فسق و ظلم

موضوع: فسق و ظلم
تاریخ پخش: 26/03/59

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین. »

عرض می‌شود که در جلسه قبل بحث ما درباره شناخت منافق بود و در یک جلسه قبل از آن بحث ما درباره شناخت مؤمن بود. در این جلسه می‌خواهیم شناخت فاسق را بگوییم. چون باید مقداری با معنای آن ها، نوع کار آن‌ها و برنامه‌ای که ما نسبت به آن‌ها داریم آشنا شویم.
1- معنای فسق و ظلم
پس در این جلسه بررسی مسئله فسق و ظلم را می‌گوییم. معنای فسق و ظلم تقریباً یکی است. کتابی به نام مفردات راغب داریم که لغات قرآن را معنا کرده است و کتاب ریشه داری است. فسق را معنا می‌کند و می‌گوید که ظلم هم همین معنا را دارد. فسق را هم به همین معنا یعنی خروج از مرز، هر نوع کاربرد نابجا را از جهت زیادی، کمی، مراعات نکردن حد و حدود کار، در زمان خلاف کارکردن، اگر هرچیز در غیر مکانش باشد، ظلم است. یعنی عمل نابجا در وقت نابجا یا در مکان نابجا، به هر نحو که نابجا باشد و کاربرد صحیح نداشته نباشد، این را فسق و ظلم می‌گویند و معنایش تجاوز از مرز و حد طبیعی و فطری و قانونی است. هر چیزی یک حد طبیعی و قانونی دارد که وقتی از حد طبیعی و قانونی‌اش بگذرد، ظلم می‌شود. این معنای ظلم و فسق است. گاهی ظلم در مسائل مالی است که قرآن آیه‌هایی را در این باره دارد. می‌فرماید: «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ»(اعراف/85)
2- انواع ظلم‌ها
نوع ظلم: گاهی انسان به مکتب ظلم می‌کند. گاهی به رهبر ظلم می‌کند. گاهی به خود ظلم می‌کند. گاهی به مردم ظلم می‌کند. تازه به جان مردم، به مال مردم، به ناموس مردم، به استعدادهای مردم هم ظلم می‌کند. گاهی ظلم به مردم، ظلم به طبیعت است. حالا مراد ما از طبیعت، زمین باشد، حیوان باشد. نوع ظلم شاخ و برگ زیاد دارد و جالب این است که قرآن روی مسئله ظلم خیلی تکیه کرده است. قرآن روی مسئله ظلم و ظالم و تعاون بر ظلم و ادامه ظلم و گسترش ظلم و پیشگیری از ظلم و دفاع از مظلوم، یعنی جبهه گیری در برابر ظالم خیلی تکیه کرده است. مسئله خیلی گسترده است. آیات هم در قرآن زیاد است و ما هم اگر خواسته باشیم آیاتش را دسته بندی کنیم، تفسیرهایش را ببینیم و بگوییم، چند جلسه طول می‌کشد و همینطور که درباره‌ی منافق در یک جلسه بحث کردیم، سعی می‌کنیم ظالم را هم در یک جلسه بگوییم. ان شاءالله بعد از پایان درس می‌فهمیم که آیا ما هم ظالم هستیم یا نه؟ و این بهترین وقتی است که می‌توان علیه خود یک کودتا کرد و یک انقلاب درونی علیه هوی و هوس‌ها و علیه اتلاف وقت‌ها و علیه ضررهایی که به خودمان و به استعدادهای خلق خودمان زده¬ایم جبران کنیم. بهترین فرصت برای تغییر مبنای دین خودمان و تغییر روش که همان توبه است، می‌باشد. بهترین فصل همین ماه شریف رمضان است. بنابراین بحث ظالم را بررسی کنیم ولی نه به عنوان اینکه با آیه ‌ها مأنوس بشویم. خودتان هم نقد بزنید. نقادی کنید. یعنی انتقاد از خودمان بکنیم و خودمان را بسنجیم.
3- مهمترین ظلم‌ها ظلم به مکتب
عرض می‌شود که این تیتر یادتان باشد که من درباره¬اش شرح¬های مختصری بدهم. ظلم به مکتب مهمترین ظلم هاست. ظلم به مکتب خیلی مهمتر است. چند مرتبه در قرآن می‌گوید: «مَنْ أَظْلَمُ» کیست؟ دیگر کسی می‌تواند ظالمتر از کسی باشد که مکتب را تحریف کند؟ بعد حرفهای غیرمسلمان‌ها را از این طرف بیاورد و قاطی اسلام بزند. من این را نمی‌دانم برای شما گفتم یا برای گروه¬های دیگر گفتم. مارکس یک بیانی عجیب دارد. می‌گوید: هر جا خواستید یک ملتی را که اعتقادات مذهبی دارند، بسوی مارکسیستی ببرید، نیایید در مقابل مذهب جبهه بگیرید و بگویید مرگ بر مذهب، مذهب را قبول کنید. منتها واژه‌ی مذهب را بگیرید و برایش تعریف مادی کنید. مثلاً نگویید: جهنم. بگویید: جهنم هست. منتها مراد از جهنم طبقات است. نگویید: بهشت نیست. بگویید: بهشت هست. منتها بهشت نظام بی طبقه است. نگویید: ملائکه. بگویید: ملائکه مثل همین جاذبه زمین مثل قوه مغناطیسی و از این حرف‌ها بزنید. همین موانع طبیعی را بگوئید ملائکه هستند. یعنی همین ملک و بهشت و قیامت و وحی و. . . لغت¬ها و واژه ‌ها را نگهدارید و آنها را از درون خالی کنید. یک تفسیر وادی تویش بگذارید. و همین است خطر التقاط. یعنی لفظ، لفظ اسلام است اما معنا، معنای غیر اسلامی است.
پس ظلم به مکتب: «وَ مَنْ أَظْلَمُ» کیست ظالمتر، «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً»(انعام/21) کیست ظالمتر از کسی که افتراء ببندد به خداوند؟ قرآن نقل می‌کند از علمای ادیان پیشین و کسانیکه مکتب را تحریف کردند. می‌گوید یک عده‌ای بودند ظلم می‌کردند. «یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»(بقره/79) چرا این کار را می‌کردند؟ «لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاًِ»(بقره/79) بخاطر پول، آخوندهای دربار در رژیم قبل گاهی یک آیه‌ای را می‌نوشتند و آن آیه را تفسیر می‌کردند تا با منویات شاه جنایتکار جور در بیاید.
آن شاعر قشنگ می‌گوید، می‌گوید:
بود بازار گرم دین فروشی بر سر راهم ***خداوندا من از این گرمی بازار می‌ترسم
گاهی ممکن است انسان برای اینکه گروهی خوششان بیاید، این آیه قرآن را عیناً مثل کش می‌کشد تا اندازه سلیقه آقای شنونده در بیاید. می‌گویند به به خیلی جالب بود گاهی اوقات می‌بیند اگر این آیه را دست نخورده معنا بکند، ذوقها نمی¬پسندد. می‌گوید: خوب یک کاریش می‌کنیم که این‌ها بپسندند. برمی دارد یک جای آیه را مثل کش که گشاد است گره¬اش می‌زند که تنگ بشود. این کارها درست نیست. این ظلم به مکتب است. مکتب باید اصالتش محفوظ بماند و مرحوم مطهری شهید شد در مقابل ظلم به مکتب جبهه گرفته بود و خیلی درباره ظلم به مکتب حساسیت داشت. «یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» یک آیه دیگر داریم می‌گوید: بعضی ‌ها می‌نویسند و چیزهایی می‌گویند: «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ»(آل عمران/78) یک جوری حرف می‌زنند که «لِتَحْسَبُوهُ» تو حساب کنی که این حرف «مِنَ الْکِتابِ» ِ «وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ»(آل عمران/78) درحالیکه این جزء کتاب نیست. چنان می‌خواند که یک حق و باطلی را، یک‌تر و خشکی را جوری بهم می‌بافد که خیال می‌کنی ایدئولوژی اسلامی است. که این ایدئولوژی اسلامی نیست. سر از فرقان و بدتر از فرقان‌ها در می‌آورد. «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ» تو که خبر نداری خیال می‌کنی از کتاب است. «وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ» این جزء کتاب نیست. خیال می‌کنی مکتب اسلام این است و حال اینکه جز مکتب اسلام نیست. اسلام را باید اسلامشناس بگوید و ما اسلامشناس خیلی کم داریم.
به خیلی از ما‌ها می‌گویند: اسلامشناس! والّا ما کجا و اسلام کجا؟ ! مگر می‌شود به کسی که یکدوره تفسیر قرآن را ندیده، روایات را ندیده، تاریخ ائمه را نمی‌داند، سیره پیغمبر(ص) را نمی‌داند، از فقه دستش خالی است و از حکومت و اقتصاد اسلامی دستش خالی است، اسلامشناس گفت. مگر به هر کسی می توان گفت: اسلامشناس.
امام جعفر صادق(ع) حوزه علمیه داشت. 4000 تا شاگرد داشت شاگردهایش را روی مسئله تخصص و استعداد و ذوق گروه، گروه کرده بود. بعضی متخصص در فقه، بعضی متخصص در مثلاً شیمی که جابربن حیان را شما می‌شناسید. بعضی متخصص در عقاید و کلام بعضی متخصص در تفسیر مگر می‌شود یکنفر همه اسلام را بتواند بشناسد؟ بله در یک بعدش هم خیلی کار دارد. گاهی می‌بینی در بعضی از آیه ‌ها بقدری تفاسیر گوناگون و اختلافاتی هست که باید کسی بتواند با توجه به روایات انتخاب کند. در روایات گاهی یک تضادهایی ممکن است باشد که باید انسان تشخیص بدهد. نمی‌شود گفت هرکس یک روایات را دیده به همین روایت عمل کند. ما خیلی وقت‌ها حدیث داریم که هر کس خانه¬اش از صد هزار تومان بیشتر بود او مفسد فی الارض است و این اسراف است. این حدیث کجا نازل شده است؟ یکوقت زمان پیغمبر خانه صد هزار تومانی راستی اسراف بود. اما الان با صدهزار تومان چه خانه¬ای به انسان می‌دهند؟ جنوب شهریها دستهایتان را بلند کنید، ببینیم. کدامتان جنوب شهری هستید؟ در جنوب شهر با صدهزار تومان، خانه چند متری به شما می‌دهند؟ خوب حالا بیائیم بگوئیم نه پیغمبر فرموده است هرکس صد هزار درهم بیشتر داشته باشد این اسراف است. خوب این چیست؟ یعنی جنوب شهری‌ها کجا زندگی کنند؟ پس ببینید بعضی چیز‌ها نمی‌شود زمان برایش تعیین کرد. زمان ممکن است به آن تغییر بدهد.
4- احادیث باید درست معنا شود
علی‌ای حال خیلی ها هستند، اخیراً یک حدیثی را بر می‌دارند و ترجمه می‌کنند و به خیال خودشان خدمت می‌کنند. این‌ها باید معنا بشود. نظیرحدیثهایی که قدیم معنا می‌کردند و می‌گفتند هر کس یک قطره اشک چشم برای امام حسین(ع) بریزد، گریه کند برای امام حسین(ع) خدا او را به بهشت می‌برد. این حدیث درست اما چه جوری باید معنا کرد؟ ببینید آقا کسی اگر مثلاً فلان عمل را بکند، اهل نجات و بهشت است. حالا یا دو رکعت بخواند یا مثلاً زیارت فلان ولی خدا را و یا این‌ها و. . . این مثل این می‌ماند که بگوئیم هر کسی یک سوئیچ داشته باشد می‌تواند یک ماشین را راه بیاندازد، بله بشرطیکه باقی چیز‌ها درست باشد. اگر باقی چیزهایش درست بود این سوئیچ ماشین را راه می‌اندازد و الّا این سوئیچ را شما بیانداز تو بشکه، چهل کیلو سوئیچ بیاندازی تو بشکه، بشکه حرکت نمی‌کند. مثلاً من می‌گویم یک چوب کبریت، چهار سانتیمتر است. من می‌گویم که بادو میلیمتر گوگرد یک شهری را آتش می‌زنم آیا می‌شود با دو میلیمتر گوگرد یک شهری را آتش زد؟ بله بشرطیکه شهربنزینی باشد. اگر بنزینی بود یک ذره گوگرد آتش می‌زند. اگر ماشین را راه می‌اندازد، اما شهرتر را هر چی کبریت روشن کنی فایده‌ای ندارد. بشکه را هر چه درونش سوئیچ بیاندازی فایده‌ای ندارد. آدم بدجنس روزی سه لیتر هم گریه کند فایده‌ای ندارد.
چه می‌خواهم بگویم؟ می‌خواهم بگویم، عین اینکه در یک وقتی می‌گفتند، اشک چشم خیلی اثر دارد، منتهی این برای آدم سالم است، کسی رفته احتکار و گرانفروشی و کم¬فروشی می‌کند زن وبچه‌اش را در خانه می‌ترساند، فحش می‌دهد، حق و ناحق می¬کند، اما می‌رود مثلاً َ «بِکَ یَا اللَّه» و «إِلَهِی الْعَفْوَ» می¬گوید. فایده ندارد باید برود از ریشه درست کند. درختی که ریشه‌اش خشک است شما مدام به شاخه هایش آب بریزید، فایده ندارد. چاهی که خودش آب ندارد شما یک سطل آب در آن بریزی، یک باد به آن می‌خورد دو مرتبه خشک می‌شود. باید از درون آب داشته باشد و حدیث داریم خوشابحال کسی که «وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ»(المحاسن، ج‏2، ص‏604) یاد خدا از درونش بجوشد. آخر بعضی ‌ها مثل آتش می‌مانند که تا وقتی که بادش می‌زنی، سرخند.
5- مرتجع مثل زغال دو نفره است
یک قصه‌ای دارم برای زغال! ! ! یکنفره و دونفره است، یک کسی رفت زغال بخرد، گفت: زغال کیلویی چند است؟ گفت: زغال یکنفره می‌خواهی یا دونفره؟ گفت: زغال یکنفره کیلویی 10تومان است و زغال دونفره کیلویی 20تومان، این مشتری گیج شد که یعنی چه؟ گفت: زغال یکنفره این است که وقتی روشن کردی تا آخر زغال می‌سوزد و دو نفره این است که وقتی بر قلیان گذاشتی، یکنفر هم باید بادش بزند. یکی قلیان بکشد و یکی هم بادش بزند. تا بادش نزنی خاموش می‌شود. خیلی از مردم زغال دونفره‌اند یعنی اگر چنین کرد(بادش زدی) انقلابی‌اند دو روز امام صحبت نکند و راهپیمایی نباشد و چهار روز شهید ندهند، شل می¬شوند؟ و معنای مرتجع همین است. یک کش به من بدهید تامعنی ارتجاع را برایتان بگویم. ببینید آقا می‌گویند کش حالت ارتجاعی دارد یعنی زور که آمد می‌بردش جلو تا زور را برداشتی می‌آید سرخانه اول، این را حالت ارتجاعی می‌گویند. یعنی زور که آمد جلو می‌رود زور که رفت سر خانه اول می‌آید. این‌ها که زور نباشد برمی گردند این ‌ها چه می‌شوند؟ مرتجع! حالا چه آخوند باشد و چه ژیگول و چه یک لوکس باشد و چه دولوکس و چه سوپر لوکس باشد. هر قیافه¬‌ای می‌خواهد داشته باشد، فرقی نمی‌کند. اگر زور را برداشتی برمی گردد و می‌شود مرتجع و لذا افرادی بودند زور که بود به مسجد می‌آمدند زور که رفت این ‌ها دیگر پایشان به مسجد باز نشد. این ‌ها مرتجعند. انقلاب بود مسلمان بودند، بعد از انقلاب احتکار کردند. این محتکر مرتجع می‌شود. زور را که برداری، ذغال دو نفره‌اند. البته یعنی زور حق و زور باطل!
ظلم به مکتب را می¬گفتم. مکتب را دستکاری کردند و قاطی اسلام یک چیزهای غیر اسلامی هم آوردند. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً»(انعام/21) «یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ»(بقره/79) با دستهایشان می‌نوشتند «ثُمَّ یَقُولُونَ» و می‌گفتند «هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» یک کارهایی می‌کردند که «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ»(آل عمران/78) تو حساب می‌کنی که این کار «مِنَ الْکِتابِ» است «وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ» این‌ها آیاتی است تا آیه «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً»، «یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ»، «لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ» این آیه مربوط به ظلم به مکتب است، منظور مکتب آسمانی است. امام حسین(ع) کشته بشود که مکتب سالم بماند. مسئله‌ای نیست اما صد امام حسین(ع) زنده بماند اما مکتب تحریف بشود خطر است. خیلی مسئله مهم است.
6- بی‌اعتنایی به منصوب رهبر، ظلم به رهبری است
حالا، ظلم به رهبر را می¬گویم، ظلم به رهبر چند جور است:
1 – تضعیف رهبری ظلم است. تضعیف این است که منصوب رهبر را کسی به او بی اعتنا بشود. این ظلم به رهبراست. در دعای ندبه می‌خوانیم: «لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّه»(إقبال‏الأعمال، ص‏296) پیامبر عزیز و رسول خدا برای امت برنامه‌هایی تعیین کرده بود اما «لَمْ یُمْتَثَلْ أَمْرُ رَسُولِ اللَّه» به منصوب رهبر مردم می‌آمدند و می‌گفتند: «إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً»(اسراء/47) شما پیروی نمی‌کنید مگر از مردی که سحر زده است «رَجُلاً مَسْحُوراً» یعنی مردی که سحر زده شده است. پیغمبر را تضعیف می‌کردند، یا وقتی جوان هیجده ساله را بنام اسامه پیغمبر فرمانده قرار می‌دهد، آن‌ها می‌گویند اسامه کیست؟ این کیست؟ زیر بار منصوب پیغمبر نمی‌روند.
ظلم به خود، مانند چیست؟ استعدادهایمان را حرام می‌کنیم. ما نباید در ایرانمان دانشمند کم داشته باشیم چون مغز ایرانی از جای دیگر اگر بهتر نباشد کمتر نیست، ظلم به ما کردند. گاهی هم خودمان به خودمان ظلم می‌کنیم. ایام تابستان که می‌شود می‌گوئیم چهار ماه تعطیلی، گاهی هم می‌گوئیم جان، چهار ماه؟ ! کیف می‌کنیم که چهار ماه درس نمی‌خوانیم. و اگر رادیو هم بگوید امروز بمناسبت ریزش برف و باران مدرسه ‌ها تعطیل است معلم و دبیر هم می‌گوید جان! امروز مدرسه تعطیل است. این وضع ماست که ما از چهار ماه درس نخواندن می‌گوئیم: «جان» و معلم هم از درس ندادن می‌گوید: «جان» این شاگرد و این معلم بجایی نمی‌رسد. من یک وقتی یک طرحی داشتم و گفتم ببینید یک چند تا چاه می‌کندند زیر این چاه‌ها را بهم وصل می‌کردند و این آب را مزرعه می‌بردند، منتهی این را قنات می‌گفتند. چاه‌ها را می‌کندند و قنات از چاه خیلی بهتر بود. چون چاه هایی که پمپ می‌گذارند و موتور سوار می‌کنند ما در پیچ و مهره هایش نیاز به خارج داریم. اما قنات یک آبی است و ضمناً خودکفا هم هستیم و نیاز به پیچ و مهره هم ندارد. خوب کشاورزان ما آن زمانی که ایران مستقل بود این کار رامی کردند و الآن هم خوب الحمدلله برادران جهادسازندگی و کشاورزان و دیگران – که ان¬شاءالله خدا کمکشان کند – این ‌ها خیلی از قناتها را لایروبی کرده¬اند. این قنات‌ها بود که آب را می‌بردند و به مزرعه می‌رساندند. منتهی کشاورز با بیل عقب این آب می‌دوید که آب از این طرف و آن طرف حرام نشود. چون اگر این آب از این طرف و آن طرف حرام بشود، چیزی به مزرعه نمی‌رسد. شما هم چند تا نیرو دارید، باید این نیرو‌ها را بهم متصل کنید و عین چاه‌ها که آبش روی هم می‌افتد، باید شما نیروهایت را به هم گره بزنی. استعدادهایی که شما دارید، یک نیرو است و این همیشه نیست. پیرمردی می‌گفت: من جوان ‌ها را که می‌بینم غصه می‌خورم. چون وقتی که من جوان بودم رژیم لعنتی پهلوی می‌آمد، روز به روز زورش بیشتر می‌شد و هی ما جوانها را از اسلام دور کردند ولی حالا که به جوانها نگاه می‌کنم می‌بینم روز به روز احکام خدا پیاده می‌شود و نگاه می‌کنم و می‌گویم خوشابه احوال این بچه ها، خوشا به احوال این جوانها که قدم به قدم با اسلام آشنا می‌شوند. یکی یکی حکم خدا پیدا می‌شود و این ضد انقلابی‌ها و افرادی که نق نق می‌کنند، نمی‌فهمند حمل بر صحت این است که بگوئیم نمی‌دانند. اگر یکوقت بخواهند بگویند انقلاب خوب است می‌گویند انقلاب خوب است برای اینکه به مستضعف خانه دادند. مثلاً یا زمین دادند یا زمین ارزان شد و باز هر وقت می‌خواهند بگویند: انقلاب بد است می‌گویند سیب زمینی گران است می‌خواهند بگویند انقلاب خوب است می‌گویند زمین ارزان شد. مثل اینکه خوبی و بدی انقلاب مربوط به گرانی و ارزانی و شکم و اینهاست.
کسی را دیده‌اید که بگوید الحمدلله انقلاب پیروز شد و حکم خدا جاری شد؟ که مفسد فی الارض اعدام شد؟ که مشروبات الکلی جلویش گرفته شد؟ که جنایتکاران شرمنده و سربزیر شدند؟ مسئله این است که رضای خدا چقدر عمل شد. چقدر به رضای خدا نزدیک شدیم؟ می¬گوید این چه انقلابی است که سیب زمینی گران است. الحمدلله انقلاب شد زمین ارزان شد او که می‌گوید الحمدلله می‌چسبد به زمین او که ناراحت است می‌چسبد به سیب زمینی. این دلیل بر آن است که ما هنوز شکمی فکر می‌کنیم. البته باید انقلاب در نرخ ‌ها اثر بگذارد. اما ما نباید انقلاب را بند به نرخش بکنیم. اما ما نباید خوبی و بدی را پای نرخ حساب کنیم.
7- ظلم کردن به خود
حالا، ظلم بخود این است که استعداد داریم، حافظه داریم، جوانی داریم، والدین داریم، 60000 تا شهید داریم، رهبر انقلاب داریم، باید این نیرو‌ها را گره بزنیم. زور بشویم و یک چند تا دانشمند دست به دست هم بدهیم. چرا باید اسلامشناس در مملکت ما کم باشد؟ من گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم اگر فردا ان شاءالله انقلاب افغانستان و مسلمانان افغانستان پیروز شدند و شوروی را بیرون کرد و بما گفتند: ‌ای مسلمان ها! لطفاً صد تا اسلامشناس برای ما بفرستید، صد تا اسلامشناس داریم؟ این را می‌گویند ظلم به خود. یعنی مغز داریم، علامه حلی داریم، کتابهایش را داریم، شیخ طوسی داریم، مجلسی داریم، مطهری داریم. مغز جوانی داریم، اما ظلم به خود کردیم. ظلم به خود این است که انسان استعدادش را حرام کند. خودش را به بطالت بگذراند. و الحمدلله این انقلاب یک اثر خوبی داشت برای اینکه یک سری افکار جوانهای ما عوض شد. در رژیم قبل جوانها تمبر و قوطی کبریت جمع می‌کردند یا مثلاً عکسی می‌گذاشت با نخ قرقره شکلهای هندسی می‌گذاشت در کنا خیابان‌ها در کاباره ‌ها و سینماها، فیلمهای مزخرف و روزنامه‌های غلط و الی آخر ظلم بخود، ظلم به استعداد و نبوغ و ذوق و ابتکار و استفاده نکردن از استاد و اینهاست.
8- موارد ظلم به مردم
یکی هم ظلم به مردم است. ظلم به مردم دیگر خیلی شاخه دارد. ظلم به مردم به بدن باشد، مسئله این است که درباره تنبیه حتی پدر و مادر می‌خواستند که بچه هایشان را ادب کنند، باید مواظب باشند. کتک زدنشان در یک شرائط خاصی باشد تنبیه بدنی داریم. بشرط اینکه زیاد نباشد. بشرط اینکه مراتب اولیه طی شده باشد. بشرطی که تالی فاسد نداشته باشد بشرطی که روبروی کسی نباشد.
روی دست بچه‌ات می‌خواهی بزنی، باید مواظب باشی از نظر بدن اگر کسی دست کسی را بقدری فشار بدهد که وقتی دستش را بردارد، قرمز شده باشد، از نظر اسلام تنبیه باید بشود. شنیده‌اید حدیثی را که آن مرد پا شد و گفت: یا رسول الله! یک روز چوبت خورد به کتف من پیغمبر فرمود: پس چوب را بزن به کتف من! ظلم به بدن حالا هرگونه باشد فرقی نمی¬کند. سیلی باشد، کتک باشد و اصلاً کسی را بترسانی اینهم ظلم است. چه حدیثهایی داریم: «مَنْ أَخَافَ مُؤْمِناً»(کافى، ج‏2، ص‏368) کسی مومنی را بترساند. . . . در مقابل بر عکس این مطلب را هم گفته است: دشمن خدا را باید ترساند. ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران ما، بسیج عمومی و ملت ما باید بقول قرآن جوری باشد که «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ»(انفال/60) گفته عدوالله را باید بترسانی، اما مومن هم فکرت را باید مواظبش باشی.
اگر ظلم به بدن باشد که حدود دارد، تجاوز کنیم حدود دارد. زنی که زنا کار بود و عملش روشن شده بود، شاهد‌ها نزد علی بن ابیطالب(ع) گواهی داده بودند. حضرت علی شلاق را به قنبر داد، گفت: تنبیهش کن! قنبر چون عصبانی شد شروع کرد به زدن یکبار حضرت پرسید گفت: چند تا زدی؟ گفت: فلان مقدار. گفت: فلان مقدار تا زیادی زدی! بده من شلاق را، شلاق را گرفت و قنبر را خواباند و آن چند تایی را که اضافه زده بود، زد.
مسئله ظلم به بدن را می¬گویم. بچه را به حضرت دادند و گفتند: نامگذاری کن! یا اذان بگو. بچه بدامن پیغمبر ادرار کرد. مادر شیون زد و پیغبر گفت: چرا شیون زدی؟ این شیونی که می‌زنی در روح بچه اثر می‌گذارد. مگر شما حق داری سر بچه‌ات نعره بزنی؟ چه بسا بخاطر فریاد تو مادر، بچه ادرارش را نگه می‌دارد و نگه داشتن ادرار برای بچه ضرر دارد. گفت: دامن پیغمبرآلوده شد و گفت طوری نیست می‌شویم. پیدا کنید یک رئیس جمهور را پیدا کنید روی کره زمین که اینطور باشند. حالا چاقو کش باشد، گوش بریدن باشد، دست بریدن باشد، تیراندازی باشد، دیگر حالا حکمها و فروعش را باید تحریرالوسیله امام را بیاوریم و قشنگ بخوانیم. که دیگر باید در نوبت¬های بعد باشد، اگر کسی هرنوع خراش داد مسئول است.
9- انواع دزدی
ظلم به مال هم نوع دیگری از ظلم است. اگر دزد حکم شرعی را بداند و جنسی را که می‌برد 14دینار قیمت داشته باشد و جایی باشد که قفلی را بشکند و دیواری را خراب کند و افراد عادل ببینند، دزدیش را و البته اگر عادلند نهی از منکر می‌کنند، جلوی دزدیش را می‌گیرند. ولی یک دزد جوری است که این عادل‌ها هم می‌بینند و جرأت نهی از منکر هم ندارند و تقریباً شاید بشود گفت دزد مسلح قلدر که شیشه می‌شکند و قفل می‌شکند و دیوار خراب می‌کند، در برابر این دزد باید شدت عمل نشان بدهیم و باید دستش بریده شود. البته اگر یک جایی باشد که در را نشکند، قفل را نشکند، نهی از منکرش کنند، گوش بدهد یا خبر از حکم خدا نداشته باشد، آن شرائطی است که ارفاق می‌کنند. فقط مال را از او می¬گیرند و ممکن است یک قدری هم ادبش بکنند، اما دست بریدن مخصوص دزدی است که حدود بیست تا شرط داشته باشد. ظلم به مال گاهی آن وقت است که اگر کسی حق بیت المال را بردارد. چون چهار رقم دزدی داریم:
1- گاهی فرد از فردی می‌دزدد. من از شما، شما از من
2- گاهی ملت از ملت می‌دزدد. مثل ملت آمریکا که حق ملت ایران را دزدیدند.
3- گاهی فرد از ملت می‌دزدد و شخصی بیت المال و بودجه مملکت را و بودجه مال همه مملکت را تصاحب می‌کند. پول نفت مال همه ملت است، به چه دلیل تو اینقدر می‌گیری؟ مگر نقش تو در این اداره چقدر است؟ هم خودت هم دخترت و هم خانمت ماهی سی چهل هزار تومان می‌گیرید و آنجا پنج تا بچه دیپلمه است و بیکار است. حالا گیرم هر سه نفر کار می‌کنید چقدر کار می‌کنید؟ آیا حقتان است؟ گاهی انسان از برق خیابان می‌برد! گاهی اوقات از نفت مدرسه استفاده می‌کند. استفاده کردن خصوصی از املاک عمومی، از سرمایه‌های ملت، شدیدترین سرقت و ظلم این است که فرد از ملت باشد.
4- گاهی هم ملت از فرد است.
جامعه مسئول است مخارج افرادی که زمین گیرند و سالخورده هستند، بپردازد. این ‌ها افرادی هستند که توی جامعه له می‌شوند. آبرویشان در خطراست. ملت که حقوق این‌ها را ندهد شاید بشود گفت سارق است و شاید بشود گفت که غاصب است. حق افرادی را که له می‌شوند، باید بپردازد.
10- دزدی افکار، بدترین ظلم
مهمتر خطر ظلم ها، همان دزدیدن فکر است که گاهی فکر بچه را می‌دزد و تماس می‌گیرد. یک افرادی را بچه به ایشان مراجعه می¬کند، می‌گویند: آقا به این مراجعه نکن، چون اگر خواستی عضودارودسته ما باشی، باید با ایشان حرف نزنی. از اول می‌آید و می‌گوید: این گروه رامی بینی؟ این ‌ها همه‌شان فلان اند! تا این بچه وقتی نگاهش به این طرف می‌خورد بدش میاید. می‌گوید: آقا من می‌خواهم ببینم حرف خدا چیست؟ این انحصارطلبی است که می‌گوید آقا شما جزء من باش و ببین من چه می‌گویم، بشرطی که با کسی تماس نگیر. این غلط است که آدم بگوید با کسی تماس نگیر و بسیاری هستند از افرادی که با ایشان من خودم تماس داشته‌ام و گفتم آقاجان بنشینیم و صحبت کنیم. گفته نه ما لازم نیست صحبت کنیم. بعد دیدم اصلاً می‌گویند، اگر خواستی با ما باشی باید با فلانی وفلانی اصلاً با فلان گروه با فلان تیپ و قشر رابطه نداشته باشی خوب این دزد فکر است.
«فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»(زمر/18) در قرآن داریم، بشنو هر کدام درست بود، انتخاب کن. و این درست نیست. گاهی وقت‌ها نمونه¬اش را دیده ام. فلانی رفته در یک منطقه‌ای و در فلان شهر گروهی جمع کرده بود علیه قانون جلسه خبرگان هی اشکال می‌کرد. خوب شخصی فهمید و رفت آنجا و گفت آقایان، جوانهای عزیز اگرصحبتی دارید بگوئید من جواب می‌دهم. یک مرتبه این را(هو) کردند(هورا) سرش کشیدند نمی‌دانم توهین به اوکردند و گفت آقا معنای. . . آن وقت آن آقایی هم که برایشان سخنرانی می‌کرد این ‌ها را علیه خبرگان و قانون اساسی تحریک می‌کرد و گفت ببینید این آمده، این سلب آزادی می‌کند. گفت آقاجان معنای آزادی چیست؟ معنای آزادی این است که برادر تو بیا بگو همه بشنویم. پنج دقیقه من حرف بزنم و هم پنج دقیقه جواب تو را می‌دهم. مردم هم آزادند و پنج دقیقه تو را گوش بدهند و پنج دقیقه حرف من راهم گوش بدهند. تو آزادی بگویی و من آزادم بگویم. مردم هم آزادند هر دو گفته را گوش بدهند و آزادند انتخاب کنند و این را اگر در انتخابات آزاد کنند خیلی خوب است، این خیلی خوب است. اما تو یک مشت بیخبر را جمع می‌کنی، اشکال می‌کنی و اجازه نمی‌دهی یک با خبر بیاید و جواب اشکال تو را بدهد. خوب این درست نیست.
ظلم به بدن، ظلم به مال، ظلم به فکر و فکر دزدی، دین دزدی، مکتب دزدی. شما اگر در این مملکت پیدا کردید، حالا تحقیق هم بکنید، از حالا تا وقتی که زنده بودید اگر پیدا کردید یکنفر را که منحرف باشد و از اسلام خبر داشته باشد! تمام کسانی که پشت می‌کنند به اسلام کسانی هستند که از اسلام خبر ندارند. خوب این درست نیست حقش این است که آدم مکتب را ببیند، اسلام هم ببیند مقایسه کند و بعد بگوید من تطبیق کردم و مقایسه کردم و این را پذیرفتم. اما پیدا نمی¬کنید، یک کسی را که مکتبی را پذیرفته باشد و اطلاعاتی از اسلام داشته باشد. تمام این‌ها که یک راه و مرامی را پیش می‌کشند تمامشان افراد بی خبرهستند.
اما از این طرف اسلام شناسانی را سراغ دارید که از ریزه کاری های مکتب‌های دیگر خبر دارند. اسلام شناسی که از همه مکتب ‌ها خبر داشته باشد. داریم اما پشت به اسلامی که از اسلام خبر داشته باشد من ندیدم.
11- غیبت کردن ظلم به آبروست
ظلم به آبرو خیلی مهم است. اجازه می‌خواهم یک آیه برایتان بخوانم. سوره‌ای داریم بنام حجرات، بیشترین بحث‌های اخلاقی در آن است. از سوره‌هایی است که در مدینه نازل شده است. یکی از آیات که تحریم غیبت است این است. قرآن می‌فرماید: «و لا یَغْتَبْ» غیبت نکنید «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً»(حجرات/12) غیبت نکنند و بعضی بعضی دیگر را بعد پشت سرش می‌گوید: غیبت نکند. بعضی از شما، هیچ کس غیبت هیچ کس را نکند. مرد از زن، زن از مرد، استاد از شاگرد، شاگرد از استاد و هیچ کس غیبت نکند. بعد می‌گوید: «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ» آیا دوست دارید یکی از شما «أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً» گوشت برادرش را بخورد. در حالیکه برادرش مرده باشد؟ ببینید دوست دارید اگر برادرتان مرد گوشت مرده برادرتان را بخورید؟ می‌گوید: نه! غیبت برادر مثل این است گوش مرده¬اش را بخوری. این چه تشبیهی است؟ چطور قرآن می‌گوید غیبت کردن مثل این است که گوشت برادر مرده را بخوری. شباهتش چیست؟ شباهتش این است. گوشت زنده را اگر بکنی جایش پر می‌شود الآن اگر اسید بریزید روی دست من پوست دست من برود جایش پر می‌شود چون زنده هستم اما مرده را اگر پوست دستش را بکنی دیگر جایش پر نمی‌شود. آبروی کسی را می‌برد آبرو دیگر جایش پر نمی‌شود. همینطور که گوشت مرده را بکنی جایش پر نمی‌شود آبروی کسی را هم بردی دیگر جایش پر نمی‌شود. پول گم کنی آدم کار می‌کند جایش را پر می‌شود. ضعیف بشوی جایش پر می‌شود، آدم تقویت می‌کند آمپول می‌زند، غذای مقوی می‌خورد، اما آبرو که رفت دیگر جایش پر نمی‌شود. این یک مطلب. دوم اینکه مرده نیست و جان ندارد که از خودش دفاع کند. کسی هم که غیبتش را می‌کنی، نیست که از خوش دفاع بکند. تشبیه غیبت به گوشت مرده یا از این است که غیبت آبرو می‌ریزد و آبرو دیگر مثل گوشت مرده جایش پر نمی‌شود یا اینکه مرده جان ندارد که از خودش دفاع بکند. قدرت دفاع ندارد و غایب هم قدرت دفاع ندارد. از همه گذشته من این را یکبار دیگر گفتم. دلم می‌خواهد تکرار کنم. با اجازه‌تان داریم که اگر کسی غیبت کند خدا همه خوبی هایش را نابود می‌کند. حالا هر چی می‌خواهی نماز و روزه و تظاهرات و راهپیمایی و خون بده، پول بده برای انقلاب و خدمت کن و. . . اگر غیبت بکنی روایت می‌گوید خوبی هایت نابود می‌شود چرا؟ چرا من چند سال خوبی کنم و با یک غیبت از بین برود. برای خاطر اینکه بنده هم چند سال زحمت کشیدم، شما با یک جمله آبروی مرا از بین بردی و من چند سال آبرو درست کردم و شما با یک جمله آبرو 30 سال مرا نابود کردی؟ خدا هم با این سال تو را از بین می‌بر، د پس مواظب باشید. شما‌ها که نسل انقلابی هستید مواظب باشید به شخصیت‌ها تهمت نزنید. آبروی افراد در خطر است. افرادی هستند 30، 40 سال کار کرده‌اند و یک وقت می‌گوید: می‌دانی فلانی فلان است و الی آخر.
بحث ما ظلم و فسق بود. تقریباً معنایش نزدیک هم است. فسق یعنی خروج از مرز و ظلم هم یعنی نابجا مصرف شدن و بی وقت مصرف شدن و. . . معنای ظلم این است.
انواع ظلم، ظلم به مکتب که مهمترین ظلم است. ظلم به رهبر، ظلم به خود، استعداد و ذوق و نبوغ را از بین بردن، جوانی را حرام کردن و این را هم یادم رفت که بگویم که در ایام تابستان قرآن می‌گوید: «فَإِذا فَرَغْتَ»(انشراح/7) وقتی فارغ شدی از امتحانات ثلث سوم نگو جانم 4ماه تعطیلی است «فَانْصَبْ»(انشراح/7) شروع کن به یک کار نو. چه کاری؟ «وَ إِلى‏ رَبِّکَ فَارْغَبْ»(انشراح/8) یک کاری که روی خدا باشد و جهت الهی داشته باشد. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»(انشراح/6) با امتحانات ثلث سوم ماه تعطیلی است. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»(انشراح/5) با مشکلات آسانی است. با شهید دادن پیروزی انقلاب است. اما حالا که انقلاب پیروز شد و از این امتحان‌ها خوب در آمدیم. نگو 3ماه تعطیلی است «فَانْصَبْ» شروع کن به یک کار دیگر «وَ إِلى‏ رَبِّکَ فَارْغَبْ» ظلم بخود، ظلم بمردم، ظلم به طبیعت که حدیث داریم که اگر کسی آب را از بین ببرد، حیوان را از بین ببرد، ظلم به حیوان هم بکند و مسئولیت دارد خیلی کار ما مشکل است و تجدید نظر کنیم، حساب کنیم توبه کنیم و تصمیم بگیریم.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment