مسئولیت‌پذیری انسان

موضوع: مسئولیت‌پذیری انسان
تاریخ پخش: 31/04/1400
عناوین:
1- مسئولیت انسان در برابر دیده‌ها و شنیده‌ها
2- مسئولیت انسان در برابر حفظ آبروی دیگران
3- بهره‌گیری از عمر برای رشد خود و جامعه
4- کار و تلاش، نه نام والقاب
5- مراقبت از چشم و گوش در برابر انحرافات
6- حکم عقل به دفع خطر احتمالی
7- بهره‌گیری از سرمایه‌های راکد برای رشد جامعه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

در این جلسه می‌خواهم بحث مسئولیت‌پذیری را بگویم، چون حدیث داریم: «کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ» (إرشاد القلوب، دیلمی، ج ‏1، ص 184) همه مسئول هستند، نمی‌شود بگویی او بود، او بگوید این بود، گردن هم نگذاریم، هر کس بنشیند ببیند در این کار توفیقات چه کسانی بودند، به خاطر چه کسانی توفیق پیدا کردیم، نگوید فلانی، یا اگر یک جایی اشتباهی، تقصیر و قصوری بود، خودمان کلاه خودمان را قاضی کنیم. بنابراین موضوع ما مسئولیت‌پذیری است.
بسم الله الرحمن الرحیم
[پای تخته] مسئولیت‌پذیری
در مورد اطرافیان، محرومان، استعدادها، اعضای بدن و … .
1- مسئولیت انسان در برابر دیده‌ها و شنیده‌ها
قرآن یک آیه دارد، می‌گوید: «لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء/ 36) چیزی را که یقین نداری، پیگیری نکن.
بلای روز ما است، یک‌مرتبه یک چیزی شایعه می‌شود، کل مملکت را می‌گیرد که مسئولین باید بیایند بگویند این راست است یا دروغ. حالا خود مسئولین هم ممکن است بعضی‌هایشان صاف حرف نزنند ولی بالأخره ما نمی‌توانیم تا یک چیزی را شنیدیم این را اِس اِم اِس کنیم، پیام بدهیم، مصاحبه کنیم. این مسئله‌ی مهمی است، «لا تَقْفُ» پیگیری نکن چیزی را که علم نداری.
قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات/ 6)، اگر فاسقی خبر آورد تحقیق کن، گوش به حرف فاسق نده. حالا آن زمان‌ها فاسق و عادل بود، حالا غیر از فسق و عدل که باید اگر فاسق بود، تحقیق کنیم، علاوه بر آن، عادل‌ها هم اگر حرف می‌زنند، عجله نکنید، ممکن است که یک کسی آن عالِم را گول زده باشد، گول زدند. گاهی وقت‌ها یک کسی یک چیزی می‌گوید که، یادم نمی‌رود که یک کسی کنار خیابان گفت: آقای قرائتی، من به تو علاقه داشتم، علاقه‌ام از تو هم رفت، گفتم: خوب اختیار با خودتان است، اگر عیبی دارم که می‌توانید تذکر بدهید، بفرمایید. گفت: آقازاده‌ی شما در کجا چه کرده، چه کرده، چه کرده، چه کرده، چه کرده است و یک بحث مفصلی کرد، جمعیت هم دورش جمع شدند، او هم فکر کرد که حالا جمعیت جمع شدند، دارد من را محاکمه می‌کند. حرف‌هایش که تمام شد، گفتم: پسر من! گفت: بله، آقازاده‌ی شما. گفتم: من اصلاً پسر ندارم، من بچه‌هایم همه دختر هستند، ازدواج هم کرده‌اند، رفته‌اند، اصلاً من پسر ندارم.
یاد آن قصه افتادم که یک همسایه‌ای به یک همسایه‌ای گله کرد، گفت: سگ خانه‌ی شما بچه‌ی مرا گاز گرفته، بیخود هم عو عو می‌کند. گفت: اولاً که سگ من تربیت‌شده است، بی‌وقت نمی‌خواند، دوماً دندان‌هایش را کشیدیم، دندان ندارد گاز بگیرد، سوم اصلاً من سگ ندارم. خیلی چیزها، یک چیزی را تا یقین نکنیم، چون آبروی مردم است، حیثیت مردم است.
2- مسئولیت انسان در برابر حفظ آبروی دیگران
یک وقت یک کسی این سؤال را پرسید که ما به خاطر یک غیبت، شما آخوندها می‌گویید شما یک غیبت کنید تمام عباداتت از بین می‌رود، حالا ما عصبانی شدیم، یک چیزی پشت سر یک کسی گفتیم، تمام عبادت‌های ما از بین می‌رود؟ این عدالت است که به خاطر یک کلمه این‌طور خدا ما را نابود کند؟
جوابش را گفتم: این عین عدالت است، چون او هم آبرو را قرقره و آدامس نبوده که برود از دکان بخرد، شصت سال زحمت کشیده، پنجاه سال زحمت کشیده، آبرو را درست کرده، تو با یک کلمه آبروی پنجاه ساله‌ی او را می‌ریزی. همان‌طور که تو با یک کلمه آبروی پنجاه ساله‌ی او را می‌ریزی، خدا هم با همین کلمه عبادت‌های پنجاه ساله‌ی تو را خراب می‌کند، این عین عدالت است.
مسئولیت. قرآن درباره‌ی مسئولیت می‌گوید: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَه» (مدثر/ 38) هر کسی در گرو کارش است و لذا حدیث داریم در قیامت یک قطره خون می‌چکد به انسان، انسان می‌گوید که: این قطره خون چه بود؟ به او گفته می‌شود که: یک نفر را به ناحق اعدام کردند، تو در یک قطره شریک هستی. چه‌طور این لباس من اگر دگمه و نخش دزدی باشد، کل نماز من گیر دارد، همه چیز هم همین‌طور است. شما تلفن می‌کنی هشت تا شماره، اگر هفت تا شماره‌اش را بگیری، گوشی را برنمی‌دارند، می‌گویند: در شبکه وجود ندارد، یک دندان است، تلفن هم همین‌طور است، شما 021 را می‌گیری، یک استان برمی‌دارد، 31، 31، 51 یک استان دیگر است.
بنابراین همه‌ی کارها همین‌طور است. آمپول را اگر بزنی توی رگ شفا است، اگر بزنی توی گوشت، درد است. همه چیز، طبیعت همین‌طور است. سیب‌زمینی اگر درصدهایش مشخص باشد، سیب‌زمینی است، اگر چند درصد قند است، چند درصد نشاسته است، چند درصدهایش عوض بشود، دیگر سیب‌زمینی نیست. «کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَر» (قمر/ 49) قرآن می‌گوید همه چیزها فرمول دارد و اندازه دارد. همه مسئولیم، «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ» (اسراء/ 36) گوش مسئول است، چشم مسئول است، دل مسئول است. دل هم مسئول است؟ بله، دل هم مسئول است. در قرآن آیه داریم، می‌گوید: «بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُم‏» (بقره/ 225) «بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُم‏» یعنی به خاطر این تصمیمی که گرفتی، به خاطر دلت، شما چرا، افراد بددل هم باید مواظب باشند، نه من ایشان را اصلاً نگاهش کنم، بدم می‌آید. خب این کینه برای چه؟! یک وقت یک کسی به من گفت، من نمی‌دانم این آدم، چه آدمی است، هر چه نگاهش می‌کنم می‌خواهم دوستش داشته باشم، از وجودش بدم می‌آید؟ گفتم: آن آدم یک عیب دارد یا تو یک عیب داری؟! تو عینک سرخ گذاشتی، همه‌ی شلغم‌ها را لبو می‌بینی، عینکت را عوض کن، به چه دلیل؟ خوشم نیامد، خوشم آمد.
ما محبتمان هم باید اندازه‌گیری داشته باشد. امام کاظم به یکی از یارانش فرمود: تو خوبی خیلی داری ولی، یعنی گفت: تو آدم خوبی هستی، حالا خیلی‌اش را من نمی‌دانم، ولی عیب و مشکلی که داری شترهایت را به هارون‌الرشید، طاغوت اجازه می‌دهی. گفت: آقا برای کار عادی اجاره نمی‌دهم، برای راه مکه اجاره می‌دهم، ایشان کاروان حج دارد، شتر ما را اجاره می‌کند. امام فرمود: دوست داری زنده بماند، برگردد، کرایه‌ی تو را بدهد؟ گفت: خب بله، کرایه دادم که کرایه‌اش را بگیرم، پولش را بگیرم. فرمود: همین مقدار که دوست داری ظالم یک دقیقه زنده بماند، مسئول هستی. خیلی مسئله‌ی مهمی است.
گاهی فکر می‌کنیم انتخابات چیز ساده‌ای است، حالا رأی می‌دهیم یا این، یا آن، این‌طور نیست. شما در ارتش اگر گفتند دستت را بگذار اینجا، گذاشتی بالاتر، مسخره است، گذاشتی پایین‌تر، مسخره است.
3- بهره‌گیری از عمر برای رشد خود و جامعه
چه چیزی هست که حساب و کتاب ندارد؟ فقط ما انسان‌ها هستیم که می‌خواهیم از زیر بار مسئولیت در برویم، بعضی‌هایمان. روایت داریم: «إِنَّ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّهَارَ یَعْمَلاَنِ فِیکَ فَاعْمَلْ فِیهِمَا» (غرر الحکم و درر الکلم، ص 254) شب و روز در تو اثر می‌گذارد، پس تو هم در شب و روز اثر بگذار.
من آمدم تلویزیون، همه‌ی ریش‌هایم مشکی بود، چهل و یکی دو سال پیش تقریباً، الآن همه سفید است، پای تخته سیاه، چند بار بلند می‌شدم می‌نشستم، دیگر حالا سنگین شدم. پس شب و روز از من گرفت، توان من، سن من، نشاط من را گرفت، من هم از شبانه‌روز استفاده کنم. شما نگاه می‌کنی، فیلم را می‌بینی، حالا هر شبکه‌ای می‌خواهد باشد، بعد حساب کن شما مثلاً بیست دقیقه، چهل دقیقه این فیلم را دیدی، این فیلم پیامش برای تو چه بود؟ بیست دقیقه عمر تو را گرفت، چه چیزی به تو داد؟ حدیث هست هان، شب و روز از تو گرفت، تو هم از شب و روز یک چیزی بگیر. حدیث داریم آدم‌های بی‌حالِ بی‌عار را خدا دوست ندارد: «یُبغِض» بغض، خدا غضب می‌کند بر آدم‌هایی که می‌خورند و می‌خوابند. حدیث داریم که کار که پیش می‌آمد پیامبر می‌فرمود هر کدام که سخت‌تر است به من بدهید. در کارها سخت‌ترین کار را انتخاب کنید.
حدیث داریم گروهی می‌خواستند غذا بخورند، هر کسی یک مسئولیتی قبول کرد، پیامبر فرمود: پس من هم هیزم جمع می‌کنند. گفتند: آقا شما پیغمبری. فرمود: من پیغمبر هستم، کار نکنم؟! من پیغمبر هستم، باید هیزم جمع کنم.
گروهی از حج آمدند، به حضرت گفتند که: ما امسال یک همسفری داشتیم خیلی عبادت می‌کرد، هر جا می‌نشستیم استراحت کنیم، این می‌رفت مشغول دعا و قرآن می‌شد، چه‌قدر آدم خوبی بود. حضرت فرمود: وقت غذا نمی‌خورد؟ گفتند: چرا وقت غذا می‌آمد. فرمود: غذایش را چه کسی می‌پخت؟ ما دیگر خدمه. فرمود: نخیر، غذا پختن شما از عبادات او ارزشش بیشتر است. یعنی شما سیب‌زمینی پوست می‌کنی، از قرآن خواندن او بهتر است، چون او جیم می‌شد.
خودمان را مشغول نکنیم به کارهای دکوری و حتی عبادت. به یک کسی گفتند: شما شغلت چی هست؟ گفت: من شغل ندارم، فقط پیشنماز هستم. گفت: الحمدلله شغل من هم معلوم شد، گفت: شغل شما چه هست؟ گفت: من پسنمازم. اگر یک متر آن‌طرف‌تر یک شغل است، خب یک متر هم اینجا یک شغل دیگر است. بله، پیشنماز باید غیر از پیشنمازی‌اش یک آیه را تفسیر بکند، یک حدیث را بداند، تذکری بدهد، مردم را رشد بدهد. این که می‌گویم حرف خودم نیست هان، حدیث داریم حضرت فرمود: هر کس برود مسجد، هشت تا چیزی گیرش می‌آید. هشت تا چیزی گیرش می‌آید؟ بله، یکی‌اش می‌گوید که «و عِلْماً مُسْتَطْرَفا» (تحف العقول، ص 235)، این در حدیث است، «مُسْتَطْرَف» یعنی چه؟ حرف تازه. هر کس برود به مسجد چیزی گیرش می‌آید، حرف تازه گیرش می‌آید، یعنی چه؟ یعنی باید پیشنماز مرتب مطالعه کند، پیشنماز باید حتماً مطالعه کند، حرف تازه بزند.
این که به حدیث می‌گویند حدیث، یعنی حرف تازه، حادثه، می‌گویند فلان حادثه، یعنی خبر نو، حدیث یعنی حرف نو، هم حرف مفید، هم حرف نو، باید دائماً مطالعه کنیم. عمرمان تلف نشود. مسئول عمر هستیم. شب و روز از تو گرفت، تو هم از شب و روز یک چیزی بگیر، حدیث است. حدیث داریم: «إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى لَعَبْداً وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِه‏» (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 103) بدترین آدم‌ها این است که خدا بگوید بگذارید عمرش را تلف کند. بدترین آدم‌ها این است که خدا می‌گوید ولش کن، به حال خودش بگذارد.
4- کار و تلاش، نه نام والقاب
این که انسان دلش خوش باشد که من شیعه هستم، من روحانی هستم، من استاد دانشگاه هستم، من، این القاب جوابگو نیست، چه می‌کنی؟ ته‌اش را بگو، آخرش بگو چه می‌کنی. «و علماً نافعاً» افرادی هستند که مطالعه هم می‌کنند، خیلی مطالعه می‌کنند، ولی وقتی این کتاب را خواندی، چه‌قدر شما رشد کردی؟ چی بود که نمی‌دانستی، حالا فهمیدی؟ یک بصیرتی، تجربه‌ای، علمی، یک چیزی باید به شما منتقل بشود، «فَوَ اللَّهِ» امام صادق قسم خورد، گفت: به خدا قسم «لَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فِی الدُّنْیَا» (مستدرک الوسائل، ج ‏11، ص 272) به خدا قسم، «فِی الدُّنْیَا» دارد، به خدا قسم ولیّ ما کسی است که در دنیا بیکار نباشد. کار خیلی است.
من چین بودم، ماشینمان را یک جایی پارک کردیم، یک پیرزنی موهایش سفیدِ سفید بود، شاید نود، هشتاد سال ولی خیلی پیر بود و کرسی نشسته بود، تا ما پارک کردیم، سوت کشید، گفت: برو آنجا پارک کن. گفتم: این چه کسی بود؟ گفتند: این پلیس است، منتها آن‌هایی که بازنشسته می‌شوند، دولت این‌ها را به کار می‌گیرد، می‌گوید: شما پلیس محله باشید، پلیس محله هستند.
بنا نیست که هر چیزی را هر کس، به هر کس منتقل کنند. خیلی از درس‌هایی که ما می‌خوانیم به درد نمی‌خورد. تو آموزش و پرورش خیلی بچه‌های ما درس‌هایی می‌خوانند که مفید به حالشان نیست، هر چیزی که می‌خوانیم باید مفید باشد. یک سری اطلاعات است. بعضی‌هایش هم ضرر دارد، بعضی‌هایش هم ضرر ندارد، فایده هم ندارد. در قرآن سه رقم علم داریم:
– یک علم داریم، علم مفید است که این می‌ارزد که، خدا به حضرت موسی گفت: برو عبد صالح ما را پیدا کن، از او چیزی یاد بگیر. رفتند و آدرس گرفتند و آدرس را هم گم کردند، یعنی یک مأموریتی داشت، یادش رفت بگوید، بنا بود مثلاً فلان جا باشد، یادش رفت. حالا قرآن قصه‌اش را نقل کرده است. گفت: کجا عبد صالح پیدا کنم؟ گفت: می‌روی آنجایی که ماهی خودش را در آب انداخت. این‌ها یک غذایی ماهی پخته داشتند، می‌خواستند بخورند، دمِ یک منزلگاه هم ماهی پرید ولی یادش رفت که بگوید آی این بود. حضرت موسی گفت: راه را گم کردیم، مگر نگفتند هر وقت ماهی خودش را در آب انداخت. گفت: راستش من دیدم ولی در یک لحظه غافل شدم. گفتند: برگردید. دومرتبه برگشتند سر جای آدرس، یعنی علم مفید می‌ارزد پیغمبر بزرگواری، پیغمبر اولوالعزمی مثل حضرت موسی علیه السلام در بیابان‌ها راه برود، خسته بشود، راه را گم کند، برود، برگردد که یک چیزی یاد بگیرد، علم مفید این‌قدر می‌ارزد، علم مفید این‌قدر است که پیغمبر هم باید شاگردی کند: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً» (طه/ 114) قرآن است.
– بعضی از علم‌ها هم علم مضر است: «وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُم‏» (بقره/ 102) یاد می‌گیرد ولی حالا چه فایده‌ای! چه فایده‌ای! آدم هر کاری می‌کند یک دلیلی داشته باشد. الآن کروات در همه‌ی دنیا رسم است، اما ما یک سفری اتریش بودیم، یک مقاله آوردند، من که بلد نیستم، زبان فارسی بلد هستم، گفتم: چه هست؟ گفت: نوشته بی‌خاصیت‌ترین لباس‌های بشریت کروات است. چون لباس گاهی علامت شغل است، مثلاً من عمامه دارم، یعنی اطلاعات مذهبی دارم، آن آقا خلبان است، لباس خلبانی، آن آقا پزشک جراح است، او کارمند است، کارگر است، یا لباس باید علامت باشد که شغلش چه هست، سنش چه هست، کمالش چه هست، کروات را هم باسواد می‌زند، هم بی‌سواد، هم متخصص، هم بی‌خاصیت، آدم‌هایی هستند که هیچ هنری ندارند ولی کروات دارند، بی‌خاصیت است، لباس باید اشاره به یک علمی، مکتبی، هدفی، صنفی، شغلی، حرفه‌ای، باید یک علامت باشد، این علامت چه هست. ولی همین‌طور. بعضی‌ها که دیگر خیلی خودشان را باخته‌اند، اگر بخواهند یک چایی هم با قند بخورند، نگاه می‌کنند که در فیلم، مثلاً آن فیلم‌بردار چه جوری این چایی خوردنش را تقلید می‌کند، یعنی در نگه داشتن استکان از خودش اراده ندارد.
5- مراقبت از چشم و گوش در برابر انحرافات
ما مسئول مغزمان هستیم، مسئول گوشمان هستیم، چه شنیده‌ایم. شما یک نوار بخری حاضر هستی صدای گربه رویش ضبط کنی؟ می‌گویی حیف است پولش را داده‌ام، صدای گربه رویش ضبط کنم؟ چرا نوار مغزت را با هر چیزی پر می‌کنی؟ آقا ارشاد اجازه داده، حالا اگر ارشاد اجازه داد، حرام خدا حلال می‌شود؟! این آهنگ اگر شما را تحریک می‌کند، آهنگ‌های محرّک شما را تحریک می‌کند، این شنیدنش درست نیست، ممکن است حالا یک پیرمردی، پیرزنی باشد، تحریک نشود، اما گاهی وقت‌ها یک شعر یک کسی را، عکس هم همین‌طور است. شما اگر این عکس تحریک می‌شوی، نباید نگاهش کنی، ولو عکس مرد به مرد نگاه کند، زن به زن نگاه کند، نباید بگویی آقا هر دو مرد هستیم، زن و مرد که نیستیم، دختر و پسر که نیستیم، همه دخترند، همه پسرند، اگر نگاه به او در شما اثر دارد، مسئول چشمت هستی: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ» (اسراء/ 36)، «بَصَر» یعنی چشم، به چشم می‌گوید: چرا نگاه کردی؟ خودمان را مفت نفروشیم. الآن ما خودمان را حراج کردیم، خیلی خودمان را حراج کردیم، گوش دروازده ندارد، هر چه می‌خواهد می‌شنود، زبان قفل ندارد، هر چی می‌خواهد می‌گوید. انسان مسئول است.
واستعملنی فیما خلقنی له، و استعملنی فیما تسألنی غدا عنه
امام سجاد راجع به عمرش دو تا جمله دارد، برایتان بگویم. دو تا جمله‌ی قشنگ است، می‌فرماید که: «وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیما خَلَقْتَنِی لَهُ»، (صحیفه‌ی سجادیه، فرازی از دعای مکارم الأخلاق) جمله‌ی دیگر دارد که می‌گوید: «وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ»، (صحیفه‌ی سجادیه، فرازی از دعای مکارم الأخلاق) «خَلَقْتَنِی لَهُ»، «تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ»، خیلی ملاک قشنگی است. امام زین العابدین می‌فرماید: خدایا مرا استعمال، به کار بگیر، کجا؟ به کار بگیر مرا در چیزی که خلقم کردی؟ من را برای چه چیزی خلق کردی؟ من را برای هر چه خلق کردی، من را در همین مسیر قرار بده. جایی هم می‌گوید: من را در جایی قرار بده که در روز قیامت از من سؤال خواهی کرد. روز قیامت می‌خواهی چه بپرسی؟ از هر چه می‌پرسی، من مشغول باشم.
یعنی شما می‌خواهی پمپ بنزین، بنزین بزنی سؤال می‌کنی، پمپ بنزین بعدی چند کیلومتری است؟ اگر مسافت دور است، بنزین بیشتر برداریم، اگر مسافت کمتر. لاستیک‌ها، با این لاستیک‌ها تا کجا می‌خواهی بروی؟ شما خودمان در زندگی روزمره‌مان، مهمان چند نفرند؟ بچه‌هایشان هم هستند؟ میوه هست؟ عصرانه هست؟ شب هست؟ شام هست؟ صبحانه هست؟ چه هست؟ یعنی در یک پذیرایی سفره‌ی شما برنامه‌ریزی می‌کنید. قیامت می‌پرسند با لبت چه کردی؟ واقعاً انسان جواب خدا را چه می‌خواهد بدهد؟! لا اله الا الله.
یک جمله هست در مناجات می‌گوید: «إِلهِى ارْحَمْنِى» خدایا رحمم کن، «إِذَا انْقَطَعَتْ حُجَّتِى، وَ کَلَّ عَنْ جَوابِکَ لِسانِى (مفاتیح‌الجنان، فرازی از دعای ابوحمزه‌ی ثمالی) (22:13) آن وقتی که از من سؤال می‌کنی و جواب ندارم بدهم، آن وقت رحمم کن. یک سؤال می‌کنیم. پارسال تا حالا چه قدر کرونایی از دنیا رفتند و غیرکرونایی. شما ده دقیقه نمی‌توانستی نماز بخوانی؟ رابطه‌ات با هر کس و ناکسی قوی بود، رابطه‌ات با خدا ضعیف شد، یا قطع شد؟ تو همه رقم رفیقی داشتی، یکی از اولیای خدا، یکی از مردان خدا را نباید، تو در دفتر تلفنت یک تلفن یک اسلام‌شناس را داشته باشی، یک شبهه‌ای پیش آمد، زنگش بزنی، آقا این سؤال را جواب بده. یک تلفن در دفتر تلفنت سنگینی می‌کرد. ساعت‌ها حرف می‌زنی، ده دقیقه، شما الآن چند ساعت نشستی فلان ورزش را ببینی، خب حالا ببین، گرچه ورزش کردن ارزش دارد، ورزش دیدن نمی‌دانم فایده‌اش چه هست؟ مثل این‌که شما بنشینی پول‌هایم را بشمارم. آقای قرائتی، شما نگاه کن من پول می‌شمارم. او ورزش می‌کند تو وقتت صرف می‌شود، خودت هم بلند شو ورزش کن. نگاه کردن به پول بانک که ارزش ندارد، پول بانک ارزش دارد و نگاه به پول، ورزش برای سلامتی خیلی مفید است، ورزش ولی تماشای ورزش. حالایک مقداری ببینی طوری نیست، حالا سه ساعت نگاه کند که کشور الف برد یا کشور ب باخت، آن‌وقت به او بگوییم پنج دقیقه نماز بخوان حالش را ندارد. این اگر روز قیامت سؤال کنند، احتمالش را شما نمی‌دهید؟!
6- حکم عقل به دفع خطر احتمالی
اجازه بدهید یک فرمولی را برایتان بگویم. ما می‌گوییم مُحتَمَل و احتمال، یک مقدار آخوندی است، چه جوری بگویم، حالا درصد بگوییم. اگر گفتند فلان مؤسسه، شرکت، بانک جایزه می‌دهد، قرعه‌کشی می‌کند، یک جایزه‌ای می‌دهد، اگر شما یک درصد احتمال دادی برنده می‌شوی، نود و نه درصد هم برنده نمی‌شوی، باز هم می‌بینی مردم شرکت می‌کنند، می‌گویند حالا سنگ مفت، گنجشک مفت، برنده نشدیم که طوری نیست، ولی شدیم پولی هست. یک در صد احتمال بدهی، اقدام می‌کنی، همه‌ی انبیاء که آمدند، همه‌ی کتاب‌های آسمانی شما یک درصد احتمال نمی‌دهی قیامت گیر باشی، یک درصد، نود و نه درصد بگو خبری نیست، برای یک درصد.
راننده جک و زاپاس برمی‌دارد برای این‌که یک درصد ممکن است ماشینش پنچر بشود، در این جاده صد نفر رفته پنچر نشده، حالا یک درصد.
یک در هزارم اگر بدانی این غذا یک درصد مسمومت می‌کند، نمی‌خوری. ما از انبیاء و اولیاء یک درصد احتمال نمی‌دهیم گیر باشیم. این همه پول در بانک خواباندی، فقرای محله، فقرای فامیل. نمونه‌هایی را. خدا خیرش بدهد این برنامه‌ی بدون تعارف را. بعضی شب‌ها من بارها شده که خودم وقتی دیدم گریه کردم، نتوانستم خودم را از گریه نگه دارم، این‌ها چه کسانی هستند؟ بی‌ادعا. آدم‌هایی هستند که مثلاً ماهی هشتاد میلیون را ول می‌کنند با هشت میلیون. فوق‌تخصص بیماری‌های خاص برای اطفال، تهران بوده رفته استان، استان بوده رفته شهر، شهر بوده رفته روستا، بزرگ بوده رفته سراغ بچه‌ها، بیماری‌های دیگر بوده رفته سراغ سرطان، سرطان بچه‌های روستایی دوردست، از تهران بلند می‌شود می‌رود آنجا. این آدم را بیاورند و آدمی که شکر را انبار می‌کند که گران شود، نان را انبار می‌کند که گران بشود، این دو تا یکیش جهنم مطلق است، یکی‌اش بهشت مطلق است. ما می‌توانیم انتخاب کنیم، خوابمان نبرد.
7- بهره‌گیری از سرمایه‌های راکد برای رشد جامعه
زن‌هایی که طلا دارند و سنشان هم بالا است، طلا برای عروس طوری نیست، دیگر خانم نود ساله طلا می‌خواهد چه کند؟! این اگر همه‌ی سرتاپایش را هم طلا بگیرند، نود سالش است. مرد هم همین‌طور است، سنش بالا است تازه دارد ماشینش را عوض می‌کند، شما ببخشید الآن حدود هشتاد سالتان است، به نود سال معلوم نیست برسید، این بنه عمرت را یک کار خیری بکن. تغییر ماشین و خانه که این‌ها جمادات هستند عوض می‌شوند، خود را عوض کن. شما جمادات را عوض کردی، موکت بود، فرش ماشینی شد، فرش ماشینی بود، فرش دستبافت شد، پشم بود، کرک شد، کرک بود، ابریشم شد، تغییر خانه، خانه خشتی بود، آجر شد، آجر بود، سنگی شد. جمادات را عوض کردی، چرا خودت را عوض نمی‌کنی؟! باید بنشینیم، «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ» (تکویر/ 26) قرآن می‌گوید: «أَیْنَ تَذْهَبُونَ» کجا می‌روی؟ «أَنَّى تُصْرَفُونَ؟» (زمر/ 6) کجا هُلت دادند می‌روی؟ به کدام سمت هُل داده شدی؟ کجا می‌روی؟ چه می‌خوانی؟ این درس چه فایده‌ای دارد که می‌خوانی؟
من یک جا رفتم سخنرانی کردم دیگر خیلی هم به نظر خودم بحث خوبی بود، اما دیگر دعوت نکردند، گفتیم: بنا بود ما ماهی یک بار بیاییم صحبت کنیم، گفتند: نه، قرائتی می‌آید صحبت می‌کند، به طلبه‌ها یا دانشجوها می‌گوید این درس را که می‌خوانید، بپرسید از استاد فایده‌اش چی هست، اگر فایده ندارد، یک درس دیگر بخوانید. نمی‌گویم درس نخوانید یک چیز دیگر بخوانید، می‌گویم این پیراهن تنگ است، در‌می‌آوری یک پیراهن دیگر می‌پوشی. ما که نمی‌گوییم که لخت باشید، نمی‌گوییم دانشگاه تعطیل، حوزه تعطیل، می‌گوییم این فایده، چند درصد فایده دارد؟ کجا الآن مورد نیاز چه هست؟ ما چه می‌خوانیم، ما الآن از خواب بیدار شدیم، حالا باز هم خدا پدر سرلشکر باقری را بیامرزد. خدا پدرش را بیامرزد معنایش این نیست که پدرشان رفته‌اند، ممکن است زنده باشند، من خبر ندارم، خدا پدر همه‌ی این‌هایی که می‌گویند حرفه‌ای شو، تلویزیون یک بحثی را باز کرده حرفه‌ای شو. حالا همین حرفه‌ای، یک مشکلی را از جامعه را حل کند.
من خواهش میکنم این سه تا کلمه را داشته باشید. هر چه که می‌خوانید چهار تا شرط داشته باشد، وگرنه نخوانید، این را بارهای دیگر هم در تلویزیون گفته‌ام ، ولی نه همه‌ی مردم پای تلویزیون هستند، نه همه یک شبکه را می‌بینند، این را باید در چند بار گفت تا به گوش همه برسد. آن چه که در حوزه و دانشگاه مطالعه می‌کنیم، چهار تا شرط داشته باشد:
1- یا باید واجب باشد؛
2- یا حداقل مستحب باشد؛
3- یا باید مشکل جامعه را حل بکند؛
4- یا حداقل مشکل یک نفر را حل کند.
طلبه در حرم حضرت معصومه از من پرسید که امام زمان علیه السلام زن و بچه دارد؟ امام زمان زن و بچه دارد؟ گفتم: واجب است بدانی؟ گفت: نه، جزء واجبات نیست. گفتم: مستحب است بدانی؟ گفت: نه، مستحب هم نیست. گفتم: الآن مشکل جامعه نبود آقا امام زمان علیه السلام هست، یا این‌که زن دارد یا بچه دارد؟ زن و بچه‌ی امام زمان مشکل جامعه است؟ گفت: نه. گفتم: شخص شما مشکلی داری با خانواده‌ی ایشان؟ به شما گفتند مثلاً باید شناسنامه‌ی خانم ایشان را نشان بدهی تا مثلا یک؟ گفت: نه. گفتم: پس سؤالت احمقانه است، نه واجب است، نه مستحب است، نه مشکل جامعه را حل می‌کند، نه مشکل فرد را، برای چه می‌خوانی؟ تحقیق می‌کنی؟
بنده‌ی خدای دیگری که رساله نوشته بود آیا مأمون‌الرشید شیعه است یا سنی؟ گفتم: مأمون‌الرشید امام رضا را کشت، حالا شیعه بود، خدا لعنت کند این شیعه را، سنی بود، خدا لعنت کند او را. قاتل امام رضا را شما حالا بعد از هزار و چهار صد سال بحث می‌کنی که شیعه بوده؟!
ما خیلی از پژوهش‌هایی که، من یک استاد تمامی است، استاد تمام، یعنی بالاترین درجه‌ی علمی، سی چهل تا کتاب نوشته، چند تا کتاب‌هایش در دانشگاه تدریس می‌شود، ده‌ها سال است، مریض شد و رفتیم عیادتش. یک چیزهایی گفت، یک چیزی خیلی تلخ گفت من اذیت شدم، ولی برای شما بگویم ببینید داریم کجا می‌رویم. گفت: یک قانونی است که هر دانشجوی دکترا پایان نامه نوشت تحقیقات، یک نسخه‌اش را به وزارت علوم بدهد که معنایش باشد که من در این زمان این رساله را نوشتم، دکتر شدم، یکی وزارت علوم هم برای سابقه‌ی علمی‌اش، یکی هم دست خود آقا باشد که تحقیق کرده، این مدرکش باید دست خودش باشد، یکی هم برای استاد راهنما می‌فرستد که زیر نظر این استاد، می‌گفت من چون استاد تمام و استاد راهنمای افراد بسیاری بودم که می‌گفت که هر که در این رشته دکتر شده، با امضای من دکتر شده، ایشان همچین می‌گفت، من چون استاد راهنما بودم یک رساله‌ هم به من می‌دادند، من هم خانه‌مان اتاق پایین خالی بود و می‌گذاشتم پایین، چند وقت پیش رفتم دیدم تا نزدیک سقفش رساله‌ی پایان نامه‌ی دکترا است، اتاق دارد پر می‌شود، چه کردم؟ زنگ زدم به ماشین، دو تا وانت آمدند، پایان نامه‌ی دکترا را بار کردند، بردند کارخانه‌ی مقواسازی. نباید اشک ریخت، باید خون گریه کرد، خون باید گریه کرد، از پژوهش‌هایی که این‌قدر بی‌خاصیت است.
پژوهش ارزش دارد، «سیرُوا فِی الْأَرْضِ» (انعام/ 11) یعنی پژوهش کن، برو ببین دنیا چه کرده است، برو تجربه بگیر. به حضرت گفتند: که یمنی‌ها یک اسلحه‌ی خاصی دارند، فرمود: ده تا مسلمان بروید اسلحه‌شان را باد بگیرید، بیایید یاد مسلمان‌ها هم بدهید. «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» (بحار الأنوار، ج ‏1، ص 177) برو کشور چین، چیزی یاد بگیر بیاور به ایرانی‌ها یاد بده. ما آموزشمان در و دروازه ندارد، از گهواره تا گور، از شرق تا غرب.
خدمت‌رسانی هم همین‌طور است. خدمت‌رسانی، قرآن تعریف ذی القرنین را می‌کند، می‌گوید اهل سفر بود: «مَطْلِعَ الشَّمْسِ» (کهف/ 90)، «مَغْرِبَ الشَّمْس» (کهف/ 86)‏ ، یک سفر شرقی رفت، یک سفر غربی رفت، منتها رفت سراغ مستضعفین، دید مشکلشان امنیت است، سد ندارند، قوم یأجوج و مأجوج چون دیوار ندارند، می‌ریزند در منطقه‌ی این‌ها، گفتند: یک سدی بساز تا مجرمین به ما حمله نکنند، گفت: می‌سازم. گفتند: پولت می‌دهیم. گفت: من پول نمی‌خواهم، من شکمم سیر است: «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ سَبَباً» (کهف/ 84) ذوالقرنین گفت، خدا می‌گوید ذوالقرنین هر چه می‌خواست به او دادیم، اصلاً نیاز نداشت. ما چه‌قدر آدم داریم که واقعاً نیاز مالی ندارد، یا کاسب است، یا پولش در یک جایی کار می‌کند، یا خودش جایی کار می‌کند، یا بازنشست شده، وضعش خوب است، بچه‌هایش هم بیرون رفتند، واقعاً روزی دو ساعت نمی‌توانی کار بکنی؟! باید حتماً شغل. پاره‌وقت‌ها را جمع شویم از پاره‌وقت‌ها استفاده کنیم. زن‌های قدیم از سر قیچی‌های پای چرخ خیاطی قیچی می‌کردند، از سر قیچی‌ها، عرض کنم که لحاف چهل‌تیکه درست می‌کردند.
دقیقه‌ی آخر است، این را هم بگویم. یک بار آمدم خانه‌مان، دیدم یکی از این پیرزن‌های هشتاد، نود ساله‌ی قدیمی از کاشان آمده است و منزل ما پای چرخ خیاطی شش تا دستگیره درست کرده است، دستگیره‌هایی که قابلمه را می‌خواهند از روی چراغ بردارند، یک نخ هست وسطش، گفتم: شش تا دستگیره می‌خواهی چه کنی؟ گفت: من دیدم بیکار هستم، پارچه‌هایم حروم می‌شود، نشستم بیکارم، دستگیره درست کردم، شش تا. ما هم روز قبلش یک جایی برای طلبه‌ها صحبت داشتیم، گفتم به طلبه‌ها هر کس رفت پای تخته سیاه، یک بحث خوبی ارائه کرد من یک جایزه به او می‌دهم، شب که آمدم دستگیره‌ها را دیدم، گفتم این‌ها هم برای جایزه بد نیست. منتها نگویم دستگیره، یکیش را که باز کردم گذاشتم جیبم و رفتم بنده خدا رفت یک بحث خوبی پیاده کرد. گفتم: احسنتم، گفتم: حالا سه تا جایزه هست، هر کدام را شما گفتی، یکی هزار تومان. خب هزار تومان چهل سال پیش پول بود. دوم یک دور تفسیر المیزان، آن هم یک هدیه‌ی نفیسی است. یا یک چیزی به تو بدهم که آتش دنیا تو را نسوزاند، همه گفتند: آقا سومی. خودش هم گفت: سومی. من هم پاکت را به او دادم، دید یک دستگیره است. یعنی از خورده، الآن خورده نان را دور نمی‌ریزند می‌دهند به گاوداری. خورده شیشه را دور نمی‌ریزند، می‌دهند کارخانه شیشه. خورده کاغذ را دور نمی‌ریزند، می‌دهند مقو‌اسازی. شما هم خورده عمرت را، روزی دو ساعت کار بکن، روزی یک ساعت کار بکن، مجانی، مجانی باشد همه جا جا دارد. می‌خواهی استخدام، پول اضافه خب نداری، استخدام درش بسته است، اما از پاره‌وقت‌ها می‌شود کار مفید برای جامعه کرد، برای سلامتی‌مان هم خوب است، برای جامعه‌مان هم خوب است، برای عزت کشورمان هم خوب است.

«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 36 سوره اسراء از چه کاری نهی می‌کند؟
1) پیروی از دورغ و تهمت
2) پیروی از حدس و گمان
3) ایجاد شایعات
2- خداوند در آیه 6 سوره حجرات به چه کاری فرمان می‌دهد؟
1) تحقیق و بررسی خبر فاسق
2) تحقیق و بررسی هرگونه خبر
3) طرد و ردّ خبر فاسق
3- بر اساس قرآن، انسان در برابر چه چیزی مسئول است؟
1) چشم و گوش
2) قلب و دل
3) چشم و گوش و دل
4- کدام پیامبر برای کسب علم، به فرمان خداوند، سفر سخت و طولانی رفت؟
1) حضرت ابراهیم علیه‌السلام
2) حضرت موسی علیه‌السلام
3) حضرت عیسی علیه‌السلام
5- چه کسی برای خدمت به محرومان، سفرهای دور و درازی رفت؟
1) ذوالقرنین
2) حضرت خضر
3) لقمان حکیم

Comments (0)
Add Comment