قبولی عمل در دادگاه خداوند

1- کار برای خدا نه خودنمایی
2- مغرور نشدن به عمل
3- دعای حضرت ابراهیم برای قبولی عمل
4- قبولی عمل، مهم‌تر از اصل عمل
5- ایمان، شرط اولیه قبولی عمل
6- دوری از منت در کمک به دیگران
7- اصرار بر گناه، مانع قبولی عمل

موضوع: قبولی عمل در دادگاه خداوند
تاریخ پخش: 16/03/97
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

یکی از مسائلی که قرآن روی آن تکیه دارد، مسأله این است که کار باید قبول باشد. شما وقتی وارد یک مغازه می‌شوی، انواع کفش‌ها و لباس‌ها هست ولی کدام را شما قبول می‌کنی؟ یک کسی می‌خواهد ازدواج کند انواع همسرها را می‌بیند، کدام را قبول می‌کند؟ این کارهایی که می‌کنیم کدام قبول است. باید فکر قبولی‌اش هم بود وگرنه صد رکعت نماز یا هزار رکعت نماز چه مقدار قرآن، چه مقدار کمک به فقرا، این کارهایی که ما می‌کنیم گردو نیست که بشماریم. من بیست سفر مشهد آمدم، چهار سفر عمره رفتم و هفت سفر کربلا رفتم. گردو نیست که بشماریم. باید ببینیم قبول شد یا قبول نشد. این در با کدام کلید باز می‌شود؟ ممکن است پنج هزار کلید بیاورند هیچ کدام کلید این در نباشد و ممکن است کسی یک سیخی را دولا کند و این سیخ قفل را باز کند. یک مقداری نگاهتان به قبول باشد.
1- کار برای خدا نه خودنمایی
من در مورد قبولی می‌خواهم صحبت کنم. اگر قبول شد دیگر مشکل نیست. چون خدا قبول کرده است. ولی اگر قبول نشد چه؟ حالا عوامل قبولی، یکی این است که مخلصین، برای خدا باشد. اگر کسی کاری را برای خودنمایی می‌کند. نقل شد که هارون الرشید مسجدی می‌ساخت، بهلول پرسید: این مسجد را برای چه کسی می‌سازی؟ گفت: برای خدا، گفت: خیلی خوب، خداحافظ! رفت یک پولی به سنگ تراش داد و گفت: سه کلمه را روی این سنگ حکاکی کن. کلمه اول بانی، دو مسجد، سه بهلول! بانی مسجد بهلول! این سه کلمه را حکاکی کن،آن هم پول را گرفت تق تق تق، تراشید و بهلول آمد سنگ را برداشت و نصف شب رفت یک نردبان برداشت و این سنگ «بانی مسجد بهلول» را بالای سر مسجد نصب کرد. صبح بنا و کارگر آمدند دیدند نوشته «بانی مسجد بهلول» به هارون الرشید گفتند: مسجد برای شماست. ولی بهلول نوشته: بانی مسجد بهلول! نقل شد که بهلول را احضار کردند و گفتند: چرا نوشتی؟ گفت: من دیروز از تو پرسیدم، گفتی: برای خدا می‌سازم. خوب اگر برای خدا می‌سازی بگذار اسم من باشد. من می‌خواستم ثابت کنم که برای خدا نیست.
یک جایی که حساس هستیم اسم ما باشد، اگر هم اسم ما نبود ناراحت می‌شویم، حتی اسم هم می‌گوییم، اسم حسابی باشد. اگر مثلاً آخوند است، بگویی: آیت الله، بگویی: حجت الاسلام کم گذاشتی. دانشجو است، از حالا بگو دکتر و مهندس، ده روز جبهه رفته، بعد رزمنده، اگر دنبال اسمت گشتی این قبول نمی‌شود. یک روایت داریم افرادی می‌گویند: ما قرآن خواندیم. خدا و فرشته‌ها می‌گویند: دروغ می‌گویی. خواندی تا بگویند: قاری درجه یک است. عده‌ای می‌گویند: جبهه بودیم. خدا و فرشته‌ها می‌گویند: دروغ می‌گویی. جبهه رفتی تا بگویند: فلانی شجاع است. عده‌ای می‌گویند: پول خرج کردیم، خدا و فرشته‌ها می‌گویند: دروغ می‌گویی. پول خرج کردی که بگویند: فلانی سخی است. این را باید درست کرد. خیلی هم سخت است و خود خدا باید کمک کند. یکی از دعاهای سحرهای ماه رمضان امام سجاد این بود «اللهم طهر قلبی من الشرک و عملی من الریاء و لسانی من الکذب و عینی من الخیانه» این دعایی است که امام زین العابدین سحرها می‌خواند.
یک دعا می‌کنم آمین بگویید. خدایا به آبروی مخلِصین و مخلَصین از الآن تا ابد همه کارهای ما را خالص و ذخیره قیامت و بی آفت قرار بده. نکند آخر… یک شعری هست در مثنوی من حفظ نیستم. می‌گوید: موشی در انبار است که ما هرچه گندم می‌ریزیم نیست. این استخر کجایش ترک دارد که هرچه آب می‌ریزیم باز هم استخر خالی است. پیداست یک جای آن سوراخ است.
2- مغرور نشدن به عمل
به حضرت علی گفتند: «قیل لعلی (ع) کم‏ تتصدق‏» چقدر به فقرا کمک می‌کنی؟ «کم تخرج مالک» چقدر پولت را خارج می‌کنی و به فقرا می‌دهی؟ «ألا تمسک» نمی‌خواهی یک مقدار از پول‌ها را برای خودت نگه داری؟ فرمود: «إنی و الله لو أعلم أن الله تعالی قبل منی فرضا واحدا لامسکت» (بحارالانوار، ج 41، ص 138) به خدا قسم! حضرت علی قسم می‌خورد. به خدا قسم اگر می‌دانستم یکی از کارها قبول شده دست نگه می‌داشتم. من خیلی…
شما حساب کن یک گوسفند قربانی می‌کنی، کجایش برای خداست؟ یکوقت کسی عید قربان زنگ زد، حاج اقا می‌خواهم یک گوسفند بکشم، دعای قربانی چیست؟ گفتم: دعایش این است که کبابی‌هایش را در یخچال برای خودت نگذاری! گفت: بگو… گفتم: دعایش همین است. شما گوسفند قربانی کنی و بگویی: کله پاچه‌اش باشد برای فردا صبح، سیراب و شیردانش برای پس فردا عصر، جگرش هم به فلانی، این تکه برای فلانی، قربانی یعنی نیم کیلو نیم کیلو کند کنار کوچه بایستد، هرکس آمد برود یکی به او بدهیم. این قربانی می‌شود. اینکه آدم گوسفند می‌کشد به دوستانش می‌دهد، اگر هم کسی دوستش نداشته باشد به او نمی‌دهد، این رفیق بازی می‌کند. تسویه حساب می‌کند. می خواهد افطاری بدهد. ما خیلی افطاری که می‌دهیم نگاه به قیافه‌ها می‌کنیم و می‌بینیم کدام یک از اینها مثلاً برای خدا بوده است.
در خیابان در تهران راه می‌رفتم، به عنوان اینکه یک آخوند هستم گفت: سلام علیکم، گفتم: سلام علیکم، برگشت یک مقدار نگاه کرد و هی خیره شد و به من نگاه کرد. گفت: شما آقای قرائتی هستی؟ گفتم: بله. گفت: همان که در تلویزیون است؟ گفتم: بله، گفت: سلام علیکم! گفتم: سلام اولی قبول است. سلام اولی برای خدا بود، سلام دومی برای تلویزیون. زنگ می‌زنی به مسئول، تشریف ندارند. کی می‌آیند؟ معلوم نیست. الآن کجا هستند؟ در جلسه هستند. نمی شود گوشی را بگیرند؟ نه نمی‌شود. من قرائتی هستم که در تلویزیون هستم. اِ… گوشی گوشی! اینها فوتش می‌کنی درونش چیزی نیست. خدا درونش نیست! نمی‌خواهم بگویم همه ولی خیلی‌ها…
«و الله لو اعلم» بخدا اگر می‌دانستم که «أن الله تعالی قبل منی فرضا واحدا» یک واجبی را خدا از من اگر قبول کرده باشد، من «لامسکت» دیگر دست نگه می‌دارم. «و لکنی و الله» الله اکبر، الله اکبر، دو بار حضرت علی فرمود: «والله» والله یعنی نمی‌دانم خدا قبول کرده یا نه، فرمود: «والله لا أدری أ قبل سبحانه منی شیئا أم لا» حدیثش در بحار جلد 41 است.
پیغمبر فرمود: «لان اکون اعلم ان الله تقبل منی عملا احب‏ الی من ان یکون لی ملأ الارض ذهبا» (کنز، ج 3، ص 698) اگر بدانم یک کار من قبول شده از اینکه زمین پر از طلا باشد در راه خدا بدهم، خوشحال‌تر هستم. عمل اگر قبول باشد مهم است. این سوییچ باید به این کلید بخورد. میلیون‌ها کلید هست ولی قفل باز نمی‌شود. آن کلید خودش اگر خورد، قفل باز می‌شود. مهم هم نیست که نماز و روزه باشد که بگوییم: نماز و روزه‌ها قبول، کارهای عادی! کارهای عادی، در کارهای عادی خدا به او لطف می‌کند. کارهای خیلی عادی…
3- دعای حضرت ابراهیم برای قبولی عمل
حضرت ابراهیم و اسماعیل دارند کعبه می‌سازند، کار بنایی است، ولی می‌گوید: «رَبَّنا تَقَبَّلْ‏ مِنَّا» (بقره/127) خدایا قبول کن. به چه کسی می‌گوید: «تقَبَّل» به بنایی. یعنی ممکن است بنایی عبادت باشد. ممکن است نماز عبادت نباشد. نماز عبادت نیست و بنایی عبادت است. اگر خواسته باشیم خدا قبول کند باید… حالا این کاری که می‌کنم مربوط به خودم هم هست. من هم نمی‌دانم کارهایم قبول شده یا نشده. زمان شاه ما اصفهان چند تا ماه رمضان برنامه داشتیم. به شب قدر رسیدیم. یک مسجد سیدی اصفهان دارد، خیلی مسجد بزرگی است. شب قدر جمعیت آنجا بودند. به من گفتند: سخنرانی کن. من هم دیدم جمعیت چند ده هزار نفری که در مسجد و شبستان و خیابان‌های اطراف، گفتم: اگر امام زمان وارد اینجا شود، چه کسانی را از مسجد بیرون می‌کند؟ چون یکبار پیغمبر وارد مسجد شد، فرمود: «قم» قم یعنی بلند شو، بیرون برو! «قم، قم، قم» بلند شو، برو بیرون! یک عده را بیرون کرد. گفتند: یا رسول الله، چرا اینها را بیرون می‌کنی؟ فرمود: اینها نماز می‌خوانند ولی زکات نمی‌دهند. یک روایت داریم «لَیْسَ مِنَّا مَنْ‏ غَشَ‏ مُسْلِماً» (من‏لایحضره‏الفقیه، ج 3، ص 273) کسی کلک بزند از ما نیست. کسی چنین کند «لیس من شیعتنا، لیس بولی لنا» از ما نیست. گفتم: اگر الآن امام زمان وارد مسجد سید اصفهان شود، دست چه کسانی را می‌گیرد و بیرون می‌اندازد؟ هی حدیث‌ها را خواندیم و گفتیم: اینها باید بروند، اینها باید بروند. فردا یک اصفهانی یک جوکی برای ما درست کرد. گفت: خبر داری؟ گفتم: نه، گفت: دیشب قرائتی در مسجد سید سخنرانی می‌کرد که اگر امام زمان بیاید، دست چه کسانی را می‌گیرد و بیرون می‌اندازد؟ وسط سخنرانی صوت قطع شد. فکر کردیم بلندگو قطع شده، بعد دیدیم امام زمان دست خود شیخ هم گرفته بیرونش انداخته است.
یک چیزی می‌گویند:

گر حکم شود که مست گیرند *** در شهر هر آنکه هست گیرند

بنده هَم هَم… کسی اسمش مَحرم بود برای خودش شعر گفته بود. گفته بود: من که اسمم مَحرم است ماه مُحرم از عشق امام حسین دیوانه می‌شوم. شعرش این بود: دیوانه شود مَحرم در ماه مُحرم! رفیقش گفت: در ماه صفر هم، ده ماه دگر هم… تو همیشه دیوانه هستی. دیوانه شود مَحرم در ماه مُحرم! در ماه صفر هم، ده ماه دگر هم! حالا با هم می‌خواهیم بگوییم. بحث این نیست که من… ولی قبول شدن را خیلی… قالی را آدم نه ماه، یکسال میبافد، اما حفظ قالی خیلی طول می‌کشد. بچه دار شدن، ازدواج کردن، ولی بچه‌داری، آئین همسرداری، شب قدر را آدم درک می‌کند. اما این شب قدر را نگه داریم. عبادت‌هایمان را از بین نبریم این مهم است.
4- قبولی عمل، مهم‌تر از اصل عمل
«مَنْ‏ قَبِلَ‏ اللَّهُ‏ مِنْهُ‏ صَلاهً وَاحِدَهً لَمْ یُعَذِّبْهُ‏» (کافی، ج 3، ص 266) حدیث در کافی است. اگر خدا یک نماز را قبول کند، خدا این را عذاب نمی‌کند. یک نماز قبول شود. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «کونوا علی‏ قبول العمل أشد عنایه منکم علی العمل‏» (خصال‌صدوق، ج 1، ص 14) توجه به قبولی عمل داشته باشید. قبولی عمل، گاهی وقت‌ها یک کاری را خودت هم نمی‌پسندی. خدا می‌گوید: همان را که نپسندیدی، من همان را قبول می‌کنم. گاهی یک کاری می‌کنی می‌گویی: دیشب چه شبی بود؟ حالی، اشکی، آقا هیچکس در حرم نبود، رفتم خودم را به ضریح امام رضا چسباندم. مثلاً یک کاری برای تو خیلی خوب است. حالی پیدا می‌کنی، باید ببینیم خدا هم حالی پیدا کرد یا نه؟ تو حال پیدا کردی، نزد خدا هم قبول شد یا نه؟ باز از جملاتی که من مکرر گفتم.
می‌گویند: کسی از خواب بیدار شد دید نیاز به غسل واجب دارد، آب نداشت. خاک خشک پاک هم گیرش نیامد تیمم کند. یک مقداری فکر کرد. دید آفتاب میزند با همان لباس و بدن نجس دو رکعت نماز خواند و بر سرش زد و گفت: خاک بر سرت با این نمازت. بعد گفت: خدایا اگر مردی این نماز را قبول کن! بعد از مردن خواب او را دیدند. گفتند: حالت چطور است؟ گفت: خدا همان نماز را قبول کرد. ما نمی‌دانیم خدا کدام را قبول می‌کند. شرط قبولی هم مختلف است، هم شرط اعتقادی دارد. باید ایمان داشته باشیم. سه آیه در قرآن داریم می‌گوید: «و هو مؤمن» بله… «و هو مؤمن»
5- ایمان، شرط اولیه قبولی عمل
قاری: «وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» (غافر/40) زن و مرد فرقی نمی‌کند. «مِنْ ذَکَرٍ» مرد، «أَوْ أُنْثى»‏ باید ایمان داشته باشد. «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» شرط اینکه ایمان داشته باشد. لذا اگر کسی ایمان نداشته باشد پول خرج کند، یک آیه داریم اگر مشرکین پول دادند برای مسجد، «ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ‏ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدِینَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ» (توبه/17) مشرک پول می‌دهد، اگر مشرک پول می‌دهد، پولش را نگیرید. هر پولی قابل قبول نیست. ممکن است کسی قاچاق فروش است، تریاک رد و بدل می‌کند ولی روز تاسوعا شله زرد می‌دهد، باید ایمان داشته باشد، «إِنَّما یَتَقَبَّلُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ الْمُتَّقِینَ» (مائده/27) قاری: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ الْمُتَّقِینَ» ترجمه‌اش این است اگر تقوا داشتی کارت قبول است.
خود شما هم همینطور هستی. اگر غذایی بدهند در ظرف تمیز نباشد قبول نمی‌کنی. ظرف هم باید «و هو مؤمن» باشد. شرط اول ایمان، شرط دوم تقوا است. «إِنَّما یَتَقَبَّلُ‏ اللَّهُ‏ مِنَ الْمُتَّقِینَ» شرط سوم: مسائل خانواده است. حدیث داریم زن و شوهری که به هم نیش بزنند، نماز هیچکدام قبول نیست. زن و شوهر هستند، به هم نیش می‌زنند. نماز هیچکدام قبول نیست. عبادت هیچکدام قبول نیست. یک حدیث داریم اگر می‌خواهید ببینید حاجی حجش قبول شد یا نه، ببینید بعد از مکه فرق کرده یا نه؟ اگر حاجی بعد از حجش فرق کرد، حجش قبول است. اگر فرق نکرد، حجش قبول نیست. حدیث داریم می‌خواهید ببنید نماز شما قبول شد یا نشد؟ اگر نماز شما «تنهی عن الفحشا و المنکر» اگر نماز شما، شما را نگه داشت، این نماز قبول است. اگر نماز می‌خوانید فحش هم می‌دهید، دروغ هم می‌گوییم، کلاهبرداری هم می‌کنید، اگر نماز ما، ما را از فساد بازنداشت معلوم می‌شود نماز ما قبول نشده است. اینها روایات است.
داریم «أَ فَمَنْ أَسَّسَ‏ بُنْیانَهُ‏ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ» قاری: «أَ فَمَنْ أَسَّسَ‏ بُنْیانَهُ‏ عَلى‏ تَقْوى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ‏ بُنْیانَهُ‏ عَلى‏ شَفا جُرُفٍ هارٍ» (توبه/109) کسی که اساس کارهایش براساس تقواست، جاذبه‌اش، جاذبه‌ی… براساس تقوا این کار را می‌کند. این حسابش جداست. منافقین مسجد ساختند، آیه نازل شد در این مسجد نرو، چون ساخت این مسجد براساس تقوا نیست. «وَ الَّذِینَ‏ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْرِیقاً» (توبه/107) مسجد ضرار است، گاهی وقت‌ها یک چیزی به آدم می‌دهند رشوه است. حضرت دید در خانه را می‌زنند. دید کسی حلوا آورده است. گفت: این حلوا را آورده که فردا اگر در کشور یک غلطی کرد، من چیزی نگویم. تبریک می‌گوید، دسته گل می‌آورد. سالروز بچه شما را تبریک می‌گوید، اینهایی که از این کارها می‌کنند، بعضی‌هایشان را باید مواظب بود. قبول شدن شرط خانوادگی دارد. همسرداری خوب، همسرداری خوب نباشد، نماز و روزه قبول نیست. اخلاص نباشد قبول نیست. عجب و غرور باشد نماز قبول نیست.
6- دوری از منت در کمک به دیگران
صدقه می‌دهید منت می‌گذارید، من بودم که وام دادم، دامادش کردم، عروسش کردم، برایش شوهر پیدا کردم. برایش همسر پیدا کردم، یک کاری می‌کنی بعد می‌گویی: من این کار را کردم. من، من، من، قرآن می‌گوید: «لا تُبْطِلُوا» قاری: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) خدمات‌تان را «لا تُبطِلوا» یعنی باطل نکنید، «بالمَنِّ»‏ مَنّ یعنی منت بگذارید. «و الأذی» اذیت کنید. پیغمبر فرمود: «ما عمل‏ من‏ لم یحفظ لسانه‏» (مجموعه ورام، ج 2، ص 59) اگر کسی جلوی زبانش را نمی‌گیرد. «ما عمل» این عملش هم فایده ندارد. گناهان ما، خود گناه، گناه است. مثلاً دزدی، چاقوکشی، ربا، رشوه، اما یک گناه داریم، گناه نکرده، می‌گوید: با اینکه گناه انجام ندادی اما چون خوشت می‌آید، بخاطر اینکه از این گناه خوشت آمد برایت عذاب می‌نویسیم. رئیس جمهورها داشتند مناظره می‌کردند. هروقت یک سخنی پیدا می‌شد که مثلاً طرفدارهای الف می‌دیدند این سخن بر ضد آقای ب است، دیدی دیدی! جونم، لبت را ببوسم! باقی‌اش را هم بگو… اصلاً لذت می‌برد که یک رئیس جمهوری ضایع شود. طرفدارهای ب هم از این طرف می‌گفتند. اصلاً پای تلویزیون می‌نشستند، دنبال اینکه یک نفر علیه رقیبی آن رئیس جمهوری که دوستش ندارد یک چیزی علیه او بگوید، هو… آنوقت قرآن بخوانم. قرآن می‌گوید: اینهایی که هو کشیدند، چه هستند؟ خوشت آمد یک مؤمن را ضایع کردی؟ «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ‏ أَنْ‏ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا» (نور/20) جمله جمله بخوانید. دو کلمه دو کلمه معنا کنیم.
«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ» کسانی که «یُحبُّون» یعنی محبت دارند، خوششان می‌آید که چه؟‏ «أَنْ‏ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ» تشیع یعنی شایع شود، فاحشه کار زشت، کسانی که خوششان می‌آید کار زشت دیگران لو برود، اس ام اس است؟ برای من هم بفرست. یا الله! دلش می‌خواهد اگر یک عکسی است، یک چیزی است این را برای همه رفیق‌هایش بفرستد. می‌گوید: تو خوشن می‌آید فلانی ضایع شود؟ «لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» اینها عذاب دردناک دارند. تو باید اگر یک مسلمان افتاد، یک مجرم را می‌آیند شلاق می‌زنند، وقتی شلاق می‌زنند ضمن اینکه تو شلاق می‌زنی باید غصه هم بخوری. اما اگر شلاق را تاب دادیم، با لبخند… تو با این لبخندی که می‌زنی از مجرمی که شلاق می‌خورد، وضعت بدتر است. چون آن جرمی که شلاق می‌خورد، تو جرم نکرده خوشت می‌آید شلاق زدن به یک مؤمن را، چرا می‌گویند: در مسجد شلاق نزنید؟ برای اینکه مردم از مسجد خاطره بد نداشته باشد. کسی نیاید بگوید: بله پدربزرگ ما یک زمانی در همین مسجد شلاق خورد. مردم مسجد می‌آیند برای خدا بیایند، نگویند: شلاق می‌زنند تماشا برویم. برای شلاق خوردن مسلمان، مردم به مسجد نیایند. گاهی هم کتک می‌خورد ممکن است مسجد را نجس کنید. مردم برای غیر خدا می‌آیند. خاطره تلخی از مسجد دارند. باید اینها را مواظب باشیم. نباید دوست داشته باشیم کسی ضایع شود.
کسی رفوزه شود، کسی رد شود. حالا طوری نیست، آدم دوست دارد مثلاً تیمش برنده شود. در این حد طوری نیست. اما نباید دوست داشته باشیم ما برنده شویم و آنها له شوند. ضایع شوند. این خیلی مهم است. یک روایت داریم خیلی از کارهای شما که تاب می‌خورد برای این است که باطن شما خراب است. «لخبث سرائرهم» باطنت خراب است. یعنی خوشت می‌آید یک کسی ضایع شود. بی آبرو شود و ورشکست شود. یک ماشینی خیلی تیز در جاده می‌آید. شما می‌گویید: این چه رانندگی است؟ خطر دارد. وقتی هم رسیدید دیدید این ماشین تصادف کرده است. گفتم: خطر دارد. گفتم: خطر دارد. حالا ببین چه مشکلی پیش آمد؟ اما یکوقت وقتی می‌بینی ماشین تند گاز داد رفت، می‌گویی: این چیه! بی کله… یک حواله می‌کنی که این کله‌اش خراب است. بد هم می‌بینی ماشینش تصادف کرد یک کیلومتر، دو کیلومتر جلوتر تصادف کرد. گفتم بهش… قهقه می‌خندد. پشت ماشین بوق می‌زند یک نفر بالا می‌پرد. پشت ماشین قهقه می‌خندد. خوشش می‌آید یک نفر را ترساند. خوشش می‌آید یک نفر را بترساند. در برف یک کسی راه می‌ رود، لیز می‌شود می‌افتد. یک کسی یک جمله را نمی‌تواند بگوید. یک جمله را زبانش نمی‌گردد درست بگوید. هی می‌گوییم: بگو ببینم، وادارش می‌کنیم که کلمه غلط را بگوید و ما هی بخندیم. خوشش می‌آید لغزش‌ها لو برود و این بخندد. «لَهُمْ عَذابٌ‏ أَلِیمٌ‏» (بقره/10) عذاب الیم را گفتم. عذاب الیم یعنی دردناک، گاهی یک بشکه می‌افتد، بالای سر صدایش خیلی است ولی خوب… مرگ و میر درونش نیست. گاهی وقت‌ها یک تف به صورت کسی می‌اندازند، به آدم اهانت می‌شود اما آن هم درد و صدا ندارد. گاهی یک سنجاق در بدن فرو می‌کنند، این سنجاق نه مثل بشکه صدا دارد، نه مثل آب دهان و لجن اهانت درونش است. از درون می‌سوزد که سنجاق را در استخوان من فرو کرد. این را عذاب الیم گویند.
الآن اسرائیل لبنان را بمباران می‌کند با چه؟ با عذاب شدید، بمباران عذاب شدید است. ما از اینجا با اسرائیل چه کنیم. راهپیمایی روز قدس که مرگ بر اسرائیل می‌گوییم این عذاب مهین است. به او اهانت می‌کنیم. وقتی پرچمش را آتش می‌زنند و لگد می‌کنند، این برای اسرائیل عذاب الیم است. یعنی دردش می‌آید. رو خود بیاورد یا نیاورد، مهم نیست. دردش می‌آید. شما اگر می‌بینی او با عذاب شدید به مسلمان‌ها ضربه می‌زند شما با عذاب مهین جواب بدهید.
نیم ساعت شد؟ سه دقیقه وقت داریم؟ خیلی خوب… من گاهی… می‌گویند: یک آقا رفت روی منبر سخنرانی کند، یک نفر رفت روی پله‌های منبر نشست و هی به چانه واعظ چنین کرد، [ با نشان دادن حالت فوت کردن] گفتند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: این چانه‌اش گرم شود خیلی حرف می‌زند. حالا من می‌گویم: چانه‌ام گرم نشود.
«ما عمل‏ من‏ لم یحفظ لسانه‏» کسی جلوی زبانش را نگیرد، عملش قبول نیست.
7- اصرار بر گناه، مانع قبولی عمل
حدیث دیگر داریم امام صادق فرمود: «لا وَ اللَّهِ لا یَقْبَلُ‏ اللَّهُ‏ شَیْئاً» به خدا قسم خدا قبول نمی‌کند عبادتی را که طرفی که عبادت می‌کنی، «مِنْ طَاعَتِهِ عَلَی الاصْرَارِ عَلَی شَیْ‏ءٍ مِنْ مَعَاصِیهِ‏» (کافی، ج 2، ص 288) اصرار بر این گناه هم دارد. عبادت می‌کند اما نسبت به یک گناه اصرار دارد. یعنی پافشاری می‌کند. حتماً می‌خواهد این گناه را بکند. اگر کسی اصرار دارد بر گناهی عملش قبول نمی‌شود. حدیثی دیگر داریم «إِنَّمَا یُکْتَبُ‏ لِلْعَبْدِ مِنْ صَلاتِهِ مَا عَقَلَ مِنْهَا» (عوالی اللئالی، ج 1، ص 325) از نماز شما آن مقداری که حواست جمع است قبول می‌شود. اگر حق نگویی، عبادت‌هایت قبول نمی‌شود. «اعْلَمْ أَنَّهُ لا یَتَقَبَّلُ‏ اللَّهُ‏ مِنْکَ شَیْئاً حَتَّی تَقُولَ قَوْلا عَدْلا» (کافی، ج 8، ص 107) اگر حق حرف بزنی عبادتت قبول است. اما اگر عبادت می‌کنی ولی در حرف‌ها دنبال حق نیستی، دنبال فامیل خودت هستی. دنبال پسرت، دخترت، عروست، دامادت، یعنی دنبال کسی هستی که از کسی طرفداری می‌کنی. کاری به حق نداری. طرفدار فامیلت هستی، این هم نمازش قبول نمی‌شود.
اگر کسی نماز را با بی حالی می‌خواند. دیدید بعضی‌ها چطور نماز می‌خوانند؟ دهان دره می‌کند و می‌گوید: الله اکبر… بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الرحمن الرحیم، مالک یوم الدین، ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا الصراط المستقیم… امام فرمود: بعضی به قدر زشت نماز می‌خوانند که اینطور که با خدا حرف می‌زنند با همسایه‌شان حرف بزنند، جواب ندارد. دو جای قرآن می‌گوید: «قامُوا کُسالى‏» (نساء/142) یعنی نماز می‌خواند اما با کسالت، زکات می‌دهد اما «وَ هُمْ کارِهُونَ‏» (توبه/48) با کراهت، نماز با کسالت قبول نیست. نماز با کسالت، زکات با کراهت، درست گفتم؟ نماز با کسالت و زکات با کراهت. قبول نیست!
آقا شما منزل ما مهمان هستی. چرا بچه‌هایت را می‌آوری؟ الآن خانه‌های آپارتمانی تنگ، آدم‌ها را می‌شمارند، هفده، هجده، نوزده، به تعداد آدم‌ها می‌روند از بیرون غذا می‌خرند. این آقا می‌آید همه بچه‌هایش را با خودش می‌آورد. گربه هرجا می‌رود بچه‌هایش را هم می‌برد. تو که گربه نیستی. آنوقت بعضی از علما می‌گویند: اگر کسی مهمان شد جایی، بچه‌اش را برداشت با خودش برد، این چیزی که بچه می‌خورد حرام است. چون با رضایت صاحبخانه نمی‌خورد. صاحبخانه ناراحت است. ایشان برداشته… مگر اینکه صاحبخانه، آدم بداند راضی است و بچه‌اش را ببرد. اگر راضی باشد حسابش جداست.
انسان وقتی یک کار خیری می‌کند، به ما گفتند: اگر یک کمکی به فقیر کردی، دستت را ببوس. چون قرآن می‌گوید: «یَأْخُذُ الصَّدَقات‏» (توبه/104) قاری: «یَأْخُذُ الصَّدَقات‏» یعنی وقتی صدقه به فقیر می‌دهی قبل از اینکه دستت به دست فقیر بخورد، دستت را در دست خدا گذاشتی. چون دستت را در دست خدا گذاشتی دستت را ببوس که دستم در دست خدا رفت. یعنی با عشق…
یک کشته‌ای در جاده بود. این قبیله می‌گفت: آنها کشتند. آن قبیله می‌گفت: اینها کشتند. کشتن این را گردن هم می‌گذاشتند. آمدند نزد حضرت موسی که نمی‌دانیم چه کسی کشته است. موسی به خدا گفت: خدایا این را چه کسی کشته است؟ گفت: یک گاوی را بکشید، همین گاو که می‌گویم، این قصه در سوره بقره آمده است. به مین خاطر بقره می‌گویند، یعنی گاو. یک گاوی را بکشید، کشته این را به مرده آدم بزنید، زنده می‌شود می‌گوید: که بود. اینها شروع کردند. شنیده‌اید می‌گویند: بهانه‌های بنی اسرائیلی، این گاو سنش چقدر باشد؟ رنگش چطور باشد؟ چطور باشد؟ تا بالاخره یک گاو معین شد و گاو را کشتند. قرآن می‌گوید: «فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُون‏» (بقره/71) کشتند ولی نکشتند. این یعنی چه؟ یعنی در عمل کشتند اما چون زورکی کشتند، این کشته قابل قبول نیست. «فَذَبَحُوها» ذبح کردند اما «وَ ما کادُوا یَفْعَلُون‏». کار باید با نشاط باشد. مطالعه هم همینطور است. زیارت هم همینطور است. اگر حوصله نداری زیارت طولانی، زیارت مختصر، کار باید با نشاط باشد. دیگر بیش از این…
خدایا به آبروی کسانی که عبادت خالص کردند و عبادت‌هایشان را قبول کردی، تمام موانع قبولی را از جلوی ما برطرف بفرما. تمام گفتار و رفتار و کردار و اخلاق و حرکات و سکنات ما را مورد قبول و ذخیره قیامت قرار بده. خدایا همینطور که ما را از ماه رمضان خارج می‌کنی از همه عیب‌ها و گناه‌ها و خلاف‌ها خارج کن. خدایا کسانی که به گردن ما حق دارند، اول از همه انبیاء و اولیاء، پیغمبر و اهل‌بیت، علما و مراجع تقلید، امام و شهداء، پدران و مادران و مربیان، هرکس به نوعی به گردن ما حق دارد و الآن نیست، روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خون‌ها و خدمات آنها قرار بده.
ببخشید…

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
Comments (0)
Add Comment