کار و تلاش

موضوع: کار و تلاش
تاریخ پخش: 10/01/68

بسم الله الرحمن الرحیم

1- چهار بهار در احادیث

این برنامه در بهار پخش مى‌‌شود و ما هم پیرامون همین موضوع صحبت خواهیم کرد. بهار در عربى مى‌‌شود «ربیع». ما در احادیث چهار ربیع پیدا کردیم. یکى اینکه قرآن ربیع است. یعنى بهار حرف ها قرآن است. حدیث دیگر «السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ»(بحارالأنوار، ج‌‌99، ص‌‌101) یعنى بهار مردم حضرت مهدی(عج) است. حدیث دیگر این بود که ماه رمضان ربیع است و حدیث دیگر اینکه رسول خدا ربیع است. و امسال هم بهار طبیعى است، هم تولد امام زمان(ع) در بهار است و هم ماه رمضان و هم مبعث حضرت رسول نزدیک بهار بود. ربیع و بهار معناى درخشندگى دارد مثل نور یا اینکه ما مى‌‌گوییم فلانى چشم و چراغ این فامیل یا فلان خانه است. درمورد حضرت مهدى هم آمده است «السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ» و موارد دیگر که در بالا گفتیم و انشاءالله که سال 68 سال مبارکى باشد و برکتش براى فاش شدن توطئه‌‌ها، نابودى ابر قدرتها و آزادى اسرا باشد و ارزانى هم در کشور باشد چون گرانى و رشوه در کشور ما مشکل است و مشکل دیگرى نداریم. چون به قول حضرت امام در صحنه بین المللى ما دهها کمال داریم و موج اسلامى که در کشورها بوجود آمده مثل افغانستان، جرات بچه‌‌هاى فلسطین، باحجاب هاى ترکیه و هر جا هر حرکتى از اسلام است مادر حرکتها ما هستیم. و انشاءالله رشوه و گرانى در کشور ما از بین برود.
2- کار ارزش است
بحث امروز بحث کار و زحمت است(به قول عربها، عمل) و چند حدیث براى برادران آگاهى که شبانه روزى زحمت مى‌‌کشند و به قولى مى‌‌توانند تا 80% دزدها را بگیرند و الان 3 – 4 هزار ماشین دزدى را در پارکینگ جمع کرده‌‌اند، بخوانم. این کار بسیار مشکلى است چون ما دزد خودمان را که از ما چیزى بدزدد نمى‌‌توانیم پیدا کنیم، ولى شما دزد دیگران را پیدا مى‌‌کنید.
ارزش هر انسانى به مقدار کارش است. «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‌‌»(نجم/39) کار ارزش است و شعار مهم نیست. شخصى نزد پیامبر آمد و گفت من مسلمان شده‌‌ام و مى‌‌خواهم بیعت بکنم. پیامبر گفت: شرطش این است که فلان عزیزت را بکشى و او رفت و بعد دوباره برگشت و گفت: قبول است. پیامبر فرمود: آن امتحان بود چون مى‌‌خواستم ببینم اهل عمل هم هستى یا خیر. چون برخى آخوند مفت پیدا مى‌‌کنند و استخاره مى‌‌کنند یا طناب مفت گیر مى‌‌آورند و خودشان را دار مى‌‌زنند. پرسیدند شیرین‌‌تر از عسل چیست؟ گفت: سرکه مفت. گاهى انسان واقعاً برنامه دارد و اهل کار است. کسى در این جلسه حضور دارد که دیروز آقاى خامنه‌‌اى ایشان را به من معرفى کردند. ایشان جوانى است که هشتاد ماه پیوسته در جبهه بود و در عملیات‌‌هاى مختلف شرکت کرد. «وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا»(انعام/132) براى هر کسى در مقابل عملش درجه‌‌اى است. اینکه رهبر انقلاب فرمود طلبه‌‌هاى کتک خورده؛ یعنى اگر چه سوادش هم عادى بوده است ولى اهل عمل بوده و توى دهان شیر مى‌‌رفته است و در مقابل ممکن است کسى استاد باشد ولى اهل عمل نباشد.
3- ولایت اهل بیت در عمل کردن است
«إِنَّ وَلَایَتَنَا لَا تُدْرَکُ إِلَّا بِالْعَمَلِ»(مصادقهالإخوان، ص‌‌34) ولایت ما را کسی مگر با عمل بدست نمى‌‌آورد. اگر کسى بسیار براى امام حسین گریه کرده باشد، ولى پایش را از روى مار برنداشته باشد ولایتى نیست. امام باقر براى همین مى‌‌فرماید: دروغ مى‌‌گویند کسانى که مى‌‌گویند ما اهل ولایت هستیم ولى اهل عمل نیستند چون اشک ریختن کار پیرزن هاست. خوب انسان مثل مرد پول خرج کند، مثل قهرمان کار کند و مثل زن گریه کند. نه اینکه فقط گریه کند. ما در مسائل عاطفى طرفدار اشک ریختن هستیم چون عقل یک لامپ و چراغ ماشین است و اشک چراغ دیگر است. کسى که اشک ندارد کمبود دارد. «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ قَالَ الْإِیمَانُ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ»(بحارالأنوار، ج‌‌66، ص‌‌19) خدا لعنت کند کسانى را که مى‌‌گویند ایمان هست ولى عمل نمى‌‌کنند. چون برخى مى‌‌گویند فلانى قلبش پاک است شما به عملش کار نداشته باش، آدم خوبى است. کسى به کسى نصیحت مى‌‌کرد که شراب، قمار، دزدى، فحش و. . . بده و نماز هم نمى‌‌خوانى نخوان. ولى مسلمان باش! یعنى همه حرام‌‌ها را انجام بده و واجبات را هم انجام نده طورى نیست ولى مسلمان باش.
امام رضا(ع) به بنى عبدالمطلب فرمود: قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «لِبَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ائْتُونِی بِأَعْمَالِکُمْ لَا بِأَنْسَابِکُمْ وَ أَحْسَابِکُمْ»(عیون‌‌أخبارالرضا، ج‌‌2، ص‌‌235) یعنى هر کس مى‌‌آید اینجا نگویید چه کسى است. بلکه بگویید چه کرده است و لقب‌‌ها مهم نیست. من اصولاً سر نماز توجه ندارم، اما چند روز پیش سر نماز متوجه شدم که بر خلاف بقیه نماز سر قنوت حواسم جمع است. یعنى وقتى مى‌‌خواهم بگیرم حواسم جمع است، ولى وقت دادن حواسم پرت است و قرآن مى‌‌فرماید: واى به حال این افراد که وقت دادن کم مى‌‌دهند ولى موقع گرفتن خوب مى‌‌گیرند. «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ»(مطففین/1) واى بر کم فروشان «الَّذینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ»(مطففین/2)، «وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ»(مطففین/3) اگرچه این براى کم فروشى است ولى دیدم من هم در نماز همینطور هستم. یعنى در مقام «رب» حواسم پرت است ولى وقتى مى‌‌خواهم بگویم «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی» حواسم جمع است.
در عمل چند تذکر وجود دارد:
4- اخلاص در عمل و تداوم آن مهم است
1 – اخلاص؛ امام مى‌‌فرماید: علامت آدم مخلص این است که «لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»(کافى، ج‌‌2، ص‌‌16) یعنى نخواسته باشد کسى تعریفش را بکند. و اگر چنین خواست معلوم می شود اخلاص ندارد و افسوس که همه اینگونه هستیم. «لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» و اخلاص کار مشکلى است. چون ما برخى کارها را گمان مى‌‌کنیم بخاطر خداست ولى نیست مثلاً به مسجد کمک مى‌‌کند ولى براى اینکه اگر ندهیم خواهند گفت حزب اللهى نیست.
2 – دوام در عمل؛ برخى کار خوبى مى‌‌کنند ولى زود رها مى‌‌کنند. امام علی(ع) فرمود: «قلیل مدوم علیه خیر من کثیر ملول منه»(مجموعهورام، ج‌‌1، ص‌‌63) «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»(فصلت/30) ادامه عمل خیلى خوب است و حدیث داریم اگر کارى را شروع کردید حداقل یک سال انجام بدهید. «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِخَوَاتِیمِهَا»(بحارالأنوار، ج‌‌9، ص‌‌328) باید دید عاقبت کارى که شروع کرده است چه مى‌‌شود.
5- کار مستحب پیامد حرام نداشته باشد
3 – غرور عمل؛ (پیامدهاى بد) قرآن مى‌‌گوید: اگر کارى مى‌‌کنید مراقب پیامد و ترکش‌‌هاى آن هم باشید. مثلاً صدقه مى‌‌دهد ولى منت مى‌‌گذارد. «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‌‌»(بقره/264) تبلیغات مى‌‌کند و مدح بى جهت از او مى‌‌شود یا توجیهات و ستایش‌‌ها پیامد عمل هستند. گاهى انسان عمل را همراه با پیامدهایش ارزیابى کند، مى‌‌بیند اگر انجام ندهد بهتر است. و گاهى کار مستحب پیامدهاى حرامى دارد. مثلاً براى اینکه دائم الوضو باشد ادرارش را نگه مى‌‌دارد که به مراتب ضررش بیشتر است یا با شکم پر یا نزدیک غروب مطالعه مى‌‌کند که بسیار خطرناک است یا مى‌‌خواهد برود روضه، راه بندان مى‌‌کند. البته اگر راهپیمایى است بحث فرق مى‌‌کند چون بحث عزت ایران است. گاهى از من مى‌‌پرسند فلان کار را انجام بدهیم تا کلاسهاى نهضت سواد آموزى رونق پیداکند و من مى‌‌گویم این کار حرام است و سواد آموزى مستحب است. انسان باید مواظب باشد مرتکب حرام نشود. قرآن در مورد کسى که اهل عمل است مى‌‌فرماید: «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ »(تین/6) به آن‌‌ها اجر بی¬نهایت مى‌‌دهیم. اگر شما خودتان را تا آخر عمر را بکشید و پول پس انداز کنید ممکن است پول یک خانه بشود ولى آیا ارزش شما همین است؟ براى همین مى‌‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‌‌ خُسْرٍ»(عصر/2) چون ارزش انسان در این دنیا نیست. «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» حقوق دنیا قطع مى‌‌شود ولى حقوق ابدى همیشه هست «وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(نساء/173) از فضلش در قیامت به تو مى‌‌دهیم. «فَأُولئِکَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى‌‌»(طه/75) درجات رده بالایى را خدا مى‌‌دهد و خیلى فرق مى‌‌کند با درجه سرگرد یا سرهنگ شدن در این دنیا «فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ»(سبأ/37) یعنى اجرهاى چند برابر به شما مى‌‌دهد. «یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ»(غافر/40) یعنى خداوند بى حساب به تو خواهد داد. «الْجَزاءَ الْأَوْفى‌‌»(نجم/41) جزاى وافى به تو مى‌‌دهد. همه اینها آیه قرآن است.
خلاصه اگر براى خدا کارکنى پاداش سنگینى دارى و نگاه نکنید که حقوق کم است. البته نمى‌‌خواهم حقوق کم را توجیه کنم، کارشناس نیستم ولى مى‌‌دانم اگر در وزارت کشاورزى اتاقى را به سیب زمینى و پیاز اختصاص بدهند، با مدیریت صحیح این مشکلات حل خواهد شد و مى‌‌دانم این کار مهم‌‌تر از پاک کردن شیشه‌‌هاى وزارت خانه است. و این عیب‌‌هاى جزئى باعث مى‌‌شود خوبى‌‌هاى کلى را مردم فراموش کنند. چون همیشه چیزها جزئى در ذهن انسان باقى مى‌‌ماند. مثل اینکه ماه رمضان بیست و نه روز سحرى مى‌‌خورد و یک روز نمى‌‌خورد اما آن یک روز یادش مى‌‌ماند. یا اگر در خانه همسر شما گوشت را بسوزاند بخاطر این کار جزئى تمام خدمات او را فراموش مى‌‌کنید. و ما مى‌‌توانیم این مسائل جزئى را حل کنیم. در میدان بار تا حالا یک گونى سیب زمینى گم نشده است ولى ما کشتى آهن را در دریا گم مى‌‌کنیم و خیال مى‌‌کنیم چون اسم ما را گذاشته‌‌اند کارشناس، واقعاً کارشناش هستیم. پس ما باید در تخصص‌‌ها شک کنیم و اگر برنامه ریزى غلط صورت گرفت، حقوق متخصص‌‌ها قطع بشود. و بر عکس میدانى‌‌ها را بیاوریم بگوییم مشکل را شما حل کنید و به اینها خانه بدهیم و آن متخصصین پشت میز نشین را هم از اداره بیرون کنیم.
بحث امشب بحث عمل است ولى همه ما اهل حرفیم. هر مسجدى زیباتر است، خلوت‌‌تر هم هست و مسجدهاى داخل کوچه در تهران شلوغ‌‌تر از مسجدهاى توى خیابان هستند. الآن قرآن‌‌ها شیک چاپ مى‌‌شود ولى برعکس قدیم قرآن خوان نداریم. چون هرچه به ظاهر توجه کنیم از باطن کم مى‌‌شود. البته در حرفهاى ما همیشه جاى استثنا هم هست. گاهى عمل هایى به چسم مى‌‌آید ولى ارزش ندارد. گاهى عمل هایى به چشم نمى‌‌آید ولى خیلى خطرناک است. روزى پیامبر فرمود: «اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَر»(کافى، ج‌‌2، ص‌‌287) (روایت مذکور را در کافی از قول امام صادق(ع) یافتم) بترسید از گناهانى که خدا نمى‌‌بخشد و پرسیدند آن چه گناهى است؟ ایشان فرمود: گناهان کوچک چون انسان نسبت به آنها بى اعتنا است.
6- اعتدال در کارها و عدم افراط و تفریط
4- افراط و تفریط در عمل؛ اندازه‌‌گیرى عمل خود یک اصل است. بچه مدرسه‌‌اى‌‌ها شب امتحان خیلى مى‌‌خوانند و وقتهاى دیگر اصلاً نمى‌‌خوانند. یک مرتبه آمد و شد زیاد مى‌‌شود و ناگهان قطع مى‌‌شود. یکبار فردى نزد پیامبر آمد و گفت مادر من پیراهن شما را براى تبرک مى‌‌خواهد. پیامبر هم به او داد و وقت نماز دیدند پیامبر نمى‌‌آید دنبال ایشان رفتند گفت: من برهنه هستم و پیراهن ندارم. آیه نازل شد چه کسى گفته این گونه انفاق کنى؟ انفاق اندازه دارد «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى‌‌ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29) شما نباید طورى خرج کنى که «فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» پول خرج کردن اندازه دارد. قرآن مى‌‌فرماید مومن کسى است که «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»(فرقان/67) کار هم اندازه مى‌‌خواهد. بسیارى از اینهایى که زیاد کار مى‌‌کنند استعفا مى‌‌دهند. طلبه هایى که گاهى خوش هستند و گاهى درس مى‌‌خوانند در آخوندى مى‌‌مانند، اما اینهایى که سراسیمه درس مى‌‌خوانند یا دیوانه مى‌‌شوند یا مى‌‌برند اما استثنا هم دارد ولى به هر ترتیب اندازه دارد.
در ستایش هم این افراط و تفریطها هست و در مملکت ما هم اینطور هست. می‌گوید: یا قاضى و دادستان می‌شوم یا هیچى! یا وزیر و وکیل می شوم یا هیچى! اگر امروز آقاى قرائتى رأى آورد هم وزیر است و هم. . . اگر هم چند تا راى کم آورد براى دبستان هم به من میدان نمى‌‌دهند. یعنى یا نمره بیست است و یا صفر و حتى مسجد و کلاسش هم خلوت مى‌‌شود.
خاطره ای از آیت الله العظمى آقا سید ابوالحسن اصفهانى که قبل از آیت اله بروجردى مرجع تقلید بود، برایتان نقل می‌کنم، شیخى در شهرى نیم کیلو آبرو داشت و ایشان او را به عنوان نماینده خودش در آن منطقه منصوب کرد و نیم کیلو آبرویش، ده کیلو شد. شیخ دسته گلى آب داد و به آقا گفتند: حکم را از ایشان بگیر! ولى ایشان فرمود: اگر الآن بگیرم تمام آبرویش مى‌‌ریزد ولى من مى‌‌خواهم طورى باشد که آبروى خودش بماند. ما کسى را داشتیم که سه شنبه وزیر بود و چهارشنبه رأى نیاورد و جمعه که مى‌‌خواست بیاید نماز جمعه با همسرش سوار موتور گازى شده بود، نباید اینطور باشد، آدم دلش مى‌‌سوزد. نه زمان شاه درست بود که کسى مسئول مى‌‌شد وضع جوجه‌‌هاى خانه‌‌اش هم خوب مى‌‌شد و نه الآن درست است.
7- باید مراقب زبان بود
یکى از استاندارها براى من مى‌‌گفت: استاندار بودم به تهران آمدم و کارى داشتم. رندى رفته بود و به رئیس شهربانى آن استان گفته بود فلانى فرار کرده است. او هم فوراً به وزیر کشور نوشت. استاندار فلان جا با کلت فرار کرده است. بعد من هم گفتم اى خوش انصاف من یا استاندار هستم یا دزد. اگر هم دزد باشم حداقل حق دارم با یک کلت فرار کنم چون هر کسى بالاخره با چاقو یا یک جفت کفش فرار مى‌‌کند، آن وقت من حق ندارم اگر دزد باشم با یک کلت فرار کنم؟ آدم با این توصیفات مى‌‌ترسد که اگر مسئول جایى شود فردا صبح یا ده دقیقه بعد آبرو دارد یا نه؟
اگر کسى به شما پیشنهاد کند که شما را به مکه مى‌‌برد فقط در مکه باید مقدارى لجن به دیوار کعبه بمالید، حاضر هستید قبول کنید؟ امام صادق(ع) به مکه نگریست و فرمود: اى مکه! خیلى عزیزى ولى آبروى مسلمان از تو هم عزیزتر است. آن وقت کسى آمده دفتر ما مى‌‌گوید: فلانى کارخانه دار مرفه بى درد است و چهار کارخانه دارد، ولى وقتى کاغذ دادم آدرس کارخانه هایش را بنویسد، مى‌‌گوید: پدرش کامیون شن دارد. یا اینکه آمده به من مى‌‌گوید: پسر شما در دانشگاه فلان کرده است و من گفتم: من اصلاً در دانشگاه پسر ندارم و خدا مى‌‌داند اینکه جلوى آدم اینطور مى‌‌گوید پشت سر آدم چه مى‌‌گوید؟ همه ما مى‌‌میریم و قیامت خطرناک است. «إِنَّها تَرْمی‌‌ بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ کَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ»(مرسلات/33-32) قرآن مى‌‌گوید جرقه‌‌هاى جهنم مثل کاخ است، پس مقدارى مراقب زبان خود باشیم. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ»(زلزال/7) اگر سر سوزن کار خیر و یا شرى انجام دهیم نتیجه آن را خواهیم دید.
8- در انجام کارها باید محکم‌ کاری کرد
5- محکم کارى؛ پیامبر مشغول دفن کردن مرده‌‌اى بود و اهتمام فراوانى در انجام این عمل داشت از او پرسیدند که چرا کار را سریعتر انجام نمى‌‌دهید؟ ایشان فرمود: «إِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّهُ سَیَبْلَى وَ یَصِلُ الْبِلَى إِلَیْهِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْکَمَهُ»(أمالی صدوق، ص‌‌384) یعنى در انجام هر کارى محکم کارى بکنیم. و یکى از آفات در کشور ما این است که برادران ما خوب کار نمى‌‌کنند باید طورى باشد که اگر گفتند جنس ایرانى است، بگویند پس حتماً خوب است، چون مسلمان چیز بد نمى‌‌سازد. پیامبر سنگ لحد مرده را که فردا قرار بود بپوسد محکم کار مى‌‌کرد و یا مثلاً براى ما سفارتخانه مى‌‌سازند و تا صد سال سلامت آن را تضمین مى‌‌کنند، ولى ما ساختمان مى‌‌سازیم و امروز داخل ساختمان مى‌‌شویم و فردا خراب مى‌‌شود و البته دود آن توى چشم خودمان مى‌‌رود. چون مثلاً اگر من پوست خیار بیندازم و کسى زمین بخورد و برود بیمارستان پس فردا پول آن را از من به اسم مالیات خواهند گرفت. یا اگر بچه من مدرسه را کثیف کرد و مدرسه فراش بخواهد یا همین آگاهى که بودجه‌‌اش از دولت و مالیات تامین مى‌‌شود، اگر در بین ما دزد پیدا شود دودش در چشم خودمان مى‌‌رود.
به شما بگویم اگر در یک دیگ‌اش یک دانه شن بریزى، دنیا زیر و رو مى‌‌شود تا این شن بیاید در دهان خودت. حدیث داریم: «من حفر لأخیه المؤمن بئرا أوقع [وقع‌‌] فیها»(غررالحکم، ص‌‌419) هر کس براى برادرش چاه بکند، خودش در آن مى‌‌افتد. امروز افرادى آمده بودند دفتر ما و مى‌‌گفتند: شنیده‌‌ایم فلانى قرار است در استان ما مسئول بشود و اگر اینطور بشود فلان طور مى‌‌شود و. . . و ما از کار برکنار مى‌‌شویم و. . . من گفتم بهتر است شما که از حالا که هیچ خبرى نیست شروع به جو سازى کرده‌‌اید، از کار برکنار شوید. هرکس به زن یا دختر مردم خیانت کند به زن و دخترش خیانت مى‌‌شود، براى مردم کم کارى کند برایش کم کارى مى‌‌شود و هر کارى بکنید در مقابل شما انجام خواهد شد پس مراقب باشید چون ما یک کانال طبیعى داریم و یک کانال غیبى! در مقابل اگر دلتان براى مردم سوخت مردم دلشان براى شما خواهد سوخت.
6- نشاط؛ برخى نشاط ندارند مثلاً سرکار، مدرسه، موقع نماز. . . و برخى حتى از آمدن رمضان ناراحت هستند. اما امام سجاد در دعا مى‌‌گوید: ماه رمضان، من هنوز نیامده منتظرت بودم و اولیاى خدا شعبان و رجب روزه مى‌‌گرفتند، به عشق ماه رمضان، پدران ما پیشواز مى‌‌رفتند. قرآن مى‌‌گوید: من نمازهایى را که با کسالت مى‌‌خوانید نمى‌‌خواهم «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاهِ قامُوا کُسالى‌‌»(نساء/142) اما برخى عشق دارند که خدا از آنها تعریف مى‌‌کند «تَرى‌‌ أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْع»(مائده/83) عاشق کار بودند. گریه مى‌‌کردند و این نشاط در کار است.
9- با وسیله و کار حرام نمی‌توان کار خیر کرد
7- راه کار؛ گاهى افراد راه کار را بلد نیستند، مثلاً با الاغ دزدى مکه مى‌‌رود یا گران فروشى مى‌‌کند و صدقه هم مى‌‌دهد یا رشوه مى‌‌گیرد. در کاشان(هر چند آبروى شهرمان مى‌‌رود) کسى تریاک آورده بود و نذر کرده بود اگر کشف نشد فلان مقدار به هیات فلانى کمک کند و من نمى‌‌دانم از این روضه و غذایى که در هیات از پول قاچاق است، چه کسانی تربیت مى‌‌شوند؟ مثل همان کسى که چیزهایى مثل نان و خرما مى‌‌دزدید و به فقرا مى‌‌داد و مى‌‌گفت مومن باید زرنگ باشد، چون هر عمل خیر ثواب ده برابر دارد و عمل بد یک برابر است و امام صادق در جواب به او فرمود: ولى خداوند از انسان با تقوى قبول مى‌‌کند. البته بگویم، اگر یکى بد بود از یک قشر، نباید آن را به بقیه هم سرایت بدهید و اگر یک هیات خراب بود ما به هیچ وجه نمى‌‌خواهیم آبروى هیات‌‌ها را ببریم و من افراد مخلص و با آبرویى نزد خداوند سراغ دارم که وقتى نفس اینها به مریض مى‌‌خورد شفا پیدا مى‌‌کنند و من خودم هم با لباس مبدل در هیات‌‌ها سینه مى‌‌زنم و لذت مى‌‌برم. ولى هیاتى ارزش دارد که پولش از ربا و قاچاق و. . . نباشد. پس راه کار و وسیله کارمهم است.
10- در کار خیر عجله از خداست
8- عجله در کار؛ در کار خیر باید عجله کرد. تو که مى‌‌خواهى افطارى بدهى اوایل ماه رمضان افطارى بده. در کارهاى عادى عجله از شیطان است ولى در کار خیر عجله از خداست. چون قرآن مى‌‌فرماید: «سارِعُوا»(آل عمران/133)، «سابِقُوا»(حدید/21) یا موقع خمس دادن هم همینطور است. حدیث داریم خدا مى‌‌داند چقدر گرسنه وجود دارد و به همان مقدار زکات تعیین کرده است. پس اگر کسى لباس ندارد بدین خاطر است که من و شما چند لباس داریم.
11- برنامه‌ریزی صحیح در کارها
9- تهیه امکانات؛ من به این حرف معتقد هستم، اما چون مسئول مملکتى نیستم کسى به حرف ما اهمیت نمى‌‌دهد. شهردارى‌‌ها مى‌‌توانند کارى کنند که نانوایى‌‌ها ماه رمضان شب پخت کنند و چندین هزار نانوا روزه خود را مى‌‌خورند به این دلیل که پاى تنور نمى‌‌توانند روزه بگیرند. ثروتمندها که فریزر دارند، روستایى هم که خودش مى‌‌پزد و مردم عادى هم نان تازه نمى‌‌خورند. یا اینکه دخترهایى که 9 سال دارند هم باید روزه بگیرند و هم امتحان بدهند و اینطور نباشد که بعد از امتحان از روى بغض کتاب را پرت کند. بلکه باید طورى باشد که ماه رمضان شد بگوید: «الحمدلله» و امتحان و درس هم شد بگوید: «الحمدلله» و همه اینها مستلزم برنامه ریزى صحیح است و کار نشد ندارد. چون ما شاه را بیرون کردیم و شد. جوانهاى بزرگتر کارها را برعهده بگیرند تا کوچکترها بتوانند روزه بگیرند. من یک نفر هستم ولى مى‌‌توانم براى افراد زیادى مقدمات فراهم کنم.
کسى اگر سال گذشته ماه رمضان روزه‌‌اش را خورده است یک سال فرصت دارند، پس کسانى که مریض یا مسافر بوده‌‌اند و روزه نگرفته‌‌اند چند روز بیشتر به ماه رمضان نمانده است و باید روزه هایشان را بگیرند و قضا کنند.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment