2- زیارت جامعه، از امام هادی علیهالسلام
3- نقش تکوینی امامان علیهمالسلام
4- پاسخ به یک سؤال درباره امامان علیهمالسلام
5- استفاده اختصاصی ممنوع
6- شروط خداوند برای اعطای مقام نبوت و امامت
7- رعایت اخلاص در کارهای عبادی و امور زندگی
موضوع: معرفت امامان در زیارت جامعه
تاریخ پخش: 08/12/98
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
عزیزان پای تلویزیون زمانی بحث را گوش میدهند که ایام شهادت امام هادی، امام دهم است و من هم فکر کردم که از یادگارهای خوب امام هادی، یادگارهای معرفتی و علمی، این زیارت جامعه است. فرازهایی از زیارت جامعه را معنا کنیم که تقریباً میشود گفت: امام شناسی. اصلاً خود زیارت یک تجدید عهدی است.
1- خطر ضعف و سستی در ایمان
حضرت عیسی گاهی احساس میکرد که بعضی مریدهایش ممکن است متزلزل شوند، فرمود: «من انصاری» دو بار این کلمه در قرآن آمده است. «مَنْ أَنْصارِی إِلَى اللَّهِ» (آلعمران/52) چه کسی یار واقعی ما است؟ «قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ» حواریون میگفتند: ما هستیم. خود امام حسین شب عاشورا فرمود: امشب شب آخرتان است، فردا همه شما را میکشند. اگر میخواهید بروید، بروید. تا هوا تاریک است بروید، من بیعتم را از شما برداشتم. گفتند: نه ما هستیم. اینکه انسان «فَلَمَّا أَحَسَ» (آلعمران/52) أحَس در قرآن آمده است. یعنی وقتی حضرت عیسی احساس کرد نکند بعضی از اینها شل شده باشند، یک تجدید عهد کند. زیارت تجدید عهد است. یعنی «سلمٌ لمن سالمکم» هستم. وفادار هستم. ایمان تنها کافی نیست. «ربنا الله» تنها کافی نیست. «ثم استقاموا» (فصلت، 30) استقامتش مهم است. چون در قرآن یک مشت آیه داریم میفرماید: قرآن عجب کتابی است. هرچه میخواهی در قرآن هست.
قرآن میفرماید: بعضی ایمان دارند ولی چپه میشوند. آیهاش این است «آمَنُوا» بعد میگوید: «ثُمَ کَفَرُوا» (نساء/137) ایمان داشت کافر شد. «آمنوا… ثُمَ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْل» (بقره/51) «ثُمَ تَوَلَّیْتُمْ» (بقره/64) خوب بود، بد شد. بنابراین اینکه انسان تا آخر وفادار بماند این وفا خیلی مهم است. اینکه اگر میخواهد.. یعنی صداقت داشته باشد و وفادار بماند. یک بنده خدایی خودش را کاندیدا کرده بود برای همین دورههای مجلس و اینها، میگفت: ما وقتی کاندیدا میشویم برای اینکه رأی جمع کنیم، هرکس مرد، چهلم، هفتم، تسلیتش، هرکس زایید تبریکش، تند تند هی روابطمان را با مردم بیشتر میکنیم که اینها مرید ما شوند و به ما رأی بدهند. میگفت که این هفته اینقدر فاتحه رفتم در عمرم نرفته بودم. میگفت: وارد جلسه فاتحه شدیم، یک نفر آبروی ما را ریخت و گفت: آقایی که خودت را نماینده کاندیدا کردی، در طول عمرت اینجا نیامدی، البته این عیب نیست، چون میخواهند رأی بدهند باید بشناسند، آدم برای معرفی خودش هم خواسته باشد برود، قرآن میگوید: حضرت یوسف خودش را معرفی کرد و گفت: «قالَ اجْعَلْنِی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ» (یوسف/55) به من رأی بدهید، من خوب میتوانم کشور را اداره کنم. حضرت یوسف به پادشاه مصر گفت. یکوقت انسان لیاقت دارد باید کاندیدا شود، گاهی هم واجب است معرفی شود و برای معرفی باید در مجامعشان برود. عیب ندارد ولی میگفت: یک نفر با اینکه عیب ندارد یک نفر بلند شد با همین کلمه ما را در جلسه خراب کرد. همین آقای کاندیدا میگفت. گفت: آقایی که آمدی رأی جمع کنی، چطور در طول سال اینجا پیدایت نمیشود؟ برای رأی ما آمدی؟ گفت: من یک خرده فکر کردم و گفتم: راستش را میخواهی بله، من برای خدا نیامدم. هم از خدا معذرت میخواهم و از هم از شما. ولی حالا یک فاتحه میخوانیم. میگفت: من اقرار کردم که بله برای خدا نیامدم، یک نفر بلند شد گفت: حالا، حالا که ایشان اقرار کرد که کار من برای خدا نیست و برای رأی جمع کردن است، حالا که صداقت داشت و راستش را گفت، به او رأی میدهیم. تکبیر! میگفت: برای غیر خدا رفتم خراب شدم، از خدا عذرخواهی کردم، همان کسی که خرابم کرد بلند شد به نفعم صحبت کرد، اینکه به قلب، قلب میگویند، قلب زیر و رو میشود. یعنی در یک لحظه ممکن است فکر انسان یک جایی برود… هیچی
همین دخترهایی که بعضی عاشقشان میشوند، افرادی میروند اصلاً نمیپسندند، میگویند: من زشت هستم. همینکه یک کسی او را نمیپسندد، یک کسی دیگر میآید عاشق او میشود، یعنی واقعاً قلبها دست خداست. این مسأله مهمی است. ما از امام دهم بگوییم.
2- زیارت جامعه، از امام هادی علیهالسلام
امام دهم میگوید: اینطور امام را زیارت کنید. اول که عرض کنم به حضور شما که… حضرت امام علی النقی، درست است. من در یک لحظه شک کردم. بله زیارت جامعه برای امام هادی است. امام، امام را میشناسد دیگر. «السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه» من بخواهم عربی بخوانم و ترجمه کنم، طول میکشد. میخواهم 28 دقیقه صحبت کنیم دو دقیقهاش رفت، 26 دقیقه شد. همینطور لا به لای حرفم، یک درمیان از هر چند جمله یک جملهاش را میگویم. ای اهلبیت شما محل رفت و آمد فرشتهها هستید، معدن رحمت و خزینهدار علم و بالاترین درجه حلم و ریشههای سخاوت و رهبری امت و نعمتهایی که به ما میرسد از طریق شماست. «وساسه العباد» سیاستگزار شما هستید. من نمیدانم اینهایی که میگویند: دین از سیاست جداست، با این جمله چه میکنند؟ امام هادی را قبول ندارند یا زیارت جامعه را، «وساسه العباد» یعنی سیاستگزاری به دست شما اهلبیت است. شما باید سیاست ما را تعیین کنید. با همین جمله خیلی از احزاب باید حرفهایشان را جمع کنند. این حزبی که شما درست کردی و یک خط سیاسی ترسیم میکنی، این طبق حرف قرآن و اهلبیت است، روی چشم. اگر شما یک سیاستگزاری میکنی غیر از آن…
یکوقت اول انقلاب بود. یکی از این لیبرالها گفت که قانون قصاص الآن جایش نیست. این قانون قصاص که یکی را کشت تو هم او را بکش، این برای زمان قدیم بوده و به درد امروز نمیخورد. امام در حسینیهی جماران نشست و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» این کلمه را میگویند یعنی دین از دنیا رفت. کسی که بگوید: این جمله برای آن زمان بوده، حالا نباشد. اینکه دختر را زود شوهر بدهند، دختر دوازده ساله، ده ساله، نه ساله اینها برای زمان قدیم بوده است. الآن تا دختر 25 سال، 35 سال نشود رشد ندارد. نتیجه چه میشود؟ این دو تا نخ بوده ازدواج نکرده، اگر سیزده ساله و شانزده ساله و بیست ساله ازدواج میکردند، نخ قرقره بودند و گره میخوردند. هردو طناب شدند، طناب دیگر گره نمیخورد، گره هم بخورد زود باز میشود. آمار طلاق زیاد میشود. «حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامه و حرام محمد حرام الی…» اینکه برای این زمان بوده، برای آن زمان نبوده یعنی چه؟ خالق من با خالق مردم هزار سال پیش و دو هزار سال پیش یکی است. بله چیزهای زندگی یک زمانی خانه را با خشت میساختند، الآن با آجر میسازند، بعد با آهن میسازند، با بتن آرمه میسازند. مسائل مادی بله، ولی آقا دروغ بد است، نه، دروغ برای زمان قدیم بوده و حالا خوب است. ظلم بد است، وفای به عهد لازم است. تمام عقاید و اخلاق ما یک چیزهای ثابتی هستند. «وساسه العباد»
3- نقش تکوینی امامان علیهمالسلام
امام همینطور لا به لای جملاتش میفرماید که: شما امام هدایت هستید. چراغ در تاریکی هستید. پرچمدار تقوا هستید. شما نمونه درجه یک انسانیت هستید. محل شناخت خدا هستید. برکات خدا جایگاهش نزد شماست. معدن حکمت دست شماست. سرّ خدا دست شماست. کتاب خدا دست شماست، حالا… شروع میکند گفتن و گفتن، ده دوازده صفحه رد شویم تا میرسد به شهادت میدهد به وحدانیت و نبوت و بعد میگوید: شما افراد خاصی هستید. چه هستید؟ راشدون، مهدیون، معصومون، مکرمون، مقربون، متقون، صادقون، قوامون، عاملون، فائزون، همه کمالات بشر در شما اهلبیت هست. شما وقتی خوابت میگیرد مژهات را نمیتوانی نگه داری. این مژه چقدر است؟ من شک دارم یک مثقال هست یا نه؟ همین یک پلک چشم، یک مثقال هم نیست. شاید دو تایش یک مثقال باشد. شما وقتی خوابت گرفت، هرچه میخواهی خودت را نگه داری، این پلکت به هم میافتد. اصلاً گردنت را نمیتوانی… هی چنین… یعنی نه میتوانی گردنت را نگه داری نه مژهات را، اما در دعای زیارت جامعه امام هادی میگوید: ای اهلبیت پیغمبر «و بکم یمسک السّماء ان تقع على الارض» کرات آسمانی را شما نگه داشتید. کرات آسمانی توسط امام، بله. «و بکم یمسک السّماء ان تقع على الارض» خوب اینها که کرات آسمانی را نگه میدارند، پس چرا خود امام حسین زیر سم اسب رفت؟ علی اصغر را روی دستش کشتند؟ باید همانجایی که تیر به گلوی علی اصغر میخورد، همان تیر دم گلوی علی اصغر پنبه شود که گلوی حضرت علی اصغر پاره نشود. شمشیری که میخواهد به مغز ابالفضل بخورد، شمشیر چوب شود و مغز نشکافد. اینهایی که اینقدر زور دارند پس چرا خودشان اینطور هستند؟ این را من از آن روضههای پنجاه سال پیش است، سالها قبل از انقلاب برای بچهها کلاس داشتم این را میگفتم هنوز هم مثلها نو است. یک چیزی میگویم شما هم برای بچههایتان بگویید.
4- پاسخ به یک سؤال درباره امامان علیهمالسلام
بسم الله الرحمن الرحیم، سؤال: شما که میگویید پیغمبر، امام همه کاره هست پس چرا خودشان هزار و یک مشکل داشتند؟ چرا مشکل خودشان را حل نکردند؟ امام حسین تشنهات است؟ عصایت را به زمین بزن آب بجوشد. چرا تشنگی خوردند و تکه تکه شدند؟ جواب: [پای تخته مینویسند] این کلمه را شما خیلی دیدید، بسم الله الرحمن الرحیم، این را برای بچههای شما میگویم. چون بالاخره شما مأمور هستی که بچهات را مسلمان تربیت کنی. این یادت باشد، استفاده اختصاصی… چی؟ بگویید… ممنوع! این کلمه یک کلمهی معروفی است. حرف درستی هم هست، پلیس سه تا اسلحه میدهد، مسلسل میدهد، تفنگ میدهد، یکی هم باتوم میدهد. [پای تخته] آخرش نون است یا میم؟ باتوم! یادم است همان سالها قبل از انقلاب رفتم بنویسم، کلمه باتو را نوشتم و شک کردم آخرش باتوم، میم است یا نون است؟ گفتم: آخرش چیست؟ یکی بلند شد گفت: آقای قرائتی چند تایش را باید بخوری تا بفهمی! (خنده حضار) از خاطرات پنجاه سال پیش.
اول که در تلویزیون رفتیم، میگفتند: ما استفاده میکنیم. ده دوازده سال که گذشت، بچهها بزرگ شدند، گفتند: ما بچگی پای تلویزیون مینشستیم و الآن گرفتار هستیم. حالا اخیراً من را میبینند، میگویند: پدربزرگ من پای تلویزیون مینشیند. یعنی ما نسل چندم هستیم. سؤال: پلیسی که در هر کشوری، مسلسل و باتوم و تفنگ میدهد به پرسنل، حق دارد این را استفاده اختصاصی کند یا نه حق ندارد؟ یعنی اگر پلیس خانه آمد درگیر شد با زن و بچه یا همسایهاش، یا در راه، اگر با کسی درگیر شد آیا پلیس حق استفاده دارد یا ندارد؟ با هم بگویید… ندارد. دارد؟ ندارد… من گفتم، اینها را دادم، اما هرجا من گفتم بزن، بزن. حق نداری خودت استفاده اختصاصی کنی. استاندار خربزه برای مهمانی خریده است. میوه، پرتقال و سیب خریده است. حق دارد با ماشین اداری ببرد؟ نه. تاکسی. بابا من استاندار هستم و هزارتا ماشین با کم و زیادش در اختیار من است. هزار تا ماشین داری ولی حق استفاده اختصاصی نداری. مهمانی داری تاکسی میوه بخری.
خدا سه چیز به اهلبیت داده است، یکی مسلسل، مسلسل را میگوییم دعای مستجاب، [پای تخته مینویسند] یکی تفنگ، تفنگ هم میگوییم معجزه، یکی باتوم میگوییم علم غیب، خداوند به امام دعایش را مستجاب میکند، معجزه هم در اختیارش هست و علم غیب هم دارد اما استفاده اختصاصی ممنوع است. اشکال ندارد. رئیس بانک گاوصندوق درونش است، کلی پول درونش است. اما اگر خواست پول را خرج کند حق ندارد کلید به گاوصندوق بیاندازد و باید از بغل دستیاش قرض کند.
یکوقت برای عمره ثبت نام میکنند، یک ده روزی بود. دقیقههای آخر من غافل بودم، فهمیدم که برای ثبت نام بانک ساعت آخرش است. دیدم پول ندارم و الآن هم ثبت نام تمام شود معلوم نیست کی… بلند شدم رفتم بانک و به رئیس بانک گفتم: شما مرا میشناسید؟ گفت: بله، شما آقای قرائتی هستی. گفتم: پول شخصی هم داری غیر از پولهای بانک؟ گفت: چه کار دارید؟ گفتم: من دقیقه آخر است میخواهم ثبت نام کنم و پول هم ندارم، اگر پول شخصی داری از پول شخصی اسم مرا بنویس، من بروم برای شما پول بیاورم. عصر برای شما میآورم. ولی حق ندارد از پول بانک بردارد بدهد، از بیت المال نمیشود جا به جا کرد.
یکوقت خدمت امام رفتیم و گفتیم: آقا زمان جنگ ما سالی چند بار جبهه میرفتیم، رزمنده نبودم ولی با بچهها میرفتیم حرف میزدیم. ولی خوب یکجا سپاه بود بنزین میزدیم. ارتش میرفتیم نهار میخوردیم. میرفتیم آنجا تلفن میکردیم. میرفتیم آنجا دوش میگرفتیم. سخنرانیها همه مجانی، ولی نهار کجا بخوریم؟ بنزین کجا بزنیم؟ گفتیم اینها قاطی میشود، مثلاً سپاه بنزیم میزنیم میرویم برای ارتش، ارتش بنزین میزنیم میرویم برای وزارت دفاع و نیروی انتظامی، امام فرمود: همه را باید از هم جدا کنید. شما حق نداری با بنزین سپاه بروی برای ارتش، با بنزین ارتش بروی برای سپاه و اینها حسابش جداست. گفتم عه اگر اینطور است، ما میگفتیم همه جبهه و جنگ است و همه بیت المال است. فرمود: نه، اینها را باید جدا کنیم. گفتم: خیلی کار سخت میشود. من در ماشین که نشستم، میایستم بیست لیتر بنزین، دو لیتر رفت اینجا، سه لیتر رفت، دائم باید نگاهم به عقربک بنزین باشد. زندگی برای ما سخت است. پس شما اجازه بده ما فقط در نهضت سوادآموزی باشیم، از امکانات نهضت استفاده کنیم و خدمات هم برای نهضت باشد. امام یک تأملی کرد، فرمود: شما مجاز هستید. گفتم: ما پنج تا معاون دارم، شما به معاونین ما هم اجازه بدهید. گفت: نخیر، به آنها اجازه نمیدهم. تو چون نیاز داری بروی تاب بخوری مجاز هستی اما آنهایی که در دفتر نشستند کار اداری میکنند به چه دلیل بنزین سپاه برای او و بنزین او برای این؟ من خیلی وحشت کردم که عجب دقیق است. بنزین هست اما حق ندارد به او بدهد.
5- استفاده اختصاصی ممنوع
حالا چرا استفاده اختصاصی ممنوع است؟ بچه شما بپرسید…
ما چهار رقم تبلیغ داریم. 1- تبلیغ سمعی، نوار و رادیو، تبلیغ بصری، تابلو میزنند که مثلاً اینجا… عکسی میزنند، نانوایی یک عکس نان آویزان میکند. حمامی یک لنگ قدیم آویزان میکردند بیرون حمام که بفهمند اینجا حمام است. پس استفاده… گوشی، رادیو. بصری، نمودارها و نمادها، سمعی و بصری رادیو و تلویزیون، که هم میشنوی و هم فیلمش را میبینی. یکی هم تبلیغ عملی است. یعنی حرف نمیزند، عکس هم نشان نمیدهد، با عملش مردم را هدایت میکند. پس چهار تا شد، سمعی، بصری، سمعی و بصری، عملی، در این چهار مورد کدامیک بهتر است؟ با هم بگویید… عملی، تبلیغ عملی بهتر است. به ما گفتند: «کُونُوا دُعَاهً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ» (کافی، ج 2، ص 78) با زبان تبلیغ نکنید، با عمل تبلیغ کنید.
اگر اینها میخواستند استفاده کنند دیگر تبلیغشان تبلیغ عملی نبود. مثلاً امام حسین روز عاشورا تشنه است، با معجزه آب دربیاورد، آب بخورد و بعد بگوید: آقای قرائتی برو جبهه اگر تشنه شدی صبر کن. «وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ» (بقره/177) میگوییم: حسین جان، قربانت بروم، خودت صبر نکردی، فوری تا دیدی تشنه هستی آب درآوردی با معجزه، آنوقت حالا من تشنگی بخورم و بمیرم؟ چرا خودت آب آوردی خوردی؟ دیگر تبلیغ امام حسین یک تبلیغ عملی بگویید… نیست. نقش حضرت زهرا اینجا چیست؟ چون تا پیغمبر بود که تابع پیغمبر بود. پیغمبر که از دنیا رفت، تابع شوهرش بود. حضرت زهرا مستقل نبود اما یک زن در این چهارده تا میخواهیم. اگر چهارده تا همه مرد بودند، این زنها زیر بار نمیرفتند و میگفتند: بابا این امامان ما همه مرد بودند، هی کار ما را سخت کردند. بچهداری، شوهرداری، خانه داری، هی سخت گرفتند. اگر یکی از اینها زن بود، مشکلات زنها را میدانست اینقدر کار ما را سخت نمیکرد. میگوییم: بله، حضرت زهرا زن است. شوهرداری، بچهداری، خانهداری… باید برای اینکه تبلیغ عملی باشد اینها را حق ندارد استفاده اختصاصی کنند. باید داغ دیدیم آنها داغ ببینند، شمشیر خوردیم، آنها شمشیر بخورند. تمام سختیهای ما را باید امامها داشته باشند و حق ندارند از این مسلسل و تفنگ و باتوم و دعای مستجاب و معجزه استفاده کنند، چون اگر از اینها استفاده کنند، دیگر برای ما الگوی عمل نیستند.
بنابراین مانعی ندارد که امامان ما بتوانند کرات آسمانی را به اراده خودشان نگه دارند ولی خودشان… مثلاً ما شک داریم امام جواد امام هست یا نه؟ میرویم پهلویش، میگوییم: آقا راستش را میخواهی ما شک داریم تو امام هادی امام هستی یا نیستی؟ حالا شب شهادت امام هادی گوش میدهید. نمیدانیم، درباره امامت تو شک داریم. اگر الآن این درخت خشک را سبزش کردی، همین الآن انار داد میفهمیم تو بند به یک قدرت دیگری هستی. اینجا امام برای اینکه ما ایمان بیاوریم معجزه میکند و درخت خشک را سبز میکند، چرا؟ برای اینکه ما را به خدا دعوت کند، اما خود امام هادی هوس انار کرد، میگوییم: صبر کن تا ماه مهر بیاید. اگر خودت انار شخصی میخواهی مثل بقیه باید صبر کنی، اما اگر میخواهی اعجازت را نشان بدهی برای اینکه مردم را به خدا دعوت کنی، نه! ولی استفاده اختصاصی نداریم. مگر ما چشم نداریم؟ ولی گفتند همه جا استفاده نکن. گوش نداریم گفتند: همه چیز را گوش نده. زبان داریم ولی گفتند: هر حرفی را نزن. اشکالی ندارد انسان چیزهایی داشته باشد ولی حق استفاده نداشته باشد.
سؤال: شما در زیارتها و روایات و قرآن، در قرآن هم داریم که اولیای خدا کارهای شما را میدانند و معجزه هم دارند. اگر اینها معجزه دارند پس چرا خودشان مصیبت زده بودند؟ جواب، چون چهار رقم تبلیغ داریم و بهترین تبلیغ، تبلیغ عملی است، اگر اینها مشکلات ما را نمیداشتند، برای ما الگوی عملی نبودند. این جواب بچهتان است. اگر سؤالی دارید بفرمایید من اگر بلد بودم جواب میدهم. خوب…
6- شروط خداوند برای اعطای مقام نبوت و امامت
حالا بعد میفرماید: «ارتضاکم لغیره واختارکم لسره و اجتباکم بقدرته و اعزکم بهداه» خدا شما را انتخاب کرد، خدا… این هم یک سؤال دیگر، اگر فردا بچه شما پرسید که: نمیشد من امام صادق باشم؟ چرا خدا مرا امام صادق قرار نداد؟ چرا الطافی که به آنها کرد، به من هم میکرد. جواب این را دعای ندبه دارد. در اول دعای ندبه میگوید، عربیهایی که میخوانم در دعای ندبه است، متن دعا را میخوانم، شما هم میفهمید. چند کلمهاش را میدانید. «و شرطتَ علیهم الزهد» شرطتَ یعنی شرط کردی، «علیهم» بر این ائمه، گقتی: زاهد، ای امام رضا باید روی حصیر زندگی کنی. موسی بن جعفر باید زندان بروی. امام حسین روز عاشورا باید زیر سم اسب بروی. ای امام باقر و ای امام سجاد باید در مسجد بنشینید، خطیب بنی امیه، امام جمعه منسوب به بنی امیه لعنت کند به علی بن ابی طالب، باید شما بنشینی این لعنت را بشنوید و خیلی سخت است. میگوید: بنشین، ما نفرین میکنیم و گوش بده. این سختیها هست. «و شرطتَ علیهم الزهد» شرط کردی، زهد، باید از دنیا بگذری. «فشرطوا» آنها گفتند: قبول است. وفادار هستیم. «و علمتَ منهم الوفاء» تو هم علم داری که اینها وفا میکنند. یعنی به قولشان عمل میکنند، حالا چون اینطور بود، «فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمتَ لهم» حالا مقامات معنوی را دادی. سؤال: آیا نمیشد خداوند این الطافی که به آنها کرده را به ما بکند. جواب: امکان دارد ولی خدا الکی به آنها نداده است. «شرطت» شرط کرده و آنها شرط را امضاء کردند و تو میدانی اینها حقه باز نیستند و به وظیفهشان عمل میکنند و حالا در را باز کرده است. مثل بازار که میگوییم: آقای تاجر نمیشود این صد میلیونی که به ایشان نسیه دادی به من هم بدهی؟ میگوید: نه! میگوییم: چرا؟ میگوید: برای اینکه به او یک میلیون دادم خوش حساب بود. دو میلیون دادم خوش حساب بود، ده میلیون، بیست میلیون، سی میلیون، هرچه دادم سر وعده چکش پاس شد. چون خوش حساب بود حالا هرچه بخواهد به او میدهم، اصلاً هرچه بخواهد به او میدهم، کلید اتاقم را به او میدهم. خدا الکی چیزی را به کسی نمیدهد.
حضرت عباسی، دروغ نمیگویید انشاءالله! حضرت عباسی یک بزغاله را بگویند: گوشتهایش را تقسیم کن، کبابیهایش را برای خودت برنمیداری؟ (خنده حضار) ما در تقسیم بزغاله عادل نیستیم گفتم یکوقت دیگر… روز عید قربان بود، یک کسی زنگ زد و گفت: حاج آقای قرائتی، بفرمایید. من یک گوسفند کشتم، عید قربان است. دعای قربانی چیه؟ گفتم: دعایش این است که کبابیهایش را برای خودت در یخچال نگذاری. کله پاچهاش را برای فردا صبحت نگذاری. سیراب و شیردانش را برای پس فردا عصر نگذاری. وقتی تقسیم میکنی طوری تقسیم کنی به هرکس هرچه هست بدهی. این را به آن بدهیم. این را به آن، چرا؟ این شوهرخواهر من است. این برادر خانم من است. این برای من آورده با این رودروایسی دارم. این که قربانی نشد. قربانی یعنی قربتا الی الله، تو همه کس و کارت را… به همه جوجههای خانهات دادی، کدام یک قربانی شد؟
گاهی داریم یکجایی میرویم در خیابان یک نگاهی میکنند و میگویند: سلام علیکم! میگویم: سلام علیکم! میگوید: این شکل قرائتی است که در تلویزیون است؟ میگوید: بعید است. نه خودش است. میرویم جلو، حاج آقا ببخشید، شما آقای قرائتی هستی؟ میگویم: بله، میگوید: سلام علیکم. میگویم: سلام اولی قبول است که برای خدا بود. سلام دومی بخاطر تلویزیون است. سلام اولی قبول است. اجری که دارد، اگر نشناختی و سلام کردی برای قیامتت مانده است. اگر به مدیرکل و تیمسار و سرتیپ به اینها ادب داری که مهم نیست. مهم این است که، تا حالا یک دانه درشت، یک افسر ارشد به یک سرباز گمنام سلام کرده؟ آن را برای قیامتش ذخیره کند. شما ظهرها که به مسجد میروید، این جزء دینتان نیست. قدقامت الصلاه میگوید، نروی لو میروی، نماز نمیخواند. حراست و حفاظت و سیاسی عقیدتی، شما ظهر نماز میخوانی مجبور هستی نماز بخوانی، مگر میشود آدم در اداره نماز نخواند؟ لو میرود. اگر غروب صدای اذان را شنیدی مسجد رفتی، این درست است. آنجا دیگر حاضر و غایب نیست و نظارت ندارد. ما خیلی از کارهایمان را باید بازرسی کنیم که کدام برای خداست؟
7- رعایت اخلاص در کارهای عبادی و امور زندگی
من خودم از حرم امام رضا بیرون آمدم، درهای طلایی را بوسیدم. آمدم در صحن حال نداشتم درهای چوبی را ببوسم. دیدم بنده هم خراب هستم و امامت من با طلا قاطی است. بعد فهمیدم چرا خدا به شیر خالص میگوید؟ «لَبَناً خالِصا» (نحل/66) میگوید: شیر خالص است. چطور؟ چون «مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً» شیر از لا به لای پهن و خون رد میشود، نه بوی پهن میگیرد و نه رنگ خون. میگوید: اگر از لا به لای خطوط سیاسی رد شدی، نگفتی: این چون همشهری ما هست به او رأی بدهیم. پسرخاله ماست، این به من قول داده که اگر رأی بیاورم تو را کدخدای کچل آباد میکنم. اگر یک جایی چیزی نبود و برای خدا بود این درست است و الا اگر قرار مدارهایی که خدای نکرده… یک کسی میگفت: رأی فلانی را میخرند. گفتم: رأی نمیخرند، دینش را میخرند.
حدیث داریم اگر کسی نمره شانزده سراغ دارد، به نمره پانزده رأی بدهد، چه نماینده، چه رئیس مجلس، چه خبرگان، هرکس… هرکس نمره شانزده سراغ دارد و به نمره پانزده رأی بدهد، «فقد خان الله» خیانت کرده به خدا، «و رسوله» به رسول خدا خیانت کرده است. «والمؤمنین» به همه مؤمنین هم خیانت کرده است. میدانید چند صد هزار شهید و اسیر و جانباز دادیم تا این جمهوری درست شد؟ حالا دین فروشی کنیم بخاطر چیز… بعد هم خدا خواسته باشد حال بگیرد، حال میگیرد. رزق این نیست که در دستت است، رزق آن است که میخوری. گاهی وقتها آدم مالک هم هست ولی بهره نمیبرد از آنچه دارد. بهره نمیبرد. دین آن چیزی است که داری. یک کسی یک سیب برداشت، گفت: بیایید من امام صادق را به چالش میکشم، رسوا میکنم. یک مشت هم از اینهایی که «فی قلوبهم مرض» بودند، گفتند: یا الله، گفت: چه میکنی؟ گفت: میروم میگویم: این سیب رزق من هست یا نه؟ اگر امام صادق گفت: این سیب رزقت نیست، روبرویش میخورم. میگویم: دیدی، خیط میشود. اگر گفت رزقت نیست، میخورم. اگر گفت: رزقت هست، همانجا لگد میکنم. هرچه امام گفت ضدش را انجام میدهم و امام شرمنده میشود. گفتند: طرح خوبی است. به چالش میکشیم. رفت خدمت امام صادق گفت: آقا این سیب رزق من هست یا نه؟ امام این سیب را نگاه کرد و یک خرده به قیافه ایشان نگاه کرد و فرمود: اگر از گلویت پایین برود، معلوم میشود رزقت است. (خنده حضار) فکری بود چه کند. گاهی آدم دارد رزقش نیست. شما بیایی خانه ما چند هزار جلد کتاب است، اما حال مطالعه ندارم. ولی گاهی وقتها یک کسی کتاب قرضی از رفیقش میگیرد و مطالعه میکند. رزق کتابخانه نیست، انچه وارد مغزت میشود رزق است. آنچه داری رزق نیست، آنچه از آن کام میگیری رزق است. آدم هست سجاده خانهاش به اندازه بقچه حمام است، دو سه کیلو است اما یک رکعت نماز باتوجه نخوانده است. آدم هم هست مهر ندارد، یک برگ درخت برمیدارد و با برگ درخت یک نماز باحال میخواند. رزق شما نماز با آن برگ حال دارد، نماز با آن سجاده که یک پارچه از مکه و یکی از مدینه و تسبیحش، دانههایش چطور است، اینها دکور است. رزق داشتن نیست، رزق کامیابی است.
آدم داریم… پیغمبر ما یک دختر داشت، رزقش چه بود؟ ببین چقدر ما سید داریم. هرکس خودش سید است، مادرش سید است. جدش سید است. همه سیدها، آدم داریم قرآن میگوید: «وَ بَنِینَ شُهُوداً» (مدثر/13) خیلی اولادهای 120 کیلویی ولی هیچ خیری از بچهاش نمیبرد. امامان ما… حرفم تمام شد. امامان کمالات دارند، اما اگر از کمالاتشان استفاده نمیکنند بخاطر همین استفاده اختصاصی ممنوع، چرا ممنوع؟ چون اگر استفاده اختصاصی کنند برای ما الگوی عملی نخواهند بود.
خدایا با توجه آمین بگویید. آمین عربی است یعنی خدایا این دعا را مستجاب کن. خدایا به آبروی خودت و انبیاء و اوصیاء و پیغمبر اسلام و اهلبیتش و به آبروی همه شهدای راه حق، ایمان کامل، بدن سالم، عقل قوی و علم مفید، عمر با برکت، رزق حلال، نیت خالص، نسل پاک، عزت و حسن عاقبت به همه ما مرحمت بفرما. شر هر صاحب شری را، به خصوص آمریکا و اسرائیل و حامیانشان را به خودشان برگردان.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
1- در قرآن چه کسانی خود را «انصارالله» نامیدند؟
1) یاران واقعی حضرت موسی
2) حواریون حضرت عیسی
3) اصحاب رسول خدا
2- آیه 137 سوره نساء، به چه امری اشاره دارد؟
1) کفر بعد از ایمان
2) ایمان بعد از کفر
3) هر دو مورد
3- کدام دعا و زیارت، از امام هادی علیهالسلام نقل شده است؟
1) دعای ندبه
2) دعای کمیل
3) زیارت جامعه
4- در روایات کدام شیوه تبلیغی سفارش شده است؟
1) تبلیغ عملی
2) تبلیغ زبانی
3) تبلیغ نوشتاری
5- آیه 66 سوره نحل، بر خالص بودن کدام ماده حیاتی تأکید میکند؟
1) عسل
2) شیر
3) آب باران