موضوع: غفلت از خدا و نعمتهای الهی
تاریخ پخش: 31/01/1402
عناوین:
1– غفلت از خدا، هستی در حال عبادت
2- خطر غفلت از استعدادهای خود
3- عوامل غفلت انسان
4- بازماندن از عبادت، به خاطر کسب و کار و تجارت
5- خطر محرومیت از برکات ماه رمضان
6- بهرهگیری از اوقات استغفار و توبه
7- خطر غفلت از محرومان و نیازمندان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
در این بیست و چند دقیقهای که صحبت میکنیم، حدود بیست و پنج دقیقه، بیست و چهار دقیقه، موضوع این جلسهمان غفلت است. خیلی آیه راجع به غفلت داریم که طرف غافل است، یعنی حواسش پرت است، نمیداند چه میدهد، چه میگیرد، چه میگوید، چه میکند. قرآن میفرماید: «وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُون» (یونس/ 92)، «إنّ» گفته یعنی حتماً، لام «لَغافِلُون»، یعنی حتماً، جملهی اسمیه است، یعنی حتماً، از نظر ادبیات عرب این جمله چند رقم حتماً حتماً حتماً یعنی شوخی نیست، جدّیِ جدیِّ جدّیِ است که انسان غافل است. هر چه به سر ما میآید، اگر نگوییم تمامش، اکثرش به خاطر غفلت است، بیماریهایی که پیدا میکنیم، از تغذیهی سالم غافل میشویم، غذای فاسد میخوریم. غافل میشویم که این دوست نیست، دشمن است، این ما را برای خودمان نمیخواهد، ما را برای خودش میخواهد، غفلت از جوانی، غفلت از عمر، غفلت از سرمایه، غفلت از دشمن، راجع به این میخواهیم صحبت کنیم، غفلت از زمانها، چه زمانی را از دست دادیم. امام میگوید: خدایا یک دری را باز کردی، اسمش را در توبه گذاشتی، بعد هم گفتی تشریف بیاورید، توبه کنید، «مَنْ یَقْبَلُ التَّوْبَهَ» (مفاتیح الجنان، فراز 67 دعای جوشن کبیر)، «قابِلِ التَّوْبِ» (غافر/ 3)، من توبهی شما را میپذیرم، حالا اگر کسی توبه نکرد، «فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ؟» (مفاتیح الجنان، مناجات خمسه عشر، مناجات تائبین) اگر در باز شد و ما نیامدیم، گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحبخانه چیست؟ غفلت از نسل نو. این آقا مرتّب میرود کربلا، مکّه، مشهد، این طرف، آن طرف، غافل از اینکه دختر جوانش شوهر میخواهد و هر خواستگاری هم که میآید، میگوید باشد لیسانسش را بگیرد، پسرش در چه شرایطی زندگی میکند، از پسرش غافل است، از دخترش غافل است.
موارد غفلت
1- غفلت از خدا، هستی در حال عبادت
اوّل چیزی را که ما از آن غافلیم، خداست. من خودم هم مصداق این هستم که میگویم، یعنی خودم هم یکی از مصادیقش هستم متأسّفانه، ما در حال ذکر هم غافلیم، یک کسی نان هندوانه میخورد، وسط نان هندوانه خوردنش هم آب میخورد، گفت: «بابا خود هندوانه آب است دیگر، آب را یک جایی دیگر غذا میخورند، تو که نان و هندوانه میخوری، دیگر نان و هندوانه که آب نمیخواهد دیگر.» ما وقتی هم با خدا حرف میزنیم و یاد خدا هستیم، سر نماز هم حواسمان پرت است، یعنی ذکر ما غفلت است، خیلی مهم است این. ذکر ما غفلت است. یک آدمی یک قیافهی عجیبی داشت، یک نوزادی گریه میکرد، این آدمی که خیلی قیافهاش ناجور بود، قنداق را بغل گرفت، گفت: «جون»، هر چه میگفت جون، بیشتر بچّه جیغ میزد، گفت: «آقا دیگر بچّه را کنار بگذار، خوب میشود، این قیافهی تو را که میبیند، جیغ میزند.» «نَسُوا اللَّهَ» (حشر/ 19)، خدا را فراموش کرده. شده یک داماد پهلوی یک اسلامشناس برود، بگوید: «آقا همسر خوب معیارهایش در قرآن چه هست؟» یک کسی میخواهد یک دانشگاه برود در یک کنکوری، برود پهلوی یک استادی بگوید: «آقا جامعه الآن نیازش به چی هست؟ وظیفهی من چیه؟» یک چیزی میخواهد بخرد، آن را دقّت میکند، چون ممکن است سود بکند یا ضرر، میپرسد که: «آقا ما سکّه بخریم؟ قالی ابریشم بخریم؟ زمین بخریم؟ آپارتمان بخریم؟» در خرید و فروش حواسمان جمع است معمولاً، غیر از خرید و فروش غافلیم. «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ» (توبه/ 67)، قرآن میگوید اینها خدا را فراموش کردند، خدا هم اینها را به فراموشی سپرد.
– غفلت از قیامت
قیامت را فراموش میکنند، «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» (ص/ 26)، عربیهایی که میخوانم قرآن است، از قیامت، قیامت را فراموش میکنند.
2- خطر غفلت از استعدادهای خود
استعدادهای خودش را فراموش میکند، «تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ» (بقره/ 44)، میلیونها آدم بودند، میگفتند: «شاه که نمیتواند برود، کشور چند هزار سالهی شاهنشاهی!» امام فرمود: «با همین مردم مؤمن ما شاه را بیرون میکنیم.» موفّق شد. چهقدر ظرفیت داشتیم؟ الآن چهقدر خاک داریم؟ کشورهایی را داریم که خاکشان خیلی کم است، اما خریدشان از ما کمتر است، یعنی محصولات خودشان را از همین آب و خاکی که دارند، درمیآورند. آب هدر میرود، خاک هدر میرود، نور هدر میرود، کاغذ هدر میرود. معاون وزیر آموزش و پرورش در یکی از دورههای گذشته، معاون وزیر میگفت، میگفت: «کشورهایی که کاغذ به دنیا میفروشند، کتابهای درسیشان را چند بار بچّهها میخوانند، یعنی کلاس سوّم این بچّه میخواند، سال دیگر میدهد به یک بچّهی سوّم دیگر، سال بعد میدهد به بچّهی سوّم، چند بار کتاب درسیشان، یعنی با یک کتاب چند تا بچّه باسواد میشوند، ما که کاغذ میخریم، یکبار مصرف است، کاغذ میخریم یک ساله، یا پاره میشود، یا کهنه میشود، یا دور میریزیم، یا میگوییم بهداشتی نیست. گازوئیلمان، نفتمان، فکرمان، زبانمان چهقدر هرز میرود، صبح تا شام حرف میزنیم، حرفهایی که ندانستنش مفید است، حدیث داریم با کسی رفیق شوید که حرف که میزند، به اطّلاعات شما اضافه بشود، یک چیزی گیرت بیاید، نگاهش میکنی، یاد خدا بیفتی. فیلم میبینی، چند دقیقه فیلمهای تلویزیون را نگاه کن، بعد بگو این فیلم چه نقشی در زندگی من دارد، اگر شما را زیاد میکند، فکرت را، هوشت را، رشدت را، اقتصادت را، اخلاقت را، اگر یک چیزی به شما اضافه میکند، گوش بده، تا آخر فیلم برو، اما اگر این فیلم سرگرمی است. من یک وقت خانه آمدم، دیدم صدا و سیما دارد فیلمبرداری میکند که هر کس شیرجه رفت تو استخر، زیر آب، در گاوصندوق را باز کرد، جایزه بگیرد. هی میرفتند در باز نمیشد، نفسشان تنگ میشد، میآمدند، یک بار دیگر میرفتند. من هر چه فکر کردم که چه کسی در زندگیاش گیر این افتاده که گاوصندوقش داخل استخر گیر کرده؟ تا حالا شنیدید یک کسی بگوید من گاوصندوقم در استخر آب گیر کرده؟ ولی خب سرگرمی است، مردم را سر کار میگذاریم، خودمان هم میدانیم سرگرمی است.
کتابی که میخوانیم، این کتاب چهقدر مطالبش کاربردی است؟ چرا آموزش و پرورش ما دیپلمهایش بیکارند؟ دانشجوهای دانشگاه چرا بیکارند؟ چون خیلی از چیزهایی که میخوانند، به درد زندگی نمیخورد. اطّلاعات است، بدانیم جایی آباد نمیشود، ندانیم جایی خراب نمیشود، مهارت نداریم، سواد دارد، مدرک دارد، زحمت هم کشیده، اما مفید نیست، غافل از آموزش و پرورش، غافل از ازدواج بچّههایمان، غافل از اینکه این کارهای ما عوارضی دارد.
– غفلت از اسلحه و سرمایه
قرآن میگوید اگر در مقابل دشمن نماز میخوانید، اسلحهتان را زمین نگذارید، شمشیرتان، کلتتان بغلتان باشد، بگویید الله اکبر، برای اینکه اگر اسلحه را زمین بگذارید، ممکن است از اسلحه غافل شوید، خسارت ببینید. از ثروتتان غافل نشوید، «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُم» (نساء/ 102)، دشمن دوست دارد شما غافل شوید هم از اسلحهتان، هم از سرمایهتان.
حدیث داریم ثروتتان را چند جا تقسیم کنید، که اگر جیببری آمد، جیبت را زد، یا قایقت در دریا غرق شد، یا ماشین در درّه سقوط کرد، یا یک پاساژ قالی آتش گرفت، همهی سرمایههایت یکجا نباشد، همهی پولهایت را در یک کیسه نگذار، یک جوری تقسیم کن، مثل خدا، خداوند دو تا کلیه داده، این کلیه از کار افتاد، آن کلیه کار میکند، این گوش، این چشم، این دست، این پا، یک عضو دیگر هست. حدیث داریم سرمایهتان را …
حدیث داریم اوّل پولی که گیرتان آمد، خانه بخرید، یا زمین، باقی چیزها پیدا میشود. من اخیراً بعضی از عروس و دامادها را دیدم، خانوادهی عروس گفتند: «ما به جای جهازیه فلان مبلغ را جلو میگذاریم، شما هم به قصد جشن و تالار فلان مبلغ بگذارید، پولهایمان را روی هم بگذاریم، یک قطعه زمین، ولو پنجاه متر، برای عروس و داماد بخریم، به اسم هر دو کنیم.» حدیث هست هان، اوّلین پولی که گیرتان میآید خانه بخرید، و حدیث داریم آخرین چیزی که در بیپولی میفروشید، خانه باشد، بیپول شدید، طلا بفروش، کتاب بفروش، فرش بفروش، ماشین بفروش، در بیپولی هر چه میخواهی بفروش، اما خانهات را نفروش.
3- عوامل غفلت انسان
چه چیزهایی ما را غافل میکند؟ قرآن میفرماید که: «لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ» (منافقون/ 9).
امام رضا که مهمانش هستیم، فرمود: «عمرتان را چند قسمت کنید، ساعتی را برای مناجات و گفتوگو با خدا، ساعتی را برای زن و بچّه، ساعتی را برای کسب و کار.» (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه السلام، باب 89 حقّ النفوس، ص 337) تقسیم کنید، مدیریت زمان.
گاهی افراد غافل میشوند، سرگرم یک چیزهایی میشوند، ما بیشتریم یا شما بیشترید؟ در صدر اسلام دو تا قبیله با هم دعوا داشتند، او میگفت: «ما بیشتریم، او میگفت: ما بیشتریم.» یک خورده که چانه زدند، گفتند: «سرشماری کنیم.» سرشماری کردند، یکی برد و یکی باخت، آن که باخت، طبق نقلی گفت: «زنهای حامله را دو تا حساب کنیم، یک بار دیگر سرشماری کنیم.» باز سرشماری کردند، باز هم باخت، گفت: «خیلیهای ما مردهاند، برویم قبرستان مردههایم را هم بشماریم، ببینیم کدام فامیل بیشتر است.» آیه نازل شده: «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر» (تکاثر/ 1 و 2)، اینقدر شما سرگرم ما بیشتریم، تو بیشتری شدید، آمارزدگی، آمار خلاف، کارتان به جایی رسید که به جایی که از استخوان پوسیدههای پدران عبرت بگیرید در قبرستان، رفتید استخوان پوسیدههای پدرانتان را میشمرید تا پز بدهید که ما استخوان مردههایمان بیش از استخوان مردههای شماست!» یعنی انسان وقتی غافل میشود.
نشسته جدول روزنامه حل میکند. چه چیزی گیرت میآید؟ خیابانِ قدیمیِ دو حرفی، تهران؟ کلّی فکر میکند خیابانِ قدیمیِ دو حرفی، تهران. یک مدّتی فکر میکند، بعد میگوید: «خیابان ری»، خب جدول را حل کردی، چه گیرت آمد؟! عمرت را کجا صرف کردی؟ حالا اگر نمیدانستی، چه میشد؟ حالا که فهمیدی، چه شده؟
4- بازماندن از عبادت، به خاطر کسب و کار و تجارت
دو تا قصّه از قرآن هست، بگویم، یکی پول از مسجد باز میدارد، یک جا مسجد از پول بازمیدارد، هر دویش هم در قرآن هست. یک روز حضرت نماز جمعه میخواند، مردم هم نشسته بودند، خطبهها را گوش میدادند. جمعهای بود و جمعه بازاری، اجناسی را آوردند، با طبل و دهل، فروش. تمام اینهایی که پای سخنرانی پیغمبر نشسته بودند، همهشان بلند شدند رفتند خرید، جز دوازده نفر. آیه نازل شد: «خیلی شما حواستان پرت است، پیغمبر دارد خطبههای نماز جمعه میخواند، شما رفتید سراغ خرید جنس؟!» آیهاش این است، این آیه در سورهی جمعه هست: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَهً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها»، همین که تجارت و لهو میبینند، طبل و دهلی میبینند، جمعه بازاری، «انْفَضُّوا إِلَیْها»، سراغ خرید میروند، «وَ تَرَکُوکَ قائِماً» (جمعه/ 11)، پیغمبر را تنها میگذارند. این انتقاد میکند مال کسانی که به خاطر دنیا پیغمبر را کنار میگذارند.
از طرفی دیگر آیه داریم، خدا ستایش میکند از کسانی که به خاطر خدا تجارت را کنار میگذارند، آیهاش این است: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/ 37)، ما یک مردانی داریم که صدای «قد قامَتِ الصَّلاه» را که شنیدند، کار را کنار میگذراند، میروند نماز، اوّل میگویند نما، اوّل نماز.
ما همه از مریدهای امام هستیم، آقای انصاری که همیشه پهلوی امام بود، میگفت: روزهای آخر امام گاهی امام از حال میرفت، از هوش میرفت، خواب میرفت، حالا هر جوری، یک بار چشمش را باز کرد، گفت: «ظهر شده؟» گفتم: «نه» گفت: «اگر ظهر شد، من را بیدار کنید.» این را گفت و امام باز خوابش برد. اذان گفتند و من هم رفتم بالای سر امام بیدارش کنم، دلم نیامد، خودش گفته بود بیدار کن، ولی من دلم نیامد. ده دقیقه بعد امام چشمانش را باز کرد، گفت: «ظهر شد؟» گفتم: «بله آقا» گفت: «کی؟» گفتم: «ده دقیقه پیش» گفت: «مگر من به شما نگفتم اگر صدای اذان بلند شد، من را بیدار کن؟ در عمرم نمازم را اوّل وقت خواندم، چرا روز آخر عمر ده دقیقه دیر شد؟» دو تا آیه داریم، آیهای که صدای «قد قامَتِ الصَّلاه» میشنود، میرود نماز میخواند، آیهای که پیغمبر را رها میکند، میرود تخم مرغ میخرد. هر دویش در قرآن هست.
5- خطر محرومیت از برکات ماه رمضان
ماه رمضان دارد تمام میشود، این زمانهایی که میآید، تمام میشود، در را دارند میبندند، حدیث داریم اگر ماه رمضان تمام بشود و بخشیده نشوید، معلوم میشود که وضعتان خراب است. (ر. ک به: دعائم الإسلام، ج 1، ص 269) کسی ماه رمضان بیاید، رد شود، فرصت را. خانهمان پهلوی مسجد است، میگوید این یک فرصت است، غافل بشوی، حسرت میخوری، «لَا صَلَاهَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِی الْمَسْجِد » (دعائم الإسلام، ج 1، ذکر المساجد، ص 48)، کسی که همسایهی مسجد است…
نماز جماعت. حاج حسن آقا، نوهی امام میگفت: نوجوان بودم، به تکلیف رسیدم، ماه رمضان بود، افطار شد، امام فرمود: «چون نوجوانی، سال اوّل روزهات هست، ممکن است گرسنهات بشود، تو برو روزهات را افطار کن، بعداً بیا نماز بخوان.» گفتم: «آقا میخواهم با شما جماعت بخوانم.» گفت: «باشه.» امام سر نماز رفت، نوهاش هم به او اقتدا کرد، نماز جماعت دو نفری، امام، نوه. نماز مغرب که تمام شد، امام فرمود: «من مینشینم دعا میخوانم، تو برو یک چیزی بخور، بیا که بهت فشار نیاید، من دعای میخوانم، تا تو بیایی.» حاج حسن آقا میگفت: «ما رفتیم افطاری کنیم، سرگرم گفتوگو شدم، یادم رفت که به امام قول دادم، بعدش یادم آمد که اِه، امام گفت من مینشینم تا تو بیایی، گفتیم خب دیگر نمازش را خوانده، رفته دیگر، رفتم دیدم امام نشسته، گفتم: «آقا یادم رفت که به شما قول دادم.» بعد امام فرمود: «من یک ساعت و نیم مینشینم که نمازم را فرادی نخوانم، به جماعت بخوانم.» یکی به یکی اقتدا کند، نماز چند برابر میشود، دو تا چی، سه تا چی، تا ده تا، ده تا که رسید، هیچ کس قدرش را ندارد. (بحار الأنوار، ج 85، ص: 14 و 15)
6- بهرهگیری از اوقات استغفار و توبه
– غفلت از کنار مسجد بودن، عاشورا، عرفه، رمضان، افطار، سحر.
ما در طول سال معمولاً سحرها خوابیم، ماه رمضان به خاطر سحری بیدار میشویم، حالا که بیدار شدی، در قرآن هم چند بار گفته در سحر استغفار کن، «بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون» (ذاریات/ 18)، آیهی قرآن است، «وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحارِ» (آل عمران/ 17)، آیهی دیگر قرآن است، حالا که ما به هوای سحری بلند میشویم، ده دقیقه هم با خدا حرف بزنیم، لازم هم نیست عربی حرف بزنیم، نماز واجب را باید عربی بگوییم، ولی دعای عربی را فارسیاش را بخوان، با خدا حرف بزن.
– غفلت از دیون
غفلت از دیونی که داریم، چهقدر به مردم بدهکاریم. امام سجّاد یک دعا دارد به نام دعای ابوحمزهی ثمالی، سحرهای ماه رمضان، یک جملهاش این است: خدایا روز قیامت طلبکارها دور من جمع شوند، چه کسی میخواهد من را نجات بدهد؟ «وَ مِنْ أَیْدِى الْخُصَماءِ غَداً مَنْ یُخَلِّصُنِى؟»، روز قیامت چه کسی میخواهد من را نجات بدهد.
7- خطر غفلت از محرومان و نیازمندان
– غفلت از فقراء، غفلت از مستضعفین، غفلت از آمریکا، اسرائیل، داعش، منافقین، غفلت از نعمتهایی که ما داریم، نعمت امنیت، نعمت سلامت.
هر سال که ما مشهد نیستیم که، یک کرونا آمد، دو سال ما مشهد نیامدیم، خیلیها نیامدند، بیشتر، بعضیها چند سال نیامدند، همین یک فرصتی باز میشود، سحری میشود، رمضانی میشود، امام رضایی میشود، روزهای آخر رمضان حواسمان جمع باشد، اینهایی که خارج میروند، وقتی دلار دارند، روزهای اوّل دلارشان را راحت خرج میکنند، وقتی پولشان تمام میشود، دیگر همه جا خرج نمیکنند، مثل اینهایی که بنزین کم دارند، اینهایی که ماشینشان بنزینش تمام میشود، دیگر مسافر سوار نمیکند، میگوید آقا من یک خورده دو لیتر، پنج لیتر بیشتر بنزین ندارم، این را گذاشتم برای یک زن زائو، خونریزی مغزی، یک جای حسّاسی باشد میروم، دیگر من به خاطر تخمه کدو و نمیدانم سبزی و گوشت و نان دیگر ماشین راه نمیاندازم، بنزین دارد تمام میشود، دلارها دارد تمام میشود، ماه رمضان دارد تمام میشود، تحدید (22:23) شدیم، هر چه میتوانیم از این دقیقهها استفاده کنیم.
خدایا تو شاهدی چهقدر عمرمان تلف شده، چهقدر آب و خاک و زمین و فرش و لباس و بنزین و گازوئیل و عمر و جوانی و چهقدر هدر دادیم، تو میدانی، به آبروی تمام آبرومندان درگاهت آنچه را ما هدر دادیم از اسراف و تبذیرها، آنچه غافل بودیم، لحظات غفلت ما را ببخش و ما را از غافلین و خاسرین قرار نده.
زبانی که میتواند حق بگوید، چرا باطل گفت؟ چشمی که میتواند به حق نگاه کند، چرا به باطل نگاه کرد؟ رزقی که میتواند حلال باشد، چرا سراغ حرام برویم؟ این گناه غفلت خیلی گناه مهمّی است و قرآن راجع به افراد غافل میگوید اینها از چهارپا بدترند، «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ»، بعضی آدمها مثل چهارپا هستند، بعد میگوید: «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/ 179)، غافلند، نمیفهمد که چه داد، چه گرفت، ما گاهی وقتها فکر میکنیم گرانفروشی کردیم، پولمان زیاد شد، نه آقا انصاف را از دست دادی، پولت زیاد شد، اخلاق را از دست دادی، رحم را از دست دادی، وجدان را از دست دادی، خیلی چیزها را زیر پا گذاشتی، تا سر مشتری کلاه گذاشتی، درست است پولت زیاد شد، اما چه چیزی کم شد، از حق و انصاف و عدالت دور شدی، به پول و پلو نزدیک شدی، اینها خسارت است.
خدایا تو را به حقّ محمّد و آل محمّد ما را از خاسرین و غافلین قرار نده.
«و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته»