مشکلات معلولان و افراد استثنایی

1- نقش بشر در بروز مشکلات و مصیبت‌ها
2- آفرینش بر اساس نظام علت و معلول
3- محبت به معلولان و یاری رساندن به آنان
4- خطر، در کمین همه انسان‌ها
5- بهره‌گیری از امکانات در عین مشکلات
6- مقایسه مسئولیت‌ها و تکلیف‌های فردی و اجتماعی
7- جبران کاستی‌های دنیا در قیامت
8- دنیا زودگذر است، به فکر آخرت باشیم

موضوع: مشکلات معلولان و افراد استثنایی

تاریخ پخش:  04/12/90

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

در محضر شریف مسؤولینی هستیم که در آموزش و پرورش مسؤول بچه‌های استثنایی هستند. در کشور ما کم نیستند افرادی که از نظر شنوایی، گویایی، بینایی مشکل دارند حالا چه در آموزش و پرورش و چه در بیرون آموزش و پرورش. من به برنامه‌های 32 سال خودم مراجعه کردم یکی دو بار من در این زمینه بحث کردم که آخرین آن 5 سال پیش بوده است، سال 85.  ولی خوب باز هم حرف‌هایی داریم که بزنیم، حرف‌های جدید.

در مسأله‌ی بحث استثنایی چند تا مسأله را باید در نظر بگیریم، شاید این لازم باشد یک جزوه شود و یک کتاب شود. و این تکثیر شود و به همه ایران پخش شود.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»، موضوع بحث: افراد استثنایی.

1- نقش بشر در بروز مشکلات و مصیبت‌ها

اول: چرا خداوند این گونه قرار داد؟ موضوع بحث است. چرا من باید… حالا غیر از استثنایی. اصلاً چرا قرائتی بوعلی سینا نشد. چرا فلانی مرجع تقلید نشد؟ اول اینکه باید حساب کنیم که قرآن می‌گوید: یک سری از کارها دست خودتان است. اگر روی حوض نرده نگذاشتی و بچه افتاد و غرق شد، وظیفه‌ی شما بوده نرده بگذاری. وظیفه‌ی شما بوده که کار را به کارشناس بدهی. اگر نزد کسی رفتی که پزشک نیست، نسخه‌اش را عمل کردی و مریضی‌ات بدتر شد، تقصیر شما بوده که به اهلش مراجعه نکردی. همه تقصیرها را گردن خدا نیندازیم.

1- بسیاری از تلخی‌ها به وسیله‌ی خود ما است. سیگار می‌کشد تنگی سینه می‌گیرد. درس نمی‌خواند رفوزه می‌شود. مراعات بهداشت را نمی‌کند، مریض می‌شود. مراعات رانندگی را نمی‌کند تصادف می‌کند. اینکه دائم به ما گفتند: «سُبْحَانَ اللَّه‏» یعنی منزه است خدا. یعنی گیر در خودت است. در آخوندها هم همینطور است. نماز را طول می‌دهد، مسجدش خلوت شود. منبر را طولش می‌دهد، منبرش خلوت است. این یک مورد.

دوم اینکه، من یک سؤال می‌کنم. نظم خوب است یا بی‌نظمی؟ کسی هست روی کره‌ی زمین بگوید: بی‌نظمی خوب است. خداوند نظام آفریده است.

2- خداوند حکیم نظام آفرید. نظام یعنی چه؟ یعنی علت و معلول.

2- آفرینش بر اساس نظام علت و معلول

من یک وقت مثل زدم در آن سالها. گفتم: شما سه تا چانه خمیر به نانوا می‌دهید، یک چانه، شور است. یک چانه‌ی دیگر تلخ است. یک چانه‌ی دیگر می‌دهی شیرین است. اگر خمیر شور را به تنور زدم، نان شور می‌دهند. نانوا تقصیر ندارد. خمیر تلخ می‌دهی به تنور می‌زند، نان تلخ می‌دهد. نطفه‌ی مرد مست این بچه شده است. مراعات بهداشت را نکرده، مراعات این علت را نکرده به اینجا کشیده شده است. حالا ممکن است مست هم نباشد، یک دقت‌هایی باید بکند نکرده است. شما می‌گویی چه؟ شما می‌گویی خدا این وسط چه کند؟ شما فوقش می‌توانی بگویی: بچه تقصیر ندارد. پدر و مادرش غلطی کردند. می‌گوییم: درست است. بچه تقصیر ندارد، آیا خدا تقصیر دارد؟ خدا هم تقصیر ندارد. یعنی شما توقع داری که ما هندوانه بکاریم، خدا خربزه به ما بدهد. ما سمت تبریز برویم خدا ما را مشهد بگذارد. پیاز بخریم سیب زمینی بدهد.

خدا نمی‌توانست درست کند؟ می‌توانست ولی نظام است. نمی‌توانیم بگوییم: آقا ما آمپول را فرو می‌کنیم، حالا خدا می‌بیند در گوشت است، سر آمپول را بگیرد و در رگ بزند. خوب باید خدا تمام حکمتش را صرف آمپول زن‌ها کند. هرکسی سوزن را می‌خواهد هرجا فرو کند منتهی بگوییم: خدایا ببین من آمپول را می‌زنم تو هرجا جایش است در رگ بزن. من سنگ می‌اندازم، سنگ را برمی‌دارم می‌زنم. منتها تو می‌توانی این سنگ نزدیک پیشانی که می‌شود پنبه شود. یا استخوان ایشان در آن لحظه‌ای که می‌خواهد سنگ بخورد، چُدن شود. یعنی خدا باید نظام را به هم بریزد. ببینید شما می‌گویید، بچه تقصیر ندارد، حق با شماست. من هم یک شعار دیگر می‌دهم. همینطور که شما شعار می‌دهید، بچه تقصیر ندارد. بنده می‌گویم: خدا هم تقصیر ندارد. منتها می‌گویید: چرا خلاف پدر و مادر را باید بچه جورش را بکشد؟ می‌گوییم: همه جا همینطور است. من که سنگ به سر شما می‌زنم خلاف با من است ولی سر شما می‌شکند. در همه‌ی دنیا همینطور است. این هم یک مسأله، منتها خدا جبران می‌کند. حالا راه‌های جبرانش را می‌گویم.

یک شعار غلطی در ایران است، باید این شعار را برداشت. می‌گویند: فکر سالم در بدن سالم است. خیلی‌ از آدم‌ها بیمار هستند، از نظر چشم، گوش، دست، پا، یک مشکلاتی هم دارند. اما فکرشان هم خیلی عالی است. ما آدم داریم، پا ندارد ولی راه‌هایی را طی کرده است. آدم هم داریم پا دارد ولی هیچ راهی را طی نکرده است. گاهی آدم می‌بیند در برف با یک پا نماز جمعه می‌رود. این  آقا دو تا پا دارد ماه به ماه نماز جمعه نمی‌رود.   

یکی از یاران امام حسین ازدی بود، ایشان یک پا داشت از کوفه فرار کرد، خودش را به کربلا رساند، با یک پا به نفع امام حسین جنگید. و آدم‌هایی با دو پا هیچ غلطی نکردند در همان روز کربلا. بنابراین نقص عضو دلیل بر نقص انسانیت نیست. ما این افراد ناقص الخلقه را که می‌بینیم فکر نکنید اینها پست هستند، «نَعُوذُ بِاللَّه»! خیلی‌هایشان شریف هستند، اینها نزد خدا آبرو دارند.

3- محبت به معلولان و یاری رساندن به آنان

چند روز پیش معاون محترم آموزش و پرورش که مربوط به این شاخه‌ی استثنایی‌ها است، در ستاد نماز تشریف آورده بود یک قصه‌ای گفت، من تحت تأثیر قرار گرفتم. گفت: یک خیر مدرسه‌سازی، حالا اسم خیرین مدرسه ساز را آوردیم، خیرین مدرسه‌ساز دستتان درد نکند، زحماتتان ذخیره‌ی قیامت باشد. اما بعضی‌جاها مدرسه کم کم دارد بی‌نیاز می‌شود. ما مواردی داریم مسجد ندارند. حالا که شما خیر مدرسه ساز شدید، یک مسجد هم اگر دارید بسازید. منتها منطقه‌ای که، اگر خواستید مسجد بسازید ما هم یک کمک‌هایی به شما می‌کنیم. کمک پولی نه، خاک برداری، تخریب، نقشه، نظارت، ستاد نماز یک کمک‌هایی می‌کند. بیمه‌اش را مثلاً ما می‌گوییم: نگیرند، آب و برقش را ما چانه می‌زنیم. یک مسجد، پانصد متری، دویست متری، سیصد متری، من این را تکرار کنم. قمصر کاشان دیگ بار می‌گذارند گلاب می‌گیرند، گلاب که تمام شد عرق بیدمشک می‌گیرند. عرق بیدمشک که تمام شد عرق نعنا می‌گیرند. دیگشان را از بین نمی‌برند. حالا که شما یک ستاد خیرین درست کردید، هرکجا که مشکل مدرسه حل شد دیگتان را به هم نزنید. از این دیگ عرق نعنا بگیرید. ما دهها هزار مسجد کم داریم جاهایی که جمعیت هم بالای هفت هزار تا و هشت هزار تا است.

خیر مدرسه‌سازی که مدرسه ساخته بود و در اختیار بچه‌های استثنایی گذاشته بود، یک روز وارد دفتر مدیر شد، گفت: آمدم در دفتر بنشینم، اول کسی که می‌آید مهمانش کنم برای کربلا. گفتم: خبری شده؟ گفت: حالا دیگر من… نشستیم ببینیم چه کسی در دفتر رئیس را باز می‌کند. یک مدتی که نشستیم یک خانمی در را باز کرد، خودش هم گفت: خوب همین. به خانم گفتند: این آقا صاحب مدرسه است. یعنی بانی مدرسه است آمده شما را مجانی کربلا ببرد. مهمانت کند که خودت کربلا بروی. این خانم منقلب شد. کلافه شد. گفت: من دیروز یکی از این بچه‌های… حالا دیروز یعنی چند وقت قبل، حالا یا دیروز یا روز قبلش یا روزهای قبلش. یکی از این بچه‌ها نیازی داشت. آخه بعضی از این بچه‌های استثنایی بندگان خدا آب دهانشان را هم نمی‌توانند نگه دارند. اشکشان، آب دهانشان، خیلی نیاز به محبت دارند. می‌گفت: یکی از این بچه‌ها که نیاز به محبت داشت، من معلم نشستم این را تمیزش کردم. این بچه یک نگاهی کرد و گفت: «إِنْ شاءَ اللَّه‏» کربلا بروی. و آن دعا مستجاب شد. این اتصالات است. ارتباطات خیلی قوی. بنابراین یکوقت اگر کسی یک کسی را می‌بیند ضعف دارد فکر نکند از… شاید دعای این مستجاب شود.

دولت یک وظیفه‌ای دارد، تسهیلات، امکانات، دنیا برای اینها خیلی کار کرده است. یک پزشک متخصص چشم از همشهری‌های ما به نظرم فوق تخصص هم باشد. آمد نزد من یک کارتن نوار آورد. گفتم: نوارها چیه؟ گفت: من چون تحصیل کرده آمریکا بودم، حالا که سالهاست در ایران هستم، از آمریکا به من گفتند: اگر در ایران نابینایی می‌خواهد کتاب انجیل مسیحی‌ها را مطالعه کند، و چشم ندارد، این نوار انجیل است. ما نوار تفسیر برای نابیناهایمان داریم؟ مقصر من هستم. تو باید یک نوار تفسیری برای نابیناها داشته باشی. آن کسی که نمی‌تواند از چشمش استفاده کند، با گوشش یک دور تفسیر بشنود. از آن طرف دنیا برای نابینای ما نوار تفسیر کتاب انجیل مسیحی‌ها را می‌فرستند. ما خودمان در ایران یک کارهایی باید بکنیم، دولت چه کارهایی می‌تواند بکند. مجلس چه کارهایی می‌تواند بکند؟ البته یک قوانینی تصویب شده، مقدار عملش را نمی‌دانم.

مردم هم باید این تلخی‌ها را با محبت جبران کنند، نه با ترحم. بین محبت و ترحم فرق است. ترحم طرف تحقیر می‌شود. حدیث داریم اگر خواستی به کسی پول بدهی، به او نگو این زکات است. خودت در دلت نیت زکات بکن اما به او نگو زکات است، بگو چشم روشنی، هدیه. با اسم دیگر بگو که او احساس نکند که عجب فقیر است، پس دارم به او زکات می‌دهم.

 ما داشتیم، یکی از علما کاهوها و سبزی‌های زرد را می‌رفت آخر شب می‌خرید. می‌گفت: برای مرغ که خوب است. حالا مرغ هم نداشت، منتهی به بقال می‌گفت: برای مرغ خوب است. نمی‌گفت: من مرغ دارم. چانه هم نمی‌زد هرچه پول می‌خواست به او می‌داد. می‌گفتند: چرا؟ می‌گفت: این فقیر است. من اگر پولش بدهم غصه می‌خورد. می‌آیم این برگ‌های زرد را می‌خرم می‌گویم برای مرغ خوب است. ما باید تلخی‌ها را با محبت جبران کنیم.

4- خطر، در کمین همه انسان‌ها

احتمال بدهیم فردا هم خودمان… قرآن چند تا آیه دارد می‌گوید: «أَأَمِنْتُم‏» (ملک/16) خاطرت جمع است که خودت خراب نمی‌کنی؟ از کجا ما فردا مثل این نشدیم؟ هرکسی در این کارها خودش را جای او بگذارد. حالا اگر این بچه‌ی من بود چه می‌شد. اگر خود من بودم چه می‌شدم؟ هیچ‌کس خودش را در امان نداند. خطر برای همه هست. «أَأَمِنْتُم‏» در قرآن چند آیه داریم «أَأَمِنْتُم‏» یعنی فکر نکن همیشه اینطوری است، هر لحظه ممکن است مسأله چیز دیگر شود.

معلولین چه می‌توانند بکنند؟ من اینجا حدود 23 نکته نوشتیم که مربوط به این عزیزان استثنایی است. یکی اینکه هرکس مشکلی دارد اگر صبر کند خدا می‌گوید: خودم بر او صلوات می‌فرستم. ببینید یک مهمانی که وارد می‌شود اگر دانه درشت بود رئیس جمهور فرودگاه می‌رود. اگر آن دانه درشت‌ها نبود، معاون اول می‌رود، اگر نه نمی‌دانم نماینده مجلس می‌رود تا همینطور سلسله مراتب دارد. افرادی که در سختی، خوب هستند، خدا می‌گوید: خودم به آنها صلوات می‌فرستم. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ» (بقره/155) آنهایی که در خوف و جوع «وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات‏» آنهایی که نقصی در بدنشان، در مالشان، آنهایی که در تلخی خوب هستند، خدا می‌گوید: «أُوْلَئکَ عَلَیهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِم» (بقره/157) «صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّ»‏ یعنی خود خدا به اینها درود می‌فرستد. اما اینهایی که آدم خوبی هستند، همه چیزشان سالم و مرفه هستند منتها خمس می‌دهند، زکات می‌دهند، می‌گوید: ببین این مثل او نیست. این در رفاه آدم خوبی است. خدا می‌گوید: حالا که وضعش خوب است، زکاتش را بگیر، «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَه» (توبه/103) منتها «صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّ»‏ نیست. «وَ صَلِّ عَلَیْهِم‏» (توبه/103) تو به آنها صلوات بفرست. پس دو تا صلوات داریم. گروهی که خود خدا به آنها صلوات می‌فرستد، گروهی که به پیغمبر می‌گوید: تو بر آنها صلوات بفرست. «وَ صَلِّ عَلَیْهِم‏» برای مرفهینی است که خوب هستند، «صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِم» برای کسانی است که در سختی‌ها خوب هستند. دریافت صلوات دائمی از خداوند، این یک مورد.

2- گاهی وقت‌ها همین سختی کار قرآن را می‌کند. قرآن می‌گوید: «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْر» (حجر/9) یعنی قرآن ذکر است. نماز ذکر است. «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری» (طه/14) گاهی وقت‌ها افراد استثنایی ذکر می‌شوند، یعنی مردم را یاد خدا می‌اندازند. ما داشتیم آدمی که انواع مشکلات را داشت دائم می‌گفت: «الْحَمْدُ لِلَّه‏»، گفتند: آقا تو چشم نداری، دست نداری، پا نداری. دیگر برای چه «الْحَمْدُ لِلَّه‏» می‌گویی؟ گفت: هرکس به من نگاه می‌کند یاد خدا می‌افتد. پس من شدم ذکر، من شدم نور، تاریکی‌ها را روشن می‌کنم. غفلت زدایی می‌کنم. عامل شکر هستم، عامل ذکر هستم.

3- گاهی وقت‌ها این تلخی‌ها، وجدان‌ها را تحریک می‌کند. زلزله می‌آید، سیل می‌آید، حوادث تلخ پیش می‌آید همه به جنب و جوش می‌افتند. این تحریک بیداری وجدان در جامعه، مسأله‌ای است. بیداری وجدان.

5- بهره‌گیری از امکانات در عین مشکلات

4- گاهی از این تلخی‌ها هم می‌شود استفاده کرد. از قدیم یک مثلی می‌زدند. می‌گفتند: لیموترش دستت رسید، دور نیانداز بگو ترش است. از همان لیموترش لیمونات درست کن. صنایع دستی درست می‌کنند همین افراد استثنایی که وقتی در نمایشگاه نشان می‌دهند می‌گوییم: بارک الله! چه هنری! ما داشتیم که خانم پزشک است، دکتر است و مثلاً پا هم نداشته است. بدون پا پزشک شده است. ما چقدر حافظ قرآن داریم که نابینا است و حافظ قرآن است. این مسأله‌‌ای که می‌شود از لیموترش، لیمونات درست کرد. ما باید ببینیم چه کسی به درد چه کاری می‌خورد.

یک وقتی زمان امام دولت برای اینکه به حوزه علمیه قم ضربه بزند، طلبه‌ها را گفتند: سربازی بگیرید. ریختند طلبه‌ها را به اسم سربازی ببرند. بنده هم یک قد بلندی داشتم و سرباز بودم و ترسیدم. کاشانی‌ها شجاع هستند! ما در یک خانه‌ای ازدواج هم نکرده بودیم، خانه‌ی یکی از رفقا رفتیم از خانه بیرون… یک رفیق داشتیم او قدش کوتاه بود. به او گفتم: تو در خیابان برو، تو را نمی‌گیرند. قدت کوتاه است. گفت: من هم می‌گیرند می‌گویند: بیا عدس پاک کن. سرباز کوتاه برای عدس پاک کردن که خوب است. بنابراین از لیموترش می‌شود لیمونات درست کرد. الآن ما داریم که خرده کاغذها را کارخانه‌ی مقوا می‌دهند. خرده شیشه‌ها را دور نمی‌ریزند از همان خرده شیشه‌ها می‌دهند کارخانه شیشه. خرده آهن‌ها را ذوب آهن می‌دهند. خرده نان‌های کپک زده را می‌دهند گاوداری‌ها شیر تولید می‌شود، یعنی اگر کسی مدیریت داشته باشد، خود زن‌ها بلد هستند از پوست پرتقال مربا درست می‌کنند. زن‌های بی‌عرضه هم داریم که برنج رشت را شفته می‌کنند. (خنده حضار) بنابراین اگر کسی زرنگ باشه از همین افراد استثنایی هم می‌تواند در صنایع دستی استفاده کنند با دادن امکانات، ما اگر خواسته باشیم می‌توانیم استفاده کنیم.

 چین بودم دیدم پیرمردهای بازنشسته لب چهارراه روی چهارپایه می‌نشینند سوت می‌کشند از اینها کار پلیسی یاد گرفتند. یک کسی می‌خواهد پارک کند سوت می‌کشد می‌گوید: اینجا پارک نکن. حال ندارد بلند شود. نود سالش است. ولی از همان نود ساله روی چهار پایه می‌نشیند لب چهار راه مانع ترافیک می‌شود.

ما در اسلام بازنشستگی نداریم. از کار افتادگی داریم. اینکه الآن دولت ما بازنشسته می‌کند، این چون یک قراردادی بستند، گفته: آقا من استخدام می‌شوم ماهی مبلغی از حقوق من بردار، در فلان سن بیست سال که شد بازنشست می‌شوم. به خاطر قرار داد می‌گوییم: خوب برو بنشین پولت را می‌دهیم. ولی در اسلام بازنشستگی نداریم، از کار افتادگی داریم. بین اینها فرق است. افرادی که مشکلی دارند باید تدبیر کرد که این مشکلات را چطوری می‌شود حل کرد، چه کارهایی دست اینها است.

افرادی که مشکل جسمی دارند غصه نخورند. بچه یتیم‌ها غصه نخورند. مگر رجایی یتیم نبود؟ رئیس جمهور شد! خود امام مگر یتیم نبود؟ امام شد. مقام معظم رهبری خوب دست راستشان مشکل دارد در نوشتن، با دست چپشان می‌نویسند. اصلاً یک کتابی است یتیم‌هایی که به مقام درجه یک دنیا رسیدند. معنای نداشتن پدر، نداشتن مادر، نداشتن پول، اگر کسی جوهر داشته باشد از همان جوهر استفاده می‌کند. یعنی استعداد.

6- مقایسه مسئولیت‌ها و تکلیف‌های فردی و اجتماعی

مسأله‌ی دیگر مثلاً فرض کنید یک کسی زبان ندارد. یک کتابی هست گناهان زبان. من یکوقت هم تقریباً ده، دوازده سال پیش در تلویزیون گفتم. سی رقم گناه با زبان می‌کنیم. فحش و غیبت و تهمت و سوءظن و نمی‌دانم سخن چینی و شهادت به ناحق و سوگند نابجا و سی تا گناه زبان می‌کند. انکه زبان ندارد از سی گناه مصون است. در عوض ثواب‌ها را هم نمی‌تواند بکند، ذکر نمی‌تواند بگوید، نماز… البته چون نیت دارد انجام بدهد، با نیتش ثواب‌ها را دریافت می‌کند، به خاطر نداشتنش از آفاتش هم مصون است. خوب اینها را هم حساب کن.

شما نگو آقا در تهران همه چیز هست، در روستای ما چیزی نیست. هرکس تهران زندگی کند، هر هشتاد سالی که در تهران هست ده سالش را سوار ماشین است. من نشستم حساب کردم هر انسانی که در تهران است میانگین سه ساعت در ماشین است. حالا بعضی بیشتر از سه ساعت هستند و بعضی کمتر. سه ساعت یک هشتم 24 ساعت است. یک هشتم یعنی چه؟ یعنی هشتاد سال یک هشتم آن می‌شود ده سال. هرکس هشتاد سال تهران زندگی کند، ده سال در ماشین است. شما ده سال عمرت در ماشین حرام شد. هوای کثیف خوردی، ده سال هم سوار ماشین بودی. آن آقا در تفرش و نمی‌دانم آشتیان و نمی‌دانم روستای مراغه و جهرم هم هوای خوب می‌خورد و هم ده سال برای خودش است. گاهی وقت‌ها یک مشکلات و اینها را با هم حساب کنید.

نمی‌دانم این مثل را از من شنیده‌اید یا نه؟ یک وقت یک شیری به گربه گفت: خاک بر سرت! گفت: چرا؟ گفت: من برگ زرد می‌خورم شیر هستم. تو جوجه کباب خانه‌ی حاجی‌ها می‌خوری گربه! لاغر مثل هروئینی‌ها! گربه به زبان درآمد، گفت: گرچه من جوجه کباب می‌خورم، ولی گاهی به من می‌گویند: پیش، هرچه خوردم آب می‌شود. تو اگر برگ زرد می‌خوری دیگر پیش هم کسی به تو نمی‌گوید. گاهی یک چیزی را خدا می‌گیرد و جای آن یک چیزی دیگر می‌دهد. «و اهل الجود والجبروت» جبروت یعنی جبران می‌کند. من خودم نمی‌توانم بگریانم. ولی می‌توانم بخندانم. یک کسی به عکس است می‌تواند بگریاند. حتی مثل خوشمزه هم می‌گوید کسی نمی‌خندد. بنابراین این کدهایش فرق می‌‌کند. اگر یکوقتی کسی یک مشکلی داشت، حالا استعداد، همسرش، نمی‌دانم چه، بچه‌اش، دامادش، عروسش، در همه‌ی خانه‌ها این مشکلات هست. وظیفه‌ی ماسبک‌تر است.

7- جبران کاستی‌های دنیا در قیامت

مهم‌تر از همه اینکه در قیامت، در قیامت جبران می‌شود. حدیث داریم دستی که بالا می‌رود دعا می‌کند، خدا گفته دست بالا بیاید من خجالت می‌کشم محروم برگردانم. منتها ممکن است این را که می‌خواهد صلاحش نباشد، اگر صلاحش نباشد مشابه‌ آن را به او می‌دهم. مثلاً می‌گوید: ماشین، این ماشین را بخرم. می‌گوید: نه، این صلاح تو نیست. می‌گوید: اصلاً ماشین صلاح تو نیست. صلاح تو نیست پسر داشته باشی، باید همه بچه‌هایت دختر باشند. صلاحت نیست دختر داشته باشی، باید همه بچه‌هایت پسر باشند. چرا خودت را به آب و آتش می‌زنی. قرآن می‌گوید: «یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ إِناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ» (شوری/49) به هرکس بخواهیم دختر می‌دهیم، به هرکس بخواهیم پسر، به رضای خدا راضی باش. خدا جبران می‌کند، یکوقت می‌بینی از این  دختر خیر می‌بینی، یک وقت می‌بینی از این پسر خیر می‌بینی. گاهی وقت‌ها می‌بینی، از یک چیزی می‌گذری به یک چیز دیگر می‌رسی.

یک دختری بود نصف صورتش گیر داشت. خواستگار گیرش نیامد تا بالاخره یک نفر پیدا شد این را بگیرد. از بس که منتظر خواستگار بودند پدر و مادر دختر یک آرایشگر آوردند گفتند: هرچه می‌توانی چاله و چوله‌ها را بتونه کن که ما می‌ترسیم این داماد برود دیگر کسی نیاید. عروس نشست و هرچه این آرایشگاهی بلد بود انجام داد. گفت: ببین من دیگر بیش از این بلد نیستم. با خداست، ممکن است داماد باز هم نپسندد. گفت: والله یکبار نگاه کرده و پسندیده است و با هم صحبت هم کردیم. گفت: دیگر با خداست. تا گفت: با خداست، این عروس گریه‌اش گرفت. بلند شد و در اتاق رفت. در را بست. سجاده‌اش را باز کرد و دستش را به خاک کربلا مالید، گفت: یا حسین و به صورتش مالید. هرکاری می‌خواهی بکنی، بکن. آمد کنار داماد نشست. داماد تا نگاهش کرد فکر کرد خوشگل‌ترین زن‌های عالم است. اینها تقریباً هشتاد سال با هم زندگی کردند. به قدری قربان هم می‌رفتند. گاهی وقت‌ها این زن که بیرون می‌رفت این پیرمرد می‌دوید زنش را از زیر قرآن رد می‌کرد، می‌گفت: می‌ترسم بیرون برود و او را چشم بزنند. اصلاً یک طوری شده بود.

خدا خدایی می‌کند. همین گلی که بو می‌کنیم لذت می‌بریم، کنارش تیغ هم هست. گوشت بی‌استخوان نیست. فکر نکنیم آنهایی که مثلاً مشکل ندارند چشمشان، گوششان، عضوشان سالم است آنها مشکلی ندارند، آنها هم مشکلات دیگری دارند.

جبران خدا، حدیث داریم بعضی دعاهایی که مستجاب نمی‌شود خدا روز قیامت به طرف می‌گوید: شما در دنیا دعا کردی، و صلاحت نبودم به تو بدهم ولی برای قیامت تو الآن ذخیره کردم این را بگیر. انسان می‌گوید: ای کاش هیچ کدام از دعاهایم مستجاب نشده بود. من اینجا نیازم بیشتر از دنیا است. این هم یک مسأله.

گاهی وقت‌ها نقصی است اما در عوض موهبتی هم هست. نقص هست ولی موهبتی هم هست. داروین در دو رشته نقص داشت. پدرش او را فرستاد دنبال پزشکی شکست خورد. دنبال آخوندی که آخوند مسیحی‌ها شود، کشیش شود شکست خورد، داروینی که فکر می‌کنید نابغه است در دو رشته شکست خورده است. گاهی وقت‌ها یک دختر، یک پسر در کنکور قبول نمی‌شود، اما اگر نجار شود، نجار درجه یک می‌شود. خیاط شود خیاط درجه یک می‌شود. یعنی هی نقص‌ها را نبینید. نگویید: دیشب سحری نخوردم. بگو: 29 شب را هم خوردم. یعنی در قضاوت فقط نقاط ضعف را… نگویید: چرا سر استکان خالی است. خوب بگویید بیشترش پر است. ما نقص را می‌بینیم. می‌گویند: فهمیدی چه شد؟ ما دیشب سحری نخوریدم. یکی نیست بگوید: فهمیدی چه شد؟ ما دیشب سحری خوردیم. خوب اگر دو شب سحری نخوردی، 25 شبش را خوردی. یعنی باید مواظب باشیم اینکه داد… گاهی وقت‌ها یک دختری شکلش خیلی خواستگار پسند نیست، اما ده، دوازده سال عمرش اضافه بر آن دختر خوشگل است. او خوشگل است خواستگار دارد، ولی عمرش به 64 سال بیشتر نمی‌شود. این شکلش یک خرده ضعیف‌تر است اما عمرش هفتاد و پنج سال، نود سال زندگی می‌کند. یا مثلاً او خوشگل است، ولی اعصابش ضعیف است. او شکلش ضعیف است، اعصابش… اصلاً سرش را روی سنگ می‌گذارد، جلوی آفتاب می‌خوابد. آدم هم هست اگر تیک تیک ساعت را بشنود خوابش نمی‌برد. شما همه را روی هم حساب کن.

کسی آمد نزد عالمی استخاره کند برای تجارتی، استخاره کرد عالم گفت بد است. رفت و گوش به حرف عالم و استخاره نداد. تجارت کرد، سود هم پیدا کرد. گفت: آقا من دیگر به تو و استخاره‌های تو ایمان ندارم. گفت: چرا؟ گفت: گفتی بد است. ولی ما رفتیم خوب بود و خیلی هم سود کردیم. آقا فرمود: در این مسافرت نماز صبح شما قضا نشد؟ گفت: چرا یک روز. گفت: بس است. سود فقط این نیست که تو درآمد داشته باشی. رابطه‌ات با خدا قیچی شد. به ما گفتند: اگر خواستگاری آمد شرابخوار است به او دختر نده. تارک الصلاه است به او دختر نده. بگو: آقا خانه دارد، ماشین دارد، خوشگل است. خوب بله آنوقت نسلی که داماد عرق خور است نسلش چه می‌شود؟ چه چیز را با چه چیز معامله کردی؟ حالا داماد خوشگل است خانه و ماشین دارد، اما اگر معتاد است، اگر عرق خور است، اگر تارک الصلاه است، اگر فکرش انحراف دارد، خوب شما می‌دانید چه چیز را دادید و چه چیز را گرفتید.

اجر کارشان هم بیشتر است، بنده چشم دارم، پنج دقیقه وضو می‌گیرم. آن بنده‌ی خدا چشم ندارد، نیم ساعت وضو می‌گیرد. چون یواش یواش باید برود و یواش یواش باید بیاید. ولی اجر من و او یک طور نیست. من پنج دقیقه و او نیم ساعت، او شش برابر من اجر دارد. این هم یک مسأله است.

8- دنیا زودگذر است، به فکر آخرت باشیم

حدیثی داریم خدا می‌گوید که بنده‌ی من اگر راضی باشی به مقدرات من، و صبر کنی بر سختی‌ها و شکر کنی، من چنین و چنان می‌کنم. یک امتحان است و همه باید امتحان شویم. گاهی وقت‌ها آدم اسرار را نمی داند. موسی و خضر سوار کشتی شدند، خضر کشتی را سوراخ کرد. موسی داد زد که بابا کشتی را سوراخ می‌کنی غرق می‌شویم. ولی خضر گفت: دلیل کشتی سوراخ کردن من این بود. بعضی افراد سالم سالم هستند، سوپر دولوکس، خوش و بش، اما معلول فکری است. خدا را قبول ندارد، پیغمبر را قبول ندارد، مرجعیت را قبول ندارد، اصلاً نماز را قبول ندارد، دین را قبول ندارد. این بیمار است. در دعا داریم: «ربنا لا تجعل مصیبتنا فی دیننا» مصیبت این است که آدم دینش معلول باشد. خیلی‌ها سوپر دولوکس هستند و دینشان معلول است. الآن آموزش و پرورش ما اگر دیپلم‌هایش وارد دانشگاه شوند، اما دیپلم تارک الصلاه، این آموزش و پرورش نزد خدا رو سفید است یا رو سیاه. آقا من بچه را گرفتم از دم دیپلمه‌ها وارد دانشگاه می‌شوند. خیلی خوب درسشان خوب است، تیزهوشان هستند، شما استثنایی هستید، اما تیزهوشی که از خدا جدا شود این معلول فکری است، این معلول اعتقادی است. از آنها غافلت نکنیم. 

به هر حال این راه وسیله‌ی آزمایش است ولی ما باید اینها را با محبت جبران کنیم. دولت یک کاری کند، ما یک کاری کنیم، و پیش بینی هم کنیم ممکن است فردا برای ما هم باشد. قرآن می‌گوید: کسی را تحقیر نکن. ممکن است آن کسی که تحقیرش می‌کنی از تو بهتر باشد.

گاهی چیزهایی که ما تحقیر می‌کنیم در دنیای ما تحقیر است، در واقع تحقیر نیست. می‌گویند: یکی از اولیای خدا یک کرم ریزی را دید، اندازه یک سر سوزن، خیلی خیلی ریز بود. ریز ریز ریز… مثل دانه خشخاش، یک خرده نگاه به این کرم کرد و گفت: خدایا آخر این به چه درد می‌خورد. اصلاً برای چه این را آفریدی؟ جواب آمد که دفعه‌ی اولت است این سؤال را می‌کنی. این کرم تا به حال ده بار از من پرسیده خدایا تو را برای چه آفریدم؟ ما نمی‌دانیم، همه چیز را که بلد نیستیم. آخر ما چه بلد هستیم؟ تمام پروفسورها و تمام دانشمندان کره زمین اندکی بیشتر سواد ندارند. آیه‌ی قرآن است. می‌گوید: «وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً» (اسراء/85) یعنی همه‌ی باسوادها قلیلی بیشتر نیست، ما نمی‌دانیم چیه؟ در اسرار هستی نمی‌دانیم قصه چیست؟ گاهی وقت ها مردان خدا یک چیزی را می‌دانند که ما نمی‌دانیم. مثنوی یک شعری می گوید. کسی زیر درخت خوابیده بود خُرخُر می‌کرد، خواب سنگین، دهانش هم باز بود، یک مارمولک کوچک درون حلقش رفت. این مرد که رسید یک عصا دستش بود، عصا دستش بود، عصا را به این زد. گفت: چرا می‌زنی. گفت: خفه شو! بلند شو بدو. بلندش کرد و یک مشت از این قیصی‌ها و زردآلوهای ترشیده را گفت: باید بخوری. گفت: بابا، زد و گفت: باید بخوری. دو سه تا قیصی ترشیده خورد و گفت: باید بدوی. خلاصه 1- از خواب بیدارش کرد. 2- با عصا و قیصی ترشیده، 3- او را دواند، حالش به هم خورد و آنچه خورده بود برگرداند. بعد یک مارمولک در آن بود. گفت: اگر این کار را نمی‌کردم، این زهر مارمولک تو را کشته بود.

گاهی وقت‌ها زیر پای ما را داغ می‌کنند که بدویم. مثل مادری که بچه‌اش را حمام می‌برد آب داغ رویش می‌ریزد، کف صابون هم تو چشم می‌رود، بچه هم جیغ می‌زند، اما مادر می‌داند و بچه نمی‌داند. بچه فکر می‌کند مادر اذیتش می‌کند. ما نمی‌دانیم. شاید همین استعداد من، شاید بنده اگر مطهری بودم یا یک آیت الله العظمی بودم خیلی جاها سخنرانی نمی‌کردم. می‌گفتم: در شأن من نیست. گاهی وقت‌ها آدم مثلاً اگر پروفسور باشد با بچه‌ها حرف نمی‌زند. هرکسی باید یک سلیقه‌ای داشته باشد در یک جایگاهی باشد که همه مشکلات حل شود. خدا حکیم است. نظام باید اداره شود. یکی عاشق نانوایی است، یکی عاشق نجاری است، یکی شاعر است، یکی خطاط است. هیچ‌کس، هیچ کسی را تحقیر نکنند. چون نمی‌دانیم قصه‌ی قیامت چه می‌شود. به سلمان گفتند: ریش تو بهتر است، یا دم سگ؟ می‌خواستند تحقیرش کنند. گفت: هرکدام از پل صراط گذشت. حدیث داریم «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ» (نهج‌البلاغه/ص555) چه کسی معلول است و چه کسی نیست بگذارید روز قیامت. معلولانی که به بهشت بروند، به خاطر اینکه با یک پا نماز خواندند، دو پاهایی که اصلاً نماز نخواندند. افرادی که استعدادشان کم بود ولی مطالعه کردند و تیزهوشانی که مطالعه نکردند. افرادی که نصف شیشه آب لیمو به جبهه دادند، افرادی که میلیاردر بودند و قدمی برای جبهه برنداشتند. دیر یا زود همه می‌رویم حدیث است: «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ» چه کسی غنی است و چه کسی فقیر است، «بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ» صبر کنید آنجا معلوم می‌شود معلول چه کسی است؟

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«سؤالات مسابقه»

1- در فرهنگ قرآن، منشأ اصلی مشکلات بشر چیست؟
1) نابسامانی در نظام طبیعت و آفرینش
2) رفتار نادرست بشر
3) کیفر و عذاب الهی در دنیا
2- خداوند بر چه کسانی درود ویژه می‌فرستد؟
1) اهل صبر در سختی‌ها
2) اهل انفاق و صدقه
3) اهل عبادت و نیایش
3- لطف خداوند به معلولان جسمی چگونه است؟
1) آمرزش گناهان در قیامت
2) جبران کاستی‌های دنیا در قیامت
3) جسم سالم در قیامت
4- در فرهنگ قرآن، نقص عضو نشانه چیست؟
1) بلای الهی
2) آزمایش الهی
3) کیفر الهی
5- راه درست برخورد با پدیده ناقص الخلقه‌ها چیست؟
1) در اختیار گذاردن امکانات لازم و متناسب
2) شناخت استعدادها و ظرفیت‌ها
3) دادن امکانات و بهره‌گیری از استعدادها

Comments (0)
Add Comment