موضوع بحث: غفلت -1
تاریخ پخش: 20/10/69
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد غفلت به موارد زیر میپردازیم:
1- غفلت چیست؟
2- سیمای غافل
3- عوامل غفلت
4- موارد غفلت
5- باز دارنده از غفلت
بعد هم یک بحث تغافل میکنیم. تغافل و غفلت مثبت، که در بعضی مواقع خوب است. (شتر دیدی ندیدی) آدم خودش را آنگونه نشان بدهد که مثلاً من نفهمیدم و یک جاهایی در مدیریت مثبت است که انشاءالله صحبت خواهد شد.
1- غفلت چیست و غافل کیست؟
اما غفلت چیست؟ در مورد غفلت قرآن میفرماید: اگر آدم استعدادش را از دست بدهد و از شرایط موجود استفاده نکند، این غفلت است. قرآن میفرماید: دل دارد، به هوش نیست. مخ دارد، فکر نمیکند. زبان دارد، حق را نمیگوید. پا دارد، جای خوب نمیرود. چشم دارد، مطالعه نمیکند. شبهای طولانی زمستانی را دارد، اما نه سر شب مطالعه میکند و نه آخر شب نماز شب میخواند. استعداد آب و خاک دارد، کشاورزی نمیکند. کتابخانه هست، اما برای مطالعه نمیرود. استاد هست، با او تماس نمیگیرد. چشم دارد، دید ندارد. گوش دارد، حق نمیشنود. بعد فرمود: اینها چهار پا هستند و از الاغ بدترند. تمام گرگهای عالم، حتی دو پرونده هم در دادگستری ندارند اما این انسانها هستند که بعضی هایشان دو سه کیلو پرونده دارند.
قرآن درباره کسی که امکانات و استعدادها را هدر میدهد میگوید: این غافل است و غافل از الاغ بدتر است. یعنی سه مرحله دارد: 1- چهار پا 2- بدتر از چهار 3- بدتر از بدتر از چهارپا
پس در فرهنگ قرآن کسی که استعدادش را هدر دهد، این غافل است.
دشمنی غفلت، از همه اعداء بیشتر است. اصولا هر دشمن یک مرتبه به آدم حمله میکند و مثلاً ده بار به آدم حمله نمیکند، اما غفلت یک وقت میبینی کل عمر انسان را از بین میبرد.
تمام ابر قدرتهای دنیا از طریق صدام، در مجموع 8 سال ما را هدر دادند و ما را الاف کردند، ولی آدم غافل یک وقت میبینی 80 سال خودش را از دست داده است و لذا غفلت از هر دشمنی ضررش بیشتر است.
امیرالمؤمنین میفرماید: وای به کسی که نفهمد کجاست.
روایت داریم که خداوند میفرماید: ای پیامبر! کسی که از خداوند غافل شود، رهایش میکنم و معلوم نیست که به کدام دره میافتد.
2- گستره و موارد غفلت در قرآن
در همه موارد غفلت داریم، غفلت از امکانات، غفلت از سرمایه و مهمترین سرمایهها جوانی و سلامتی است. داریم که «إِنَّ الْغَفْلَهَ مُصْطَادُ الشَّیْطَانِ وَ رَأْسُ کُلِّ بَلِیَّهٍ وَ رَأْسُ کُلِّ حِجَابٍ»(مصباحالشریعه/ ص99) آدم وقتی غافل شد شیطان او را با خود میبرد.
«وَ رَأْسُ کُلِّ بَلِیَّهٍ» همه بلاها وقتی به سراغ انسان میاید که غافل شود. «وَ رَأْسُ کُلِّ حِجَابٍ» همه جاهایی که انسان از خیر باز میماند، آن وقتی است که انسان غفلت میکند. پس غفلت گناه مادر و سرمنشأ گناهان است.
گاهی انسان با علمش غافل میشود و علم انسان برایش حجاب است. یعنی علم انسان مانند چراغ عمل میکند. شما در حیاط یک چراغ که روشن میکنید، به خاطر یک چراغ دیگر ستارهها را نمیبینید. آقا نه عقیده دارد و نه تسلیم است، میگوید: نخیر! من فوق لیسانس هستم. من حجه الاسلام هستم. گاهی علم حجاب است و گاهی هم مال و دارایی حجاب است. «یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»(همزه/3) به خاطر پول هایش گردن کشی میکند. «وَ بَنینَ شُهُوداً»(مدثر/13) چند تا پسر دارد و گردن کشی میکند. «ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَداً»(کهف/35) به مزرعهاش ناز میکند. تمام اینهایی که آدم به آنها ناز میکند را قرآن محکوم میکند. و فرمود: مراقب باشید که هیچ شما را غافل نکند.
درباره قرآن میفرماید: «وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ أُولئِکَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»(یونس/8-7) کسانی که غافل شوند، جایگاه آدم غافل جهنم است. در جایی دیگر میفرماید که: «أُولئِکَ الَّذینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»(نحل/108) کسانی که غافل شوند، «طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» آدم غافل دیگر فکرش را از دست میدهد و به قلبش مهر میخورد. یعنی دیگر حق را نمیبیند. «وَ سَمْعِهِمْ» به گوشش مهر میخورد «وَ أَبْصارِهِمْ» به چشمش مهر میخورد. خلاصه غفلت مسئله خیلی مهم است.
غفلت چیست؟
حدیث داریم: «الْغَفْلَهُ تَرْکُکَ الْمَسْجِدَ وَ طَاعَتُکَ الْمُفْسِدَ»(العددالقویه/ص52) غفلت این است که پایت از مراکز مذهبی جدا شود و رفیقت آدم فاسدی باشد.
با این تعابیر آدم راحت میفهمد که ما آدم غافلی هستیم یا نه؟ هشیاریم یا بیداریم؟ میگوید: نشانه این که مادر باغ هستیم یا غافلیم، این است که رفیقمان کیست؟ از چه کسی پیروی میکنیم؟ رفیقت انقلابی یا ضد انقلاب است؟ حزب الهی یا طاغوتی است؟ جاهایی که میروی تو را پای ویدئو یا پای صحبت دانشمندان مینشانند؟ از رقاصی خوشت میآید یا از دانشمندان؟
دختر خانمی که صحبتها را گوش میدهی، شماره تلفن چه کسانی در دفتر تلفنت هست؟ اگر در دفتر تلفنت، شماره تلفن اساتید دانشگاه و کسانی که شما را بالا میبرند بود، نشان میدهد که هشیار و بیدار هستی و اگر شما تلفنهای اضطراری و بعد هم دوستان و آشنایان و فامیل و. . . بود و تلفن کسانی بود که در پیشرفت شما تأثیری ندارند معلوم میشود که چندان به هوش نیستی.
ما سه رقم جوان داریم:
1- یک جوان هست سیگار که به او دادند میکشد.
2- یک جوان هست که سیگار نمیکشد.
3- یک جوان هست سعی میکند یک سیگاری را از سیگار کشیدن باز دارد.
پس آدمی که که او را میبرند، آدمی که خودش را نگه میدارد و نمیتوانند او را ببرند و آدمی که سعی میکند دیگران را تغییر دهد. آدمی هم که خیار میخورد سه رقم است. بعضیها پوستش را وسط خیابان پرت میکنند. میگوییم: «بابا یک مسلمان میافتد» میگوید: «چشمش را باز کند که نیفتد» یک آدم هست پوست خیار را میاندازد داخل سطل زباله میاندازد. یک آدم هم هست که وقتی پوست خیار را در خیابان میبیند، با پایش کنار میزند که یک مسلمان نیفتد. با این تفاسیر خیلی راحت میشود فهمید چه جور آدمی هستیم.
3- سیمای غافلین
امیرالمؤمنین میفرماید: «مَا لِی أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ وَ نُسَّاکاً بِلَا صَلَاحٍ وَ تُجَّاراً بِلَا أَرْبَاحٍ وَ أَیْقَاظاً نُوَّماً وَ شُهُوداً غُیَّباً وَ نَاظِرَهً عَمْیَاءَ وَ سَامِعَهً صَمَّاءَ وَ نَاطِقَهً بَکْمَاء»(نهجالبلاغه/ خطبه 108). چرا قیافههایی را میبینیم که آدم هست، ولی روح انسانیت در آن نیست؟ «وَ أَرْوَاحاً بِلَا أَشْبَاحٍ» جسدی بی روح میگوید: شما چرا غافل هستید؟ تیپتان تیپ تحصیل کرده است، اما خیلی مایه علمی ندارید. کتابخانه خیلی کتاب دارد اما سواد ندارد. گذشته بر این ما بعضی جاها در مورد مسأله کتابخانه تأکید میکردیم، ولی کتابخانه که خواننده در آن نباشد باید گفت: «انبار کتاب»
هیچ پستی را نباید به غافلین داد. در قرآن میفرماید که: «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» غافل نباید رهبر باشد. کسی که «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»(کهف/28) دنبال هوی و هوسش است «وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» کارهایش هم افراطی است، اجازه ندهید رهبر باشد.
به کشور چین رفته بودم. آنجا دانشجوهای کشورهای غرب زیاد هستند. اینها به یک سالن دعوت شدند و ما رفتیم برایشان صحبت کنیم. من گفتم به دلیل این آیه قرآن تمام رهبران کشورهای اسلامی وضعشان روشن میشود. چون متن وحی و متن قرآن است و هر مسلمانی آن را قبول دارد که: «اطاعت نکن از کسی که قلبش از یاد خدا غافل است»
رؤسای جمهوری، شاهها و تمام کسانی که غافل هستند و در دنیا به دنبال پست و مقام و ریا هستند و از هوی و هوس خودشان تبعیت میکنند و کار هایشان هم افراطی است، یعنی کندرو تندرو متعادل نیستند، به گفته قرآن به درد رهبری نمیخورند.
آدمی که متعادل نیست و دنبال هوی و هوس است و در مجموع غافل است، اصلا به درد منبر و رهبری نمیخورد. به دلیل این آیه تمام شاهها، تمام رئیس جمهورها وضعشان معلوم میشود. غفلت معیار رهبر شدن و رهبر نشدن است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اگر کسی میخواهد بداند غفلت چیست؟ این است که: «هَمُّهَا عَلَفُهَا»(نهجالبلاغه/نامه 45) بعضی انسانها مثل حیوانهایی هستند که همتشان، علفشان است. امروز روز خوشی بود، از صبح یک آبگوشت خوردیم. امروز روز نحسی است دو تا امتحان داریم. هر روزی که 5 درس میخواند، میگوید نحس است و هر روزی چیزی میخورد میگوید روز خوشی است. این «هَمُّهَا عَلَفُهَا» است که امیرالمؤمنین(ع) میفرماید.
در صحبتها میگوییم: «چه روزگاری داشتیم! عجب بهاری داشتیم! روغن خوب میخوردیم و… اما حالا باید در صف تخم مرغ باشیم، سیب زمینی کیلو چند بود و حالا کیلو چند است» بله عوضش حکومتش حکومت شاهنشاهی بود و خط، خط آمریکا بود. انقلاب که نشد که سیب زمینی ارزان شود.
ما برای سه چیز انقلاب کردیم.
1- استقلال: یعنی رئیس جمهوری را خودمان تعیین کنیم آمریکا برای ما شاه تعیین نکند و مثل امیر کویت نباشیم که صدام ما را کنار بزند و آمریکا دوباره ما را سر کار بیاورد، الآن امیر کویت مثل فتیله شده است. استقلال یعنی مسئولین خود را خودمان تعیین کنیم. خودمان وکیل تعیین کنیم. وکیل خودمان وزیر تعیین کند.
2- آزادی: یعنی خودمان برداریم و بگذاریم. خواستیم بگوییم «مرگ بر شاه» و خواستیم بگوییم «درود بر امام». آزادی یعنی آقابالاسر نداشته باشیم. در قراردادها بر ما حکومت نکنند که باید از این کشور فلان چیز را بخریم و باید از این کشور نخریم. این را که خریدی باید اینجا اعمال بکنی و. . . خواستیم که هیچ کشوری باید و نباید به ما نگوید. حتی اول انقلاب گفتند مسلمانها ناشی هستند. خدا شهید عزیز دکتر بهشتی را رحمت کند. میگفت: اگر ناشی هستیم، سه سال خراب میکنیم و بعد خوب میشویم. اگر مستشار آمریکایی باشیم تا آخر عمرمان ناشی هستیم. هر حزب سه سال خراب کند بعد از سه سال با تجربیات خود به سمت سازندگی پیش میرود. ما سه سال جریمه ناشی بودنمان را میدهیم، اما تا آخر عمر روی پای خودمان میایستیم. اگر خواسته باشیم سه سال جریمه ندهیم، باید تا آخر عمرمان مستشار آمریکایی داشته باشیم و سومین هدف ما رسیدن به «جمهوری اسلامی » بود. البته لپه و سیب زمینی و خیلی چیزها هم گران میشود و تورم، گرانی و رشوه هم شاید باشد. در مجموع یک سری عیبها هم هست.
بیایید سعی کنیم که به گفته امیرالمؤمنین، «هَمُّهَا عَلَفُهَا» نباشیم. نگوییم چه روزگاری داشتیم، عجب بهاری داشتیم، روغن خوب میخوردیم و فلان چیز کیلو چند بود و. . . هدف ما از انقلاب این چیزها نبود.
خدا آیت الله طالقانی را رحمت کند. میگفت: اگر گربهای را در یک قفس بگذارند، هی پشت میلههای قفس «میو، میو» میکند. به گربه میگویند: «چه میخواهی؟ » میگوید: «می خواهم بیرون بروم» میگوییم: «اگر بیرون بیایی، در محاصره اقتصادی هستی. دیگر چیزی نیست که بخوری. باید در کوچهها و خیابانها کاغذ و نایلون بخوری. کاغذ و نایلون هم گران شده و پیدا نمیشود. باید گرسنگی را تحمل کنی. » اما باز میگوید: «میو، میو» یعنی گربه ترجیح میدهد که آزاد شود، گرچه چیزی برای خوردن گیرش نیاید. آزادی برای او بهتر از این است که در قفس باشد و گوشت خوب هم برای خوردن داشته باشد.
روی گونی بنشینیم و آزاد باشیم بهتر از این است که روی قالی بنشینیم و از خود اراده نداشته باشیم.
4- عوامل غفلت در قرآن
حالا عوامل غفلت چیست؟ چطور میشود انسان غافل میشود.
1- تکاثر: چرا یک میلیارد، دو میلیون شد؟ دلار چند است؟ سکه چند است؟ دائم دنبال این است که من بیشتر دارم یا او بیشتر دارد. گاهی روی عدد سرشماری میکردند. گاهی او میگفت: «ما بهتریم» و گاهی او میگفت: «ما بهتریم». درگیر شدند و گفتند: آقا درگیر نشوید بشماریم، اینکه دعوا ندارد. فامیل «الف» و فامیل «ب» را شمردند. فامیل «ب» باخت. وقتی باخت حاشا کرد و گفت زنهای حامله را باید دو تا حساب کنیم. باز سرشماری کردند و باز هم فامیل «ب» باخت. گفتند: مردههای ما بیشترند. برویم قبرستان قبر پدرانمان را هم بشماریم. رفتند قبرستان مرده شماری کردند.
آیه نازل شد که به قدری شما سرگرم و غافل هستید که رفتید به مرده شماری افتادید؟ آدم اگر غافل نباشد ته سیگار جمع میکند؟ کبریت جمع میکند؟ آدم اگر غافل نباشد دلش را به این چیزها خوش میکند؟ یک عده افرادی دنبال جمع یک چیزهایی هستند و به یک چیزهایی مینازند که واقعاً آدم نمیفهمد.
2- اولاد و اموال: قرآن میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»(منافقون/9) روی بچهها و مال عد های غافل هستند.
3- تجارت: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»(نور/37). داد و ستد افراد را غافل میکند. اگر بازاریهای ما غافل نباشد تا میگویند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» باید بازار تعطیل شود. چون قرآن درباره «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ» میگوید: یک مشت آدم هست که تجارت اینها را از نماز باز نمیدارد. یعنی تا میگویند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاهُ» بازار تعطیل میشود. الان در خیابانها وقتی صدای اذان پخش میشود چند تا بازاری دکانش را میبندد؟ میگوید: وقت کاسبی است. بازاری که مغازهاش را موقع اذان تعطیل نمیکند، غافل است.
4- آرزو: «یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ»(حجر/3) غافل است و در عالم خیال است. ما لیسانسمان را میگیریم، بعد با فلان مورد ازدواج میکنیم، بعد هم چه میشود و چه میشود و. . در یک عالم خیالی است. روایات زیادی داریم کسانی آرزوهای طول و درازی دارند، غافل هستند و خیلی هم خطرناک است.
5- لهو الحدیث: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ»(لقمان/6) یکی از عوامل غفلت «لَهْوَ الْحَدیثِ» است یعنی یک حرفهایی که آدم را رشد نمیدهد. فیلم هم میتواند آدم را رشد بدهد. حالا اینجا حاشیه بزنم. شما دانشجوی صدا و سیما هستید. شما میتوانید وسیله رشد باشید. یکی از عواملی که مردم را از غفلت بیرون میآورد میتواند دانشگاه صدا و سیما باشد. صدا و سیما هم میتواند مردم را خراب کند و هم میتواند مردم را از خواب بیدار کند. شما دانشجویان صدا و سیما، هم میتوانید عامل غفلت باشید و هم میتوانید عامل ذکر و رشد باشید.
امیرالمؤمنین میفرماید: «إِنَّ الدُّنْیَا خَدَّاعَهٌ صَرَّاعَهٌ مَکَّارَهٌ غَرَّارَهٌ سَحَّارَهٌ»(أمالی طوسی/ ص652) دنیا عجب شناسنامهای دارد. دنیا خدعه میکند و تو را به زمین میزند. تو دنیا را آباد نمیکنی. «صَرَّاعَهٌ» کلاه سرت میگذارد «مَکَّارَهٌ» تو را فریب میدهد «غَرَّارَهٌ» تو را به غرور وا میدارد. «سَحَّارَهٌ» تو را سحر و جادو میکند و وسیله غفلت است.
قرآن نسبت به دنیا میگوید: «زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا»(طه/131) یعنی دنیا غنچه است. چرا قرآن به دنیا میگوید: «غنچه»؟ میخواهد بگوید این غنچه تا آخر برای هیچ کس باز نمیشود.
شاه رفت که همه بگویند: «جاوید شاه» دید همه گفتند: «مرگ بر شاه» اصلا آب خوش از گلوی انسان پایین نمیرود تا میگویی خوب شب خراب شد.
یکی از عوامل غفلت «تسویف» به معنای تأخیر در اعمال است. (حالا باشد برای بعد) باخود میگوییم نماز بخوانم، در ذهنمان میآید که «حالا اول وقت است و تا غروب وقت داریم. » آقا کمکی به جبهه کنیم « ببینیم که اگر کسی نرفت ما میرویم و کمک میکنیم» آقا به عیادت برویم «باشد برای بعد، دیر نمیشود» در هنگام انجام کار خیر، شیطان میآید و میگوید: «باشد برای بعد» و لذا وقتی آیه نازل شد: «ای گنه کارها! شما توبه کنید، من شما را میبخشم» شیطان یارانش را جمع کرد و گفت: «یک آیه نازل شد که تمام زحمتهای ما را هدر میدهد. ما عمری زحمت میکشیم که مردم را گنه کار کنیم، خدا آیه نازل کرده که اگر بیایید و صادقانه توبه کنید، من شما را میبخشم. » یکی از بچه شیطانها گفت: «غصه نخور! هر وقت انسان خواست توبه کند، میگوییم حالا زود است. » جوانی است، بگذار صفا کنیم پیر که شدیم مسجد میرویم و. . . یعنی شیطان نمیگذارد که او تصمیم بگیرد.
5- مفاسد و موارد غفلت
آدم غافل جوانی خود را از دست میدهد و سنگدل میشود، اعمال خوبی دارد ولی به خاطر غافل شدنش اعمال خویش هدر میدهد. روی غفلت یک خورده باید حساسیت نشان بدهیم. چون باید ببینیم از چه باید غافل شویم و از چه چیزی نباید غافل شویم.
1- غفلت از دشمن: در هیچ لحظهای نباید از دشمن غافل شد. حتی در قرآن داریم که در جنگ وقتی نماز میخوانید، اسلحه روی دستانتان باشد و نماز بخوانید. حتی آیهای در قرآن داریم که میفرماید همه با هم در وقت جنگ سر نماز نروید. در خط اول جبهه چهار نفر نماز بخوانند و چهار نفر نزدیک مرز باشند. مرزبانی یک عبادت است. حدیث داریم اگر کسی شب تا صبح لب مرز نخوابد و نگهبانی کند، به اندازه تمام افرادی که این طرف مرز هستند، خدا به او اجر میدهد. که یک شب تا صبح پست داده است.
2- غفلت از عمر: جوانی ما کجا رفت؟ آیا بیش از این نمیتوانیم بالا بیاییم؟ شما عزیزانی که دانشجو یا محصل هستید بیش از این که هستید نمیتوانید باشید؟ اگر به من بگویید: «با چه سرعتی میدوی؟ » میگویم: «دو کیلومتر در ساعت» اما اگر یک گرگ دنبالم کند، با سرعت30 کیلومتر در ساعت میدوم. یعنی پیداست 28 کیلومتر دیگر توان دویدن در من وجود دارد و من از این توان خودم غافل هستم.
3- غفلت از ناله مردم: آدم باید در بین مردم باشد و ببیند مردم چه میگویند. امیرالمؤمنین میگوید: «وَ لَا تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَهُ عَنْ إِیرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَیْکَ»(نهجالبلاغه/ نامه 53) نکند نامه را دستت نرسانند؟ هر کس اگر نامهای دارد، آن را به خود من برساند. لا اقل خلاصهاش را به من بگوید که بدانم ناله مردم و حرف مردم چیست.
4- غفلت از آخرت: «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ»(ص/26) از روز قیامت غافل است. قرآن میفرماید: آقایی که احتکار و کم فروشی میکنی «أَلا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظیمٍ»(مطففین/4) نمیدانی روز قیامت خدا گریبان تو را خواهد گرفت؟
یک روز پیامبر اسلام(ص) یک درهم داد به سلمان و یک درهم به ابوذر داد و گفت: بروید خرج کنید و بیایید. (البته این احادیث برای نمایش خوب است. چون از من پرسیدند: «آیا اسلام برای نمایش چیزی دارد؟» من گفتم که 15 حدیث پیدا کردم که این داستان یکی از این حدیثها هست) رفتند و خرج کردند و فردا آمدند. دیدند پیامبر اجاق درست میکند. یک پایه نیم متری از یک سمت و پایه نیم متری دیگری از سمت دیگر قرار داد و یک تخته سنگ روی آن گذاشت. آتش روشن کرد و این تخته سنگ را خوب داغ کرد. مردم نگاه میکردند تا ببینند پیامبر چه میکند. بعد به سلمان گفت: روی این سنگ بایست و بگو که با آن پول چه کردی. سلمان بدون کفش روی تخته سنگ رفت و گفت که با پولش چه کرده است. خلاصه پایش سوخت و پایین آمد. ابوذر رفت و جواب داد و پایین آمد و پای او هم سوخت. حالا این نمایش را پیامبر برای چه اجرا کرد؟ پیامبر با این نمایش و با این فیلم چه چیزی میخواست بگوید؟
(می گویند یک کسی رفته بود عراق برگشت. گفتند: تو در عراق بودی عربی یاد گرفتی؟ گفت: بله! گفتند: خوب عراقیها به گاو چه میگویند؟ گفت: میگویند: «بقر» گفتند: به گوساله چه میگویند؟ گفت: به گوساله چیزی نمیگویند. صبر میکنند بزرگ که شد میگویند: «بقر»)
پیامبر بعد از نمایش گفت: ای سلمان وای ابوذر! همینطور که جواب یک درهم، روی سنگ داغ مشکل بود، روز قیامت باید همینطور روی زمین داغ قیامت جواب درآمد هایتان را بدهید. یعنی برای غفلت زدایی پیامبر دست به اجاق سازی و ایجاد یک نمایش کرد.
در سوریه و مکه حاجیها به هم میرسیدند و میگفتند: شما چه وقت آمدید؟ با کدام کاروان آمدید؟ در بهشت هم به هم میرسند و میگویند: شما با کدام کاروان آمدید؟ چطور شد شما اهل بهشت شدید؟ یکی از آیهها این است که قرآن میفرماید: «قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ»(طور/26). علت اینکه ما بهشتی شدیم این است که ما نسبت به بچه هایمان غافل نبودیم. حالا بگذار بچهها هر وقت خواستند، میآیند. یا اینکه بگذار تا هر وقت خواستند در کوچه بازی کنند. گاهی وقتها برای اینکه خودش بخوابد، به بچهاش میگوید: «به کوچه برو» یعنی خواب خودش به بچهاش ترجیح دارد.
غفلتهای استثنایی هم داریم. ماه رجب یک امتیازی است. ماه شعبان یک امتیازی است. ماه رمضان یک امتیازی است. جوانی یک امتیازی است. آدم از فرصتهای استثنایی غافل میشود.
مثلا شب 21 ماه رمضان است و این آقا در خیابان فوتبال بازی میکند.
غفلت از هدف هم خیلی مهم است. آقا یک زنجیر 40 سانتی دست گرفته و دائم میچرخاند. امام میفرماید: «یَا غَفْلَتِی عَمَّا یُرَادُ بِی»(صحیفه سجادیه/ دعاى 53) پناه به خدا میبرم از اینکه هدف را گم کنم.
و اما دنیا دنیای غفلت است. کشورها چقدر روی ورزش سرمایه گذاری میکنند؟ البته حالا ما هم برای اینکه از قافله عقب نمانیم. المپیک و بازیهای آسیایی و نمیدانم چه داریم. این کارها را میکنیم برای اینکه از قافله عقب نمانیم و در این زمینهها عزت خودمان را از دست ندهیم. بعضی وقتها هم بچههای ما میروند و شیرین کاری میکنند که برای جمهوری اسلامی عزت است. آنچه برای جمهوری اسلامی عزت است و آنچه برای تفریح است، بجاست. اما آن اندازه که این آقازاده آنقدر سرگرم بازی شود که آخر سال 16 تا تجدیدی آورد، غفلت این است.
همه دنیا جوان هایش مینشینند تا ببینند مثلاً توپ بلژیک کجا میرود. اما نمیفهمند که جوانی خودشان کجا میرود. اگر خسته شدید بلند شوید و بازی کنید اما بازی که به شما انرژی بدهد. یعنی بیایید و یک کار مفید انجام بدهید.
قرآن قصههای زیادی دارد. ما خیال نکنیم که قصههای قرآن مال 2-3 هزار سال پیش است. در قرآن داریم که یوسفی بود. او را بردند و به چاه انداختند. برای جو سازی و توجیه کارشان پیراهن یوسف را با خون آغشته کردند تا بگویند گرگ پار هاش کرده است. وقتی خواستند یوسف را ببرند، گفتند: «إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»(یوسف/12) ما یوسف را حفظ میکنیم «وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ»(یوسف/11) ما خیرخواه او هستیم. اما همینها که خیرخواه و محافظ بودند یوسف را بردند و. . .
وقتی قرآن میگوید «یوسفی بود» یعنی تو جوان یوسف هستی. «یوسف را بردند» یعنی تو را میبرند. به اسم بازی یوسف را بردند، یعنی تو را هم با توجیه و جوسازی میبرند. اصلاً قصه یوسف مال من است. اگر این طور نباشد که قرآن یک کتاب قدیمی میشود. اگر قرآن را با زندگیت تطبیق نکنی، یک کتاب برای چند هزار سال پیش میشود و هیچ نقشی برای ما ندارد.
این که امام میگوید قرآن کتاب تربیتی است یعنی هر چه خواندی با خودت مطابقت بده.
هدف ما چیست؟ جایگاه ورزش چقدر است؟ جایگاه فیزیک چقدر است؟ جایگاه نقاشی چقدر است؟ برای هر چیزی یک حسابی باز کنیم.
بطور خلاصه بحث ما این بود که انسان گاهی یادش میرود که کجای کار است. این همه کتابهای مفید وجود دارد و او به کتابهای غیر مفید سرگرم است. این همه دانشمند اطراف او هستند و او با آدمهای بیسواد رفیق است. این همه کارهای مفید میتواند انجام بدهد، نمیدانم بر میدارند با نخ قرقره یک شکل هندسی درست میکنند و. . . چه چیزی گیرت آمد؟ شما این زحمتی که کشیدی اگر روی یک بلوز میکشیدی برای یک برهنه یک بلوزی بافته بودی. اگر روی قالی روزی یک ساعت دو ساعت کار میکردی، آخر سال 30-40 هزار تومان در آمد داشتی. گاهی وقتها کارهایمان کاذب است. ببینید دنیا بازار است و ما مجبوریم جوانی خود را در این بازار بفروشم، لااقل مفت نفروشیم. امیرالمؤمنین(ع) میگوید: قیمت شما بهشت است، ارزان خودتان را نفروشید.
زمان شاه در اتوبوس نشسته بودم. یک کسی میخواست مرا مسخره کند. گفت: آقای راننده! گفت: بله! گفت: جناب شیخ تشریف دارند. موسیقی را برای آقا روشن کنید و میخواست با این کار مرا ناراحت کند. من فکر کردم الآن باید چه کرد؟ همینطور که فکر میکردم به من گفت: آقای شیخ! گفتم: بله! گفت: از موسیقی خوشحالی؟ گفتم: من یک چیز دیگر به شما بگویم. من کار به حلال و حرامی آن ندارم. من میگویم این که میخواند کیست؟ (در زمان شاه معمولاً رقاصهها میخواندند) گفتم: من خودم دانشمند نیستم. اما در راه دانشمند شدن هستم. شاگرد دانشمندان هستم. آیا ارزش دارد که من مغزم را در اختیار این رقاصه بگذارم یا نه؟ شما اگر یک نوار 100 تومانی بخری، حاضری رویش صدای گربه ضبط کنی؟ نوار مغز من چه گناهی کرده که این چیزها رویش ضبط شود. من نمیخواهم مغزم را در اختیار رقاصه بگذارم. گیرم موسیقی حلال باشد. من حیف هستم.
6- ارزش تغافل و غفلت خوب
قرآن به غافلین میگوید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(اعراف/179) بعد در ادامه میگوید: «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»(اعراف/179) آنجایی هم که غفلت خوب است، تغافل است. گاهی وقتها پدر باید وقتی عیبی در بچهاش میبیند، بروی خودش نیاورد. چون حدیث داریم معلم خوب و مدیر خوب کسی است که گاهی هم وقتی عیب طرف را فهمید، بروی او نیاورد. یعنی بنا را بگذارد روی نشیدن. در مسائل تربیتی و مدیریتی گاهی تغافل خوب است.
گفتیم اگر کسی نمازهایش را اول وقت بخواند دیگر جزء غافلین نیست و دیگر اینکه وقت خواب 10 تا آیه بخوانید که اگر کسی قبل از خواب ده آیه قرآن بخواند دیگر جزء غافلین نیست و آنچه که بر سر ما میآید و آنچه را که از دست میدهیم، بر اثر غفلت است.
خدایا! ما را از اینکه از دشمن خود غافل شویم، از اینکه از جوانیمان غافل شویم، از امکاناتی که موجود است غافل شویم، خدایا ما را از غافلین قرار نده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»