معادشناسی – 3، دلائل معاد، عدالت

موضوع: معادشناسی (3)، دلائل معاد، عدالت
تاریخ پخش: 70/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

1- معادشناسی
برنامه این است که در این ماه رمضان امسال سال 70 و قسمتیش هم 71 بحثهایی را از معاد مطرح کنیم. از آیات و حدیث، فشرده و در نیم ساعت.
در جلسه قبل، جلسه اول در باره یاد معاد صحبت کردیم که گفتیم یاد معاد یک چیزی که خدا به ابراهیم و آل ابراهیم داده همینطور که به پیغمبر و آل پیغمبر. اهل بیت پیغمبر.
قرآن یک چیزی گفته، «وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (احزاب/33) و اهل بیت «وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»، به ابراهیم و آل ابراهیم هم یک هدیه داده می‌‌گوید، «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ» (ص/46)، ما ابراهیم و آل ابراهیم را یک هدیه‌‌ای دادیم یک چیزی یک تحفه‌‌ای به ابراهیم و آل ابراهیم خوب تحفه چیه؟ «ذِکْرَى الدَّارِ» هدیه‌‌ای که به آنها دادیم این است که یاد قیامت بودند. پس یاد قیامت هدیه الهی است.
بعد گفتیم کسانی که یاد قیامت نیستند و از قیامت فراری هستند این معلوم می‌‌شود از آن هدیه محرومند، بعد یک مقدار در باره یاد معاد صحبت کردیم.
2- ضرورت معاد براساس عدل خداوند
در این جلسه دلایل معاد را می‌‌خواهیم بگوییم. معاد چند دلیل دارد یکی از دلائل معاد دلیل عدل، دلیل دیگه، دلیل حکمت، دلیل دیگه دلیل وحدت دلیل دیگه دلیل ربوبیت، ما دلایل معاد را می‌‌خواهیم بررسی کنیم.
عرض کنم به حضور شما که مردم دو دسته هستند از بدیهیات قرآن می‌‌فرماید «فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ» (تغابن/2)، یک دسته کافر، یک دسته مؤمن.
مردم دو دسته هستند خوب و بد، پس این یک اصل. دلیل هم نمی‌‌خواهد بعضیها خوبند و بعضیها بد. مردم که دو دسته هستند خدا هم که عادل. در دنیا هم که خوبها و بدها به جزایی که باید برسند نمی‌‌رسند. خدا عادل، اینجا هم خبری نیست پس جایی دیگه باید خبری باشد. سه تا مقدمه. دلیل عدل را می‌‌خواهیم بگوییم. مردم دو دسته هستند. خدا عادل+ دنیا جزا نیست مساویست: پس باید معاد باشد. ما روی فرمول حرف می‌‌زنیم. امروز اما مردم دو دسته هستند آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است.
اصلا بیان نمی‌‌خواهد مردم دو دسته هستند. هیچ دلیل هم نمی‌‌خواهد اما خدا عادل، به خاطر این که همیشه ظلم یا به خاطر ترس، زیرا ظلم ریشه‌‌هایی دارد ریشه ظلم یا ترس یا جهل یا عجز یا نیاز و کمبودها. همیشه این گروهها ظلم می‌‌کنند گاهی ترس، می‌‌ترسد کودتا بشود، قبل از آنی که دست به اقدام بزنند همه اینها را که احتمال میدهند اینها کودتا کنند همه را از دم می‌‌کشد، ظلم میکند از ترس اینکه نکند حکومتش را بگیرند.
هارون الرشید آمد گفت یا رسول الله می‌‌دانم موسی بن جعفر امام هفتم است. اما آزادش بگذارم حکومت را از دست من می‌‌گیرد. یک سری ظلمها از ترس، یا از جهل، سیگار می‌‌کشد به خودش و ریه‌‌اش و دندانش و قلبش ظلم می‌‌کند. ضرر سیگار را نمی‌‌داند چیه؟ گاهی نمی‌‌داند پرخوری می‌‌کند به خودش ظلم می‌‌کند نمی‌‌داند پرخوری چه آثار بدی دارد گاهی هم عاجز، خیلی‌‌ها از عجزشان ظلم می‌‌کنند پیشگیری می‌‌کنند می‌‌بیند این یک کمبودی دارد، رو کمبود تجاوز می‌‌کند نتوانسته در انتخابات رأی بیاورد آن کسی هم که رأی آورده یک کاری میکند رأی‌‌هایش از بین برود باطل بشود. نتوانسته شاگرد اول بشود این شاگرد… ماشین خودش قراضه است می‌‌اید ماشین مردم را یک میخ توش… این خودش کمبود دارد ناراحته آن وقت کمالات دیگران را سوراخ می‌‌کند این گیر تو خودش است، حال کار ندارد می‌‌رود دزدی، کسل، تن پرور، بی عار، یک سری افراد که خلاصه. همیشه جنایتها یک ریشه‌‌هایی دارد اصلا وقتی آدم دروغ می‌‌گوید که ببیند با راست گفتن کارش جور در نمی‌‌آید آدم اگر بتواند با طبیعت صاف طبیعی حرف بزند که نیازی به مصنوعی نیست اگر جنس خودش رنگ قشنگ داشته باشد لازم نیست فروشنده دکانش را با پروژکتور و کاغذ دیواری. همیشه اگر یک چیزی خودش جلوه داشته باشد نیازی به جلوه، شما هیچ وقت دم طاووس را به رنگ کار نمی‌‌دهی. می‌‌گویی خودش زیباست، زیبا نیازی به زیبایی ندارد زشت است که دست و پا می‌‌زند، همیشه یک سری دست و پا زدنها از عقده‌‌ها و کمبودهاست. امام کاظم(ع) فرمود: هر کس پز می‌‌دهد پیداست توش خالی است. حضرت امام بنیانگذار جمهوری اسلامی 200 تا کتاب بیشتر در عمرش نداشت به گفته حاج احمدآقا اتاقش هم هر کس می‌‌رفت دو سه تا کتاب رومیزش بود چون نیاز ندارد به پز دادن. من طلبه هستم سوادم کم است. می‌‌ترسم شمابگویی قرائتی بی سواد تا آمدی تو خانه من می‌‌برمت تو کتابخانه. چقدر کتاب دارد چون من مایه ندارم مجبورم به اینکه مهمان را ببرم تو کتابخانه یک سوتی بکشد تا بگوید قرائتی هم سواد دارد یعنی اصولا همیشه مشکی که آب کم دارد لق لق می‌‌کند مشک پر لق لق نمی‌‌کند. به هر حال کسی که دست به یک کارهایی می‌‌زند که یک ترسی، جهلی، عجزی، نیازی، خدا چه کمبودی دارد خدای عادل به ما گفته، «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» (نحل/90)، وقتی خدا به ما گفته عادل باش می‌‌شود خودش عادل نباشد، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «بالعدل قامت السماوات و الأرض» (عوالی‌اللآلی/ج‌4/ص‌102)، منتهی عدل خدا معنایش این نیست که به همه یک جور می‌‌دهد‌‌. ما اگر گفتیم خدا عادل است، نگو آقا پس چرا این انگشتها 5 رقم، اصلا عدل خدا به این است که این تفاوتها باشد تبعیض ظلم است ولی تفاوت ظلم نیست. فرق است بین تبعیض و تفاوت.
گاهی وقتها یک چیزی را هم که حساب کنیم باید حساب کرد و گرنه تنها حساب کنی ممکن است بگویی چرا بشر، انسان اکسیژن می‌‌گیرد کربن می‌‌دهد درخت کربن می‌‌گیرد اکسیژن می‌‌دهد با هم عدل است، چون اگر با هم اکسیژن بگیریم و کربن بدهیم خفه می‌‌شویم یعنی گاهی یک چیزی تنهایی نباید حساب کرد باید با هم حساب کرد شما مشکلی که بر انسانها وارد می‌‌شود با پیشرفتهایی که انسان در سایه این مشکلات می‌‌کند رو هم که حساب کنیم می‌‌بینی خدا عادل، اگر مرض، علم داروسازی پیدا می‌‌شود، اگر سرما است وسیله گرمکن پیدا می‌‌شود اگر زلزله است خانه ضدزلزله یعنی حوادث تلخ باعث می‌‌شود که انسان استعدادهایش رشد کند.
3- چرا دنیا دار مجازات نیست؟
بنابراین تلخی به علاوه رشد استعداد بعد معلوم می‌‌شود خدا عادل است، یعنی باید اگر هم یک وقت یک جایی هم دیدیم. چرا این طور؟ باید این را پهلو باقی آثار بگذاریم در جمع با هم قضاوت کنیم. مردم دو دسته هستند، خدا عادل است و در دنیا جزا نیست، چرا در دنیا جزا نیست، در دنیا جزا نیست به هفت دلیل:
اول اینکه اگر در دنیا جزا باشد ظلم می‌‌شود شما یک سیلی می‌‌زنی تو سریک مظلوم. من یا شما سیلی می‌‌زنیم تو سر مظلوم خوب خدا تو دنیا جزا بدهد، بسم الله دستم فلج بشود با دست فلج که می‌‌رویم خانه همه بستگان غصه می‌‌خورند. بیچاره. هر کس با ما رابطه دارد غصه می‌‌خورد و حال آنکه آنها گناهی ندارند. تو دنیا چون سرایت ناراحتی من به دیگران سرایت می‌‌کند باید یک جایی حال من گرفته بشود که «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ» (عبس/34) که هیچکس به فکر هیچکس نباشد دنیا چون دار سرایت است. نباید جزا باشد. چون دنیا دار سرایت کیفر من به دیگران است سرایت می‌‌کند.
دوم اینکه اگر تو دنیا خدا جزا بدهد آزادی گرفته می‌‌شود میدان آزمایش محو می‌‌شود مردم از ترس و طمع خوب می‌‌شوند. بگویند آقا هرکس امشب نماز مغرب رفت مسجد یک تلویزیون رنگی می‌‌د‌‌هیم، پر می‌‌شود مسجدها. خوب این دیگه برای خدا نیست. هرکس نماز شب بخواند. یک گواهی نامه دکترا بهش می‌‌دهیم، یک قطعه زمین بهش می‌‌دهیم اصلا اگر تو دنیا جزا باشد همه از هول از ترس و طمع خوب می‌‌شوند. اگر دروغ بگویی رنگت می‌‌پرد، خوب آدم از ترس، اگر تو دنیا جزا باشد مردم از وحشت خوب می‌‌شوند و این ارزش ندارد. باید انسان آزاد باشد فکر کند، گاهی بخواهد گاهی نخواهد، انجام بدهد، ندهد باید آدم با اراده باشد. ارزش این که آدم از بلندی خودش را با انتخاب پر کند وگرنه هر کسی آنهایی که ممکن است از بالا هولش بدهند هول دادن که پرش نیست، پس اگر تو دنیا جزا باشد ازترس و طمع خوب می‌‌شوند و این ارزش ندارد.
سوم امکان جزا نیست، تو دنیا امکان ندارد شما جزا بدهی. بنیانگذار جمهوری اسلامی را شما مزدش بده ببینیم چیه؟ پیغمبر را شما مزدش بده، به پیغمبر چی بدهیم، صبحانه عسل خوب گیر یک قمارباز هم که می‌‌آید. قالی ابریشمی هواپیما شخصی، تو دنیا چی چی داری؟ غیر از این که از عسل بهتر که نیست که از جوجه کباب که بهتر نیست که از قالی ابریشمی، هواپیما شخصی، چی چی داری؟ تو دنیا چیزی نداری. بهترین چیزهای دنیا دست آدم‌‌های هرزه هم گاهی پیدا می‌‌شود، برای خوبه چیزی نداری. برای بده هم چیزی نداری. مثلا صدام را بدهند به شما، شما مثلا چه می‌‌کنی به صدام، چکارش می‌‌کنی؟ چکارش میکنی؟ گوشش را می‌‌کنم. خوب دیگه چکارش میکنی، فوقش می‌‌کشیش، خوب صدام مال یکی از جوانهای ما، البته خیلی بازارآزادحساب کنیم وگرنه قیمت تعاونیش صدام به اندازه یک موی یکی از بچه‌‌هایمان هم شرف ندارد اما بازار آزاد حساب کنیم، صدام مال یکی. بقیه چی؟
اصلا نداریم تو دنیا. چیزی نداریم جزا بدهد اصلا زندگی به هم میخورد زندگی به هم می‌‌خورد، اگر خدا تو دنیا جزا بدهد‌‌. اصلا همه زندگی به هم می‌‌خورد شب آدم نشسته خانمش می‌‌آید لوچ، بچه‌‌اش می‌‌آید فلج، اصلا همه داغون می‌‌شوند اگرخدا تو دنیا جزا بدهد اصلا به هم می‌‌ریزد قرآن می‌‌فرماید: اکر تو دنیا حسابتان را برسیم، «ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ دَابَّهٍ» (نحل/61)، آیه دیگه دارد، «ما تَرَکَ عَلى‌ ظَهْرِها مِنْ دَابَّهٍ» (فاطر/45)، اصلا هیچکس رو زمین سرسالم نخواهد داشت، و لذا گفته‌‌اند هرکس دزدیش را دو تا عادل دید دستش را قطع کنید و گرنه اگر بگویند هر کسی دزدی شد دستش قطع می‌‌شود خوب همه مردم بی دستند، کیست که یک گردو ندزدیده باشد؟ این که می‌‌گویند دو تا شاهد ببیند که یک مشت دست دار باشند وگرنه اگر بگوید هر کس ولو شاهد نبیند همین که خدا دید که فلانی دسته گل آب داده دستش قطع می‌‌شود هیچی همه مردم بی دستند، «ما تَرَکَ عَلى‌ ظَهْرِها مِنْ دَابَّهٍ»، هیچکس رو زمین باقی نمی‌‌ماند. یک ماه رمضان اصفهان سخنرانی می‌‌کردم شب نوزدهم مسجد سید خیلی هم شلوغ بود. خوب شب احیاء شلوغ می‌‌شود نه بخاطر من، به خاطر حضرت امیر، جمعیت زمان طاغوت حدود 30 هزار نفر بودند مسجد و خیابانهای اطراف پر بودند و به ما گفتند سخنرانی کن و آنجا هم که نمی‌‌شود تخته سیاه و فلان و شب و تاریک است و ما آمدیم گفتیم مسلمانان مردود یعنی اگر پیغمبر وارد مسجد بشود دست کی را می‌‌گیرد ازمسجد بیرون می‌‌کند. آخر گاهی پیغمبر این کار را می‌‌کرد. نه نفر را از مسجد بیرون کرد بعد رفت سرنماز، فرمود اینها نماز می‌‌خوانند، زکات نمی‌‌دهند باید بروند بیرون، روایات دیگر هم داریم، «لَیْسَ مِنَّا»، اینها مسلمان واقعی نیستند، مسلمان واقعی نیستند مثلا اگر کسی سه روز قهر کند روز چهارم آشتی نکند مسلمان واقعی نیست، «لَیْسَ مِنَّا» لیس من شیعتنا، «لَیْسَ مِنَّا»، «لَیْسَ مِنَّا» یعنی از ما نیست. شروع کردم حدیث‌‌هایی را خواندم. اگر الآن پیغمبر بیاید کی را از مسجد بیرون می‌‌کند. بحثم که تمام شد فردا اصفهانی‌‌ها بعضی‌‌هایشان خوب جوک و طنز می‌‌گویند گفتند فهمیدی دیشب چی شد؟ گفتم نه گفتند دیشب قرائتی مسجد سید سخنرانی می‌‌کرد که اگر پیغمبر یا امام زمان (عج) وارد شوند دست کی‌‌ها را می‌‌گیرد و بیرون می‌‌کند. وسط سخنرانی دیدم حرف قطع شد ما خیال کردیم برق رفت، بعد فهمیدیم امام زمان دست خودش را هم گرفته بیرون کرده، یعنی گر حکم شود که مست گیرند در شهر… اگر واقعا تو دنیا جزا باشد به هم می‌‌خورد.
مسأله دیگر کم لطفی است. اگر خدا تو دنیا جزا بدهد کم لطفی است، قربانت بروم صبر کن شاید من یک سال دیگه توبه کردم شاید دم مرگ توبه کردم این که آدم تا خلاف کرد تق بزنند تو گوشش، خوب صبر کن اصلا لطف خدا به این که تا نفس آخر به ما مهلت بدهد. این مهلت لطف خداست از همه گذشته گاهی هم جزا هست. گاهی یک جرقه‌‌هایی نشانمان می‌‌دهد شما یک شن می‌‌اندازی توی دیگی. بعد هم می‌‌گویی یک شن انداختم تو دیگه زیر یک دندان پدرش در می‌‌آید، دیر یا زود می‌‌بینی یک کسی دیگر تو یک دیگ دیگر یک شنی انداخته همان شن کسی دیگه تو دیگ دیگه، می‌‌گویی این عوض آن، گاهی آدم همچین حالش گرفته می‌‌شود که خودش هم می‌‌فهمد این به آن در. گندم از گندم بروید، «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ» (الرحمن/60)، «وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها» (شورى/40)، گاهی هم یک جرقه‌‌هایی خدا نشان می‌‌دهد که می‌‌گوید این عوض آن.
پس ببینید دلیل معاد چون خدا عادل است باید معاد باشد به سه مقدمه، مردم دو دسته هستند یک، خدا عادل، دو، تو دنیا جزا نیست، سه، مردم دو دسته هستند. خوب و بد، «فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ» (تغابن/2)، قرآن می‌‌گوید خدا هم عادل دلیلش را گفتیم انگیزه‌‌هایی دارد که در ذات مقدس او نیست، دنیا هم که جزا نیست به این دلیل بین مردم دو دسته هستند خدا عادل اینجا جزا نیست نتیجه اینکه پس باید جایی جزا باشد حالا قرآن بخوانم برایتان، «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ» (سجده/18)، مؤمن و فاسق یک جور باشد، خدا عادل این کار را نمی‌‌کند، «أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ‌‌ام نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّارِ» (ص/28)، آنهایی که «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ»، خوبها و بدها را یک جور حساب کنیم تو خودت بگو انصاف بده «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجَّارِ» متقین با فجار، یک جور باشند «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ ساءَ ما یَحْکُمُونَ» (جاثیه/21)، گنهگار و خوب یک جور باشد این طور که نیست. آیات زیادی راجع به عدالت داریم پس این یک دلیل برای معاد.
4- وجود معاد فطری است
مسأله دیگه این که معاد برای این دو سه دقیقه آخر این هم بگویم ریشه فطری هم دارد، اصولا فطرت چیست؟ ما یک فطرت داریم یک عادت (فطرت، عادت) فطرت چهارتا هر دارد هر هر هر هر چیزی که چهار تا هر داشت می‌‌گویند فطری مثلا علاقه به فرزند فطری، در هر زمان مادر بچه‌‌اش را دوست دارد. در هر مکان مادر بچه‌‌اش را دوست دارد در هر سن مادر بچه‌‌اش را دوست دارد در هر رژیم جمهوری باشد، شاهنشاهی باشد، طاغوتی باشد، یاقوتی باشد، هر زمان، هر مکان، هر سن، این را می‌‌گویند فطری، ایمان به معاد فطری چرا چون انسان میل به بقا دارد هرچی تو هست. حضرت امام رضوان الله تعالی علیه یک نامه نوشت به گورباچف تو نامه‌‌اش نوشت چیزی که در درون هست باید بیرون هم، پاسخگو باشد. شما اگر در تو تشنه شدی باید بیرون آب باشد نمی‌‌شود شما صورتت بخارد اما دستی که بخارانی، خدا حکیم ببین آقا کلفترین قسمت بدن کف پا است و استخوان پا، هم کف پا یک جوری که دیگه کیسه کارش را نمی‌‌کند باید با سنگ پا، هم کف پا کلفت است و هم استخوان ساق پا، ساق پا استخوانش از همه کلفتر است، کف پا هم پوستش کلفتر آن وقت تو زیرشلواری، تو شلوار تو جوراب، تو کفش یخ می‌‌کنه/چشم شما از همه نازکتره روبرو برف یخ نمی‌‌کند هیچکس نمی‌‌گوید آقا چشمام سرد شده آدم دماغش سرد می‌‌شود گوشش یخ می‌‌کند صورتش، دستش، همه بدن یخ می‌‌کنه حالا بیا درستش کن و واقعش این که اگر چشم را می‌‌خواستیم بپوشانیم چه می‌‌کردیم تا می‌‌رفتیم گرمش کنیم از یک پله می‌‌افتادیم اصلا نمی‌‌شود خداوند جوری درست کرده، خدا جوری درست کرده. این حکمت خداست خدای حکیم نمی‌‌آید یک چیزی تو خلق کند پاسخگو بیرون نباشد اگر در تو غریزه جنسی هست در بیرون یک همسر هم هست. اگر در تو تشنه هست بیرون آب، اگر در تو گرسنگی هست بیرون غذا، یعنی هر چی تو، باید بیرون هم باشد از چیزهایی که توی ما هست این که انسان میل به بقاء دارد، هر کسی دوست دارد باقی باشد اگر میل به بقا تو هست پس باید بقا بیرون هم، نمی‌‌شود میلش باشد خودش نباشد خانه ما که نیست. خانه ما و خانه شما خیلی چیزها را می‌‌خواهیم نیست. بخاری گازی می‌‌خواهیم نیست، پلو می‌‌خواهیم نیست گوشت می‌‌خواهیم نیست. نمیدانم لباس نو می‌‌خواهیم نیست پول می‌‌خواهیم نیست، ما هر چی می‌‌خواهیم نیست اما خدا که این طور نیست خداوند که یک چیزی را قلقلک می‌‌کند باید بیرون هم، جوابگو باشد. به همان مقداری که وزن سنگین، استخوان پا را هم به همان مقدار ضخیم می‌‌کند آن حیوانی که روی شن راه می‌‌رود کف پایش مثل شتر پهن و نوک هر حیوانی یک جوری است نیاز به، یعنی این حیوان چون یک همچین نیازی دارد باید نوکش هم آن رقمی باشد چشم ما از پیه است، پیه چون زود فاسد می‌‌شود مگر این که با آب نمک قاطی بشود، خدا چشم ما را با آب نمک قاطی کرده اشک ما شور یعنی همیشه نیازهای تو و بیرون باید هماهنگ باشد. در انسان غریزه‌‌ای است بنام میل به بقا، یعنی دوست داریم همیشه باشیم چون دوست داریم همیشه باشیم علاقه به بودن در ما هست پس باید بودن همیشه باشد حالا اگر ما برای فنا بودیم این عشق به بقا نبود اگر رستاخیز زمینه فطری نداشت در طول تاریخ از انسانها جدا می‌‌شد. در طول تاریخ حتی قبل از ادیان، قبل از ادیان که نمی‌‌توانیم بگوییم چون همیشه دین بوده درهمه ادیان و حتی کشورهایی که دین ندارند میل به بقا هست. اگر میل به بقا نیست اقا بیا به یک مارکسیست که می‌‌گوید انسان وقتی مرد تمام می‌‌شود مثل مثلا قاتل که می‌‌برند زیر خاک، هیچی خلاص، واقعا اگر خلاص، خلاص، خلاص چطور؟ اگر بگویی آقا رهبرتون را ازخاک آوردیم بیرون استخوانهایش را آتش زدیم ناراحت می‌‌شود مگر نمی‌‌گویی وقتی مردیم هیچ شدیم خوب شما وقتی استخوان آتیش کردی پس استخوان هیچ آتش زدی چرا مارکسیستها وقتی می‌‌خواهند احترام بگذارند اسم یک خیابان و فلکه را به اسم یک کسی می‌‌کنند این می‌‌خواهند بگویند نیست، نیست، آنی که نیست بگویید نیست. آن کسی هم که مرد نیست شده و گرنه آقا ما این فلکه را به اسم نیست کردیم، رفتم سر قبر نیست. نمی‌‌شود که ببینید آقا آن کسی هم که نیست با زبان می‌‌گوید نیست در درونش همه مرده پهلوی آنهایی هم که معتقد به معاد نیستند مرده‌‌ها نیست نیستند، هستند و لذا مقبره برایش می‌‌سازند آقا اینجا چیه؟ اینجا بارگاه می‌‌سازیم برای کی، برای نیست آدم برای نیست خوب برو تو هوا بساز، برو تو بیابان بساز. میل به بقا درهمه هست ولذا اگر استخوان را بیاوری بیرون آتش بزنی ناراحت می‌‌شود مقبره‌‌اش را خراب کنی ناراحت می‌‌شود. خودشان مقبره می‌‌سازند از این حرکتهایی که معلوم می‌‌شود در قبایل مختلف وقتی می‌‌خواستند بمیرند شمشیر پهلو مرده می‌‌گذاشتند گندم می‌‌گذاشتند اسلحه می‌‌گذاشتند اینها همه دلیل بر این است که انسان در درون میل به بقا هست پس میل به بقا در انسان هست. یکی هم خداوند عادل جلسه بعد چی می‌‌خواهیم بگوییم باز می‌‌خواهیم بگوییم دلیل حکمت، این جلسه دلیل عدل بود. یک جلسه دلیل حکمت خواهیم گفت، یک جلسه دلیل وحدت خواهیم گفت یک جلسه دلیل ربوبیت، بعد از اینکه دلایل معاد را گفتیم خواهیم رفت که در قیامت چه خبره، شبی 25 دقیقه نیم ساعت حول و حوش معاد صحبت خواهیم کرد.
خدایا عبادات ما را قبول، به ما یادمعاد، ایمان به معاد، یقین به معاد، توشه برداشتن برای معاد را مرحمت بفرما. دنیای ما را دنیایی قرار بده که جوری کار کنیم و فکر کنیم و عمل کنیم که جوابگوی روز قیامت باشیم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment