مشورت و شوری

موضوع بحث: مشورت و شوری

تاریخ: 18/05/63

بسم الله الرحمن الرحیم

درباره شوراها و شوری و مشورت و به قول امروزی‌ها سمینار صحبت می‌کنیم. برادرهایی هم که این هفته اینجا تشریف دارند، تمام مسؤولین نهضت سوادآموزی کل کشور هستند که به مناسبت برنامه‌ها و تصویب اساسنامه و بیان مشکلات و همفکری و همدردی به تهران تشریف آورده‌اند. ما گفتیم در این سمینار درباره شورا و سمینار بحث کنیم. چون بافت خود نهضت سواد آموزی هم شورایی بوده است و در شهرستانها و استانها هم و اصولاً مشورت بحث خوبی است.
شورای نگهبان، مجلس شورای اسلامی، شورای شهر، این مسأله شورا و مشورت بحث جالبی است و از برکت جمهوری اسلامی مطرح شد و بد نیست، در این زمینه بحث کنیم. در این بحث از دیشب تا به حال موفق شدم حدود 200حدیث و آیه دیده‌ام. از این 200 تا 30 تا انتخاب کردم. آن وقت آن حدیث جالب است و می‌شود در این زمینه استفاده کنیم. عرض کنم اول ارزش مشورت را بگویم. اهمیت مشورت را بگویم.
1- اهمیت شورا و مشورت
از نظر روانی پیغمبر می‌فرماید: هر که مشورت کند، غصه نمی‌خورد. یعنی اگر هم شکست خوردمی گوید من اشتباه نکردم. می‌گوید: همه با هم کج رفتیم. آخر کسی که تنها گم می‌شود، غصه می‌خورد. اما اگر یک گروه در بیابان گم شوند، چون خیلی هستند می‌گویند: وقتی یک نفر داغدار شد، غصه می‌خورد اما وقتی زلزله شد و همه خانه‌ها ویران شد، غصه آنها کمتر می‌شود. آدم مشورت می‌کند و اگر هم نشد خیلی غصه نمی‌خورد.
می گویند: کسی در مکه گم شده بود. وگفت: گم شدم. گفت: خوشا به حالت. گفت: چرا؟ گفت برای اینکه تو به تنهایی گم شدی. من با ماشینم گم شدم.
حالا وقتی انسان با دیگری گم می‌شود، غصه‌اش کمی کمتر است. از نظر روانی این خاصیت را دارد. از نظر الهی داریم که: «إِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَهِ»(نهج‏‌البلاغه، خطبه 127) حدیثی داریم که اگر مسلمانها دور هم جمع شوند و فکر کنند که برای مشکلات مملکتی چه کنند، خدا به آنها کمک می‌کند. دو سنگ را که به هم می‌زنی، نور از آن بیرون می‌جهد و جرقه می‌زند. چطور دو جماد به هم بخورد و جرقه بزند و دو نفر مسلمان به هم بخورد و جرقه نزند.
حدیث داریم جمع شوید و فکر کنید. خدا هم کمک می‌کند. من یک حدیث امروز بعد از ظهر دیدم که امام می‌فرماید: مرد داریم و نیمه مردو نامرد. مرد کیست؟ هر که خود بفهمد و مشورت هم بکند او مرد است. هر کس «یعقل» خودش عاقل است اما «لا یشاور» من نیاز به مشورت دیگران ندارم. هر چه خود خواستم، به همان عمل می‌کنم. او نیمه مرداست. هر که نه عقل دارد و نه مشورت می‌کند. امام می‌فرماید: «لا شی ء» یعنی او هیچ است. ونامرد هم «لا یعقل و لا یشاور» نه عقل دارد و نه مشورت می‌کند. آدم که مشورت می‌کند مشکلات و عیوب و دره‌ها وچاله‌های کار را بررسی می‌کند. امیر المؤمنین(ع) می‌فرماید: «مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ»(نهج‏‌البلاغه، حکمت 173) هر که رأی و نظر خواهی می‌کند، از هر شهر و هر استان می‌اید نظرش و مشکلات را می‌گوید و طرح و پیشنهاد می‌دهد، انسان بصیر می‌شود. وقتی آدم بصیر شد، برنامه ریزی هم راحت‌تر است. به همین خاطر در سمینار سواد آموزی ما روز اول گفتیم اگر در کمیسیونهابروند، شاید آگاهی آنها کم باشد. بگذار همه، همه دردها را بشنوند. آن وقت «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصیرَه»(یوسف/108) به قول پیغمبر در قرآن می‌فرماید: من که دعوت می‌کنم از روی بینایی است. یعنی ببینید دو تا چشمه و جوی آب داریم یک جوی آب است که به دریا می‌رود و یک جوی آب است که از دریا بر می‌گردد. دو جوی آب هستند منتهی یکی دریا دیده است و یکی ندیده است. آن جوی آبی که از دریا بر می‌گردد خیلی با آن که از دریا بر می‌گردد فرق می‌کند. به یکی از مسؤولین مهم مملکتی، شاید راضی نباشد اسمش را بگویم،
به یکی از مسؤولین مهم مملکتی گفتم: اگر شما وزیر نبودی چه می‌کردی؟ گفت: دو مرتبه می‌رفتم سر کلاس و معلم می‌شدم. گفت: برای اینکه در خبرگان بودم یا وزیر و وکیل واینها بودم. حالا با یک بینش است که برمی گردم، مثل جویی که دارد از دریا بر می‌گردد. یک کاری را رها می‌کنند و می‌خواهند پست اجتماعی بگیرند. بعضی می‌روند و خسته می‌شوند و کمرشان خم می‌شود. بعد هم وقتی برمی گردند، آن وقت آن معلمی که برگشته است، با معلمی که اصلاً نرفته است خیلی فرق می‌کند.
2- آثار و فواید مشورت
یک حدیث داریم که چرا مشورت کنیم؟ می‌گویند: فایده مشورت این است که «رأی المشیر صرف و رأی المستشیر مشوب بالهوى»(غررالحکم، ص‏441) آدمی که می‌خواهد کاری بکند، مثلاً می‌خواهد ازدواج کند، آن داماد خوب است یا نه. عروس خوب است یا نه. اگر عاشق عروس یا عاشق داماد باشد بالاخره می‌گوید. سیگار طوری نیست. حالا در امتحانات تجدید شده است، طوری نیست. حالا از سربازی فرار کرده است، طوری نیست. جبهه نرفته است، خوب طوری نیست. اگر خواسته باشد و دلش بخواهد این کار را بکند با صد دلیل توجیه می‌کند و لذا خوب است ولی آدمی که بیگانه است. وقتی از او سؤال می‌کنی این آدم چطور آدمی است، او دیگر چون عاشق نیست، سالم حرف می‌زند و لذا گفته‌اند مشورت کن. چون خود آدم ممکن است هل شود و عجله کند. یعنی یک آخوند دوست دارد بچه‌اش آخوند شود. پزشک دوست دارد بچه‌اش پزشک شود. نجار دوست دارد بچه‌اش نجار شود. چون حوادث او را هل داده است. اما اگر آدم از یک آدم بیگانه بپرسد او مصلحت را بهتر از خود ما می‌گوید. می‌گویند به کلاغ گفتند برو یک بچه کلاغ خوشگل بیاور، رفت و بچه خودش را آورد.
ضرب المثلی است در کاشان، شاید جای دیگر هم باشد. این یک قانون است مثلاً اگر الآن به من پول دهند، آن را خرج نهضت سواد آموزی می‌کنم. به جهاد هم بدهند، می‌گوید: مهمترین مسأله جهاد است. وزیر برق می‌گوید: آقا اگر برق نباشد هیچ چیز نیست. وزیر آب می‌گوید: «کل شی ء من الماء» مخابرات می‌گوید: اصلاً آب و برق قطع شد، باید تلفن کنی تا برایت وصل کنند. وزیر راه می‌گوید: اگر جاده نباشد نه آبی است ونه برقی. بنا بر این ببینید شما نمی‌دانید در آن کمیسیون بودجه مجلس چه خبر است. وقتی وزیرها می‌روند و سربودجه چانه می‌زنند خیلی خوشمزه است. هر کس چنان برای کار خود چانه می‌زند و همه هم درست می‌گویند.
قصه چلو کبابی می‌شود. می‌گویند یک نفر رفت چلو کباب بخورد. خورد و آمد و پولش را نداد. گفت شما درست می‌گویی، گفت: خوب پولش را بده. گفت: درست می‌گویی. یکی گفت: آقا چرا مردم آزاری می‌کنی خوب بده دیگر. گفت حالا تو هم درست می‌گویی. یک نفر گفت: بابا شاید ندارد. گفت: تو هم درست می‌گویی. یعنی در کمیسیون بودجه مجلس این طوری است. هر کس می‌آید بودجه بگیرد و دلیل می‌آورد، درست می‌گوید.
خلاصه به ما گفته‌اند که مشورت کن به خاطر اینکه آدمی که مشورت می‌کند چون هوا و هوس یا تقاضای شغلی و صنفی و منطقه‌ای نیست، مسأله خود یا کارش یاهمکارش مطرح است. اما چون برای دیگری اینها مطرح نیست، سالمتر فکر می‌کند. «المشاوره راحه لک و تعب لغیرک»(غررالحکم، ص‏441) حدیث داریم که مشورت تو را راحت می‌کند. دوستی که با او مشورت می‌کنی، به درد دسر می‌افتد. این ارزش مشورت است.
3- آیا پیامبر نیاز به مشورت دارد
اما حالا از قرآن درباره مشورت بگوییم. قرآن می‌گوید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»(آل عمران/159) خدا به پیغمبرش می‌گوید: مشورت کن! آیاپیغمبر به مشورت نیاز دارد؟ خود پیغمبر(ص) فرمود: «ان الله و رسوله لغنیان عنها» خدا و رسولش از مشورت بی نیازهستند. پس چرا خدا به پیغمبری که مشورت احتیاج ندارد گفته است مشورت کن. می‌گوید: «و لکن جعلها رحمه لامتی» این لطایفی است برای امت که آنها را برایتان می‌گویم. چرا عقل کل مأمور به مشورت می‌شود؟ چرا خدا به پیغمبری که عقل کل است گفته است مشورت کن. ده مطلب اینجا هست.
1- شخصیت دادن به امت تا به امت شخصیت دهد. این خیلی مهم است آدم وقتی با کسی مشورت می‌کند، یعنی تو هم قابل مشورت هستی. این شخصیت دادن است. خداوند به ابراهیم صد ساله می‌گوید: بچه‌ات را بکش. ابراهیم صد ساله با پسر سیزده ساله مشورت می‌کند و می‌گوید: «فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏»(صافات/102) تو نظر بده. رأی تو چیست؟ تا به امت شخصیت بدهد و تألیف قلوب کند.
2- تا امت را آزمایش کند. چون در میان مسلمانان منافقان هم بودند. خدا در قرآن فرموده است: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فی‏ لَحْنِ الْقَوْلِ»(محمد/30) یا رسول الله منافقین اگر کمی حرف بزنند، خواهی فهمید و آنها را خواهی شناخت. از کوزه همان تراود که دراوست. یعنی بالاخره «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»(بقره/72) قرآن می‌گوید: هر چه در دلهاست آشکار می‌شود. نمی‌شودچیزی را برای دراز مدت پنهان کرد. خدا به پیغمبرفرموده بود: در مسلمانها منافق هم هست. بعد می‌فرماید: مشورت کن و از لابلای حرفهایی که می‌زنند، منافقان را بشناس. حساب کار این است.
یا مثلاً حدیث داریم: «استشر أعداءک تعرف من رأیهم مقدار عداوتهم و مواضع مقاصدهم»(غررالحکم، ص‏442) با مخالفین خود هم مشورت کن، تا مقدار بغض و عدالتش را بفهمی. یا جمله دیگری داریم که «لینظر مقادیر عقولهم» مشورت کن و ببین هر کدام چه میزان عقل و فهم دارند. بگو مثلاً اگر ده هزار تومان به شما بدهم چه می‌کنید؟ یکی می‌گوید: من اگر ده هزار تومان داشتم یک موتور می‌خریدم. شب بیست ویکم ماه رمضان بود. چراغها را در یک مسجد خاموش کردند. وقتی قرآن به سر گرفتند، گفتند: هر حاجتی دارید بخواهید. یک جوانی بود گفت: خدایا یک صدا به من بده تا بخوانم. خوب آرزوی هرکسی این است که صدایش خوب باشد. الان وقتی آدم به اتاق کسی می‌رود، خیلی راحت می‌شود فهمید که او چطور آدمی است. زمانی می‌بینی او صد تومان داشته و نود تومان داده و عکس خودش را قاب کرده است. خیلی راحت می‌شود فهمید او در چه خطی است. نوار چه کسی را دارد یا کتاب چه کسی را مطالعه می‌کند. از اینکه چه آرزویی دارد و مثلاً بنده می‌خواهم ببینم شما چه دردی دارید. شروع به دعا کردن می‌کنم. خدایا مرضای اسلام را شفا بده، یک مرتبه می‌بینم کسی می‌گوید: «الهی آمین » تا به مریض‌ها می‌رسد، دستش را بالاتر می‌برد. می‌فهمم او مریض دارد. خدایا قرض مقروضین را بده. می‌بینم در این دعا چهار دست دیگر بلند می‌شود، یعنی خیلی راحت در آمین گفتن‌ها و. . . آزمایش مردم از راه مشورت است.
3- رشد مردم. چون مردم با مشورت به فکر وادار می‌شوند. وقتی آدم مشورت می‌کند، می‌گوید: آقا شما تا فردا فکرکن. با مشورت، مردم وادار به فکر کردن می‌شوند و رشد مردم در آن است.
4- همفکر، همکار می‌شود. اگر همیشه کسی بنشیند و تصمیم بگیرد و بعد بگوید: آقا این کار را بکن می‌گوید: بابا اینهادر دفتر مرکزی یا تهران نشسته‌اند و فکر می‌کنند در یک اتاق در بسته. اما اگر مجریان آمدند و گفتند چه کنیم؟ بلا یامشکل این است. به نظر شما چه کنیم؟
این پیام را هم من اینجا بدهم. الآن تمام این برادرها هفتصد، هشتصد نفر هستند. تمام اینها که از هر شهر 2 تا 3 نفر تشریف آورده‌اند و مسؤولین نهضت هستند. یکی از حرفهای ایشان این است که هنوز برای مردم ایران جا نیفتاده است که بی سوادی ننگ است. کلاس داریم معلم هم داریم. روز اول 20نفر می‌آیند روز دوم 15 نفر. روز سوم 10نفر و همین طور تا 5 نفر می‌شوند و کلاس منحل می‌شود. یعنی آن مقدار که برای مسائل مادی ارزش قائل هستیم نفهمیدیم که سواد چه ارزشی دارد و بی سوادی عیب است. رادیو و تلویزیون کمی باید در این مورد تبلیغ کنند که بی سوادی عیب است یعنی بزرگترین فحش این باشد که بگویند: تو بی سوادی. یکی هم این است که نمی‌دانند این عیب را چهارماهه یا شش ماهه می‌شود برطرف کرد و یکی هم این که نمی‌دانند می‌توانند از راه مکاتبه با سواد شد. الآن در تابستان چه در استان خراسان و چه در سایر استانها با این طرح مکاتبه‌ای یک پسر یا دختر دبیرستانی می‌تواند کتاب بگیرد و به مادرش درس بدهد. هم نمی‌دانند عیب است و هم نمی‌دانند می‌شود آن را برطرف کرد و هم نمی‌دانند در تابستان هم از این راه می‌شود سواد آموخت. ما گاهی می‌نشینیم همفکری می‌کنیم. اگر به چیزی رأی دادند و تصویب شده همکار هم هستند. پیغمبر وقتی با مردم مشورت می‌کند که چه کنیم، خود مردم که نظر دادند، آن وقت قوه مقننه قوه مجریه هم می‌شوند، یعنی وقتی انسان‌ها مشورت کردند، همفکر می‌شوند. همفکر که شدند، در عمل همکار هم می‌شوند.
5- توجیه مخالفان؛ مسأله دیگر اینکه آدم گاهی وقتها مخالف دارد. در مشورت مخالف حرف می‌زند و آدم جوابش را می‌دهد. مخالفین ازمخالفت دست برمی دارند. خدای بزرگ که می‌خواهد انسان را خلق کند. اول با ملائکه مطرح می‌کند. می‌گوید: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»(بقره/30) من می‌خواهم آدم درست کنم. ملائکه که نظرشان این نبود، گفتند: این انسان خونریزاست. «یُفْسِدُ فیها» «یَسْفِکُ الدِّماءَ» چنین است و چنان است. بعد خلاصه «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»(بقره/31) خداوند مطرح کرد و ملائکه اعتراض کردند. خداوند عملاً به انتقاد این‌ها جواب داد. بعد دیگر ملائکه «فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً»(نازعات/5) خود کارگردان همین آدم شدند. یعنی ملائکه‌ای که با وجود انسان مخالف بودند، بعد از آنکه توجیه شدند کارگردان انسان شدند. یعنی یکی از فایده‌های مشورت توجیه مخالفان است.
6- رد تهمت در جمهوری اسلامی که کشور امام زمان است، حاکم باید امام زمان باشد و در زمان غیبت باید نایب برحق امام زمان باشد. دیگر حرف ندارد امام اگر چنین چیزی را در دنیا بگوییم دنیا ما را محکوم می‌کند. اصلاً رئیس جمهور را هم امام زمان باید انتخاب کند و دنیا خواهد گفت این استبداد است. یکی از فایده‌های مشورت دفع تهمت است.
7- آدم اگر مشورت کرد و شکست خورد، انتقاد از او کم می‌شودبنی صدر خراب از آب درآمد. بعد همه مردم انتقاد نکردند، چون با رأی خودشان روی کار آمد. بعد هم که خراب از آب درآمد، گفتند: رأی خود را پس می‌گیریم. اما اگر مثلاً امام زمان این کار را می‌کرد، اگر جامعه مدرسین این کار را می‌کردند، اگر مثلاً این کار را آیت الله منتظری می‌کرد، اگر کس دیگری بنی صدر را مطرح می‌کرد. وقتی مردم خودشان رأی دادند و او خراب در آمد، انتقاد نمی‌کنند. می‌گویند: کج و منحرف بود. اگر شکست خوردیم انتقاد کم می‌شود.
8- اگر مشورت کردی و موفق شدی حسود نداری. مثلاً من از شما سؤال می‌کنم این تکه زمین را بخرم یا نخرم. شما می‌گویی بخر. خوب است. می‌خرم و بعد هم یک خیابان از کنار زمین من می‌گذرد. این زمین متری هزار تومان، متری پنج هزار تومان می‌شود. بعد میلیونر می‌شویم. حسودی نمی‌کند. می‌گوید: او با من مشورت کرد و من به او گفتم: بخر. خرید و سود کرد. یعنی ترقی ایشان به خاطر مشورت با من بود. شما هر چه ترقی کنی، پدر و مادر شما به شما حسادت نمی‌ورزند. برای اینکه می‌گویند: بچه من است الحمدلله. یعنی باز هم می‌گوید: بچه من است. اگر آدم مشورت کرد و ترقی کرد، چون ترقی او منصوب به مردم است مردم نسبت به او حسود نیستند. در صورت شکست انتقاد کم است و در صورت پیروزی حسود کم می‌شود.
9- قال الکاظم(ع): «مَنِ اسْتَشَارَ لَمْ یَعْدَمْ عِنْدَ الصَّوَابِ مَادِحاً وَ عِنْدَ الْخَطَاءِ عَاذِراً»(بحارالأنوار، ج‏72، ص‏104) اگر کسی مشورت کند، در صورت موفقیت از او تعریف می‌کنند، و اگر خطا کرد عذرش را می‌خواهند. خدا به پیغمبرش می‌گوید: مشورت کن تا بگوید خلق خدا نزد خدا محترم هستند، تا این مطلب ثابت شود.
10- تا بدانند مشورت عیب نیست و مردم یاد بگیرند که وقتی پیغمبر به مشورت امر می‌شود، ما که دیگرجای خود داریم. عقل کل را خدا به مشورت امر می‌کند تا به امتش شخصیت بدهد. و عقل کل مشورت کند تا به امتش بگوید که مشورت عیب نیست.
این فایده‌های مشورت‌ها و سمینارهاست. خوب، آیا حالا که خدا به پیغمبر فرمود: مشورت کن. پیغمبر هم مشورت کرد؟ بله مشورت کرد. در جنگ بدر و خیبر و تبوک و بنی غریظه و بنی نضیر مشورت کرد. در ماجرای حدیبیه مشورت کرد. در فرستادن حاکم به مناطق هم مشورت می‌کرد. یعنی در مسائل خانوادگی و ازدواج، در مسائل جنگ و نماینده فرستادن مشورت می‌کرد. این کار پیغمبر است.
4- امامان نیز مشورت می‌کرده‌اند
این سؤال مطرح است که آیا امامان ما هم مشورت می‌کردند؟ بله. امام کاظم با یک غلام سیاه که در خانه‌اش بودمشورت می‌کرد. یکی گفت: آقا شما امام مطلق و عقل کل، چرا با این برده سیاه مشورت می‌کنی؟ فرمود: تو چه می‌دانی؟ زمانی می‌بینی خداوند حق را به زبان ایشان جاری می‌کند.
این طور نیست که هر کس باسواد است بفهمد. گاهی وقتها چهار دانشمند کلید خانه را گم می‌کنند و یک بچه پیدا می‌کند. من خیلی چیزها در این راستا داشته‌ام که گاهی وقتها به اظهارات ما پیشنهادی می‌کردند که این که شما می‌گفتی این نبود. می‌گفتم: چرا همین است. مانعی ندارد، هیچ مانعی ندارد که بچه از پدرش پول بگیرد، اما خانه‌ای قشنگ‌تر از خانه پدرش بسازد. مانعی ندارد واتفاقاً مدیریت ما باید طوری باشد که خادمی که برای ما چای می‌آورد، به او بگوییم حالت چطور است؟ دست شما درد نکند. الآن به یک اداره می‌روی و از آبدارچی می‌پرسی من با فلانی کار دارم، می‌گوید: من نمی‌دانم برو از فلانی بپرس. می‌پرسی آقا شما چند سال است اینجا مشغول هستی؟ می‌گوید: مثلاً 16 سال است. 16 سال است آبدارچی است ولی نمی‌داند در کدام اطاق چه کاری انجام می‌شود. این مدیریت ماست.
امام صادق(ع) با فضیل مشورت می‌کند. فضیل می‌گوید «أمثلی» با مثل من مشورت می‌کنی؟ من قابل نیستم. می‌گوید: نه اگر با شما مشورت کردم، شما جواب بدهید.
امیر المؤمنین(ع) می‌فرماید: «فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ»(نهج‌‏البلاغه، خطبه 216) اگر حرف حقی داشتید، بگویید. نگویید: من کجا و او کجا. خدا دستور داد: «شاوِرْهُمْ»(آل عمران/159) مشورت کن. دلیل مشورت هم آن ده مورد بود که ذکر شد. غیر از چیز یاد گرفتن. یعنی ممکن است آدم بداند و باز هم به دلایلی از این ده تا مشورت کند. پیغمبر وامامان ما هم مشورت می‌کردند.
5- قرآن و مشورت با دیگران
آیه دیگر درباره مشورت این است: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ»(شورى/38) آیا مشورت مخصوص کارهای حکومتی یا سیاسی است؟ این آیه «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‏ بَیْنَهُمْ» در مکه نازل شد. همه بیننده‌ها می‌دانند حکومت اسلامی در مدینه بوجودآمد. پیغمبر در مکه در ترس و لرز بود. مسلمانان هم زیر شکنجه بودند و هجرت به حبشه و مسلمانها زیر شکنجه وپیغمبر در غار و خلاصه مسلمانها پراکنده بودند و در دلهره و ترس به سر می‌بردند. خود رسول خدا که رفت نمازبخواند، به سجده که رفت یک نفر گفت: آن چنان با لگد بر سرش می‌زنم که خرد شود. آیه نازل شد: «أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى‏ عَبْداً إِذا صَلَّى»(علق/10) بنده ما سر نماز است و تو می‌خواهی چنین کنی؟ پس حکومتی در مکه نبود. ولی «وَ أَمْرُهُمْ شُورى» در مکه نازل شد یعنی گر چه کارهای سیاسی و اجتماعی و حکومتی نیست، در کارهای فردی هم مشورت کنید و ما به خاطر داشتن کمبود مشورت خیلی ناقص هستیم. افرادی هستند که وقتی می‌خواهند برای بچه هایشان لباس بخرند، مثلاً بچه‌اش الآن دبیرستانی است او را می‌برد و می‌گوید حتماً باید این لباس را بخری. می‌گوید: آقاجون من آن یکی را دوست دارم. می‌گوید: حرف نزن بچه که حرف نمی‌زند. به مغازه سلمانی می‌آید و می‌گوید: سر بچه را با شماره 4 ماشین بزن. یعنی در اختیار سر و رنگ لباس آزادی نمی‌دهند. زن و شوهرانی هستند که وقتی شوهر می‌خواهد از خانه بیرون برود می‌گوید: امروز گوشت و نخود درست کن. دو تا استکان نخود برمی داری و پنج دانه گوجه. خوب این نخودها را نمی‌شمری. یعنی مقداری دادن آزادی به زن و بچه و سرباز لازم است که حرفش را بزند. گاهی وقتها خداوند به ذهنی جرقه‌ای می‌اندازد که به ذهن دیگران نمی‌رسد. باید یک مقدار میدان داد و ما هنوز در خانه‌ها و به خصوص در روستاها کمی قلدر هستیم. یکی از مشکلات نهضت سواد آموزی قلدری مردهاست. خانمش سر کلاس می‌رود آن مرد می‌آید و می‌بیند بز را ندوشیده است. چایی دم نشده و پیراهنش اتو نشده است. می‌گوید: دیگر نباید بروی. او خیال می‌کند خانمش حتماً باید نوکرش باشد. خانم شماست، کلفت شما نیست و یا مرد محترم. یکی از مشکلاتی که هست این است که می‌گویند: زنها بعد از چند روز دیگر سر کلاس نمی‌آیند. می‌گوییم چرا نیامدید می‌گویند شوهرمان ما را دعوا کرد. چرا چون کلفتی خانه عقب افتاده بود. اگر شما شش ماه بچه داری کنی خانم شما سواد می‌آموزد.
یک مطلب دیگر را هم بگویم یکی از آیه‌های مشورت «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر»(آل عمران/159) است. دیگری «وَ أَمْرُهُمْ شُورى» است و دیگراز این آیه شیر دادن بچه است. قرآن می‌گوید بچه باید 2 سال شیر بخورد. «فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُر»(بقره/233) قرآن می‌گوید: بچه باید 2 سال شیر بخورد. حالا اگر خواستند زودتر بچه را از شیر بگیرند مثلاً 20 ماه شیرخورده می‌خواهند 4 ماه زودتر او را از شیر بگیرند. البته این خاص قدیم است که زنها شیر داشت. حالا من نمی‌دانم چطور شده که در ایران چند برابر ترکیه شیر خشک مصرف می‌شود با اینکه جمعیتش از ترکیه کمتراست. مسأله شیر خشک چیست؟ علت آن این است که گاهی مادر برای اینکه حوصله ندارد، پستانک در دهان بچه می‌گذارد. پستانک هم نرم است مکیدن لاستیک خیلی آسان است، آسان که باشد بچه رفاه طلب می‌شود و دیگر حال مکیدن پستان را ندارد. یعنی مادرانی که شیرشان خشک می‌شود، یکی از دلایلش این است که گفتم. مثل دیپلمه‌های ایران می‌مانند. بچه در قنداق دیگر پستان نمی‌مکد و جوان دیپلم هم دیگر کار نمی‌کند. این تن پروری است. از مشورت به پستانک رفتیم.
و قانون گوینده این است که هیچ وقت نمی‌تواند یک خط را طی کند. هر چه پیش آمد، رزق است. بچه دو سال شیر می‌خورد. حالا اگر خواستند او را از شیر بگیرند قرآن می‌گوید: «فَإِنْ أَرادا فِصالاً» اگر پدر و مادر خواستند او را از شیر جدا کنند «عَنْ تَراضٍ » باید هر دو راضی باشند. گاهی مادر می‌گوید: دیگر برای او کافی است. بچه می‌خواهد بخوابد. می‌گوید اگر به او شیر بدهم نباید بخوابد ولی شیشه را دهانش می‌گذارد و خود مادر هم می‌خوابد. به خاطر اینکه مادر رفاه طلب است یا به خاطر اینکه مثلاً مرد پول به دایه ندهد. می‌گوید: باید هر دو راضی باشند و بعد می‌گوید «وَ تَشاوُر» زن و شوهر هم باید مشورت کنند. یکی از جاهایی که زن و شوهر باید مشورت کنند و قرآن دستور داده است درباره مصلحت بچه است. آیا مصلحت بچه این هست که او را از شیر بگیریم یا مصلحت نیست.
یک لطیفه جالب. چطور تربیت جسم بچه مشورت لازم دارد، اما تربیت امت اسلامی مشورت لازم ندارد. این خیلی جالب است. قرآن می‌گوید: برای جسم بچه کوچک مشورت کنند، اما برای تربیت شخصیت و کیان و عزت و عظمت یک امت، کسی مشورت نکرده کار کند؟ این خلاف است.
6- با چه کسانی مشورت کنیم؟
این امر به مشورت در قرآن دو عبارت دارد.
با چه کسی مشورت کنیم. چند حدیث داریم. «شاور العلماء الصالحین » با دانشمندان با صلاحیت مشورت کنید. این را پیغمبر فرمود: «و اجعل مشورتک من یخاف الله» با آدمی که تقوا داشته باشد مشورت کن. حدیث دیگر اینکه «شاور الذین یعثرون الاخره علی الدنیا» با آنهایی که معتقدند که «وَ الْآخِرَه خَیْرٌ وَ أَبْقى‏»(اعلى/17) مشورت کن. با آن کس که آخرت بین است مشورت کن، نه آنکه آخوربین است. چون بعضی از مردم آخوربین هستند و بعضی آخرت بین هستند. با آخرت بین مشورت کن.
آقا دخترم را به این آقا بدهم؟ ببین اگر متدین است بده. می‌گوید: نه فقیر است یک بچه بسیجی است و هیچ چیز ندارد. خوب این شخص متدین است و او دینش کمرنگ است و دنیایش متدین است. اگر دو خواستگار آمد، یکی دینش کمرنگ بود و دین یکی پررنگ. مثلاً در همین نهضت سواد آموزی دو شغل است. آدم گاهی تعجب می‌کند. آدم هست که مثلاً ماهی هزار تومان یا پانصد تومان دارد. تازه همین برادران، مثلاً آموزشیاری که ماهی هزار تومان داشته است، دومیلیون و نیم به جبهه‌ها کمک کرده‌اند. در طرح سال پیش حدود بیست هزار تومان سهم آموزشیارها شد. به خاطرزحمت یک سال او و آن را به جبهه داد. آموزشیاری بچه فلج را روی دوش می‌گیرد و سر کلاس می‌آورد، بچه فلج را در فرقان می‌گذارد و سر کلاس می‌آورد. آموزشیاری وقتی می‌بیند موکت کم است چادرش را پهن می‌کند که بچه‌ها روی آن بنشینند. آموزشیاری در برف و یخ می‌ماند. آموزشیاری مسؤول خرید می‌شود. همین آموزشیار نهضت سواد آموزی می‌گفت: شاگردان ما گفته‌اند، اگر می‌خواهی ما سر کلاست بیایم باید چیزهایی که ما می‌خواهیم از شهر بخری و برای ما بیاوری. شیر خشک می‌خری، آیینه می‌خری، شانه می‌خری، می‌گفت: من باید صبح تا شام در بازار خرید کنم. بعد از ظهر در ماشین بنشینم و بیایم اینجا که اینها بیایند و سر درس بنشینند. یعنی آموزشیار دارد کلفتی می‌کند تا اینها بیایند ودرس بخوانند.
با چه کسی مشورت کنیم. با کسی که معتقد است آخرت بهتر است. درآمد کم است اما کار الهی است وخدایی. فرهنگی است، علمی و خلقی است، مستضعفی است.
با پیرمردها مشورت کنید. جوانی که سفت حرف بزند یا پیرمردی که شل حرف بزند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: من حرف پیرمردی را که شل حرف می‌زند بیشتر از یک جوان داغ دوست دارم. «رأی شیخ أحب الی جلد الغلام » یعنی «القوه و الشده و الصلابه » یعنی حرفهای پیرمردهاپخته‌تر است. البته اگر همه مشاورین هم پیر باشند دنیا را آب می‌برد. با آدم ترسو مشورت نکن. آقا بروم شنا، نه بابا زمانی غرق می‌شوی. با این وضع آدم هیچ وقت شنا یاد نمی‌گیرد. بروم جبهه، نه به جبهه نرو. زمانی کشته می‌شوی. قرآن می‌گوید: «لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرارُ»(احزاب/16) اگر از جبهه به خاطر مرگ می‌ترسی، هر کجا باشی مرگ هست. چند روز پیش یک نفر به دفتر نهضت تلفن زد، گفت الو و مرد. آخر وقتی آدم در پی گفتن الو می‌میرد، نمی‌صرفد بگوید که به جبهه بروم یانروم. اگر مقدر باشد و عمر داشته باشی دو سال هم در جبهه باشد زنده است. اگر مقدر نباشد، هر جا باشی می‌میری. آن وقت چقدر زشت است که آدم بگوید فلانی به مستراح رفت و سیم برق مستراح او را گرفت. اگر بناست بمیریم، چرا از جبهه بترسیم. با آدم حریص و بخیل هم مشورت نکنید.
7- شرایط مشاوره و مشورت دادن
اما در مورد مشورت کننده و شخص مورد مشورت:
مشورت کننده و مورد مشورت هر کدام شرایطی دارند. اگر کسی آمد با شما مشورت کرد، حقش را و راستش را بگو. وای از این مشاورین املاک، این مشاورین املاک خیلی خوشمزه هستند. آدم را در یک کوچه می‌برند. می‌گویند خانه در این کوچه دارم. می‌دانی خدا دوستت دارد. این قدر مشتری دارد ولی خدا تو را می‌خواهد. حالا شما خانه‌ای بر خیابان خواستی. شما را سراغ خانه‌ای در یک کوچه هشت متری می‌برد. در کوچه 3متری، 2 متری و یک متری و نیم متری. می‌گویی آقا این که خیلی پیچید. می‌گوید این تیر را می‌بینی، این تیر دو سه روز دیگر خیابان می‌شود. این را زدند برای اینکه یک خیابان 35متری چند روز دیگر از این کوچه عبور می‌کند. چنان بعضی این مشاورین املاک دروغ می‌گویند. از کوچه یک متری، خیابان 35متری می‌سازند. می‌گوید آب و برق دارد. می‌گوییم کجاست لوله آب. می‌گوید همین جاده را می‌بینی! این لوله را می‌بینی. فردا دنباله همین لوله را تأمین می‌کنیم تا لوله گاز هم بیاید. آقا طوری زمین و آسمان را به هم می‌دوزند. چه دلیلی دارد این همه دروغ گفتن؟ خدا روزی سوسک را هم می‌دهد. به سگهای ولگرد روزی می‌دهد. آدم اینقدر به خاطر یک لقمه نان دروغ بگوید، ضعف است.
حدیث داریم: کسی اگر با تو در مورد خرید خانه، ماشین و ازدواج مشورت می‌کند، راستش را بگو. پیغمبر فرمود: اگر در مشورت راستش را نگویی، من پیغمبر از تو بیزاری می‌جویم. پیغمبر فرمود: اگر راستش را نگویی،؛ عقلت را خدا از تو می‌گیرد. قدرت تفکرت را از تو می‌گیرد. نه یعنی اینکه دیوانه می‌شوی. نمی‌توانی درست فکر کنی. حدیث داریم مشورت کردند. اگر راستش را نگویی خائنی. اگر راستش را نگویی هم ظلم کردی و هم خیانت. حدیث دیگر داریم: «خیانه المستسلم و المستشیر من أفظع الأمور و أعظم الشرور و موجب عذاب السعیر»(غررالحکم، ص‏443) اگر راستش را نگویی بزرگترین شر را انجام داده‌ای.
اگر مشورت کردند و نمی‌دانستی حدیث داریم که بگو: از فلانی که علمش را دارد بپرس. یعنی اگر خودت رأی نداری به کسی که صاحب رأی است معرفی کن و حدیث داریم «شر الآراء ما خالف الشریعه»(غررالحکم، ص‏443) بدترین نظریه‌ها در مشورت آن نظریه‌ای است که با حدیث و مشورت مطابقت نداشته باشد. این مخصوص کسی است که با او مشورت می‌کنیم. باید راستش را بگویی. نگو اگر راستش را نگویم به او بر می‌خورد. دلم برایش سوخت. پرسید فلان دختر چه دختری است من هم می‌دانستم یک عیب دارد. ولی حالا دیدم اگر من بگویم این دختر تا آخر عمر در خانه می‌ماند. دلم سوخت. دلسوزی نکنید. از جاهایی که در آن غیبت جایز است، مشورت است.
اما مشورت کننده، اگر کسی مشورت کننده عاقل مؤمنی بود و به تو گفت واقعیت چیست؟ دیگر مخالفت نکن و او را متهم نکن. من ممکن است با شما مشورت کنم. شما چیزی بگویی و من بگویم که او نسبت به من غرضی دارد. نه لازم نیست کسی غرض داشته باشد. اگر رأیی را به مشورت گذاشتی و خلاف سلیقه شما گفتند، شما هم نباید او را متهم کنید. حدیث داریم «إِذَا أَشَارَ عَلَیْکَ الْعَاقِلُ النَّاصِحُ فَاقْبَلْ وَ إِیَّاکَ وَ الْخِلَافَ عَلَیْهِمْ فَإِنَّ فِیهِ الْهَلَاکَ»(أعلام‏‌الدین، ص‏295) مشورت با آدم صحیح کردی گفت: راه این است. دنبال او راه نرفتی. «فَإِنَّ فِیهِ الْهَلَاکَ»
بار دیگر می‌گویم: از تشریف فرمایی شما برادران نهضت سواد آموزی به خصوص آنها که از راه دور آمدید وچند تا شغل داشتید و کارهایتان را رها کردید و به خصوص آنهایی که در بخش‌ها و روستاها زحمت می‌کشید، متشکرم. برادران و بینندگان نهضت سواد آموزی از بی سوادان ایران گله دارند. با این وضع مملکت، نبود پول، تهیه جنس، تربیت آموزشیار، فعالیت، این همه زحمت، سر کلاسها نمی‌آیند. با این همه فداکاری سر کلاس نمی‌آیند و به نحوی که آموزشیار مسؤول خرید می‌شود. البته آنکه گفتم: آموزشیار کلفتی می‌کند تا این‌ها سر کلاس بیایند، آن کلفتی آقایی است، چون پیغمبر(ص) فرمود: «سَیِّدُ الْقَوْمِ خَادِمُهُمْ»(من‌‏لایحضره‏‌الفقیه، ج‏4، ص‏378) هر که در جمعیت خدمت کند، آقای آن جمعیت خودش است. امیدوارم کاری کنید که این بی سوادی مقداری حل شود. اینها که اینجا آمدند، همه با دل پر آمدند و ما در این سمینار نشستیم و نماینده‌ای از هر استان رفت و چند دقیقه صحبت کرد و تمامش درد دل بود و بخشی از این درد دلها به ما مربوط می‌شود که ما باید بجنبیم و آن را قویتر کنیم. اگر ضعیف هستیم، قوی شویم. اگر قوی هستیم، قوی ترشویم. کمی باید کمک کنید. تابستان است. دختر و پسرهای دبیرستانی بجنبید. لااقل باید در اداره‌ها و نهادها سوادآموزی اجباری شود. ما باید سعی کنیم برای بی سوادهای کشورهای دیگر هم کتاب بفرستیم. حالا در بی سوادی خودمانده‌ایم.
امیدوارم همینطوری که روستاییان ما روی زمین کار می‌کنند، به فکر بیفتند و روی مغز خود هم کار کنند و امیدوارم همین طور که از زمین هندوانه و خربزه و گندم و قیسی به عمل می‌آورند از مغزشان هم خواندن و نوشتن بیرون بکشند و امیدواریم به جای این سمینار که آمدند و مشکلات نهضت را گفتند سمینار آینده همه خوبی‌های نهضت و فعالیتشان را بگویند. از هر کدام که از راه دورتری آمده تشکر بیشتری می‌کنم.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد مشکلات مستضعفین و جمهوری اسلامی و جبهه و جنگ و نهادها و وزارتخانه‌هاو خصوصی و عمومی و مشکلات سواد آموزی را از لطف و کرمت حل کن. به مسؤولین نهضت توفیق بده جهل را از ایران بیرون کنند. به بی سوادها هم سوز بی سوادی مرحمت فرما و به آموزشیاران ما اخلاص و عشق به کار و به ما ایثار واخلاص و وحدت و بصیرت مرحمت بفرما.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment