مجلس شورا، انتخابات

موضوع بحث: مجلس شورا، انتخابات
تاریخ: 5/3/64

بسم اللّه الّرحمن الّرحیم

ان شاءاللّه هفته‌ی آینده قرار است که در مناطقی که انتخابات آن‌ها به مرحله‌ی دوم کشیده شده است، انتخابات برگزار شود. من مطالبی را در دو شب جمعه در این باره بیان کردم و چون در شب جمعه‌ی آینده هم انتخابات برگزار می‌شود و این شب جمعه آخرین فرصتی است که می‌توانیم درباره‌ی انتخابات صحبت کنیم. باز هم باید مسئله‌ی انتخابات را مطرح کنیم و اهمیت آن را برایتان بگوییم. اگر کسی بخواهد اهمیت مجلس را بداند برای او می‌گویم و بعد مردم را تشویق به حضور در انتخابات می‌کنم. تذکراتی هم درباره حضور در انتخابات می‌دهم.
1- اهمّیت انتخابات در کلام امام
در ابتدا چند جمله از کلمات امام را درباره‌ی انتخابات می‌گوییم.
1- سرنوشت کشور با انتخابات است. 2- ما باید سعی کنیم در مرتبه‌ی دوم مجلسی داشته باشیم. این حرف خیلی عمق و مایه دارد. 3 – میزان رأی ملت است. به خاطر این که خود مردم صاحب انقلاب هستند. 4- مجلس فراهم آمده، از اللّه اکبرهای مردم است. 5- اگر در انتخابات مسامحه کنیم، مطمئن باشید از راه مجلس به ما لطمه می‌زنند. 6- انتخابات یک امتحان الهی است. 7- مجلس باید انباشته از مطلعین و دانشمندان و متخصصان در هر رشته باشد. 8- مجلس اشخاص سیاسی لازم دارد. شخص اقتصاددان لازم دارد. اشخاص سیاسی مدار و مطلع از اوضاع جهان نیاز دارد. 9- مجلس می‌خواهد ایران را در مقابل جهان اداره کند. 10- نمایندگان مجلس باید مسائل را تشخیص بدهند و از افرادی باشند که اگر روس و آمریکا و یا قدرتی دیگر، تشری زد در برابرش بایستند و مقابله کنند. 11- سعی کنید افرادی مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید. 12- انتخابات یک محکی هم برای خودتان است که ببینید آیا می‌خواهید انتخابات اصلح برای خودتان و یا برای اسلام بکنید؟ اگر برای خودتان باشد شیطانی است ولی اگر انتخاب اصلح برای مسلمانان است کی و کجا مطرح نیست. این چند جمله از سفارشات امام بود که قهراً به در و دیوارها هم آن‌ها را زیاد دیده‌اید. هرکسی کاندیدی را تعیین می‌کند، تقریباً همه‌ی آن‌ها این جمله را نوشته‌اند که سعی کنید مثل مدرس را به مجلس بفرستید و عکس کاندیدا را کنار آن می‌اندازند.
2- اهمیت مجلس و اختیار نمایندگان
قرآن درباره‌ی امانت‌های الهی بیاناتی دارد. دولت مولود مجلس است. یعنی این مجلس است که نخست وزیر و وزیر را تعیین می‌کند، پس اگر مجلس خوب باشد، دولت هم خوب می‌شود. تذکر، سؤال، استیضاح از کارهای مجلس است. نماینده‌ی مردم است که به فلان وزیر تذکر می‌دهد و اگر به تذکرش اعتنا نشود، از وزیر سؤال می‌کند و وزیر باید جواب بدهد و اگر تذکر و سؤال هم به جایی نرسید، وزیر را استیضاح می‌کند و آن مجلسی که بتواند وزیر را پای میز بکشاند، باید قدرت بزرگی باشد.
تصویب بودجه که سرمایه‌ی مملکت می‌باشد. اگر تخصص و تعهد کم باشد مجلس با یک غفلت می‌تواند دولت را مقروض کند و باعث آبروریزی دولت شود. تصویب بودجه کار مهمی است. عالی‌ترین مرجع برای رسیدگی به شکایات مردم، مجلس می‌باشد. در مجلس کمیسیون‌های متعددی وجود دارد که مردم شکایات خود را به آن‌ها می‌کنند. حالا اگر این کمیسیون‌ها قوی باشند، چه نقشی دارند و اگر ضعیف باشند چه اتفاقی می‌افتد. اگر در کمیسیون پزشکی چند پزشک متخصص باشند، همچنین اگر در کمیسیون مخابرات افرادی متخصص وجود داشته باشند که تعهد هم داشته باشند و متخصص مکتبی باشند، کارها خیلی پیشرفت می‌کند و درمقابل اگر افراد بی خبر و کم خبر باشند، کار پیشرفت نمی‌کند. برای وکلای مجلس حق تفحص در تمامی مسائل وجود دارد. وکیل حق دارد در تمام مسائل مملکت وارسی کند. شخصیت قانونی و حقوقی دارد. هر وکیلی به هر وزارتخانه‌ای و به هر اداره و فرمانداری و استانداری می‌تواند وارد شود و از استاندار و فرماندار و بخشدار و مدیر کل توضیح بخواهد. حق وارسی کردن هر چیزی را دارد.
مسئله‌ی قانون نویسی و تصویب قانون هم خیلی مهم است که در زمینه‌های مختلف در مجلس انجام می‌شود. مجلس تمام قراردادهایی که بین ایران و غیر ایران بسته می‌شود را نظارت می‌کند. انتخاب رئیس جمهور با مردم است اما این که رئیس جمهور باشد یا نباشد اختیارش با مجلس است. مجلس می‌تواند به رئیس جمهور رأی عدم کفایت بدهد. به دلیل عدم بی کفایتی بنی صدر، مجلس به او رای عدم کفایت داد. تمام چیزها به مجلس برمی‌گردد. بودجه مملکت، رئیس جمهور مملکت، قانون مملکت، قراردادهای بین مملکت و دیگر کشورها همه به مجلس برمی‌گردد. گاهی ممکن است این ایستادن‌ها و نشستن‌ها در مجلس پنج میلیارد تومان، ده میلیارد تومان، بیست میلیاردتومان، دویست میلیارد تومان، ارزش داشته باشد و همه بند به نشستن و ایستادن نماینده باشند. خلاصه آن جا قهوه خانه‌ی قنبر نیست و مسئله خیلی مهم است.
من با بعضی از وکیل‌ها که صحبت می‌کردم، با این که از وکیل‌های خیلی خیلی قوی بودند یکی از آنها می‌گفت: من از این کار می‌ترسم، چرا که مجلس باید بیست و پنج، شش کار مهم را انجام بدهد و در هر قانون آن باید دقت شود.
در زمان شاه سعی می‌شد تمام کارها را به اعلی حضرت بند کنند. ولی در جمهوری اسلامی سعی شده است که تمام کارها از قدرت فرد گرفته شود و به قدرت ملت افزوده شود. در قانون خبرگان اول بهشتی که خدا او را رحمت کند و صدوقی و دستغیب و. . . بودند. سعی کردند که مهره‌ی خاص قدرت چندانی نداشته باشد و همه‌ی قدرت‌ها را گرفته‌اند و به مجلس داده‌اند. حالا که مجلس اینقدر مهم است. اگر گفتند یک بار دیگر به پای صندوق بیایید، نگویید: دو سه ماه پیش رفته‌ایم و دیگر حال این کار را نداریم. من برای افرادی که بی حال هستند، چند تذکر می‌دهم که خسته نشوید.
اولاً وقتی امام می‌گوید، تکلیف است و باید توجه کرد که در تکلیف تکرار وجود دارد. مگر نماز تکلیف نیست؟ ظهر آن را می‌خوانید، باید عصر و شب هم آن را بخوانید. در سوره‌ی آل عمران آیه‌ی عجیبی می‌باشد.
3- قرآن و بیان مسؤولیت
«الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ»(آل عمران/172) در ذیل این آیه حدیثی داریم که پیامبر در جنگ احد، حمزه و عده‌ای از اصحاب با وفای خود را از دست دادند وعده‌ای نیز زخمی شدند و در مدینه مشغول مداوا شدند. در آن موقع جبرئیل آمد و آیاتی را به پیامبر نازل کرد «یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَخْرُجَ فِی أَثَرِ الْقَوْمِ وَ لَا یَخْرُجُ مَعَکَ إِلَّا مَنْ بِهِ جِرَاحَهٌ فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مُنَادِیاً یُنَادِی یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ مَنْ کَانَتْ بِهِ جِرَاحَهٌ فَلْیَخْرُجْ»(تفسیرالقمی، ج‏1، ص‏123) یعنی آن دشمنانی که به خاطر آن‌ها مشغول مداوا هستید، دوباره می‌خواهند حمله کنند. شما باهمین بدن‌های زخمی دوباره باید به میدان جنگ بروید «وَ لَا یَخْرُجُ مَعَکَ إِلَّا مَنْ بِهِ جِرَاحَهٌ» یعنی افرادی باید با تو برای جهاد خارج شوند که بر آن‌ها جراحت وارد شده و زخمی هستند. مسلمانان به احد رفتند وشکست خوردند. در حال مداوای جراحات خود بودند که جبرئیل نازل می‌شود و به پیامبر می‌گوید: همین زخمی‌ها یک بار دیگر باید به میدان بروند «فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مُنَادِیاً یُنَادِی یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ مَنْ کَانَتْ بِهِ جِرَاحَهٌ فَلْیَخْرُجْ» یعنی افرادی که جراحت دارند یک بار دیگر بروند. سپس قرآن می‌فرماید که این‌ها چه افراد خوبی هستند «الَّذینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیمٌ»(آل عمران/172) یعنی افرادی که به الله و رسول جواب می‌دهند، با آن که جای شمشیر در بدن دارند و زخمی هستند، دوباره به جبهه می‌روند پاداش عظیمی داده می‌شود.
برادران و خواهران ببینید که ما دینی داشتیم که با بدن زخمی دوباره به جبهه می‌رفتند. پریروز من سرهنگی را دیدم که می‌گفت: زمانی که در جبهه بوده است، نه ماه مرخصی نرفته و زن و بچه‌اش را ندیده است. بعدآمده و چند روز مرخصی بوده و دوباره برگشته است. الآن ارتشی‌های ما چهل روز جبهه می‌روند، ده روز مرخصی می‌گیرند. تازه این در شرایط عادی است و اگر شرایط حساس باشد، دو، سه ماه به مرخصی نمی‌روند. اینطور نیست که رزمندگان و سپاهیان و بسیجی‌ها و ارتشی‌ها چهار سال جنگ را اداره کنند، آن وقت شما از خانه تا پای صندوق رفتن برایتان مشکل باشد. این نمک به حلالی است و خدای نکرده نمک به حرامی نیست. البته این جمله برای یک درصد افراد است که می‌گویند: چقدر پای صندوق برویم؟ باید دقت کرد که آیه‌ی سوره‌ی آل عمران از یادمان نرود که پیامبر به مجروحین که تازه از جنگ برگشته بودند فرمود: دوباره به جنگ بروند و آن‌ها جواب خدا و رسول خدا را دادند و با بدن مجروح دوباره به جهاد رفتند. بنابراین رأی دادن خستگی ندارد.
قصه‌ی دیگری برایتان بگویم. امیرالمؤمنین علی(ع) هنگام غروب با دهان روزه در حالی که از صبح تا غروب کار کرده بود و گندم و جو را با زحمت تهیه کرده بود به فاطمه داد تا آسیاب کند و غذا می‌پزد. نزدیک افطار تا می‌خواهند غذا بخورند، کسی در می‌زند و می‌گوید: مسکین است. اولیاء ما نانشان را می‌دهند و با آب افطار می‌کنند. باز فردا شب تا می‌خواهند افطار کنند، دوباره در می‌زنند. این بار اسیری می‌آید دوباره به اسیر نان می‌دهند و با آب افطار می‌کنند. باز در شب سوم این قضیه تکرار می‌شود. تکرار، مسئله‌ی خیلی مهمی می‌باشد. ممکن است فردی یک بار کاری را بکند اما قرآن از کسانی تعریف می‌کند که «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»(دهر/8) کارشان این است. یک وقت انسان کار مردانه‌ای می‌کند. گاهی فردی برای مردانگی آماده شده است. بنابراین وقتی اولیاء دین ما هر شب تا می‌خواهند افطار کنند، مسکین و یتیم و اسیر می‌آیند و هر کدام در یک شب می‌آیند و این قضیه پشت سر هم تکرار می‌شود. اگر رفتن به پای صندوق برای شما سخت است چگونه با این آیه برخورد می‌کنید؟
امام حسن مجتبی(ع) بیست مرتبه از مدینه پیاده به مکه رفتند. این خیلی مهم است. آن وقت شما تا پای صندوق رأی رفتن برایتان مشکل است. مگر چقدر راه است؟
اگر شما مریضتان را پیش پزشک بردید و خوب نشد او را به شهر دیگر می‌برید و آن قدر این دکتر و آن دکتر می‌روید تا بالاخره مریضتان خوب شود.
در انتخابات مرحله‌ی اول تعدادی از نامزدهای ما رأی نیاوردند و حالا حدود صد و سی وکیل دیگر می‌خواهیم. چرا که در مرحله‌ی اول همه‌ی دویست و چند وکیل رأی نیاورده‌اند.
بالاخره همین طور که مریضش خوب نشود، ده بار او را پیش دکتر می‌برد، این جا نیز باید دوباره پای صندوق برود. اگر شما بخواهید قند سفت را بشکنید، به آن قند شکن می‌زنید نمی‌شکند. دو بار سه بار می‌زنید تا بشکند و بالاخره ما باید آن قدر پای صندوق برویم تا دویست و چند وکیلمان درست شود. به چه کسی رأی بدهیم؟
4- اهمیت دادن به سرنوشت کشور
قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها»(نساء/58) یعنی به درستی که خداوند به شما دستور داده است که امانات را به اهل آن بدهید. مجلس کلید کشور است. می‌خواهیم این کلید را به چه کسی بدهیم؟ اگر ما بخواهیم از دنیا برویم، اموالمان را به چه کسی می‌سپاریم؟
جالب این جاست فردی که می‌خواهد به مکه برود، سؤال می‌کند که با کدام کاروان برود. خدا نکند که انسان این قدر برای کاروان حجش دقت کند. ولی برای انتخابات کشورش بی دقت باشد. گاهی فردی می‌خواهد خانه‌ای بخرد. برای این کار چندین بنگاه دار و دلال را می‌بیند و تحقیق می‌کند. برای خرید ماشین معمولی مثل پیکان، گاهی همه‌ی ماشین‌ها را زیر نظر می‌گیرد. برای ازدواجش چندین جا می‌رود تا یکی را انتخاب کند. چطور شد برای این کارها تحقیق می‌کنند. پس همین طور به انتخابات هم توجه کنید.
در انتخابات مرحله‌ی اول مسائلی که خلاف اخلاق بود دیده شد. البته انتخابات خیلی خوب بود. از نظر آزادی امام بهترین حرف را فرمودند که این انتخاباتی بود که در دنیا بی نظیر بود. واقعاً در دنیا بی نظیر بود که شانزده میلیون نفر به پای صندوق‌های رأی بروند و هیچ تهدید و تطمیعی در کار نباشد. امانات را به اهلش بدهید. چه کسانی اهل هستند؟ کمیسیون پزشکی مجلس را باید به چند پزشک متخصص بدهیم که مکتبی هم باشند. همینطور در کمیسیون مخابرات هم باید افرادی که اهل آن هستند، باشند. اگر بنده را در کمیسیون مخابراتی بگذارند، درست نیست. چرا که من از آن کار سر در نمی‌آورم. خلاصه هر چیزی اهل خودش را می‌خواهد.
مسئله‌ای نیست که چه کسی رأی بیاورد. ممکن است فردی خیلی مشهور باشد و بیشترین رأی را هم بیاورد ولی «بینی و بین اللّه » صلاحیت رفتن به مجلس را نداشته باشد. ممکن است فردی گم نام باشد اما از نظر عقل و بینش و سیاست و تدبیر و تخصص و تعبد خیلی قوی باشد ولی گم نام باشد. باید افرادی زیر کتف این گمنام را بگیرند و او را مطرح کنند. در دوره‌های اول مجلس باید قدرتش بیشتر از همیشه باشد. چرا که قوانین زمان طاغوت می‌خواهد تبدیل به قوانین اسلامی شود. مثل روزهای اولی که یک بچه‌ی بازیگوش می‌خواهد به مدرسه برود. پدر و مادر او باید خیلی توجه کنند و با نصیحت او را جذب مدرسه کنند. معلم باید خیلی هنر داشته باشد که بتواند بچه‌ای را که همیشه در کوچه بوده است را روزانه چند ساعت در کلاس بنشاند. ماشین هنگام حرکت، دنده‌ی یک می‌خواهد. یعنی باید ماشین زور داشته باشد. یعنی انتقال از مرحله‌ی طاغوت به مرحله اسلامی، مثل دنده‌ی یک باید خیلی قوی بود.
حالا من نمی‌دانم که به این فرمایش امام چه مقدار عمل شده است. چون روی همه شناخت ندارم ولی اجمالاً باید خیلی قوی باشد.
5- اهمیت سواد آموزی
امیرالمؤمنین به یکی از مسئولین مملکتی خود می‌فرماید: «إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ»(نهج‏ البلاغه، نامه 5) یعنی مسئولیت تو وسیله درآمد تو نیست و امانتی نزد تو است. مسئله‌ی دیگر در باره‌ی نویسنده هاست. من دیروز خدمت وزیر کشور در وزارت کشور رسیدم. مسئولین انتخابات سمیناری داشتند و بیش از صد نفر از بازرسین صندوق‌ها که از مناطق مختلف بودند در آنجا حضور داشتند. من به آن‌ها گفتم: می‌خواهم در برنامه خودم درباره‌ی انتخابات صحبت کنم. اگر حرف‌هایی دارید که به کار ما بخورد به من بدهید تا انعکاس پیدا کند. آن‌ها بیش از پنجاه نامه نوشتند و هر نامه از طرف بازرس امینی بود که بر سر چند صندوق حاضر بوده است. حدود چهل و هفت، هشت نفر از آن‌ها این مطلب را نوشته بودند که بی سوادی مردم می‌تواند ضربه‌ای به انتخابات وارد کند. چون چهارده، پانزده میلیون بی سواد در حال حاضر در ایران وجود دارد و من نمی‌دانم چرا اگر این بی سوادها اتاقشان زیلو نداشته باشد، دردشان می‌آید. اگر اتاقشان برق نداشته باشد، دردشان می‌آید. اما اگر مغزشان سواد نداشته باشد، دردشان نمی‌آید. یعنی با این که در ملت ما خیلی آدم‌های خوبی هستند اما باید باز به آن‌ها گفت که بی سوادی عیب است. آن وقت افرادی پای صندوق رأی می‌آیند و سواد ندارند و به این و آن می‌گویند: که اسامی را برایشان بنویسند. قرآن درباره‌ی دین می‌گوید: «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ»(بقره/282) قرآن صدو چهارده سوره دارد وبزرگ ترین سوره‌ها سوره‌ی بقره است و در سوره‌ی بقره بزرگترین آیه‌ها، آیه‌ای است که مربوط به حق مردم است. می‌گوید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً فَإِنْ کانَ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفیهاً أَوْ ضَعیفاً»(بقره/282) یعنی‌ای مؤمنین اگر به همدیگر وام می‌دهید، آن را بنویسید. بعد می‌گوید: اگر کسی سواد ندارد و به تو که با سواد هستی مراجعه کرد «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ» به عدالت بنویس، نگو حالا که این ناشی است و چیزی نمی‌فهمد.
ما روستا داریم که در آن هفت نفر باسواد وجود دارد و مابقی که دوهزار نفر هستند بی سواد هستند. تمام سرنوشت این دوهزارنفر به دست آن هفت نفر می‌باشد.
بعد می‌فرماید: «کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» حالا که خدا به تو سواد داده است، نباید خیانت کنی.
6- ضرر و زیان بی‌سوادی
بعضی از باسوادها برای خدا خیانت می‌کنند. ما آدم داریم که «قربه الی اللّه » خیانت می‌کند. بی‌سوادی در کنارصندوق می‌گوید: که برای من اسم فلانی را بنویس. ولی این باسواد می‌گوید: این بی‌سواد است و چیزی نمی‌فهمد، اسم فلانی را برایش می‌نویسم. اسم فرد دیگری را می‌نویسد. به نظر خودش هم دارد عبادت می‌کند و دارد مردم بی‌سواد را به کاندیدای بهتر راهنمایی می‌کند. اما این خیانت «قربه الی اللّه» جنایت است.
برادران و خواهرانی که سواد ندارید. بخصوص تهرانی‌ها که باید هفده نفر را انتخاب کنید. شما اسامی افراد را در ذهن خود داشته باشید و یا در یادداشتی اسامی آن‌ها را داشته باشید و وقتی شخصی برایتان اسامی را نوشت پیش دو سه نفر دیگر ببرید و سؤال کنید که مثلاً من گفتم: فلانی را بنویسید. آیا اسم فلانی را نوشته است؟ چون در بعضی جاها خیلی حقه بازی شد و آدم‌های زرنگی از بی‌سوادی سوء استفاده می‌کردند. می‌ترسیدیم که پای صندوق‌ها شلوغ شود به مسئولین نهضت سواد آموزی گفتیم: که در حدود پنجاه یا پانصد متری مکان‌ها و خیابان‌هایی که رأی گیری می‌شود، مستقر شوند و از بی سوادها برای کلاس‌های نهضت اسم نویسی کنند. «والله» به همین قرآن قسم که نهضت سوادآموزی می‌تواند که در مدت چهار ماه و نیم به شما خواندن ونوشتن را یاد بدهد. دو میلیون هم کتاب چاپ کرده‌ایم درجبهه‌ها، سربازها و بسیجی‌ها کتاب گرفته بودند و تک تک به هم درس می‌دادند و در همان سه ماهی که در جبهه بودند، این کار را می‌کردند. خلاصه اگر بناست که در کشور ما طبق قانون اساسی اداره‌ی مملکت به عهده‌ی همه‌ی مردم باشد، برای این کار همه مردم سالی چند بار به پای صندوق بیایند و اگر بناست که هر فردی شخصیت مستقلی داشته باشد، باید سواد داشته باشد. چرا که یکی دو بار می‌شود به مردم رو انداخت.
کتاب هست. معلم هست. با سواد هست ولی همت نیست. دردمان نیامده است. اگر دردمان آمده بود تا به حال درس خوانده بودیم.
در زمان قدیم اسرای جنگی را به بازار می‌بردند و می‌فروختند و هر اسیری که هنری داشت قیمت بیشتری داشت. قیمت یکی از اسیران را پرسیدند. گفتند: که قیمت این اسیر ده برابر اسرای عادی است. چرا که این اسیر تشنه شناس است و با یک نگاه به افراد می‌فهمد که تشنه هستند یا نه؟ خریدار گفت: این علم مهمی است و با خود گفت: تا به حال تشنه شناس ندیده است و آن اسیر را خرید و به خانه برد. غذای چرب و شوری درست کرد و از مسئولین ومأمورین و سران قوم دعوت کرد که به مهمانی بیایند. سفره‌ی باعظمتی به راه انداخت. یکی یکی غذاها را می‌خوردند ولی آب سرسفره نبود. همینطور می‌خوردند و آب طلب می‌کردند. صاحب خانه هم از اسیر می‌پرسید که آیا واقعاً تشنه‌اند یا نه؟ اسیر هم یکی یکی آن‌ها را نگاه می‌کرد و می‌گفت: تشنه نیستند و دروغ می‌گویند و می‌خواهند مرا امتحان کنند و این مسئله تکرار شد تا جایی که همه‌ی مهمان‌ها فریاد می‌زدند: آب، آب. اسیر به صاحبش گفت: که تکان نخورد. چرا که مهمانان می‌خواهند او را امتحان کنند و می‌خواهند با شایعه جو را عوض کنند و تو را گیج کنند. گفت: من تشنه شناس هستم. مطمئن باش که هیچ کدام تشنه نیستند. یکی از مهمانان ظرف آب را برداشت و دوید و گفت: مرگ بر تشنه شناس! رفت که خودش آب بردارد. فوری اسیر گفت: این تشنه‌ی واقعی است. ما هنوز درباره‌ی سواد آموزی تشنه نشده‌ایم. معلم داریم. کتاب داریم. راهنمایی داریم ولی باید التماس کنیم.
مگر امام نفرموده است که رأی دادن تکلیف است و واجب است. پس اگر سواد آموزی، مقدمه رأی دادن است آیا سواد آموزی تکلیف نیست؟
7- خیانت باسوادها
ببینید که پنجاه نامه از پنجاه بازرس داریم که همگی نوشته‌اند که ضرری که به انتخابات می‌خورد از ناحیه بی سوادی است. ما باید بدانیم که بعد از رهبر انقلاب، قوی ترین قدرت مجلس می‌باشد و بی سوادی شما به قوی ترین قدرت ضرر می‌زند. بی سوادهای محترم شما فرهنگ وکمال دارید. حال که این چنین است، خواندن و نوشتن را هم یاد بگیرید.
«وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ» اگر بی سوادی پیش شما آمد و گفت: اسم فلانی را بنویس. همان اسم را بنویس. چرا اسم کس دیگری را می‌نویسی؟ آقا این سرش نمی‌شود. به تو چه مربوط است که سرش نمی‌شود. تو ضامن اشتباه دیگران نیستی و اگر دخالت کردی خیانت کرده‌ای.
شخصی پیش قصاب می‌آید و می‌گوید: دو سیر دنبه به من بدهید. قصاب می‌گوید: این چیزی نمی‌فهمد. به تو چه مربوط یا گوشت می‌خواهد یا دنبه می‌خواهد. تو مأمور هستی که هرچه می‌خواهد به او بدهی.
اگر شخصی گفت: که می‌خواهد به شمربن ذی الجوشن رای بدهد، تو باید اسم شمر را بنویسی. اگر گفت: بنویس شمر و تو نوشتی علی اکبر به او خیانت کرده‌ای. تعجب هم ندارد. برای این که او دلش می‌خواهد که به شمر رأی دهد به تو چه مربوط است. بنابراین بعضی افراد برای رضای خدا جنایت می‌کنند. بنابراین نویسنده‌ها باید عدالت داشته باشند. قرآن می‌فرماید: «وَ لْیُمْلِلِ الَّذی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ» یعنی آن کس که حق است. باید بگوید که بنویس و باید تقوای الهی داشته باشید.
گاهی می‌گویند: این جا صد و بیست نفر بی سواد است و ما در این جا می‌توانیم یک رای به نفع کاندیدای مورد نظرمان بدهیم. معنای حرف امام که می‌فرماید: انتخابات امتحان است، همین است. یک باسواد نشسته و می‌بیند یک صف مشتری بی‌سواد ایستاده‌اند. می‌گوید: همه‌ی رأی‌های آنها را به کسی می‌دهم که مورد نظر خودم است و با این کار کاندیدای مورد نظرم رأی می‌آورد. پس باید مواظب باشیم.
قرآن آیه‌ای برای حاجیان دارد که حاجیانی که به مکه می‌روند، حق ندارند که صیدی را شکار کنند و بعد در قرآن می‌گوید: که در این حالت صیدها در دسترس حاجیان می‌آیند. «تَنالُهُ أَیْدیکُمْ وَ رِماحُکُمْ»(مائده/94) حالا که می‌گوییم: صید نکنید، این آهوها نزدیک چادرها می‌آیند و به حاجیان نگاه می‌کنند. به طوری که دهان حاجیان پر آب می‌شود ولی خدا می‌گوید: می‌خواهم شما را امتحان کنم که وقتی گفتم: صید نکن، صید نکنی.
قرآن درباره‌ی یهودی‌ها می‌گوید: به آن‌ها گفته بودیم که روز شنبه ماهی نگیرید. حالا نمی‌دانم با نظر غیبی خدا بود یا این که شعور خود ماهی‌ها بود که روز شنبه احساس آزادی می‌کردند و جلوی یهودی‌ها ملق می‌زدند و با این کار دهان یهودیان را آب می‌انداختند. آهو در کنار چادر حاجی می‌آید، تا امتحان الهی باشد. ماهی در مقابل یهودیان در روز شنبه ملّق می‌زند تا دهانشان پرآب شود.
ای با سوادها! یک صف بی سواد پیش خودکار شما می‌آیند. یادت نرود که خدا می‌خواهد تو را امتحان کند. شما خیلی غصه نخورید که حالا چه کسی رأی می‌آورد و چه کسی رأی نمی‌آورد. شما باید مثل مأمور بانکی باشید که روزی در یک باجه می‌ایستد و ده میلیون می‌گیرد و فردا در آن باجه می‌ایستد و ده میلیون می‌دهد و نه آن روز که می‌گیرد خوشحالی می‌کند و نه آن روزی که می‌دهد غصه می‌خورد. افرادی که پای صندوق می‌ایستند باید چنین حالتی داشته باشند.
تقریباً سیصد هزار نفر پای صندوق‌ها بودند و زحمت کشیدند و از خواب و خوراک گذشتند. بعضی از آن‌ها چند شبانه روز خانه و زن و بچه را رها کردند. اجرتان با خدا، دستتان درد نکند. معنی «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»(مائده/2) این است. وقتی رأی مردم «بر» است، شما کار کلیدی کردید. دستتان درد نکند.
مسئله‌ی دیگر این است که این انتخابات امیدی را که ضد انقلاب نسبت به کردستان داشت، تبدیل به یأس کرد. ضد انقلاب نسبت به کردستان خیلی امید دارد. سلام و صلوات بر کردستان که با رأی دادنشان، پوزه‌ی ضد انقلاب را به خاک مالیدند و امیدشان را ناامید کردند. یادتان باشد که انتخابات اول روز تولد حضرت علی(ع) بود و من روز انتخابات گفتم: که امروز از کعبه، علی بیرون می‌آید. ببینیم شما به چه کسی رأی می‌دهید و از صندوق‌ها، چه کسی را بیرون می‌آورید؟ این انتخابات مرحله‌ی دوم در روز تولد امام زمان می‌باشد. حساب کنید اگر خود امام زمان باشد به چه کسی رأی می‌دهد. البته اینطور نیست که امام زمان حتماً به آخوندها رأی بدهد. نه، گاهی اوقات ممکن است امام زمان به آخوندها رأی ندهد. آخوند بودن یا غیر آخوند بودن مهم نیست. مسأله این است که چه کسی می‌تواند کشتی متلاطم را نجات بدهد. مغز و فکر چه کسی کار می‌کند و چه کسی تقوا و تخصص و تعهد و علم دارد.
یکی از خوبی‌های انتخابات این است که وقتی کسی نماینده‌ای را که خودش به او رأی داده است، در مجلس ببیند کارهایش را زیرنظر دارد و حرف هایش را زیر نظر دارد، که در مجلس چه چیزی را می‌گوید. این مسأله خیلی مهمی است. مثلا وقتی که فرزند انسان در مسابقه دوچرخه سواری شرکت می‌کند، در این جا پدر با دقت بیش‌تری، کارپسرش را زیر نظر دارد و او را تشویق می‌کند.
باید این آزادی، که امام و اسلام در انتخابات به ما داده‌اند را مقدمه‌ی آزادی در خانه‌ها قرار داد. در بعضی خانه‌ها خفقان است. پدر در زلف پسرش دخالت می‌کند. می‌گوید: برو سرت را ماشین کن. خوب جوان است و می‌خواهد زلف بگذارد. البته پسر خوب است که ادب داشته باشد و به حرف پدرش گوش کند. اما آدم‌هایی هستند که حتی در رنگ لباس، بچه هایشان را تحت فشار می‌گذارند و اگر در موقع خرید، بچه بگوید: که از فلان رنگ خوشش می‌آید. می‌گویند: حرف نزن. بچه که حرف نمی‌زند. وقتی در انتخابات به این مهمی می‌گویند: تو آزادی. پس در انتخاب لباس و غذا و. . . باید آزاد بود.
مثلاً شوهر دستور پخت آب گوشت نخود را می‌دهد و می‌گوید که نصف استکان عدس هم به آن اضافه کند و حتی دردانه‌های عدس هم نظارت می‌کند. اجازه دهید که همسرتان آزادانه به کارهایش رسیدگی کند. پس آزادی در مسائل مهم باید باعث شود که در جایی که خداوند راضی است زن و بچه را آزادتر کنیم.
اگر بعد از انتخابات فردی رأی نیاورد، نباید آن را بزرگ کرد و یا به او سوءظن داشت. چرا که رأی آوردن دلیل بر مهم بودن نیست و اگر خدا بخواهد که کسی را ذلیل کند در مجلس هم می‌تواند او را ذلیل کند. مثلاً در مجلس حرف چرت وپرتی می‌زند و خوار می‌شود. همین طور که دیدیم افرادی در دوره‌ی اول رأی آوردند و حالا خیلی خوار شده‌اند و خیلی از آن‌ها الان در پاریس هستند. پس اگر خدا بخواهد کسی را خوار کند، رأی هم که بیاورد خوار می‌شود. اگر خدا بخواهد عزت بدهد، اگر رأی هم نیاورد عزیز می‌شود. اگر ما توحیدمان کمی قوی شود، زیاد غصه نمی‌خوریم که چه کسی رأی آورد وچه کسی رأی نیاورد.
8- تجسّس و اسراف نکنید
بعضی از افراد تجسس می‌کنند و سرک می‌کشند که دیگران به چه کسی رأی می‌دهند. قرآن می‌فرماید: «وَ لا تَجَسَّسُوا»(حجرات/12) قانون اساسی می‌گوید: که رأی باید مخفی باشد. بعضی افراد تجسس می‌کنند که دیگران می‌خواهند به چه کسی رأی دهند. بعد می‌گویند: نمی‌خواهد به او رأی بدهی. آدم خوبی نیست. به این یکی رأی بده. بعضی از افراد خیلی راحت به هم تهمت می‌زنند. مواظب زبان باشید. زمستان تمام می‌شود و روسیاهی به ذغال می‌ماند. کاندیداها یا به مجلس می‌روند و یا نمی‌روند. جواب این تهمت‌ها را تو باید در روز قیامت بدهی.
در تبلیغات اسراف مالی زیاد شده است. در تبلیغات می‌گفتند: این کاندیدا درست در خط امام است و حال آن که امام در رساله و تحریر الوسیله می‌نویسد که اسراف حرام است و گناه کبیره است. این همه اسراف برای چیست؟ این همه عکس و پارچه برای چیست؟ در بعضی شهرها آن قدر پارچه‌های سفید را برای کاندیداها مصرف کردند که اگریک بچه می‌مرد دو متر پارچه‌ی کفنی نبود. یک عکس این جا بزن، بعد در پنجاه متری یک عکس دیگر بزن. همینطور مثل آجرهایی که کنار هم می‌چینند، عکس هایشان را ردیف می‌کردند. این کارها اسراف و گناه کبیره می‌باشد. این فتوای امام است.
علاوه بر این وقتی که از چیزی زیاد تبلیغ می‌کنند، ذوق آدم می‌خورد. در زمان شاه همواره تبلیغ می‌کردند که روغن نباتی قو طعم کره دارد و تصور می‌شد که چیز خوبی نیست والا اگر مثل روغن کرمانشاهی بود نیاز به این قدر تبلیغ نبود.
ممکن است بعضی از وکلا وعده‌های نابجا بدهند. قرآن می‌فرماید: «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»(نساء/120) یعنی وعده‌های نابجا کار شیطان است. آن وقت کاندیدا می‌گوید: اگر من وکیل شوم، در طول دو روز وضع آب را درست می‌کنم. مگر شما بابک زهرایی هستید؟ بابک زهرایی فردی چپی بود و می‌گفت: من در دو شب وضع ایران را درست می‌کنم. این آقا می‌خواهد رأی بگیرد. می‌گوید: من در همین هفته آب و برق و نانتان را درست می‌کنم. وکیل ما وکیل همه‌ی ایران است و وکیل یک منطقه نیست. ممکن است وکیلی برای منطقه‌ی خود موفق نشده که آب و برق و آسفالت ببرد ولی از نظر عقل ودین خیلی خوب است. گرچه پشت خانه‌ی ما را آسفالت نکرده باشد و برای ده ما جاده نکشد. در زمان بنی صدر تعدادی از روزنامه نگارها پیش من آمدند و خواستند با من مصاحبه‌ای بکنند. آن زمان سر و صدا وتضادهای گوناگونی در اوضاع سیاسی وجود داشت. من قبول نکردم و گفتم که طلبه و معلمی بیشتر نیستم و جزء هیچ دار و دسته‌ای نیستم. تو را به خدا مرا رها کنید ولی آن‌ها دست بردار نبودند و با خواهش و التماس مرا برای انجام مصاحبه راضی کردند. چند سؤالی از من کردند و من هم به طور کلی پاسخ آن‌ها را دادم. بعد از مدتی روزنامه نگارها به یکدیگر گفتند: که بلند شویم و برویم. چرا که در حرف‌های آقای قرائتی نان نمی‌باشد. گفتم: مگر شما نان می‌خواستید؟ گفتند: می‌خواستیم چیزی در مورد مرحوم بهشتی و بنی صدر لعنتی بگویید و ما آن را بزرگ کنیم و به عنوان نظر شما مطرح کنیم. آن وقت فرض کنید صد هزار روزنامه، فروش می‌رفت و صد هزار تا 5 ریال به ما می‌رسید. گفتم: اگر اینطور است و مصاحبه‌ی من برای شما نان نداشت ولی برای خودم نان داشت. چون از این پس با مثل شما مصاحبه نمی‌کنم و چشم و گوشم باز شد و خیلی چیزها را یاد گرفتم. پس ممکن است وکیل شما برای دهتان مفید نباشد و آب و برق نیاورد ولی ممکن است برای دیگران مفید باشد.
بعضی از افراد می‌خواهند که با زرنگی نماینده شوند. کارها با زرنگی درست نمی‌شود. حدیث داریم بعضی افراد خیلی زرنگ هستند و همیشه هم سرشان به سنگ می‌خورد و بعضی افراد هم به طور طبیعی پیش می‌روند و موفق هم می‌شوند «وَ أَرادُوا بِهِ کَیْداً»(انبیاء/70) «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ»(آل عمران/54) با حیله و کلک کارها درست نمی‌شود.
9- چند توصیه انتخاباتی
باید توجه داشته باشیم که کاری که خلاف مقررات جمهوری اسلامی باشد، انجام آن کار گناه است. دوباره تأکید می‌کنم که تبلیغات انتفاعی نکنید و نگویید که من از فلانی حمایت می‌کنم. برای این که فلان کار را برایم کرده و خواهد کرد. تبلیغات انتفاعی خلاف است. تبلیغات نباید انتفاعی باشد. مثلاً بگوید من از بغض آقای(الف) به آقای(ب) رأی می‌دهم و بداند که(الف) بهتر است. نباید تبلیغات عاطفی باشد. مثلاً بگوید چون فلانی بچه‌ی محل ماست یا هم شهری و یا خویش و قوم ماست به او رأی می‌دهم. نباید تبلیغات تقلیدی باشد. مثلاً زن بگوید چون شوهرم به فلانی رأی داد من هم به او رأی می‌دهم. نباید در تبلیغات منت و پشیمانی وجود داشته باشد و نباید موجب آبروریزی کسی شود. به هر حال باید توحیدمان کمی قوی باشد. اگر خدا اراده کند که کسی عزیز باشد. بدون تقلای شما هم خدا او را به عزت می‌رساند و اگر نخواهد با این سر و صداها کار درست نمی‌شود و اگر او را بالا هم نشانی، دست گلی به آب می‌دهد و او را به پایین می‌اندازند.
امیدوارم که همه در انتخابات شرکت کنند. چرا که اگر آمار انتخابات پایین باشد رادیوهای بیگانه می‌گویند: مردم ایران خسته شدند و می‌گویند: دو ماه پیش شانزده میلیون شرکت کرده بودند و حالا چهارده میلیون شد و برای کور شدن چشم دشمنان هم که شده باید ده نفر بیش‌تر رأی دهند.
گفته بودند که کسی اسم بچه‌اش را علی نگذارد. امام حسین(ع) هم از بغض آن‌ها فرمود که: اگر صد پسر داشته باشد، نام همه‌ی آن‌ها را علی می‌گذارد. علی شماره یک، علی شماره دو. . . چرا که دشمن نمی‌خواست نام علی زنده بماند. پس حالا هم که دنیای ابر قدرت‌ها و شاخک‌های آن‌ها می‌خواهند وانمود کنند که مردم خسته شده‌اند و کم‌تر شرکت کرده‌اند ما باید برای کوری چشم آن‌ها مواظب باشیم. با سوادها عادلانه بنویسند. بی سوادها هم در راه حضرت عباس بروند و باسواد شوند. روز قیامت اگر کسی یقه‌ی خودم را نگیرد من یقه‌ی شما را می‌گیرم و می‌گویم صد بار درتلویزیون گفتم. دو میلیون جلد کتاب اضافه چاپ کردیم تا زن و شوهرها و خواهر و برادرها و سربازها و بسیجی‌ها به یکدیگر آموزش دهند. زشت است که در کشور رسول الله، پانزده میلیون بی سواد باشند. خیلی بد است که بی سوادها پای صندوق بروند وهمواره سرشان کلاه رود و این در انتخابات‌های گوناگون تکرار شود. حالا که به قول امام انتخابات از لحاظ آزادی بهترین انتخابات بود، باید از هر جهت بهترین انتخابات باشد. ان شاءالله که موفق باشید.
سی بحث برای ماه رمضان ضبط شده است. خودمان را آماده کنیم که نیمه شعبان شب خیلی مهمی است. بعضی گفته‌اند: شب قدر است و داریم کسی که شب تولد امام زمان و امام صادق(ع) نخوابد و احیا بگیرد، دل او زنده می‌شود در حالی که همه‌ی دل‌ها مرده است. شب عبادت و مناجات و شب بسیار خوب و عالی است.
خدا به حق محمّد و آل محمّد راه کربلا را برای رزمندگان باز بدار. ظهور امام زمان را نزدیک بفرما. توطئه‌های دشمنان را خنثی کن. توطئه گران نابود بفرما. نایب امام زمان رهبر انقلاب را به سلامت بدار.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment