2- گرامی داشت یاد بزرگان در قرآن
3- نقل قول خداوند از لقمان حکیم
4- گرامی داشت روزهای مذهبی و الهی
5- قداست اولیای الهی و اشیاء متعلق به آنها
6- تجلیل از نیکوکاران، عامل گسترش نیکیها
7- جشن و سوگواری، نشانه مودّت اهل بیت(علیهمالسلام)
8- ساخت بنای یادبود، برای مردان الهی
موضوع: مراسم جشن و سوگواری در اسلام
تاریخ پخش: 04/03/91
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندگان عزیز بحث را شب شهادت امام هادی میبینند. در محضر مبارک کسانی هستیم که به قول امام جمعهی محترم از حضرت امام فرمود: ورامینیها حق ویژهای به گردن ما دارند. اولین خونی که دادند، مردم این منطقه بودند. مردم ورامین و پیشوا. در محضر مبارک شما بحث را میگوییم. بینندهها هم که پای تلویزیون هستند شب شهادت امام هادی بحث را میبینند. اصلاً ما این تعطیلاتی که داریم مثل 15 خرداد را امام فرمود: من برای همیشه 15 خرداد را تعطیل اعلام میکنم. به مناسبت شهدای 15 خرداد، شهدایی که حزب سیاسی نبود، بودجه نبود، هیچی نبود، رهبری نبود، باندی، تشکیلاتی، همینطور خود جوش مردم بلند شدند، قیام کردند شهید شدند و ورامینیها اولین گروهی بودند که خون دادند.
خوب حالا این 15 خرداد که تعطیل است، یا مثلاً شهادت امام هادی ما مراسم داریم. عاشورا، نیمه شعبان، این جشن ها و عزاداریها ریشهاش کجاست؟ وهابیها میگویند: اینها بدعت است. اینها پدرشان هم که میمیرد قشنگ روی تخت میبرند خاک میکنند. یعنی مثل چطور بگویم، مثل یک قالیچه که برمیدارند ببرند، آهی، اشکی، نالهای، اشک در وجود اینها نیست برای افراد.
من امروز میخواهم بگویم این جشن و سوگواری ریشهاش کجاست؟ یک بحث قرآنی و علمی است، هم اعتقادات خودمان را به آن عشق بورزیم، که چقدر حرفهای ما ریشه دارد. مبنای عقلی و فطری و قرآنی دارد و هم چقدر وهابیها پوک هستند. پس موضوع بحث: سوگواری، جشن و مراسم در اسلام
1- یاد عزیزان، امری فطری است
اول این را به شما بگویم مسألهی یاد عزیز یک چیز فطری است. من کشورهای کمونیست هم زیاد رفتم. رهبر کمونیستها فلکه دارد، مجسمه دارد. خوب کمونیست که معتقد به قیامت نیست. یعنی وقتی مرد، هیچی! خوب اگر واقعاً مارکس مُرد و پوک شد، یعنی اسم فلکه پوک، این مجسمه یعنی مجسمهی پوک. الآن در هر کشور کمونیستی در قبرستان بروی، لگد به قبر رهبرش بزنی تو را میگیرند. میگوییم بابا مگر نمیگویید آدم که مرد پوک میشود؟ من به پوک لگد زدم. میگوید: نه تو به خودش لگد زدی. یا مثلاً سرباز گمنام، بسیاری از کشورها فلکهای دارند سرباز گمنام. این که چیزی را به نام کسی میکنند، حالا فلکه، کوچه، بیمارستان، دبیرستان، دانشگاه، مجسمه درست میکنند، از اینها پیداست که انسان از درون ولو طرف میمیرد، ولی او را نیست نمیداند. اگر انسان واقعاً با مردن نیست شود، برای نیست نمیگوییم: فلکهی نیست، قبر نیست، اگر هم میگوییم قیامت نیست ولی در دلمان میگوییم هست. خوب به نام سرباز گمنام.
مسألهی دیگر از نظر قرآن، قرآن میفرماید: «فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ» (اعراف/157)، «فَالَّذینَ» کسانی که «آمَنُوا» ایمان دارند، بعد میگوید: «وَ عَزَّرُوهُ» کسانی که تجلیل میکنند، تعزیر یعنی نصرت و تعظیم. با زبان و شمشیر، احترام کردن، احترام و دفاع، پشتیبانی، این تعزیر است «عَزَّرُوهُ». ما بالاخره وقتی 15 خرداد را برای مردم ورامین یا برای آغاز انقلاب تعطیل میکنیم، این احترام است که همهی ایرانیها به ورامینیها میگذارند.
2- حضرت عیسی گفت: خدایا، «أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً» (مائده/114) «أَنْزِلْ» نازل کن، «عَلَیْنا» بر ما، حضرت عیسی گفت، «مائِدَهً» یک غذایی برای ما نازل کن، «تَکُونُ لَنا» باشد برای ما «عیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا». جمعی از طرفدارهای حضرت عیسی گفتند: ما میخواهیم یک طبق غذا از آسمان بیاید با چشممان ببینیم. این برای اول و آخر ما عید باشد. یعنی آمدن یک غذا از آسمان را قرآن میگوید: «عیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا». خوب وهابیها که میگویند قرآن را قبول داریم. اگر یک غذایی بیاید، این برای اول ما و آخر ما یعنی برای طول تاریخ عید است. آیا وجود پیغمبر اسلام، تولد امام حسین، تولد امیرالمؤمنین، بعثت پیغمبر، آیا اینها به اندازهی یک طبق غذا نیست؟ قرآن میگوید: اگر یک طبق غذای آسمانی بود این عید میشود، آنوقت مردان آسمانی برای ما، حضور غذای آسمانی عید است، حضور مردان آسمانی عید نیست؟
2- گرامی داشت یاد بزرگان در قرآن
3- قرآن میفرماید که: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیم» (مریم/41) تجلیل کن. «وَ اذْکُرْ» اسم این کوچه را به نام شهید، یاد شهید «وَ اذْکُرْ» یاد کن، «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ» در قرآن یاد کن. چه؟ «إِبْراهیم» نگذار ابراهیم فراموش شود. آیهی دیگر داریم میگوید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَم» (مریم/16) یعنی زن و مرد ندارد. یک زن هم اگر یک شیرینکاری کرد، باید یک مؤسسهای به اسمش باشد، یک خیابانی، یک کتابخانهای، زایشگاهی، دبیرستانی. به پیغمبر میگوید: «وَ اذْکُرْ». یعنی تو که پیغمبر هستی مسؤول هستی نگذاری خوبان تاریخ فراموش شوند.
خود خدا ببین چه کرده است. تمام پولدارها را میگوید: باید مکه بروید. «مَنِ اسْتَطاع» (آلعمران/97) هرکس پول دارد واجب است مکه برود. هرکس مکه برود، واجب است سعی صفا و مروه کند. صفا و مروه یک خیابان سر پوشیده است تقریباً چهارصد متر است. هفت بار چه حج و چه عمره، بین این دو خیابان که چهارصد متر است، هفت بار باید اینجا بیایند و برویم. از صفا شروع میکنیم، یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت. در این چهارصد متر، چهل مترش خط ویژه است. به این چهل متر که رسید چه رفتن و چه برگشتن باید بدوید. این رفتن پررنگ میشود. بعد هم قرآن گفته: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّه» (بقره/158) صفا و مروه جزء شعار الله است. هرکس حج میرود، یا عمره میرود باید اینجا سعی کند.
در این سعی، این چهل متر را باید هیجان باشد. یعنی یک خرده تندتر برو. اگر آرام میروی، به این چهل متر که رسیدی هیجان داشته باش. میگوییم: چرا همهی پولدارها بروند این چهل متر را بالا بپرند و پایین بپرند؟ میگوید: چون یک زن، بالا پرید و پایین پرید. یک زن چند هزار سال پیش برای پیدا کردن یک جرعه آب، سعی صفا و مروه کرده، خدا به ابراهیم دستور داد زن و بچهات را در این کوهها بگذار و برو. نه کشاورزی بود، نه پرنده، نه چرنده. نه خزنده، نه آب، نه گیاه. دستور خداست، هاجر را با بچهی کوچولو گذاشت. گفت: خدایا، «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی» عربیهایی که میخوانم قرآن است. کلمههایش را شما میفهمید. ذریه را که میدانید یعنی چه؟ «اَسکَنتُ» مسکن دادم، خدایا من مسکن دادم به ذریهام، نسلام را اینجا آوردم. «بِوادٍ» در این وادی، «غَیْرِ ذی زَرْعٍ» قابل زرع نیست. خوب در این بیابان چه کنم؟ برای حج نیست، برای حج نیامدم.«لیحجوا» نه، «لیعتمروا» نه، «رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاهَ» (ابراهیم/37) این نماز چقدر مهم است. که میگوید: زن و بچهام را مکه آوردم، نه برای حج عمره، برای نماز آوردم. آنوقت اینجا گذاشت و رفت. بچه تشنه شد. یک زن تنها در یک بیابان، یک نوزاد شیر خواره. دوید رفت کوه صفا، دید آب نیست. دوید مروه رفت، آرام نمیگیرد. این هی سر کوهها میرفت ببیند درختی، گنجشکی، آثاری از حیات و آب هست، منتها در این چهل متر، این چهل متر جایی بود که بچهاش بود. در این چهل متر که بچهاش بود هیجانی میشد. به تمام حاجیها، میگوید: واجب است آنجا سعی صفا و مروه کنی و مستحب است این چهل متر را بالا بپرید. که آن خاطرهی خانم فراموش نشود.
3- نقل قول خداوند از لقمان حکیم
15 خرداد نباید فراموش شود. امام هادی نباید فراموش شود. امام صادق، امام حسین، امیرالمؤمنین، پیغمبر نباید فراموش شود. خالق خداست. لقمان مخلوق خداست. یک بندهی صالحی است، یک پیغمبر است. خدا برای اینکه لقمان فراموش نشود میگوید: «قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُه» (لقمان/13) لقمان به بچهاش گفت در حالی که موعظه میکرد. خدایا خودت موعظه کن. میگوید: نه. خدا نقل میکند از لقمان حرف را. نقل میکند که لقمان در تاریخ فراموش نشود. وگرنه خدایا میخواهی موعظه کنی، خودت موعظه کن.
شما اگر خواستی بگویی که نظافت را مراعات کنید. میگویی که آقای قرائتی گفته نظافت را مراعات کنید. نظافت را مراعات کنید دیگر قرائتی نمیخواهد. هم هر عقلی میفهمد، هم فطرت میفهمد، هم خود انسان میفهمد. چرا از من نقل میکنید؟ مگر نصیحت کردن پدر به بچهاش چیز تازهای است؟ ولی خدا اسم میبرد میگوید: «قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ» لقمان به بچهاش گفت در حالی که موعظه میکرد. یعنی برنامه این است که یاد لقمان فراموش نشود.
یکی از درسهای استعماری همین است که ما مفاخر خودمان را فراموش کنیم. الآن بچههای دبیرستانی، بچههای دانشجوی ما، دختر و پسر ما، اصلاً میدانند فیض کاشانی چه کسی بوده است؟ میدانند علامه امینی چه کسی بوده است؟ میدانند صاحب جواهر چه کسی بوده است؟ قصهای که اخیراً یعنی دو سه هفته پیش یاد گرفتم برایتان بگویم.
مرجع و عالم و آیت الله زیاد داریم. اما آن کسی که یک دور فقه نوشته باشد، نمیدانم به عدد انگشتان دست هست یا نیست. صاحب جواهر یک دور فقه نوشته است. حالا میگوییم در تاریخ چند تایی نوشتهاند. صاحب جواهر 43 جلد کتاب نوشته، هر کتابی هم حدود 500، 600 صفحه یک دور فقه نوشته است. از امام بگویم. امام فرمود: کتاب جواهر کار صد تا مجتهد است، نه کار یک نفر.
توفیقی داشتیم نجف رفتیم، سر قبر صاحب جواهر، نوهاش مجتهد جوانی است آنجا پیش نماز بود در همان مسجدی که مقبرهاش بود. پشت حرم حضرت امیر. به نوهاش گفتیم حالا که توفیقی بوده سر قبر صاحب جواهر هستیم یک خاطره بگو. البته صاحب جواهر برای صد سال پیش است و خیلی هم دور نیست. دانشجوها، طلبهها، اساتید دانشگاه، معلمین، اهل فرهنگ، ارشادیها، سازمان تبلیغاتیها، همه این را گوش بدهند. خیلی مهم است برای من خیلی مهم بود. آقازادهای که دانشمند و مُلا بود میگفت: جدّم دارد حرم میرود، یک صدایی میشنود. یا جواهر یا فرزند! فرزند جوانی داشت مجتهد بود، گفتند:پسرت را میخواهیم بگیریم. حالا یا فقه را از تو میگیریم، یا پسرت را. انتخاب کن. گفت: مثلاً حالا اگر بنا باشد دل بکنم، از چه کسی دل بکنم؟ گفت: پسرم را بگیر من این فقه را بنویسم. آمد خانه و پسرش از دنیا رفت و برای اینکه مردم جمع شوند، گفتند: جنازه باشد فردا صبح که اطلاع بدهیم. مردم جمع شوند. جنازه را در خانه گذاشتند. پدر کنار جنازهی پسرش، همان مقداری که هر شب مثلاً اگر سه ساعت کار میکرده، همان شب کنار جنازهی پسرش هم سه ساعت نوشت. خیلی مهم است، یک چیزی آدم میشنود. ما کفشمان تا به تا میشود، دیگر مسجد نمیرویم. ما یک چیز جزئی پیش بیاید از خیلی از چیزها دست میکشیم. مردم میدانند صاحب جواهر چه کسی است؟ شیخ انصاری چه کسی است؟ خواجه نصیر الدین طوسی چه کسی است؟ در کتابهای ما یک سری اطلاعات است که به درد نمیخورد.
فیض کاشانی، حالا نگویید چون کاشانی هستی از شهر خودت میگویی. من از امام میگویم. امام فرمود: فیض کاشانی به قدری کتاب نوشته که از ورق زدن آن مچ ما درد میگیرد. ولی بچههای کاشان نمیدانند فیض کاشانی چه کسی است. ولی کوه هیمالیا را همه میدانند. حالا از کوه هیمالیا ننهات بالا رفته، بابایت بالا رفته، (خنده حضار) آخر چه نقشی در زندگی ما دارد؟ اینقدر اطلاعات بیخود در کتابها هست، که بچههای ما میخوانند و نمره میگیرند و یک ریال ارزش ندارد. و اینقدر مفاخر و…
شما میدانید بوعلی سینا کتابی نوشت که وقتی در اروپا چاپخانه اختراع شد، دومین کتابی که چاپ کردند، کتاب بوعلی سینا بود. اینکه ما باید تجلیل کنیم که یادمان نرود امام هادی که بود. بزرگها را فراموش نکنیم. شاهها را فراموش کردیم طوری نیست. چون شاهان با زور میآیند و با زور میروند.
بحث ما چیست؟ شب شهادت امام هادی است، در خدمت مردم ورامین هستیم. بحث ما این است که آیا این مراسم تعطیلات، جشنها، سوگواریها ریشه دارد یا نه؟ یک ریشهی فطری دارد. یعنی چه؟ یعنی همان کسانی هم که میگویند قیامت نیست، اگر قبرستان بروی، لگد به قبر پدرش بزنی، ناراحت میشود. اگر واقعاً نیست، پس بگذار به نیست یک لگد بزنم. میگوید نه، این هست. یعنی در درون معتقد هستند ولو به زبان میگویند نه. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیم» یاد بزرگان را باید تجلیل کرد، شهدا و ایثارگران. این هم شهدایی که بدون اضافهکار، بدون مأموریت، بدون ماشین، بدون بلندگو، بدون حزب، همینطور خود جوش، خود جوش، خود جوش. این خیلی مهم است.
4- گرامی داشت روزهای مذهبی و الهی
قرآن میفرماید که: «ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه» (ابراهیم/5) این هم یک آیهی قرآن است. «ذَکِّرْهُمْ» یاد آور اینها را. «بِأَیَّامِ اللَّه» ایام الله را یاد مردم بیاور. 22 بهمن، ایام الله چیست؟ آیهی قرآن است. کلمهی «ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه» ایام الله را نگذار فراموش شود. ما یک چیزی میگوییم، حالا بازاریها هم گوش بدهند خیلی خوب است. روزهایی هم که تعطیل رسمی نیست، یک پرچم سیاه بازاریها در خیابان بزنند. یعنی مردم بگویند: همهی مغازهها پرچم سیاه زدند، امروز مثلاً شهادت فلان امام است. ولو تعطیل رسمی نیست، ولی پیدا باشد امروز با باقی روزها فرق میکند.
روزهای تولد ائمه ولو مثلاً بعضی تولدها تعطیل است، بعضی تولدها تعطیل نیست، آنها هم که تعطیل نیست یک پرچم شادی بزنید، به رنگ ایران، جمهوری اسلامی، یک پرچم بزنید. کارتان را هم بکنید ولی یک پرچم بزنید پیدا باشد که امروز مثلاً فلان شخصیت…
یک شب ما پاریس بودیم، سفیر گفت: بلند شو ببرم تو را بگردانم. ما را در ماشین نشاند و گفت: اینجا چیه؟ گفتم: تو بگو چیه، من که زبان انگلیسی و فرانسوی بلد نیستم. من دکترای زبان کاشانی دارم! من چه میدانم چیه. گفتم: تو برای من بخوان. گفت: اینجا فلان دانشمند یک شب را خوابیده است. یعنی اگر در یک خانه، یک دانشمند فرانسوی یک شب بخوابد، فوری با سنگ مرمر مینویسند، اینجا فلانی یک شب، خوابیده است. اینکه میگویم فطری است. آنکه دیگر نه شیعه است نه سنی، نه وهابی و نه غیر وهابی. به شما الآن اگر یک انگشتر بدهند، بگویند: این انگشتر برای امام است. این انگشتر هم برای انگشتر فروشی است. شما انگشتر امام را به قیمت بیشتری میخری. چون میگویی این به دست امام خورده است.
5- قداست اولیای الهی و اشیاء متعلق به آنها
ببین پیراهن که پنبه است، اما این پنبهای که به بدن یوسف بخورد، چشم یعقوب را شفا داد. شما دو هزار تا لحاف هم بر سر کسی بیاندازی، شفا پیدا نمیکند. اما یک پیراهن «فَارْتَدَّ بَصیرا» (یوسف/96) حساب فرق میکند.
الآن اگر ابولهب وارد این مصلی شود، خود ما سر او میریزیم و تکه تکهاش میکنیم. ابولهب، عموی پیغمبر است ولی پیغمبر را اذیت کرد. اما اسم ابولهب در قرآن میگویند: دست بیوضو نباید به آن بخورد. اِ… خودش را بکش، اما به اسمش دست بیوضو نزن. چرا؟ برای اینکه فعلاً ابولهب اسمش جزء قرآن است. تا مادامی که اسمش در قرآن است «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/1) تا مادامی که اسمش در قرآن است، دست بیوضو به آن نکش. اما اگر خودش را دیدی، تکه تکهاش کن. حساب و کتاب دارد.
یک سنگ را میبُرند، نصفش را محراب مسجد میکنند، نصفش را در مستراح کار میکنند. مسجد اگر دیگران هم نجس کردند، شما باید شیلنگ بگیری، آنجا خودت میروی که نجس کنی. اینجا نجس کردن دیگران را هم باید پاک کنی، آنجا خودمان هم برویم نجس میکنیم. هردو هم سنگ است. بریدند، آن در مسجد رفت و آن در مستراح.
چرم، از پوست گاو است. یک تکه چرم را جلد قرآن میکنند میبوسیم، یک تکه چرم را کفش میکنند، هیچکس کفشاش را نمیبوسد. چرم، چرم است. کفش شود یا جلد قرآن. چرمی که کنار قرآن است باید تجلیل شود. پیراهنی که کنار یوسف است تجلیل میشود. این خاک کربلا است. سه چیز باعث میشود نماز قبول شود. یکی حضور قلب، یکی اگر حضور قلب نداری، نافله. اگر حضور قلب نداری، حال نافله هم نداری، مهر کربلا. این خاک کنار امام حسین است. با همه خاکها فرق میکند. بچه به دنیا میآید لبش را به خاک کربلا بمالید، در قبر هم میگذارند در آخر عمرش، تربت امام حسین بگذارید. چون در این خاک… تجلیل. باید ایام سوگواری، سوگواری شود. ایام شادی هم شادی شود. بیتفاوتی نباید شود.
6- تجلیل از نیکوکاران، عامل گسترش نیکیها
مگر به ما نگفتند، امر به معروف و نهی از منکر کنید. امر به معروف و نهی از منکر یکی از راههایش تجلیل است. الآن کتابخانه شلوغتر است یا زمین ورزش؟ با هم بگویید… زمین ورزش! چرا؟ برای اینکه اگر گل بزنی مثلاً 50 سکه به تو میدهند. بیا بگو من یک دور تاریخ ایران را حفظ هستم. فقط میگویند: مرسی! هیچی. ولذا کسی نمیرود مطالعه کند، میرود گل بزند. حالا نمی خواهم بگویم گل زدن بد است. میخواهم بگویم وقتی از فوتبالیست تجلیل شد، کتابخانه خلوت میشود. الآن به تواشیح بها داده میشود یا اذان؟ تواشیح. لباس یک رنگ، احترام، دعوت. من با تواشیح مخالف نیستم. با عربیاش مخالف هستم. چون من میخواهم وقتی گوشت کیلویی 20 هزار تومان خوردم چه میگوید، من نمیفهمم این چه میگوید. میگویم فارسی بخوانید، تواشیح یک هنر است، ولی به شرطی که این هنر در راه فهم مردم باشد. گروه تواشیح احترام میشود، از گروه تواشیح کم نکنید، احترام بگذارید. اما نباید گروه مؤذن هم احترام شود؟ چند دفعه مثلاً مسؤولین ما به مؤذنین یک افطاری دادند. یک هدیه دادند. یک پرواز برای مؤذنین، یک قطار بگیریم مؤذنین یک مشهد بروند. از هرچه تجلیل شود طرفدار پیدا میکند. این مسألهی مهمی است.
در سال 90 چند گوشهی ایران برای بنده تجلیل گرفتند در حالی که بنده نه یک سیلی برای اسلام خوردم، یک شب بیمتکا نخوابیدم. یک شب گرسنه نخوابیدم. هیچ نقشی در انقلاب ندارم. فقط یک معلم هستم. اینقدر آدم هست، ترکش در بدنش است. اینقدر آدم هست. کتکهایش را دیگران خوردند، بنده هم به پلوهایش رسیدم.
من میخواستم به آنهایی که تجلیل میکنند، بگویم نکنید، این کار را نکنید. آخرش اصرار کردند، دیدم که یک چیزی گفت، من گفتم خوب اگر این است هیچی. اگر این است بگویید. گفتند: چیه؟ گفتم: طلبهها میگویند: یا باید مرجع شویم یا خاک ما بر سر است. ما میخواهیم بگوییم: نه، میشود آدم مرجع تقلید نشود، اما در همین تفسیر و حدیث هم کار بکند از او تجلیل میشود. فکر نکنید که یا مرجع بیست، یا صفر، اینجا نمرهی 5 و 6 هم هست. شما یک دور بحار را بخوان از شما تجلیل میشود. یک دور تفسیر بنویس و بگو از شما تجلیل میشود. ما میخواهیم طلبهها را به این سمت سوق بدهیم. که اگر مجتهد شدند، چه بهتر. فقه یک ارزش بسیار بالاست. اگر مجتهد نشدند فکر نکنند دیگر خاک بر سر هستند. نه! شما به جای روزنامهها و بولتنها و بسیاری از فیلمها و بسیاری از ملاقاتها و یک خرده از این چیزها کم کن و یک دور تفسیر مطالعه کن. شما اگر یک دور تفسیر مطالعه کردی، مثلاً یک چنین بزرگداشتی برایت میگیریم. یک چنین جایزهای به شما میدهیم. با این تجلیلها معروف زیاد میشود.
آموزش و پرورش میگوید: بچههای خوش صدا اذان بگویند، یک مشهد. ببین چقدر مؤذن جوان زیاد میشود. این تجلیلها امر به معروف عملی است. هشام یک جوان بود، وقتی وارد میشد، امام صادق پیش پای او بلند میشد. تمام قد، میگفت: بیا اینجا، بیا بیا، بیا اینجا. همهی مردم میگفتند: این بچهی 16 ساله چه کسی است؟ همه میگفتند کیه؟ میگفتند: این هشام است. با بیان و استدلالش، استدلال میکند.
7- جشن و سوگواری، نشانه مودّت اهل بیت(علیهمالسلام)
اگر به ما گفتند: «کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ» (فجر/17) یتیم را اکرام کنید. افطارش با خودمان است. احترام یتیم چیست؟ به ما گفتند: «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» (شوری/23) «قُربی» یعنی اهل بیت پیغمبر را، امام هادی را تجلیل کنید. افطار و تجلیل با من است دیگر. آقا از مهمان پذیرایی کن. دیگر آزارش ندهیم صاحبخانه را. حالا سوپ درست کند، پختنی باشد، حاضری باشد، از بیرون باشد، داخل باشد، نمیدانم هرچه میخواهد باشد. من میگویم از این خوب پذیرایی کن. پیغمبر گفته به اهل بیت من عشق بورزید. یکی از راههای عشق همین چراغانیها است. یکی از راههای عشق همین عزاداریها است. یعنی عزاداریهای ما و چراغانیهای ما این نمونهی «إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» است. چون قرآن، مثل اینکه میگویند: «کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ» شما باید یتیم را اکرام کنید. حالا چطور اکرام کنیم، انگشترش بدهیم، خودنویس بدهیم، لباسش بدهیم، سفرش ببریم، شنا یادش بدهیم، اینها همه اکرام است. ما آزاد هستیم در مودت فی القربی.
یکی دیگر، آقایانی که دیر پای تلویزیون نشستند، میگویند: شیخ چه میگوید؟ بحث من این است، آیا تجلیلها، جشنها، سوگواریها، تعطیلی 15 خرداد که امام فرمود: من 15 خرداد را برای همیشه تعطیل اعلام میکنم برای شهدای ورامین، آیا اینها سرش به جایی بند است، یا شعار پوک است، یا بند به قرآن است؟ چون امام صادق فرمود:اگر من یک حرفی زدم، بگویید: امام صادق حرفش مبنایش کجاست؟ تا من بگویم تمام کلمات امام صادق بند به قرآن است. ریشهی قرآنی دارد.
یکی از ریشههای قرآنی این است. میگوید: «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» (شرح/4) نام تو را بلند میکنیم. جشنها، سوگواریها، «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ» است.
اگر به ما گفتند… این را دیگر شما بگویید… «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (بقره/83) آیهای که تقریباً همهی ایرانیها حفظ هستند. احسان کنید، دیگر اختیار احسان با من است. با ماشین ببرم. پارک ببرم، حمام ببرم، نماز جمعه ببرم، دستش را ببوسم. لباسهایش را بشویم، پولش بدهم، دیگر اختیار احسان با پسر است. پسر و دختر باید ببینند الآن این مادر چه نیازی دارد، چطور احسان کنند. به ما گفتند: «الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» تکریم یتیم، احسان والدین، «الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» ما دستمان باز است. بله اگر چیزی ممنوع بود از نظر قرآن جایز نیست، ولی اگر ممنوع نیست هرچه که آزاد هستید، هر رقم که میتوانی احسان کنی. خوب با هدیه، با نامگذاری، خود این نامها احترام است.
اگر در هر خانهای یک فاطمه باشد، در هر خانهای یک زهرا و علی باشد، این خودش یک احترام است. تجلیل است. از همه گذشته، خود وهابیها جشن ندارند؟ چرا پادشاه سعودی، در یک سال به 16 تا رئیس جمهور تبریک میگوید روز انقلابشان را. خوب اگر تبریک و جشن و اینها چیه، خوب چرا پادشاه سعودی این کار را میکند؟ مگر زیارت عاشورا نمیخوانیم، میگوییم: «و هذا یومٌ فرحت به بنو امیه» خوب بنی امیه هم که فرح و شادی داشتند. «بقتلهم الحسین» امام حسین را که کشتند، طبل کوبیدند، پایکوبی کردند. خوب آنها شادی ندارند، چطور ما که برای امام هادی میخواهیم عزاداری کنیم، یا برای شهدای ما، یا برای امام حسین، امیرالمؤمنین که میخواهیم، چطور جشن و عزای ما شرک است، جشن و عزای شما شرک نیست؟
8- ساخت بنای یادبود، برای مردان الهی
قرآن یک سوره دارد به نام سورهی کهف، یعنی سورهی غار. چند تا جوانمرد دیدند در منطقه، همهی منطقه فاسد است. در منطقهی فاسد هضم نشدند. گفتند: ما از خیر این منطقه میگذریم. از رفاه و امکانات شهری میگذریم و در غار میرویم تا دینمان را حفظ کنیم. در غار رفتند و ماجرایی دارد. بعداً گفتند: «فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیانا» (کهف/21) یک ساختمان بسازیم، یادبود این شهدا. یک ستونی، چیزی. یک نفر گفت: چرا ستون؟ «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً» (کهف/21) اگر بنا است ستون بسازیم، این ستون را تبدیل به یک مسجد کنیم. خوب این ساختمانی که وسط خیابان آزادی است، چه پیامی دارد؟ همین پولی میتوانستند وسط میدان آزادی یک مسجد بسازند. اگر بنا است یک ستون یادبودی باشد، یادبود جهت داشته باشد. چطور یارانهها را هدفمند میکنید، خوب آجرها را هم هدفمند کنیم. بیخودی یک ستون میبرید بالا. «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً»! این «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً» یعنی چه؟ یعنی بر مزار جوانمردانی که از رفاه شهری گذشتند، در غار زندگی کردند، برای حفظ دین خودشان، میگوید: این را نباید فراموش کرد. تجلیل کنید. یک مسجد بالای سرشان بسازید.
اصلاً این همه قرآن گفته: «سیرُوا فِی الْأَرْض» (انعام/11) برو در زمین بگرد، آثار را ببین. اینکه به ما میگوید، شش بار گفته «سیرُوا» برو در زمین گردش کن، جهانگردی و آثار را ببین و عبرت بگیر. پس پیداست باید آثار را حفظ کرد تا ظرفیتی باشد که تاریخ بیایند بگردند. همین کاخ شاه را باید حفظ کرد. با پول بیتالمال هم، کاخ صدام را باید حفظ کرد. که صد سال دیگر، 500 سال دیگر، بگوییم: شاهان ایران کجا زندگی میکردند. اینکه قرآن گفته: بروید…
خدا در قرآن میگوید: بدن فرعون را «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِک» (یونس/92) من بدن تو را زنده نگه داشتم که تاریخ بیاید ببیند. آنکه گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» (نازعات/24) انکه ادعای خدایی میکرد، چطور الآن مانده است. یعنی خدا بدن فرعون را نگه میدارد. آثار تاریخی باید حفظ شود، که تاریخها آینده، پس تجلیل، نگهداری، حفاظت، مراسم، جشن، اینها هم ریشهی عقلی دارد، هم ریشهی وحیای دارد، شرک نیست. منتهی قرآن را نمیفهمند. حافظ قرآن هستند اما قرآن را نمیفهمند.
خدایا این بحث امروز ما برای این بود که این مراسم را باید قدردانی کرد. تقاضا میکنم تمام مغازهدارها، ایام سوگواری یک پرچم سیاه بزنند، مغازهشان هم باز باشد. ایام جشن هم یک پرچم جشنی بزنند و مغازهشان هم باز باشد. یعنی فرق باشد، بیتفاوت نباشیم. قرآن میگوید: یک عالم که آمد بلند شو. آخر این عالم است. «انْشُزُوا» (مجادله/11) آیهی قرآن است. بر پا! کیه؟ «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» (مجادله/11) «آمنوا» وارد شد. «أُوتُوا الْعِلْمَ» وارد شد. اگر مؤمنی و دانشمند آمد برپا.
ما خیلی وقتها در جلسات میبینیم مثلاً استاد میآید، انگار مثلاً یک بچه آمد. هیچ محل نمیدهند. تجلیل عقلی است، شرعی است، قرآنی است. وهابیها هم نمیفهمند.
1- مردم منطقه ورامین، چه زمانی قیام کردند؟
1) 15 خرداد سال 42
2) 15 خرداد سال 57
3) 15 خرداد سال 52
2- حضرت عیسی(علیه السلام) چه چیزی را برای حواریون و پیروانش عید خواند؟
1) نزول فرشتگان از آسمان
2) نزول انجیل از آسمان
3) نزول غذا از آسمان
3- قرآن یاد چه کسانی را گرامی داشته است؟
1) حضرت ابراهیم(ع)
2) حضرت مریم (علیها سلام)
3) هر دو مورد
4- آیه 5 سوره ابراهیم به چه امری سفارش میکند؟
1) تعطیلی روزهای مذهبی
2) گرامیداشت روزهای مذهبی
3) تعطیلی روز جمعه
5- مراسم میلاد و سوگواری اهل بیت(علیهم السلام)، مستند به کدام آیه قرآن است؟
1) آیه مودت
2) آیه ولایت
3) آیه تطهیر