معاد -1، دلایل لزوم معاد

موضوع: معاد -1، دلایل لزوم معاد
تاریخ: 30/05/58

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله رب العالمین و صلى الله على سیدنا و نبینا محمد و على اهل بیته و لعنه الله على اعدائهم اجمعین.

سلسله بحث‏ هاى ما درباره اصول عقاید رسیده است به بحث معاد، درباره معاد یک مقدارى ما از نظر عقل بررسى مى‏کنیم، و بعد هم وضع معاد و چگونگى معاد را در یکى دو نشست با هم صحبت مى‏کنیم.
1- خرید کالا به امید احتمال سود
اصل مسئله معاد را علاوه بر دلیل هایى که ما داریم، اصولاً به آدم لجبازى که هیچ دلیلى را نمى‏خواهد قبول کند، اگر برخورد کردید. گاهى آدم برخورد مى‏کند به یک آدم لجباز، افراد لجوج را چه جورى با آنها حرف بزنیم، ائمه (علیهم السلام) گاهى با افراد منکر برخورد مى‏ کردند، هر چه به آنها مى‏گفتى، کتفش را بالا مى ‏انداخت، زیر بار هیچ دلیلى نمى‏رفت، عاقبت ائمه (ع) با اینگونه افراد روى حساب احتمال بررسى مى ‏کردند، احتمال معنی‌اش این است، عرض مى‏شود که اگر شما احتمال بدهید که ده درصد، احتمال بدهید نود درصد، نود درصد احتمال بدهید که فلان جنس را بخرید، ده درصد سود مى‏‌برید، آقایون در بازار این کار را مى‏کنند و یا نه؟ یعنى احتمال زیادى مى‏‌دهند که این قالی را بخرد هزار تومان، مى‌‏فروشد هزار و صد تومان، بازارى‏ها این کار را مى‏کنند، این قالى را مى‏خرند یا نمى‌‏خرند ولو سودش کم است، ده درصد سود داشته باشد، البته ده درصد هم کم نیست، فرض کنیم، ولو ده درصد باشد، باز یک اقدامى مى‏کنند و این قالى را مى‏خرند. نود درصد احتمال بدهند که سود در آن است مى‏خرند، حالا اگر احتمال کمتر دادند، هفتاد درصد احتمال دادند چیزى گیرشان مى‏‌آید و سى درصد هم احتمال دادند که چیزى گیرشان نمى‏‌آید، اما اگر این هفتاد درصد گرچه احتمالش کمتر است از نود درصد کمتر است ولى عوضش سود سى درصد است.
جنس را مى‏‌خرند براى فروش و یا نمى‏‌خرند؟ مى‏خرند، ولو سى درصد احتمال بدهند که فایده نداشته باشد ولى خوب هفتاد درصد احتمال مى‏دهند که سى درصد سود کنند، باز هم مى‏‌خرند. باز اگر احتمال کم شد و سود زیاد، مثلاً ما اگر پنجاه درصد احتمال بدهیم که سود دارد، اگر من این فرش را بخرم پنجاه درصد ممکن است که فایده ببرم، پنجاه درصد ممکن است که فایده نبرم، اما اگر فایده ببرم پول خیلى گیرم مى‏آید، پنجاه درصد سود گیرم مى‏آید. ما این قالى را مى‏‌خریم هزار تومان، یا مى‏فروشیم هزار و پانصد تومان، پنجاه در صد سود دارد و یا نه همان هزار تومان و چیزى گیرمان نمى‏آید، مى‌‏خریم یا نه؟ بازارى‏‌ها مى‌‏خرند؟ اگر بیست درصد احتمال بدهیم، هشتاد درصد فکر کند که چیزى گیرمان نیاید ولى بیست درصد ممکن است که چیزى گیرمان بیاید اما اگر چیزى گیرمان بیاید هشتاد درصد چیزى گیرمان مى‌‏آید، هزار تومان مى‏شود هزار و هشصد تومان، گرچه احتمالش ضعیف است ولى خوب اگر چیزى گیرمان بیاید یک شکم سیرى، باز بازارى‏ها مى‏‌خرند؟ اگر پنج درصد احتمال بدهیم که چیزى گیرمان مى‌‏آید، نود و پنج درصد فکر مى‏کنم که این قالى براى و من سودى ندارد ولى پنج درصد احتمال مى‏دهم که سود داشته باشد اما اگر سود داشته باشد، سودش نود و پنج درصد است، سودش زیاد است، باز اقدام مى‏کنم و یا نه؟ حالا اگر یک درصد آدم احتمال بدهد اما نود و نه درصد سود داشته باشد، باز هم اقدام مى‏کند.
حالا، اگر یک ده هزارم احتمال بدهد، مثل بلیط‌هاى بخت آزمایى رژیم قبل، ده هزار تا بلیط که پخش مى‌‏کردند یکى از آنها برنده بود و نه هزار و نهصد و نود و نه تاى آنها هم برنده نبود. یک ده هزارم من که یک بلیط بخت آزمایى فرض کنید که بگیرم، یک ده هزارم احتمال است که برنده شوم اما اگر برنده بشوم یک آپارتمان است، مسئله ده هزار تومان و بیست هزار تومان نیست، یک آپارتمان است، باز هم مردم مى‏‌خرند، گرچه یک ده هزارم احتمال است، خیلى احتمالش کم است اما چون سودش زیاد است مردم می خرند.
2- دفع ضرر احتمالی
دوستان عزیز اگر با یک شخص لجبازى برخورد کردید و هیچى هم، هر چه دلیل برایش مى‏آورى قانع نمى‏شود، گاهى هم قانع مى‏شوند ولى براى اینکه ژست بگیرند، مى‏گویند حل نشد، چون کیفى راه انداخته‏‌اند که هیچ خرجى ندارد و خیلى افراد روشنفکرى خودشان را…..انداختند، حالا از آنها بگذریم، گاهى آدم با افراد اینطورى برخورد مى‏کند، چکار کنیم؟ مى‏گویند داداش ما صد در صد یقین داریم که معاد هست، آدم‌‏هاى شک هم پنجاه درصد فکر مى‏کند که معاد باشد، اگر یک آدمى مثل تو لجباز بود، یک در هزار، یک در ده هزارم از گفته دین‏ها، کتابهاى آسمانى، پیامبران، مومنین، از تمام این کتابهاى آسمانى، صد و بیست و چهار هزار پیامبر یک هزارم هم که احتمال بدهد ولى خوب احتمالش دو تومان، سه تومان نیست، یا جهنمى است که انسان مى‏شود و یا بهشتى است که انواع کاخ‏ها در آن هست. هر چه هم احتمال کم باشد، توجه دارید، هر چه هم احتمال کم باشد چون سود و ضرر زیاد است، حقش این است که انسان اقدام کند.
بنابراین داداش بنده نماز مى‏خوانم یک نفر هم نماز نمى‏‌خواند، بالاخره یا قیامت نیست و یا قیامت هست. فرض کنید، اینطورى که من حرف مى‏زنم با، طورى است که امام با آدم منکر حرف زد، یعنى با آدم لجباز، فرض کنید قیامتى نبود، داداش بنده چه ضررى کرده‏‌ام؟ مگر یک رکعت نمازى که مى‏خوانم چقدر طول مى‏کشد الله اکبر، «بسم الله الرحمن الرحیم»، ساعت بگیرید من یک رکعت نماز بخوانم، الله اکبر! «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فاتحه/7 -1) «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (اخلاص/4-1) «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ» (الله اکبر) «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِه»، چقدر کشید یک دقیقه شد؟ سى ثانیه، چهل ثانیه، تمام این هفده رکعت ده دقیقه بیشتر نمى‏شود، اگر معادى نبود، فرض کنیم، آنطورى که منکر خدا و پیغمبر و همه چیز مى‏گوید، اگر معاد نبود بنده که نماز خواندم ضررى، فوقش یک کار نقضى کرده‏ام، نظیر تمام کارهایى که تو مى‏کنى، مگر شما یک زنجیر نخریده بودى در خیابان که راه مى‏رفتى هى همچین مى‏کردى، خسته که مى‏شدى از آنطرف مى‏چرخاندى، همان کار لغوى که تو کردى من هم، اگر معادى نبود من ضررى نکرده‏ام اما اگر معادى بود کمااینکه این همه دلیل داریم که معادى هست، قرآن و عقل ثابت مى‏کند که معادى هست، اگر معادى بود، کما اینکه هست، تو که نماز نخواندى،..، اینرا مى‏گویند دفع ضرر احتمالى.
یک مثال بزنم، ما مى‏خواهیم که از اینجا برویم تا یک کیلو مترى یک گروه مى‏گویند در راه سنگ است، یک گروه مى‏گویند نخیر سنگ نیست، یک عده‏اى مى‏گویند که یک دشمن خطرناکى است، یک کُلتى، یک چیزى برداریم، یک عده مى‏گویند نه نمى‏‌خواهد، بالاخره گروهى یک اسلحه‌‏اى یک چیزى با خودشان بر مى‏دارند، یک گروهى هم دست خالى مى‏روند، اگر نبود این آقاى که یک اسلحه‏اى، یک چماقى برداشته است، چقدر ضرر کرده است؟ هیچى، شصت کیلو خودش را مى‏کشد، نیم کیلو هم اسلحه و دو، سه کیلو هم چماق، اگر خطرى نبود، من ضررى نکرده‏ام، اما اگر بود، کما اینکه همه مى‏گویند هست، اگر بود اینهایى که دست خالى هستند، چکار خواهند کرد؟ بنابراین آقا ما روى هر حسابى حساب کنیم. ما ناهار هر روز را سالى یکبار در ماه رمضان، این نهار بعد از ظهر را این ناهارى که باید ساعت دو بعد از ظهر بخوریم، شش بعد از ظهر، هشت بعد از ظهر مى‏خوریم، یک مقدار تحمل مى‏کنیم، یا قیامتى نیست و یا قیامتى هست، اگر فرض کنیم که نبود هیچ ضررى نکرده‏‌ایم ما، براى خاطر اینکه ناهار را بالاخره خوردیم، چهار ساعت دیرتر، شش ساعت دیرتر، اما اگر قیامتى بود، کما اینکه قرآن مى‏گوید هست، کما اینکه ادیان آسمانى، کما اینکه عقل مى‏گوید هست، اگر بود آنکه اعتنا نکرده است، چکار خواهد کرد؟
این یک بیانى است که خلاصه و به هر نحو باز ما پیروز هستیم و آنهایى که بى اعتنا هستند ضرر خواهند کرد، اینرا در اصطلاح طلبگى به آن مى‏گویند دفع ضرر احتمالى، یعنى آدم عاقل باید احتیاطاً یک چرخ زاپاس در ماشینش بگذارد، اگر پنچر نشد، خوب ماشینى که مى‏کشد، یک، پنج، شش نفر را، یک چرخ هم مى‏کشد اما اگر پنچر شد و تو زاپاس ندارى، چى؟ ما همه حرف‌هایى که مى‏زنیم خوب این دو تا فحش را نمى‏دهیم، خوب این غیبت را نمى‏کنیم، ضررى نمى‏کنیم که، بنابراین اعتنا به مسئله قیامت باید بشود ولو روى دفع ضرر احتمالى، نسبت به آدم لجباز، اما ما مسلمانها که الحمدلله یقین داریم، دلیل هم داریم و حالا مقدارى از آن را براى دوستان نقل مى‏کنم. خوب، پس دیگر الان که از این کلاس مى‏رویم بیرون، اگر دیدیم یک کسی اعتنا به مذهب نمى‏کند، اظهار علاقه به نماز نمى‏کند، فرض کنید روزه‏اش را مى‏خورد، بى اعتنایى مى‏کند، ما الان استغفار مى‏کنیم، چون ما از آن ماشین هایى هستیم که تایر زاپاس داریم، خیلى خوب، آنها بروند یک فکرى بکنند که بى اعتنا هستند.
3- بی‌توجهی به معاد مایه همه خطرهاست
درباره معاد، گفتیم قرآن مى‏گوید بى توجهى به معاد، مایه همه خطرهاست. قرآن به عده‌‏اى که انتقاد مى‏کنند، مى‏گوید «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26) اینها فراموش کرده‏‌اند روز قیامت را. قرآن تعریف بعضى از انبیاء را که مى‏کند، مى‏گوید: «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّار» (ص/46) ما یاد قیامت را در نظر آن پیامبر زنده نگاه داشتیم، ایمان به قیامت خیلى اثر سازندگى و نقش سازنده در ما دارد که انسان بداند که مسئولیت دارد. بعضى این دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى این مأمورین شکنجه گرى را که مى‏آوردند، مى‏گفتند شما چرا همچین کردید، مى‏گفتند ما احتمال نمى‏دادیم که یک زمانى، در یک چنین دادگاهى حضور داشته باشیم، بعضى از تیمسارها را که اعدام کردند، گفتند آخه چرا در رژیم سابق دست به یک همچین جنایاتى مى‏زدید، مى‏گفتند ما احتمال نمى‏دادیم که این رژیم قوى که بند به همه دولتهاست، یک زمانى سقوط کند.
خلاصه‏‌اش اگر کسى توجه پیدا کند که در دادگاه انقلاب اسلامى حاضر مى‏شود، یکخورده جنایاتش کم مى‏شود، تازه اینها دادگاه مردمى است تا دادگاه الهى، حساب دادگاه الهى را بعد بحثش را مقدارى مى‏کنیم.
اما دلیل معاد. دلیل معاد را مى‏توانیم از چند راه بگوییم، یکى از راه حکمت و یکى از راه عدالت.
4- اگر معاد نباشد آفرینش عبث است
از راه حکمت اینکه اگر معاد نباشد آفرینش عبث خواهد بود. چطور؟ شما فرض کنید این زمین است و این هم ریشه‏‌هاى درخت است. ریشه‏‌هاى درخت مواد غذایى را از زمین جذب مى‏کند، مى‌‏دهد به ساقه، ساقه هم مى‌‏دهد به گل، به برگ، به میوه، میوه مى‏شود جزو غذاى پدر و مادر، مى‏شود اسپرم و تک سلول و نطفه، این تک سلول هم در رحم مادر رشد پیدا مى‏کند، مى‏شود نوزاد، نوزاد به دنیا مى‌‏آید و حرف زدن را یاد مى‏گیرد و راه رفتن را یاد مى‏گیرد، کودکستان مى‏رود، دبستان مى‏رود، راهنمایى مى‏رود، نظرى مى‏رود، دانشگاه مى‏رود، دوره تخصصى مى‏بیند، تجربه‏‌اش زیاد مى‏شود، هى روى رشد و روى رشد و تا مى‏شود یک انسان کامل، این انسان کامل همان طفل بود، طفل همان نطفه بود، نطفه همان میوه بود، میوه همان مواد غذایى خاک بود، پس ما شما را از خاک آفریدیم، شد، بعد یک انسان کامل که شد، کم کم هى افت مى‏کند، زلف‌هایش سفید مى‏شود، کمرش خم مى‏شود، اعصابش ضعیف مى‏شود، دندانش عملى مى‏شود، حافظه‏اش کم مى‏شود، چشمش ضعیف مى‏شود، فراموشى، ضعف و هى یکخورده، یکخورده بى حال مى‏شود تا مریض مى‏شود، مریض مى‏شود و کم کم در لحظات مرگ مى‏میرد، وقتى مرد جنازه‏اش را خاک مى‏کنند. جنازه که زیر خاک رفت، کفن خاکى مى‏شود، استخوان‏ها مى‏پوسد، تراکتور مى‏آید و زمین را زیرو رو مى‏کند، باد مى‏آید و استخوانهاى پوسیده را در همه زمین پخش مى‏کند، این مى‏شود مسخره بازى، چون از خاک درست شدیم و به خاک برگشتیم.
قرآن مى‏گوید اگر معاد نباشد شما بمیرید و خاک بشوید، مگر اولش خاک نبودید و این مى‏شود مسخره بازى، در این بین چه مى‏کنید؟ در این بین کار مى‏کنیم، براى چى کار مى‏کنید؟ براى اینکه یک لقمه گیر بیاوریم که بخوریم، نان مى‏خوریم، براى اینکه جان داشته باشیم که کار بکنیم. کار بکنیم براى خوردن، بخور، کار کن. کار کن و بخور، بخور و کار کن،..، هفتاد سال در این زندگى تکرارى، و بعد چى مى‏شویم و بعد هم پوچ مى‏شویم و بعد هم مى‏میریم و بعد از مرگ هم که خبرى نیست. اگر فرض کنیم که معادى نباشد، مسخره بازى است،
5- آفرینش عبث نیست
آیه‏اى را مى‏نویسم، با هم بخوانیم «أَ» یعنى آیا «أَ فَحَسِبْتُمْ» (مومنون/115) آیا این چنین حساب مى‏کنید، آیا جهانبینى شما این است. قرآن در کلماتى که مى‏گوید «أَ فَحَسِبْتُمْ» «أَ فَحَسِب» (کهف/102) جهانبینى‏هاى غلط را رد مى‏کند. انتقاد مى‏کند از دیده‏‌هاى و برداشت‏‌هاى غلط، با تعبیرهاى «أَ یَحْسَب» یا «أَ فَحَسِبْتُمْ»، «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» (مومنون/115) آیا حساب مى‏کنید که ما شما را عبث آفریدیم؟ راستى اگر مواد غذایى خاک بشوند میوه، نطفه، طفل، انسان، و دو مرتبه انسان خاک بشود مگر اولش خاک نبودیم، کار خدا، کارى است که به قول نظامى شاعر جمله‌‏اى مى‏گوید، مى‏گوید اگر ما بمیریم و خاک بشویم، کار خدا کارى است که یک کوزه‏ گر مست هم انجام نمى‏دهد، یک کوزه گر مست حاضر نیست کوزه‏اى را که ساخته است را بزند و بشکند، کار خدا مى‏دانى مثل کار چه کسى مى‏ماند؟ مثل کار کسى مى‏ماند، بعضى از این کوچولوها که بادکنک مى‏خرند، بادبادک مى‏خرند یک تومان، هى بادش مى‏کنند، بادش که کردند، خوب که بادش کردند، دو مرتبه بادش را خالى مى‏کنند، واقعاً مسخره است. اگر یک معلم بیاید سرکلاس بگوید بچه‌‏ها توجه کنید، بعد یک ضربدرى بکشد و بعد پاک کند، دو مرتبه بگوید که خوب توجه کنید، یک مقدارى که همچین کرد، بچه‏‌ها مى‏گویند امروز استاد ما خُل است، آقا اگر مى‏نویسی پس چرا پاک مى‏کنى و اگر پاک مى‏کنى چرا مى‏نویسى؟
مثل یک خیاطى که قشنگ یک پارچه‌‏اى را مى‏گیرد و کوک مى‏زند و کوک مى‏زند و تا آخر که کوک زد، نخ را مى‏گیرد و مى‏شکافد، دو مرتبه باز کوک مى‏زند، کوک، کوک و دومرتبه نخ را مى‏کشد، مسخره بازى است، خداوند کوک مى‏زند، کوک مى‏زند، کوک مى‏زند، تا یک انسان سوپر دو لوکس، دو مرتبه خوابش مى‏برد و خاموش مى‏شود، خوب این چى مى‏شود؟ مسخره بازى مى‏شود.
اگر قیامت نباشد خود خدا گفته است که آفرینش مى‏شود مسخره، کدامیک از شما حاضر هستید که یک سفره بچینید عنوان مربا و ترشى و میوه و غذا و خورشت و سبزى، و نمى‏دانم، فرض کنید چراغ و لوستر و فرش و یک سفره عالى، با زحمت خستگى، خسته کننده‏اى، یک سفره عالى باشد و بعد هم چند تا گربه و چند تا هم موش رها کنید و بروند، دریدگى و…، چه کسى اجازه مى‏دهد به خودش که بگوید آقا یک سالن قشنگ درست کن، مى‏خواهى چکار کنى، بنده مى‏خواهم بمب بیندازم و منفجر کنم. اگر بناست که این سالن را منفجر کنى پس چرا من این همه سالن را تزئین کنم. خلاصه‌‏اش اگر این قطار بناست که، اینکه مى‏گویم قطار غرضم همه هستى است، اگر این قطار هستى دارد رو به نیستى مى‏رود، در کوپه هشت بنشینیم و چه در کوپه هفت بنشینیم و چه آنطرف بنشینیم و چه اینطرف بنشینیم، وقتى خود قطار دارد نابود مى‏شود، من در هر کوپه‌‏اى بنشینم مهم نیست. وقتى بناست سالن مى‏خواهد منفجر بشود، تزئینش غلط است. بنابراین اگر معاد نباشد، کار خدا غلط، عبث، «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً» (مومنون/115) شما خیال مى‏کنید که ما شما را عبث و…آفریدیم «وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» از خاک آوردیم دو مرتبه، خوب اینهمه زحمت براى چى؟ اگر بناست که خاک بشویم.
6- دنیا وسیله و آخرت هدف است
قیامت هست و اگر نباشد رنگى به…نمى‏دهد، باید آنجا هدف باشد، اینجا هم وسیله باشد. اصولاً دین دنیاى این است که «الدُّنْیَا مَزْرَعَهُ الْآخِرَهِ» (مجموعه ورام،ج‏1،ص‏183) دنیا مزرعه آخرت است، یعنى اینجا کاشت و آنجا برداشت.
ما از دنیا کمال احترامى که از آن مى‏گیریم، استفاده دنیاى مى‏کنیم، مثلاً فرض کنید که دنیا درباره ما تقریباً نظرش همین است، مى‏گوید اموال دنیا باید استفاده مقدمه‌‏اى از آن بشود. ببینید آقا یک وقت مى‏خواهیم بگوییم که دنیا براى ما هدف باشد، دنیا هدف باشد، آخرت هم هدف باشد، این نمى‏شود، دو تا هدف نمى‏تواند باشد. یکوقت بگوییم دنیا وسیله باشد، آخرت هم وسیله باشد، این هم باز درست نیست. بگوییم دنیا هدف باشد، این هم درست نیست، آن دیدى که اسلام دارد این است که دنیا وسیله باشد و آخرت هدف باشد. مثل آچار، وسیله است که آدم مى‏خواهد پیچ‌‏ها را باز کند، خود آچار هدف نیست. از دنیا آدم باید استفاده کند و استفاده‏‌اى که بتواند سراى دیگر.
7- ارزش انسان بیش از دنیا است
اصولاً دنیا کم است براى ما، دنیا براى انسان کم است و ارزش ما بیش از این است، از همه گذشته ما یک تمایلاتى داریم هر چه در بیرون هست، باز عنایت کنید یک خورده مطلب ظریف است. هر چى که در ما بود باید در بیرون پاسخگوى آن باشد، مثلاً در ما احساس تشنگى هست، در بیرون هم آب هست. در ما احساس گرسنگى هست، باید در بیرون هم غذا باشد. در ما شش هست، باید در بیرون هم هوا باشد. هر نیازى که ما در درون داشتیم، باید پاسخ آن در بیرون باشد. یکى از نیازهایى که ما در خودمان داریم، میل ابدیت است، هر انسانى میل دارد که هم سعادتمند بشود و هم سعادتش قطع نشود. میل به سعادت ابدى در انسان هست، باید در خارج هم سعادت ابدى باشد.
و اصولاً اگر ما بمیریم و قیامتى نباشد عدالت خدا کجا مى‏رود؟ قرآن مى‏گوید «فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ» (تغابن/2) یک عده مومن هستند و یک عده کافر، یک عده ظالم و یک عده مظلوم، بعد هم مى‏میرند و هیچ بشوند، پس چى شد؟ جنایتکارها بمیرند و هیچ بشوند، افراد فداکار و خود ساخته هم بمیرند و هیچ بشوند خوب پس عدالت خدا کجا مى‏رود.
8- عدل خداوند دلیل بر وجود معاد است
اگر قیامتى نباشد، عدالت خدا ثابت، یعنى به عدالت خدا لطمه مى‏خورد. اگر خدا عادل است باید قیامت باشد. منتها بحث اینست که چرا خدا در دنیا به ما جزا نمى‏دهد، این هفت، هشت تا جواب دارد، که فکر مى‏کنم که اگر واردش بشویم، جوابها ناقص بماند، یکى، دو تا از آنها را مى‏گویم. سوال مى‏کنند بسیار خوب، خدا روز قیامت ما را زنده مى‏کند براى چى، براى اینکه حساب بکشد. با من عنایت کنید، خدا همین جا حساب بگیرد. جوابش اینست که اگر خدا اینجا، البته جوابش را در آن جلسه مى‏گویم، فقط یک جمله اضافه کنم براى اینکه ممکن بعضى از دوستان جلسه بعد نباشند، یک جوابش این است و هفت، هشت تا جوابش را هم در جلسه بعد مى‏گویم اگر خدا در دنیا جزا بدهد، ظلم است، بنده مى‏زنم توى سر مظلوم، دستم فلج بشود، تمام بستگان من نگاه مى‏کنند من دستم فلج است و غصه مى‏خورند، در صورتى که بستگان من تقصیرى ندارند، چون دنیا دار سرایت است، دار روابط است، بنده اگر ظلم کردم، خدا در دنیا به من جزا بدهد، با دست فلج زدم توى سر مظلوم و دستم فلج شود، با دست فلج بروم خانه همه بستگان من غصه مى‏خورند، در صورتى که بستگان من تقصیرى ندارند، باید یک جایى جزا ببینم که رابطه و سرایتى نباشد، البته پس فردا نگوید که دست دزد را هم قطع نکنیم، چون زن و بچه‏اش غصه مى‏خورند، چون آنجا اگر خواسته باشیم مراعات زن و بچه دزد را بکنیم، امنیت عمومى به هم مى‏خورد، این بحث مقدمه باشد، جوابش در جلسه بعد، ولى یک جواب اجمالاً دادیم، در دنیا اگر جزا باشد، ظلم به دیگران مى‏شود، بخاطر روابط. این یک جواب، مفصل آن در جلسه بعد، شما را تا جلسه بعد به خدا مى‏سپارم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment