غدیر در روایات – 2

موضوع: غدیر در روایات(2)
تاریخ پخش: 76/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

گر چه عید غدیر را می‌شناسیم، اما شناخت مراحل و درجاتی دارد. شناخت ساده و سطحی، شناخت نیمه عمیق و شناخت عمیق. ما باید شناختمان را بیشتر کنیم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ، وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ» (صحیفه سجادیه/دعاى 20)، «زِدْنی‌ عِلْماً» (طه/114)، «زادَهُمْ هُدىً» (محمد/17). دو روزمان نباید مثل هم باشد. این بحث‌ها تکرار نیست، عمیق کردن است. یک کسی از من پرسید: چرا نماز تکراری است؟! گفتم: تکرار نیست؛ کسی که کلنگ می‌زند و چاه می‌کند، هر کلنگی عمق چاه را بیشتر می‌کند. اما یک بچه شاید فکر کند این کار تکراری است. کسی که از نردبان بالا می‌رود و پایش را روی پله‌ها می‌گذارد، کار تکراری انجام نمی‌دهد. بلکه هر پایی که بالا می‌برد یک پله بالاتر می‌رود و به مقصدش نزدیکتر می‌شود. بنابراین این بحث‌ها تکرار نیست، تعمیق است. یعنی بر عمقش افزوده می‌شود.
1- عید غدیر در قرآن
موضوع بحث: در جستجوی روز مخصوص؛ در سوره مائده آیه‌ای است که به آن می‌پردازیم. یک روزی است در قرآن، که در قرآن اسمش را نبرده و فقط خصوصیاتش را نام برده است (روز عید غدیر خم). یک وقت می‌گویند: « محسن قرائتی». یک وقت اسم مرا نمی‌گویند: یک شیخی است قد بلند، کاشانی، عمامه سفید دارد، روی تخته سیاه می‌نویسد، شبهای جمعه به تلویزیون می‌آید. اسمم را نمی‌گوید ولی خصوصیاتم را طوری می‌گوید که جز با من سازگار نیست. خدا هم عید غدیر نگفته، یک روزی را گفته که هرچه می‌گردی جز عید غدیر امکان ندارد. اصل آیه این است: «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَهُ وَ الْمَوْقُوذَهُ وَ الْمُتَرَدِّیَهُ وَ النَّطیحَهُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ» (مائده/3)، بعد یک پرانتز باز می‌کند و می‌فرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‌ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» بعد جمله قبل را ادامه می‌دهد: «فَمَنِ اضْطُرَّ فی‌ مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» (مائده/3) ترجمه: حرام است بر شما (خوردن): گوشت مرده، خون، گوشت خوک، حیوانی که با شلاق زدن بمیرد، حیوانی که با پرت شدن بمیرد، حیوانی که با شاخ خوردن بمیرد، گرگ او را بدرد (مگر آنکه جان داشته باشد) حیوانی که رو به بت کشته شود. یا با قمار گوشتش تقسیم شود. این آیه می‌فرماید: این گوشتها حرام است. بین این جمله پرانتزی باز می‌کند و می‌فرماید: «امروز کفار مأیوس شدند. امروز دین شما کامل شد. امروز نعمتم را بر شما تمام کردم. امروز خدا از شما راضی است. امروز دینم را برای شما پسندیدم. بعد پرانتز را می‌بندد و می‌فرماید: من به تو گفتم: گوشت خوک… نخور، اما: اگر مضطر شدی و ترسیدی از گرسنگی بمیری، اشکال ندارد. پس: گوشت خوک و… نخورید، در وقت اضطرار بخورید. بین نخورید و بخورید خداوند یک چیزی قرار داده است.
زنها که می‌خواهند میهمانی بروند طلاهایشان را در متکا می‌گذارند! بین طلا و متکا هیچ ارتباطی وجود ندارد. آدم می‌فهمد که جایش در آنجا نیست. قدیمها سکه هایشان را در کوزه، زیر خاک پنهان می‌کردند (گنج). در این آیه گنجی نهفته است. این آیه به گوشت خوک و… ارتباطی ندارد. (امروز دین شما کامل شد. امروز خدا راضی، امروز نعمت تمام، امروز کفار مأیوس…) چیه؟! اگر یک حیوانی شاخ خورده، آنرا نخورید! این هم شد کار!؟ این کلاه قد این سر نیست.
2- غدیر، گنجی پنهان میان آیات
حالا چرا اینجا قرار دارد، عرض کردم که: خداوند سبحان برخی آیات را که حساسیت برمی انگیزند، جابه جا نموده است. این فرم حفظ خداوند است. مغازه‌های کفش فروشی که گاهی شلوغ هستند، صاحب مغازه یک جفت از هر کفش را داخل ویترین می‌گذارد و صد جفت دیگر را در جای دیگری می‌گذارد. اگر دزدی به فروشگاه بیاید یک جفت کفش را نمی‌دزدد. اگر هم مشتری باشد با همان یک جفت کفش راضی می‌شود (انتخاب کرده و عین همان را می‌خرد) خداوند هم برخی آیات را مخفی می‌کند (یا جابه جا می‌کند.) افرادی که مسئولیت‌های حساس دارند، نوشته هایشان طبیعی نیست. مثلا وقتی می‌خواهد بنویسد: «فلان شخصیت مهم موقع ظهر به خانه من می‌آید» طوری می‌نویسد که فقط خودش بفهمد. مثلا یک کلمه را در این صفحه و کلمه بعدی را صد صفحه دیگر می‌نویسد. مثلا صندوق‌های رمز دار. تا کسی سوء استفاده نکند (از اسناد). یکی از انواع حفظ خداوند این است که: یا با قدرت غیبی آن چیز را محفوظ می‌دارد و یا با واسطه قرار دادن چیزی.
یک وقت یک تار عنکبوت پیامبر اکرم(ص) را حفظ می‌کند. حفظ خدا لازم نیست همیشه غیبی باشد، گاهی با وسیله است. اول اینکه: گوشتهای حرام سه بار دیگر هم در قرآن کریم آمده است. در سوره‌های انعام، بقره و نحل. این آیه دو ماه قبل از رحلت پیامبر(ص) نازل شد. پس حرف تازه‌ای نیست. علت اینکه برخی آیات تکرار شده است، این است که: برخی چیزها باید تکرار شوند تا بالاخره مؤثر واقع شوند. مثل: گفتن: «مرگ بر شاه» این جمله با یکبار و دوبار گفتن محقق نمی‌شود. دوم اینکه: ما روزهای عمر شریف پیامبر اکرم(ص) را بررسی می‌کنیم. ایشان در سن 40 سالگی به پیغمبری مبعوث شدند. در سن 63 سالگی هم رحلت نمودند. تمام روزهای عمر حضرت را در نظر می‌گیریم. یک روزی در این 23 سال است که این آیه با آن روز مطابقت داشته باشد. (این کلاه قد آن سر باشد).
روزهای مهم را می‌نویسم: 1- روز اول بعثت: بگوییم: اولین روزی که به پیغمبری مبعوث شد مربوط به این آیه است: ‌ای پیغمبر امروز صبح پیغمبر شدی، همین امروز دینت کامل شد!؟ امکان ندارد. هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است. مثل این است که دانش آموز، روز اول به مدرسه برود (هنوز الفبا بلد نیست) معلم بگوید: تو امروز فارغ التحصیل شدی؟! پس قطعا روز بعثت نیست.
2- پیغمبر(ص) سه سال بعد از بعثت به صورت مخفیانه مردم را به اسلام دعوت می‌کرد. بعد از سه سال آیه نازل شد: بس است دیگر، داد بزن، دعوتت را علنی کن: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ» (حجر/94). روز فرمان دعوت علنی: آن روز هم دین کامل نشده بود. چون هنوز روز اولی است که می‌خواهد دعوت آشکار کند. دین کامل نشده. 3- روز هجرت: روز هجرت هم کفار مأیوس نبودند: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ» روز هجرت روزی بود که از هر قبیله یک کافر چاقوکش از دیوار ریختند که او را بکشند. پیغمبر(ص) هم حضرت علی(ع) را در جای خود نهاد. آن روز که جان پیغمبر(ص) در خطر بود که کفار مأیوس نبودند. اگر مأیوس بودند که آن کار را نمی‌کردند. پس روز هجرت هم نبود. 4- روز تولد حضرت فاطمه زهرا(س) : در این روز هم کفار مأیوس نشدند. اصلا گفتند: خوب شد که دختر شد. چون اعراب برای دختر اهمیتی قائل نمی‌شدند. می‌گفتند: این پسر است که نام پدر را زنده نگه می‌دارد.
5- جنگها: در جنگهایی که مسلمانها داشتند در برخی پیروز می‌شدند و در برخی شکست می‌خوردند. در جنگهایی که شکست می‌خوردند که این همه شعار نمی‌توان سر داد: (امروز دین شما کامل شد و یا کفار مأیوس شدند) بلکه کفار امیدوارتر هم می‌شدند. پس از روزهای شکست هم نبود. روزهای پیروزی: مسلمانها در جنگهای: بدر و احزاب و حنین و فتح مکه و… پیروز شدند. وقتی عده‌ای بر عده دیگری پیروز می‌شود ممکن است که آن گروه مغلوب مأیوس شوند ولی اینکه همه گروهها مأیوس شدند امکان ندارد.
نمی‌گوید «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ فی البأس» می‌فرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ» می‌فرماید: تمام کفار مأیوس شدند. در جنگ‌هایی که مسلمین پیروز شدند کفار مغلوب مأیوس می‌شدند نه همه کفار. پس قطعا در جنگها هم نبود.
6- حجه الوداع (حج آخر): در مورد این روز طرفداران زیادی وجود دارد که می‌گویند، این کلاه مال حج اکبر (حجه الوداع) است. در حجه الوداع جمعیت عظیمی، مراسم حج را با پیغمبر خدا(ص) انجام دادند. یعنی اینکه: خدا فرمود: امروز که با پیغمبر(ص) حج مهمی انجام دادید، حجی که در محضر رسول الله(ص) باشد، و آداب حج را از شخص پیغمبر(ص) دیدید، امروز دین شما کامل شد. آیه نمی‌فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ حَجَّکُمْ» بلکه می‌فرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ» نمی‌گوید: امروز حجتان کامل است، بلکه می‌فرماید: امروز دین شما کامل شد (همه دین شما). پس مربوط به حجه الوداع هم نمی‌تواند باشد. چون حج قسمتی از دین است نه همه دین. آقایان و خانمها گوش بدهید: یک کلاه در قرآن است. خدا می‌فرماید: سر این کلاه را بیابید. کلاه این است: « امروز تمام کفار مأیوس شدند، امروز دینتان کامل شد و…» این کلاه را سر کدام روز بگذاریم. هیچ روزی امکان ندارد که این کلاه سر آن برود به جز روز «عید غدیر خم».
3- امامت در عید غدیر یأس دشمنان دین
با پیغمبر(ص) چهار نوع برخورد نمودند: 1) تهمت 2) شکنجه 3) جنگ 4) ترور. هیچکدام موفق نشدند. قرآن تهمت‌ها را نقل می‌کند: شاعر، مجنون، ساحر، کاهن. هیچ کدام نشد. تهمت‌ها نگرفت. او را تا غار تعقیب کردند. یارانش را کتک زدند. هیچکدام مؤثر واقع نشد. برای کفار، تنها، یک روزنه امید مانده بود. می‌گفتند، ما حریف پیغمبر(ص) نمی‌شویم.
پس صبر می‌کنیم که او از دنیا برود. پسر هم ندارد تا جای او را بگیرد! کلکش کنده است! همه امید این کفار مرگ پیامبر(ص) بود. یکمرتبه در غدیر دیدند: علی(ع) نصب شد. وقتی امیر المؤمنین علی(ع) به امامت برگزیده شد، دیدند که: اگر پیغمبر(ص) پسر هم می‌داشت از ایشان بهتر نمی‌شد. آن وقت بود که همه کفار مأیوس شدند.
راجع به انقلاب بگویم؟ وقتی خبر رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی(ره) پخش شد، ضد انقلابی‌ها در فرودگاه‌های کشورها جمع شدند تا به ایران بیایند. یکی از علمای بزرگوار که برای معالجه به یکی از کشورهای خارجی رفته بود، می‌گفت: تا فهمیدم امام (ره) رحلت کرده‌اند، من هم به فرودگاه رفتم. دیدم: به! فرودگاه پر از آدمهای ضد انقلاب است. ساکها را دست گرفته‌اند تا به ایران بروند. یک مرتبه رادیو اعلام کرد: امروز آیه الله خامنه‌ای به عنوان رهبری برگزیده شد. همین که خبر رهبری ایشان گفته شد، ضد انقلاب به هم نگاه کردند و برگشتند. چون دیدند: اگر امام خمینی (ره) اگر پسر هم داشت از ایشان بهتر و لایق‌تر نمی‌شد. امام (ره) جمله جالبی فرمودند؛ آن جمله این بود: « اگر پیغمبر(ص) هیچ کاری نمی‌کردند و فقط یک علی(ع) تربیت می‌کردند، بس بود.»
از این آیه (آیه 3 سوره مائده) معلوم می‌شود که: تمام کفار کره زمین یک سمت، امام علی(ع) هم یک سمت. چون می‌فرماید: علی(ع) که معین شدند، همه زدند گاراژ. این آیه خیلی مهم است.
درسهایی که از این آیه می‌گیریم:
1- قوام دین به رهبری است (به دلیل قرآن) چون اگر رهبر نباشد، دین کامل نیست.
2- با رهبر صحیح، از کفار نباید ترسید. به فرموده قرآن کریم: هر وقت از کفار هراس داشتید، گیر در رهبری شماست. چون در ادامه این آیات می‌فرماید: «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» امروز که علی ابن ابیطالب(ع) به امامت شما نصب شد، دیگر از کفار نترسید.
4- جایگاه امامت و رهبری حق
در این جمله یک نکته وجود دارد و آن این است که: هر کشوری که از آمریکا می‌ترسد، کمبودش علی(ع) است. لذا پرچم آمریکا را بر کشتی‌اش می‌زند تا از دریا گذر کند. کسی که به علی(ع) پناه نبرد، مسلما به پرچم آمریکا پناه می‌برد:
هرکه گریزد ز خرابات شام *** بارکش غول بیابان شود
شخصی پیش منصور دوانیقی رفت. منصور پایش را دراز کرد و گفت: با پایم بیعت کن! او نیز پایش را گرفت و تکان داد. گفت: خاک بر سرت، هر کس با دست علی(ع) بیعت نکند، مجبور می‌شود با پای منصور دوانیقی بیعت کند. قرآن می‌فرماید: حالا که رهبر معین شد، نترسید، هر کشوری می‌ترسد، مشکل رهبری دارد، ما هم زمان شاه می‌ترسیدیم. حتی از یک پاسبان هم می‌ترسیدیم. بعد گفتید: توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد. این آقا که از یک سوسک می‌ترسید… این آقا مستأجر خود را نمی‌تواند بیرون کند، چه طور شاه مملکت را بیرون کرد؟! چی بود، چی شد؟! می‌گوییم: ‌ها! امروز امام (ره) رهبر شد. رهبر ما تا شاه بود ترسو بودیم، همین که امام (ره) رهبر شد شجاع شدیم. برخی از لیبرالها و ورشکستگان سیاسی یک چیزی در کله‌شان است، که اگر می‌شد آنرا قلاب کرد و بیرون کشید. خیلی خوب بود. این حرف خداوند قلاب است: اینها گیرشان در این است که خیال می‌کنند امامت یک نوع مدیریت است. ولذا می‌گویند: آقا شما فوق لیسانس مدیریت دارید؟! مسائل حقوقی را آشنا هستید؟! اینها خیال می‌کنند رهبری، مسئله مدیریت است! فایل و کامپیوتر و ذیحسابی و جمع بندی و روابط عمومی و همانگی و نظارت و… است. این‌ها قاطی کرده‌اند. امامت این نیست که می‌گویند: یک لیسانس و فوق لیسانس رهبری کند. امامت یعنی پنجاه میلیون ترسو را شجاع کردن. جگر دادن به پنجاه میلیون نفر ترسو کار لیسانس و فوق لیسانس نیست. امامت یعنی دعایش مستجاب شود. یعنی از غیب خبر داد. «ما به صدام سیلی می‌زنیم» این سخن را امام (ره) زمانی فرمود که تمام ایران را صدام گرفته بود. امامت یعنی یک چیزی بگوید که ده سال بعد واقع شود. امامت یعنی اینکه: وقتی امام (ره) را ساواک در سال 1342 می‌گیرد، ساواک از او می‌پرسد: قدرت تو چه کسانی هستند؟! می‌فرماید: یاران من در قنداق هستند! 20 سال قبل از پیروزی می‌گوید: یاران من در قنداق هستند. یعنی از 20 سال دیگرش خبر دارد. باید یک خبرهایی از جایی داشته باشد. امداد وحی باید داشته باشد. برخی خیال می‌کنند که امامت اداره اتریش و سوییس و آلمان است! می‌گوییم: امامت یک حرکت ملکوتی است. رابطه بین خالق و مخلوق است. واسطه فیض است. آیت الله بهاء الدینی یک عالم وارسته حدود صد ساله که به خاطر علم و تقوا برایش یک کنگره گرفتند (درقم) کنگره‌ای به نام « کنگره تهذیب» علما از همه ایران جمع شدند، به عظمت اینکه یک نفر صد سال گناه نکرده است. طلبه‌ای از مسافرت می‌آید (ماه رمضان) می‌گفت: از مسافرت آمده بودم ولی پولی راکه گرفته بودم هنوز نشمرده بودم. (30 روز ماه مبارک رمضان را در یک روستا بودم، بعد مردم یک پولی جمع کردند و به من دادند.) پیش خودم گفتم: قبل از اینکه به خانه بروم به حرم حضرت معصومه رفته و سلامی به حضرتش می‌کنم. داخل حرم شدم و سلام دادم. در حرم یک طلبه را دیدم که خیلی ناراحت و پکر بود. گفتم: احوال شما؟! گفت: گرفتار شدم! طلبکارها سرم ریخته و قرض هایشان را مطالبه می‌کنند. پیش خودم گفتم: خوب به هر حال او همکلاسی من است. پول را به او می‌دهم. به او گفتم: من یک پاکت پول گرفته‌ام و آن را به تو می‌دهم. پول را گرفت و با خوشحالی رفت: گفتم: به دیدار آیت الله بهاء الدینی بروم. رفتم و این عالم وارسته را دیدار کردم. ایشان به من گفتند: فلانی در حرم مرا خوشحال کردی!؟ بعد رفت اتاق بغلی و یک پاکت آورد پر از پول، به همان مقدار پول من! و به من داد!
امامت یعنی کانال 2 وصل به غیب است. امامت یعنی نفسش اثر کند. شما خیال می‌کنید که امام (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران که نه خرجی و نه بودجه‌ای و نه تشکیلاتی داشت، می‌توانست با تمام سیاستمداران درگیر شود؟! و روز به روز آمریکا تحقیر شود؟! و روز به روز پایه‌های جمهوری اسلامی مستحکم‌تر شود.
5- یأس و تحقیر کفار و پیروزی اسلام معیار غدیر
دین بی رهبر هدر رفتن نعمت‌هاست. چون قرآن می‌فرماید: «وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‌» امروز نعمتم را بر شما تمام کردم. اگر کفار از شما مأیوس نشدند معلوم می‌شود که دین شما ناقص است. سؤال من این است: آیا کفار از کشورهای اسلامی مأیوس شده‌اند یا خیر؟ از ایران که مأیوس شده‌اند. از کشورهای دیگر مأیوس نشده‌اند. آیا غدیر مسئله شیعه است؟ نه خیر مسئله سنی هم هست. من یک طرحی را برای شما تصور می‌کنم. تحقیر کفار الآن در کدام کشور از همه نمایان‌تر می‌باشد؟ در ایران.
یعنی آمریکا پیش ما هیچ ارزشی ندارد. اگر یک آمریکایی در کوچه‌های ایران راه برود، بچه‌ها به صورتش تف می‌اندازند. در هیچ جا آمریکا تحقیر نشد جز در ایران. سلمان رشدی از کدام کشور بیشتر می‌ترسد؟! از ایران. بیداری مسلمین. یک میلیون سیاه پوست در آمریکا راهپیمایی کردند. مسلمانها بیدار شده‌اند. بیداری مسلمین بند به ایران است. این مسئله شیعه و سنی ندارد. تحقیر کفار مال همه مسلمین است. وحشت سلمان رشدی مال همه مسلمین است.
رشد معنویت: معنویت هم در ایران است. حدود 2 میلیون بچه مشغول حفظ قرآن و مفاهیم آن هستند. صدها هزار جوان به جبهه‌ها رفتند. توجهی که به مسجد و قرآن و نهج البلاغه و… می‌شود… نگاه نکنید که 4 تا دختر فکلی هم در خیابان‌ها هستند، تعداد آنها نسبت به چادری‌ها کمتر است، چون آنها به خیابان می‌آیند.
سازندگی: هیچ یک از کشورهای اسلامی قدرت سازندگی مانند ایران را ندارند. شجاعت: شجاع ترین مردم، مردم ایرانند. ابتکار، رشد علمی و… تمام این حرکتها از عزت اسلام است. می‌خواهم بگویم که: انقلاب ما پرتوی از غدیر است. ایران در بین کشورهای اسلامی الگو است. در همه جا جنگ شیعه و سنی است جز در ایران. امام خمینی (ره) در صحیفه نور می‌فرمایند: خداوند در غدیر روشن کرد که خط حکومت چگونه باید باشد؟ چون وقت حج است این را هم می‌گویم: غدیر روشن کرد که از حج، چگونه می‌توان استفاده نمود. حج این نیست که ما از آنجا یخچال و… بیاوریم.
حج آن است که در آن علی(ع) را بیابیم. استفاده از حج یعنی علی علیه السلام. ضمنا امام (ره) یک حرف نوی گفته‌اند اما شاید کمی سنگین باشد، ایشان می‌فرمایند: غدیر به علی(ع) شخصیت نداد. بلکه علی(ع) غدیر را خلق کرد. جمله‌ای راجع به پیغمبر(ص) هم دارند: جبرئیل بر پیغمبر(ص) نازل نشد، عظمت پیغمبر(ص) جبرئیل را پایین کشید.
و لذا شما هم می‌توانید: قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی‌ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت/30).
«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ» (عنکبوت/69)، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» (انفال/29) تو هم اگر تقوا داشته باشی، باطن بین می‌شوی.
این طور خداوند علم تعبیر خواب به تو می‌دهد. خداوند با یوسف(ع) قرار دادی نبسته بود. ولی وقتی ایشان جلو شهوت خویش را گرفتند، علم تعبیر به آن حضرت عطا شد. «وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ» (یوسف/6) یعنی خیال نکن تمام شد، به تو هم می‌دهد (در صورت تقوا) اگر می‌خواهی در رحمت خدا به روی تو باز شود. اگر می‌خواهی از راه ناگمان رزق و روزی تو برسد: «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» (طلاق/3). اگر می‌خواهی در بن بست نمانی، کدش رعایت تقواست.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

Comments (0)
Add Comment