موضوع بحث: مریم و مسیح(ع) در قرآن
تاریخ پخش: 17/10/60
بسم الله الرحمن الرحیم
شب جمعهای که برنامه را برادران و خواهران تماشا میکنند، شب اول ژانویه است. شب اول ژانویه شب سال مسیحیت است. مثل این که ما در سال شمسی عید نوروز سال نو میشود، و یا اول محرم سال قمری نو میشود. در مسیحیت تولد حضرت عیسی مبدأ تاریخ است و امشب، شب سال نو مسیحیان است. و چون شب سال نو مسیحیان است من میخواهم در مورد عظمت حضرت عیسی در قرآن صحبت کنم. سیمای عیسی در قرآن که هم با درسهایی از قرآن مناسبت دارد و هم قرآن در مورد حضرت عیسی و حضرت مریم خاطرات زیادی دارد و کمی سیمای عیسی (ع) را در قرآن بیان کنیم. بنابراین به مناسبت ژانویه و سال نوی مسیحیت سیمای مریم و عیسی در قرآن مورد بحث ماست.
درباره مریم قرآن مطالبی میگوید: البته نگویید فایدهای ندارد. به ما چه که درباره مریم اطلاع داشته باشیم. چون حضرت مریم کمالاتی داشته است. آشنا شدن با کمالات او و مادرش و برنامههای خدا در مورد حضرت مریم درس است. یعنی هر کدام از مادرها که مثل مادر مریم شدید و هر کدام از دخترها که شبیه مریم شد، خداوند هم، همان خداست. وقتی به ما میگویند، خدا با مریم چنین کرد به خاطر این است که مریم خطی را طی کرده که خدا طبق همان خط آن لطف خاص را به او کرده است. شما هم مانند مریم باش آن لطف خاص شامل شما حالت میشود.
1- حضرت مریم خادمه بیتالمقدس
مادر مریم بچه دار نمیشد و دلش خیلی بچه میخواست. روزی پای درختی نشسته بود دید، یک پرنده مشغول گذاشتن غذا دردهان جوجه هایش است. این پرنده مادر غذا در دهان آن جوجهها میگذارد. او روح عطوفت مادریش گل کرد و آهی کشید و گفت: خدایا این پرنده جوجههایی دارد و غذا در دهانشان میگذارد. من بچه ندارم. خلاصه از خدا خواست و خداوند به او بچه داد. همین که مادر مریم حامله شد و مریم در شکم مادرش بود، نذر کرد که خدایا من این بچهای راکه در شکمم است آزاد قرار دادم. «محرر» یعنی هیچ کاری به او نمیگویم که بکند. دربست از آن تو. او را به بیت المقدس میبرم و در آنجا او را به دانشمندان و علما و راهبان میسپرم که این بچه همانجا رشد کند و بزرگ شود و تا آخر عمر تولیت و خدمت بیت المقدس را داشته باشد. خادم بیت المقدس باشد. خدایا من نذر کردم که آنچه در شکم دارم وقتی به دنیا آوردم، تحویل تو بدهم. مادر مریم منظره جوجهها را دید، دلش سوخت، از خدا خواست، خدا به او فرزند داد. در حال حاملگی نذر کرد. اما وقتی بچه را به دنیا آورد، دید او دختر است. خادمهای بیت المقدس همه پسر بودند و او وقتی دید که بچه دختر است بسیار ناراحت شد. ناراحت شد که من بچه را برای خدمت بیت المقدس میخواستم. به خدا گفت: ما پسر میخواستیم برای خدمت در بیت المقدس حالا که دختر است، «غایه الجود بذل الموجود»(غررالحکم، ص381) هر چه داریم، همان را میدهیم. بچهاش را به بیت المقدس به خدمت کسانی که آنجا کار میکردند، برد.
2- حضرت زکریا سرپرست حضرت مریم در بیتالمقدس
در این که چه کسی سرپرست این نوزاد دختر کوچک شود، اختلاف نظر شد. گفتند: قرعه کشی میکنیم. قرعه کشی کردند. بنا شد حضرت زکریای پیغمبر که از خادمان بیت المقدس بود، و شوهر خاله مریم هم بود، او را سرپرستی کند. قرعه که به نام او افتاد، بچه را تحویل گرفت و او را سرپرستی کرد. کم کم بچه بزرگ شد، مادر هم گاه و بی گاه به بچه سر میزد، به طور طبیعی. مریم وقتی بزرگ شد، مشغول عبادت و خدمت در خانه خدا بیت المقدس شد. خداوند ان شاء الله هرچه زودتر این بیت المقدس را از دست کفار نجات بدهد.
روزی حضرت زکریا آمد و دید مریم دارد عبادت میکند. ضمناً غذایی نزد اوست که غذای فصل نیست. مثلاً غذای زمستان در تابستان و یا غذای تابستان در زمستان بود. به مریم گفت: این غذا از کجاست؟ گفت: از طرف خداست. زکریای پیغمبر پیرمرد شده بود. زنش هم عقیم و نازا بود. وقتی این دختر را دید، دلش سوخت. مادر مریم با دیدن جوجهها دلش سوخت، زکریا مریم را دید، دلش سوخت. خلاصه، خداوند به حضرت زکریا هم در پیری فرزند داد که خود قصهای دارد.
3- نوزاد الهی، امتحان الهی
مریم که رشد کرد و بزرگ شد و به حد یک دختر جوان رسید روزی قیافهای نزدش مجسم شد، چهره جوانی. گفت: توکه هستی؟ پناه میبرم به خدا. گفت: نترس، من از ملائکه هستم. آمدهام با دمیدن به تو، تو را بچه دار کنم. این جوان، قرآن میگوید چهره جوان به مریم دمید مریم حامله شد، ترسید. گفت: الان مردم خواهند گفت: مریم شوهر نکرده آبستن شده است. لابد خدای ناخواسته زناکار است و حتی هنگام زاییدن آرزوی مرگ کرد. قرآن میگوید، حضرت مریم گفت: کاش مرده بودم. «یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا»(مریم/23) مردم هم خلاصه دور مریم را گرفتند و گفتند: بارک الله. تو پدرت آدم خوبی بود. «ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ»(مریم/28) پدرت آدم بدی نبود. تو دختر چرا خرابکار شدی؟ چطور بدون شوهر آبستن شدی و خلاصه حضرت مریم دردمند شد. در فکر بود، چه کند؟ همه فامیل، همه دوستان، همه شهر برای آبستن شدن مریم حرف درآوردند. خب یک زن وقتی بناست امتحان شود، تمام شهر به او بدبینند ولی او خود میداند که پاکدامن است. آلوده نیست. وقتی درد زاییدن گرفت گفت: خدایا چه کنم؟ خطاب آمد: تو به بیرون از شهر برو! رفت به منطقهای درخت خشکی بود قرآن میگوید: با قدرت غیبی و به نحو معجزه آسایی به درخت خشک، خرمای تازه دادیم. دستور دادیم درخت را تکان بده. خرما آمد. خرما را خورد و به سلامتی زایید.
4- معجزه حضرت عیسی در قنداق
بعد از زاییدن دومرتبه مردم آمدند و گفتند: بارک الله، دستت درد نکند. این چه کار بود که کردی. بچه کجا بود؟ باز مریم ناراحت شد. خطاب رسید به مریم، کهای مریم بگو: این بچه جوابتان را میدهد. مریم هم گفت: بروید و از خود بچه بپرسید. گفتند بچه در قنداق و در گهواره که نمیتواند، حرف بزند. گفت: همان قدرتی که مرا آبستن کرد، و همان قدرتی که از درخت خشک، میوه خرما داد، همان قدرت هم به بچه زبان میدهد. دور گهواره ایستادند و یکمرتبه حضرت عیسی، این نوزاد گفت: من بنده خدا هستم، و رسول و پیغمبر خدا هستم و خداوند به من کتاب آسمانی میدهد. به زبان که آمد، دامن مریم از تهمت پاک شد. این فشردهای از ماجرای مریم بود.
یکی دوآیه درباره مریم هست که من این آیهها را مینویسم. بنابراین مریم تحت تکفل پیامبر بزرگ «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا»(آل عمران/37) قرآن میگوید: چون مریم قبل از این که مادرش او را بزاید، پدرش از دنیا رفت. حضرت عیسی که اصلاً پدر نداشت. مریم هم که پدر داشت، قبل از تولدش، پدرش از دنیا رفته بود. آن وقت مادر مریم چون نذر کرده بود خدمتگزار مسجد باشد، رفت او را به مسجدیها داد. آنها قرعه کشیدند قرعه به نام شوهر خاله مریم، زکریای بزرگ درآمد. بنابراین مریم از نوزادی تحت تکفل پیغمبر بزرگ بود. «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا» تکفل یعنی سرپرستی.
5- حضرت مریم، منتخب خداوند
مریم منتخب خدا بود. قرآن میگوید: «طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ»(آل عمران/42) یعنیای مریم! دامن تو را خدا پاک کرده و تو را انتخاب کرده. «مصطفی» یعنی کسی که خدا او را انتخاب کرده. این که میگویند پیغمبر ما مصطفی است یعنی او انتخاب شده خداست. «وَ اصْطَفاکِ» مریم! خدا تو را انتخاب کرد. تو منتخب خدا هستی. تو کاندیدای خدا هستی. خدا تو را پاک کرد و منتخب قرار داد. مریم هم سخن فرشتگان بود. مقام زن را ببینید. تا دو سه قرن قبل در غرب مقام زن را در حد یک انسان نمیدانستند. بعد از یک سری نهضتها و انقلابها، زن با حماسههایی خود را به میدان آورد. زن تا چند قرن قبل در دیدگاههای همه جوامع پست بود. اما قرآن مجید تعریف میکند. میگوید: 500 سال قبل از رسول الله یعنی 5 قرن قبل خداوند میفرماید: زن و دختر میتواند به مقامی برسد که با ملائکه خدا حرف بزند. قرآن میگوید: «قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَهٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ»(آل عمران/45) ملائکه گفتندای مریم مژده! تو بدون شوهر آبستن میشوی. بناست خداوند به تو یک فرزند بدهد. نه مریم مادر موسی هم همین است. خدا به مادر موسی وحی کرد. «وَ أَوْحَیْنا إِلىام مُوسى»(قصص/7) لازم نیست به پیغمبر وحی شود. به شخصی معمولی هم وحی میشود منتهی نه معمولی. انسان معمولی که به خاطر بندگی حق و حمایت از حق تکامل معنوی و کمالات معنوی داشته باشند. قرآن میگوید: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»(انفال/29) اگر شما هم ظرفتان را بشویید، من در آن شیر میریزم. اگر شما هم تقوا داشته باشید به شما فرقان میدهم. فرقان یعنی یک حالتی به شما میدهم که فرق بگذارید بین حق و باطل یعنی اگر شما تقوا داشته باشید من به شما بینشی میدهم که کلاه سرتان نرود.
6- دانشکده خدا، چهل روز درس اخلاص
رهبر انقلاب که در دانشکدهها درسهای سیاسی نخوانده است ولی تمام سیاستمداران جمع شوند، کلاه سر او نمیرود. خدا یک دانشکده دیگر دارد که دیروز گفتم. دنیا هنوز دانشکده چهل روزه بازنکرده است. خدا یک دانشکده بازکرده به مدت چهل روز. میگوید: پس از چهل روز از این دانشکده فارغ التحصیل خواهم کرد. «مَنْ أَخْلَصَ الْعِبَادَهَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»(جامع الأخبار، ص94) کسی که چهل روز خودش را برای خدا خالص کند، هیچ هوی و هوس و شرکی در کارهایش نباشد فقط همه کارهایش برای خدا باشد «ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ» خداوند حکمت را از قلبش به زبانش جاری میکند. این یک دانشکده چهل روزه است منتهی پدر آدم در این چهل روز درمیاید که آدم هر کاری میخواهد بکند، باید مواظب باشد. خطش، خط خدا رنگش، صبغه الله و رنگ خدا و فی سبیل الله باشد. هوی و هوس و حب و بغضها و کینهها و عقدهها خورده حسابهای قبلی را تسویه کند. یک دانشکده چهل روزه داریم که کانال است. ما از بس از این راه آمدهایم، فکر میکنیم جز این راهی نیست. مثل کسی که همه راه را پیاده میرود و حساب نمیکند، بابا موتوری هست که زودتر میرسد یا ماشین سوارها فکر نمیکنند، هواپیمایی هم هست. الان اگر به ما بگویند با یک مسیر سه ساعته به مکه میرسید و با یک مسیر ده دقیقهای چون این مسیر ده دقیقهای را ندیدهایم، هنوز قبول نمیکنیم. یک مسائلی در این عالم هست که ما نمیدانیم. بینشهایی هست. «الْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه»(عیون أخبارالرضا، ج2، ص61) حدیث داریم: یعنی مؤمن به نور خدا نظر میکند.
7- فطرت پاک آدمی، ظرف فیض الهی
مریم هم صحبت ملائکه است. قرآن میگوید: اگر شما آدم خوبی شدید، نوری به شما میدهم که «تَمْشُونَ بِهِ»(حدید/28) نوری به شما میدهم که طبق همان نور بروید. فطرت همه سالم است منتهی صبح که میشود، از صبح تا شام، گناه روی گناه. آلودگیها، حب و بغضها. حالت اولی و طبیعت و صفا و صداقت اولیه ما از بین میرود و دائم کم میشود. مثل برفی که گلوله میکنند و دست به دست هم این برف آب میشود و هم کثیف میشود. هر کس طبق فطرت میداند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. یک بچه کوچک، یک سیب در دست دارد میگوید: این سیب را بگیر تا من بروم صورتم را بشویم و بیایم. سیب را میدهد و میرود صورتش را بشوید و بیاید، شما سیبش را گاز میزنی. تا گاز زدی میآید و میبیند. او نمیفهمد که این سیب امانت بود و تو به این امانت خیانت کردی. امانت در خیانت را بلد نیست عنوان کند اما با آن نگاهی که میکند، فطرتش میگوید: این سیب امانت بود و تو در امانت خیانت کردی. بچه کوچک میفهمد خیانت بد است منتهی این بچه کارش به جایی میرسد که من از یک پیرمرد بازاری شنیدم که اگر ما ندزدیم، آنها از ما میدزدند. میگفت: کلاهبرداری در بازار اشکال ندارد. گفتم: چرا؟ گفت: به خاطر این که اسلام گفته در میدان جنگ، کلاهبرداری اشکال ندارد و الان بازار، میدان جنگ است. اگر ندزدی، از تو میدزدند. اگر نچاپی، تو را میچاپند. ببینید انسان چطور میشود. انسانی که اول نگاه به سیبش میکنی اگر نتواند به زبان بیاورد، با نگاهش میگوید: خیانت در امانت است. این انسان پاک به جایی میرسد که میگوید: اگر نچاپم، مرا میچاپند. راستش را بگویم، فایده ندارد باید دروغ بگویم و کارش به جایی میرسد که میگوید: هر سال یک بار باید دکور مغازه را عوض کرد والا مشتری جذب نمیشود. و میگوید: باید در دکان اینطوری باشد و لامپ و پایهاش اینطوری باشد. میگوید: باید کاری کنیم که وقتی مشتری آمد، پایگیر شود. غافل از این که امام (ع) عبور میکرد. دید کسی جنس هایش را در سایه میفروشد. فرمود: تو هم کلک زدی. تو میدانی اگر از این طرف خیابان به آن طرف که آفتاب است، بروی آفتاب جنست را نمایان میکند و مشتری هایت کم میشود. تو به خاطر این که مشتری هایت بفهمند به سایه آمدی و اینجا جنس میفروشی. فرمود: برو و جنست را در آفتاب بفروش تا بفهمند چه هست.
مریم کسی است که پیغمبر بزرگی مانند زکریا توفیق پیدا میکند، خدمتش را بکند. مریم کسی است که کاندیدای خداست. مریم کسی است که هم سخن فرشتگان است. مریم کسی است که خدا به او تسلی میدهد. «فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنی»(مریم/24) ندا دادیم به مریم ای مریم! محزون نباش.
8- تجلیل قرآن از حضرت مریم
این به مناسبت شب سال نوی مسیحیت است و ما به مسیحیان احترام میگذاریم. مسیحیت و ارامنه در انقلاب ماسهم داشتند هم شهید دادند و هم پول دادند و هم خدمات دیگر داشتند. مسأله ما این است. البته اختلاف نظر داریم. مثل این که اختلاف نظر بین خود مسلمانها هم هست. مثلاً ما صلیب مسیحیت را قبول نداریم. چون قرآن میگوید «وَ ما صَلَبُوهُ»(نساء/157) در این که ما دوستشان داریم طوری نیست که اختلاف نظرمان را هم بیان کنیم. «وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ»(نساء/157) احترام کامل به مریم میگذاریم. قرآن از انجیل بیشتر مریم را بالا برده است. آنها یک صلیب دارند. صلیب چوب داری است که عقیده مسیحیت این است که حضرت عیسی را به دار آویزان کردند و او را کشتند و خدا هم حضرت عیسی را آورد و بنا بود حضرت عیسی کشته شود تا گناهان مسیحیت بخشیده شود. نظیر این در ما هم هست. میگویند امام حسین کشته شد تا گناهان ما بخشیده شود ولی این عقیده کلاً غلط است. گناه هر کس به دوش خودش است. این طور نیست که کسی برود گناه کند و کس دیگر.
گنه کرد در بلخ آهنگری *** به شوشتر زدند گردن مسگری
این درست نیست که بنده گناه کنم و حضرت عیسی جانش را فدای من کند. من باید جانم را فدای حضرت عیسی کنم. هزار تا مانند ما فدای حضرت عیسی، فدای امام حسین! نه امام حسین فدای 1000 نفر گناهکار. این درست نیست. این ظالم پروری است. ما ارمنیها و مسیحیها خدماتشان را قبول داریم. باید با معیار انسانیت با هم رفتار کنیم. این قرآن ماست. قرآن ما میگوید: زکریای پیغمبر سرپرست مریم است. میگوید: مریم پاک است، مریم منتخب خداست. مریم سخنگوی ملائکه است. مریم کسی است که خدا به او تسلی میدهد و دلداریش میدهد. مریم هر چه بخواهد. قرآن تضمین میکند. اما همین قرآن میگوید صلیب درست نیست. همه مسیحیها و همه مسلمانها فدای حضرت عیسی و امام حسین. من و شما به فدای حضرت مسیح! اما مسیح نباید فدای من و شما شود. من گناهکار، آن و قت خدا بیاید و پیغمبر عزیزش را فدای من کند. من باید فدای حضرت عیسی شوم نه حضرت عیسی فدای من شود. منتهی قرآن میگوید: قصه این بود که یک عده از روم ریختند حضرت عیسی را بگیرند و شخصی شکل عیسی بود و این رومیها هم حضرت عیسی را ندیده بودند. شب بود و حضرت عیسی را هم نمیشناختند. کسی را شکل عیسی گرفتند و کشتند. اینها خیال کردند حضرت عیسی است. قرآن این را میگوید: «وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ» چون در تاریخ هم هست که چون نصف شب بود و اینها هم که ریختند حضرت عیسی را بگیرند، رومی بودند و حضرت عیسی را از نزدیک ندیده بودند، شخصی شکل حضرت عیسی را گرفتند و کشتند. مانعی ندارد، اختلاف نظر طوری نیست. مسلمانها هم با هم اختلاف علمی دارند ولی ما در مقام و مقابله با دشمن مشترک، همه یکی هستیم. این دست پنج انگشت دارد هر کدام از اینها چیزی میگوید. یکی میگوید: زنده باد من. میگویم: تو کیستی؟ میگوید: اگر من نباشم دکمه یقهات را نمیتوانی ببندی. نمیخواهی، امتحان کن. امتحان میکنیم. میبینیم راست میگوید. هر کاری میکنی، میبینی بسته نمیشود. این پنج انگشت است. یکی میگوید: زنده باد من. میپرسم: تو کیستی؟ میگوید: اگر من نباشم، انگشت نگاری تو در اداره مورد قبول نیست. آن یکی میگوید: من از همه بلندتر هستم. آن یکی میگوید: انگشتر به دست من قشنگ است. شما انگشتر را در هریک از این انگشتان ببری، بیمزه است. فقط در من قشنگ است اما وقتی دشمن آمد دیگر اینها نمیگویند: زنده باد من. زنده باد و مرده باد را کنار میگذارند. یعنی در مقابل دشمن مشترک، اینها همه متحد میشوند. بنابراین خدا در قرآن قشنگ میگوید. قرآن میگوید: پیغمبر مسیحیان را دعوت کرد. یهودیها را دعوت کرد. ما اگر با صهیونیسم مخالفیم، معنایش این نیست که با یهودیهای ایران هم بد هستیم. هر که با صهیونیست باشد بداست چه مسلمان و چه غیر مسلمان. یک سیستم سیاسی داریم و آن اینست که چه کسی ضد انقلاب است و چه کسی از انقلاب حمایت میکند. مسلمان ضد انقلاب نابود میشود ولی قدم مسیحی انقلابی روی چشم ماست. اختلاف نظر طوری نیست. مریم را به حد اعلی و عیسی را هم به حد اعلی دوست داریم ولی صلیبشان را هم قبول نداریم. بسیاری از انجیلها هم صلیب را قبول ندارند. فقط این انجیل موجود قبول دارد. بگذریم.
زمانی که رادیو آمده بود حدود ده یا بیست سال پیش یادم است روی همه پشت بام خانهها آنتنها مانند صلیب بود واین نقشهای بود که هر مسلمانی بالای اتاقی که میخوابد، عکس صلیب باشد. یک طراحی بود والا اگر آنتن رادیو به شکل دیگری هم بود مشکلی پیش نمیآمد. یکسری مسائل هست که ما وقتی نگاه میکنیم، سطحی از آنها رد میشویم ولی آنهایی که کارشناسند حتی در اسباب بازیها، یک اسباب بازی درست میکنند که توهین شود.
9- فلسفهی زنگ مدارس و صدای ناقوس
امسال مکه بودم دیدم یک اسباب بازی برای بچهها درست کردند. جغجغهای که وقتی بچهای کوچک آن را تکان میدهند، میگوید: «لبیک، اللهم لبیک» بابا لبیک برای زمانی است که حاجی به مکه میرود، لخت میشود و کفن میپوشد، میگوید: لبیک. یعنی خدایا گفتی بیا، آمدم. این را برداشتند به صورت بچه بازی درآوردند. گاهی برای توهین یکسری برنامهها پیاده میشود.
این زنگهایی در مدارس هست. در زمان دبستان ما بود. هنوز هم در بعضی مدارس هست. یک صفحه آهن آویزان بود و یک چکش هم بود. وقتی میخواستند زنگ بزنند چکش را برمی داشتند و روی صفحه میکوبیدند تا صدای زنگ بلند میشد، بچهها میفهمیدند که باید سر کلاس بروند. شان نزول این این زنگ چیست؟ یک آهن پاره آویزان کردند هر وقت میخواستند بگویند بروید درس بخوانید، با چکش به آن میزدند. این ریشهای دارد. ریشهاش را برایتان بگویم به شرط اینکه خوب گوش کنید. ریشهاش اینست: زمانی مسیحیت، حدود دو سه قرن پیش، به دانشمندانی که در اروپا داشت، ظلم شد. بسیاری از مخترعان و مکتشفان و مبتکران مسیحیت و آخوندهای مسیحی و دانشمندان مسیحی را میگرفتند و میکشتند. کسی جرأت نداشت بگوید: آن قصه از نظر علمی چنین است. گالیله وقتی ثابت کرد، زمین حرکت میکند، نزد پاپ بردند که یا تو را میکشیم یا بگو توبه کردم. ایشان هم گفت: من توبه کردم. نوشت: اینجانب گالیله توبه کردم و زمین حرکت نمیکند. میترسید او را بکشند بعد وقتی توبه کرد و بیرون آمد به زمین لگد زد. در پلهها که میرفت پا به زمین زد و گفت: ای زمین تو به حرکت خود ادامه بده. کاری به توبه من نداشته باش. جوی بود. شعاری درست شد که روزگار دین سپری شد یعنی گفتند مراحل زندگی سه مرحله است:
1- مرحله خرافات، قرنها مردم خرافه پرست بودند.
2- مرحله مذهب.
3 – مرحله علم و صنعت.
این شعاری بود از غرب که گفتند: حالا که روزگار علم و صنعت است، روزگار دین سپری شده است. چرا این شعار درست شد؟ به خاطر این که دیدند، آخوندهای دینی آنها بسیاری از دانشمندان آنها را از بین بردند. کم کم علمای مسیحیت هم به کار بد خویش پی بردند. الان کم کم در اروپا جرقههایی پیدا شده است که دانشجویان مسیحی به آخوندهایشان حمله میکنند که اگر آخوند رهبر انقلاب اینست که ضد طاغوت است، چراشما آخوندها همه طرفدار طاغوت هستید. اگر شما آخوند دینی هستید، خب نمونه آخوند دینی در ایران هست پس چرا شما از طاغوت حمایت میکنید. بگذریم. آخوندهای مسیحی دیدند ذره ذره آبرویشان رفت. دست از شکنجه و کشتن برداشتند بعد میخواستند آبروی از دست رفته خود را جبران کنند چند طرح داشتند. یکی از طرحها این بود: که ما وقتی میخواهیم به بچهها بگوییم بروید درس بخوانید ما طرفدار علم هستیم بجای این که بگوییم درس، درس، علم، علم، صدای ناقوس را در بیاوریم. یک قطعه آهن در مدارس آویزان کردند که ما وقتی میخواهیم بگوییم علم فوراً چکش را بردارند و بزنند.
ناقوس اذان و شعار مسیحیت است که صدای ناقوس یعنی حرکت به سوی علم. این کار را بکنیم تا این ضد علمیت ما که آبروی ما از دست رفت، ذرهای جبران شود. آن وقت کشورهای اسلامی و ایران ما هم ناخودآگاه وقتی میخواستند بگویند درس یک آهنی و یک چکشی یکسری کارها را میکنیم و خود هم نمیدانیم چرا این کارها را میکنیم.
الآن هم یکسری برنامهها همان طور است. فرم لباس و موهای ما همه کارهای ما همین طور است. بناست که ما را از خودمان خالی کنند و چیزی که دارند به ما القا کنند. حال ما که خود را کشف کردیم باید مواظب باشیم، هر طرح کوچک و بزرگ از خود ما باشد. دیگر اعلام زمان درس را با هر صدا و آهنگی میشود اعلام کرد. میشود با گفتن چهار الله اکبر این کار را کرد. این صدای ناقوس برای چیست این یک ریشه تاریخی اینگونه دارد.
مریم مهمان خداست. «تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا»(مریم/25) خرمای تازه به تو میدهیم. خدا از مریم مهمانداری میکند. این سیمای مریم در قرآن است و ضمناً این را به شما بگویم: در قابهایی که کنار خیابان و بعضی خانهها هست عکس زنی را میکشند با سر برهنه و سینه و پستانهایش باز است و بچهای را در بغلش شیر میدهد این را میگویند عکس مریم است. روح مریم از این عکسها بیزار است. مریم مهمان خدا و مادر پیغمبر اولوالعزم است. مریم نمونه کمال زن است. زنی است که در دامنش رسول خدا را تربیت میکند. از دامن مریم، مسیح به معراج میرود. زن چه مقامی دارد؟ زن کسی است که از دامن او فرزند به معراج میرود. زن اینقدر عزیز است. آن وقت نباید ما او را به صورت یک عروسک در بیاوریم و امیدوارم این کارهای غلط حذف شود. نظیر بعضی که میخواستند عکس ملائکه را بکشند دخترکی را با دو بال میکشیدند. این هم غلط است. شنیدند قرآن میگوید: «جاعِلِ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً أُولی أَجْنِحَهٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»(فاطر/1) ملائکه بالهایی دارند، دو تا دو تا و سه تا سه تا و چهار تا چهار تا ولی نه این عکسها.
در هر حال بسیاری از شبههها و عکسها هم غلط است. یا عکس حضرت علی را میکشند که کنار پایش شیری نشسته یا قیافهای میکشند خیلی خشن. علی مهر داشت. علی مهربان بود. از این هم بگذریم.
10- سیمای حضرت مسیح در قرآن
و اما سیمای حضرت عیسی در قرآن؛ قرآن درباره حضرت عیسی میفرماید: «وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا» (مریم/54) نبی بود. «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ»(صف/6) یکی از چیزهای جالب بشارت حضرت عیسی است به پیغمبر ما. پیغمبر ما آمد و فرمود: من همان پیغمبری هستم «النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیلِ»(اعراف/157) آیه قران است. پیغمبر ما آمد و گفت: من نبی و پیغمبر درس نخواندهای هستم که ای مسیحیت و ای یهودیت اگر کتابهای مذهبی را ببینید، تورات و انجیل را ببینید، همان نام و نشان مرا که هم در تورات و هم در انجیل مکتوب است و نوشته شده است، مییابید. پیغمبر آمد و گفت: من همان محمدی هستم که نام و نشان من هم در تورات و هم در انجیل است. فرض کنید شما مسیحی هستید و این هم انجیل است. شما هم فرض کنید یهودی هستید و این تورات است. پیغمبر آمد و گفت: من همان پیغمبری هستم که نام و نشانم هم در انجیل است و هم در تورات است. چقدر جنگها شد چقدر جزیهها داده شد. چقدر با رسول الله درگیری شد. پیغمبر چقدر جنگ کرد. چقدر با یهودیهایی جنگید که در حکومت اسلامی پیغمبر کارشکنی کردند و مسیحیها چقدر قرارداد و روابط و چرت و پرت و این حرفها داشتند. ممکن است مسیحیها فردا بیایند و تلفن کنند به صدا و سیما که آقای قرائتی نام و نشان محمد در انجیل ما نیست. در این انجیل نام و نشان محمد کجاست؟ هر چه انجیل را میخوانم میبینم نام محمد و احمد در آن نیست آن وقت مسیحیها میگویند که دیدی دروغ گفتی. دیدی شیخ دروغگو! گفتی پیغمبر نامش در انجیل هست. دیدی نیست. یهودیها هم بگویند: این هم تورات. در تورات هم چنین چیزی نیست. حالا اگر فردا یک انجیل و تورات برای ما آوردند و گفتند کجاست چه کنم با این حرفی که در تلویزیون زدهام؟ میدانی من چه میگویم؟ میگویم، این انجیل، آن انجیل نیست. چون اگر همان طور که شما به من میگویی کجاست، من نمیتوانم پیدا کنم. اگر واقعاً در آن انجیل هم نبود، مسیحیها باید آن را بیاورند و بگویند: محمد کجاست؟ پیغمبر را گیر بیندازند و آبروی پیغمبر را ببرند. عدهای هم بگویند: ای مسلمانها پیغمبرتان دروغگو درآمد. گفت: نام من در تورات است ببینید. این تورات است بخوانید ببینید نامش در تورات نیست. آن زمانی که رسول الله گفت نامم هست اگر نبود، میدویدند تورات و انجیل را میآوردند و آبروی رسول الله را میریختند و دیگر این همه جنگ نمیشد. از این که گفت: هست. آنها جنگ کردند و جزیه دادند و قرارداد بستند و همه کار کردند ولی تورات و انجیل را نیاوردند آبروی رسول الله را بریزند. از این کارشان میفهمیم که حتماً بوده است. اگرمثل حالا که نیست، آن زمان هم نبود میآوردند و آبروی پیغمبر را میبردند.
ما پیغمبر خود، حضرت عیسی را دوستش داریم. پیغمبر اولوالعزم است. کتابش انجیل است. خدا در قرآن درباره انجیل تعریف کرده است. میگوید: «وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ»(آل عمران/45) حضرت عیسی وجیه و آبرومند است هم در دنیا و هم در آخرت. «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً»(مریم/31) عرض کنم به حضور جنابعالی این ارزشی است که ما به حضرت مسیح میدهیم. از پیغمبران اولوالعزم معصوم است. ما میگوییم عیسی برای رشد جامعه آمد. قبول نمیکنیم یک هوادار عیسی بیاید و بگوید: اولین معجزه عیسی شراب سازی بوده است. این توهین به اوست که بگویند حضرت عیسی آمد و اولین معجزهاش این بود که با مادرش به جایی به عروسی رفت و در عروسی آب جو و شراب تقسیم کردند. شراب کم آمد آمدند و گفتند: عیسی آبرویمان رفت. فرمود: حالا معجزه میکنم. خمرهها را آب کنید. من با معجزه همه آبها را شراب میکنم. پیغمبر خدا، حضرت عیسی را شراب ساز معرفی کردن غلط است.
بعضیها میگویند: عیسی فرزند خداست. این هم درست نیست. البته بعضی از ما میگویند که شما مثلاً به امام حسین میگویید ثار الله. ثارالله معنی خون خدا نیست. مسلمان غلط و اشتباه دارد. مسیحی اشتباه دارد. همه ما اشتباهاتی داریم. یکی از اشتباهات ما این است که به امام حسین میگوییم یا ثار الله! یعنی ای خون خدا. معنایش خون خدا نیست. خدا که جسم نیست که خون داشته باشد. ثار یعنی خون بها. یا ثار الله یعنی ای حسین که مربوط به خود نیستی مربوط به خلقی. مال مردمی و خونبهای تو صد مثقال و هزار مثقال طلا نیست. خونبهای تو خداست. یا ثار الله یعنی ای کسی که خونبهای تو خداست. یعنی خدا مزد خون اوست. نه یعنی خون خدا ابن الله و فرزند خدا و خون خدا تعابیری است که چه ما بگوییم غلط است و چه غیر ما بگویند غلط است، غلط، غلط است، از آخوند باشد، از مسلمان باشد، از مسیحی باشد، از یهودی باشد، از هر که باشد.
از هر کس خوب، خوب است و بد، بد است. خداوند به ما عقل داده. عقل میگوید: خدا یگانه است. نمیشود مثلث را قبول کنیم و بگوییم خدا، ابن، روح القدس. خدا هم یکی است و هم سه تاست. این نمیشود. این عقیدهای است که بعضی دارند. میگویند: خدا هم یکی است هم سه تا. نمیشود. میگوید: چرا میشود. مثل آب، یخ، بخار، هم سه تاست و هم یکی است. میگوییم، نه آن وقت که یخ است، دیگر بخار نیست. در عین حال نمیشود هم یکی باشد، هم سه تا. یا بگویی هم مثلث درست است یعنی سه تاست و هم یک دانه. آن که سه تاست اضلاعش است. خودش یکی بیشتر نیست. مثلاً میگوید: قرص خورشید، نور خورشید، حرارت خورشید. اینها هم سه تاست و هم یکی است. میگوییم نه. نورچیزی است و حرارت چیزی دیگر. هم یکی و هم سه تا نمیشود. بنابراین مریم را در اوج و عظمت قبول داریم. عیسی را در اوج عظمت قبول داریم. انجیل و عیسی و مریم را قبول داریم همه نور چشم ما هستند. صلیب را هم قبول نداریم. امام حسین را قبول داریم اما این که حسین کشته شد برای این که گنهکاران سینه بزنند و به بهشت بروند این را قبول نداریم. شفاعت را قبول داریم اما بخشودگی همه گناهان را قبول نداریم. ثار الله را قبول داریم اما خون خدا را قبول نداریم. ما یک محور عقل داریم. طبق عقل هر قانونی بود، از شیعه و غیر شیعه و سنی و مسلمان و یهودی معیار عقل است. یعنی همان مقداری هم که از اسلام قبول کردیم طبق استدلال است.
شب ژانویه، شب تولد عیسی بزرگ، عیسی عزیز، عیسی از مستضعفین حمایت میکند. آخوندهای مسیحی هم باید مثل آخوندهای مسلمان، مثل حضرت عیسی از مستضعفین حمایت کنند. عیسی آمد که بگوید: راه خدا را بروید، ما نباید شب تولد عیسی عیاشی و لهو و لعب و جشنهایی برپا کنیم. شب ژانویه چه عیاشیها و چه شرابخواریهایی میکنند. عیسی آمد تا به مردم بگوید: شراب برای عقل و چشمتان ضرر دارد. عیسی نیامد که در عروسی اگر شراب کم آمد خود آبها را شراب کند. بنابراین چه خوب است که عقیده قرآن را درباره عیسی بگیریم. قرآن میگوید پیغمبر اولوالعزم معصوم است. مادرش مهمان خداست. سرپرست مادرش زکریا پیغمبر بزرگوار و حدود33 مرتبه در قرآن ما از حضرت عیسی تجلیل شده است. ما مسلمانها طبق قرآن، عیسی را در اوج عظمت میدانیم. این بحث به مناسبت شب ژانویه بود.
انتقاد علمی درست است. بنده بحثی میکنم. گاهی به قم میروم. طلبههای قم دور مرا میگیرند و میگویند، این حدیث را که خواندی، به این دلیل باید این طور بخوانی. انتقاد علمی درست است حتی از هر کس. امام صادق رهبر ما فرمود: هر کس از عیبی از ما بگیرد، ما دوستش داریم. بنابراین بحث امشب ما، بحث تفاهم است. بحثی است که عیسی را دوست داریم. ارامنه و مسیحیان را هم دوست داریم. مریم را هم دوست داریم ولی انتقاد هم میکنیم. مسلمانها را هم دوست داریم. از مسلمانها هم انتقاد میکنیم که امام صادق فرموده است: انتقاد خوب است. صلیب و تثلیث را قبول نداریم ولی پاکی و عزت عیسی را قبول داریم. شب تولد عیسی برای همه ما عزیز است. ما شب تولد را به همه مسلمانها تبریک میگوییم. اما شب ژانویه و شب تولد حضرت عیسی، میگساری هرگز.
«و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته»