزن. اما در عمل اگر بوق بزنی مردم از دست تو عصبانی می‌شوند. تو که آزاد هستی بوق بزنی، او هم آزاد است شب بخوابد. بوق تو خواب او را از بین می‌برد. بی حجابی نظام خانواده‌ها را از بین می‌برد. تو وقتی خودت را با این وضع نشان می‌دهی، آن مردی که تو را می‌بیند دیگر در زندگی با خانم خودش دلگرم نیست. خیابان‌ها را سالن آرایش کردن، مدرسه‌ها و دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها را صحنه‌ی نمایش کردن که هرکسی با هر فرم که بخواهد بیرون بیاید، این تمرکز فکر، عفت عمومی، آرامش نظام زندگی و خانوادگی هم به هم می‌ریزد. یک نظام این است. یک نظام هم اجبار است. به شعیب می‌گفتند: «لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‌ مِلَّتِنا»(اعراف/88) یا باید حزب ما را قبول کنی یا تو که پیغمبر هم هستی، بیرون می‌کنیم. یا تبعید می‌شوی یا باید نظام موجود را قبول کنی. در نظام اسلامی، داریم افراد مسلمان وقتی حق را می‌شنوند «وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إیماناً»(احزاب/22) افراد دیگر «ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»(فاطر/42) یک عده روز به روز ایمانشان زیاد می‌شود، یک عده روز به روز «نفور» نفرت، فرار، یک عده فرار می‌کنند. یک عده گرایش پیدا می‌کنند.
3- معیار برخورد با حق و توکل به خدا و مردم‌داری
در یک نظام «وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَه»(بقره/268) سعه‌ی صدر است. می‌گوید: نترس. برو جلو! از وسوسه‌های شیطان و تهدید ابرقدرت‌ها نترس. با روح باز است. یک نظام دیگر می‌گوید: با آمریکا که نمی‌شود طرف شد. بدبختی داری. پیری داری. کوری داری. «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْر»(بقره/268) یک دوست وقتی با آدم حرف می‌زند آدم را باز می‌کند. نترس. خدا کریم است. بر خدا توکل کن. ابراهیم تنها بود. پیغمبر تنها بود. مردان حق تنها بودند. حضرت امیر می‌فرماید: از هرچه می‌ترسی در آن وارد شو. جرأت داشته باش. خط شکن باش. یک دوست هم وقتی با آدم حرف می‌زند، می‌گوید: نزدیک آب نروی غرق می‌شوی. کاسبی نکنی. سوار ماشین نشوی. تصادف می‌کنی. دائم می‌گوید: می‌میری، می‌ترسی. یک نفس به آدم که می‌خورد، به مغز آدم فشار می‌آید، به روحش فشار می‌آید. یک نفس هم به آدم می‌خورد که فشار را از روی آدم برمی دارد.
یک نظام احترام مردم است. یک نظام بردگی مردم است. شما در خانه به خانم، بچه‌ات، اگر شخصیتی هستی به پاسدارت، راننده‌ات، اگر مدیر کل هستی، اگر وزیر و وکیل هستی، هر عنوانی داری ببین به مردم احترام می‌گذاری یا نه؟ یک نظام احترام مردم است. به قدری که خدا به پیغمبر می‌گوید: «شاورهم» (آل عمران/159) با مردم مشورت کن. پیغمبر هستی و عقل کل هستی، ولی با مردم مشورت کن. به مردم شخصیت بده. «وَ اخْفِضْ جَناحَک‌»(شعراء/215) یعنی بالت را پایین بیاور. بال باز کن. تواضع کن. قرآن می‌فرماید: «ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِباداً لی‌ مِنْ دُونِ اللَّه‌»(آل عمران/79) انبیا حق ندارند به مردم بگویند: برده‌ی ما باش. عفو براساس احترام مردم است. حتی بچه کوچولو هم احترام دارد. حدیث داریم بچه‌های کوچولو را با اسم صدا نزن. با کنیه او را صدا بزن. یک موقع آدم از روی عشق صدا می‌زند، اگر عشق شد دیگر محبت کار خودش را می‌کند. اما یک موقع هم می‌گوید: این قابل نیست که من به او فاطمه خانم بگویم. همین فاطی می‌گویم. او ارزش اینکه به او بگویم: فاطمه یا فاطمه خانم ندارد. یک موقع براساس اینکه طرف ارزش ندارد، یک موقع هم به خاطر خودمانی شدن است. مثل اینکه وقتی آدم می‌گوید: حسین، نمی‌خواهد بگوید: حسین ارزش ندارد. می‌گوییم: آنقدر در عزاداری گرم و داغ می‌شود که دیگر اصلاً یا حسین هم نمی‌گوید. اول می‌گفت: یا حسین، بعد که گرم شد می‌گوید: حسین، حسین! آن دیگر اوج عشق است. اول می‌گوید: یا الله، بعد به جایی می‌رسد که دیگر یا را حذف می‌کند. می‌گوید: الله! یعنی بر اثر معرفت زیاد است. احترام به مردم، مشورت کردن یک اخلاق است. یک اخلاق هم «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَه‌»(زخرف/54) فرعون مردم را تحقیر می‌کرد. در خانه‌ی ما معیارها چیست؟ در خانه‌ی شما همدیگر را چگونه صدا می‌زنند. پدر و مادری که اسم همدیگر را بد می‌برند، توقع نداشته باشند که بچه‌شان مودب شود. همه‌ی کارها را نباید که به امور تربیتی واگذار کرد. از مدرسه‌ای در تهران خوشم آمد. بچه‌ی کلاس ابتدایی را برده بودند و می‌خواستند با او مصاحبه کنند. هنوز اسمش را ننوشته بودند. او را بردند و گفتند: پدر شما در خانه چگونه مادرت را صدا می‌زند؟ مادرت چگونه پدر را صدا می‌زند؟ چون اگر زشت صدا بزنید، «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب‌»(حجرات/11) اگر اسم همدیگر را زشت ببرید، احترام هست یا نیست.
حرکات پدر و مادر در خانه، حرکات تیمسار با سرهنگ و سرهنگ با سرباز، حرکات بچه‌ها با فراش مدرسه، بچه‌ای که میوه می‌خورد و پوستش را دور می‌ریزد، می‌گوید: خادم جارو می‌کند، مدرسه فراش دارد، جارو می‌کند. این یعنی او نوکر من است. این نظام نظام اسلامی نیست. نوکر تو است. در ژاپن 8 هزار بچه در یک مدرسه درس می‌خوانند و فراش ندارند و مدرسه تمیز است. در جمهوری اسلامی هرجا صد تا بچه هستند، دو تا فراش به آنها نمی‌رسند. این کجا اسلامی است؟ اگر مردم را تحقیر کردیم، مسلمان نیستیم. یعنی از اسلام فاصله داریم. نه اینکه کافر هستیم. یعنی اخلاق اسلامی حاکم نیست. احترام مردم، چرا باید بخش نامه شود که افراد اگر نقص عضوی دارند معلم نباشند؟ این بخش نامه‌ها ریشه‌اش این است که ما تربیتمان درست نیست. چاهی که آب ندارد دائم باید با سطل بخش نامه پر شود.
4- مقایسه در گرایشها
یک نظام اصل ایمان است. این نظام اسلامی است. یک نظام هم اصل مادیات است. قرآن می‌فرماید: «وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ»(بقره/221) در ازدواج اگر دختری بود که کمال داشت اما پدرش گمنام بود، چه اشکالی دارد. چون بعضی‌ها می‌گویند: پدر زن من رئیس کارخانه است. این چه پزی است که می‌دهید؟ آنهایی که داماد آدم‌های مشهور می‌شوند اشتباه می‌کنند. این بلا است. اگر دوچرخه هم بخرد می‌گویند: پدرزنش برایش خریده است. آدم‌هایی که دوست دارند پدرزنشان کذا باشند یعنی دم به طاووس می‌دهند. من که می‌گویم: قبای من پشم است، یعنی خودم ارزش ندارم. می‌گویی: آقا پارچه نخی است. عصبانی می‌شود که چرا به پشم او نخ گفتی. این به خاطر این است که از داخل خالی است و می‌خواهد از بیرون خودش را پر کند. امام کاظم فرمود: تمام کسانی که پز می‌دهند پیداست که خالی هستند. چون آدم اگر توخالی نباشد لازم نیست که پز بدهد. اصل در ازدواج ایمان است. «ولامه مومنه» دختر مسلمانی را بگیرید حتی اگر کنیز باشد. این شرف دارد بر زن آزاده‌ای که مشرک باشد. یک نظام دیگر می‌گویند: «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ»(قصص/79) خوشا به حال او! الآن شما اول مهر که وارد مدرسه می‌شوی، معیارهایت چیست؟ یک معلم که وارد مدرسه می‌شود باید بگوید که همه‌ی مردم باغ دارند. خانه دارند. ماشین دارند. پول دارند. سکه دارند. دلار دارند. من هیچ کدام از اینها را ندارم. من مغز نسل نو دارم. آن آقا «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ» (حج/65) «سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْر» (جاثیه/12) «سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهار» (ابراهیم/32) «سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْک‌» (ابراهیم/32) ابرو باد و مه و خورشید و فلک برای مردم است. روح نسل نو برای معلم است. اصل ایمان باشد یا مال! دولت یک وظیفه دارد که یک فکری برای معلم‌ها بکند. اما اگر دولت نتوانست حقوق شما را اضافه کند، شما یادتان نرود. جهازیه‌ی کم و لباس وصله دار علی(ع) قضاوت شما را منحرف نکند. موقعیت‌ها و معیارها را از دست ندهید. منتهی کمبودها را یادتان است. اما آن کمبود نباید قضاوت ما را عوض کند. اگر امام حسین زیر سم اسب هم له شود باز امام حسین است. نباید بگوییم: نکند حق با یزید باشد. حسین بودن را فراموش نکنید، زیر سم اسب، شهادت، تشنگی، همه‌ی این سختی‌ها حق است. اما باز حسین بودن اصل است. معیارها را فراموش نکنیم. چون گاهی وقت‌ها مشکلات زندگی باعث می‌شود که آدم بگوید: ما بی خود معلم شدیم. یک بنگاه معاملاتی باز می‌کردیم، بهتر بود. معیار را فراموش نکنید. همه‌ی فشارها که می‌گویید حق است اما معیار یادتان نرود. اصل ایمان است.
5- مقایسه در اهداف
در نظام اسلامی اصلاح است. قرآن می‌گوید: «مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَه» در آیه‌ای دیگر فساد می‌کند. می‌گوید: «وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَهً سَیِّئَهً»(نساء/85) یکی شفاعت حسنه می‌کند. باعث می‌شود دونفر را که با هم قهر هستند آشتی بدهد. دروغی که اینقدر بد است، اسلام می‌گوید: اگر می‌توانی با دروغ دو نفر را با هم آشتی دهی، دروغ بگو و آشتی بده. حدیث داریم اگر کسی دو نفر را با هم آشتی بدهد، از همه‌ی نمازها و روزه‌های مستحبی و کارهای خیر بیشتر ثواب دارد. یک نظام سعی می‌کند دلها را به هم نزدیک کند، یک نظام سعی می‌کند تفرقه ایجاد کند. می‌گوید: آقای قرائتی فلانی می‌گفت: من تا می‌بینم در تلویزیون آقای قرائتی را نشان می‌دهد تلویزیون را خاموش می‌کنم. البته نمی‌خواستم بگویم. خوب پس چرا می‌گویی! غیر از اینکه من فلانی را دوست داشتم و وقتی این را گفتی نسبت به او علاقه‌ام کم شد. چرا گفتی؟ اگر دیدید دارید تحریک می‌کنید که فساد کنید، اخلاق اسلامی نیست. «اشهد ان لا اله الا الله» می‌گوییم. بت پرست نیستیم. اما مسلمان هم اینطور نیست.
یک نفر کسی را نصیحت می‌کرد. می‌گفت: عرق می‌خوری، بخور. قمار بازی می‌کنی، بکن. فحش می‌دهی، بده. روزه می‌خوری، بخور. نماز نمی‌خوانی، نخوان. اما مسلمان باش. گفت: خوب دیگر چه ماند؟ حالا اگر قرار باشد که ما مد پرست، شرقی و غربی، زورگویی کنیم، روز به روز نفرت زیاد می‌شود. دوستان ما همه برای یکدیگر آیه‌ی یأس می‌خوانند. او می‌گوید: پارتی بازی بود. او می‌گوید: کجایش را دیدی؟ جای دیگر بدتر است. همچنان می‌نشینند و هرکدام یک چیزی می‌گوید که وقتی از جلسه بلند می‌شوند، همه نسبت به جمهوری اسلامی بد بین می‌شوند. هرکس یک عیب دارد. چرا خوبی‌ها را نمی‌گویید؟ شما برای خودت دو پنجره باز کن. نقاط ضعف و نقاط قوت جمهوری اسلامی را بنویس. هرچه هم عدالت و انصاف می‌گوید، قبول کن. حرف این و آن را گوش می‌دهد و قضاوت می‌کند. اصلاً یک موقع می‌بینی خودمانی‌ها می‌نشینند و جمهوری اسلامی را کلاغ پر می‌کنند. باید سعی کنیم شفاعت حسنه باشد. یک موقعی نشینند و درباره‌ی کسی حرف می‌زنند و به کسی که خیلی آبرو دارد چنان هجوم می‌آورندکه اصلاً دیگر رویش نمی‌شود جایی برود. ما از این افراد زیاد داشتیم.
اول مهر جنابعالی به عنوان یک آموزش و پرورشی وقتی سر کلاس می‌روی هدف چیست؟ اگر هدف امرار معاش باشد، این را که همه دارند. یعنی شما اگر خواستی یک میخی را بکوبی، حیف است که آدم قرآن را به جای آجر بردارد و با قرآن میخ بکوبد. شما جوانی خودت را می‌دهی، جوانی نسل نو را هم داری. نسل نو جوان و خودت هم جوان، آنوقت برای امرار معاش کار کنی. این حیف است. نمی‌گویم: یعنی پول نگیریم. هدفمان این نباشد. سایه باید دنبال ما بیاید. ما نباید دنبال سایه برویم.
6- معیار ساده‌زیستی و عبودیت
در نظام اسلام سادگی است. لباس پیغمبر همان لباس مردم است. اما در نظام غیر اسلامی اینطور نیست. قرآن می‌گوید: در یک نظام قارون که راه می‌رفت، چنان راه می‌رفت که همه می‌گفتند: این چه کسی است؟ معلوم است که این یک پستی دارد. مقام معظم رهبری می‌خواهند بروند و زلزله زده‌ها را ببینند، سوار اتوبوس شدند از تهران تا زنجان و قزوین رفتند. چه مانعی دارد که یک مرتبه یک آدم مهم سوار تاکسی شود؟ چه مانعی دارد که یک آدم مهمی اذان بگوید؟ حدیث داریم در دوره‌ی آخر الزمان آدم‌های مشهور خجالت می‌کشند که اذان بگویند. معتاد می‌شویم به اینکه ما چنین و چنان هستیم. شما عکس اخیر امام را دیدید که خودش چای می‌ریزد؟ البته این برای بعضی از زن‌ها بهانه شده است. می‌گوید: ببین! آقا خودش چای ریخت. تو هم بلند شو خودت چای بریز. امامت امام به همین سادگی اوست. مثل بقیه زندگی می‌کند. خدا شهید رجایی را رحمت کند، گفته بود: من می‌خواهم که همه‌ی وزیران من کوچکترین اتاق‌های وزارتخانه را داشته باشند. یعنی اتاق‌ها را براساس نیاز تقسیم کنید نه براساس پست. اگر در یک اتاق جمعیت بیشتری رجوع می‌کنند این اتاق بزرگ برای آن وزیر باشد.
اگر تلفن منزل شما زنگ بزند و شما در حال ظرف شستن باشید سریع استکان‌ها را می‌گذاری و تلفن را جواب می‌دهی. اما اگر تلفن خدا زنگ بزند 5 ساعت بعد جواب می‌دهی. چرا باید اینطور باشد؟ قرآن می‌گوید علامت حزب اللهی این است. «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ»(حج/41) حزب اللهی کسی است که اگر در زمین قدرت پیدا کرد، «أَقامُوا الصَّلاه» (حج/41) نماز به پا دارد. این آیه‌ی قرآن است. کسانی هستند که اگر قدرت پیدا کنند، اولین کارشان اقامه‌ی نماز است. اما برای نظام طاغوتی می‌گوید: «وَ إِذا تَوَلَّى‌» (بقره/205) وقتی حکومت به دست گرفت «سَعى‌ فِی الْأَرْضِ» در زمین سعی می‌کند، «لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ»(بقره/205) نسل را خراب می‌کند. برای فساد تلاش می‌کند.
7- مقایسه افراد دیندار و بی‌دین
یک نفر خداپرست مثل سلیمان وقتی هم که خانه و پولی بدست آورد می‌گوید: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی» (نمل/40) سلیمان خیلی وضع خوبی داشت. می‌گفت: از خداست. وقتی اسرا به دیدن امام رفتند، امام فرمود: این خدا بود که شما را آزاد کرد. صدام بیاید و بگوید: من تسلیم هستم. به تمام اهدافی که شما می‌گویید عمل می‌کنم. یه چنین قدرتی بیاید و اینطور تواضع کند، این خداست.
در نظام الهی می‌گوید: خدا. در نظام طاغوتی به قارون گفتند: پول بده. خدا به تو داده است. گفت: خودم مغز داشتم. مغز من اقتصادی است. «إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‌ عِلْمٍ عِنْدی‌»(قصص/78) من یک علمی دارم که با این علم پولدار شدم. او می‌گوید: خدا داد. این می‌گوید: زرنگی خودم بود. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا»(فرقان/63) در یک نظام وقتی راه می‌رود آرام راه می‌رود. این یک اخلاق است. «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحا»(اسراء/37) یک عده هم وقتی راه می‌روند با یک تکبری راه می‌روند. اصلاً یک طوری ظاهرش را درست می‌کند که همه به او توجه کنند. شما فکر نکن که همه‌ی بدحجاب‌ها معتقد به بدحجابی هستند. کمبود دارند. می‌خواهد او را نگاه کنند. من یک آخوند عادی هستم. اما اگر بخواهم کسی به من توجه کند، عمامه‌ام را روی بینی‌ام می‌گذارم. این یک مرض است که متاسفانه در مرد و زن هست. مثلاً همه نوشابه کانادا می‌خورند می‌گوید: برای من کوکا بیاورید. حالا فرق این دو را هم نمی‌داند. اما می‌خواهد با دیگران فرق کند. همه آب جوش می‌خورند او چای می‌خواهد. عطسه که می‌کند طوری عطسه می‌کند که نظر همه را جلب کند.
خیلی به بدحجاب‌ها فحش ندهید، اینها مریض هستند. کمبود دارد. می‌داند اگر ساده باشد کسی به او نگاه نمی‌کند. می‌خواهد به او نگاه کنند. بعضی هایشان عقده‌ای هستند. بعضی از آنها هم نمی‌دانند. بعضی از آنها هم لجبازی می‌کنند. بعضی از آنها را هم رفیق فاسد خراب می‌کند. بعضی از آنها هم پدر و مادرشان مقصر هستند. نمی‌شود همه را یکسان قضاوت کرد. «یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا» آرام برو. «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحا»
در یک نظام انصاف است. در یک نظام تعصب است. شما معلم هستی. فردا شاگرد سؤال می‌کند. شما بگو: بسم الله الرحمن الرحیم، نمی‌دانم. فوقش بچه به شما می‌خندد که نمی‌دانی. این رشد شما است. شب می‌روی مطالعه می‌کنی، یا تلفن می‌کنی و می‌پرسی. اما اگر بگویی: بنشین حرف نزن. خوب او که می‌فهمد شما نمی‌دانی. چرا قیافه می‌گیری؟ نزد پیغمبر می‌آمدند و سؤال می‌کردند. پیغمبر می‌فرمود: نمی‌دانم. مثل اینکه عده‌ای برای استخاره پیش ما می‌آیند. ما نمی‌فهمیم چه آیه‌ای آمد. معنی آیه را نمی‌دانیم. می‌گوید: چه شد؟ می‌گویم: انشالله خوب است. حالا شما یک صدقه‌ای هم بده. خوب بگو: نمی‌دانم. هم من سر شما کلاه می‌گذارم. هم شما سر من کلاه می‌گذاری. پزشک‌ها سر هردوی ما کلاه می‌گذارند. مرض را نمی‌فهمد. در نسخه می‌نویسد لطفاً بعد از 24 ساعت مراجعه شود ببینم وضعیت چگونه است. بدون رودروایسی بگوید: من نمی‌توانم تشخیص دهم. پاسخ سوال تو را نمی‌دانم. فوقش این است که می‌گویند: پس تو چطور معلمی هستی؟ خدا پدرم را رحمت کند. یک شالی دور سرش می‌پیچید. آخوند نبود. کاسب بود. یک زنی در بازار از پدرم یک مسئله پرسید. گفت: نمی‌دانم. گفت: اگر نمی‌دانی این شال را بردار و کنار بیانداز. پدرم می‌گفت: خیلی به من برخورد. بنابراین تصمیم گرفتم یک دوره رساله را بخوانم. در آخرین سالها دیگر در کاشان مسئله گو شده بود. خدا آیت الله العظمی نجفی مرعشی را رحمت کند. 40، 50 سال پیش ایشان تابستان قم تعطیل است. آب شور و هوای گرم و حوزه تعطیل است. تصمیم گرفته بود یک هفته در روستاهای قم برود. یک وانت گرفته بود. یک پیرزن قمی رسید و یک متلک گفت. گفت: خوشا به حال شما آخوندها! تا می‌بینید هوای قم داغ است در روستا می‌روید. ما قمی‌ها باید تا آخر عمرمان بسوزیم و بسازیم. یک تکانی خورد و گفت: تا آخر عمرم دیگر روستا نمی‌روم. 50 سال قم بود اما پایش را در روستا نگذاشت. متلک بد است. اما بعضی از متلک‌ها سازنده است. به من توهین کرد. این توهین سازنده است. یک مقدار تحمل کنیم. خدا انشالله به بنده هم تحمل بده. چون گاهی وقت‌ها خودمان تحمل نداریم. مثل ما مثل کبابی هاست که دودش و کبابش یک محله را پر می‌کند، آخر شب خودش نان و ماست ترش می‌خورد. چه گفتیم؟ معیارها را گفتیم. گفتیم اگر دیدید از مردان حق تقلید می‌کنید اخلاق اسلامی است. اگر از نیاکان و مد و شرق و غرب تقلید می‌کنید، غیر اسلامی است. اگر دیدید به بچه‌ی شما، به همسر شما، به پدرتان آزادی می‌دهید اسلامی است. اگر دیر کرد، نگو: کجا بودی؟ گفتی هشت الان نه است. نگو: باید شوهرم از من بترسد. باید زنم از من بترسد. خدا به پیغمبر می‌گوید: نترسان. آدم که نباید از آدم بترسد. آدم از گرگ می‌ترسد. اگر از تو ترسیدند، موفق نیستی. هرچه از انقلاب می‌گذرد، هرچه از سواد بچه‌ها می‌گذرد یعنی بچه‌های ما هرچه باسوادتر می‌شوند، سلامشان، ادبشان، شما نگو: ایشان پارسال معلم ما بود به خاطر نمره به او سلام می‌کردیم.
خوب به معلم قبلی‌ات هم سلام کن. یک الفبا به تو یاد داده است. اگر تیمسار و وزیر و وکیل هم شوی باز هم اگر معلم کلاس اولت را دیدی به او سلام کن. امیرالمومنین فرمود: اگر کسی کلمه‌ای به من بیاموزد من تا آخر عمر برده‌ی او هستم. ما تا آخر عمر به معلم مدیون هستیم. کلاس بالاتر که می‌روی ذخیره‌ی کلاس اول است. اگر کلاس اول را نمی‌خواندی سر از کلاس دوم درنمی‌آوردی. تلقین‌ها روح افزا باشد نه ضیق آور. احترام به مردم از اخلاق اسلامی است. تخفیف و حقارت از اخلاق غیر اسلامی است. «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ»(همزه/1) اصل مادیات باشد یا ایمان باشد. دلالی و آشتی دادن خوب است یا تفرقه و سخن چینی؟ اخلاص باشد یا امرار معاش؟ قدرت پیدا کردی در مدرسه اقامه‌ی نماز است. یا هلاک نسل؟ اگر پول داری می‌گویی: از خداست یا از خودم؟ وقتی راه می‌روی آرام راه می‌روی یا با تکبر راه می‌روی؟ انصاف داریم یا تعصب داریم؟ این معیارهایی است که همه آیه و حدیث دارد.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد هرچه عمر ما را بیشتر می‌کنی ما را با اسلام ناب، با اسلامی که قرآن تو گفته است، با اسلام عزیز یعنی اسلام امام، اسلام بنیانگذار جمهوری اسلامی روزه به روز انس و عشق ما را بیشتر بفرما. خدایا اسلام را از دست مسلمانان ذلیل، مسلمانانی که زمینشان، ناموسشان، قدرتشان، نفسشان، دلارشان، فکرشان، شرفشان را در اختیار دشمن قرار می‌دهند اسلام را از این مسلمان‌ها نجات بده.
یک نفر به کسی گفت: من دارم به مسافرت می‌روم، یک سفارشی کن. گفت: والله به مسافر می‌گویند: تو را به خدا می‌سپارم. حالا من نمی‌خواهم بگویم: تو را به خدا می‌سپارم. من خدا را به تو می‌سپارم. آبروی خدا را نریز. خدایا اسلام را از دست مسلمان نماها و رهبران فاسد و بی شخصیت نجات بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment