لزوم محاسبه اعمال(2)

برنامه سمت خدا 27 اسفند 1396

بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

حریر نور غریبش بر این رواق می‌افتد *** اگرچه ماه شبی چند در محاق می‌افتد
تو بایدی و یقینی، نه اتفاقی و شاید *** تو سرنوشت زمینی که اتفاق بیافتد
بهار می‌رسد اما چه فرق می‌کند آیا *** برای شاخه خشکی که در اجاق می‌افتد

شریعتی: «اللهم عجل لولیک الفرج» انشاءالله حضرت بیایند و دل و جان همه ما به معنای واقعی کلمه طعم بهار را بچشد و حس کند. سلام می‌کنم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقایان، شنونده‌های نازنین‌مان، انشاءالله در پناه خداوند متعال باشید. می‌دانم در این روزهای پایانی سال خیلی‌ها دارند مهیّا می‌شوند برای شروع یک سال خوب. انشاءالله مقلب القلوب بهترین احوال را نصیب همه ما بکند. حاج آقای قرائتی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
شریعتی: این آخرین جلسه ما در سال 1396 با حاج آقای قرائتی هست. یک سال و بیشتر در محضر شما بودیم و استفاده کردیم. نکاتی که قرآنی بود. انشاءالله خداوند به برکت همین آیات توفیق عمل به قرآن کریم را به همه ما عنایت کند. خداقوت و دست مریزاد به شما می‌گویم و انشاءالله سال جدید سرشار از برکت باشد. هفته قبل در مورد محاسبه صحبت کردیم. وعده دادید امروز هم ادامه آن بحث را خواهیم داشت. نکات شما را با دل و جان می‌شنویم.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
من برای آخر سال، چون بانک‌ها، شرکت‌ها، انبارگردانی‌ها، همه مشغول حساب و کتاب هستند، در مورد حساب و کتاب صحبت کنم. یک آیه‌ای را امام از قول استادش نقل می‌کند. آیت الله شاه آبادی(ره) که ایشان وقتی می‌خواست حساب و کتاب کند این آیه را می‌خواند. «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ‏ لِغَد» (حشر/18) هرکسی نگاه کند برای فردایش چه ذخیره کرده است. الآن برای عید خانم‌ها سبزی سرخ می‌کنند و ترشی درست می‌کنند، خودشان را برای دید و بازدید آماده می‌کنند. این نگاه از نزدیک است، یک مقدار دورتر را هم ببینیم. به ما گفتند: از هر نزدیک دور هم ببینید، مثلاً وقتی صورتت را وقت وضو می‌‌شویی گفتند دعا بخوان، دعایش این است. خدایا روز قیامت مرا رو سفید کن. روز قیامت رو سیاه نشوم. از این آب استفاده می‌کنی اما کانال می‌زند از دنیا به آخرت. مثل اینکه در نماز کانال می‌زنیم به یاران حضرت مهدی. در آخر نماز می‌گوییم: «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» سلام بر مردان صالح، بر زنان صالحه. مردان صالح و زنان صالحه چه کسی هستند؟ یاران حضرت مهدی هستند که می‌گویند: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) یاران حضرت مهدی عباد صالح هستند و شما در نماز می‌‌گویید «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»، سلام بر صالحین، بعد در جای دیگر قرآن می‌گوید: صالحین یاران حضرت مهدی هستند. یعنی کانال بزنیم از این به یک دنیای دیگر. دنیا و آخرت به هم چفت شده است، قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «فَتُکْوى‏ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ» (توبه/35) کسانی که پول دارند و از پولشان بهره نمی‌گیرند، همین پول و فلز داغ می‌شود. به پیشانی می‌زنند پوست پیشانی می‌سوزد. «جُنُوب» جنب، فلز را داغ می‌کنند بعد می‌گویند: این فلز را می‌بینی، «هذا ما کَنَزْتُمْ» همان است که پنهان کرده بودی.
ما باید بدانیم همینطور که آینده نگر هستیم، شما برای آینده بچه‌ات معلم خصوصی می‌گیری. لباس، تفریح، همه کاری می‌کنی که بچه‌‌‌‌ات در کنکور قبول شود. برای قیامت بچه‌مان چه کردیم؟ بچه ما با خدا چقدر رابطه دارد؟ با اخلاق چقدر رابطه دارد؟ برای دین بچه‌ات چه کردی؟ یعنی چشم‌انداز باید ابدی باشد. قرآن می‌گوید: هر انسانی نگاه کند که ‌»ما قَدَّمَتْ‏ لِغَد» برای فردایش چه کرده است؟
امیرالمؤمنین می‌فرماید: «قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَهِ أَنْفُسِهِمْ» (نهج البلاغه، خطبه 222) مؤمنین یک لحظه‌ای را خالی می‌کنند که بگویند: امروز چه کردیم؟ به چند نفر سلام کردیم. به چند نفر فحش دادیم. دل چه کسی را خوش کردیم. چه مشکلی را حل کردیم؟ دقایقی را مؤمن می‌گذارد برای اینکه به کارهایش نگاه کند. داریم علامت موقن این است « عَلامَهُ الْمُوقِن أَنْ أَیْقَنَ‏ بِأَنَّ الْحِسَابَ حَقٌّ فَحَاسَبَ نَفْسَهُ‏» (بحارالانوار، ج 1، ص 121) آدمی که یقین دارد، یعنی ایمانش بالاست علامتش این است که می‌داند حساب قیامت هست و خودش را به حساب می‌‌کشد.
«وَ سَاعَهٌ یُحَاسِبُ‏ فِیهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَهٌ یَتَفَکَّرُ فِیهَا صُنْعَ اللَّهِ إِلَیْهِ»‏ (خصال صدوق، ج 2، ص 523) حتی امام کاظم فرمود: اگر کسی به خودش نرسد که کجا بوده، کجا هست و کجا می‌رود و چه می‌کند این از ما نیست. یک آیه‌ای در قرآن هست خیلی تند است. قرآن افراد نا اهل را تشبیه کرده است. «قلوبهم کالحجاره» بعضی‌هایشان مثل سنگ هستند. بعضی‌هایشان مثل سگ هستند. «کَمَثَلِ الْکَلْبِ»، بعضی‌هایشان مثل الاغ هستند «کَمَثَلِ الْحِمارِ»، بعضی‌هایشان مثل گاو هستند. «اولئک کَالْأَنْعامِ» این توبیخ‌ها قابل تحمل است. مثل گاو است، گاو شیر می‌دهد.مثل سگ است، سگ  به دزد خانه حمله می‌کند. مثل الاغ است، الاغ بار می‌برد. مثل سنگ است، سنگ به درد بنایی می‌خورد. یک چیزی در قرآن است قابل تحمل نیست. می‌گوید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ‏ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف/179) نه از گاو بدتر است. از گاو بدتر چیست؟ می‌گوید: «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» غافل است. نمی‌داند استعدادهایی را دارد حرام می‌‌کند. از ظرفیت‌ها غافل است.
شنیدم خداوند در یک لیوان آب به قدری انرژی گذاشته است که می‌شود یک شهر را برق داد. این انرژی هسته‌ای مگر انرژی نیست که خدا در طبیعت قرار داده است. چطور خدا در طبیعت انرژی گذاشته است، در کله من و شما نگذاشته است؟ آن خدایی که در جمادات انرژی قرار داده است، در کله من هم قرار داده است. منتهی آن را ناخنک می‌زنیم کشف می‌کنیم، این را ناخنک نمی‌زنیم کشف می‌کنیم. اخیراً الحمدلله تغییراتی در کتاب‌های درسی داده شده است. چند سال پیش من کتاب عربی دبیرستان را گرفتم نگاه کنم. دیدم نوشته «العصفور طارَ» گنجشک پرید. عصفور یعنی گنجشک، طارَ  یعنی پرید. بچه دبیرستانی این را یاد می‌گیرد و نمره بیست هم می‌گیرد ولی نمی‌تواند قرآن را  بخواند. یعنی گفتند: حالا که بناست بچه‌های ایرانی با زبان عربی آشنا شوند، یک عربی بنویسیم که نمره‌‌اش بیست باشد ولی با قرآن و نهج‌البلاغه رابطه پیدا نکرده است. حتی من از بعضی مسئولین شنیدم که بعضی از محتوای درسی را که خواستند عوض کنند سفارتخانه‌ها جیغ می‌زدند. معلوم می‌شود زمان شاه این متن را سفارتخانه داده و گفته این متن را چاپ کنید که دبیرستانی‌ها بخوانند که هم نمره بیست بگیرند، ولی دیپلم فلج. لیسانس فلج، این خیلی مسأله مهمی است. شهامت داشته باشیم. درسهای رسمی باید باشد اما تمام مراجع می‌گویند: تقلید در احکام است. احکام چیست؟ واجب، مستحب، حرام، اینه تقلید است. اما در اینکه این تُرب است یا چغندر، تقلید نیست. لذا همه مراجع تقلید گفتند: اگر کسی بعد از 29 روز ماه را دید، اگر کسی با چشمش ماه را دید برای او عید است. ولو همه مراجع بگویند: ثابت نشده است. ماه احکام نیست، ماه موضوع است. وقتی موضوعات را با چشم خودم دیدم، برای من عید است.
ما باید حساب کنیم ببینیم از این تعطیلات چقدر می‌توانیم استفاده کنیم؟ بیست روز، پنج میلیون دانشجو چقدر می‌شود؟بعد تقسیم کنیم به 365 ببینیم چقدر می‌شود؟ شاید دویست، سیصد سال عمر است. آنوقت بیست روز تخمه کدو بشکنیم. حالا که موجی افتاده و شب‌ها پلیس نمی‌خوابد، من دیروز برای پلیس صحبت کردم.     دیدم اصلاً عیدی هم به اینها نمی‌دهند که، یک مبلغ خیلی کمی می دهند. یعنی روی پا می‌ایستد، دور از زن و بچه، در بیابان هست، در باد و باران و طوفان،  بعد هم مردم هرکس را جریمه کند ناراحت می‌شوند. از آن طرف هم هیچکس به اینها خدا قوت نمی‌گوید. تشکر نمی‌کنیم اما اگر جریمه کرد، عبوس می‌کنیم. یک سری کارها را تصمیم بگیریم. خودمان باید تصمیم بگیریم. برای عید برنامه ریزی کنیم.
دهها میلیون سفر داریم. اگر این دانشجوی عزیز وقتی دید و بازدید می‌کند بگوید: بچه‌ها من دانشجو هستم و شما هم راهنمایی هستید. اگر درسی هست که متوجه نشدید، من که هستم بیاورید برای شما بگویم. بعد بچه که در ماه اردیبهشت رفوزه می‌شود، رفوزه نمی‌شود. با این کار چند صد میلیارد کمک آموزش و پرورش می‌شود. یک فامیل صد نفری هستند. پنج نفر پولدار هستند و پنج نفر فقیر هستند. نود تای دیگر بخور و نمیر دارند. بیاییم گره‌‌ای را باز کنیم، ایجاد اشتغال کنیم، جهازیه، دلالی برای ازدواج، از تعطیلات عید خیلی می‌توانیم استفاده کنیم. دوستی داریم که می‌گفت: در ماشین قرآن را حفظ کردم. ولی چون بین خانه تا محل کار فاصله زیاد بود، من قرآن را حفظ کردم. باید در ایران انقلابی بشود که خاک آموزش و پرورش را عوض کرد. یکسری کتاب‌ها باشد و کتا‌ب‌هایی که به درد نمی‌خورد برداریم و جای آن یک مهارت بگذاریم. علم مفید باشد، نافع باشد. شش سال سر کلاس نشسته اما عملی چیزی یاد نگرفته است. باید گفت: شما می‌خواهی دکترای کشاورزی شوی؟ بسم الله! در ژاپن در سطل آب گوجه کاشتند. پنجاه کیلو گوجه برداشتند. برو فرمول را یاد بگیر بیا ایران انجام بده اصلاً شما دکترای کشاورزی داری و لازم نیست سر کلاس بنشینی. ما یک خرده باید کلاس‌ها را کم کنیم و مهارت‌ها را اضافه کنیم. البته یکسری چیزها هم کلاسی است. این نیاز به انقلاب دارد.
ما مشکل طرح تحول نداریم. مشکل مرد تحول داریم. جایی رفتم پانصد نفر از دانه درشت‌ها بودند. سمیناری بود، هنگام ظهر هرکاری کردیم یکی از اینها بلند شود الله اکبر بگویند، خجالت کشیدند. همه تحصیل کرده بودند اما از گفتن الله اکبر خجالت می‌کشیدند. این فلج است. یک چیزهایی را می‌توانیم یاد بگیریم. دولت هم نمی‌تواند سالی یک میلیون شغل ایجاد کند. چون تقریباً سالی یک میلیون لیسانس بیرون می‌دهیم. دولت سالی یک میلیون میز ندارد. باید از اول مهارت را جای مدرک بگذاریم. امام خمینی به چه کسی رهبر گفت؟ گفت: رهبر من پسر سیزده ساله است. چرا؟ چون یک شکی به همه دنیا وارد کرد.
گاهی زن‌های خانه‌دار چنین حرف می‌زنند به اندازه دو تا فیلسوف، دیشب یک نواری را برای ما آوردند، یک پیرزن کاشانی چهار بچه‌اش شهید شده بودند. من هرچه نگاه کردم به خانواده‌ام گفتم: این پشت هر حرفی که می‌زند یک حکمت است. یعنی با بصیرت حرف می‌زند. ما باید حساب کنیم چقدر از عمر ما مانده و چقدر از عمر ما رفته است.
شریعتی: این نکاتی که گفتید یعنی ما در غفلت هستیم و غفلت ثمره این است که حساب و کتاب نداریم.
حاج آقای قرائتی: حساب و کتاب نداریم. حضرت امیر فرمود: «فِی حَلالِهَا حِسَابٌ وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ» (نهج‏البلاغه، خطبه 82) اگر حلال باشد باید حساب پس بدهی. اگر حرام باشد که عقوبت دارد. حضرت امیر گاهی می‌گفت: «ارفع الی حسابک» به کارمندانش می‌گفت: بی ببینم از کجا پول آورردی؟«ارفع الی حسابک» حساب و کتاب کن. اگر بنا است مملکت ما مملکت خوبی شود باید خلافکارهای دانه درشت هم شلاق بخورند. اینکه یک کسی جزئی فروش کرد جریمه شود و آن کسی که کشتی آهن را با آهن در دریا می‌خورند، همینطور من و من می‌کنیم. این من و من کردن خیلی مهم است. در عربی مِن و مِن «تَرَبُّص» می‌شود. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: روز قیامت عده‌ای به خوب‌ه می‌گویند: «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ‏ مِنْ نُورِکُمْ» (حدید/13) ما اینجا بدبخت هستیم. رویتان را به ما کنید ما از نور شما استفاده کنیم. «قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً» بروید در دنیا نور بیاورید. می‌گوید: «أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ» (حدید/14) ما در یک دانشگاه و خیابان بودیم، در یک شهر بودیم. می‌گوید: بله، اما شما مِن و مِن کردید. «تَرَبَّصْتُمْ» خواستگار برای دختر شما آمد، گفتی حالا باشد بعد. هی معطل کردیم تا دختر یا پسر از دست رفت. می‌خواستی مکه بروی، هی من و من کردی. نرفتی! مسأله حساب و کتاب مهم است.
ما باید حساب خدا، حساب فامیل، حساب خودمان، من ضامن چشمم هستم. نمی‌توانم در تاریکی مطالعه کنم. با شکم پر نباید مطالعه کنم. برای چشم ضرر دارد. من ضامن این آب هستم و نباید اسراف کنم. ضامن عمرم هستم. این نواری که در مغز من است ضامن هستم که روی این نوار چه ضبط می‌کنم. خنده را قبول دارم، خنده حلال و حکیمانه، طرف می‌خواهد بخندد خوب بخندد. من به لطف خدا حدود 40 سالی که در تلویزیون بودم، چند تا از آقایان تحصیل کرده آمدند سه سال از سخنان مرا گوش دادند و لطایفش را درآوردند. همه نیم دقیقه و یک دقیقه است. ما خنده حکیمانه هم داریم که هم بخند و هم رشد کن. ما عمرمان را ضایع می‌کنیم. می‌خواهیم شام بخوریم، هشت و نیم باشد تا نه و نیم. هم اخبار 20:30 را گوش بدهیم و هم اخبار سراسری. ما نیم ساعت اخبار تماشا می‌کنیم. نیم ساعت شام می‌خوریم و نیم ساعت با خانم حرف می‌زنیم. این سه تا نیم ساعت باعث می‌شود مدیریت زمان باشد. خیلی از اساتید دانشگاه در این سفرها می‌توانند یک مشکلی را حل کنند. شما بچه روستایی و شهری بودی. رفتی پروفسور شدی. آیت الله شدی. بیاییم ببینیم مشکل این روستا چیست؟ چه کمکی می‌توانیم بکنیم؟
«مَنْ‏ حَاسَبَ‏ نَفْسَهُ‏ وَقَفَ عَلَی عُیُوبِهِ» (غرر الحکم، ص 236) اگر کسی حساب خودش را بکند، عیب‌هایش را می‌فهمد. الآن اگر به کسی بگوییم: توبه کن، می‌گوید: من؟ چه گناهی کردم؟ آدم کشتم؟ از دیوار مردم بالا رفتم؟ یعنی گناه دو تاست. آدم بکشم و از دیوار مردم بال بروم. همین که او را مسخره کردی، گناه کردی. در عید امسال چند نفر می‌تواند اصلاح ذات البین راه بیاندازد. در فامیل افرادی با هم قهر هستند. شما شهر به شهر آمدی و فامیل هستی و عید است، این دو نفر را با هم آشتی بده. اگر کسی دو نفر را با هم آشتی بدهد، از تمام نمازها و روزه‌های مستحبی ثوابش بیشتر است. حتی گاهی وقت‌ها دعوا سر پول است، یک مقدار پول بگذاریم و دعوا را حل کنیم.
دو نفر دعوا می‌کردند، یکی ز اصحاب امام صادق رسید، گفت: سر چه مقدار دعوا دارید؟ مبلغی داد و بعد گفت: امام صادق به     من یک پولی داده و گفته: اگر دیدی بین شیعیان ما سر پول درگیری است، از طرف من پول را بده و دعوا را حل کن. ضمناً امام خمینی هم این کار را کرد. دادستان‌های کشور می‌خواستند عوض شوند. یک دادستان پستش را عوض کرد با یک دادستان دیگر، من در آن جلسه بودم. دادستان قبلی گفت: امام خمینی یک پولی در اختیار من گذاشته و گفته: جاهایی که مشکل با پول حل می‌شود و با قانون حل نمی‌شود این پول را بده و قصه را حل کن. ما می‌توانیم با یک شام یا نهار آشتی کنیم. با یک تدبیری آشتی کنیم.
ما الآن نیاز داریم، جوانی شبهه دارد. شما هم طلبه هستی و مسافرت رفتی، یااستاد دانشگاه یا دانشجو هستی، بگو چه می‌گویی؟اگر بلد بودی شبهه را جواب بده، اگر بلد نیستی بگو فکر می‌کنم. برو نزد یک اسلام شناس، بگو:الو،سلام علیکم، من یک پسر عمو دارم. یک اشکالی به اسلام دارد. به او چه بگویم؟ بعد بگویی من پرسیدم، اشکال شما این است. اینها خیلی مهم است. یک آیه در قرآن داریم «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ‏ جَمِیعاً» (مائده/32) یعنی یک نفر را هدایت کنی انگار همه مردم را هدایت کردی. بعد امام می‌فرماید: هدایت کنی یعنی از گمراهی به هدایت. شبهه‌اش را جواب بدهی، از ظلمات به نور دعوت کنی.
یک کسی در منطقه خدمت می‌کند ولی وضعش ضعیف است. بگوییم: آقا من ساکن این منطقه نیستم، بچه روستا نیستم. حالا به شهر رفتم و شغل و تجارت دارم. ولی چون شما در طول سال اینجا هستی من می‌خواستم یک خدمتی به شما بکنم. یکی از آقایانی که دوازده سال زندان بود زمان شاه، امام خمینی به یک نفر گفت: برو زندان، بگو: من خمینی هستم در نجف هستم. شب‌ها که حرم امیرالمؤمنین می‌روم به نیابت تو زیارت می‌کنم. خسته نشوی یک وقت دوازده سال زندان هستید. زندانی دوازده ساله، گفت: عجب من زندان هستم. من در زندان هستم امام خمینی در نجف به نیابت از من سلام می‌دهد.
شما با ماشین قیمتی به سلامتی سفر رفتی، مبارکتان باشد. ببین چه کسی به مشهد نرفته است. چه کسی کربلا نرفته است؟ چه کسی شهریه دانشگاه را نداده است؟ مخفی کنید و مطرح هم نکنید. بعضی هستند که ناراحت می‌شوند؟ می‌گویند: مگر من فقیر هستم؟ حدیث داریم اگر کسی زکات بدهی ناراحت می‌شود، نگو زکات است، بگو: عیدی است. منتهی خودت نیت زکات کن که شکم او سیر شود، آبرویش هم ریخته نشود، احساس نکند فقیر است. من این را پریروز شنیدم. حاج آقا مهدی مظاهری که اخیراً در اصفهان مرحوم شد، این خیلی به من علاقه داشت. از زمان شاه مرا میبرد رئیس آموزش و پرورش را می‌دید که در دبیرستان‌های اصفهان سخنرانی کنم. یادم هست یک ماه رمضان اصفهان بودم حدود هشتاد دبیرستان با دهان روزه صحبت می‌کردم. به نوه‌اش گفته بود: یک شب قرائتی خانه ما بود، دیدم کلاس‌های این شیخ برای دبیرستانی‌ها خوب است. گفتم: خدایا من نمی‌توانم مثل این کلاسداری کنم. بلند شوم هرچه پول در جیبم هست بریزم در جیب قرائتی، می‌گفت: تو خوابیده بودی، پول‌های خودش را درآورد، گذاشت در جیب من. من متوجه نشدم. قصه برای بیست سال پیش است. چه اشکالی دارد اگر طلبه‌ای هست که رشد می‌کند، شما به استادش بگو: درست را بخوان من کمکت می‌کنم. این دانشجو می‌تواند یک دانشمند به درد بخور شود. من تو را حمایت می‌کنم. ما خیلی کار می‌توانیم بکنیم. بنده الآن با عصا راه می‌روم، اما یک گرگ دنبالم کند، سی کیلومتر می‌دوم. یعنی انسان بیش از آنچه فکر می‌کند نیرو دارد. اصلاً ایرانی‌ها می‌توانستند تصور کنند که شاه را می‌شود از مملکت بیرون کرد؟ من شنیدم کسی گفت: مستأجر خانه‌ام را نمی‌توانم بیرون کنم. آنوقت شما می‌خواهی شاه را از مملکت بیرون کنی؟ بالاخره شد…
در طول تاریخ هروقت به ایران حمله شد یک تکه از ایران را کندند. تنها زمانی که به ایران حمله شد و یک قطعه از خاک ما نرفت، زمانی بود که دست مردم در دست ولایت فقیه بود. اگر امام خمینی نبود صد تا رئیس جمهور هم نمی‌توانست مسأله را حل کند. تبصره و آئین نامه و اضافه کار و مأموریت در مقابل گلوله دوام نمی‌آورد. امام باید باشد.
در مورد سال تحویل بهترین کسی که از عید استفاده کرد در قرآن چه کسی است؟ در تاریخ حضرت موسی از عید خوب استفاده کرد. حضرت موسی وقتی عصایش را انداخت اژدها شد، فرعون گفت: «سَحَّارٍ عَلِیمٍ‏» (شعرا/37) یعنی ساحرهای درجه یک و فوق تخصص را از همه مناطق جمع کنید، آبروی موسی را بریزید. عصا می‌اندازد اژدها می‌شود. شما سحر و جادو کنید که معجزه او تحت الشعاع قرار بگیرد. گفتند: «إِنَّ لَنا لَأَجْراً» (شعرا/41) اجر و پول هم به ما می‌دهی؟«قالَ نَعَمْ» بله پول می‌دهم. کارت سبز می‌دهم به دربار بیایید. «وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِین‏» (شعرا/42) گفتند: کی؟ گفت: تعطیلات عید. «مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ‏ الزِّینَهِ» (طه/59)  یعنی روزی که عید است و همه مردم شیک پوش هستند. یعنی تعلیم دین در قالب خنده و شادی. چطور ما در غالب موعظه و گریه در روضه‌ها دین را می‌گوییم؟ می‌شود در قالب خنده هم دین را گفت. می‌شود در خنده و شادی آدم حرف‌هایش را بزند. هم می‌شود لا به لای گریه گفت، هم می‌شود لا به لای خنده گفت.
«مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ‏ الزِّینَهِ» کی باشد؟ چاشت، «وَ أَنْ یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» چون صبح زود یک عده خواب هستند و غروب یک عده خواب هستند، چاشت باشد. کجای شهر این معجزه را انجام بدهیم؟ گفت: وسط شهر باشد. «مَکاناً سُوىً» (طه/58) یعنی یک جایی باشد که همه منطقه‌ها به آن دسترسی داشته باشند. در دسترس باشد. پس اینها همه فرمول دارد. ما همینطور این آیات را می‌خوانیم و رد می‌شویم. نمی‌فهمیم چه می‌گوید؟ از تعطیلات عید باید استفاده کنیم. به امید روزی که عوض اینکه در تلویزیون بگوییم: اینقدر مجروح و کشته در ایام عید داشتیم، بگوییم: امسال عید 32 هزار خانواده که با هم قهر بودند آشتی کردند. امسال عید دوازده هزار عروس جهیزیه دار شدند. امسال عید چند دانشجو در تحصیلشان کمک خواستند، کمک شدند. امسال عید چند بیمار خوب شدند. امسال عید من بیست درصد از خمسم را پرداخت کردم. امام جواد فرمود: من امام جواد هستم. به مردم بگویید: اگر خمس بدهید من ضامن هستم مال شما کم نشود. امام جواد قول داده من ضامن هستم. اگر پول حقی را خرج نکنید از امام کاظم هست که فرمود: اگر پولی حق است خرج نکنید، خدا زندگی شما را چنان تاب می‌دهد که دو برابر آن مبلغ حق را در راه باطل خرج کنید. یعنی بیست میلیون پول حق را نمی‌دهی، خدا یک خرج چهل میلیونی در کاسه شما می‌گذارد. امام رضا فرمود: ما نیازی به خمس شما نداریم. اما کسانی که خمس نمی‌دهند ما در حق اینها دعا نمی‌کنیم. چون دعا برای کسانی است که وجوهات می‌دهند. خدا به پیغمبر فرمود: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ‏ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ» (توبه/103) زکات را بگیر و به آنها درود بفرست. در جای دیگر قرآن داریم «وَ صَلَواتِ‏ الرَّسُولِ‏» (توبه/99) آنهایی که پول می‌دهند درود پیغمبر را دارند.
خبرهای خوش بشنویم. دائم خبرهای بد می‌شنویم. ما از امام خمینی بهتر داشتیم؟ از رجایی بهتر داشتیم؟ چرا بخاطر رودروایسی رهبر و دادستان ما غصه بخورند و بگویند: عذرخواهی می‌کنیم که نتوانستیم عدالت را پیاده کنیم. کمک کنیم، هنوز دیر نشده است. این انقلاب یک اخلاصی داشت به نام امام، رزمندگان مخلص داشتیم. در این انقلاب یک نخی هست، مثل اسکناس که کهنه هم شود یک نخ درونش هست. این نخ ارزش اسکناس هست. در دید و بازدید عید هرکسی یک چیزی می‌گوید. یکی می‌گوید: تخم مرغ گران است. آهن گران است. یکی می‌گوید: بردند و خوردند. همینطور همه به هم انتقال می‌دهیم وقتی بلند شویم می‌بینیم همه سیاه هستیم. تعطیلات عید بگوییم: بیاییم این مشکل را حل کنیم. خیلی از حرف‌ها شایعه است. بی خود حرفی نزنیم. من خودم چند تا زن دارم که خبر ندارم. پلیس    جلوی خانمی را گرفته که چرا یک طرفه می‌روید؟ گفته: به شما ربط ندارد. من خانم آقای قرائتی هستم. والا من نه خودم رانندگی بلد هستم و نه خانم من! اینقدر کارخانه دارم، مزرعه دارم. من روی کره زمین با احدی شریک نیستم. تحقیق کنید که هست یا نیست. رد هم نکنید چون ممکن است سندش موجود باشد. اگر قبول هم بکنید آبروی یک مؤمن ریخته می‌شود.
عید که می‌شود یک نگاه به زمین بکنیم. حدیث داریم بهار برای معاد خوب است. چون درخت‌ها سبز می‌شود پس می‌شود ما هم دوباره زنده شویم. دیگر نگویید: چطور مرده‌ها زنده شدند؟ چطور درخت‌ها سبز شدند؟ درخت‌ها سبز شدند ما هم سبز شدیم یا نشدیم؟
یکی از شاهزاده‌ها قدیم حمام رفت، یک لنگ قیمتی بست. پیرمردی در حمام مشغول کیسه کشیدن بود. خواست پز بدهد. گفت: پیرمرد! گفت: بله. گفت: من چقدر ارزش دارم؟ پیرمرد یک نگاهی کرد و دستی به لنگش زد و گفت: هفتصد تومان! گفت: هفتصد تومان پول لنگ من است. گفت: من لنگ شما را قیمت کردم خود شما ارزش ندارید. حالا زمین سبز شد، شما هم سبز شدی؟ به زمین یک دانه دادیم، یک خوشه بیرون داد. شما محبت را پاسخ می‌دهی و محبت را بارور می‌کنی؟ هوا معتدل شد، خودت معتدل شدی؟ یعنی ما نباید غافلانه بگذریم. در مسیر راه از هلال احمر و پلیس در جاده تشکر کن.
شریعتی: یکی از نقطه ضعف‌های ما این است که متأسفانه مثبت نگری ما کم است و فقط نقاط منفی را می‌بینیم.
حاج آقای قرائتی: یک مقدار طبیعی است. شما 29 شب سحری می‌خوری و به کسی نمی‌گویی. یک شب سحری نخورده روزه بگیری به همه می‌گویی. من چهل سال است در تلویزیون هستم. یک شب غلطی کردم، به جای امام حسین(ع) گفتم: شمر(ع). این را برمی‌دارند و به هم انتقال می‌دهند. حالا من اشتباه کردم. بالاخره هر غذایی یکبار می‌سوزد. این نقطه ضعف را نگوییم. آدم‌هایی هستند با آدم رفیق می‌شوند. زیر پای آدم را می‌کشند یک چیزی از آدم در بیاورند بعد روز مبادا بگویند: می‌خواهی بگویم؟ حدیث داریم وای به کسی که با کسی رفیق می‌شود که حرفی را از او بکشد و روز مبادا او را رسوا کند. چقدر اینها مورد توبیخ هستند.
آقایی می‌گفت: وارد مسجد شدم دیدم پیشنماز نیامده است. آخوند بود، رفت به آخوند قبلی اقتدا کند. دید آقا نیامده، مردم گفتند: آقا نیامده امشب یک آقای دیگر آمده است، شما امشب جلو بایستید. ایشان فرمود: من قابل نیستم. یک مرتبه یکی گفت: آقایان توجه کنید. توجه توجه! آقا می‌گوید: من قابل نیستم، نماز فرادی بخوانید. این تواضع کرد! من وقتی می‌گویم: قدم به چشم، نه پا در چشم من کن. گاهی وقت‌ها شوخی را جدی و جدی را شوخی می‌گیریم. برای عاشورا میلیون‌ها تومان خرج می‌کند. برای عید میلیون‌ها تومان بریز و بپاش دارند. اما خمس نمی‌دهد. مثل اینکه می‌گوییم: وضو بگیر، می‌گوید: نه وضو نمی‌گیرم ولی دو ساعت در اقیانوس اطلس شیرجه می‌روم. شما دو ساعت هم شیرجه بروی کار وضو را نمی‌کند.
من پولی دارم خرج کارهای فرهنگی می‌کنم. کار فرهنگی را باید امام زمان و مجتهد جامع الشرایط تعیین کند. نه اینکه خودت فکر می‌کنی کار فرهنگی کردی. بعضی از کارهایی که می‌شود به اسم کار فرهنگی، کارهای غلطی است. روز قیامت به من خواهند گفت: قرائتی! دهها سال مغز مردم را در اختیار تو گذاشتیم. چشم مردم، مغز و عمر مردم را در اختیار تو گذاشتیم. تو دو رکعت نماز خواندی که دلت در اختیار من باشد؟ دست‌ها بالاست. میلیون‌ها انسان، میلیون‌ها ساعت در اختیار تو بودند. تو دو رکعت نماز خواندی که قلبت در اختیار خدا باشد؟ من جوابی ندارم بدهم. خدا به حق محمد و آل محمد همه ما را از غفلت بیرون بیاورد.
شریعتی: نکات خیلی خوبی را شنیدیم. انشاءالله در آستانه سال جدید به توصیه‌های پدرانه و دلسوزانه حاج آقای قرائتی همه عمل کنیم و حال جامعه ما خوب شود و بهترین‌ها نصیب مردم بشود. انشاءالله روح همه پدرها و مادرها و همه اساتید شاد باشد. این هفته در آستانه سال جدید از همه رفتگان یاد می‌کنیم. روح همه آنها شاد باشد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏، الر تِلْکَ‏ آیاتُ الْکِتابِ وَ قُرْآنٍ مُبِینٍ «1» رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ «2» ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ «3» وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَهٍ إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ «4» ما تَسْبِقُ مِنْ أُمَّهٍ أَجَلَها وَ ما یَسْتَأْخِرُونَ «5» وَ قالُوا یا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ «6» لَوْ ما تَأْتِینا بِالْمَلائِکَهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ «7» ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَهَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ ما کانُوا إِذاً مُنْظَرِینَ «8» إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «9» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الْأَوَّلِینَ «10» وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ «11» کَذلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ «12» لا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّهُ الْأَوَّلِینَ «13» وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ «14» لَقالُوا إِنَّما سُکِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ «15»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان‏.الف لام راء، آن است آیات کتاب (آسمانى) و قرآن روشن و روشنگر.چه بسا کسانى‏که کفر ورزیدند آرزو دارند که اى کاش مسلمان بودند. آنان را (به حال خود) رها کن تا بخورند و بهره‏مند شوند و آرزوها سرگرمشان کند، پس به زودى (نتیجه این بى‏تفاوتى‏‌ها را) خواهند فهمید. و ما اهل هیچ قریه‏اى را هلاک نکردیم مگر آنکه براى آن (کارنامه و) کتابى معلوم بود. هیچ امّتى از اجل خود نه پیش مى‏افتد و نه پس مى‏ماند. و کفّار گفتند: اى کسى‏که (ادّعا دارى) ذکر (الهى) بر اونازل شده! به یقین تو دیوانه‏اى! اگر از راست‏گویانى چرا فرشتگان را پیش ما نمى‏آورى؟ (غافل از آنکه) ما فرشتگان را جز بر اساس حقّ نمى‏فرستیم و در آن صورت دیگر کفّار مهلت داده نمى‏شوند. (و قهر فورى الهى آنان را خواهد گرفت) همانا ما خود قرآن را نازل کردیم و قطعاً ما خود آن را نگاه‏داریم‏ و همانا ما پیش از تو، در میان اقوام و گروه‏هاى پیشین (نیز پیامبرانى) فرستادیم. وهیچ پیامبرى برایشان نمى‏آمد، مگر آنکه به استهزاى او مى‏پرداختند. اینگونه ما (براى اتمام حجّت) قرآن را در دلهاى مجرمان راه مى‏دهیم. (امّا) آنان به آن ایمان نمى‏آورند و سنّت و راه کفّار پیشین نیز این‏گونه بوده است. و اگر از آسمان درى بر روى آنان بگشاییم تا همواره در آن بالا روند. قطعاً مى‏گفتند در حقیقت ما چشم‏بندى شده‏ایم بلکه ما قومى جادو شده‏ایم.
شریعتی:
من نام کسی نخوانده‌ام الا تو *** با هیچکسی نمانده‌ام الا تو
عید آمد و من خانه تکانی کردم *** از دل همه را تکانده‌ام الا تو
در آستانه بهار و بهار طبیعت انشاءالله دل و جان ما بهاری باشد. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای قرائتی: در این صفحه که خوانده شد، این آیه هست «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» با اینکه یک جمله هست اما خیلی معنی دارد. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» ذکر در مقابل غفلت هست. ما قرآن را فرستادیم، یعنی عبارتش را هم ما فرستادیم. نه اینکه خداوند یک چیزی به ذهن پیغمبر فرستاده و پیغمبر با زبان خودش گفته است. نه! الفاظش هم وحی است. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ» یعنی خود کلمات هم از آسمان آمده است. گاهی می‌گویند: فلانی را دعوت کن. بعد شما در خانه‌اش می‌روی و می‌گویی: فلانی گفته شب خانه ما بیا. خواهش می‌کنم بیا. دیگر اینها را خودت اضافه می‌کنی. من یک کلمه می‌گویم دعوتش کن. عبارت‌هایش از خودت است. تمام کلمات قرآن از طرف خداست. بعد می‌گوید: «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» نگفته: «و انا حافظون له» یعنی ما قرآن را حفظ می‌کنیم و یک چیز دیگر هم حفظ می‌کنیم. «وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» هردو یک معنای متفاوت دارد. یکوقت می‌گویم: دوست دارم شما را، یعنی عیب ندارد کسی دیگر را هم دوست داشته باشم. یکوقت می‌گویم: تو را دوست دارم یعنی کسی دیگر را دوست ندارم. «ایاک نعبد» فقط بنده تو! «ایاک نستعین» فقط کمک از تو. «له لحافظون» من فقط قرآن را حفظ کردم. لذا حدیث‌های ما حفظ نشدند و ما حدیث جعلی زیاد داریم. تاریخ دروغ خیلی داریم. شعر دروغ خیلی داریم. ولی قرآن تحریف شده نداریم. «لحافظون» لَ یعنی حتماً. «ان الانسان لفی خُسر» لَ یعنی قطعاً.
حافظون هم باز جمله اسمیه است. اگر می‌گفت: «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ حفظنا» حفظنا فعل است. اگر می‌گفت: حفظ کردیم، این جمله فعلیه بود و زور نداشت. جمله اسمیه زور دارد. «نحن» زور دارد. «انا» یعنی تأکید. «إِنَّا لَهُ» فقط او، «لَحافِظُونَ» لَ، جمله اسمیه، یعنی قطعاً قطعاً قطعاً تنها کتاب تحریف نشده قرآن است. همه کشتی‌ها سوراخ دارد و فقط این کشتی است که سوراخ ندارد.
خدایا تمام خیرات و برکات رجب، تمام خیرات و برکات شعبان و تمام خیرات و برکات رمضان را نصیب همه ما بفرما. انشاءالله عیدتان مبارک باشد. باید تشکر کنم از آنهایی که به گردن ما حق دارند مثل پدر و مادر و نیاکان، حق معلمی، حق تربیت، شهدایی که حق انقلابی به گردن ما دارند. امام و مراجع، خدایا تمام کسانی که به گردن ما حق دارند و الآن نیستند، همه را با محمد و آل محمد محشور بفرما. نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین مؤمنین و مؤمنات قرار بده.
شریعتی: از طرف مخاطبین عزیز و سمت خدایی‌ها سال جدید را به شما تبریک می‌گویم. از اینکه وقت گذاشتید و روزهای یکشنبه ما از محضر شما استفاده کردیم صمیمانه تشکر می‌کنم. یادآوری کنم در ایام تعطیلات نوروز برنامه سمت خدا مهمان لحظات ناب و آسمانی شما خواهد بود. حضور کارشناسان عزیز در مشاهد مشرفه و نکاتی ناب مثل همیشه. انشاءالله بیننده و شنونده باشید. برای سلامت حضرت ولی عصر دست به دعا برداریم.

Comments (0)
Add Comment