موضوع: معلم خوب –2، رمضان 59
تاریخ: 11/5/59
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنته الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین. »
عرض میشود که طبق معمول برنامه ما درباره تعلیم و تربیت بود و داشتیم صفات مربی را مطرح میکردیم. رسیدیم به اینجا که معلم خوب کسی است که شرایط زیر را داشته باشد. شرائط مربی:
1- علاقه به کار، تواضع و شهامت از شرایط مربی خوب
1- علاقه بکار، در مورد علاقه بکار و سوز و عشق آیاتی را خواندم.
2- تواضع، درباره تواضع آیاتی گفته شد که از مردم باشد با مردم باشد در مردم باشد.
3- شهامت، شهامت این نیست که حتماً شمشیر زن خوبی باشد، گاهی معلم و مربی، گاهی پدر باید شهامت نوآوری داشته باشد. قرآن دراین زمینه میفرماید: «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّه» (احزاب/39) یعنی نمیترسند از احدی مگر از خدا، فقط از خدا میترسد. حساب نمیکند که مردم دربارهاش چه قضاوت میکنند. فکر و همش، اداء تکلیف و انجام دادن وظیفه شرعی است. آنطوری که خدا میخواهد، دوست دارد عمل کند. حالا بشود، نشود، بگیرد، نگیرد این مسائل برایش مطرح نیست. خیلی وقت ها مثلاً فرض کنید بنده میخواهم وضو را بگویم. شما میخواهی مطلبی را بگویی حالا در هر موضوعی باید از این پوستی که هستیم، خارج شویم، تا مطلب روشن بشود. ما داریم که پیغمبر گاهی مطالبی را با نمایش نشان میداد و هیچ مانعی ندارد که انسان دست به یک کاری بزند و نو باشد. حرام نباشد کافی است. یک وقتی رفتیم یک جایی چند سال پیش در یک منطقهای تخته سیاه را در مسجد گذاشتیم. بعضی از افراد آمدند گفتند که چرا تخته سیاه در مسجد آمده؟ ارزش مسجد کم میشود. آبروی مسجد میرود. گفتم هر چیزی که حرام بودنش برای ما روشن نیست، از نظر اسلام حلال است. یک حدیث معروفی ما طلبه ها داریم که جزء درسمان است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی تِسْعَهٌ الْخَطَأُ وَ النِّسْیَانُ وَ مَا أُکْرِهُوا عَلَیْهِ وَ مَا لَا یُطِیقُونَ وَ مَا لَا یَعْلَمُون» (بحار الانوار/ج2/ص280) یعنی چیزهایی که دلیلی بر حرکتش نیست، دلیلی ندارد که این کار حرام است. جایز است. نظیر چیزهایی که دلیلی نداریم بر اینکه نجس است، پاک است. تا دلیل نداری که نجس است، پاک است. هر جا را شک داری که پاک است یا نجس باید بگویی پاک است. هر جا را شک داریم که حلال است یا حرام تا دلیلی بر حرام بودنش نیامده است، حلال است. شما چه دلیل داری که تخته سیاه حرام است؟ علاوه بر اینکه پیغمبر با نمایش مطلب را یاد میداده است.
2- پیامبر و ائمه بصورت نمایش مطلب یاد میدادند
یکروز پیغمبر یکدرهم به سلمان داد و یکدرهم به اباذر داد. گفت: بروید خرج کنید و فردا بیائید. این دو رفتند خرج کردند و فردا آمدند. پیغمبر یک اجاق درست کرد. (یک پایه کوتاه آورد اینطرف و آنطرف یک پایه کوتاه برد بالا و یک تخته سنگ گذاشت و تخته سنگ را داغ کرد) به سلمان گفت برو بالا و بگو ببینم چه کردی؟ (اباذر رفت و قدری چنین کرد و گفت دو ریالش چنین کردم، سه ریالش را چه کردم. چنین، چنان کرد و خلاصه حساب پس داد و آمد پائین) گفت: سوختم! اینجا که پایتان سوخت و یکدرهم را حسابش را پس دادید، روز قیامت همینطور در برابر عدل خدا میسوزید و باید حسابش را پس بدهید. روز قیامت همینطور در برابر عدل خدا میسوزید و باید حساب اموال دنیا را پس بدهید. اصلاً عملاً نمایش داد. والا خوب همینطور باید بگوید صحنه قیامت چیست و شما این حدیث را شنیده اید. شنیدهاید که برادر علی (ع) آمد که از حضرت گندم اضافه بگیرد. حضرت چه با او کرد؟ آهن داغ کرد و آورد نزدیک برادر و او دستش را پس کشید. گفت همینطور که تو از آهن داغ من میترسی، من هم از جهنم خدا میترسم. این خود یک نمایش است والا حضرت علی میتوانست با زبان بگوید که جهنم داغ است و اینکه آهن داغ میکند و نزدیک میآورد برای این است که میخواهد مسئله را عینی نشان بدهد.
من 15 حدیث را جمع آوری کردهام که این پانزده حدیث درباره این است که پیغمبر و ائمه نمایش میدادند. امام حسن و امام حسین دیدند یک پیر مردی وضو میگیرد و وضویش غلط است. خواستند رک بگویند کهای پیرمرد! وضویت غلط است. دیدند ممکن است به این پیرمرد بر بخورد. اینها یک جنگ زرگری راه انداختند. یک وضوی نمایشی گرفتند و امام حسن کوچولو گفت حسین نگاه کن ببین من وضویم چگونه است. امام حسین کوچولو هم گفت داداش ببین من وضویم چه جوری است؟ این ها یک وضوی مصنوعی و نمایش و یک جنگ زرگری و یک رقابت مصنوعی انجام دادند. پیرمرد یک نگاهی کرد و گفت قربان شما دو تا بشوم وضوی شما دو تا درست است میخواستید یاد من بدهید، چشم، یاد گرفتم. خوب این وضوی زرگری و نمایشی است. حالا این حرف ها را هم بد نیست بزنم(چون به احتمال قوی این فیلم شب عید فطر پخش بشود. حالا غیر از فطر هم باشد این مطالب خوبی است. حالا هر وقت میخواهد پخش بشود. مطلب جالبی است ولی چون پخش آن به احتمال قوی شب عید فطر است این مسئله را بگویم که بسیار لطیف است.
امام سجاد (ع) در زمان خفقان بود و هر جایی برنامهای بود، ترور و بگیر و بکش بود. در یک زمان طاغوت و خفقان بود هیچ کاری نمیشد کرد. امام سجاد در طول سال هر چه سعی میکرد پول گیر میآورد و برده میخرید. در خانه ها برده ها را میساخت. برای هر کدام یک پرونده درست کرده بود. آن وقت شب عید فطر همه برده ها را جمع میکرد. برای حمالی و نوکری نمیخرید، چون میخواست حوزه علمیه تشکیل بدهد و جز این راهی نداشت. این ها را میخرید و میساخت، شب عید فطر هم همه را آزاد میکرد. یک دانشکده سری بود. برای هر کدام از این ها یک صفحهای باز کرده بود. یکنفر را صدا میزد و مثلاً میگفت: شما، احمد آقا، آقای(الف) شما دوشنبه یک سر فلان مسئله اشتباهی کردی، قبول است؟ پنجشنبه هم یک اشتباه در فلان موضوع کردی، قبول است؟ میگفت بله قبول است. یکی یکی لغزشهای برده ها را مینوشت. و شب عید فطر تک تک این لغزش ها را به این برده میگفت. برده همه را اقرار میکرد که بله من یک چنین خلافهایی کرده ام. حالا این کار میکرد که این برده را خجالت بدهد؟ نه! بعد میگفت آقای(ب) در این دو، سه ماه که پهلوی من بودی مثلاً جنابعالی 48 تا خلاف کردی. خلاف اول در فلان مسئله، خلاف دوم درباره چه، خلاف سوم، . . . . آقای(س) و پرونده(س) را میآورد، خلاصه یکی، یکی، نقاط ضعف برده ها را میخواند. این ها هم یکی یکی خلافکاری هایشان را میشنیدند و اقرار میکردند.
ظاهر مسئله قدری در ذوق میزند. که چرا امام سجاد نقاط ضعف این ها را به ایشان میگفت و این ها را خجالت میداد؟ بعد میگفت هر چه من میگویم با من بگوئید: ای سید سجاد! همانگونه که تو لغزشهای ما را نوشتی، خدا هم لغزشهای 60 سال تو را نوشته است. علاوه بر این که تو نقاط مهم را نوشتی، خدا نقاط ریز و درشت را مینویسد و بعد یکی یکی میگفت، شما آزاد هستی و همه را آزاد میکرد. میگفت از همه لغزش ها گذشتم. همه شما آزادید. و بعد شب عید یک چیزی هم به ایشان میداد. پارچه و پول و. . . و میگفت بروید. همه که میرفتند امام رویش را به قبله میکرد. میگفت خدایا من بردههای خودم را آزاد کردم تو هم امام سجاد را از آتش جهنم آزاد کن. از این چه میفهمیم؟ شب عید فطر، این چه کاری است؟ لغزش ها را نوشتن و گفتن جز این نیست که یاد قیامت را به صورت نمایش نشان بدهد. این رقم تبلیغ خیلی اثر دارد.
ما تبلیغاتمان معمولاً تئوری و دکوری بوده است. تبلیغ عملی و نمایش کم داشتهایم و تبلیغ با نمایش خیلی خوب جا میافتد. چون آموزش از راه چشم است، یک مثل معروفی است که میگویند: شنیدن کی بود مانند دیدن. اصلاً دیدن حسابش جداست. پیغمبر میرسید، میدید درخت برگ هایش میریزد و از این موقعیت استفاده میکرد. میگفت دو نفر مؤمن که بهم میرسند و اظهار علاقه بهم میکنند، بهم دست میدهند تا مادامی که این حالت باشد، گناهنشان مثل برگ درختان میریزد. میرسید میدید یک کسی وزنه بردار است، دارند تمرین وزنه برداری میکنند. علی بن ابیطالب میدید این صحنه، صحنه خوبی است. از همه سوژه ها استفاده تربیتی میکردند. میفرمود: پهلوان کسی است که اگر خشمگین شد، جلوی خشم خودش را بگیرد. اگر خودت را نگه داشتی مهم است و الا اگر یک ماشین هم با سرعت 140 کیلومتر برود، نگهداشتن ماشین با زنجیر فقط پهلوانی نیست. پهلوانی این است که وقتی خودت با سرعت 140 خشمگین شدی، خودت را نگهداری. پهلوان کسی است که مسلط بر خودش باشد. خودش را کنترل کند. خلاصه اینکه ما آموزش از راه نمایش داشته ایم.
وقتی حضرت ابراهیم به خدا میگوید: مرده ها را چگونه زنده میکنی؟ میگوید: چهار تا پرنده بگیر. سر چند تا کوه بگذار، صدا بزن، ذرات پخش شده جمع میشود. این عمل خدا جز نمایش چیز دیگری نیست.
به امام باقر (ع) میگویند، وضوی پیغمبر چه جور بود میفرماید: یک تشت بیار، تشت را میآورند. امام باقر وضو میگیرد و بعد میفرماید: «و هکذا وضوء رسول الله» وضوی پیغمبر اینطوری بود. نمایش میدهد. یا خود رسول اکرم میفرماید: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»(عوالیاللآلی، ج1، ص197) نماز بخوانید همانطور که میبینید من نماز میخوانم. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»(احزاب/21) پیغمبر مدل است. خود شخص این ها وجود خارجی هستند. یعنی نباید فقط مطلب از ذهن در ذهن بریزد. باید یک وجود خارجی هم داشته باشد. معلم و مربی باید سنت شکن باشد.
3- اخلاص از شرایط مربی خوب و عامل نفوذ است
4- اخلاص: مسئله اخلاص شرط موفقیت است که دانشجو وقتی نگاه به استاد دانشگاه میکند. طلبه وقتی نگاه به مدرسش میکند. حساب نکند که این پول گرفته و آمده است اینجا و این سوزش سوز پولکی است. این را حس کند که این به او علاقه دارد و اخلاص دارد و از روی سوز و صداقت است. الآن گاهی وقت ها ممکن است نگاه به طرف که میکنی دارد اگرچه حرص میزند ولی همه اش، پول است. یعنی فریادش از خودش نیست. عین نور ماه که میگویند از خورشید نور میگیرد، این بخاطر این است که به او پول دادهاند که حالا دارد غصه میخورد و اگر دم از دین میزند چون آخر دینش نان است. دین سه حرف است(دال و یا و نون) اگر داد میزند دین، دین، دین چون آخرش به یک نون و آبی میرسد. اینطور نباشد کسی که دم از علم و تحصیل میزند، حسابش این باشد. اخلاص را ببیند. البته معنای اخلاص پول نگرفتن نیست. این را هم بگویم که بعضی خیال میکنند که اگر کار با اخلاص است، معنایش این است که پول نگیر و اگر پول بگیری اخلاص بهم میخورد، بر عکس بعضی خیال میکنند که اگر رایگان کار بکنند برای خداست، نه هر کس پول میگیرد دلیل آن است که اخلاص ندارد و نه هر کس پول نمیگیرد دلیل آنست که اخلاص دارد. خیلی ها پول نمیگیرند که اینطرف و آنطرف بگویند من کار میکنم و پول نمیگیرم.
خیلی افراد چرا پول نمیگیرند؟ یک مثالی است که میگوید: پول نمیگیرد بخاطر اینکه این طرف و آنطرف بگوید من کارهایم برای پول نیست. پس این ریاکار شد. حالا مگر اینکه متهم بشود این حرف دیگری است. اگر مورد تهمت است حسابش جداست. مسلمان باید خودش را مورد تهمت قرار ندهد. اگر من دارم با زنی حرف میزنم و شما خیال میکنید که این زن به من نامحرم است و تهمت سوء قصد نسبت به من پیدا میکنی، اینجا لازم است بگویم این محرم من است. این فامیل نزدیک من است. دفاع در برابر رد تهمت اشکالی ندارد.
اخلاص از شرائط نفوذ است. مربی خوب مربی است که بر اساس پول کار نکند و برای خدا کار بکند. پول هم رسید، رسید. میآید خدمت امام میگوید رفتم تبلیغات اسلامی بکنم. بعد که تبلیغات کردم مردم یک پول و هدایایی هم دادند. این ها چه حکمی دارد؟ میفرماید حلال است. تو برای این چیز ها که این کار را نکردی. برعکس گاهی وقت ها اسمش را عوض میکنند. ولی برای آن کار است. شخصی قاضی بود خیلی کادو برایش میبردند. آمد گفت آقا این ها را به من به عنوان چشم روشنی داده اند، کادو است. امام فرمود: اگر شغلت این نبود به تو میدادند؟ اگر در خانهات مینشستی این پول ها را به تو میدادند؟ نه! گفت این ها رشوه است. اسمش را حق و حساب میگویند. دو تا کلمه مقدس است، یکی میگویند: حق! یکی میگویند: حساب. به رشوه که پست ترین معنا را دارد بهترین الفاظ را میگذارند، حق و حساب یا مثلاً فرض کنید که حق العمل کاری یا مثلاً فرض کنید یک اسمی رویش میگذارند، کادو، چشم روشنی، هدیه، سوغاتی و. . . خوب تو اگر این شغل را نداشتی که این ها این کار را نمیکردند. اخلاص داشتن مربی رمز موفقیت اوست. مسئله دیگر پیشگام بودن است.
درباره اخلاص آیه زیاد داریم. در سوره شعرا، حدود 70 آیه است که قصه پنج، شش نفر از پیغبمبر ها را نقل میکند. و بعد تمام انبیاء این شعار را میدهند. همه پیغمبر ها را که نقل میکند همه ایشان میگویند: «إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ»(یونس/72) یعنی من برای پول کار نمیکنم. ببینید آدم چاه که میکند، برای آب چاه میکند، منتها خاک هم گیرش میآید. کسی که گندم میکارد. برای گندم است ولی کاه هم گیرش میآید. این ها یک چیزهایی است که اگر کسی برای خدا کار بکند اینطور نیست که فلج بشود. ما داریم افرادی که برای خدا کار کردند زندگی ایشان هم مثل بقیه سرپاست. و آدمهایی داریم که خیلی زندگی میکنند و حدیث هم داریم که آدمهایی که خیلی زرنگند و بقول خودشان خیلی رند هستند و از چند راه میخواهند پول در بیاورند، خداوند چنان در سر این ها میزند که هر چه میدوند، بجایی نمیرسند. همهاش به زرنگی نیست. ما یک مأموریتی داریم باید طبق مأموریت وظایفمان را انجام بدهیم. یعنی خلاصهاش این است که ما باید بندگی خودمان را بکنیم. خدا، خدائی خودش را بلد است. اشتباه ما این است که ما بندگی خودمان را فراموش میکنیم. میرویم یاد خدا بدهیم که چه کند. میگوئیمای خدا! اگر چنین کنی خوب میشود. گیر و اشتباه همه ما این است. ما باید بنده باشیم، خداوند خدایی خودش را بلد است. ما چه میکنیم؟ ما بندگی خودمان را رها میکنیم، یاد خدا میدهیم که این چنین خدائی کن.
4- پیشگام بودن از شرایط مربی خوب
5- مسئله پنجم پیشگام بودن است. نه اینکه فقط اسمش پیشگام باشد. یعنی واقعاً جلو باشد. پیشگام یعنی ببینیم چه کسی از همه جلوتر بوده است. اگر کسی واقعاً دم از اسلحه میزند اولین کسی که در اسلام اسلحه بکار برد باید از آن اول ها شروع کنیم. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه/11-10) افرادی الان خودشان را جلودار قلمداد میکنند که قبل از اینکه مادر اینها، این ها را بزاید، افرادی تکه تکه شده اند. گاهی افراد در گفتگو ها میگویند ما چند سال است سابقه داریم و. . . میگوئیم تو چند ساله هستی؟ قبل از تولد تو نوری ها بدار شدند. قبل از تولد تو سید جمال الدین اسد آبادی ها بودند. همین نزدیک ها قبل از تولد تو نوری ها بدار شدند. قبل از تولد تو نواب صفوی تکه تکه شد. اصلاً تو هنوز متولد نشده بودی. حالا چطور شد که تو از همه سابقهات بیشتر است؟ خجالت هم خوب چیزی است. بالاخره آنجایی که هستیم قبولت داریم. اما زیاد نه. برای نمره 12 قدمت روی چشم. اما ما نمره 14 داریم. نمره 16 داریم. نمره 20 داریم. برو در نوبت. مینی بوس ها میروند در نوبت، درشکه میرود در نوبت. فقط انقلابیون در نوبت نمیروند. خلاصه در نوبت بروید. پیشگام باید باشد. قرآن میگوید: «إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمْ»(انعام/14) پیغمبر میگوید: من مأمور شدم که در کار ها خودم مقدم باشم.
امیرالمؤمنین میفرماید: در جنگی که با رسول الله میرفتیم با کفار بجنگیم، رسول الله جلو بود و همه پشت سر پیغمبر بودیم. یعنی کسی از ما اصحاب بر پیغمبر مقدم نبود. او که میآید «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ»(نساء/95) رسول اکرم خودش از همه جلوتر بود. و اگر یک کسی را میگویند چهار سال زندان رفته است و میخواهند او را بزرگ کنند. حالا یک کسی که 8 سال زندان رفته چه؟ خوب نوبت اوست. اگر یکی کسی روی نهج البلاغه هزار ساعت مطالعه کرده است، یک کسی که سه هزار ساعت مطالعه کرده است برای او چه خاکی به سرمان بکنیم. چون معیار ما چیست؟ قرآن است و قرآن اگر قرآن است. یا راست میگوئیم یا دروغ تکلیف ما باید روشن شود. قرآن میگوید معیار کمال، معیار فضیلت علم است، تقوا است، جهاد است، هجرت است، سابقه است، اخلاص است. این ها ملاک کمال است.
«هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ»(زمر/9) «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»(حجرات/13) «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ»(نساء/95) «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»(انفال/74) «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ»(واقعه/10) این ها آیاتی است که فضیلت در اینهاست. برادر عزیز، خواهر محترم، دنبال چه کسی رفتی؟ بین خودت و وجدانت، تو را به شرافت زمان، تو را به شرافت زمین، ترا به شرافت وجدان، تو را به شرافت موجودی که در این هستی دارای، آنکس که تو به دنبالش رفتی آیا از همه با سوادتر است؟ این فلانی که دنبالش میروی، یا فلان شخص یا فلان گروه. بین خودت و خدا و وجدان و اگر خدا را قبول نداری بین خودت و هر چیزی که بپهلویت ارزش دارد. از نظر پاکی از همه پاکتر است؟ در جهاد روی کره زمین از این بهتر نیست؟ در هجرت کسی بیشتر از این شخص یا این گروه هجرت نکرده است؟ سابقه هجرت کسی از او بیشتر نیست؟ بین خودت و هر موجودی که در این هستی شرافت دارد، پر سابقهتر از ایشان نیست؟ قبل از تولد ایشان هنوز مادر ایشان، ایشان را نزائیده بود که دیگران تکه تکه شدند. سابقه دارتر هست، با اخلاصتر از ایشان در روی کره زمین نیست؟ که یک سیلی که میخورد، علماء بیائید، شورای انقلاب، مجلسی شورای ملی، چه خبر است؟ یک چماق در سرما خورد، میگوید تمام نیرو ها بسیج شوند و ببینند در سر ما خورد. دست که به او میگذاری جیغ میزند، کولی بازی در میآورد. تازه خودش که میزند هیچ پیدا نیست. تو مخلصی؟ نانی که دیگران برای سیلزدههای اهواز دادند، تو کجا نانت روی نان آن ها بود. نانی که میخواهند بخورند آدم آرم بچسباند؟ ما رژیم قبل هم ندیده بودیم، پرتغال تمبر داشته باشد. این ها از شاه هم بدتر کردند. شاه سابق به پرتغال ها و موز ها تمبر خودش را نمیچسباند. این ها به پرتقال ها و موز ها آرم خودشان را میچسبانند. یعنی این اخلاص است؟
شما اگر قرآن را آتش بزنید راحتتر هستید. چون مردم روشن میشوند. شما میگوئید قرآن ولی هیچ یک از کلماتی که در قرآن است، عمل نمیکنید. این ها همه آیه قرآن بود. قرآن میگوید: آنکه از همه با سوادتر است، که خودت هم میدانی ایشان از همه باسوادتر است. آنکه از همه باتقواتر است، آنکه از همه سابقه جهادش، آنکه از همه بیشتر هجرت کرده است. تو خودت هم میدانی. اگر میگویی قرآن و ایدئولوژی اسلامی باید به آن عمل کنی. حتی به یکی از آیههای قرآن برای مصلحت روزگار عمل نکردی. این ها ملاکهای قرآن است. باید قشنگ بگوئید ما مسلمان نیستیم.
ای خواهر وای برادر اگر مسلمان هستی یک کاری بکن، شاید شما مردی، شاید من مردم، من یا تو رو دربایستی نداریم. شاید هفته دیگر هفته اول قبرمان باشد. یک راهی را بروید که روسیاه نباشید. اگر یقهمان را گرفتند و گفتند: چرا دنبال این رفتی؟ نگوئید خشمگین شده بودم، خوشم آمده بود، خشم و خوشی حرف مهمی نیست. گفتند بیا رفتم. واقعاً بگوئید من دنبال ایشان رفتم بدلیل اینکه ایدئولوژی من اسلامی است و اسلام گفته بود علم، تقوی، جهاد، هجرت، سابقه، اخلاص و این همه کمالات را در فرد اعلایش داشت. یک راهی را برو که با شهامت هم در دنیا سرافراز باشی و هم روز قیامت بتوانی جواب خدا را بدهی.
5- مردم مؤمن یا کافر شوند برای خدا فرقی نمیکند
این را هم به شما بگویم تمام دنیا عبادت بکنند، تمام دنیا مارکسیست بشوند. یک سر سوزن برای خدا فرقی نمیکند. «إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمین»(عنکبوت/6) خدا غنی است
گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبریاش ننشیند گرد.
خلاصهاش این است که اگر همه مردم دشمن خدا باشند برای خدا هیچ فرقی نمیکند. اینطور نیست که حالا اگر شما مسلمان نباشی، غصه بخورد. گاهی آدم میسوزد، آدم غصه میخورد یک جوانی، دختری یا پسری جذب شده است. با خیلی هایشان هم که من خودم صحبت کردم، گفتم شما دلیل جذبت را بگو، من هم جذب تو میشوم. من جذب رئیس شما میشوم، دلیل را بگو. تو میگویی ایدئولوژی ما اسلامی است این هم آیههای قرآن است. تو بگو به چه دلیل جذب شدی من هم مرید تو میشوم. حالا جذب هر گروهی، چه اسلامی باشد و چه غیر اسلامی. خوب است که بعضی ها آمدند و در تلویزیون حرف هایشان را زدند و کاش باز هم بیایند و بگویند. یکی از این گروههای غیر اسلامی در تلویزیون آمد و گفت: ما شعارمان، خوراک، پوشاک، مسکن است. یک عده که پای تلویزیون بودند زیر خنده زدند. گفتند ما هم همین خوراک و پوشاک و مسکن را میگوئیم با هزار تا چیز دیگر. آخر یک دکانی که فقط دکمه میفروشد یا یک دکانی که فقط یک نوع میوه میفروشد، با یک سوپری که همه چیز دارد، مثل هم است؟ دین ما دین جامعی است. آنکه تو میگویی ما هم میگوئیم بعلاوه. . .
در دنیا که ما رو سفیدیم، چون که هر که هر چه میگوید ما هم میگوئیم، بعلاوه یک چیزهایی دیگر. قرآن آیه قشنگی دارد این آیه را برایتان معنا کنم. میگوید مسلمان ها خوش بحالتان که شما جلوئید. میگوید چطور؟ میگوید: «إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُون»(نساء/104) مسلمانها اگر شما به دردسر افتادید، چماق خوردید، خرمن شما سوخت، زندان رفتید و شکنجه شدید، هیچکدام طوری نیست. «إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُون» اگر شما بدرد و الم شدید مبتلا شدید. «فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُون»(نساء/104) اگر تو شلاق خوردی او هم شلاق خورد. منتها درود بر شما مذهبی ها برای اینکه «وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ»(نساء/104) «تَرْجُونَ»(یعنی رجاء، امید) امیدی شما از خدا دارید. شما به یک منبع دیگر هم تکیه دارید و امید دارید. اما آن ها «لا یَرْجُونَ» آن ها یک چنین رجائی ندارند. چماق به چماق، دری وری به دری وری. آدم با ایمان یک تکه گاه دیگر هم دارد «وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا یَرْجُونَ» و الا هر چه او میگوید ما هم میگوئیم.
کارگر عزیز، رنجبر، زحمتکش، دهقان، خوراک، پوشاک، مسکن همه اینها شعار ما هم هست. ما هم میگوئیم کارگر عزیز، رنجبر، زحمتکش، دهقان، خوراک، پوشاک، مسکن بعلاوه رضای خدا و بعلاوه ایمان. پس هر چه هر کس میگوید، ما هم میگوئیم بعلاوه اضافات.
ما پیشگامیم، ما مخلصیم، ما مجاهدیم البته جمله ما را که میگویم نه یعنی فقط ما آخوند ها! یعنی مذهبی ها، این اخلاص مربوط به عمامه و لباس نیست. گاهی وقت ها یک جوان جوری اخلاص دارد، که شاید خیلیها نداشته باشند. شما حساب کنید جوانی را که در خیابان تهران تیر به او خورد و در جوی آب افتاد. رفتند بیرون بیاورندش، گفت: من را رها کنید بروید قرآن را حفظ کنید. همان وقتی که داشت جان میداد تو آبهای لجن جویهای تهران خون از بدنش میآمد داشت، دست و پا میزد داشت جان میکند، گفت بروید قرآن را حفظ کنید. آن مجاهد است. روزنامه فروشی، با زغال نوشتن و. . . هنر نیست. الآن دو کیلو زغال داشته باشید من روی همه دیوارهای تهران مینویسم زنده باد فلانی، مرگ بر فلانی، دو کیلو زغال میخواهد و یک نردبان. گاهی در بعضی از شهر ها میگویند: آقا فلان گروه شهر را قبضه کردند، میرویم و میبینیم چه کسی قبضه کرده است. میبینیم یک عده، یک نردبان دارند و 2 کیلو زغال از یک بعد از نصف شب تا سه بعد از نصف شب بالای نردبان نوشتند زنده باد فلانی. یک غریبه که میآید میگوید: اوه! شهر را قبضه کرده اند. نه آقا 2 کیلو زغال است و یک نردبان. مثل اینکه آدم بدنش را خیلی شدید میخاراند، پیراهنش را که در میآورد میبینید یک تیغ کوچک بیشتر نیست. ولی آدم خیال میکند تمام بدنش پر از تیغ است. یکدانه تیغ بیشتر نیست، هی اینجا فرو میرود و هی جای دیگر فرو میرود.
2 کیلو زغال میخواهد و یک نردبان. والا تمام گروه ها همه کتابهایی که نوشتهاند جمع کنند وقتی پهلوی یکی از کتابهای مرحوم مطهری بگذاری، خودشان کنار میزنند، نه اینکه ما بگوئیم کنار بزنید. منتها کسانی جذب میشوند که کتابهای مطهری را نخواندهاند و یا نمیفهمند.
6- با وجود خورشید پای شمع ننشینید
گاهی غصه میخوردم. فکر میکردم که، سال ها در قرآن میخواندم که حضرت موسی را مردم ر ها کردند و سراغ گوساله رفتند. آیا میشود آدم اینطور باشد؟ با وجود حضرت موسی آدم گوساله پرست باشد؟ گیج بودم و این آیه ها را معنایش نفهمیدم. بعضی گوساله اند، بعضی مسلمان خوب هستند، ولی مثل لامپ هستند، با وجود خورشید نیاز به لامپ نداریم. خود آقایان روشنفکر وقتی در امامزادههای ما میآمدند، مسخره میکردند و میگفتند: روز روشن چرا شمع روشن میکنید؟ این خل گری نیست که با وجود خورشید حرم امام رضا(ع)، شمع روشن میکنید؟ حالا تو که به ما میگفتی با وجود خورشید چرا پای شمع مینشینی، خود شما با وجود رهبر انقلاب و خط امام چرا دنبال خطر دیگر رفتی؟ کسانی که با وجود خط امام دنبال خطهای دیگر میروند، مثل ایشان مثل کسانی است که با وجود خورشید پای شمع مینشینند. آن وقت کسی که با وجود خورشید پای شمع مینشیند، مسخرهاش میکردند و به او میگفتند: امل، مرتجع، قدیمی، کهنه پرست و. . . خودش با وجود امام پای حرف های دیگری مینشیند. امام میآید و میگوید که اسلحه ها را پس بدهید. ایشان میگوید من فعلاً صلاح نمیدانم. امام میگویند: جهاد سازندگی! این ها میگویند: نه! و در ثانی همه آقایان میآیند میگویند اصل عمل است.
اگر بگویند بعد از انقلاب عملکرد همه گروه ها را در روزنامه ها چاپ کنند که چه کرده اند. ما مینویسیم: بچه مسلمان ها نمازشان را خواندند، شبها، خیابان ها را حفظ کردند. بچه مسلمان ها تا حالا هزار تا مفسد فی الارض گرفتند. بچه مسلمان ها تا حالا در چند هزار روستا و ده مسجد و مدرسه و حمام ساخته اند. بچه مسلمان ها چندین صد هزار هکتار را کشاورزی کردهاند، این کار بچه مسلمانهاست. شما هم یکطرف دیگر ثمره کارتان را بدهید: ما هم خرمن ها را آتش زدیم. ما هم لولههای نفت را منفجر کردیم. میدانید از پارسال تا حالا حدود 90 تحصن در همین ایران بوجود آمده است. در این 90 تحصن بعضی از ایشان بچههای خوبی بودند و بعضی از ایشان هم دست بوده اند. ما تا کنون 90 تحصن بوجود آورده ایم. امیدوارم که همینطور که این ایام شریف ماه رمضان میگذرد، یک تجدید نظری بکنیم. این چند ساعت و چند روز و چند ماهی که داریم، و هر مقدار عمری که داریم تجدید نظر کنیم.
ای برادر وای خواهر! خدا میداند دوستانه به شما میگویم که با وجود خورشید دیگر پای چراغ ننشینید. گرچه چراغ ها دانشجو هستند، فاضل هستند، زجر کشیده هستند، زندان رفته هستند، هر کمالی که تو میگویی آن مقداری که واقع هست من قبول دارم. اما میگویم اگر شما میگویی این نمره چهارده دارد، من میگویم نمره پانزده هم هست، با وجود پانزده دلیلی نیست که ما نمره چهارده بگیریم. خوب ممکن است یک زمان همه افق ها خدایی نکرده از بین بروند و شما مجبور بشوید که از یک پیشنماز محله استفاده کنی، خیلی خوب، اما با وجود این ها انسان آب از سرچشمه بر میدارد.
اگر خواستیم مربی خوبی باشیم، باید علاقه به کار داشته باشیم، تواضع داشته باشیم قدرت خرق اجماع داشته باشیم، قدرت شکستن خرافات، قدرت مبارزه با عادتهای غلط داشته باشیم. بر اساس پول کار نکنیم. پیشگام هم باشیم.
راه تربیت چیست؟ چند تا جمله هم برای تربیت از نظر قرآن بگوئیم و خداحافظی کنیم.
7- اسلام به تربیت قبل از ازدواج و بسته شدن نطفه توجه دارد
عرض میشود که شروع تربیت چه وقت است؟ 7 سالگی باید تربیت کرد؟ 10 سالگی باید تربیت کرد؟ چه سنی باید تربیت کرد؟ و چرا؟ نظر اسلام قبل از ازدواج است. میگوید از قبل آنکه انتخاب همسر بکنی باید به فکر نسل باشی. «وَ اخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ»(کافى، ج5، ص332) حدیث داریم برای بچه هایتان و برای نطفه خودتان، بهترین رحم ها و بهترین مورد ها را انتخاب کنید. یعنی در مسئله تربیت اسلام از قبل از ازدواج مسئله را مطرح کرده است. و لذا گفتهاند که زن ترسو نگیرید. علی(علیه السلام) وقتی میخواهد زن بگیرد. سفارش میکند از فامیل شجاع بگیرید چون زن ترسو روی بچه هایش اثر میگذارد. یا مثلاً میگوید اگر همسرتان شیر نداشت، بچه را به زنی که از نظر روحی و اخلاقی و ایمانی انحراف دارد ندهید تا شیر بدهد. یا مثلاً فرض کنید کسی که به یک زنی به یک دختری علاقه پیدا کرده است، دختر خیلی خوشگل و زیباست ولی از نظر شعور قدر پائین است. نامه مینویسد به امام، امام میگوید: هرگز! میگوید آقا من خیلی به این دختر علاقه دارم و نمیشود و فلان میگوید اگر کارد به استخوان رسید و راه ها برایت بسته شد. ازدواج کردی، سعی کن از این خانم بچه دار نشوی. چون کسی که سطح فکرش پائین است بچهاش هم. . .
ببینید این دستورات اسلام است. شما باید در مسئله آموزش یک جوری باشد که جوان ها ما و آنهایی که میخواهند داماد بشوند و دختر خانماهایی که عروس بشوند، اصلاً باید یک دورهای یک هفته، ده روز برای این ها باشد. این دستورات که در راه تربیت است، این ها را باید دورهای گفت. این ها چیزهایی نیست که آدم در تلویزیون بگوید. ولی خیلی دستور داریم، و دقتی در این زمینهها شده است.
چیزهایی که در شخصیت اثر میکند؟ دوازده مورد اینجا نوشته ام. علی(ع) بچه هایش را به جنگ فرستاد. خوب بعضی از بچههای امیرالمؤمنین امام حسن و امام حسین بودند. یک بچه هم داشت بنام محمد حنفیه که از یک زن دیگر داشت. این محمد حنفیه وقتی میخواست جنگ کند میرفت جلو میترسید برمی گشت. آخرش حضرت علی با پشت شمشیر زد به کتفش و گفت برو کنار. «أدرکک عرق من أمک»(شرح نهجالبلاغهابنابىالحدید، ج1، ص243) یک رگ از مادرت در بدن توست. چون مادرت ترسو است. تو هم ترسو شدی. بعضی شهر ها مشهور به این هستند که این شهر ها ترسو هستند مثل کاشان! علیای حال اگر هم کاشانی ها ترسو هستند باید دختر کاشانی را شما نگیرید. البته این تهمت است. کاشانی ها شجاعند، دلیلش هم من هستم. چیزهایی که در تربیت و در شخصیت انسان اثر میگذارد 12 مورد است که ان شاءالله در یک جلسه دیگر میگویم. حالا در این دو سه دقیقهای که وقت داریم این دو سه تا مطلب را تذکر بدهم:
8- دلیل حجاب
یکی اینکه در نامههای ارسالی نوشتهاند که دلیل حجاب را بگو. من دلیل حجاب را در یکی از بحث هایم گفتم که چشم آزاد، بدن بی بند و بار. اگر بی حجابی رسم بشود، جاهایی که بی حجابی زیاد است جوانهایی که نگاه میکنند، هوس پیدا میکنند و به دنبال هوسشان زنا و متلک و سوء قصد و امراض مقاربتی و اولاد سر راهی و سقط جنین و کورتاژ و دلهره برای پدر و مادر ها و دختران ربوده شده و همه آثار سوء مربوط به این است که این هرزه گری هست و باید جلو هرزه کاری ها گرفته بشود. به امید روزی که ادارههای ما هم جای عفت عمومی باشد.
9- عبادت بدون اخلاق
مسئله دیگر، گفتند که عبادت بدون اخلاق ارزش دارد یا نه؟ ما در قرآن آیههای زیادی داریم که این ها را علامه طباطبایی مفصل بحث کرده است. یک سری آیه های(حبط) است یک سری آیه های(تکفیر) آیههای حبط یعنی گاهی اوقات یک گناهی میکنیم که این گناه همه خوبی ها را از بین میبرد. آیههای تکفیر یعنی گاهی اوقات انسان یک ثوابی میکند، که این ثواب کفاره همه گناهان است. یعنی اعمال ما در همدیگر اثر میگذارد. چه بسا شما عمری عبادت کنی، یک عملی از شما سر بزند، که اثر یک عمر عبادت را از بین ببرد. مثل شیطان، شیطان 6 هزار سال عبادت کرد و در آخر تکبر کرد و امر خدا را اطاعت نکرد و به آدم سجده نکرد. بخاطر یک حالت اخلاقی و تکبر عبادت 6 هزار سالش از بین رفت. سؤال این است که آیا عبادت بدون اخلاق ارزش دارد یا نه؟ بعضی وقت ها مسائل اخلاقی عبادات را از بین میبرد.
آیا جن وجود دارد؟ بله خداوند نوشته به شما نداده که غیر از شما موجودی خلق نکرده است. خدا آزاد است. همینطور که خیلی چیز ها را خلق کرده است. خیلی چیز های دیگر را هم خلق میکند. مسئلهای نیست.
در مورد تنظیم ساعات درس نوشته اند؟ بله پارسال ماه رمضان ساعات درس را مدام بالا و پایین میکردند، امسال قول دادهاند که ماه رمضان ساعات را منظم کنند.
نوشتهاند از رساله هم بگو. از رساله ها معذورم بگویم، برای خاطر اینکه مسئله گفتن در تلویزیون چندان صحیح نیست، چون به یک مشکلاتی انسان برمی خورد که معذورم بگویم. چون به فکرش بودهام مشورت هم کرده ام، ولی به بن بست رسیده ام. باید خودتان مطالعه بفرمائید.
یک سری نامه به این مضمون آمده است که پدران و مادران نمیگذارند جلسات مذهبی برویم. گاهی پدر ها و مادر ها مقدس خشک هستند(خشک مقدس) و وسوسه پیدا کرده اند. اینجا باید پدر ها و مادر ها بدانند که این وسوسه ها را نداشته باشند. گاهی وقت ها اگر پدر و مادر مزاحم بچه بشود که چیز یاد بگیرد، بزرگترین ظالم را مرتکب شدهاند چون: «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ»(اعراف/45) قرآن خیلی آیه داریم که یک مشت جنایتکاران «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» یعنی جلو راه خدا را میبندند «مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فی ها اسْمُهُ»(بقره/114) در مسجد را میبندند و نمیگذارند در آن ذکر خدا بشود. بله اگر واقعاً راه حق است و پدر و مادر وسوسه میکند، مشمول آیه: «یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» هستند. اما اگر نه پدر و مادر واقعاً بجا احتیاط میکند، طرفی که دارد ایدئولوژی اسلامی میگوید از افرادی است که شناخته شده نیست. به اسم ایدئولوژی اسلامی میگوید. بعد معلوم نیست جزء کدام گروه در میآید. آخر گروه فرقان هم تفسیر میگفتند، یکباره گروه فرقان از آب در آمدند. گاهی احتیاط ها بجاست و گاهی نابجاست. این مربوط به این است که چه دختری و چه پدر و مادری در کدام منطقه و چه جلسهای را میگذارند برود و چه جلسهای را نمیگذارند برود. این مسئله نیست که عمومی بگویم پدر ها و مادر ها دختر ها را آزاد کنید و هر جلسه مذهبی میخواهند بروند. این را من نمیتوانم عمومی بگویم. چون جلسههای ایدئولوژی غلط هم هست. افرادی ایدئولوژی اسلامی میگویند و جزوههایی نوشتهاند که آدم وقتی میخواند به کتاب جوک شباهتش بیشتر است.
مسئله دیگر اینکه برنامه هایتان را بنویسید. در بیان تندحرف میزنید، معذرت میخواهم. چرا نامههای ما را جواب نمیدهید. چون یکنفر هستم و دفتری نیست. کمک کاری نیست. نمیرسم و هر ساعتی هم یک جایی هستم، از اینکه نامه ها را جواب نمیدهم هم معذرت میخواهم. نامه ها را بنویسید به مؤسساتی که مخصوص این کار است من معذورم از اینکه جواب دهم.
انتقادهایی سازنده شده است، متشکرم. انتقادهایی شده توهین آمیز که میبخشم. تشکرهای شده است از تشکر ها هم متشکرم. خدا انشاء الله از همه گناهان ما بگذرد به امید روزی که همه ما در یک خط و آن هم خط امام باشیم.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»