بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد
به روز مرگ، شعرت، سوره ی یاسین نخواهد شد
فریبت می دهند این فصلها، تقویمها، گلها
از اسفند شما پیداست، فروردین نخواهد شد
مگر در جستجوی ربّنای تازه ای باشیم
وگر نه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد
مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم
خدا با ما که دلتنگیم، سر سنگین نخواهد شد
به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله ور در باد
بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد
شریعتی: سلام میکنم به همهی شما، بینندهها و شنوندههای نازنینمان، انشاءالله در آستانه بهار دل و جانتان بهاری باشد. حاج آقای قرائتی سلام علیکم خیلی خوش آمدید.
حاج آقای قرائتی: سلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
شریعتی: خوشحالیم که امروز هم قرار است در محضر شما، از آموزههای قرآن کریم و معارف اهلبیت بشنویم و ید بگیریم. بحث شما را میشنویم.
حاج آقای قرائتی: بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی.
دیشب فکر کردم که امروز چه بگویم، دیدم مردم برای آخر سال، حساب و کتاب و انبارگردانی دارند و مشغول خانه تکانی هستند، یک جنب و جوشی دارند، گفتم در مورد حساب و کتاب صحبت کنم. کل هستی حساب دارد. «الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبان» (الرحمن/5) خورشید حساب دارد. همین که میگویند: فلان دقیقه سال تحویل میشود پیدست خیلی کارهای خدا حساب دارد. وگرنه یک کره بزرگ که دور خودش و دور خورشید میگردد، اگر خدایی نباشد چطور شما میگویی فلان ثانیه سال تحویل میشود؟ در یک اتوبان هیچ ماشینی نباشد، نمرهاش بیست باشد، بهترین ماشین، بهترین رانندگی در بهترین جاده، برای صد کیلومتر جرأت میکنی بگویی: فلان دقیقه میرسم. کره زمین کجا و چرخ ماشین کجا؟ برای ماشین در یک جاده جرأت نمیکنی بگویی: فلان ساعت میرسم. آنوقت کره بزرگ در مسافت بزرگ، به چه دلیل میگویید: فلان ثانیه سال تحویل میشود؟ همین پیداست حساب و کتاب دارد.
«کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (قمر/49) همه چیزها حساب و کتاب دارد. قطرات باران، دانههای شن، اتمها، سلولها، «کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ» (رعد/8) همه چیز اندازهگیری شده است. پس هستی حساب دارد. در هستی باحساب ما نمیتوانیم بی حساب باشیم. اگر در یک عروسی همه با چادر مشکی وارد شدند، یکی خواسته باشد با لباس سفید وارد شود معلوم است. چرا میگویند: لباس شهرت حرام است؟ برای اینکه خلاف عرف لباس میپوشی؟ کیفر خدا و پاداش خدا حساب دارد. قرآن میفرماید: «جَزاءً وِفاقا» (نبأ/26) پاداشهایی که ما میدهیم طبق عمل توست. یا جای دیگر میگوید: «عَطاءً حِساباً» (نبأ/36) هدیهای که به تو میدهیم حساب و کتاب دارد. اگر امروز یک لیوان آب سرد به شما دادند خوردی، معلوم میشود پدرت یک لیوان آب به یک تشنه داده است. خیلی از این دقیقتر حساب و کتاب دارد.
قرآن یک آیه دارد، میگوید: روز قیامت لوحی جلوی انسان باز میشود میگویند: «اقرأ کتابک» خودت بخوان. انسان میگوید: این چه لوحی است. «ما لِهذَا الْکِتاب» این چه کتابی است؟ «لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصاها» (کهف/49) ریز و درشت درونش ثبت شده است. بنابراین این مسأله حساب است. ما چهار رقم حساب داریم. بعضیها را خدا سخت حساب میکند. «حساباً شدیدا» بعضیها حسابشان آسان است «حساباً یسیرا» (انشقاق/8) بعضیها بی حساب به جهنم میروند «فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَزْناً» (کهف/105) اصلاً تو میزان نمیخواهی. مثلاً صدام را بگیرند دادستان نمیخواهد. صدام را گرفتی بکش. میگوید: بعضیها میزان برایشان مطرح نیست. دربست باید به جهنم بروند. بعضیها هم دربست به بهشت میروند.
چه کسانی حسابشان آسان است؟ کسانی که با مردم آسان بگیرند، خدا هم روز قیامت به اینها آسان بگیرد. کسانی که مته به خشخاش بگذارند و با مردم سخت بگیرند خدا هم روز قیامت به اینها سخت خواهد گرفت. اگر میخواهیم حساب ما آسان شود با مردم روان باشیم. «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرى» (لیل/7) قرآن میگوید: بعضیها را ما روان میکنیم. بعضیها روان هستند و بعضی روان نیستند. دونفر به هم دست دادند بعد یکی دستش را کشید. بعد گفت: این برای این است که یازده سال پیش دیدن تو آمدم بازدید نیامدی! من ماندم. گفتم: سرکه هفته ساله شنیده بودم، کینه یازده ساله نشنیده بودم! این آدمها روز قیامت خیلی وضعشان خراب است. او باید به من سلام کند. او باید دیدن من بیاید. او باید بدون اجازه من نرود. به مردم سخت نگیرید. سخت بگیری سخت میگیرند! قرآن میگوید: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» (بقره/152) یادم کنی، یادت میکنم. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم» (محمد/7) کمک کنی، کمکت میکنم. ببخشی، میبخشم. «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» (نور/22)
اگر خودمان از خودمان حساب بکشیم، روز قیامت دیگر خدا با ما کاری ندارد. بیایید حالا که پتوها و رنگ پردهها و وسایل آشپزخانه همه یکی شده، حالا که اینقدر در چینی و فرش و چیزهای دیگر محاسبه میکنید، یک مقدار هم به حساب خودمان برسیم. یک کاغذ جلوی رویمان بگذاریم. 1- در این سال چند گره را از کار مردم باز کردی؟ 2- چند نفر که با هم قهر بودند را آشتی دادی؟ چند تا آدمی که گیر بودند، با وام گیرشان را حل کردی؟ چند تا بیمار را عیادت کردی؟ چند فقیر را سیر کردی؟ چند رکعت نماز با توجه خواندی؟ چند تا کتاب مطالعه کردی؟ چند اشکال را از ذهن کسی برطرف کردی؟ چند قدم جلو رفتی؟ ما سه حرکت در اسلام داریم، یکی حرکت به جلو است. یکی حرکت به عقب، یکی درجا زدن است. در حرکت جلو قرآن میگوید: «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین» (بقره/155) بشارت بده به آدمهایی که صبور هستند. بعد میگوید: صابر کم است، «لِکُلِ صَبَّارٍ شَکُورٍ» (ابراهیم/5) باید جلوتر برود، تو که صابر هستی باید صبّار شوی. «زِدْنِی عِلْما» (طه/114) تو که علم داری، باید علمت زیاد شود. «زادَهُمْ هُدى» (محمد/17) تو که هدایت هستی، هدایت تو باید زیاد شود. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا» (نساء/136) تو که ایمان داری، ایمانت باید زیادتر شود. این حرکت به جلو است. پیغمبر فرمود: اگر یک شب که میخوابم، علم من نسبت به شب قبل زیادتر نشود، آن روز برای من مبارک نیست.
عزیزانی که پای تلویزیون هستید، هر شبی که میخوابیم یک کلمه اضافه یاد گرفتیم؟ علمهایی که یاد گرفتیم واقعاً مفید بود؟ چقدر ما کار لغو کردیم در قالب علم و پژوهش، یعنی پژوهش کردیم در مورد چیزی که مورد نیاز نیست. علم بی فایده! 350 اعوذ داریم، یکی این است «إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لا یَنْفَعُ» (مصباحالمتهجد، ص 75) پناه میبرم از اطلاعات بی خاصیت. شما که گرد و غبار را از همه جا میگیری، یک مقدار هم به خودت برس! قرآن برای هر مادی تقریباً یک معنوی هم کنار گذاشته است. مثلاً سفر مادی هست، سفر معنوی هم هست. «فَفِرُّوا إِلَى اللَّه» (ذاریات/50) «سِیرُوا فِی الْأَرْض» (انعام/11) سفر مادی و سفر معنوی! غذای مادی «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه» (عبس/24) غذای معنوی، حدیث داریم طعام علمی است که از کسی گرفتهای. چون غذا به معده و علم به مغز میرود. تو که مواظب غذای جسمت هستی، مواظب غذای روحت هم باش. چطور مواظب هستی که غذای سالم بخوری، حدیث داریم علمی هم که یاد میگیری طعام معنوی است. هجرت مادی داریم از وطن برای تن، هجرت معنوی هم داریم، «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر» (مدثر/5) از پلیدیها هجرت کن. بنابراین ما اگر خانه تکانی داریم، حساب و کتاب آخر سال هم داریم.
برای حرکت به عقب هم آیه داریم، قرآن میگوید: «آمَنُوا ثُمَ کَفَرُوا» (نساء/137) ایمان داشت، کافر شد. «ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ» (بقره/51) خدا پرست بود، سراغ گوساله پرستی رفت. «ثُمَّ تَوَلَّیْتُم» (بقره/64) در راه بودید، کج شدید. پس حرکت به جلو داریم، حرکت به عقب داریم. حرکت دورهای را میگوید: «کَحِمَارِ الطَّاحُونَه» (إختصاص مفید، ص245) قدیم یک جایی آسیاب بود، سنگهای بزرگ آسیاب بود، گندم را زیرش خرد میکردند. گردش این سنگ توسط یک شتر بود یا یک حیوان قوی، این سنگ میچرخید و گندمها آسیاب میشد. یکوقت یک کسی به شتری که میچرخید رسید، زنگوله گردن این شتر است. به صاحب گفت: این زنگوله برای چیست؟ گفت: برای اینکه یکوقت ما خواب هستیم، زنگوله صدا نکند میفهمیم شتر ایستاده است. گفت: حالا اگر ایستاد و گردنش را تکان داد چطور؟
حساب قیامت حساب آثار هم هست. قرآن میگوید: «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم» (یس/12) کارش را مینویسیم، آثارش هم مینویسیم. چهارشنبه سوری برای یک لحظه خوشی یک حرکتی میکند، چشمش نابینا میشود. این چشم از دست رفت، یک کار است. این چشم تا آخر عمر چقدر میتوانست مطالعه کند؟ چقدر میتوانست به کتابخانه و مسجد برود. ساده نگیریم! مردم آزاری حرام است حتی اگر در قالب مسجد باشد. ما غیر از اذان حق داد زدن نداریم. حق نداریم غیر از اذان در کوچه بلندگو بگذاریم. برای ختم فلان و هفت و چهل و غیره حق نداریم بلندگو بگذاریم. صدای بلندگو باید در مسجد باشد و حساب اذان هم جداست.
حسابرسی در دنیا فایده دارد. وقتی آدم حساب رسید، میفهمید چه کاره است. حدیث داریم اگر کسی هرشب که میخوابد حساب روزش را بررسی نکند، شیعه واقعی نیست. «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ» (کافی، ج 2، ص 453) محاسبه کند من از صبح که بیدار شدم چه کردم؟ با زبانم با چند نفر حرف زدم؟ با خدا هم حرف زدی؟ نه. یعنی خدا به اندازه یکی از اطرافیان نبود؟ چقدر پول در بانکها هست و من سپرده دارم و با این سپردهها میتوانستم مشکل مردم را حل کنم؟ حساب کنیم از کجا معلوم همیشه هستیم؟ عزیزانی که در کشتی سانچی بودند، عزیزانی که در هواپیمای یاسوج بودند، اینهایی که در زلزله بودند. سال گذشته دهها هزار نفر در عید کشته شدند. هر یک از اینها میتواند سرچشمه یک انسان باشد. «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا» (مائده/32) قرآن میگوید: یک نفر را بکشی، انگار مردم کره زمین را کشتی. یعنی چون هر یک انسانی میتواند منشأ یک آدم باشد. مگر همه مردم کره زمین سرچشمهاش حضرت آدم نیست. یعنی هر یک انسانی میتواند حضرت آدم باشد و سر سلسله یک امت باشد. اینها مهم است.
یکی از دلایلی که خدا در دنیا عذاب نمیکند باید آثارش را تا آخر عمر ببینیم. آن کسی که هروئین ساخت، نمیشود او را گرفت و یک سیلی زد. حتی صدام را نمیشود گرفت و در سرش یک تیر زد. یک تیر در سر صدام بزنی برای یک تیری است که به بچههای ما زده است. صدام بکشی برای یکی از بچههاست، باید جایی به حساب صدام رسید که هی بسوزد و هی زنده شود! «کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُودا» (نساء/56) قرآن میگوید: پوستش میسوزد دوباره پوست دیگر. کسی که با آرایش خاصی خودش را نشان میدهد، هر دلی را جذب خودش میکند این انتقام دارد. همینطور که تو دل این جوان را جذب کردی، یک خانمی هم دل شوهرت را جذب خواهد کرد. «مَنْ غَشَ غُش» (کافی/ج5/ص160) کلک زدی، کلک میخوری. امروز شما با این سر و وضع میآیی، به مردم میگویید: مردم مرا ببینید، وقتی دل مردم را جذب میکنید، یک خانم دیگر آرایش کرده میآید دل شوهرت را جذب میکند. حدیث داریم کسی خیانت کند به ناموسش خیانت میشود. یک مقداری باید حساب و کتاب کنیم. حساب شده، آدم اگر حساب کارش را بکند، امکان توبه هست. میفهمد مثلاً امروز خلاف کرده است. استغفار میکند، جبران میکند.
اینهایی که انضباط مالی دارند هم آرامش امروز دارند، هم امید به فردا دارند. بی گدار چک میکشند و پریشان هم هستند و همه را هم پریشان میکنند. چهل هزار نفر یا کشته شدند یا مجروح شدند. هر آدمی هم ده تا فامیل داشته باشد. چهل هزار تا ده تا میشود چهارصد هزار خانواده که بخاطر بد رانندگی کردن عزادار میکنیم. این انصاف است؟ شما میخواهی خوش باشی باید خوشی شما به قیمت ناخوشی آنها باشد؟ اینها حساب و کتاب دارد. از چه حساب میکنند؟ عمرت را چه کردی؟ آقا این آهنگ حلال است. مگر هر حلالی را باید من انجام بدهم؟ شما یک نوار قیمتی داشته باشی هر صدایی را روی آن ضبط میکنی؟ ممکن است این آهنگ در پیرمردی اثر نداشته باشد ولی یک جوان را تحریک کند. نگاه به یک نفر ممکن است کسی را تحریک نکند، اگر کسی دیگر با نگاه به او تحریک میشود حرام است.
شریعتی: میخواهید بگویید: هر چیز حلالی الزاماً مجوز نمیشود برای اینکه تو از آن استفاده کنی.
حاج آقای قرائتی: یکوقتی یک کسی بچه سیدها را میدید، میبوسید. رفقا شک کردند که این بچه سیدهای خوشگل را میبوسد. گفتند: برویم نهی از منکر کنیم. گفتند: چرا شما بچه سیدها را میبوسی؟ گفت: جدش پیغمبر است. من بخاطر جدش میبوسم. یک بچه سید زشت آوردند. گفتند: این هم جدش پیغمبر است. گفت: حالا همه ثوابها را باید من بکنم؟ یک ثوابی شما انجام بدهید. گاهی به اسم اینکه حلال است. به اسم اینکه مجوز دارد. به اسم اینکه دیگری گوش میدهد. ممکن است برای دیگری حلال باشد، برای شما حرام باشد. اگر یک سفری، یک دید و بازدیدی، یک تصمیمی، ممکن است برای افراد فرق بکند.
شریعتی: مدام در حساب و کتاب بودن کار سختی نیست؟
حاج آقای قرائتی: نه، شبی دو دقیقه وقت گذاشتن چیزی نیست. ما باید حساب و کتاب کنیم. ما مهمانی رفتیم حدود هزار نفر بودند. همه را برنج دادند با ماهیچه، گفتم: نهصد نفر ماهیچه شما از کجا آوردید؟ معلوم شد به کشتارگاه سفارش دادند از فلان ماه ماهیچههایش را برای این مهمانی بگذارد. بعد هم نصفش خورده شد و نصفش ماند و دور ریخته شد. اسراف گناه کبیره است و عید خیلی اسراف میشود. افرادی هستند پول یک جوراب ندارند. افرادی هستند اسراف میکنند. اسراف گناه کبیره است. یک قصه بگویم.
این را آیت الله امامی کاشانی از قول حاج احمد آقا گفت که خدا رحمتش کند. یک لیوان آب آوردند و امام خورد. وقتی خورد گذاشت کنارش و یک کاغذ هم روی درش گذاشت. حاج احمد آقا گفت: این کاغذ را برای چه گذاشتی؟ گفت: عصر هم تشنه شدم، باقیاش را بخورم. چون دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است و اسراف گناه کبیره است. ما چقدر بریز و بپاش میکنیم. با این ماشین چند صد میلیونی چرا در روستا میروی؟ مراعات مردم را بکن. دل بسوزانی، دلت را خواهند سوزاند. وقتی دیدن فامیل ضعیف میروی، شیک ترین لباست را نپوش. بچه به پدرش میگوید: نمیشود ما هم ماشین داشته باشیم؟ آنوقت پدر خجالت میکشد. «ارحم ترحم» رحم کنید خدا به شما رحم کند.
من نگران هستم از پارسال تا حالا چقدر ما سیلی خوردیم. زلزله به ما سیلی زد. سیل به ما سیلی زد. هواپیمایی که سقوط کرد به ما سیلی زد. در دریا جوانهای عزیز ما از بین رفتند. چقدر باید سیلی بخوریم؟ چرا بیدار نمیشویم؟ خدا به تو داده است، وضعت خوب است، خمس بده. اگر کسی یک باغ انگور به شما بدهد و بگوید: باغ را به شما بخشیدم. دو تا جعبه انگور را به من بده. اگر کسی دو تا جعبه انگور به صاحبش نداد، نمیگویند: بی انصاف! بابا صد میلیون به تو دادم، بیست میلیونش را کمک کن. کمک کن آن هم بدون هوس!
یکوقت کسی آمده بود از ما برای سخنرانی دعوت کند. خیلی اصرار میکرد که بیا منطقه ما سخنرانی کن. گفتم: انگیزهات چیست که از من دعوت میکنی؟ گفت: ما نشستیم حساب و کتاب کردیم اگر هیچی ندهیم دویست نفر میآیند. اگر شله زرد بدهیم سیصد نفر میآیند. پلو قیمه بدهیم پانصد نفر میآیند، آقای قرائتی را دعوت کنیم هزار نفر میآیند. من میخواهم حسینیهام پر شود. مگر هر نگاهی ارزش است. یک آیه داریم قرآن گفت: پیغمبر اینهایی که دورت هستند، فکر نکنی اینها مرید هستند؟ «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ، فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَهٍ» (مدثر/50 و 51) بعضی از کسانی که پای حرفهای تو مینشیند، منافق هستند. «یَقُولُونَ هُوَ أُذُن» (توبه/61) هرچه بگویی پیغمبر گوش میدهد. هرکس پای سخنرانی من می نشیند، به این معنی نیست که منبر من گرفته است. الآن اینجا سخنرانی میکنم هزار نفر جمع میشوند. بگویند: فردا شب آقای قرائتی را اعدام میکنیم. پنج هزار نفر جمع میشوند. جمع شدن مردم دلیل بر حقانیت نیست. باید حساب و کتاب کنیم چه درسی، چه اجتماعی، چه جلسهای؟
در ایام دید و بازدید خوب است ولی بین فامیلها فرق نگذاریم. یک آیه داریم برای برخورد دوگانه که چرا به پولدار لبخند میزنی و به فقیر لبخند نمیزنی؟ در یک جلسهای حضرت هم تشریف داشتند. دانه درشتهای منطقه بودند. یک فقیر نابینایی وارد شد. همینطور که چشمش بسته بود، گفت: یا محمد، تقاضایی داشت. یک نفر در جلسه عبوس کرد. نابینا اگر عبوس هم کنی نمیبیند. نابینا که نمیبیند. نمیگوید چون او فهمید بد شد. میگوید: چرا عبوس کردی؟ عبوس برای نابینا بد است چه بفهمد، چه نفهمد. ما میگوییم: پلیس فهمید، چه شانسی؟ نفهمید، الحمدلله! این رقم رانندگی بد است، پلیس بفهمد یا نفهمد.
زمان شاه خدمت آقای بهشتی بودم. ماشینی داشت خواستیم جایی برویم. ایشان پشت فرمان بود. آخر شب بود. رسید به چراغ ایستاد. من نگاه کردم دیدم کسی نیست. آخر شب و خلوت است، بروید! گفت: باید بایستیم. گفتم: شما که نظام شاهنشاهی را قبول نداری، گفت: نظام را قبول ندارم ولی نظم را قبول دارم. به کسی گفتند: معقول خواندی؟ گفت: معقول نخواندم ولی عقل دارم. خیلی از کارها را ما پیچ علمی میدهیم فکر میکنیم طبیعی است. نه! گاهی وقتها میخوانیم که مقتضای حال صحبت کن. مردم طبیعی خودشان میفهمند. شما از تهران که میخواهی بیرون بروی. سمت بهشت زهرا، از تهران تا بهشت زهرا همه گل فروش هستند. از بهشت زهرا که به تهران برمیگردی، همه بادمجان و کدو میفروشند! کجا چه بگوییم.
دوره گردها در محله اشراف که هستند میگویند: یخچال قراضه، تلویزیون رنگی، فرش دستباف میخریم. محله فقرا که میروند، میگویند: دمپایی پاره، نان خشک! خیلی از چیزها را ما لعاب علمی میدهیم و آبکی است و فکر میکنیم علمی شد.
شریعتی: نکات خیلی خوبی را شنیدیم. انشاءالله بتوانیم در زندگی این نکات را به کار بگیریم. امروز صفحه 255 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه ابراهیم در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ «43»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، الر کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ «1» اللَّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ وَیْلٌ لِلْکافِرِینَ مِنْ عَذابٍ شَدِیدٍ «2» الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَهِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ «3» وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ «4» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ «5»
ترجمه: و کسانىکه کفر ورزیدند گویند: تو فرستاده (خدا) نیستى. بگو: گواهى خدا و کسىکه علم کتاب نزد اوست، میان من و شما کافى است.
به نام خداوند بخشندهى مهربان، الف، لام، را، (این) کتابى است که آن را به سوى تو نازل کردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکىها (ى شرک وجهل) به سوى نور (ایمان) خارج کنى. به سوى راه خداوند عزیز حمید. خداوندى که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است براى اوست، پس واى بر کفّار از عذابى سخت. (کفّار) کسانى هستند که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مىدهند و (مردم را) از راه خدا باز مىدارند ومىخواهند آنرا منحرف کنند، آنها در گمراهى عمیقى هستند. هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر به زبان قومش، تا (بتواند پیام خدا را) براى مردم بیان کند، پس خداوند هر که را بخواهد (و مستحقّ بداند) گمراه مىکند وهر که را بخواهد (وشایسته بداند) هدایت مىنماید، و اوست عزیز وحکیم. همانا موسى را همراه معجزاتى (به سوى مردم) فرستادیم (و به او گفتیم:) قومت را از تاریکىها به سوى نور خارج ساز و روزهاى (نزول قهر یا لطف) خدا را به آنان یادآورى کن، همانا در این (یادآورى) براى کسانى که صبر و مقاومت و سپاس فراوان داشته باشند نشانههایى از قدرت الهى است.
شریعتی: در روزهای پایانی ماه اسفند و آستانه بهار دعا میکنم انشاءالله بهار واقعی از راه برسد. «السلام علی ربیع لانام و نضره الایام» اشاره قرآنی را بفرمایید. قرار هست این هفته از بانو مجتهده امین(ره) صحبت کنیم و انشاءالله نکات حاج آقای قرائتی را بشنویم.
حاج آقای قرائتی: یک چیزی در صدر اسلام کسی گفت، هنوز در سر بعضیها هست. اینکه میگفتند: «کفانا کتاب الله» کتاب خدا برای ما بس است. یعنی قرآن داریم. ما قرآن داریم یعنی کار به اهلبیت نداریم. الآن هم هنوز هستند افردی که میگویند: ما خودمان اسلام را میفهمیم، نیازی نیست تقلید کنیم. یعنی دین بدون روحانیت، یعنی طب بدون طبیب، دانشگاه پزشکی هست، اما دکتر هم باید باشد. اینجا یک آیهای که خوانده شد، میگوید: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» تو باید دخالت کنی. قرآن ذکر است، «نحن نزلنا الذکر» ولی به پیغمبر میگوید: «إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّر» (غاشیه/21) درست است قرآن ذکر است اما تو مذکر هستی. قرآن یک آیه دارد میگوید: «هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَهٌ لِلْمُتَّقِین» (آل عمران/138) قرآن بیان است. اما در جای دیگر میگوید: «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاس» (نحل/44) تو باید تبیین کنی. نمیشود گفت: «کفانا کتاب الله» جالب این است اگر «کفانا کتاب الله» هست پس این حدیث جعلی را از کجا آوردند که وقتی فاطمه زهرا گفت: فدک را به من بده. گفتند: حدیث داریم پیغمبر فرمود: ما انبیاء ارث نمیگذاریم. هرچه ارث هست برای امت است. اگر آن کفایت میکند دیگر جای حدیث باقی نمیماند. میگویند: یک بام و دو هوا، همین است. حرفت را بپذیریم یا نه؟ حرف شما ضد قرآن است. قرآن میگوید: «هذا بیان» اما «لِتُبَیِّنَ لِلنَّاس». «ذکر» اما «انما انت مذکر» تو باید تذکر بدهی. قرآن میگوید: من موعظه هستم، اما پیغمبر میگوید: من باید موعظه کنم. کنار ایدئولوژی، ایدئولوک میخواهیم. کنار طرح نمونه و الگو میخواهیم. کنار درس، استاد میخواهیم. الآن هم کسانی که خودشان را بی نیاز میدانند از مرجعیت، یک چنین اشتباهی میکنند. میگویند: ما خودمان میفهمیم. هر چیزی هم میخواهند خودشان بفهمند.
چند وقت پیش سمیناری بود، پزشکها داشتند. جمعی از پزشکان فوق تخصص جمع شده بودند. من گفتم: شما چند صد تا پزشک هستید. تا به محل مریضی گفته: چرا این قرص گرد است و آن بیضی است و دراز است و سفید است؟ تا به حال کسی گفته: چرا وسط این قرص خط دارد و وسط آن ندارد؟ چرا این هر هشت ساعت و این هر چهار ساعت است؟ گفتند: نه. ما نسخه میدهیم و بیمار قبول میکند. میگوییم: شما بعد از دیپلم شش سال، هشت سال درس خواندی و پزشک و متخصص شدی. بخاطر ده سال درس هرچه میگویی مردم گوش میدهند. آنوقت چطور شما رویت میشود به امام صادق بگویی: چرا نماز صبح دو رکعت است و نماز مغرب سه رکعت است؟ چطور به استاد نمیگویی: چرا برگ انار باریک است و برگ انجیر پهن است؟ چرا برگ انگور نازک و برگ انجیر کلفت است؟چطور هیچ جا چرا نمیگوییم؟ به اینجا که میرسیم پر از علامت سؤال است. این روح نمیپسندد. این آیه میگوید: «ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّه» ولو قرآن ذکر است اما تو باید تذکر بدهی. پیغمبر تو باید مردم را خارج کنی ولو قرآن نور است، «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» (بقره/257) خدا اینها را از ظلمات به نور خارج میکند. اما تو «لتخرج الناس» باید اینها را خارج کنی.
شریعتی: این ایام، ایام شادی و تکریم و گرامیداشت مقام زن و مادر است. از بانو مجتهده امین نکاتی را از شما بشنویم.
حاج آقای قرائتی: من رجال نخواندم و بلد نیستم. ولی در تفسیر نور که مینوشتم یک آیه برای من مبهم بود. تفسیرهای زیادی را مطالعه کردم و برایم حال نشد. این خانم یک دور تفسیر نوشته است. «مخزن العرفان» بانو مجتهده اصفهانی تألیفات متعددی داشته است. به تفسیر او مراجعه کردم اشکال من برطرف شد. یعنی هیچکدام از مفسرین مرد اشکال مرا حل نکردند. به مرحوم حاج مهدی مظاهری از دوستان اصفهان زنگ زدم، گفتم: اگر زحمت نیست سر قبر ایشان بروید و به نیابت من قرآن بخوانید. چون گرهی ذهن مرا ایشان باز کرد.
شریعتی: اخیراً اصفهان بودم و مزار ایشان رفتم و فاتحهای خواندم و ادای احترام کردم. انشاءالله قدر این بانوی عزیز که از مفاخر خوب کشورمان هست دانسته شود.
حاج آقای قرائتی: این حوزههای علمیه به لطف خدا، حوزه علمیه خواهران خیلی رشد کرده است. ما الآن شاید بالای صد هزار طلبه خانم داشته باشیم. منتهی نیاز امروز جامعه با نیاز خانم مجتهده فرق میکند. این زنهایی که میآیند طلبه میشوند باید یک برنامه ریزی ویژه داشته باشند، در مدتی که در حوزه علمیه هستند مطالبی را یاد بگیرند، کلاسداری بلد باشند. آیاتی که مربوط به زن و حقوق زن است را بدانند. در فرودگاه خانمی مرا دید گفت: شما دارید «هن نواقص العقول» یعنی زنها ناقص العقل هستند. این جمله از حضرت امیر نقل شده است ولی نظرش چه زمانی بوده و به چه کسی بوده است جای بحث دارد. گفت: قرآن میگوید: ما ناقص العقل که نیستیم هیچ، «اولی الالباب» هستیم یعنی دارای عقل زیاد هستیم. گفت: آخر سوره آل عمران میگوید: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْباب» (آلعمران/190) آخر سوره خدا میگوید: «أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى» من عمل شما را ضایع نمیکنم، چه مرد باشد چه زن باشد. پیداست اولی الالباب شامل زن هم میشود. «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ» (سجده/7) مگر ما میتوانیم در مقابل قرآنی که میگوید: هر چیزی آفریدند احسن آفریدند، بگوییم: نصف جامعه که زن هستند کم عقل هستند؟
شریعتی: نکتهای از حاج آقای عالی یادم هست که میفرمودند: اینکه خداوند متعال حسیب است خیلی کار ما را راحت میکند، آنوقت چشم ما به جهان آخرت هست و فراتر از این دنیاست و حواسمان باشد همه چیز حساب و کتاب دارد با این نکاتی که حاج آقای قرائتی گفتند. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای قرائتی: خدایا ما را از غافلین در دنیا، از خدا و قیامت و مسئولیت خودمان، از فقرا غافل شویم، ما را از غافلین در دنیا و از زیانکاران و خاسرین در آخرت و از اهل حسرت یوم الحسره قرار نده.
شریعتی:
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن *** خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی